آرزوهای برباد رفته در انتهای زندگی
وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا میرسد، بسیاری از افراد به روشنی درمییابند که بخش عمدهای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکردهاند....
اگر فردی را در حال احتضار ببینید، به چه می اندیشید و چه سوالاتی راجع به وی، از خود می پرسید؟!!
شاید بپرسید:
او چگونه زندگی داشته است؟
آیا از زندگی اش راضی بوده است؟
آیا به اهداف بزرگ و کوچک خود در زندگی دست یافته است؟
و....
در خیل بی شمار سوالات،بی تردید یکی از مهمترین سوال من و شما در این لحظات خاص زندگی چنین فردی این است که
آیا او هم اکنون حسرتی به دل دارد؟! و اگر فرصت بازگشت مجددی به زندگی داشته باشد چه چیزی را آرزو می کند؟!!!
به راستی ، مردم قبل از مرگ، حسرت چه چیزی را می خورند؟
پرستاری در یکی از بیمارستانهای استرالیا که ویژه نگهداری از بیماران در شرف مرگ بوده، بر اساس گفتههای بیماران در آخرین لحظات عمر، عمدهترین موارد پشیمانی و حسرت آنان را جمع آوری و دستهبندی کرده است. (البته با توجه به ایدئولوژی ما و اعتقاداتی که طبق آموزش های اسلام به زندگی بعد از مرگ داریم ،اگر زندگی درستی داشته باشیم ،هیچکدام از این حسرت ها را نخواهیم خورد اما به طور کلی انسان ها ممکن است در طول زندگی چیزهایی را فراموش کند که در دوران پیری و زمانی که فرص تشان تمام می شود،این موضوع آزارشان دهد)
اکثر افراد در لحظاتی که در انتظار مرگ هستند، دید بسیار دقیق و روشنی راجع به زندگی خود و زندگی بهطور کلی پیدا میکنند و کسانی که هنوز عمری برای آنها باقی مانده با توجه به این مطالب شاید بتوانند از تجارب دیگران بیاموزند.
ای کاش شهامت داشتم زندگی خود را به شکلی سپری کنم که حقیقتا دوست داشتم؛ و نه به شیوهای که دیگران از من انتظار داشتند
این موضوع، یکی از عمدهترین موارد پشیمانی در میان اکثر افراد بوده است. وقتی که لحظات پایانی زندگی فرا میرسد، بسیاری از افراد به روشنی درمییابند که بخش عمدهای از آمال و آرزوهای خود را عملی نکردهاند. آنها درمییابند که دلیل مرگ آنها تا حد زیادی به تصمیمهایی که در طول زندگی گرفتهاند بستگی داشته است. سلامت شاید بزرگترین منبع آزادی و آزادی انتخاب است؛ و معمولا افراد تا زمانی که زندگی آنها به خطر نیفتاده قدر این نعمت را نمیدانند.همچنین آنها جملگی از این موضوع حسرت داشتند که چرا برای دلشان زندگی نکرده و برای خواسته های مردم زندگی کرده بودند، یعنی آن طور که مردم هدایتشان می کردند زندگی می کردند نه بر اساس خواسته های درونی خویش.
ای کاش اینقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم
معمولا بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. آنها دوران کودکی فرزندان و همدهمی با همسر خود را به خاطر ساعات کار طولانی از دست داده بودند. ولی در مورد نسل قدیم که درصد کمتری از زنان شاغل بودهاند این موضوع کمتر در میان بیماران زن رایج بود. تمام مردانی که در بستر مرگ با آنها صحبت شده، از سپری کردن ساعات و روزهای طولانی در محیط کار پشیمان بودند.
آنها ابراز می کردند که حسرت می خورند چرا بیشتر با همسرانشان و فرزندانشان نبودند و با حسرت همدمی آنها دنیا را ترک می کنند.
آنها در واپسین دقایق عمر خود حسرت می خورند که چرا به آنهایی که دوستشان داشتند نگفتند که دوستشان دارند و احساسات خود را نهفته نگاه داشتند. آنها بسیار حسرت می خورند چون دیگر توان آن را نداشتند که به عزیزانشان و آنهایی که به آنها علاقه داشتند بگویند دوستشان دارند
ای کاش شهامت بیان احساسات خودم را داشتم
بسیاری از افراد در مقاطع مختلف زندگی و یا در شرایط گوناگون، برای حفظ مناسبات مسالمتآمیز با دیگران از بیان صریح احساسات خود طفره میروند. به همین خاطر زندگی آنها از آن چیزی که واقعا باید باشد فاصله میگیرد و یا آنها هیچگاه آن کسی نخواهند شد که آرزو و یا توانایی آن را داشتهاند. بسیاری از افراد تحت تاثیر تلخ کامی و یا ناکامیهای ناشی از مماشات با دیگران و محیط، به بیماریهای جدی مبتلا میشوند. آنها در واپسین دقایق عمر خود حسرت می خورند که چرا به آنهایی که دوستشان داشتند نگفتند که دوستشان دارند و احساسات خود را نهفته نگاه داشتند. آنها بسیار حسرت می خورند چون دیگر توان آن را نداشتند که به عزیزانشان و آنهایی که به آنها علاقه داشتند بگویند دوستشان دارند.
ای کاش تماسم را با دوستانم حفظ کرده بودم و کسی را از خود رنج نمیدادم
خیلی از افراد تا لحظات پایانی عمر قدر دوستان خوب و یا ارزش حفظ تماس با دوستان قدیمی را نمیدانند؛ و معمولا در فرصت کوتاه قبل از مرگ امکان جستوجو و پیدا کردن این دوستان قدیمی فراهم نیست. بسیاری از افراد چنان در زندگی خود غرق میشوند که به سادگی تماس با دوستان را فراموش و یا کلا حذف میکنند. بسیاری در لحظات پایان عمر خود از اینکه برای دوستی و روابط خود ارزش کافی قائل نبودهاند دچار پشیمانی میشوند. بسیاری نیز از رنجهایی که دیگران از آنها دیده بودند در واپسین دقایق عمرشان درد کشیده و عذاب وجدان دارند. اما افسوس می خورند که چرا زمانی برای جبران ندارند.
ای کاش به خودم اجازه میدادم که شادتر باشم
این مورد از پشیمانی در کمال تعجب بسیار عمومیت دارد. بسیاری از افراد تا لحظات پایانی عمر خود متوجه نشده بودند که شاد بودن در حقیقت یک انتخاب است. بسیاری سالیان عمر خود را با تکرار عادات و الگوهای همیشگی زندگی خود طی کرده بودند. بسیاری بهاصطلاح « آرامش » ناشی از تکرار الگو و عادات همیشگی را بر تغییر ترجیح داده بودند و این هراس از تغییر، هم جنبههای فیزیکی و هم جنبههای احساسی و عاطفی زندگی را شامل میشود. بسیاری به علت خیلی مسائل دنیوی شادی، عشق و شعف را به سایر تمایلات خود ترجیح داده بودند. آنها در واپسین دقایق عمر خود که از همه داشته هایشان در حال عبور بودند افسوس میخوردند که چرا برای داشته های بی ارزش تلاش میکردند و به شادی و شعف خود اهمیت ندادند. اما وقتی برای جبران نداشتند.
تبیان در پایان این فهرست خلاصه از پنج مورد پشیمانی بزرگ در لحظات پایانی زندگی، از خوانندگان خود می خواهد تا عمده ترین مورد پشیمانی خود را بازگو کرده و بگویند برای تغییر روند زندگی و پرهیز از پشیمانی های بزرگ در آخر راه، چه تدبیر و چه تغییری را در نظر خواهند گرفت.
حرف آخر ....
به خاطر بیاور که در اوج آسمان، دیگر ابری نیست. اگر زندگیت ابری است، به این دلیل است که روحت آنقدر که باید بالا نرفته است،
اشخاصی که صبر می کنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد، هرگز کاری را شروع نمی کنند. زمان مطلوب برای شروع همین حالاست.
پس تا دیر نشده، کاری کنید...
تا فرصت هست در مسیر زندگی تان به گونه ای گام بردارید که در آن لحظات پایانی و غیر قابل بازگشت، حسرتی در دلتان باقی نماند...
حال این خود شمائید که تصمیم می گیرید در انتهای خط زندگی تان، حسرت ها و آرزوهای بر باد رفته ای داشته باشید یا نه؟!!