ظهور اسلام و كرامت زن
مردم، قبل از ظهور اسلام زن را موجودي بسيار پست و شوم میدانستند و از او بيزار بودند چه اينكه زنده به گور كردن دختران بیگناه، گواه روشني بر اين مطلب است. تا اينكه خداوند تبارك وتعالی فرستاده خود حضرت محمد صلّی الله عليه و آله را به عنوان رحمت بر جهانيان مبعوث كرد تا مردم را از جهالت و نادانی برهاند و به وحی و تعقل راهنمايی كند.
پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله پردهای را كه در اثر دوري از تعاليم پيامبران به روی كرامت و بزرگی مقام زن بود كنار زدند و به امر إلهی مقام بلند زن را در جامعه تبيين كردند. متأسفانه از مظلوميت اسلام است كه بيشترين حمله راجع به حقوق زن، متوجّه اين دين است. البته افرادي كه دنبال حقيقت باشند میتوانند با مراجعه به اسلام ناب در سيره پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام، مقام بلند زن را درك كنند(1).
زنان نمونه عالم
تاريخ نمونه های بسيار برجسته و والا مقام از ميان زنان به ما نشان مي دهد كه هر يك از آنان میتواند الگويي براي زنان عالم باشد. والاترين زنان در حديثی از پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله اينچنين معرفی شدهاند: بهترين زنان اهل بهشت خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمّد و آسيه دختر مزاحم و مريم دختر عمران میباشند(2).
فاطمه، برترين بانو
امّا در ميان اين زنان هم ، بانويی وجود دارد كه آفتاب وجودش، ديگران را در سايه خود قرار داده است. او دختر پيامبر گرامی اسلام صلّی الله عليه و آله میباشد. بله او فاطمه علیها سلام است؛ والاترين بانو از جهت شأن و منزلت، مقام و شرافت، عفت و كرامت، عصمت و شجاعت. پيامبر اسلام صلّی الله عليه و آله فرمود: فاطمة سيدة نساء أهل الجنة. « فاطمه سرور بانوان اهل بهشت است». فاطمة سيدة نساء هذه الأمة. «فاطمه سرور بانوان اين امّت است» فاطمة سيّدة نساء المؤمنين. «فاطمه سرور بانوان مؤمن است» فاطمة سيدة نساء العالمين. فاطمه سرور بانوان جهانيان است. (3)
فاطمه عليها سلام سرور زنان عالم از اول تا آخر، دختر پيامبر خاتم صلّی الله عليه و آله، همسر اميرالمؤمنين علی بن ابی طالب عليهما السلام وزير و وصی پيامبر(4)، مادر دو سرور جوانان اهل بهشت امام حسن و امام حسين عليهما السلام است(5).
فاطمه بانويی است كه خداوند راضی است به رضايت او و غضبناك است به غضب او(6)، مقامی دارد كه غضبش، غضب رسول خداست(7) وهرگونه زشتی و ناپاكی از ايشان دور است(8).
او كشتی نجات امّت است(9) ، وجود عالم مديون او(10) و توبه آدم عليه السلام مرهون اوست(11) دوستی فاطمه، سبب قبولي عبادات(12) و سبب همراهی با پيامبر در بهشت است(13).
فاطمه، فاطمه ناميده شد چرا كه خداوند، او و فرزندان و دوستانش را از آتش جهنم منقطع و دور ساخت(14) . او درِ بخشش و رحمت خداوند به روی بندگان است(15). او اولين شخصی است كه وارد بهشت میشود(16). و در نهايت فاطمه علیها سلام، روشنترين مصداق حديث ثقلين است.
فاطمه علیها سلام در حديث ثقلين
پيامبر اكرم صلّی ا لله عليه و آله فرمودند: إنِِی تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتی ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا أبداً. به تحقيق كه دو چيز گرانبها در ميان شما خواهم گذاشت: كتاب خدا و عترتم تا زمانی كه به آندو چنگ زنيد و به دستورات آنها عمل كنيد گمراه نخواهيد شد(17).
اين حديث از جمله احاديث متواتر است كه با الفاظ متفاوت نقل شده است(18).
