آیا آیهای وجود دارد که مردم دینشان را از حکومتها میگیرند؟
حکومت و مردم [چه مسلمان باشند و چه نباشند]، رابطه و تأثیر مستقیمی بر یک دیگر دارند. چنان چه این مردم هستند که یا حکومت را انتخاب میکنند و به آن مقبولیت میبخشند [هر چند که مشروعیت نداشته باشد]، یا اگر خود انتخاب نکرده باشند نیز با پذیرش و حمایت از آن سبب استحکام و بقای آن میشوند.
مردم میتوانند مسلمان صدر اسلامی باشند، اما حکومت مشروع امام علی (علیه السلام) را نپذیرند و او خانهنشین گردد و میتوانند حکومت سایر ائمه معصومین (علیه السلام) را نپذیرند و در مقابل به حکومتهای معاویه، یزید، هارون، مأمون، متوکل و ...، حکومتهای ظالم و امام کُش گردن نهند، و میتوانند به در خانهی علی (علیه السلام) ریخته و به او فشار بیاورند که حکومت را بپذیرد.
مردم میتوانند در عین مسلمانی و حتی تشیع، قرنها تابع حکومتهای سلطنتی گردند و به برخورداری از این نوع حکومت افتخار هم بکنند و میتوانند حکومت غیر مشروع را ساقط کرده و حکومت اسلامی را استقرار بخشند.
از سوی دیگر، همین حکومت در ساختار زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش مستقیم دارد و بالتبع در دین و چگونگی دینداریشان اثرگذار است. چنان چه همین مردم ما که 1400 سال است مسلمان هستند، در دورهای «جاوید شاه» میگفتند و غایت آرزویشان غربزدگی بود، در دورهی دیگر «الله اکبر» گفتند و غایت آرزویشان پیروی از انسان کامل، حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) و بالاخره فلاح در زندگی دنیوی و اخروی است. حکومت است که امکان شکوفایی و رشد استعدادها را فراهم و زمینه را برای صعود و سقوط ملت مساعد مینماید.
الف – « الناسُ عَلی دینِ مُلوکِهِم – مردم بر دین حکام (مالکان) خود هستند » آیه قرآن کریم نیست، بلکه جلمهی از شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میباشد، اما در قرآن کریم نیز آیات بدین مضمون بسیارند.
کلیه آیاتی که به «ولایت» و تسری یافتن او از «الله جلّ جلاله» تا «اولی الامر منکم» و نپذیرفتن ولایت غیر تصریح دارد، کلیه آیاتی که به نفی طاغوت و آثار تبعیت از آنها تصریح دارد، کلیه آیاتی که به ضرورت ایستادگی و مقابله با فراعنه و مترفین (قدرتها و سرمایهدارانی که اطراف یک حاکم ظلم جمع میشوند) تأکید مینماید، کلیه آیاتی که به پذیرش سلطنت شیاطین جن و انس، کسانی که در دین مردم اعوجاج ایجاد میکنند، قدرتهایی که راه فهم و عمل دین خدا را میبندند و به آثار تبعیت از آنان اشاره مینماید و ... به همین معنا دلالت و بر تأثیر حکومت در دین و دینداری مردم تأکید مینماید. مانند:
« ... وَالَّذِینَ كَفَرُواْ أَوْلِیَآۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ... » (البقره، 257 )
مردم میتوانند در عین مسلمانی و حتی تشیع، قرنها تابع حکومتهای سلطنتی گردند و به برخورداری از این نوع حکومت افتخار هم بکنند و میتوانند حکومت غیر مشروع را ساقط کرده و حکومت اسلامی را استقرار بخشند
ترجمه: كسانى كه كفر ورزیدهاند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنایى به سوى تاریكیها به در مىبرند ... .
«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لَا یُنصَرُونَ» (القصص، 41)
ترجمه: و آنان را پیشوایانى كه به سوى آتش مىخوانند گردانیدیم و روز رستاخیز یارى نخواهند شد.
