0

قتـــل دختر ناشنوا بعد از جنایت شیطانی

 
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

قتـــل دختر ناشنوا بعد از جنایت شیطانی

 حکم اعدام مرد جنایتکاری که متهم است در جریان جنایتی هولناک بعد از فریب دختر کر و لال او را اسیر خواسته شیطانی خود کرده و پس از قتل، جسدش را به آتش کشیده است، در دیوان عالی کشور تأیید شد.

به گزارش قانون، صبح روز ۱۶ مرداد سال ۸۹ مرد میانسالی مأموران پلیس در کمال شهر کرج را در جریان ناپدید شدن ناگهانی دختر کرو لالش، سمیه۲۲ ساله قرار داد.

او گفت: دخترم روز گذشته برای رفتن به مدرسه باغچه‌بان از خانه خارج شد و هر چه منتظرش شدیم از مدرسه بازنگشت. مسئولان مدرسه هم از او خبر ندارند و حالا برای پیدا کردن او از شما کمک می‌خواهم. در حالی که تجسس‌های پلیس برای یافتن دختر جوان آغاز شده بود، مأموران کلانتری ۲۴ کمال شهر از کشف جسد سوخته دختر جوانی در حاشیه شهر با خبر شدند.

مأموران بعد از حضور در محل حادثه و تأیید خبر کشف جسد بلافاصله قاضی حسینی بازپرس کشیک قتل از شعبه اول بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب کرج را از ماجرا با خبر کردند.
بعد از حضور تیم جنایی به سرپرستی بازپرس ویژه قتل در نخستین گام از تجسس‌ها، کارآگاهان دریافتند مشخصات جسد سوخته با نشانی‌های دختر ناپدید شده همخوانی دارد. بنابراین خانواده سمیه برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی دعوت شدند. پدر سمیه بعد از دیدن جسد، هویت دخترش راتأیید کرد.

در شاخه‌ای دیگر از تحقیقات، کارآگاهان با ردیابی تماس‌های تلفنی سمیه به مرد جوانی به نام مسعود ۲۴ ساله مظنون شدند و برای دستگیری متهم راهی خانه‌اش شدند اما متوجه شدند او به همراه همسر، مادر و کودک خردسالش محل زندگی خود را بدون اطلاع قبلی تغییر داده و گوشی تلفن همراهش را نیز خاموش کرده است. بنابراین گمانه زنی برای ارتکاب جنایت از سوی او نزد کار آگاهان قوت گرفت.

کارآگاهان در گام بعدی با ردیابی تلفن همراه مسعود متوجه شدند او بعد از فرار راهی مشهد شده است. بنابراین بعد از اخذ نیابت قضایی برای بازداشت متهم، راهی مشهد شدند اما زمانی که وارد مخفیگاه متهم شدند دریافتند او برای دومین بار موفق به فرار شده است. در جریان تجسس‌های پلیسی مشخص شد مسعود با اتوبوس مسافربری از مشهد راهی شهرستان لنگرود شده است.

بنابراین با تیم زبده‌ای از کارآگاهان در جریان یک عملیات پلیسی در ایست بازرسی موفق شدند متهم را شناسایی و دستگیر کنند. مسعود بعد از دستگیری به جنایت خود اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: عصر روز حادثه در مسیر رفتن به خانه بودم که متوجه شدم سمیه کنار خیابان ایستاده است. بعد از اینکه فهمیدم او کرو لال است فکری شیطانی به ذهنم رسید. به بهانه‌ای او را به آپارتمان یکی از دوستانم به نام عباس کشاندم و او را مورد آزار و اذیت قرار دادم. بعد ازآن یکی از دوستانم به نام حامد را از ماجرا باخبر کردم. لحظاتی بعد حامد ۲۵ ساله به همراه یکی از دوستانش به نام میلاد ۲۲ ساله به آنجا آمدند و سمیه را به محل دیگری برده و او را مورد آزار و اذیت قرار دادند. بعد هم او را در خیابانی که من اولین بار سمیه را آنجا دیده بودم‌‌ رها کردند.

متهم درباره ماجرای قتل گفت: من در آپارتمان دوستم بودم که متوجه شدم سمیه از همسایگان سراغ من را می‌گیرد. وقتی به کوچه رفتم با اشاره به من فهماند که از من شکایت خواهد کرد و آبروی مرا نیز خواهد برد.

من از او خواستم به خانه‌اش برود اما به حرفم گوش نداد. او را به نقطه خلوتی در اطراف شهر کشاندم و در فرصتی مناسب با چاقویی که همراه داشتم او را روی صندلی پارک به قتل رساندم. سپس به تنهایی راهی پمپ بنزین شدم و با یک ۴ لیتری بنزین به محل حادثه بازگشتم و جسد سمیه را سوزاندم.

به دنبال اعترافات مسعود، دوستان او به نام‌های میلاد و حامد دستگیر و گفتند با مقتول رابطه خاصی برقرار نکرده و فقط کنار او بوده‌اند.

بعد از تکمیل شدن تحقیقات، پرونده با صدور کیفر خواست علیه مسعود به اتهام مباشرت در قتل، زنای محصنه و جنایت بر میت به دادگاه کیفری البرز فرستاده و چندی پیش متهم در مقابل هیات قضایی پای میز محاکمه ایستاد.

در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفر خواست را قرائت و با گناهکار دانستن وی برای متهم این پرونده مجازات قانونی را خواستار شد. بعد از آنکه اولیای دم تقاضای قصاص کردند. مسعود نیز در جایگاه حاضر شد و تمامی اتهامات را نیز پذیرفت. او علاوه بر اعتراف به قتل و سوزاندن جسد، ۴ بار متوالی نیز به عمل شنیع زنا اعتراف کرد. متهم در آخرین دفاع نیز گفت حرفی ندارم.سرانجام قاضی رنجبر بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم و وکیل مدافع او با اعضای دادگاه وارد شور شد و متهم را به پرداخت دیه و قصاص محکوم کرد.

حکم مرگ مرد جوان در ایستگاه آخر مورد تأیید دیوان عالی کشور قرار گرفت و پرونده برای اجرا به دادگستری البرز فرستاده شد.

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

دوشنبه 14 مرداد 1392  1:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها