0

بیوگرافی کاسیاس

 
DRAGON333
DRAGON333
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 8083
محل سکونت : سیستان و بلوچستان خاش

بیوگرافی کاسیاس

نام کامل : ايکر کاسياس فرناندز

 

محل تولد: موستولس-مادريد- اسپانيا

وزن:70کيلو گرم

قد:1.85سانتي متر

تارخ تولد:20مي1981

18روز بعد از روز تولد بکام

باشگاه: رئال مادريد

 

 

 

ايکر کاسياس از کوچکي علاقه ي فراواني به فوتبال داشت ولي او استعداد خود را در دروازباني نشان داد.هنگامي که به دوران نوجواني رسيد تيم رئال به استعداد او پي برد وخبر از حضور پديده اي در فوتبال را دادند سر انجام او به تيم هاي پايه ي رئال راه يافت و با بازي هاي خوب خودراهي بزرگسالان اين تيم شد وتا حالا اين تيم به خاطر دروازباني هاي خوبي که کاسياس در طول اين چند سال کرده قرارداد او را تا پنج سال ديگر با او تمديد کرده است.از نظر خيلي ها او بهترين دروازبان تاريخ اسپانيا است او در رده بندي بهترين دروازبان هاي جهان رده ي چهارم را در اختيار دارد .او دروازبان شماره يک اسپانياست و دروازبان هايي همانند ويکتور والدز(بارسلونا) و رينا(ليور پول)هنوز نتوانسته اند جاي او را بگيرند

 

نظر شخصي :بهترين دروازه بان جهان(البته بعد از جام جهاني2010 و دريافت دستكش طلا در اين مورد شكي وجود نداره)

 

 

 

«ايكر كاسياس فرناندز» متولد بيستم ماه مي‌ سال 1981 در «موستولس» مادريد دروازه‌بان فوتبال اسپانياست، كاسياس محبوب تمام مادريدي‌هاست. او يك دروازه‌بان ايده‌آل است. دستانش بدون دستكش هم با يك اشاره توپ را مي‌گيرد.

 

او از سال 1999 همچون صخره محكمي آخرين مدافع تيم رئال‌مادريد بوده است. هر چند ابتدا براي دروازه‌بان بودن جوان به نظر مي‌رسيد ولي حركات آكروباتيك او سبب شد همتايانش از او حساب ببرند. او تاكنون بارها با عكس‌العمل‌هاي سريع خود تيمش را نجات داده است و معروف است به اين‌كه هرگز از شكستن مچ پايش نمي‌هراسد. اين دروازه‌بان 29 ساله اولين بازي ملي خود را در سال 2000 مقابل تيم سوئد انجام داد. او تمام مدت در آن بازي روي نيمكت ذخيره‌ها نشسته بود. به همين دليل وقتي در جام‌جهاني 2002 سرانجام داخل دروازه تيمش قرار گرفت عزم خود را جزم كرد كه استعدادش را به دنيا نشان دهد.

 

 

مطبوعات نام او را «سنت كاسياس» گذاشته بودند زيرا، توانايي خارق‌العاده‌اش مثل يك فرشته نجات شوت‌ها را سد مي‌كرد و جلوي ورود آنها را به دروازه مي‌گرفت.

كاسياس از سال 1999 پيراهن شماره يك رئال‌مادريد را بر تن كرد. باشگاهي كه از هشت سالگي براي تيم بچه‌ها شوت مي‌زد. او بسيار خونسرد است و اعصاب آرامي دارد و در سخت‌ترين شرايط كنترل خود را حفظ مي‌كند. بنابراين مربي اسپانيا هيچ وقت ترديدي در انتخاب دروازه‌بان خود ندارد هر چند اين كشور دروازه‌بان خوب ديگري همچون «سانتياگو كانيزارس» را روي نيمكت خود دارد.

 

 

 

خانواده

پدرش «خوزه لوئيس كاسياس» نام دارد و كارمند وزارت آموزش و پرورش اسپانياست. مادر او «ماريا دل كارمن فرناندز» سوم نوامبر 1958 در مادريد به دنيا آمد. او قبلا در يك آرايشگاه زنانه كار مي‌كرد ولي هم‌اكنون در مادريد يك فروشگاه لوازم ورزشي را اداره مي‌كند.

ايكر برادري به نام «اوناي» دارد كه متولد 1988 است. فوتبال او بهتر از برادر بزرگترش «ايكر» است ولي علاقه خاصي به بازي‌هاي تلويزيوني و پلي‌استيشن دارد و تنها در تيم محلي‌شان فوتبال بازي مي‌كند. او هوادار تيم بارسلوناست ولي «ايكر» مي‌گويد تازگي‌ها به رئال مادريد هم علاقه پيدا كرده و تمام بازي‌هاي اين تيم را تماشا مي‌كند.

 

 

 

همسري كه همه مي‌شناسند

كاسياس اولين بار در سال 2003 با «اواگونزالس» آشنا شد و مدتي بعد با هم نامزد شدند. «اوا» در همان سال ملكه زيبايي كشورش شده بود و از همان زمان به چهره‌اي سرشناس تبديل گشت. او خود را دختري خنده‌رو، خوش قلب وساده مي‌داند. غذاي مورد علاقه او غذاهاي اسپانيايي است و عاشق درست كردن نان سيب‌زميني مي‌باشد و مي‌گويد راز خوشمزه شدن نان‌هاي خانگي‌اش صبر و حوصله او در زمان پخت وپز است. بازيگران مورد علاقه اين خانم «روبرتو بنيني» و «جوليا رابرتز» هستند. «اوا» از چيزي مي‌ترسد كه شايد خيلي‌ها اين ترس دارند و جرات ابراز آن را ندارند. او از آسانسور خوشش نمي‌آيد و در آن احساس امنيت نمي‌كند. به همين خاطر تا جايي كه امكان داشته باشد از پله‌ها بالا و پايين مي‌رود. او قبل از زندگي مشترك با «ايكر» به همراه پدر و مادرش در «سويل» زندگي مي‌كرد. خواهرش «ماريا» هم مثل او بسيار زيبا است. او مي‌گويد انتخاب شدنش به عنوان ملكه زيبايي روال آرام زندگي‌اش را زير و رو كرد و آن را كاملا تغيير داد.

 

 

 

 

دست‌هاي بيمه شده

«ايكر كاسياس» مدتي پيش دست‌هاي خود را به قيمت 5/7 ميليون يورو بيمه كرد و قراردادي با شركت بيمه «گروپاما» بست. اين قرارداد تنها تا پايان اين فصل از بازي‌ها اعتبار دارد و شامل تمام بازي‌هاي «ايكر كاسياس» در هر مكان و هر زماني مي‌شود. اين قرارداد در حقيقت تبليغي براي شركت «گروپاما» هم هست زيرا با اين اقدام بين مردم شناخته‌تر مي‌شود.

ايكر در اين باره گفت: «خيلي جالب است. من هيجان‌زده شده‌ام، اميدوارم مردم هم از اين كار من خوششان بيايد.» و بعد با خنده افزود: «اگر زانو يا پاهايم هم صدمه ديدند مي‌توانم به آنها بگويم دستم مصدوم شده است و پولش را بگيرم.»

 

 

 

 

 

دروغ متنفرم

خبرنگار مجله هالا‌مادريد: قبل از هر چيز مي‌خواهم از شما اجازه بخواهم كمتر وارد مقوله فوتبال بشوم. اشكالي ندارد؟

هر طور مايليد.

 

خبرنگار: شعار شما در زندگي چيست؟

اگر بخواهم يك جمله را انتخاب كنم اين است: «از هر روزمان حداكثر استفاده را بكنيم.» هر چه سن انسان بالاتر مي‌رود بيشتر به اطرافش توجه مي‌كند. مثلا دقيق‌تر تلويزيون تماشا مي‌كند و بهتر مشكلات را مي‌بيند. اين باعث مي‌شود انسان بنشيند و فكر كند. در اين صورت است كه مي‌فهميم خيلي خوشبختيم كه در ميان مردمي خوش فكر به دنيا آمده‌ايم.

خبرنگار: شما از بچگي براي بازي فوتبال با مترو به مادريد مي‌آمديد، چه خاطراتي از آن روزها داريد؟ خاطرات خيلي خوبي دارم. آن وقت‌ها بايد شهر را خوب ياد مي‌گرفتم. آن روزها ياد گرفتم كه مسئوليت‌پذير باشم چون بايد با هم‌تيمي‌هايم به تنهايي و بدون خانواده به سفر مي‌رفتم. همه ما بچه بوديم. تجربه، انسان را بزرگ مي‌كند ولي در همان لحظه آدم اين را نمي‌فهمد.

خبرنگار: يادتان مي‌آيد ماهانه چقدر خرج رفت و آمد با مترو مي‌كرديد؟

راستش را بخواهيد، نه.

