0

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 61 تا 75

 
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 61 تا 75

خطبه 61

این خطبه از طرف حضرت امیرالمومنین(ع) در جواب کسانی ایراد شده که او را از سوءقصد و این که ناگهان کشته شود برحذر داشتند و محقق است که آن اشخاص امیرالمومنین(ع) را به درستی نشناخته بودند و اگر او را به درستی می‏شناختند و به خاطر می‏آوردند مردی که در جنگهای بدر و احد و جنگهای دیگر به تنهایی به جنگ دهها و حتی صدها تن می‏رفت از سوءقصد و این که ناگهان کشته شود بیم ندارد و مرگ برای یک چنان مرد موحد و متوکل و دلیر، یک پدیده عادی است و امیرالمومنین(ع) در جواب اشخاص، چنین گفت:

 

خطبه 62

در این خطبه، امیرالمومنین(ع) دنیا را شبیه به سایه شاخص(ساعت آفتابی)کرده که طولانی می‏شود و آنگاه کاهش می‏یابد تا این که از بین برود و این حقیقتی است که همه کس، در دوره زندگی واقعیت آن را ادراک می‏کند و دنیا به هر کس که رو بیاورد عاقبت از او رو بر می‏گرداند ولو آن شخص غنی‏ترین فرد باشد چون به طور مسلم جوانی و بنیه جسمی غنی‏ترین افراد هم از بین می‏رود و روزی برای آن شخص پیش می‏آید که قایل می‏شود که دنیا به او پشت کرده و باید همه چیز را بگذارد و برود.

 

خطبه 63

این خطبه را امیرالمومنین(ع) برای تنبه مردم ایراد نموده تا اینکه فرصت زندگی را برای فراهم کردن توشه آخرت از دست ندهند و حضرت، در این خطبه، روحیه بسیاری از مردم را آشکار کرده که مرگ را طوری دور می‏بینند که هیچ در فکر آن نیستند و هر زمان که اندیشه فراهم کردن توشه آخرت به مخیله ی آنها می‏رسد، به خود می‏گویند هنوز خیلی وقت دارند تا اینکه به کارهای آخرت برسند و ناگهان مرگ، بر آنها چیره می‏شود بدون اینکه برای دنیای دیگر کاری کرده و توشه‏ای فراهم نموده باشند.

 

خطبه 64

در هر مورد که حضرت علی بن ابوطالب(ع) برای تفهیم به دیگران خداوند را وصف می‏نماید معناهایی به کار می‏برد که قبل از او هیچ موحد به کار نبرده و در قالب جمله‏های کوتاه، اما از لحاظ فصاحت و ایجاز خارق‏العاده، نظریه‏هایی برای وصف خداوند ذکر می‏کند که بی‏مبالغه، برای پرورانیدن معنای هر یک جمله باید یک رساله در تفسیر همان یک جمله نوشت و فی‏المثل در این خطبه، حضرت امیرالمومنین(ع) می‏گوید(کل مسمی بالوحده غیره قلیل) و معنای ظاهری جمله این است:هر چه (به نام یک، خوانده می‏شود، غیر از او، کم است) اما برای این که معنای وسیع این جمله در ذهن جا بگیرد یک دانشمند ریاضی بایستی آنرا تفسیر کند و مترجم که ریاضیدان نیست این طور می‏فهمد که(یک) کوچکترین عدد و اندکترین چیز است ولی خداوند با این که یک است کوچکترین و اندکترین نیست چون نمی‏توان او را با اوصاف اندک و بسیار وصف کرد و دیگر این که(یک) از این جهت کوچکترین عدد است که برتر از آن 2 و آنگاه 3 می‏باشد الی غیرالنهایه اما خداوند که(یک) است(2) ندارد و به قول حکمای اسلامی وحدتی است که دارای کثرت(کثرت هم شان خود) نیست و با این که خداوند(یک) است آن(یک) بزرگتر ازعددی می‏باشد که به الی غیرالنهایه برسد و می‏دانیم عدد الی غیرالنهایه عددی است که طرف راست آن الی غیرالنهایه صفر نوشته شده باشد و اگر تمام کامپیوترهای جهان از امروز تا پایان دنیا، در طرف راست یک رقم، صفر بنویسند، باز آن عدد، یک عدد الی غیرالنهایه نیست ولو دنیا به آخر رسیده باشد و این توضیح که در حدود اندیشه نارسای مترجم ذکر شد نمونه‏ای است برای معانی وسیع کلام حضرت امیرالمومنین(ع) در وصف خداوند و هر جمله از آن برای این که انبساط پیدا کند و مجموع معانی خود را آشکار نماید احتیاج به تفسیر دارد.

 

خطبه 65

بعضی از شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند که امیرالمومنین(ع) این خطبه را در آغاز جنگ صفین ایراد کرد و برخی از شارحان برآنند که این خطبه در بامداد روزی ایراد شده که شب قبل از آن(لیله‏الهریر) بود و لیله‏الهریر در تاریخ جنگ طولانی صفین از شبهای معروف آن جنگ است و(هریر) در زبان عربی به معنای زوزه سگ می‏باشد که بخصوص از سرما زوزه بکشد و اعراب فکر می‏کردند که سرما طوری سگ را بی‏تاب می‏کند که زوزه می‏کشد ولی تحقیقات جانورشناسی در قرن اخیر حاکی از این است که سگ در قبال سرما خیلی مقاومت دارد و در هر حال(لیله‏الهریر) در تاریخ جنگ صفین نام شبی است که در آن شب، سربازان معاویه از ترس یا سرما یا هر دو زوزه می‏کشیدند و در این خطبه امیرالمومنین(ع)دستوری را که امروز به اسم دستور تاکتیکی خوانده می‏شود برای سربازان خود صادر می‏نماید و مثل سایر خطبه‏های آن حضرت هر جمله کوتاه آن، دریایی است از معانی وسیع و فی‏المثل جمله سوم این خطبه با این مضمون(و تجلببوالسکینه) با ترجمه تحت اللفظی این معنی را می‏دهد(جامه‏ای بپوشید که شما را آرامش بدهد) ولی همین جمله کوتاه که بیش از سه کلمه ندارد فشرده و عصاره تعالیم تمام سرداران بزرگ دنیا است که به سربازان خود توصیه می‏کنند که در جنگ خون سرد باشند و روحیه خود را حفظ کنند و با خون‏سردی بتوانند بهتر از خود دفاع نمایند و با حفظ روحیه، دشمن را عقب برانند و در پایان جنگ، بر او غلبه کنند.

 

خطبه 66

این خطبه که به صورت پرسش و پاسخ می‏باشد مربوط است به واقعه تاریخی جمع شدن مسلمانها در سقیفه بنی‏ساعده واقع در مدینه برای مذاکره راجع به انتخاب جانشین رسول‏الله(ص) و امیرالمومنین(ع) که در همان موقع مشغول تغسیل جسد مطهر رسول‏الله(ص) و تهیه کردن وسایل تدفین بود نتوانست به سقیفه بنی‏ساعده برود. در سقیفه انصار گفتند که آنها سعد بن عباده را برای جانشینی پیغمبر(ص) (یعنی خلافت) صالح می‏دانند اما ابوبکر و عمر بن الخطاب مخالفت کردند و اظهار داشتند چون پیغمبر(ص) از قبیله قریش بوده خلیفه باید از بین جماعت قریش انتخاب شود انصار پیشنهاد کردند که دو خلیفه انتخاب گردد یکی از جماعت انصار و دیگری از مهاجران و عمر بن الخطاب جواب داد که اعراب زیر بار زمامداری دو خلیفه نمی‏روند و دو شمشیر در یک غلاف نمی‏گنجد. یکی از حضار به اسم(بشر بن سعد خزرجی) با این که از قبیله سعد بن عباده (کاندیدای انصار برای خلافت) بود به هواخواهی مهاجران شروع به صحبت کرد برای این که بر سعد بن عباده رشک می‏برد و نمی‏خواست که آن مرد با این که از قبیله او بود خلیفه شود و گفت ای جماعت انصار، ما مسلمان هستیم و بایستی احترام پیغمبرمان را رعایت نماییم و بدانیم که پیغمبر ما از قبیله قریش بود و تا زمانی که در بین قریش مردانی هستند که از خویشاوندان پیغمبر(ص) و صالح برای خلافت می‏باشند ما نباید دیگری را به خلافت انتخاب نماییم و من ابوبکر را که از جماعت قریش و از خویشاوندان پیغمبر(ص) است برای خلافت صالح می‏دانم. اظهارات بشر بن سعد خزرجی که خود از انصار بود سبب شد که بین انصار، اختلاف بوجود بیاید و بشر بن سعد خزرجی نیز همین را می‏خواست و اول کسی بود که با استفاده از اختلافی که بین انصار به وجود آمد با ابوبکر بیعت کرد و او را خلیفه شناخت و پس از وی عمر بن الخصاب و ابوعبیده جراح با ابوبکر بیعت کردند و مورخان اسلامی نوشته‏اند که ابوبکر گر چه از جماعت قریش، ما از لحاظ خویشاوندی نسبی نسبت به پیغمبر(ص) در مرتبه هفتم بود و عمر بن الخطاب از لحاظ خویشاوندی نسبی نسبت به رسول‏الله(ص) در مرتبه نهم(و البته ابوبکر از لحاظ خویشاوندی سببی پدر زن پیغمبر محسوب می‏شد) معهذا کسانی که در سقیفه بودند علی بن ابوطالب(ع) را که خویشاوند نسبی و سببی نزدیک پیغمبر(ص) به شمار می‏آمد فراموش کردند یا از روی عمد، فراموش نمودند و پس از این که گزارش مذاکرات سقیفه و انتخاب ابوبکر به سمت خلافت به اطلاع امیرالمومنین(ع) رسید، پرسش و پاسخی که در این خطبه می‏خوانیم پیش آمد.

 

خطبه 67

شهادت محمد بن ابوبکر در مصر، که حضرت امیرالمومنین(ع) او را چون پسر خود می‏دانست یکی از فجایع تاریخی است و چگونگی شهادت محمد بن ابو بکر، مانند شهادت حضرت سیدالشهداء(ع) در صحرای کربلا، در سالهای بعد می‏باشد و در حالی که محمد بن ابوبکر به شدت تشنه بود سر از بدنش جدا کردند و سرش را برای معاویه فرستادند و جسدش را در جوف یک مردار(خر مرده) نهادند و سوزانیدند و مسبب شهادت محمد بن ابوبکر، معاویه بود و می‏دانیم که محمد بن ابوبکر، به موجب فرمان امیرالمومنین(ع) حاکم مصر شد و معاویه هم عمروعاص را حاکم مصر کرد و در مصر بین نیروهای معاویه و نیروهای محمد بن ابوبکر جنگ در گرفت و منتهی به شهادت محمد بن ابوبکر گردید و در این خطبه، امیرالمومنین(ع) راجع به کشته شدن پسر ابوبکر صحبت می‏کند و به طوری که می‏خوانیم در آخر خطبه او را ربیب، یعنی ناپسری خود می‏خواند.

 

خطبه 68

در این خطبه لحن کلام حضرت امیرالمومنین(ع) حاکی از عدم رضایت زیاد است و آیا می‏توانیم حدس بزنیم که این عدم رضایت زیاد ناشی از این بوده که بین نبوغ مردی چون علی بن ابوطالب(ع) و استعداد متوسط یا قلیل افراد عادی خیلی تفاوت وجود داشته و نوابغ از این ناراحت می‏شوند که افراد عادی، نمی‏توانند خود را با آنها هم آهنگ کنند؟ ما می‏دانیم که علی بن ابوطالب(ع) در دلیری در عربستان بی‏همتا بود و خود او گفته است که بزرگترین گناهان، ترس می‏باشد اما افراد عادی، در عراق، مطابق انتظار امیرالمومنین(ع) دلیر نبودند و طوری حضرت از خمودگی آنها ناراضی شد که در این خطبه آنها را مورد نفرین قرار می‏دهد.

