اشاره: در یکی از روایتهایی که در باب علائم آخر الزمان وارد شده میخوانیم:
سیکون فی اخر الزمان خسف و قذف و مسخدر آخر الزمان خسف، قذف، و مسخ واقع خواهد شد. (1)
خسف: به معنای فرو رفتن در زمین است و قذف: به معنای پرتاب چیزی از مکانی به مکان دیگر است، که از آن جمله است پرتاب سنگ. معنای مسخ نیز دگرگونی سیرت و صورت چیزی استبه شکلی جز آنچه هست. مثلا تبدیل شدن انسان به حیوانی همچون خوک و یا میمون. (2)
در اینکه اینگونه وقایع در آخر الزمان رخ میدهد جای تردید نیست، زیرا این موضوع در روایات بسیاری مورد اشاره قرار گرفته است. اما اینکه چه وقایعی را میتوان به عنوان مصادیق این روایات ذکر کرد محل تامل است; و واقعا نمیتوان گفت که فلان واقعه طبیعی که در فلان منطقه رخ داده مصداق واقعه پیش بینی شده در روایات یاد شده استیا خیر؟ اما توجه به حوادث و رویدادهایی که هر از چند گاه در گوشه و کنار جهان رخ میدهد و برخی از آنها نیز در نوع خود بی نظیر هستند خالی از فایده نیست و حداقل میتواند ما را به تامل بیشتر در موضوع آخرالزمان و نشانههای ظهور وا دارد.
با این مقدمه توجه شما عزیزان را جلب میکنیم به گزارش رویدادی که در یکی از مناطق کشورمان رخ داده و در مطبوعات منعکس شده است.
در مشاهدات علم زمینشناسی هر گاه جنس لایههای تحتانی کوه سستتر از طبقات فوقانی آن باشد، این عامل بر اثر آب و رطوبت و همچنین فشار لایههای فوقانی آن، در جائی که مشرف به دره باشد باعثحرکت این قسمتخواهد شد یعنی طبقات بالایی کوه به سمت پایین آن سقوط کرده و جا به جا میشود که اصطلاحا به آن رانش کوه میگویند و نمونه بارز آن یکی دو سال قبل در یکی از روستاهای اطراف شهرستان بانه اتفاق افتاد که بر اثر رانش کوه چندین خانه که در دامنه کوه بنا شده بود زیر خروارها سنگ و خاک مدفون گشت و نمونه دیگر آن در سال76 در جاده هراز به وقوع پیوست که باعث تخریب قسمتی از جاده شده و تعدادی ساختمان را نیز در خود مدفون نمود. اما در 12/1/77 در روستای لبد از توابع شهرستان فارسان در دامنه کوه کینو (چهار محال بختیاری) وضعی متفاوت از سایر نقاط و حتی جهان اتفاق افتاد که علم زمینشناسی از تفسیر آن عاجز است.
ساعت 45/6 بعدازظهر و هنگامه غروب است. آفتاب در پشت کوههای غرب پنهان گشته و هوا رو به تاریکی است و در خانههای روستایی منطقه کوهستانی، فانوسها روشن میشود، گوسفندان از چرا برگشته و در آغلهای خود آرمیدهاند و مرغها به لانههای خود خزیده و در آبادی سگها با عوعوی خود ضمن اعلام حضور مشغول نگهبانی از روستا میباشند. روستاییان در حالی که روز پر تلاشی را پشتسر گذاشتهاند در کلبههای خود جا خوش کرده احتمالا همسران خانواده در تدارک شام مختصر اعضای خانه میباشند و تعدادی هم خسته از کار روزانه در حالی که به پشتیهای خود تکیه دادهاند و در افکار خود مسائلی را که در روز بر آنان گذشته است مرور میکنند و لابد برای فردای خود نقشه میکشند، کسی چه میداند، شاید فردایی نباشد.
که داند بجز ذات پروردگار که فردا چه بازی کند روزگار
روستای لبد بر عکس سمت مقابل کوه که شیب تندی دارد در قسمتی از دره قرار گرفته است که تا حدودی امکان احداث کلبههای روستایی و نگهداری احشام در آن وجود دارد.
ناگهان در آن سوی دره یعنی در مقابل روستای لبد واقعه عجیبی اتفاق میافتد که مشابه آن را از ازمنه قدیم تا کنون در هیچ جای دنیا کسی سراغ ندارد و بجز اشاراتی که در قرآن کریم به آن شده (آیه 4 سوره اعراف) مورد دیگری در تاریخ ثبت نشده است.
صدای مهیبی شنیده شده و گرد و غبار عظیمی هوا را تاریکتر از شب تیره میکند. انگار محشری بر پا گردیده، پس از انعکاس این صدای عجیب در کوهستان و منطقه، روستاییان پایین دست واقع در امتداد دره، چون شب است فانوس بدست در کنار جاده مشرف به دره مجاور روستای خود کنجکاو شده، سمت و سوی حادثه را در بالا دستخود که همین روستای لبد است، مینگرند اما چون شب کوهستان همه جا را زیر چتر سیاه خود پنهان کرده، بجز خاموش شدن تنها منبع روشنایی روستای لبد یعنی فانوسها چیز دیگری را درک نمیکنند، اما این را میدانند که آن صدای مهیب که تا آن هنگام دهشتناکتر از آن را نشنیدهاند، اتفاق مهمی در بطن خود دارد، اما چه کنند چون شب است و همه جا پرده سیاهی کشیده شده و راه مالرو است. دسترسی به روستای مورد نظر در روز غیر ممکن است و دشوار تا چه رسد به شب تار، لاجرم تنها کاری که میتوانند بکنند این است که فانوس بدست تا صبح بیدار بمانند و دره را مشاهده کنند، چنانچه سیلی در کار باشد، زودتر باخبر شده، خود و اعضای خانواده را در جای امنتری هدایت کنند، تا در حال خواب غافلگیر نشوند، باید منتظر بمانند تا چراغ روز همه جا را روشن کند. وقتی سپیده سر میزند، اهالی روستای پایین دست میخواهند بدانند آیا برای روستای لبد اتفاقی افتاده استیا نه؟ ولی هر چه نگاه میکنند کمتر مییابند. انگار چنین روستایی در بالا دست آنان با آن همه آثار و علائم وجود نداشته است، ولی مگر چنین چیزی ممکن است؟ شاید چشمان آنان از سو افتاده است. اینطور چیزی دستگیرشان نمیشود، باید تکانی خورد و باید از نزدیک دید که چه شده است. لذا حرکت میکنند و با دلهره و زحمت فراوان خود را به محل روستای لبد میرسانند، اما لبدی وجود ندارد، نه خانهای و نه اهالی روستا و نه آغلی و نه گاو و گوسفندی و نه باغی و نه درختی و میوهای و نه... خدای من اصلا جنبندهای در اینجا پر نمیزند و آثار حیاتی در این روستا مشاهده نمیشود به جز خاک و سنگهای تازه جابجا شده چیز دیگر رویت نمیگردد، دره سالم است و شکل طبیعی خود را دارد و نهر خشک آن پا بر جاست، ولی در آن سوی دره و در کمرکش کوه انگار توده عظیمی از کوه را تازه از آن جدا کردهاند، اما چگونه و به کجا بردهاند؟! مگر میشود این همه خاک و سنگ را یک شب به این سمت دره آورد، و روستای لبد را با آن همه آثار و علائم و خانهها و باغها در زیر آن مدفون کرد؟ اما پس از کاوشهای بعدی معلوم میشود قطر این تودههای خاک به 70 متر میرسد، باور کردنی نیست، اما چشم بینا هیچوقت اشتباه نمیبیند همان را میبیند که در معرض دید است، هزاران تن خاک و سنگی که از کمرکش کوه مجاور جدا شده اگر سقوط میکرد یعنی اگر رانش داشتبا آنهمه حجم عظیمی که داشت نمیتوانست دره زیر پای خود را به دلیل وسعت زیاد آن پر کند و به آن تغییر وضعیتبدهد، تا چه رسد به اینکه این سوی دره بیاید و کل روستا را زیر خود مدفون کند. پس چه شده است؟ مثل این است که میلیونها تن سنگ و خاک از کوه مجاور جدا کرده و در منجنیق گذاشته و از بالای دره به سوی روستای لبد پرتاب نمودهاند که در آن واحد روستای فوق را زیر خود مدفون کرده و فرصت عکسالعملی به هیچ جنبندهای در این واقعه داده نشده است. علم زمینشناسی برای این واقعه هیچ تفسیر و ادلهای ندارد و از توجیه آن عاجز است و این از وقایع نادری است که فقط قرآن به آن اشاره دارد; واقعهای که برای عذاب قومی و عبرت سایرین اتفاق میافتد.
والسلام
خدایا ما را مشمول رحمتت قرار بده (امین)
منبع:
- روزنامه جمهوری اسلامی پنجشنبه9 اردیبهشت 1378
پینوشتها:
1. ابن طاوس، علی بن موسی، الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر، ص 102; القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ج3، ص146. همچنین ر. ک: المجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج53، ص 131، الشیخ المفید، الارشاد، ص 338.
2. ر. ک: سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ترجمه علیاکبر مهدیپور، ج 2، ص 854.
ناگهان در آن سوی دره یعنی در مقابل روستای لبد واقعه عجیبی اتفاق میافتد که مشابه آن را از ازمنه قدیم تا کنون در هیچ جای دنیا کسی سراغ ندارد و بجز اشاراتی که در قرآن کریم به آن شده (آیه 4 سوره اعراف) مورد دیگری در تاریخ ثبت نشده است.