هر فردی كه از دنيا میرود در لحظات آخر مهمترين وصيتها و سفارشها را به زبان میآورد. اين حديث هم گذشته از اينكه در موارد متعددی از پيامبر ا كرم صلّی الله عليه و آله نقل شده از جمله وصيتهای ايشان میباشد(19) و بسيار جای تعجب است از اهل سنت كه خود را حافظ سنت پيامبر میدانند چگونه مهمترين كتاب حديثی آنها يعنی صحيح بخاری، اين وصيت و سنت پيامبر را نقل نكرده در حالی كه تمامیكتابهایاهل سنت حتي صحيح مسلم اين حديث را نقل كردهاند نقل نكردن اين حديث، جز تعصب و خيانت به مكتب اسلام چيز ديگری نمی تواند باشد. البته دليل آن روشن است زيرا او مبنايش بر حذف فضائل اهل بيت و نقل فضائل ساختگي برایخلفاست. آري او مي دانسته معناي اين حديث يعنی لزوم پيروی از اهل بيت بعد از رسول خدا صلّی الله عليه و آله همانطور كه از قرآن پيروي مي كنيم(20). اين حديث يعنیاينكه اهل بيت از هرگونه خطا و اشتباهیمعصوم هستند همانطور كه در قرآن هيچ باطلی راه ندارد(21).
تأملی در نقل صحيح مسلم
از آنجايی كه در اين حديث قرآن و عترت به صورت ثقلين يعنی تثنيه (دوتايي) آمده و تصريح شده به اينكه اين دو از هم جدا نمیشوند و اگر كسی به آن دو چنگ بزند هرگز گمراه نمیشود به روشنی به ما میفهماند كه بايد اهل بيت هم مانند قرآن، خطا و لغزش نداشته باشند و به همين خاطر تفسير اهل بيت به آل علی و آل عقيل و آل جعفر و... در صحيح مسلم به هيچ وجه نمیتواند درست باشد.
اين در حالیا ست كه پيامبر اكرم صلّیالله عليه و آله بارها اهل بيت خود را معرفیكرده بودند كه از مهمترين موارد میتوان به اين حديث اشاره كرد: عائشه میگويد: روزی رسول خدا صلّی الله عليه و آله هنگام صبح از منزل خارج شد و بر روی او كسائی(22) سياه رنگ بود پس حسن بن علی آمد او را زير كساء برد سپس حسين آمد و همراه او داخل شد سپس فاطمه آمد او را هم داخل كرد سپس علی آمد او را هم داخل كرد سپس فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب : 33) خداوند اراده فرموده كه ناپاكیرا از شما اهل بيت دور كند و شما را پاك و منزّه نمايد(23).
همچنين در قضيه مباهله هنگامی كه اين آيه نازل شد «فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم» الآية، آلعمران 61، رسول خدا صلي الله عليه وآله، علی عليه السلام و فاطمه علیها سلام و حسن و حسين عليهما السلام را فرا خواند و فرمود: اللهم هؤلاء أهلی(24).
با فاطمه علیها سلام چگونه رفتار كردند؟
حال به تاريخ مراجعه كنيم و ببينيم با چنين بانويي كه مظهر عصمت إلهي و صاحب فضائل و كرامات بود چگونه رفتار كردند. چگونه مزد رسالت پيامبر را ادا كردند(25).
هنوز داغ مصيبت رحلت جانسوز پدر بزرگوارش بر دلش بود كه برای گرفتن بيعت از اميرالمؤمنين عليه السلام به خانه ايشان هجوم آوردند و صفحه تاريخ را با اعمال وقيح و ننگينشان سياه كردند. ننگ بر اين دنيا كه به خاطر رياست طلبی عدهای، خانهای را كه پيامبر صلّی الله عليه و آله از يك سال قبل از رحلت، هر روز صبح، بر آستانش میايستاد و میفرمود: السلام عليكم يا أهل البيت إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيراً. سلام بر شما اهل بيت به تحقيق كه خداوند اراده كرده است هرگونه ناپاكی را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاك و منزه نمايد(26). اين خانه را تهديد به سوزاندن كردند آيا اين است معناي اُذكّرُكم الله فی أهل بيتي (شما را به مراعات و احترام به اهل بيتم سفارش مي كنم) كه پيامبر سه مرتبه فرمودند(27).
تهديد عمر
انسان تعجب میكند از افرادي كه در جنگهای اسلام فرار میكردند و هيچ شجاعتی در تاريخ از آنها ثبت نشده(28)، حال كه به قدرت رسيدهاند میخواهند از خود شجاعت نشان دهند و فردي را كه در جنگها مايه دلگرمی مسلمين و وحشت مشركين بود و سرنوشت جنگ به دستان الهي او رقم میخورد تهديد به قتل میكنند كه اگر بيعت نكنی گردنت را میزنيم(29). خانه چنين شخصی را تهديد به سوزاندن میكنند و خانه دختر پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله را با اهلش میخواهند بسوزانند. دختر پيامبر خدا را از ارث محروم میكنند و فدك را غصب میكنند.