 

خطبه 69

این خطبه به موجب نظر شارحان نهج‏البلاغه در سحرگاه روز 19 ماه رمضان سال 40 هجری یعنی همان روز که حضرت امیرالمومنین(ع) مورد ضربت قرار گرفت ایراد شده و بنابراین، به قاعده بایستی قبل از اینکه آن حضرت به نماز بایستد ایراد شده باشد چون در حال نماز مورد ضربت قرار گرفت و بعید می‏نماید که این خطبه بعد از وارد آمدن ضربت ایراد شده باشد مگر این که پس از انتقال آن حضرت از مسجد به منزل در خانه در سه روزی که آن حضرت از زخم سر، بیمار بودند ایراد شده باشد. مرحوم سیدرضی گردآورنده نهج‏البلاغه می‏گوید که در این خطبه، دو کلمه(اود) و(لدد) دیده می‏شود که از کلمات مخصوص و افصح امیرالمومنین(ع) است و کلمه(اود) یعنی ناراستی و کجی و کلمه(لدد) یعنی دشمنی.

 

خطبه 70

شارحان نهج‏البلاغه راجع به شش جمله اولیه این خطبه تا جمله(و ورثها ابعدها) منظور حضرت امیرالمومنین(ع) را این طور تفسیر کرده‏اند که حضرت در این شش جمله که مردم عراق را تشبیه به زن باردار کرده می‏خواسته است که پنج نکته را بگوید: نکته اول این که مردم عراق آمادگی برای جنگ داشتند و یک زن باردار آماده برای زائیدن و بچه به دنیا آوردن است و چون یک زن سترون نیست که شوهرش امیدی به بچه‏دار شدن او و خود نداشته باشد نکته دوم این است که زن باردار دوران بارداری را به انتها رسانید یعنی سخت ترین دوران را تحمل کرد و به مرحله نهائی رسید و مردم عراق هم دوران سخت قبل از پیروزی را تحمل کردند و به مرحله فتح رسیدند. نکته سوم این است که زن باردار پس از این که به مرحله زائیدن رسید، از روی عمد، جنین خود را سقط کرد و مردم عراق هم پس از این که به مرحله پیروزی رسیدند از روی عمد، فتح و موفقیت خود را مبدل به شکست کردند. نکته چهارم این است که زن باردار که از روی عمد سقط جنین کرد شوهر را هم از دست داد و بدون سرپرست شد و مردم عراق هم که از دستور امیرالمومنین(ع) پیروی نکردند مانند آن زن شوهرمرده آنچه را که مایه قوام و سعادت آنها بود بر اثر سرپیچی از دست دادند و نکته پنجم این که خویشاوندان دوردست زن شوهرمرده که او را بدون سرپرست دیدند درصدد برآمدند که میراث او را تصاحب نمایند و مردم شام هم که مردم عراق را شکست خورده دیدند درصدد تصرف و تصاحب اموالشان برآمدند.

 

خطبه 71

در این خطبه امیرالمومنین(ع) زبان به مدح حضرت ختمی مرتبت(ص)می‏گشاید و از خداوند تبارک و تعالی برای پیغمبر اسلام، درخواست بهترین پاداشها را می‏کند و نگفته معلوم است که این درخواست حضرت امیرالمومنین(ع) از خداوند برای پیغمبر اسلام، از فرط ارادتی است که به پیغمبر دارد و اسلوب بیان امیرالمومنین(ع) در این خطبه مانند سایر خطبه‏هایش مبتنی است بر حداکثر معانی در حداقل کلمات در جمله‏های کوتاه، با انتخاب کلمه‏هایی که هر یک در جای خود به کار رفته و اگر یک کلمه را بردارند و کلمه دیگر به جایش بگذارند بنیان فصاحت، متزلزل می‏شود و محال است که بتوان در ترجمه فارسی این خطبه، و خطبه‏های دیگر و بالاخص بعضی از آنها، فصاحت و بلاغت و اسلوب نثر حضرت امیرالمومنین (ع) را از قالب زبان عربی وارد قالب زبان فارسی نمود به طوری که زیبایی و شکوه و صلابت نثر اصلی و معانی وسیع آن در قالب زبان فارسی، منعکس شود و اگر بتوان دریا را در یک کاسه کوچک جا داد می‏توان نثر با عظمت و مافوق بشری امیرالمومنین(ع) را به وسیله ترجمه از قالب زبان عربی وارد قالب زبان دیگر کرد.

