در پي محبوب
آيتالله قاضي از جواني به دنبال تزکيه و تهذيب نفس و کسب معنوىت و معارف بلند اسلام بود و در اين راه، چهل سال صبر و مجاهده کرد و چهل سال درد طلب و عشق، آرام و قرار و خواب و خوراک را از وى ربوده بود.
ضمير الهياش او را به عالم قدس ميخواند و او که قصد کوى جانان را در سر داشت، ميخواست به هر گونه، از اين خاکدان طبيعت به عالم نور و ملکوت پا گذارد. ميدانست که جانب عشق عظيم است و نبايد به راحتي از دستش بدهد و فرو بگذاردش؛ براي همين چهل سال مشغول مجاهده بود. و آداب عبوديت ميآموخت، ولي هنوز به بارگاه معشوق شرف حضور نيافته بود. خود وى ميگوىد:
نزد هر کس احتمال ميدادم از او چيزي بفهمم، مينشستم؛ اگر مطلبي را ميفهميدم که خداوند نعمت داده بود و اگر نميفهميدم، ديگر به آن شخص مراجعه نميکردم.
او نا اميد نميشود؛ ميداند طلب حقيقى، از مطلوب جدا نيست؛ زيرا طنين منادي خداوندي را به گوش دل شنيده است که ميفرمايد:
اذا تقرب مني شبراً تقربت منه ذراعاً؛
هرگاه [بندهام] يک وجب به من نزديک شود، يک ذراع به او نزديک شوم.
اين قدمها بايد برداشته شود و آن نزديکي بايد حاصل گردد تا زماني که عاشق به معشوق برسد و پردهها کامل برداشته شود و وصال صورت گيرد. البته معلوم است که معشوق، خود همه جا پيشقدم و مشتاقتر است. او نيز اطمينان دارد که باز نشدن در روحانيت، نه از ناحيه بي التفاتي معشوق است، بلکه اگر در، بي موقع باز شود، محصول خام از کار در آيد.
آيت الله قاضي که خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت کرده است، درس استقامت و صبوري به شاگردانش ميآموزد و چنين ميگوىد:
اگر به جستوجوى آب زمين را کندي، نبايد خسته و نااميد شوى. اگر وقتش باشد، به آب ميرسى، وگرنه نااميد مشو که بالأخره به آب ميرسى و حتي آب، برايت فوران ميکند.
يکي از شاگردان، از قول استادش، علامه قاضي ميگوىد:
چهل سال دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بکشند؛ آيت اللهسيد ابوالحسن اصفهاني نگذاشت و خدا هم کمکم کرد. در اين مدت، نه خوابي ديدم، نه مکاشفهاى، نه رفيقى، نه همدردى. چهل سال است که در را ميکوبم و خبري نيست.
بيت زير از اشعار ايشان ميباشد:
و لا تکن کمثل من ان فتح الباب خرج
والزم و کن کمثل من ان فتح الباب ولج؛
مانند کسي نباش که اگر در را برايش گشودند، بيرون رود. رها مکن و مانند کسي باش که اگر در را برايش گشودند، وارد شود.
آن عارف يگانه، اسم اعظم را استقامت بر وحدانيت خداي سبحان ميداند و ميگوىد:
اگر شخص در طلب، استقامت پيدا کرد، اسم اعظم در روح او جا پيدا ميکند و آن وقت، لايق اسرار ربوبي ميگردد.
و خود چون استقامت دارد، مخاطب اين نوىد فرشتگان ميشود که:
إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا الله ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ 1
آنان که گفتند: «پروردگار ما، الله است و [بر اين ايمان] پايدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل شوند که ديگر هيچ ترسي و حزن و اندوهي نداشته باشيد و شما را به همان بهشتي که وعده دادند بشارت باد.
***********************************
1 . سوره فصلت: 30