البته حقيقت هيچگاه پنهان نمیماند. شخص حقيقت جو با مراجعه به كتب معتبر اهل سنت میتواند اين وقايع را بيابد. بله نبايد انتظار داشت كه اين قضايا در صحيح بخاری و مسلم كه هدف آنان منزّه و مقدس جلوه دادن خلفاست، وجود داشته باشد. اينها وقايعی را كه اهميّت آن يك صدم اين جريانات بوده را نقل نكردهاند پس چگونه میتوان انتظار داشت كه صحيح بخاری بگويد عمر خانة اهل بيت را تهديد به سوزاندن كرد و فلانیو فلانی حمله كردند به خانه حضرت زهرا علیها سلام و چه كردند(30).
در تاريخ طبری آمده كه عمر بن خطاب به خانه علی آمد، طلحه و زبير و گروهیاز مهاجرين در خانه علی عليه السلام جمع شده بودند، عمر گفت: به خدا سوگند يا برایبيعت خارج میشويد يا خانه را بر شما میسوزانم(31). او به همين مقدار كفايت نكرد بلكه آتش گيره آورد تا خانه را بسوزاند(32).
رجوع به جاهليت
أفإن مات أو قتل انقلبتم علی أعقابكم خاسرين. (آل عمران: 144) اگر پيامبر از دنيا برود يا كشته شود به دوران جاهليت خود برمیگرديد در حالی كه زيان كار میباشيد؟
آيا به راستی بعد از رحلت رسول خدا صلّی الله عليه و آله چنين اتفاقاتی افتاد چگونه با وجود آن همه سفارش، عملاً اهل بيت عليهم السلام را مورد بیاحترامی قرار دادند. باور آن برایهر مسلمانی بسيار دشوار است ولی با دقت در سرگذشت اين افراد در زمان پيامبر، انسان متوجه میشود كه اينها نفاق خود را آشكار و كينههای پنهانی خود را كه از اميرالمؤمنين عليه السلام داشتند ظاهر كردند(33).
فدك
يكی ديگر از بزرگترين مصيبتها بعد از پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله، غصب فدك و در نتيجه تكذيب حضرت زهرا علیها سلام و نپذيرفتن سخن او بود.
فدك زمين بسيار وسيع و حاصلخيزی بود در اطراف مدينه كه پيامبر به دخترش فاطمه علیها سلام بخشيده بود. هنگامی كه ابوبكر به حكومت رسيد برای تحكيم حكوكت خود فدك را غصب كرد(34).
بسياری از علمایاهل سنت اقرار دارند كه فدك در زمان رسول خدا صلّي الله عليه و آله ملك فاطمه علیها سلام بوده و به عنوان هديهای از ايشان شناخته میشده است. بزار، ابوعلی، ابن ابی حاتم و ابن مردويه اين گونه نقل میكنند كه ابو سعيد خدری گويد: هنگامی كه آيه وآت ذاالقربی حقَّه (اسراء: 26) ـ حق نزديكان را بپرداز ـ نازل شد رسول خدا صلّي الله عليه و آله، فاطمه را فراخواند و فدك را به وی بخشيد(35). همچنين حاكم طبرانی، ابن النجار، هيثمی، ذهبی، سيوطی، متقی هندی و ديگران اين حديث را روايت كردهاند.
عائشه میگويد: فاطمه دختر رسول خدا برایابوبكر پيغام فرستاد و اموال «فيء» موجود در مدينه، فدك و آن چه از خمس خيبر مانده بود را به عنوان ميراث باقیمانده از رسول خدا صلّی الله عليه و آله مطالبه كرد ابوبكر از اين كه چيزی از آن اموال را به فاطمه بدهد خودداری كرد. فاطمه بر ابوبكر خشم گرفت و او را ترك كرد و با او سخن نگفت تا از دنيا رفت او بعد از پيامبر، شش ماه زندگی كرد و هنگامی كه فوت كرد، همسرش علی، شبانه بر او نماز خواند، او را دفن كرد و ابوبكر را خبر ننمود(36).
از اين حديث استفاده میشود كه حضرت فاطمه علیها سلام با حالت غضب و ناراحتی از ابوبكر، رحلت كرد پس ای وجدان آگاه و ای خواننده آزاد انديش خودت اين قضيه را كنار اين حديث بگذار كه پيغمبر فرمود: هر كه او را به غضب آورد مرا غضبناك كرده است.
چرا فاطمه، فدك را مطالبه كرد؟
ماجرای فدك تنها مسئله ملك و زمين نيست چرا كه در زمان پيامبر، اميرالمؤمنين عليه السلام تمام درآمد اين زمين را به امر همسرش و با رضايت ايشان در راه خدا انفاق میكرد در حالی كه میتوانستند ثروتمندترين افراد باشند اما آنها خاندان كريم هستند از خود میگذرند و به ديگران كمك میكنند.
روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله ديدند كه فاطمه علیها سلام در حالي كه مشغول آسياب كردن است فرزندش را هم شير مي دهد. پس رسول خدا صلي الله عليه وآله به گريه افتاد و فرمود: دخترم تلخي دنيا را به شيريني آخرت تحمل كن. پس فاطمه علیها سلام عرض كرد: اي رسول خدا، خدا را بر نعمت هايش سپاسگزار و شاكريم. سپس خداوند اين آيه را نازل فرمود: «ولسوف يعطيك ربّك فترضي» (ضحي: 5) ـ به زودي پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه خشنود شوي(37) ـ بانويي كه آسمانها از نور او خلق شده است(38) چه احتياجي به يك قطعه زمين دنيايي دارد. پس متوجه مي شويم كه دادخواهي ايشان براي دفاع از حق و جلوگيري از بدعتها و انحرافات است. براي دفاع از امامت و ولايت همسرش علي بن ابيطالب اميرالمؤمنينعليه السلام است. براي رسوايي غاصبين حكومت و روشنگري نسل هاي آينده است. به همين خاطر است كه تا قيامت اين لكه ننگ بر پيشاني متعرضين به حقوق ايشان باقي خواهد ماند.
چند اشكال به قضاوت ابوبكر
1ـ با وجود اينه حضرت زهرا علیها سلام در آيه تطهير از هرگونه پليدی دور میباشد چگونه میتوان تصور كرد كه ايشان ـ نعوذ بالله ـ در ادّعایخود دروغ گفته باشد و ابوبكر از او بخواهد كه شا هد بياورد. تكذيب فاطمه، اذيت كردن اوست و اذيت او يعنی اذيت رسول خدا، و اذيت رسول خدا يعني ... .
2ـ با وجود قاعده عرفی،فقهی و حقوقی «يد»، از كسیكه مالی در اختيار اوست شاهد نمیخواهند بلكه در اينجا ابوبكر بايد شاهد بياورد كه ادعای مال ديگری را میكند.
3ـ چرا شهادت حضرت علی عليه السلام را نپذيرفت در حالی كه خودشان روايت میكنند: پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله فرمود: علیّ مع الحق والحق مع علیّ(39).
4ـ چرا شهادت و گواهي امام حسن و امام حسين عليهما السلام و ام أيمن که رضوان خدا بر او باد را نپذيرفت در حالی كه پيامبر در حق حسنين عليهما السلام فرمود: الحسن والحسين سيّدا شباب أهل الجنة(40). «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتاند» كسي كه آندو را تكذيب كند رسول خدا را تكذيب كرده چرا كه بهشت جای راستگويان است. همچنين پيامبر، ام ايمن را به بهشت بشارت دادند(41) میتوان گفت آنها ـ نعوذ بالله ـ به دروغ شهادت دادند(42)
را با وجود يك شاهد، از حضرت فاطمه علیها سلام نخواست که قسم بخورد . با اينكه پيامبر به يك شاهد و قسم حكم میكردند(43)
بله، او علی و فاطمه و حسن و حسين علیهما سلام (چهار نفر از اصحاب كساء) و ام أيمن را تكذيب كرد اما سخن جابر را به تنهايی پذيرفت، آنجا كه اموال بحرين را نزد ابوبكر آوردند و جابر به او گفت: پيامبر به من فرمود اگر اموال بحرين آمد، سهم تو را میدهم. ابوبكر به او گفت بيا و آن مقدار كه پيامبر به تو وعده داده بود بردار. پس جابر از بيت المال مسلمين بدون بيّنه بلكه به مجرّد ادعا برداشت(44).
فاطمه علیها سلام سه چيز طلب كرد
ناگفته نماند كه آنچه حضرت زهرا عليها ا لسلام طلب میكرد بر سه قسم بود:
1 ـ آنچه كه پيامبر به ايشان در زمان حيات خود بخشيده بود كه راجع به اين مورد ابوبكر از ايشان شاهد خواست.
2ـ آنچه كه ملك شخصی پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله بود كه به ايشان میرسيد و اینجا بود كه ابوبكر حديث انا معاشر الأنبياء لا نورث را ادّعا كرد. يعنی ما پيامبران از خود ارث نمیگذاريم.
3ـ آنچه كه طبق آيه شريفه «واعلموا أنما غنتم من شیء فان لله خمسه و للرسول ولذیالقربی واليتامی والمساكين وابن السبيل» (انفال41) ((بدانید هرگونه غنیمتی بدست آورید ، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است ، اگر به خدا ایمان دارید)) برای اهل بيت پيامبر ثابت میشود كه همان خمس است و ابوبكر از دادن اين حق هم امتناع ورزيد.
نگاهی به حديث إنا معاشر الأنبياء
علمایاهل سنت تصريح دارند كه ابوبكر تنها ناقل اين حديث است و به همين دليل در بحث حجيت خبر واحد به عنوان نمونه همين خبر را مطرح میكنند(45).
سؤال اساسی اين است كه چگونه پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله به نزديكان خود كه از او ارث میبرند اين مطلب را نفرمودند ولی به ابوبكر اين مطلب را گفتهاند اتفاقاً همين سؤال را فخر رازی در تفسيرش مطرح كرده است و خودش به اين مطلب اعتراف دارد(46).
شما را به خدا آيا اين مطلب با درايت و حکمت پيامبر سازگار است چرا تا آن زمان، كسی اين سخن را از ايشان نشنيده بود؟ چرا كسی آنرا نقل نكرده بود؟ چرا همسران پيامبر برای گرفتن سهم ارث خود، عثمان را نزد ابوبكر فرستادند كه او هم از ا ين حديث بیاطلاع بود(47).
جوابهايي كه میدهند
1ـ تفتازانی از علمای بزرگ اهل سنت میگويد كه حاكم میتواند به شهادت يك مرد و يك زن حكم نكند(48).
جواب: چگونه میتواند حكم نكند در حالی كه رسول خدا به شهادت خزيمه كه يك مرد بود حكم كرد و لقب ذوالشهادتين گرفت(49). آيا علی بن ابی طالب عليهما السلام از خزيمه كمتر است؟!!
2ـ مهمترين جواب آنها اين است كه او به اجتهاد خودش عمل كرد(50).
جواب: من نمیدانم اگر آنها اين كلمه اجتهاد را نداشتند، برای توجيه كارهای خلاف خود چه میخواستند بگويند اصلاً من نمیدانم اين كلمه از كجا وارد فرهنگ اسلام شد. آيا اين كلمه يك بار بر زبان پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله جاری شده است؟
اولين كسی كه اين كلمه را استفاده كرد ابوبكر بود هنگامیكه قضيه فجيع و دردناك كشتن مالك بن نويره و افراد قبيله او و تجاوز به همسرش از ناحيه خالد بن وليد در همان شب صورت گرفت فانّا لله وانا اليه راجعون ابوبكر در مورد خالد گفت تأوّل فأخطأ(51). خالد فردی است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله چندين مرتبه از او بيزاري و برائت جستند(52) علمای شما سالها زحمت میكشند تا مجتهد میشوند اما خالد كه حكم حرمت مباشرت با زنی را كه شوهرش در همان شب كشته شده نمیداند يا میداند و بر اساس غلبه هوای نفس اين كار را میكند مجتهد است!! خير او جاهل است نه مجتهد. اينها برای حفظ آبرو مجبور بودند از اين حرفها بزنند. اگر نمیگفتند نمیتوانستند حكومت كنند علمايشان هم اگر اين توجيهات را نكنند آبروی صحابه میرود. در نتيجه هر جا خلافی از صحابه و حتیتابعين مشاهده میكنند میگويند اجتهاد كرده و يك ثواب میبرد!!!
معناي اجتهاد اين نيست كه اصلاً حكم اسلام را نداند و طبق رأي خود عمل كند. بلكه معنايش اين است كه احكام اسلام را بداند و در مسائل فرعي طبق قانون مشخصي اجتهاد كند.
آري اينجا بود كه بزرگترين بدعت در دين گذاشته شد و حدّ الهي جاري نشد. كساني كه الفاظ معمولي قرآن مثل كلاله و أبّ را نمي دانند چگونه مي توانند اجتهاد كنند؟(53) كساني كه مي گويند ألهاني الصفق بالاسواق (مشغول معامله در بازار بودم و نمي توانستم خدمت پيامبر برسم تا احكام را ياد بگيرم)(54). چگونه مي توانند اجتهاد كنند؟!
بواسطة همين اجتهادها بود كه احكام اسلام را دگرگون كردند. از وضوح و اذان و نماز و روزه گرفته تا قصاص و ديات. هر جا كه طبق ميل خودشان نبود آن را تغيير دادند و گفتند اجتهاد ما اين است كه اين حكم بايد اين چنين باشد!
از فرمان پيامبر در كشتن ذوالثديه كه رئيس منافقين بود سرپيچی كردند(55)، از پيوستن به سپاه اسامه تخلف كردند(56)، هنگام رحلت رسول خدا كه امر به آوردن قلم و دوات كردند، گستاخی و بیادبی كردند(57) از نوشتن احاديث پيامبر ممانعت كردند و احاديث پيامبر را سوزاندند(58) و جنگ جمل را به راه انداختند(59) و صدها كار ديگر (60) تا جايی كه يزيد عليه اللعنة، فاجعة كربلا را به وجود آورد و علمايشان گفتند اينها طبق اجتهاد خود عمل كردند و به بهشت میروند(61)!!!
اين حرفهايی است كه از يك سو هر كسی بشنود به آن میخندد و از سوی ديگر جای بسی تأسف است بر چنين مذهب و عقيدهای كه حاضر است از بديهيات دست بكشد اما لكه ننگیبر دامان عدهای هواپرست و جاهطلب نشيند.
اصول دين تحقيقی است
وإذا قيل لهم اتبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتبع ما ألفينا عليه آباءنا أولو كان آباءهم لا يعقلون شيئاً ولا يهتدون. (بقره:170) هنگامی كه به آنها گفته میشود آنچه را كه خداوند نازل كرده پيرویكنيد میگويند ما آنچه را كه پدرانمان بر آن بودند پيروی میكنيم آيا باز هم راه پدرانشان را میروند هر چند كه آنان درك نداشتند و هدايت نشده بودند.
آيا وقت آن نرسيده كه با تحقيق و بررسی، مذهب حق از غير حق جدا شود و عقيدهای اختيار شود كه موجب نجات ابدی و رهايی از عذاب دائمی باشد؟ آيا وقت آن نيست كه با تمسك به حديث ثقلين به وصيت پيامبر اكرم صلّی الله عليه و آله عمل شود؟ قد جاءكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه ومن عمل فعليها و ما أنا عليكم بحفيظ (انعام: 104). ((دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد ، کسی که حق را ببیند به سود خود اوست و کسی که از دیدن او چشم بپوشد به زیان خودش میباشد ))
خاتمه :
در پایان مناسب است قسمتی از خطبه بانو عصمت حضرت فاطمه علیها سلام را که در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بیان فرمودند برای خوانندگان نقل نماییم تا خود قضاوت کنند که حق با چه کسی است .
اَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلى اِرْثي؟ يَابْنَ اَبيقُحافَةَ! اَفي كِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباكَ وَ لا اَرِثُ اَبي؟ لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، إذْ يَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ» وَ قالَ فيما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَرِيَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ الِيَعْقُوبَ»، وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلي بِبَعْضٍ في كِتابِ اللَّهِ»، وَ قالَ «يُوصيكُمُ اللَّهُ في اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَيَيْنِ»، وَ قالَ «اِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةَ لِلْوالِدَيْنِ وَالْاَقْرَبَيْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقينَ». وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لا حَظْوَةَ لي، وَ لا اَرِثُ مِنْ اَبي، وَ لا رَحِمَ بَيْنَنا، اَفَخَصَّكُمُ اللَّهُ بِايَةٍ اَخْرَجَ اَبي مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَيْنِ لا يَتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبي مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبي وَابْنِ عَمّي؟ فَدُونَكَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاكَ يَوْمَ حَشْرِكَ. (62)
اى مسلمانان! آيا سزاوار است كه ارث پدرم را از من بگيرند، اى پسر ابىقحافه،آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم امر تازه و زشتى آوردى، آيا آگاهانه كتاب خدا را ترك كرده و پشت سر مىاندازيد، آيا قرآن نمىگويد «سليمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زكريا آنگاه كه گفت: «پروردگار مرا فرزندى عنايت فرما تا از من و خاندان يعقوب ارث برد»، و فرمود: «و خويشاوندان رحمى به يكديگر سزاوارتر از ديگرانند»، و فرموده: «خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مىكند كه بهره پسر دو برابر دختر است»، و مىفرمايد: «هنگامى كه مرگ يكى از شما فرارسد بر شما نوشته شده كه براى پدران و مادران و نزديكان وصيت كنيد، و اين حكم حقّى است براى پرهيزگاران».
و شما گمان مىبريد كه مرا بهرهاى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آيا خداوند آيهاى به شما نازل كرده كه پدرم را از آن خارج ساخته؟ يا مىگوئيد: اهل دو دين از يكديگر ارث نمىبرند؟ آيا من و پدرم را از اهل يك دين نمىدانيد؟ و يا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمويم آگاهتريد؟ اينك اين تو و اين شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگير و ببر، با تو در روز رستاخيز ملاقات خواهد كرد.
_______________________________________________
(1) برای اطلاعات بيشتر مراجعه كنيد به نظام حقوقی زن از ديدگاه اسلام، شهيد مطهری.
(2) مسند احمد 1/293، مستدرك حاكم 3/160 آنرا صحيح دانسته و ذهبی هم با او موافقت كرده است. الاصابة 4/378، البداية والنهاية 2/59 و در صحيح ترمذی 5/367 به جاي أفضل، آمده است حسبك من نساء العالمين.
(3) اين حديث با الفاظ مختلف در كتابهای صحيح بخاری 4/209 كتاب بدء الخلق باب مناقب قرابةرسول الله، مسند احمد 6/282 خصائص نسائی 34، مسند ابوداود 197، صحيح مسلم 7/143 و... موجود است.
(4) صحيح بخاری 5/129 و كتاب مغازی باب غزوه تبوك. صحيح مسلم 2/360 كتاب الفضائل و....
(5) صحيح ترمذی 2/360 مسند احمد 3/3 تاريخ بغداد 1/140 خصائص نسائی 99 مسند ابو يعلی 2/395.
(6) ذخائر العقبی 82، الاصابة 8/57، شرح المواهب 4/330، المعجم الكبير 1/108 و22/401، مستدرك حاكم 3/167، الصواعق 105 .
(7) صحيح بخاری 4/210.
(8) صحيح مسلم 2/368 كتاب الفضائل باب فضائل اهل بيت النبی عليهم السلام .
(9) مستدرك حاكم 3/151، المعجم الصغير 1/139، الصواعق المحرقة 184 و ... .
(10) فرائد السمطين 1/36. مناقب خوارزمی 252
(11) در المنثور 1/60 ، ینابیع الموده 239 ، شواهد التنزیل 1/101 ، تفسیر اللوامع 1/215
(12) مستدرك حاكم 3/161، معجم الاوسط 3/122.
(13) مسند احمد 1/77، سنن ترمذي 5/305.
(14) جواهر العقدين 397، ذخائر العقبی 26، الصواعق 230، تاريخ بغداد13/331
(15) معجم الصغير 2/22، مجمع الزوائد 9/168، الصواعق 91.
(16) ميزان الاعتدال 2/131، لسان الميزان 4/16.
(17) مستدرك حاكم 3/124 اين حديث را طبق شرط شيخين صحيح دانسته و ذهبی هم در تلخيص المستدرك آنرا تأييد كرده، المصنف 10/506.
(18) صحيح ترمذی 5/328 ح 3874، تفسير ابن كثير 4/113، صحيح مسلم 2/362، مسند احمد 3/17، 5/182، الصواعق 136، طبقات ابن سعد 1/194.
(19) الصواعق 75.
(20) شرح مقاصد 2/222، الكاشف مخطوط، صواعق 90، فيض القدير 3/14، شرح المواهب 7.7 .
(21) جواهر العقدين، الصواعق، وسيلة المآل، الصراط السوی (قسمت حديث ثقلين).
(22) عبا، يعني لباسي كه روي دوش مي اندازند.
(23) صحيح مسلم 2/368، كتاب الفضائل ـ فضائل اهل بيت النبي عليهم السلام، صحيح ترمذي 5/30، مسند احمد 1/330.
(24) صحيح مسلم 2/360، كتاب الفضائل ـ فضائل علي عليه السلام، صحيح ترمذي 5/31، مسند احمد 1/185 .
(25) اشاره است به آيه شريفة: قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى(شوري: 23) ـ بگو اي پيامبر من براي انجام رسالتم، پاداشي از شما نمي خواهم مگر مودت و دوستي با خويشان نزديكم. هنگامي كه اين آيه نازل شد از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيدند: چه كساني خويشان نزديك شما هستند؟ حضرت فرمودند: علي و فاطمه و دو فرزندش. الصواعق 101 و 135، تفسير طبري 25/25، مستدرك حاكم 3/172، كشاف 3/402ا، درّ المنثور 6/7، تفسير فخر رازي 27/166، شواهد التنزيل 2/130، تفسير ابن كثير 4/112.
(26) صحيح ترمذي 5/31، مستدرك حاكم 3/158، مسند احمد 3/259 و 285، تفسير طبري 22/6، شواهد التنزيل 2/11، درّ المنثور 5/199، تفسير ابن كثير 3/483.
(27) صحيح مسلم 2/362، كتاب الفضائل باب فضائل علي بن ابيطالب عليهما السلام.
(28) مجمع الزوائد 9/124، مواقف 410، شرح المواقف 8/269، سيرة حلبيه 3/109، درّ المنثور 3/164.
(29) . الامامه و السیاسه 1/19
(30) حتي شخص بسيار متعصبي مانند ابن تيميه، اصل قضيه حمله به خانه حضرت زهرا عليها السلام را منكر نمي شود. منهاج السنه 8/291.
(31) تاريخ طبري 3/202، المصنف ابن ابي شيبه از اساتيد بخاري 7/432، تاريخ الامم والملوك 2/443 .
(32) انساب الاشراف 1/586، العقد الفريد 5/13، المختصر في اخبار البشر 1/156، روضة المناظر في اخبار الاوائل والاواخر (اين كتاب در حاشيه برخي از چاپهاي الكامل ابن اثير صفحه 164 كه كتاب معتبري است چاپ شده است)، الملل والنحل 1/57، تفسير عياشي 2/308، مروج الذهب 3/86، الامامه والسياسه 1/19، اعلام النساء حرف فاء.
(33) اشاره به حديث مفصلي است كه براي رعايت اختصار قسمت پاياني آن را متذكر مي شويم. روزي رسول اكرم صلي الله عليه وآله حضرت علي عليه السلام را در آغوش گرفت و گريست ، حضرت عرض کرد: اي رسول خدا براي چه گريه مي كنيد؟ فرمود: كينه هايي از تو در دل اين قوم است كه آنها را آشكار نمي كنند مگر بعد از من. اين حديث در مجمع الزوائد از ابي يعلي و بزار نقل شده و به همين سند در المستدرك موجود است و حاكم نيشابوري و ذهبي آن را صحيح دانسته اند ولي حديث را ناقص آورده اند.
(34) الصواعق 31.
(35) الدرّ المنثور 4/177.
(36) صحيح بخاري 5/82 كتاب المغازي باب غزوة خيبر، صحيح مسلم 5/135 كتاب الجهاد والسير.
(37) بحار الانوار 3/86 .
(38) مصباح الانوار 69 ، البرهان 1/392 ، بحار الانوار 15/10
(39) اين حديث از احاديث قطعيه صادره از رسول الله صلي الله عليه وآله مي باشد كه بيش از صد حافظ و محدث از اهل سنت آن را روايت كرده اند كه از آن جمله اند ترمذي، حاكم نيشابوري (كه اين حديث را به شرط شيخين صحيح مي داند و ذهبي هم با او موافقت كرده)، ابو يعلي، بزار، طبراني، خطيب بغدادي، ابن عساكر و غيره. صحيح ترمذي 5/592، مستدرك حاكم 3/143 و 129 .
(40) صحيح ترمذي 2/306، مسند احمد 3/3.
(41) طبقات الكبري 10/213، الاصابه 8/172.
(42) اين قضايا را بزرگان اهل سنت ذكر كرده اند مانند التفسير الكبير 29/284، الصوائق 25، سيره حلبيه 3/486، وفاء الوفاء 3/995، شرح المواقف 8/356.
(43) جامع الاصول 10/184.
(44) صحيح بخاري 3/58.
(45) شرح المختصر 2/58، شرح المواقف 8/355، شرح المقاصد 5/278.
(46) تفسير كبير 9/210.
(47) تاريخ المدينة المنورة 1/207، فتوح البلدان 1/43، معجم البلدان 4/272.
(48) شرح المقاصد 5/278.
(49) سنن ابو داوود 3/306.
(50) شرح المواقف 8/356.
(51) تاريخ الامم والملوك 3/279، الفائق 2/154، النهاية 3/257، تاريخ الخميس 2/209.
(52) استیعاب 428 ، سیره النبویه ابن هاشم 4/72
(53) الصنف عبد الرزاق 10/304، المصنف ابي شيبه 11/415، جامع البيان، 6/30، الجامع لاحكام القرآ، 1/27، مقدمة في اصول تفسير ابن تيميه 47، كشاف 4/704، الدرّ المنثور 8/421.
(54) اشاره است به گفتار عمر هنگام ندانستن احكام. الادب المفرد بخاري 228، صحيح ابن حبان 13/123.
(55) مسند احمد 3/15، الاصابه 1/484.
(56) ملل و نحل 1/23، طبقات الكبري 2/190، كامل ابن اثير 2/317، شرح نهج البلاغة 2/21.
(57) صحيح بخاري 4/5 كتاب المرضي باب قول المريض قوموا عني، صحيح مسلم 2/14 كتاب الوصية.
(58) دارمي 1/85، ابن ماجه 1/12، تذكرة الحفاظ ذهبي 1/7 و 1/2، طبقات الكبري 5/140، تقييد العلم 1/52.
(59) تاريخ طبري 4/469، عقد الفريد 4/135، مستدرك حاكم 3/413، المعجم الكبير 1/321، مجمع الزوائد 1/134.
(60) رجوع كنيد به كتاب شريف اجتهاد در مقابل نص، نوشته آيت الله سيد عبد الحسين شرف الدين.
(61) روح البيان 4/142.
(62) بلاغات النساء 58 ، اعلام النساء ، 4/116 ، ابن ابی الحدید از کتاب السقیفه و فدک تألیف جوهری به چهار طریق نقل می کند ، شرح نهج البلاغه 16/210 و 249 . الشافی فی الامامه 4/69 ، مسعودی در مروج الذهب
نویسنده : سید علی موسوی اصفهانی