خبرنگار: باز هم دوست داريد به ياد گذشته مترو سوار شويد؟

بله واقعا دوست دارم. اين را نمي‌گويم كه مردم خوششان بيايد. همه اطرافيانم مي‌دانند ولي به خاطر اين‌كه مردم كمتري مرا بشناسند مجبورم با اتومبيل از راه‌هاي كوتاه‌تر و خلوت ‌تر بروم.

خبرنگار: اگر اين قدر معروف نبوديد دوست داشتيد چه كار مي‌كرديد؟

همه كار، به جاهاي شلوغ مي‌رفتم. توي خيابان‌هاي مادريد قدم مي‌زدم. كارهايي را انجام مي‌دادم كه براي مردم عادي كاملا معمولي است ولي من سال‌هاست كه نمي‌توانم اين كارها را انجام دهم.

خبرنگار: مي‌توانيد به سينما برويد؟

البته كه مي‌روم ولي نه در ساعات شلوغ، چون مردم به خاطر لطفي كه دارند پشت سر هم از من مي‌خواهند با آنها عكس بگيرم يا به آنها امضا بدهم. من از اين كارها خوشم مي‌آيد ولي هر كسي دوست دارد حريم خصوصي‌اش حفظ شود و مدتي از روز را در آرامش باشد. ولي وقتي كسي مشهور شد اين چيزها خيلي سخت مي‌شوند.

خبرنگار: شهر كوچك «ناوال كروز» بهترين جا براي رسيدن به آرامش شماست؟

دقيقا. در «ناوال كروز» من هم يكي از شهروندان مي‌شوم و در آرامش به هر جايي كه بخواهم مي‌روم. من از بچگي به آن جا مي‌رفتم. مردم آنجا به ديدن من عادت دارند. آنها مثل مردم عادي با من سلام و احوالپرسي مي‌كنند و يكي، دو سوال هم از وضعيت مادريد مي‌پرسند ولي ديگر مزاحم نمي‌شوند چون از بچگي مرا مي‌شناسند و ديگر اطلاع بيشتري احتياج ندارند.

خبرنگار: آيا دوستانتان براي شما مهم هستند؟

صرف‌نظر از خانواده، به نظر من دوستان مهم‌ترين چيز در زندگي هستند. من از تنها ماندن خوشم نمي‌آيد. هر چه سن آدم بالاتر مي‌رود بيشتر احتياج دارد مردم را ببيند. دوست خوب داشتن خيلي مهم است چون آنها هميشه پشت آدم مي‌مانند و در خوشي و ناخوشي همراهمان هستند.

خبرنگار: ارزش يك انسان به چيست؟

صداقت، من از دروغ و فريب متنفرم.

خبرنگار: بهترين هديه‌اي كه مي‌توانيد به يك بچه بدهيد، چيست؟

كفش ورزشي يا توپ. چون فكر مي‌كنم اين چيزها بچه‌ها را خيلي خوشحال مي‌كند.

خبرنگار: آيا مشهور بودن براي شما مسئوليت ايجاد نمي‌كند؟

تمام مسئوليت‌ها روي دوش ماست. بچه‌ها تصورات و تخيلات خاص خودشان را دارند و براي خود الگوسازي مي‌كنند. اينجاست كه افراد مشهور مسئوليت سنگيني پيدا مي‌كنند.

خبرنگار: اگر يك آرزو داشته باشيد، آن چيست؟

صلح بر روي زمين و شادماني براي همه.

خبرنگار: آخرين فيلمي كه در سينما ديديد چه بود؟

شبي در موزه. فكر مي‌كردم اين فيلم مخصوص بزرگ‌ترهاست ولي تازه در سينما فهميدم براي بچه‌هاست.

خبرنگار: از چه ژانري خوشتان مي‌آيد؟

علمي – تخيلي.

خبرنگار: آخرين كتابي كه خوانديد چه بود؟

كيمياگر، كتاب خوبي بود.

خبرنگار: نمي‌خواهيد زندگيتان را بنويسيد؟

بدم نمي‌آيد اين كار را بكنم.

خبرنگار: اسمش را چه مي‌گذاريد؟

نمي‌دانم. تا حالا در موردش فكر نكرده‌ام.

خبرنگار: اگر به يك جزيره متروك برويد چه چيزي را با خودتان مي‌بريد؟

تمام كساني را كه دوستشان دارم و برايم عزيز هستند..

شنبه 6 اردیبهشت 1393  12:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها