۷ داستان کوتاه از مقصران اقتصادی افت فوتبال باشگاهی ایتالیا
رانههای عاشقانه نکبت بار
پدر خوانده، سرمست از این که با رسیدن به هدف، وسیله را توجیه کرده، روی کاناپه مشرف به شاه نشین خانه مجللش، سیگار برگی دود میکند. دود ساطع شده از سیگار، تداعیکننده آلودگی صوتی است که توسط تلفنهای تهدید میز او به داوران به قصد تطمیع و رشوه ایجاد شده…
۱- ماجرا، سالها بعد از ابتلای کامل فوتبال ایتالیا به سیاست شروع شد. سالها پس از آن دورانی که چپها، جسد اولدومورو، یکی از سیاستمداران مشهور دست راستی ایتالیا را کنار ماشینی پارک شده در حوالی دفتر حزب دموکرات مسیحی رها کردند. نام گروهی که او را به قتل رساند، بریگاد سرخ نام داشت؛ همان نامی که در حال حاضر به افراطیترین گروه هوادار میلان اطلاق میشود. چه طعنهآمیز بود… شروعکننده ماجرا، سیلویو برلوسکونی نام داشت. او سالها پس از رها کردن شغل جاشوی کشتی، صاحب چندشبکه تلویزیونی شد و به عشق پدر میلانی اش، باشگاه قرمز و مشکی پوش پایتخت مد ایتالیا را هم به مایملکاش افزود. او و تفکرات راستگرایانهاش کجا، میلان، فلسفه چپ گرایانه کارگری، لقب کمونیستی پیچ گوشتی و بریگاد سرخاش کجا؟ وقتی اینها کنار هم نشستند و پدرخوانده در میلان جا افتاد. برلوسکونی به مدد سرمایههای فراوانش، باشگاهی را که تازه از نخستین و آخرین سقوطش بازگشته بود، احیا کرد اما کسی نپرسید پشت پرده چه خبر است.
۲- ریکارد، گولیت و فان باستن بدون هیچ گونه درگیری مالیاتی به میلانلو، زمین تمرینی میلان پا گذاشتند. میزان مالیاتی حق پرسیدن هیچ گونه سؤالی را نداشتند اما بعدها مشخص شد برلوسکونی و دارودستهاش مبلغ قراردادها را طوری تنظیم و اعلام کردند که بازیکنان مشمول پرداخت کمترین مالیات ممکن شود؛ در حالی که دستمزد بالا، آنها را در معرض سنگینترین مالیاتهای ممکن قرار میداد. این یعنی یک فرار مالیاتی درست و حسابی.
۳- در همان دورانی که فوتبال ایتالیا به ظاهر با سرمایهها برلوسکونی به روزهای خیلی خوبش نزدیک میشد در باطن، موریانه در حال جویدن ستونهای این امپراتوری تازه ساخته شده بود. علاوه بر فرار مالیاتی مرسوم، میلان با مشکل دیگری هم مواجه بود؛ تزریق بیرویه سرمایه به کالبد اقتصادی تیمی که پس از پشت سر گذاشتن بحرانها، ابتدا باید تاتی تاتی کردن را یاد میگرفت، نه پرواز کردن را! رژیم مالیاتی غلط برلوسکونی، وقتی نمایان شد که او به زعم خیلیها به دلیل بیاطلاع بودن از زوایای فنی، تصور میکرد روی نیمکت هم باید کلی ستاره داشته باشد. هر چند اقدامها برلوسکونی، میلان را به ۵ مقام قهرمانی در اروپا، ۸ قهرمانی در ایتالیا و کلی عنوان ریز و درشت دیگر رساند اما خراجیهای بیرویه به شکل موازی، تعادل اقتصادی میلان را به هم ریخت. از آنجایی که فوتبال ایتالیا به عنوان یکی از نخستین کشورهای مطرح اروپایی به طور کامل خصوصی شد، خرج هر باشگاه به روی دوش صاحبانش افتاد. میلان به عنوان یک بنگاه زود بازده اقتصادی، چیزی به نام برگشت سرمایه نداشت و در علم اقتصاد، بازنگشتن سرمایه در دراز مدت معنایی غیر از ورشکستگی ندارد. روسونری مدام از سرمایه تزریق شده به وسیله برلوسکونی میخرید اما به طور کلی عادت به فروش نداشت و غیر از لنتینی، بازیکن دیگری با یک مبلغ مناسب به تیم دیگری نرفت. پس از پایان دوره سوم نخست وزیری برلوسکونی، دملهای چرکین اقتصادی سرباز کرد. جیب میلان خالی شد و آنها در تابستان دو سال پیش، ۱۱ بازیکن بزرگشان را از دست دادند. وقتی خبرنگاران خوش خیال از برلوسکونی پرسیدند حالا با این فروشها، بدهیهای باشگاه جبران شده و شما میتوانید مانند سابق ستاره بخرید، یکی از پدرخواندههای فوتبال ایتالیا برخلاف عادتش، صادقانه به دوربین زل زد و گفت: «با این فروشها، تازه تراز مالی ما صفر شد، بدهیهایمان را پرداختیم اما هنوز پولی برای خرید نداریم.» دست نیاز برلوسکونی به مالکان قطری و سپس ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور- نخست وزیر رند و دوچرخه سوار روسیه دراز شد اما رقفای قدیمی عاشق بند کیف برلوسکونی بودند، نه چشم و آبرو و البته اخلاقی که هیچ وقت نداشت! به همین دلیل با برلوسکونی همان کاری صورت گرفت که خودش زمانی در تقابل بازیگران استادش بود؛ وعدههای دروغ. میلان در زمین هیچ ستارهای نداشت. آن موفقیتهای ولو دیرپا، این روزهای بیپولی را به ارمغان آورده است.
۴- سرجیو کرانیوتی آمده بود از لاتزیو یک غول بزرگ بسازد. از فوتبال چیزی زیادی نمیدانست و تصور میکرد جهان بینی هواداری که روی سکوها نشسته با ایده آلهای رئیس یک باشگاه تفاوتی ندارد. هر گاه از او میپرسیدند برای آینده لاتزیو چه برنامهای داری، به پرچم آبی لاتزیو که نماد پرچم یونان باستان و مخالفتش با آرمانهای روم باستان بود، اشاره میکرد، از تبدیل لاتزیو به آرمان تیم فوتبال ایتالیا حرف میزد و میگفت همان طور که موسولینی، رهبر لاتزیویی فاشیستها، میخواست ایتالیا را به شکوه روم دوران باستان برگرداند، او هم با همان مانیفستهای البته تعدیل شده قصد دارد جلوی چشم رم، از لاتزیو یک اسطوره ایتالیایی بسازد. ویری، ورون، سالاس، پروتزی، ندود، کرسپو و یکی دو جین ستاره دیگر، هر فصل رکورد نقل و انتقالات تاریخ را رقم میزدند. هنوز در ۲۰ انتقال برتر ادوار فوتبال، نام بازیکنان خریداری شده در دوران ریاست کرانیوتی وجود دارد. سرجیوی جاه طلب متوجه نشد یک باشگاه در واقع یک بنگاه اقتصادی است و شما نمیتوانید صرفا به خاطر دل هواداران و ارضای جاه طلبیهایتان بیرویه خرید کنید. شائبه کمک گرفتن او از شهرداری رم دهان به دهان میچرخید. کرانیوتی با غروز ذاتیاش، میخواست حرف اول و آخر را بزند. به همین دلیل خیلی زود سهامداران که بخش زیادی از نبض اقتصادی باشگاه را در دست داشتند، از او جدا شدند، لاتزیو خیلی زود به دلیل عدم سود دهی با صررمالی مواجه شد، خروج ستارهها در بهترین حالت، تسویه مالی باشگاه را در پی داشت و گرنه درست مانند میلان ۲۰۱۱ پولی برای خرید و ترمیم وجود نداشت. کرانیوتی استعفا کرد، اوگو لونگوی اقتصاددان مدتی زمان امورلاتزیو را به دست گرفت و باشگاه را به آرامش نسبی رساند اما فقرمالی ناشی از آن بلند پروازیهای بدون تفکر تا به حال اجازه دیدن همان لاتزیوی قدرتمند سال ۲۰۰۰(یکی از معدود تیمهای صاحب هر دو جام داخلی در یک فصل) را نداده است.
۵- استفانو تاتزی با سرمایه شرکت لبنیاتی پارمالات، دست ساچی بزرگ را باز گذاشت و پارما چند سال بعد از نخستین صعود به سری A در دهه ۹۰، جام در جام اروپا را به ملک شخصی خودش تبدیل کرد. تاتزی، باشگاه را به صورت خانوادگی پیش میبرد. حضورستارههای مانند دینو باجو وبعدها جان لوئیجی بوفون، نشان میداد او قصد دست اندازی به حریم بزرگان را دارد و هر چند وردیها حتی در باشکوهترین روزهایشان هم موفق به فتح سری A نشدند اما یک بار در بهترین رتبه تاریخشان ایستادند؛ مقام دوم. روزهای خوش دوامی نداشت. محصولات پارمالات با افت کیفی مواجه شد. تاتزی پولی را که از شرکت به حساب باشگاه میریخت، از دست داد و اعلام کرد ستاره هایش را میفروشد. اتکای او به درآمدهای غیر ورزشی، مضرات خاص خودش را داشت. حتی تبدیل شدن بوفون به گرانقیمتترین دروازه بان جهان هم دردی را دوا نکرد. فرودهای شرکت پارمالات، پارما را تحت تأثیر قرار دارد. تاتزی با کلی بدهی رفت تا یادش بماند یک باشگاه خصوصی فقط میتواند از طریق خودش تولید سرمایه کند و این سرمایه هر چقدر هم اندک باشد، باز هم اقدامی معقولانهتر از تکیه به یک شرکت حتی بزرگ است. سالها بعد زرد پوشان به دسته پائینتر رفتند. حالا بازگشتهاند اما حتی نوستالژی شان هم دردی از آلامشان نمیکاهد.
۶- نمونه دیگر تاتزِی، تهیهکننده فیلمی به نام چگگوری بود. این میلیاردر به عنوان رئیس فیورنتینا، خریدهای بزرگی انجام داد، با این حال غلطترین سیاستهای ممکن دراموراقتصادی باشگاه را در پیش گرفت؛ پیشنهادهای کلان به بازیکنانی که در حد مبلغ او درخشان نبودند، فروشهایی که شاید به لحاظ مالی به نفع باشگاه بود اما به حیثیت ورزشی فیو لطمه زد(مانند فروش باتیستوتا به رم) و البته اختلاس از شرکت فیلمسازی به نفع فیورنتینا! درنهایت علاوه بر سقوط فاحش سهام، چگکوری هم به دادگاه رفت و درنهایت باشگاه کاملاً ورشکسته حتی اسمش را نیز از دست داد. باشگاه جدیدی به نام فلورنتینا از سری c1 کار خودش را شروع کرد و بعد از به دست آوردن پروانه کار، دوباره فیورنتینا شد و به سری A هم بازگشت. وقتی این اتفاق رخ داد، مدتها از کناره گیری چگگوری میگذشت و مادرش هم به عنوان یک فیورنتینایی اصیل برخلاف گفتههایش در روزهلای سقوط فیورنتینا، پسرش را به خانه راه داد؛ پسری که یکی از مقصران اصلی تضعیف لیگ ستارگان یا همان سری A است.
۷- اما شاید هیچ کس به اندازه لوچیانو موجی، مقصر این روزهای بیستاره فوتبال ایتالیا نباشد. رئیس سابق یوونتوس به عنوان همه کاره و مغز متفکر رسوایی کالچو پولی، سالهای سال به راحتی بخشی از سرمایه باشگاه را صرف خرید داوران و چیدمان آنها برای بازیهای یووه میکرد. این اقدام ضرر مالی بیش از حدی به بانوپیر فوتبال ایتالیا زد و در نهایت با شنود تلفنهای موجی، باشگاهی هیچ گاه طعم سقوط به دسته پائینتر را نچشیده بود به دلایل غیر ورزشی یک سال از بهترین سالهایش را در سری B گذراند. تازه، بلاهایی که بر سر یووه آمد، یک دهم عذابهای تحمیل شده بر فوتبال ایتالیا نبود. لیگی که زمانی فرش قرمز ستارهها محسوب میشد، به یک باره با خداحافظی یا کوچ بازیکنان بزرگ روبه رو شد و کیفیات خاص خود را از دست داد. زمانی هر گل سری A چندین میلیارد میارزید وکوچکترین شبکههای تلویزیونی دورافتادهترین کشورها برای خرید حق پخش بازیها، پولهایی خارج از توان مالی کشورشان میپرداختند اما دو سال پیش، ۵ بازی یک هفته، گلی نداشت، ورزشگاههایی که روزگاری کلیسای فوتبال بودند، خالیتر از همیشه شدند و بوندس لیگا و لوشامپیونا هم سر به سر این لیگ ساییدند. شاید خریدهای این فصل یووه و به طور خاص ورود تبس اوضاع را بهتر کرده باشد. به قول آلگری، سرمربی میلان وقتش رسیده که برای نخستین بار از سال ۲۰۱۰، یک ایتالیایی بر بام اروپا بایستد اما حتی اگر همین تابستان هم چنین اتفاقی رخ بدهد، فوتبال ایتالیا برای خوب شدن زخمهای تحمیل شده از سوی پدر خواندههای نادان خود، احتیاج به تلاش دارد؛ البته به شرطی که هوس خاراندن زخمها به سرش نزند…