0

كو قطره وهم - سهراب سپهری

 
king007
king007
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 698
محل سکونت : فارس

كو قطره وهم - سهراب سپهری

سر برداشتم:
زنبوري در خيالم پر زد
يا جنبش ابري خوابم را شكافت ؟
در بيداري سهمناك
آهنگي دريا-نوسان شنيدم، به شكوه لب بستگي يك ريگ
و از كنار زمان برخاستم.
هنگام بزرگ
بر لبانم خاموشي نشانده بود.
در خورشيد چمن ها خزنده اي ديده گشود:
چشمانش بيكراني بركه را نوشيد.
بازي ، سايه پروازش را به زمين كشيد
و كبوتري در بارش آفتاب به رويا بود.
پهنه چشمانم جولانگاه تو باد، چشم انداز بزرگ!
در اين جوش شگفت انگيز، كو قطره وهم؟
بال ها ، سايه پرواز را گم كرده اند.
گلبرگ ، سنگيني زنبور را انتظار مي كشد.
به طراوت خاك دست مي كشم،
نمناكي چندشي بر انگشتانم نمي نشيند.
به آب روان نزديك مي شوم،
نا پيدايي دو كرانه را زمزمه مي كند.
رمزها چون انار ترك خورده نيمه شكفته اند.
جوانه شور مرا درياب، نورسته زود آشنا!
درود ، اي لحظه شفاف! در بيكران تو زنبوري پر مي زند.

جمعه 12 مهر 1392  10:47 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها