مجموعه نامه هايي است كه مولانا به پيرامونيان خويش نوشته است. مخاطبان اين نامه ها غالبا رجال سياست و دولت مردان زمانه اند وگاه افرادي نيز از خانواده مولانا و علما و قضات عصر. كسيكه اين نامه را از چشم انداز ادبي مورد تأمل قرار دهد ممكن است به اين نتيجه برسد كه مردي به عظمت مولانا با چنان خلاقيت شگفت آور چگونه با اين عبارات كليشه اي دوستداران خود را مخاطب قرار داده است اما نبايد فراموش كرد كه سنت نامه نويسي در تاريخ فرهنگ ما، امري است و خلاقيت در نظوم و نثر امري ديگر. گويا عرف جامعه همين را ميپسنديده است كه مردي به عظمت مولانا با آن فوران احساس و عواطف و چيرگي بر جهان تصويرها، وقتي ميخواهد به دوستي يا فردي از افراد خانواده خود نامه بنويسد همان سنت و عرف و عادت وکلیشه های شناخته شده را مورد بهره وری قرار دهد.شاید اگر با روش دیگر نوشته میشد سندیت و اعتبار حقوقي نمی يافت.
ديوان شمس
ديوان شمس در عرف خاندان مولانا و سلسله مولويه در روزگاران پس از مولانا با عنوان ديوان كبير شناخته ميشده است. اما به راستي دانسته نيست كه از چه تاريخي بر ديوان غزليات مولانا عنوان ديوان كبير اطلاق شده است در لوحه آغازين نسخه هاي كهن ديوان نيز عنوان ديوان كبير ديده نميشود اغلب اين نسخههاي كهن با عباراتي عربي و شاعرانه در ستايش اين كتاب و گوينده آن آغاز ميشود. با آوردن نام مجموعه اي از مهمترين كتابهاي تمدن اسلامي به صورت براعت استهلال يا بهتر بگويم.، به گونه نوعي ايهام به پايان ميرسد. گويا آنچه در تداول مولويان جريان داشته است همان عنوان «ديوان» «غزليات» بودهاست و بعد عنوان ديوان كبير را بر آن اطلاق كردهاند.
از قديم نسخه هاي مختصر و كامل اين ديوان نزد اهل ذوق به ويژه اصحاب خانقاه رواج داشته است و پس از رواج چاپ هم با عنوان ديوان شمس تبريزي يا كليات تبريزي بارها و بارها در ايران و هند به چاپ رسيده است. آخرين و جامع ترين چاپ آن همان است بر دست استاد بديع الزمانفروزانفر در فاصله سالهاي 1336-1345 منتشر شدهاست.
با اينكه ديوان كبير چاپ استاد فروزانفر بر دست بزرگترين مولويشناس قرون واعصار فراهم آمدهاست هنوز هم خالي از اشكال و نقصهايي نيست اجمالا ميتوان گفت كه درين ديوان هنوز هم حجم قابل ملاحظه اي از شعر ديگران وجود دارد كه كار را بر هر پژوهندهاي دشوار ميكند .
در ديوان كبير بعضي غزلها فاقد تخلص است و بعضي خمش،خامش، خاموش و خمش كن در پايان دارد كه بعضي در تمامي اينها خاموش / خمش تخلص مولانا است . مقداري غزل شايد حدود صد غزل با تخلص به نام حسامالدين و نيز صلاحالدين دارد و بقيه به نام شمس است .
ظاهرا غزلهايي كه هم خمش دارد و هم شمس الحق نتيجه دخل و تصرف ديگران است. بسياري از غزلها كه مسلما از شاعران قبل از مولاناست وقتي در خانقاه قوالي ميشده است بيتي بر آن افزوده شده است و تخلص شمس را در آن وارد كردهاند .
شعرهای تركی و يونانی در ديوانكبير
در ديوان كبير مقداري غزل به زبان تركي و چندغزل نيز به زبان يوناني ديده میشود براي تحقيق در انتساب اين شعرها به مولانا بايد تكليف مسائل نسخه شناسي ديوان شمس روشن شود تا دانستهآيد كه پس از يك تصحيح انتقادي ديوان بر اساس قديم ترين نسخه ها چه مقدار ازين گونه شعرها در ديوان كبير باقي ميماند. اگر چيزي باقي ماند آنگاه فرصت آن خواهد بود كه درباره آنها بحث و تحقيق شود. در سراسر مثنوي شريف كه در اصالت انتساب آن به مولانا كوچكترين ترديدي وجود ندارد، به خصوص اگر نسخه مورد تحقيق استاد نيكلسون را معيار قرار دهيم حتي يك مصراع تركي وجود ندارد. البته كلمات يا نيم جملههايي ميتوان يافت اما بيت كامل به زبان تركي در سراسر مثنوي ديده نشدهاست.