صاحبِ خانه را برون ز آشیانه کردند
امام حسین علیه السلام پس از گذشت بیش از چهار ماه (1) یعنى حدود 125 روز اقامت در مكه ، پـس از خـوددارى از بـیعت با یزید بعد از مرگ معاویه ، از مكه خارج شد. آن حضرت از احـرام عمره بیرون آمد؛ زیرا بیم آن داشت كه در مكه دستگیر شود و یا آنكه غافلگیرانه در اثناى مراسم حج ، به قتل برسد و در نتیجه حرمت خانه خدا شكسته شود. به هـر حـال كـاروان حـسـیـنـى در سـحـر یـا اوایـل بـامـداد روز هـشـتـم ذى حـجـّه سال شصتم هجرى به سوى عراق رهسپار گشت .
7 نكته مهم
نکته اول: مـورخـان درباره دوره خروج امام از مكّه مكرّمه اختلاف نظر دارند. برخى نوشته اند كه خروج آن حضرت در روز سوّم ذى حجّه بود. برخى دیگر تاریخ خروج را هفتم (2) و برخى دیگر دهم (3) این ماه نوشته اند. ولى تاریخ درست خروج امام، روز هـشـتـم ذى حـجـّه مى باشد؛ زیرا خود آن حضرت در نامه دومش به مردم كوفه نوشته است:
«من در روز سه شنبه هشت روز گذشته از ذى حجّه ، روز ترویه ، به سوى شما حـركـت كـردم...» (4)
هـمـچـنـیـن از امـام صـادق علیه السلام چـنـدیـن روایـت نـقـل شده است.(5) كه امام حسین علیه السلام روز ترویه، یعنى روز هشتم ذى حجّه ، از مكّه مكرّمه بیرون آمد.
نکته دوم: هنگام خروج امام حسین علیه السلام از مكّه، كسانى كه از مدینه منوّره با ایشان آمده بودند و نیز آنهایى كه در راه مدینه ـ مكّه به ایشان پیوستند، (6) با آن حضرت همراه بودند. بـه جـز مسلم بن عقیل كه حضرت وى را پیش از خود به كوفه فرستاد و نیز سلیمان بن رزیـن كـه امـام نـامـه اى بـه وسـیـله وى براى رۆساى اخماس (7) در بصره فـرسـتاد.(8)
همچنین همه افراد مشهورى كه در مكّه به ایشان پیوستند هنگام رفتن بـه عـراق بـا وى هـمـراه بـودنـد، بـجـز قـیـس بن مسهّر صیداوى ، عبدالرّحمن بن عبداللّه ارحـبـى ، عـمـّارة بـن عـبـیـداللّه سـلولى ، كـه امـام آنـان را هـمـاه مـسـلم بـن عـقیل به كوفه فرستاد. و نیز سعید بن عبداللّه حنفى و هانى بن هانى ، كه حضرت ، پـیـش از فـرسـتـادن مـسـلم بـه كـوفـه ، نامه نخست خویش را به اینان سپرد تا براى كوفیان ببرند.(9)
امـوى هـا از مـنـزلت والا و قـداسـت امـام حـسـیـن علیه السلام در دل هـاى مـسـلمانان آگاه بودند. بنابراین رویارویى نظامى با آن حضرت در مكّه یا حومه ایـن شـهـر مـوجـب مـى شد كه عموم حاجیان بر ضدّ اموى ها به انگیزش درآیند، امام را پشتیبانى كنند، او را یارى دهند و به زیر پرچم آن حضرت درآیند و این همان وخیم شدن اوضاع بود كه امویان از آن بیمناك بودند
نکته سوم: مـفـهـوم خـروج كـاروان حـسـیـنـى از مـكـّه مـكـرّمـه در سـحـرگـاهـان و یـا در اوایـل بـامـداد ایـن نـیـسـت كه كار به طور پنهانى و به دور از چشم سلطه اموى و یا مردم بـوده بـاشـد، چـرا كـه آن حـضـرت تاریخ حركت خویش را در خطبه معروفشان كه طى آن فـرمـود: «مـرگ بـراى فـرزنـد آدم چون گردنبندى است بر گردن دختران جوان»، اعلام كـرد. حضرت در پایان همین خطبه فرموده است :
«هر كس در راه ما آماده جانبازى است و آهنگ رسـیـدن بـه لقـاى الهـى را دارد، با ما حركت كند و من به خواست خداوند بامدادان به راه خـواهـم افـتاد».(10)
امام این خطبه را نه تنها در میان یارانش ، بلكه در میان عموم مردم ایراد فرمود.(11)
نکته چهارم: بـه روشـنـى پـیـداسـت ، هـرچـنـد كـه رویـارویـى آشـكـار بـا امـام حـسـیـن علیه السلام در داخـل مـكـّه و یـا در حـومـه ایـن شـهر به نفع سلطه اموى نبود و حاكمان اموى نیز آن را به خـوبـى مـى دانـسـتـند، ولى به فرمان یزید تصمیم گرفتند كه امام را ترور كـنـنـد، هـرچـند كه به پرده كعبه آویزان باشد. اما با بیرون رفتن امام از مكّه نقشه آنـان بـه شكست انجامید. همان طور كه این حقیقت بر امام نیز پوشیده نبود.
