پان تركيسم و يهود (قسمت دوم)
بسم الله الرحمن الرحيم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پان تركيسم و يهود (2)
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
قسمت دوم:
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
«دوگيني»(1)در اواسط قرن هجدهم به تركها نشان داد كه آنان مدّتها پيش از ظهور امپراتوري عثماني در صحنه تاريخ ،كارهاي بزرگي انجام داده اند.»(2)در واقع بيشتر حركت هاي ملّي گرايانه درخاورميانه با آغاز شد كه ملل موجوددر اين منطقه،قبل از ظهور اسلام يا گرويدن به آن از تمدن والايي برخوردار بوده اند.به اين ترتيب،با بستن پلي از حال به گذشته قبل از اسلام،درصدد بر ميآيند تا حضور و قدرت تمدّن اسلامي را كم فروغ جلوه هند. احياي تاريخ،و تمدّن پوشالي 2500 ساله شاهنشاهي ايران-كه رضا شاه و پسرش داعيهدار آن بودند-نيز به همين منظور صورت پذيرفت.
در واقع درهر سوی جهان اسلام دیوانه وارطبل ناسیونالیسم و راسیسم (نژاد پرستی) نواخته می شد!
و ترک ها نیز داعیه خاص خود را داشتند.و جالب اینجاست در پس تمامی این دعوا به وضوح نقش یهودیان قابل رویت بود ، فردی که (لئون كاهن) دم از برترینژادی اعراب می زد در عین حال برای ترک ها کتاب هایی در مدح گذشته پرافتخار و تمدن کهن مغول ها می نوشت!
درهمين سمت و سو بايد يادي كرد از«كتاب«دستور زبان تركي»نوشته«اي ال ديويد» كه نخستين پژوهش نظام مندمربوط به عنصر تركي را در تركيه عثماني ارائه كرد.»(3)و بسياري ازبزرگان فرهنگ و ادب ترك را مورد ستايش قرار داد.
دركمك به گسترش ناسيوناليسم براي فروپاشاندن امپراتوري عثماني،بسياري از نويسندگان نام آور اروپابه صحنه كارزار با عثماني وارد شدند.«شعرا و نويسندگان معروف اروپا همچون «ويكتور هوگو»و«كازيمير دلاويني»در حمايت از يونانيان مقالاتي نوشتند و از جوانان اروپايي خواستند كه به كمك آنها بشتابند.«لرد بايرون»شاعر انگليسي،خود به عنوان سرباز به صف يونانيان پيوست و در جنگ جان خود را از دست داد.نواده «جرج واشنگتن» اولين رئيس جمهور آمريكا نيز در صف مبارزه با عثماني شركت كرد.» (4)سرانجام يونانيان ،نخستين ملّت اروپايي بودند كه بعد از يك قيام موفّقيّت آميز،خود را از قيد سلطه عثماني رها ساختند و اوّلين ضربه مهلك را بر پيكر امپراتوري رو به زوال عثماني وارد كردند.
حربه «ترك»و«توران»در دست غربزدگان ملي گرايي ترك،كالايي بود كه در قرن نوزدهم از غرب براي ممالك اسلامي به ارمغان آورده شده را آورداين ناسيوناليسم براي كشورهاي اسلامي،تفرقه و تجزيه و براي اروپا، حذف بزرگترين دشمن جنوبي يعني امپراتوري مسلمين بود.
بسياري از تركان با الهام گيري از دستمايههاي غربي،خود را به«تورانيان»پيوند دادند وخويشتن را اصيلترين نژادروي زمين قلمداد كردند.«اصطلاح توران براي نخستين بار به شكل «توره» و «توريا» در برابر «ايران» و «آريا»در اوستاي «زرتشت» ذكر شده است.
طبق اين پندار، «توره» يكي از سه برادري بود كه تمام اقوام انساني از تبار آنان هستند . دو برابر ديگر، «آريا» و «سئير» نامداشتند كه به ترتيب، نياي ايرانيان و اقوام غربي بودند.
اقوام توريايي هميشه دشمن اقوام آريايي به شمار ميرفتند. جنگهاي خونين ميان ايران و توران به تفصيل در«شاهنامه»ي فردوسي،شرح داده شده است.»(5)
امّا نام ترك،به عنوان«قومي بدوي،نخستين بار در قرن ششم ميلادي به ميان آمده است.
در اين قرن،تركان،دولتي بدوي تأسيس كردند كه از مغولستان و سر حدّ شمالي چين تا درياي سياه امتداد داشت.مؤسس حكومت مذكور-كه چينيها او را(tu-men)ميناميدند -در كتيبه تركي(Bume)به سال 552 ميلادي در گذشت،امّا ظاهرا برادرش(istmi) تا سال 576 ميلادي زنده بوده است. چينيان از دولت مزبور با نام«امپراتوري تركان مشرق» ياد كردهاند.
در سال 581،تحت نفوذ سلسله چيني(sui)،اين دوامپراتوري از يكديگر جدا شدند و بعدا تابع سلسله«چين تانگ» گرديدند.در حدود سال 682،تركان شمالي موفّق شدند كه استقلال خود را باز پس گيرند .سلسلههاي ترك كه در ايران دوره اسلامي سلطنت كردهاند، عبارت بودهاند از: غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان.»(6)
با اين اشاره مختصر دريافتيد كه ارتباط ويژهاي ميان نژاد ترك امروز تركيه با نژاد توران وجود ندارد.به همين دليل،بسياري از محقّقان ادّعاهاي ترك شناسان غربي- كه نژاد ترك را توراني پنداشتهاند-را نميپذيرند.به اعتقاد برخي،«اگر منشأ پان تورانيسم را در تركيه لحاظ كنيم و پدر خواندگي آن را به بيگها و پادشاهاي«قسطنطنيه»نسبت دهيم، مرتكب اشتباه شدهايم.پان تورانيسم در واقع يك جوشش نژادي و فرهنگي با ابعادي گسترده است كه چيزي جز يك طرحخيالي در ذهن ترك ها نيست.»(7)
کما اینکه شکل و ریخت شناسی تر کیه ای ها و علی الخصوص آذری ها هیچ شباهتی به اقوام مغول ندارد و فرم جمجمه،قد،رنگ چشم ،موی بدن و... گواه این مطلب است کمترین قرابت از لحاظ ژنتیکی میان این دو برقرار است .
پان تركيسم يا نژاد گرايي تركان عثماني با پايههاي غير واقعي و صرفا سياسي، ميكوشيد تا ازطريق غربزدگان ترك در ميان مردم مسلمان امپراتوري عثماني جايي باز كند.به همين دليل ،برخي از«متفكّران مسلمان مانند«نامق كمال»(1840 تا 1888)،«ضياء پاشا»(1825 تا 1880)،و «جودت
پاشا» (1823 تا 1898) كوشيدند تا اسلام و ناسيوناليسم را سازگاري بخشند.
البتّه اين تلاش پيشاپيش محكوم به شكست بود،چرا كه اين دو ، اصولا با يكديگر سازگاري ندارند.»(8)
بايد اشاره كرد كه«تئوري سياسي«نامق كمال»بيشتر از «منتسكيو» و «روسو» برگرفته شده بود .يكي از عميقترين و مهمترين عوامل مؤثر در تفكّر سياسي او كتاب«روح القوانين» منتسكيو است كه او،خود،ترجمه آن را در سال 1863 منتشر كرد.»(9)
تلاش پيگير در آشتي دادن ناسيوناليسم با اسلام براي مروّجان پان تركيسم قابل تحمل نبود.به همين دليل،در صدد حذف اسلام و حاشيه نشين
كردن اين محور اصلي امپراتوري اسلامي برآمدند.
بدين سان،متفكّران ديگري در صحنه سياسي و فرهنگي امپراتوري عثماني پا بهعرصه وجود نهادندكه تأثير افكار مسموم آنها در آينده اين امپراتوري به وضوح نمايان گشت .اينمتفكّران،«محمد ضياء پاشا» ،«تكين آلپ»، و «مصطفي جلال الدّين پاشا»بودند.البته محمد ضياء پاشا ،نام«ضياء گوگالپ»را براي خود برگزيد كه تركيتر مينمود.«در واقع نميتوانيم به رشد ناسيوناليسم در تركيه و تشكيل پان تركيسم اشاره كنيم بدون اينكه از«ضياء گوگالپ»يكي ازبنيانگذاران و مبتكران آن،نام ببريم.
وي پدر ناسيوناليسم جديد ترك و يكي از متفكّران بنام آنسرزمين است. وي قريب به 300 مقاله نگاشته است كه در سالهاي پر آشوب 1908 تا 1921
درنشريّات مختلف چاپ شدند.وي پس از اينكه از طرف«عبد الحميد» به«ديار بكر»تبعيد شد،به مطالعه درباره تشكيلات فراماسونري پرداخت و بعد وارد
«انجمن سرّي اتحاد و ترقي»شد و درقيام مسلحانه شركت كرد.وي در«سالونيك» به صورت يكي از نزديكترين دوستان «طلعت بيگ» در آمد.پس از
قيام«آتاتورك» او از«انجمن اتحاد و ترقي» جدا شد و به«مصطفي كمال» پيوست،گروهي از موّرخان ،او را بنيانگذار كماليسم نيز ميدانند.»(10)
انديشههاي مسموم«ضياء گوگالپ»،صبغهاي از روحيه ضد اسلامي او داشت .<در جامعه شناسي> مخصوصا جامعه شناسي «اميل دوركيم» بود كه «ضياء گوگالپ» زير بناي فكري خويش را پيدا كرد و اولين طرحهاي تئوريك ناسيوناليسم ترك را بر آن بنا نهاد.»(11)
وي همچنين انديشههاي جديدي در مورد خلافت اسلاميمطرح ساخت.«او خلافت را به چهار نوع تقسيم كرد و ادعا نمود كه بهترين نوع خلافت،آن است كه از حاكميت سياسي جدا باشد.»(12)
البته همين انديشه در آخرين روزهاي خلافت اسلامي،درسالهاي 1923 تا 1924براي نابود ساختن خلافت اجرا گشت. و تاییدی بود بر جدایی دیانت از سیاست ! او همچنين«در پي آن بود كه تمدّن غرب را با تركيسم و اسلام،هماهنگ سازد و ترك ها را به عنوان يك ملّت كه از اسلام پيروي ميكنند به احياي عظمت قبلي خود وا دارد.»(13)
اين حركت نيز همانند حركت«نامق كمال»به شكست گراييد.وي ميگفت:«فرهنگ ملي بايد جاي فرهنگ غربگرا و فرهنگ امت را بگيرد.»(14)
البته اين شعار،پوششي براي ضديت با فرهنگ امت يا اسلام بود زيرا افكار او در فرهنگ غرب ريشه داشت و استقلال جويي فرهنگياش جز يك نمايش ظاهري نبود.
در كنار «ضياء گوگالپ»شخص ديگري نيز به ارائه تزهاي ضد اسلامي خود براي احياي فرهنگ ترك پرداخت.«وي«تكين آلپ» بود.و نکته عجیب در مورد او یهودی الاصل بودن وی بود براستی چرا یهودیان اینچنین برای یافتن گذشته ای تاریخی برای ترکان تلاش می کردند؟!
"تکین آلپ" معتقد بود كه 10 ميليون ترك عثماني نميتوانند دولت و تمدن نويني پديد آورند و براي دستيابي به چنين هدفي بايد دهها ميليون ترك آن سوي مرز را هم وارد ميدان كرد و آنگاه ملتي بزرگ با تمدني درخشان پديد آورد.»(15)
در ماوراي اين افكار،او تجزيه دول و ملل اسلامي ديگر،همچون ايران را نيز در نظر داشت . اين روحيه تفرقه انگيز و ضد اسلامي آن قدر قوي بود كه او در بسياري از موارد به صراحت، «اسلام را مورد حمله قرار ميداد و اصول لائيك و تفكيك دين از سياست (لائیسیته) را مطرح ميكرد.وي خواهان بازگشت تركها به اوج شكوه قبل از اسلام (تاکید می شود قبل از اسلام) بود و در راه ايجاد سازمان هاي معتقد به پان تركيسم و پان تورانيسم تلاش
ميكرد.»(16)
اين تفكّرات اسلام ستيزانه همراه با اوضاع حاكم بر حكومت عثماني،بسياري از جوانان را به ميدان رويارويي با اسلام كشاند،چرا كه در آن زمان، اسلام عامل شكست تدريجي معرفي شده بود. ««تكين آلپ»و«ضياء گوگالپ»،بزرگترين شارحان و متفكران پان تركيسم و پان تورانيسم، در آثارخود، ترك هاي جوان را تشويق ميكردند كه سياست تركي كردن را در پيش گيرند.»(17)
بسياري ازنويسندگان ديگر نيز به اين جريان پيوستند،از جمله«جلال نوري باي»كه در کتاب «تاريخالمستقبل»، رستاخيز عثماني را تنها از طريق بازگشت به ترك گرايي خالص امكان پذير دانست.اومعتقد بود كه تمام مردم ترك زبان،به ويژه ترك هاي روسيه تزاري،بايد به نهادهاي قبل از اسلامترك ها توسل جويند تا بيداري ترك حاصل شود.»(18)
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
کاری از گروه تحقیقات جنبش مصاف
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
www.masafportal.com
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پینوشت:
(1.de Guignes-(
(2)-شاو(پيشين)،ص 444.
(3)-همان.
(4)-مؤسسه مطالعات خاورميانه:«گاهشمار سياسي معاصر خاورميانه»،سروش،تهران،1369،ص 71.
(5)-واند(پيشين)،صص 20 و 21.
(6)-انصاري،جواد:«تركيه در جستجوي نقشي تازه در منطقه»،مركز مطالعات سياسي و بين الملل وزارت امور خارجه،تهران،1373،ص 3.
(7)-واند(پيشين)؛ص 25.
(8)-نقوي(پيشين)،ص 38.
(9)-لويس(پيشين)،ص 190.
(10)-رائين،اسماعيل:«قتل عام ارمنيان»،مؤلف،تهران،1351،ص 31.
(11)-لويس(پيشين)؛ص 190.
(12)-احمدي،حميد:«ريشههاي بحران در خاورميانه»،كيهان،تهران،1369،ص 116
(13)-همان.
(14)-همان.
(15)-مجله آراكس،شماره 65،ارديبهشت ماه 73،صص 3 و 4.
(16)-احمدي(پيشين)،ص 116.
(17)-همان.
(18)-همان.