«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ» (الأنبیاء، 73)
ترجمه: و آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت مىكردند و به ایشان انجام دادن كارهاى نیك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحى كردیم و آنان پرستنده ما بودند.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَمَن یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ یُزَكِّی مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (النّور، 21)
ترجمه: اى كسانى كه ایمان آوردهاید پاى از پى گامهاى شیطان منهید و هر كس پاى بر جاى گامهاى شیطان نهد [بداند كه] او به زشتكارى و ناپسند وامىدارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هیچ كس از شما پاك نمىشد ولى [این] خداست كه هر كس را بخواهد پاك مىگرداند و خدا[ست كه] شنواى داناست.
توضیح: دقت شود که «شیطان» الزاماً فقط ابلیس نیست، بلکه هر منحرف و منحرف کنندهای شیطان نامیده میشود و ابلیس نیز به خاطر انحرافش شیطان شد. و دقت شود که سخن از «امر» و فحشاء و منکر است و نه دعوت و تبلیغ و «امر» کاری ملوکانه است که با ابزار قدرت صورت میپذیرد.
مثالها:
تمامی حکومتهایی که در طول تاریخ و در سرتاسر جهان بر اریکه قدرت نشستند - چه حق و چه باطل -مصداق بارز تأثیر و تأثر متقابل «حکومت و مردم» هستند و نقش آنها در چگونگی نگاه مردم به «دین» و چگونگی «دینداری» کاملاً مشهود است.
اگر به تاریخ همین ملتهای مسلمان به ویژه در قرون اخیر توجه شود، مصادیق روشن به وضوح قابل شناخت است. دین مردم مسلمان ترکیه، با حکومت عثمانیها اوج میگیرد و با انحطاط همین حکومت به سراشیبی میافتد و با روی کار آمدن حکومت آتاتورک، سکولار و لائیسم میگردد. مسلمانان اهل سنّت سرزمین حجاز (عربستان سعودی فعلی) با ورود وهابیت به عرصه سیاست و حکومت که به امر انگلیس و پیرو پیمان عبدالوهاب با خاندان سعودی شکل میگیرد، وهابی میشوند و حتی سنّیها را تحت عنوان مشرک قتل عام میکنند.
مردم ایران در دورههای قبل از صفویه و نیز بعد از آن مثل قاجار و پهلوی نیز مسلمان بودند، اما آگاهیشان از دین و نحوهی دینداریشان بسیار متفاوت بود و حتی گاه کاملاً مغایر با بدیهیات اسلام بود.
فرق است بین حکومتی که دستنشانده انگلیس بوده و ذلیل روس، انگلیس و امریکا میشود و مردم خود را به استثمار آنها در میآورد، با حکومتی که به مردم استقلال، عزّت و شرف میدهد. «کشف حجاب» میکند، با حکومتی که حجاب را ترویج میکند – حکومتی که اقتصادش را صد در صد وابسته میکند با حکومتی که بر خودکفایی اصرار میکند – حکومتی که رشد، پیشرفت و تمّدن را در شیوع فساد و کثرت کافه، کاباره، کازینو، فاحشهخانه، تولید شراب و آبجو، رواج مینیژوپ و بیکینی ... و بالاخره فاحشهخانه کردن کشور برای سربازان دون خارجی، یا سرمایه داران خارجی و داخلی میبیند، با حکومتی که پیشرفت و تمّدن را در رشد معارف دینی، عمل به احکام، پیشرفت علمی، تکنولوژی و ... میبیند. این سیاستهای متفاوت همه در دین و دینداری مردم تأثیر مستقیم دارد.
پس از انقلاب:
حکومت و تعریف آن به یک شخص محدود و خلاصه نمیشود، بلکه «ساختار نظام کشور» را حکومت میگویند.