 

خطبه 72

این خطبه مربوط است به واقعه اسارت مروان پسر حکم در جنگ جمل و پس از این که مروان اسیر شد ، فرزندان امیرالمومنین(ع) یعنی حسن(ع) و حسین(ع) را شفیع قرار داد تا این که امیرالمومنین(ع) او را آزاد نماید و آنها به حضرت گفتند که مروان بن حکم آماده است تا با تو بیعت کند و این خطبه از قسمتی شروع می‏شود که امیرالمومنین(ع) جواب فرزندان خود را راجع به مروان می‏دهد و در خاتمه خطبه، توضیحی از مفتی جعفر حسین پاکستانی از مترجمان نهج‏البلاغه آورده می‏شود زیرا آوردن آن توضیح، برای فهم آنچه امیرالمومنین(ع) در این خطبه راجع به بازماندگان مروان گفته ضروری است.

 

خطبه 73

در این خطبه، امیرالمومنین(ع) می‏گوید که هدف او اصلاح کار مسلمین است نه خلافت و اگر بدانم که کار مسلمانها اصلاح می‏شود، از خلافت صرف نظر می‏نمایم و شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند که این خطبه بعد از خلیفه دوم که مسلمانها می‏خواستند با امیرالمومنین(ع) بیعت کنند ایراد شده است و در صدق گفتار امیرالمومنین(ع) در مورد صرف نظر کردن از خلافت بنا بر نظریه شارحان نهج‏البلاغه تردیدی وجود ندارد و آن حضرت پس از رحلت رسول‏الله(ص)مدت یک ربع قرن از خلافت کناره‏گیری کرد در صورتیکه خلافت، حق او بود و لذا بعد از خلیفه دوم هم می‏توانست از خلافت کناره‏گیری نماید همانطور که کرد.

 

خطبه 74

شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند که منظور امیرالمومنین(ع) در این خطبه، از بیان این موضوع که گفته خداوند از گفته امیرالمومنین(ع) رساتر می‏باشد اشاره به آیه 12 از سوره 49 قرآن به اسم سوره حجرات است و خداوند در آن آیه چنین می‏گوید: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن، ان بعض الظن اثم، و لاتجسسوا و لایغتب بعضکم بعضا، ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا، فکرهتموه و اتقوالله ان الله تواب رحیم یعنی(ای کسانی که ایمان آورده‏اید از ظن بردن یعنی از بدگمان شدن زیاد بپرهیزید چون ظن بردن گناه است و عیوب دیگران را جستجو ننمایید و غیبت نکنید و آیا در بین شما کسی هست که دوست داشته باشد گوشت برادر خود را که مرده است بخورد و بدون تردید، هر کس از این عمل کراهت و پرهیز دارد و از خدا که مهربان است و توبه گناهکاران را می‏پذیرد پرهیز نمایید) و خداوند در این آیه بدگمانی و عیوب دیگران را جستجو کردن و غیبت را آنچنان ناپسند می‏داند که مبادرت به این کارها مثل این است که مبادرت کننده گوشت برادر مرده خود را بخورد و امیرالمومنین(ع) در این خطبه از کسانی که به او تهمت ناروا می‏زنند(در واقعه کشته شدن عثمان) شکایت می‏نماید و می‏گوید که خداوند با بیانی رساتر از بیان من(اشاره به آیه مذکور در سوره حجرات) گفته است که بدگمانی ناحق چه گناه بزرگی است.

 

خطبه 75

دنیایی که ما در آن زندگی می‏کنیم می‏گذرد و هیچ کس در این جهان نمی‏ماند و همه می‏میرند و امیرالمومنین(ع) توصیه می‏کند که دوران کوتاه زندگی را مغتنم بشمارند تا اینکه توشه‏ای جهت زندگی اخری فراهم کنند و برای کسانی که کلام خردمندانه او، یا دیگری را بشنود و آن را به کار ببندد از خداوند طلب رحمت می‏نماید.

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

شنبه 4 مرداد 1393  7:23 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها