شاگردان امام صادق ـ علیه السلام ـ
«براساس آنچه علمای رجال بیان نموده اند، بسیاری از علما و فقها و راویان حدیث آن زمان از محضر امام صادق ـ علیه السلام ـ کسب فیض نموده و از علم ایشان بهره مند شده اند که مشهورترین آنها عبارتند از: ابوحنیفه، مالک بن انس، سفیان ثوری، سفیان بن عینیه، شعبه بن الحجاج، یحیی بن سعید انصاری، یحیی القطان، ایوب السجستانی، ابوعمرو بن العلاء، عبدالعزیز الداوری، سلیمان بن بلال، ابن جریح، ابن اسحاق، روح بن القاسم، وهب بن خالد و جمع کثیر دیگری که علمای رجال آنها را در ردیف شاگردان امام صادق ذکر نموده اند».
گفتار علمای بزرگ اهل تسنن در شأن امام صادق ـ علیه السلام ـ
1. سیدبن مؤمن شبلنجی شافعی، در کتاب نورالابصار، در شرح حال امام صادق چنین می نویسد: فضایل آن حضرت بسیار است؛ به طوری که حسابگر از شمارش آن درمانده می شود... .
2. ابن صباغ مالکی در کتاب فصول المهمه می نویسد: بعضی از دانشمندان نقل کرده اند: کتاب جفر که فرزندان عبدالمؤمن بن علی، در جهان غرب از یکدیگر به ارث می برند از گفتار امام صادق ـ علیه السلام ـ است و محتوای این کتاب اوج عظمت مقام علمی امام صادق ـ علیه السلام ـ را ثابت می کند.
3. ابوحاتم رازی می گوید: جعفر بن محمدالصادق ـ علیه السلام ـ مردی مورد وثوق است و در وثوق مثل او جای سؤال نیست.
4. ابوحنیفه می گوید: من فقیه تر و آگاه تر از جعفر بن محمد ندیده ام.
5. ابوبحر جاحظ می گوید: جعفربن محمد شخصی است که علم و فضل او جهان را پر کرده.
6. ابن قتیبه در کتاب ادب الکاتب می نویسد: کتاب جفر را امام جعفر صادق ـ علیه السلام ـ ، پسر محمدباقر ـ علیه السلام ـ نوشت، در این کتاب هر چیزی که نیاز به دانستن آن تا روز قیامت هست، نوشته شده.
7. مالک بن انس رئیس مذهب مالکی می گوید: من جعفر بن محمد ـ علیه السلام ـ را همواره جز در یکی از این سه حال ندیدم: یا در حال نماز بود، یا روزه بود، یا در حال ذکر، او از بندگان بزرگ الهی و از پارسایان سترگ بود.
8. ابن حجر هیثمی شافعی، مفتی حجاز، می گوید: به اندازه ای از امام صادق ـ علیه السلام ـ علوم مختلف نقل شده که آوازه آن در همه جا پیچیده و بزرگ ترین پیشوایان علم و حدیث مانند یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، ابوحنیفه، ایوب سحستانی و سفیان بن عُیَبْینَه از او نقل می کنند».
فرهنگ کار در رفتار امام صادق ـ علیه السلام ـ
«روزی حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست و در بوستان خویش سرگرم کار کردن و بیل زدن بود. چنان فعالیت کرده بود که سراپایش را عرق گرفته بود. در همین حال بود که اتفاقاً مردی وارد شد و امام را در آن رنج مشاهده کرد. جلو رفت و عرض کرد: بیل را به من بدهید تا من این کار را انجام بدهم. امام از این کار امتناع کرد و فرمود: من دوست دارم که مرد در راه روزی رنج بکشد».