در داستان حضرت موسی علیهالسلام گفتیم: وقتی موسی علیهالسلام به نزدیکی شهر مدین میرسد، دو زن را میبیند که با گوسفندانشان در کنار چاهی که چوپانان از آن برای گوسفندانشان آب میکشند ایستاده و نمیتوانند پیش رفته و برای گوسفندان خود آب بکشند. وی پیش رفته، چوپانان گردن کلفت را کنار زده و سنگ بزرگی را که بر سر چاه بوده و تنها توسط همکاری چندین مرد نیرومند میشد آن را از سر چاه برداشت، به تنهایی و با قدرتی کمنظیر از سرچاه برداشته و به کنار میاندازد. سپس با همان سطل بزرگی که چند نفره (شش یا ده نفره) با آن از چاه، آب میکشیدند، به تنهایی آب کشیده و همه گوسفندان آن دو زن را سیراب میکند.
در صدر اسلام نیز نمونههایی از وزنهبرداری و تمرین آن به چشم میخورد، روزی رسول خدا صلیالله علیه وآله از جایی عبور میکردند، دیدند گروهی از جوانان در آن جا اجتماع کرده و سنگی را که به سنگ پهلوانان معروف بود، بلند میکنند و بدین وسیله میخواهند قویترین جوان را از بین خود انتخاب کنند. رسول خدا صلیالله علیه وآله میفرماید: آیا مایلید من برایتان قضاوت کنم؟ جوانان با خوشحالی پاسخ میدهند: البته و با کمال میل، ای رسول خدا صلیالله علیه وآله! آنگاه آن حضرت میفرماید: قویترین و نیرومندترین شما، کسی است که اگر راضی و خوشحال باشد، این رضایت او را در گناه و یا کار باطلی وارد نسازد، و هرگاه ناراحت و خشمگین شود، این خشم او را از گفتن حرف حق خارج نکند، و وقتی قدرت پیدا کرد، کاری را که حق نیست انجام ندهد.
همانگونه که ملاحظه میشود، آن حضرت با وزنهبرداری، تمرینات ورزشی و انجام مسابقات، مخالفت نفرموده، بلکه با به عهده گرفتن قضاوت در آن مورد، کار آنها را مورد تأیید ضمنی قرار دادند، ولی در عین حال سعی کردند به ورزش آنها جهت صحیح داده و آنان را در ضمن آراسته بودن به کمال جسمانی و ظاهری، به کمالات معنوی و اخلاقی نیز بیارایند