0

اولین برخوردهای پس از فتح

 
shokoofeh
shokoofeh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 952
محل سکونت : البرز

اولین برخوردهای پس از فتح

اولین برخورد بچه‌ها با اسرای دشمن وقتی بود كه قسمتی یا مرحله‌ای از یك عملیات را به‌خوبی پشت سر گذاشته بودند و طبعاً سرحال و راضی بودند و دلیلی نداشت كه با دشمن با ترشرویی رو به رو شوند؛ هر چند لبخند آنها هم برای دشمن مغلوب، زهرخند بود. با این همه، اسرار اصلاً انتظار نداشتند پس از اسارت، هیچ خبری از آن خشونت‌های حین علمیات نباشد و واقعاً مثل میهمان آنها را میزبانی و تر و خشك كنند. به همین خاطر، اولین عكس‌العمل آنها در لحظه اسارت، بعد از آن احساس حقارت و ذلت و ترس و بدبختی، با این كه اغلب نوجوان و جوان هم نبودند و سن و سالی از آنها گذشته بود، گریه بود و بالا بردن دست‌ها و خود را به زمین زدن و خاك بر سر كردن؛ این بود كه وقتی بچه‌ها دست‌های آنها را پایین می‌آوردند و به ایشان آب و سیگار و بیسكویت می‌دادند، متعجب می‌شدند و در قیاس به نفس، به اصطلاح «كم می‌آوردند»، بهتشان می‌زد، خشكشان می‌زد و دیوانه می‌شدند. بعضی كه سطحی‌تر فكر می‌كردند، یا احساساتی‌تر بودند، دستپاچه می‌شدند و به سرعت ساعت و انگشتر و فانسقه و پول و لباس و هر چه را داشتند و برایشان ارزش داشت، در می‌آوردند و به پای بچه‌ها می‌ریختند و مصرانه التماس می‌كردند كه قبول كنند.

افرادی هم بودند كه سر به سوی آسمان بلند می‌كردند و دروغ یا راست، یا الله یا الله می‌كردند، كنایه از این كه متنبه شده‌اند و اشتباه كرده‌اند!

والفجر 8

تبیان

جمعه 16 فروردین 1392  2:49 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها