بزرگترها میگویند كاش وقتی ما هم بچه بودیم عمو پورنگ داشتیم. چرا این جمله را میگویند؟ همه در این جمله متفقالقولاند. شاید اینها...
تنفر از رباتهای مجرینگار و کارتونهای بیروح این زمانه
كارتونهای قدیم را با دست میكشیدند. الان رایانه این كار را میكند. دست روح دارد. این روح به كارتون منتقل میشود، اما یك ماشین كه روح ندارد...
علاقه بسیار کودکان به عمو پورنگ بر هیچ کسی پوشیده نیست. بسیاری از کودکان امروزی تحت تاثیر این مجری محبوب قرار دارند. البته این مجری محبوب نیز سعی میکند از این محبوبیت خود در زمینه آموختن بسیاری از مسائل ضروری به کودکان استفاده کند.البته نکته مهمیکه درروشهای عمو پورنگ برای آموزش کودکان وجود دارد این است که او به شکل مستقیم عمل نمیکند. اسم اصلی عمو پورنگ داریوش فرضیایی است. عمو پورنگ بیش از ده سال است که در تلویزیون برای کودکان به اجرای برنامه میپردازد.
/درباره عمو پورنگ/
داریوش فرضیایی متولد اول مرداد 1355 تهران و دارای مدرك كارشناسی گرافیك است. از 21 سالگی وارد رادیو شد و سال 78 با برنامه «تورنگ و پورنگ» تواناییهایش را در حوزه اجرا برای كودكان به اثبات رساند.
آقای فرضیایی مجری است که گفته میشود برای اجرای برنامه اش از كتابهای روانشناسی كمك میگیرد. مثل کتابهای ژان پیاژه که در كتابهای او درباره احساسات كودكان و روشهای تربیتی توضیح داده شده است.
عمو پورنگ اگرچه نتیجه تحقیقات برخی موسسات مثل صدا و سیما را هم میخواند. امابه نظر خودش بهترین روش شناختی، روش عملی یعنی مشاهدههای عینی است. همچنین مشاوره با پدر و مادرها خیلی به او کمک میمیكند. عموپورنگ یکی از راز های موفقیتش را درارتباط با کودکان در این میداند که از برخوردهای روزمرهاش با آنها كمك میگیرد. به نظر او اینها از كتابهای گردآوری شده واقعیتر هستند.
/بزرگترهایی که عمو پورنگ نداشتند/
به تازگی عمو پورنگ گفت و گوی جالبی با جام جم آنلاین کرده و در آن حرفهای متفاوتی زده. یکی از ویژگیهای برنامههای عمو پورنگ استقبال بزرگسالان ازاین برنامه است. خود داریوش فرضیایی در همین مصاحبه درباره این استقبال گفته: بزرگترها هم شاید یك جوری كودكیشان را خوب نگذراندهاند. این جمله را خیلی زیاد میشنوم. بزرگترها میگویند كاش وقتی ما هم بچه بودیم عمو پورنگ داشتیم. چرا این جمله را میگویند؟ همه در این جمله متفقالقولاند. شاید اینها كودكی خوبی نداشتهاند. من خودم برنامههای دوران كودكیام را دوست داشتم. اما احساس میكنم این نارضایتی به مساله كودك درون مربوط میشود.
/کارتون های بیروح عصر ما/
سندباد و پینوكیو و ریسمون و آسمون کارتونهایی بوده که عمو پورنگ در دوران کودکی اش دوست داشته . بعدها كلاه قرمزی هم به برنامه های مورد علاقه اش اضافه میشود. باکارتونهایی مثل یوگی و دوستان و گالیور هم حال میکرد. اما الان به نظرش كارتونها بیروح شدهاند. عمو پورنگ معتقد است متاسفانه در كارتونهای فعلی خشونت خیلی زیاد است. در آن قبلیها حرف برای گفتن بود. حنا دختری در مزرعه و بینوایان داستان و موضوع داشتند. كارتونهای قدیم را با دست میكشیدند. الان رایانه این كار را میكند. دست روح دارد. این روح به كارتون منتقل میشود، اما یك ماشین كه روح ندارد.
/اجرا به عشق زیباییهای گذشته/
عمو پورنگ این روزها بسیار نگران است. او درادامه نگرانی هایش میگوید: الان متاسفانه سینمای كودك نداریم من كودك دهه 60 هستم. الان این طوری شدهام. كودك الان برای 20 سال دیگر با این كارتونها چه میخواهد بشود؟ من به عشق چیزهای زیبای گذشته برنامه اجرا میكنم. آیا در آینده هم كسی هست كه به عشق 20 سال قبلش برنامه اجرا كند؟
/مجری هایی که روباتها جای آنها را میگیرند/
اصلا فكر نكنم 20 سال دیگر مجری داشته باشیم. احتمالا آن زمان یك روبات میآید و برنامه اجرا میكند! دیگر آدمی جلوی دوربین نمیآید كه با بچهها درباره احساس حرف بزند. من واقعا دلم میسوزد. من تا زمانی كه قدرت و انرژی داشته باشم برای بچهها برنامه اجرا میكنم. در زمان پیریام هم مینشینم و فیلمهای برنامههایم را میبینم.