دلیلش هم ایـن بـود كـه امـوى هـا از مـنـزلت والا و قـداسـت امـام حـسـیـن علیه السلام در دل هـاى مـسـلمانان آگاه بودند. بنابراین رویارویى نظامى با آن حضرت در مكّه یا حومه ایـن شـهـر مـوجـب مـى شد كه عموم حاجیان بر ضدّ اموى ها به انگیزش درآیند، امام را پشتیبانى كنند، او را یارى دهند و به زیر پرچم آن حضرت درآیند و این همان وخیم شدن اوضاع بود كه امویان از آن بیمناك بودند.
از ایـن گـذشـتـه اطـرافـیـان امـام در دوران حـضور وى در مكّه فراوان بودند، به این دلیل كه كاروان حسینى هنگامى كه از مكّه خارج شد نسبتاً بزرگ بود.
عـلاوه بـر آن مـكّه نزد عموم مردم از قداست دینى برخوردار بود و نیروى حكومت اموى در آن شـهر نیروى محدودى بود كه تنها كفایت اجرا و انجام امور ادارى و قضایى ، تنظیم حركت حـاجـیـان ، نـگـهـبـانـى از حـاكم و حفظ امنیت داخلى را داشت و قدرتش به اندازه اى نبود كه بـتـوانـد با شورش یا یك حركت انقلابى گروه بزرگى كه داراى قدرت و آمادگى است مـقـابله كند، و این حقیقت درباره اوضاع مدینه نیز صادق بود. زیرا حكومت بنى امیه براى مـقـابـله بـا هـمـه قـیـام هـاى بزرگى كه در مدینه منوّره یا مكّه مكرّمه روى داد، از نیروهاى اعـزامـى از خـارج ایـن دو شهر استفاده كرد. مانند قیام مردم مدینه و واقعه غم انگیز حرّه و نیز مقابله اموى ها با عبداللّه زبیر در مكّه.(12)
نکته پنجم: آنچه گفته شد با این حقیقت كه امـام حـسـیـن علیه السلام از بیم آن كه به دست حكومت اموى ترور شود و حـرمـت خـانـه خـدا بـشـكند ـ پیش از آغاز اعمال حج از مكّه ـ بیرون رفت ، منافاتى ندارد. زیـرا گـرچـه آنـان در طـول مـدّت اقـامـت ـ نـسـبـتـاً طـولانـى ـ وى در مـكـّه ، بـه دلیـل احـتـیـاطـهـاى لازم و هـوشـیـارى آن حـضـرت و حـمـایـت یاران هاشمى ایشان و دیگران ،(13) نتوانستند كه وى را بربایند و یا ترور كنند، امّا مراسم حج فرصت انجام چـنـین كارى و اجراى چنین نقشه اى را به آنان مى داد و امكان موفقیتشان فراوان بود. زیرا امـام و یـاران او، بـر فرض ماندن در مكّه به همراه توده هاى حج گزار، بدون سلاح سرگرم انجام اعمال و مراسم عبادى مى گشتند و حضور امام در میان انبوه حاجیان زمینه اجـراى نـیـّات پـلیـد و شـرارت امویان را فراهم مى آورد. از این رو امام حسین علیه السلام ، در روز ترویه ، اقدام به خروج از مكّه فرمود.(14)
هنگام خروج امام حسین علیه السلام از مكّه، كسانى كه از مدینه منوّره با ایشان آمده بودند و نیز آنهایى كه در راه مدینه ـ مكّه به ایشان پیوستند، با آن حضرت همراه بودند. بـه جـز مسلم بن عقیل كه حضرت وى را پیش از خود به كوفه فرستاد و نیز سلیمان بن رزیـن كـه امـام نـامـه اى بـه وسـیـله وى براى رۆساى اخماس در بصره فـرسـتاد
نکته ششم: حـال كه از گفته هاى پیشین دانستیم كه خروج امام امام حسین علیه السلام از مكّه نه براى پنهانى و بى خـبـر خـارج شـدن و نـه از بـیـم مـقابله نظامى آشكار با حكومت اموى در مكّه بوده ، پى مى بریم كه شاید عامل اصلى دیگرى در میان بوده كه انگیزه حركت امام در سحرگاهان و یا اوایل بامداد و در پرده تاریكى ، گردیده و آن غیرت هاشمى بوده كه اجازه نمى داده است آزاد زنـان خـانـدان عـصـمـت و طـهـارت و دیـگـر زنـان حـاضر در كاروان حسینى در برابر دیدگان مكّیان، در روز روشن كه مكّه پر از جمعیّت است ، بر مركب هاشان سوار شوند.
و شـایـد بـتـوان گـفـت : ایـن قـوى تـریـن عـامـل ـ اگـر نـگـویـیـم تـنـهـا عـامـل ـ در مـیـان عـوامـلى اسـت كـه امام حسین علیه السلام را وادار كـرد تـا در سـحـرگـاهـان و یـا اوایل بامداد حركت كند.
نکته هفتم: از بـرخـى كتاب هاى سیره و مقاتل چنین بر مى آید كه امام حسین علیه السلام نخست قصد عمره تمتّع كـرد و سـپـس آن را بـه عـمره مفرده مبدّل ساخت ، زیرا مى دانست كه ستمكاران به وى اجازه اتمام حج را نخواهند داد.(15)
ولى قـول درسـت و تـحـقـیـقى این است كه امام حسین علیه السلام از همان آغاز قصد عمره مفرده كرد. یـعـنـى ایـن كـه عـمـره اش تـمـتـّع نـبـود تـا آن را بـه مـفـرده تبدیل كرده باشد.
این قول را شمارى از فقیهان ، همانند آیت اللّه سید محسن حكیم ، آیت اللّه خویى و آیت اللّه سبزوارى و عده ای دیگر پذیرفته اند(16)
پی نوشت:
1) زیـرا امـام روز سـوم شـعـبـان بـه مـكـه وارد شـد و در روز هشتم ذى حجه از آن بیرون رفت؛ ر.ك : اللهوف ، ص 26، انتشارات داورى .
2) ر.ك : كامل الزیارات ، ص 73؛ تذكرة الخواص ، ص 217.
3) ر.ك : تـاریـخ دمـشـق ، ج 14، ص 212؛ تـهـذیـب الكمال ، ج 4، ص 493.
4) ر.ك : الارشاد.
5) ر.ك : التـهـذیـب ، ج 5، ص 436، حـدیث شماره 162؛ الاستبصار، ج 2، ص 327، حدیث شماره 1160.
6) مانند سه شهید قبیله جُهن كه از «میاه جهینه» به ایشان پیوستند.
7) رۆ سـاى قـبـایـل پـنـجـگـانـه بـصـره ، یـعـنـى عـالیـه 7 بـكـربـن وائل ، بنى تمیم ، عبدالقیس ، ازدوكنده (ر.ك : لغتنامه دهخدا).
8) ر.ك : تاریخ طبرى ، ج 3، ص 277؛ الارشاد، ص 185.
9) ر.ك : الارشاد، ص 185.
10) ر.ك : اللهوف ، ص 26.
11) تـنها مورخى كه مى گوید امام این خطبه را در میان اصحاب ایراد فرموده ، شیخ مـحـمـد سـمـاوى در كـتـاب «ابـصـارالعـیـن»، ص 27 اسـت . البـتـه وى مـاءخـذ ایـن قول نادر خویش را نقل نكرده است .
12) بـه جـز دلیـل یـاد شـده ، نـشانه ها و دلایل تاریخى فراوانى وجود دارد كه این حـقـیـقـت را مـورد تـاءیـیـد قـرار مـى دهـد. نـمـونـه آن ، نـقـل سـید بن طاووس است كه فرمان یزید به عمروبن سعید براى مبارزه با [امام ] حسین در صـورت پـیـكـار وى در صـورت داشـتـن تـوانـایـى نقل مى كند. (ر.ك : اللهوف ، ص 27 )
13) امـام حـسـیـن علیه السلام، در دیدار با ولید بن عتبه ، والى مدینه ، احتیاطهاى لازم را به عمل آورد و براى مقابله با هر پیش آمدى سى مرد مسلح را با خود همراه ساخت . بنابراین او كـه مـى دانست یزید قصد ترور و ربودن او را دارد و «اشدق» ستمگرى است كه متكبّر و سـركـش و از بدترین ستمگران طاغوتى اموى ، به یقین در مكّه نیز احتیاطهاى لازم را به عـمـل آورده بود. این كمترین اقدامى بود كه یك انسان عادى تحت تعقیب هم انجام مى دهد، تا چه رسد به امام حسین علیه السلام با آن حكمت و دوراندیشى !
14) ایـن ، عـلاوه بـر عـوامل دیگرى است كه مجموعاً، علت اصلى خروج امام در این روز را تـشـكـیـل مـى دهـد. مـانـنـد عـامـل تـبـلیـغـى كـه هـدفـش ایـجـاد سـۆ ال براى مردم و اظهار شگفتى نسبت به خروج امام در روز ترویه و ترك حجّ بود، تا ایـن كـه از گـذر ایـن سـۆ ال هـا و اظـهـار شـگـفـتـى ها، با نهضت حسینى آشنا شوند و به پشتیبانى و یارى آن برخیزند.
15) بـراى مـثـال ر.ك : الارشاد، ص 200؛ اعلام الورى ، ص 230؛ روضة الواعظین ، ص 177.
16) ر.ك : مـسـتمسك عروة الوثقى ، ج 11، ص 192؛ معتمد العروة الوثقى ، ج 2، ص 236؛ مهذّب الاحكام ، ج 12، ص 349. نیز ر.ك : كتاب الحجّ (تقریرات آقاى شاهرودى )، ج 2، ص 312؛ تقریرات حج ، آقاى گلپایگانى ، ج 1، ص 58 و محقق داماد، كتاب الحجّ، ج 1، ص 333.