در زمام خلافت عمر دو نفر امانتی را نزد زنی به ودیعت گذاشتند و به وی سفارش نمودند که تنها با حضور هر دوی آنان ودیعه را تحویل دهد.
پس از مدتی یکی از آن دو به نزد زن رفته مدعی شد که دوستش مرده است و ودیعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزید ولی چون آن مرد زیاد رفت و آمد مینمود و مطالبه میکرد، ودیعه را به وی رد کرد. پس از گذشت زمانی مرد دیگر به نزد زن آمده خواستار ودیعه گردید، زن داستان را برایش بازگو نمود که نزاعشان در گرفت، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت: تو ضامن ودیعه هستی. اتفاقا امیرالمومنین علیهالسلام در آن مجلس د حضور داشت، زن از عمر خواست تا علی علیهالسلام بین آنان داوری کند، عمر گفت: یا علی! میان آنان قضاوت کن. امیرالمومنین علیهالسلام به آن مرد رو کرد و فرمود: مگر تو و دوستت به این زن سفارش نکردهاید که سپرده را به هر کدامتان به تنهایی ندهد، اکنون ودیعه نزد من است، برو دیگری را به همراه خود بیاور و آنرا تحویل بگیر، و زن را ضامن ودیعه نکرد و از این راه توطئه آنان را آشکار نمود؛ زیرا آن حضرت علیهالسلام میدانست که آن دو با هم تبانی کرده و خواستهاند هر دو نفرشان از زن مطالبه کنند تا او به هر دو غرامت بپردازد. [1] .
پی نوشت ها:
[1] فروع کافی، کتاب القضاء و الاحکام باب النوادر، حدیث 12. تهذیب باب الزیادات فی القضایا والاحکام، حدیث 11.