گاه معمار این ساختار فقط یک نفر است، مثل شاه در حکومتهای سلطنتی، گاه مردم نیز در این ساختار نقش مستقیم دارند. مانند حکومتهای جمهوری و از جمله جمهوری اسلامی ایران.
در این نظام، رهبر در رأس است و چگونگی دینشناسی و دینداری او، علم، ایمان، ورع، درایت، بصیرت و تدبیر او نقش مستقیمی در ساختار حکومتی یا حفظ و رشد آن دارد، اما همه چیز به او خلاصه نمیشود. حتی اگر حضرت علی علیهالسلام یا معصوم دیگری باشد. چنان چه حکومت امام حسن (علیه السلام) بیش از 6 ماه دوام نمیآورد و به علت خودفروشی خواص ساقط میگردد.
ابزار قدرت او (رهبر) قوای سه گانه هستند. دولت، مجلس، قوه قضاییه نقش مستقیمی در چگونگی ساختار دارند، وزراء، وکلا، استانداران، شهرداران و ... همه نقش مستقیم دارند که عمدتاً به صورت مستقیم یا غیر مستقیم توسط مردم انتخاب میشوند.
تمامی حکومتهایی که در طول تاریخ و در سرتاسر جهان بر اریکه قدرت نشستند - چه حق و چه باطل -مصداق بارز تأثیر و تأثر متقابل «حکومت و مردم» هستند و نقش آنها در چگونگی نگاه مردم به «دین» و چگونگی «دینداری» کاملاً مشهود است
پس، یک رئیس جمهور [پس از انتخاب] میتواند مملکت را به سوی نظام سرمایهداری وابسته پیش ببرد – شیوخ حاکم بر کشورهای عربی را الگو حکومتی خود قرار دهد و نظام خان و خانزادگی (آقازادگی) را ترویج نماید و البته کارهایی هم انجام دهد – یک رئیس جمهور دیگر میتواند بدون هیچ توجهی به ساختار نظام، کشور و مردم، قلبش برای غرب بتپد و با سیاستهای خود در راستای اسلامزدایی و غربزدگی حرکت کند و ... – یک شهردار میتواند بذر خانمانسوز «رشوه» را در یک کشور بکارد و آن را چنان آبیاری کند که شاخ و برگش در تمامی وزارتخانهها، ادارات، بانکها و حتی مجلس و دادگستریها پهن شود و ....
اینها همه در چگونگی دینشناسی، دینباوری و دینداری مردم تأثیر مستقیم میگذارد. به عنوان مثال مگر میشود که نظام آموزشی عالی ما، به ویژه در رشتههای علوم انسانی، از جمله علوم سیاسی، تماماً مروّج نظریات به اثبات نرسیده غرب باشد و کاملاً توجیه کنندهی روند دیندزدایی و سیاست حاکمهی غرب و سلطه فراماسون و صهیونیسم بینالملل بر جهان باشد، اما فارغ التحصیل آن اسلام شناس و مقید به اسلام بیرون بیاید؟! همین فارغ التحصیل فردا رئیس جمهور، وزیر، وکیل، استاد دانشگاه، هئیت علمی، روزنامهنگار و ... میشود، آیا در دین مردم تأثیر نمیگذارد؟ مگر میشود که ساختار دولتی فیلمسازی در یک کشور اسلامی هیچ آشنایی، باور، حساسیّت و بالتبع هدف و برنامهی روشنی برای ترویج فرهنگ اسلام انقلابی نداشته باشد که هیچ، ضد تبلیغ هم بکند، اما در اذهان عمومی و چگونگی دینداری آنها تأثیر نگذارد؟
برای همین است پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوی اسلامی در ایران، رهبران (امام خمینی و امام خمینی)، هم تأکید بر پشتیبانی مردم از ولایت فقیه دارند و هم به بصیرت قبل از انتخاب و پیگیری جدّی مطالبات از مسئولین پس از انتخاب دارند.