يكى از فضايل و مناقب بزرگ حضرت فتطمه معصومه سلاماللَّهعليها محدثه بودن آن بانوى بزركگوار است. بضعه موسى بن جعفر عليهالسّلام رواياتى نقل فرموده و كلمات گرانبهاى خاندان وحى را به علاقمندان منتقل كردهاند و از اين رهگذر نيز اهل ايمان را متنعّم و بهرهمند ساخته است و اين هم خود يكى از جهاتى است كه مار را رهين منّت بانوى جهان، حضرت معصومه سلاماللَّهعليها قرار مىدهد.
و ما در اين مقام چهار مورد را كه حضرت فاطمه معصومه در سند روايت قرار گرفته و آن حضرت ناقل روايت مىباشد ذكر مىكنيم و آن چهار مورد، حديث غدير، حديث منزلت، حديث معراج و حديث شهيد بودن محبان آل محمد صلوات اللَّهعليهماجمعين است.
1و2- علامه بزرگ و مجاهد و مورد تأييد الهى مرحوم علامه آقاى ميرزاعبدالخسين امينى اعلى اللَّهمقامه به سند مفصّلى كه همه سلسله سند از عامه و اهل سنتاند، از شخصى به نام بكربناحمد قصرى نقل كرده كه او گفته است:
حَدَّثْتَنا فاطِمَةُ زَيْنَبْ وَ اُمِّ كُلْثُومِ بَناتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عليهالسّلام، قُلْنَ حَدَّثْتَنا فاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرُبْنُ مُحَمَّدٍالصّادِقُ، حَدَّثْتَنى فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِبْنِ عَلِىّ حَدَّثْتَنى فاطِمَةُبِنْتُ عَلِىّ بْنِ الْحُسَيْنِ حَدَّثْتَنى فاطِمَةُ وَ سَكينَةُ اِبْنَتَاالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىّ عَنْ اُمّ كُلْثُومِ بِنْتِ فاطِمَةَبِنْتِ النَّبِىّ عَنْ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِاللَّهِ صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم، وَ رَضِىَ عَنْها قالَتْ اَنَسَيْتُمْ قَوْلَ رَسولِاللَّهِ صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم، يَومَ غَديرخُم: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ. وَ قَوْلُهُ صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم: اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، عَلَيْهِمَاالسَّلام. (1)
يعنى حديث كردند براى ما دختران موسى بن جعفر، فاطمه و زينب و امّ كلثوم و آنان گفتند: فاطمه دختر امام صادق عليهالسّلام براى ما نقل نمود و او گفته است: كه فاطمه دختر امام باقر نقل كرد كه فاطمه دختر علىّ بن الحسين از فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليهالسّلام و آنها از امّ كلثوم دختر فاطمه، دختر پيامبر و او از فاطمه دخت رسولاللَّه بيان داشت كه فرمود: آيا گفتار پيغمبر را در روز غدير فراموش كرديد كه فرمود: هركس من مولاى اويم على مولاى اوست. و از ياد برديد سخن پيامبر را كه فرمود: تو - ياعلى - نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى عليهماالسّلام مىباشى؟!
3- علامه نامدار، مرحوم مجلسى اعلىاللَّهمقامه از كتاب مسلسلات، با ذكر سلسله سند از بكربناحنف نقل كرده كه او نيز از فاطمه دختر حضرت رضا عليهالسّلام نقل نموده كه گفته است: حديث كرد مرا فاطمه و زينب و امكلثوم، دختران موسى بن جعفر عليهالسّلام و آنان گفتهاند كه حديث كرد ما را فاطمه دختر امام جعفر صادق عليهالسّلام و او مىگويد: حديث كرد مرا فاطمه دختر محمدبن على عليهالسّلام و او نقل كرده از فاطمه دختر على بن الحسين عليهالسّلام و ايشان فرمودهاند: حديث كرد مرا فاطمه و سكينه دختران حسين بن على عليهالسّلام از امّ كلثوم دختر على عليهالسّلام، از فاطمه دختر رسولاللَّه صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم كه فرمود:
شنيدم رسول خدا صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم مىفرمود: چون مرا به آسمان سير دادند، داخل بهشت شدم. در آنجا قصرى بود از درّ سفيد و مجوّف و درى داشت مزين به درّ و ياقوت بود و بر آن در پردهاى بود. پس سر را بلند كردم، ديدم بر آن درب نوشته بود: لااله الاّ اللَّه محمّد رسول اللَّه علىّ ولىّ القوم و بر آن پرده مكتوب بود: بخٍّ بخٍّ مَنْ مَثَلُ شيعَةِ عَلِىٍ؟ به به، چه كسى همچون شيعه على خواهد بود؟!
آنگاه من داخل شدم قصرى را ديدم از عقيق سرخ مجوّف و درِ آن از نقره مزيّن و زبرجد سبز بود و بر آن پردهاى بود. پرده را بالا زدم. بر آن نوشته بود: محمّد رسول اللَّه، على وصىّ المصطفى: محمّد صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم رسول خداست و على وصىّ پيامبر مىباشد. و بر آن پرده نوشته بود. بَشِّر شيعَةَ عَلِىٍّ بِطيبِ الْوِلادَةِ؛ بشارت ده شيعه على را به پاكى ولادت!
من داخل آن قصر شدم. ناگهان قصر ديگرى از زمرّد سبز مجوّف نمودار شد كه من نيكوتر از آن نديده بودم و براى آن قصر درى بود از ياقوت سرخ مزيّن به لؤلو و بر آن در، پردهاى بود. پس سرم را بالا نموده، ديدم بر آن پرده نوشته بود: شيعةعلىّ هم الفائزون؛ شيعيان على عليهالسّلام سعادتمند و رستگارند.
من گفتم: حبيبم جبرئيل! اين قصر از آن كيست؟ گفت: يا محمد براى پسرعمّ و وصىّ تو علىّ بن ابىطالب عليهالسّلام، مردم همه در روز قيامت عريان و پابرهنهاند، جز شيعه على و مردم به نامهاى مادرانشان خوانده مىشوند، جز شيعه على عليهالسّلام كه به نام پدرانشان خوانده مىشوند.
گفتم: حبيبم جبرئيل! اين مطلب چگونه است؟ گفت: زيرا آنان على را دوست داشتند، پس ولادت آنان پاكيزه است و پدرى معلوم و مشخّص دارند، لذا به نام آنها خوانده مىشوند. (2)
4- علامه محدث شيخ محمدبن محمّدبن احمدداغستانى، در كتاب اللؤلوة الثمينة فى الاثار المعنعةالمرويّة كه در سال 1306 ه'ش در مصر چاپ شده از فاطمه بنت الحسين الرضوى نقل نموده است و او از فاطمه دختر محمدالرضوى از فاطمه دختر ابراهيم رضوى از فاطمه دختر حسن رضوى، از فاطمه دختر محمّد موسوى، از فاطمه دختر عبداللَّه علوى، از فاطمه دختر حسن حسينى، از فاطمه بنت ابى هاشم حسينى، از فاطمه دختر محمدبن احمدبن موسى مبرقع، از فاطمه دختر احمدبن مبرقع، از فاطمه دختر موسى مبرقع، از فاطمه بنت امام ابى الحسن الرضا عليهالسّلام، از فاطمه دختر موسى بن جعفر، از فاطمه دختر جعفر بن محمد صادق، از فاطمه دختر محمدبن على باقر، از فاطمه دختر على بن الحسين سجّاد زين العابدين، از فاطمه دختر ابى عبداللَّه الحسين، از فاطمه دختر اميرالمؤمنين، از فاطمه بنت رسول اللَّه عليهاالسّلام كه رسول خدا صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم فرمود: اَلا مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً؛ (3) آگاه باشيد هركس كه بر محبت و دوستى آل محمّد بميرد، شهيد از دنيا رفته است.
و طبق نقل، اين روايت را فاطميّات خواندهاند؛ زيرا راويان آن جز يكى دو نفر، همه فاطمهنام مىباشند.
بارى، بر اساس مطالب اين بخش، بضعه موسى، حضرت معصومه عليهاالسّلام بانويى عالمه و محدثه از خاندان عصمت و طهارت محسوب مىشوند و علاوه بر فضايل ذاتى و واسطه فيض ربوبى بودن، وساطت در رساندن اخبار و احاديث شريفه به دست شيعه نيز دارند و بايد محدّثين بزرگ و اهل روايت، فخر و مباهات كنند كه همچون حضرت معصومه عليهاالسّلام، حبيبه خدا، جزء محدثين و راويان اخبار و ناقلان روايات مىباشند. چنانكه پيش از او فاطمه بنت الحسين عليهاالسّلام و بعضى ديگر از فواطم خاندان پيامبر، افتخارِبزرگ محدّثه بودن را داشتند و از همه مهمتر جدّه گرانقدر حضرت فاطمهمعصومه عليهاالسّلام يعنى حضرت فاطمه زهرا صلواتاللَّهعليها محدثه و اهل حديث و روايت بودند و در اين عمر كوتاه خود، مطالب و روايات بسيارى را از پدر بزرگوارش حضرت خاتم النّبيين صَلّىاللَّهعَلَيْهِوَآلِهوِسَلَّم روايت فرمودهاند كه در كتب مربوطه ثبت و ضبط است.
آرى، شيعه افتخار دارد كه در بين طبقه بانوان، زنانى باجلالتقدر و فخامت شأن، مانند حضرت زهرا و حضرت فاطمهمعصومه عليهماالسّلام دارد كه احاديث و كلماتشان، راهگشاى زندگى انسانهاست.
--------------------------------------------------
(1) امينى، عبدالحسين، الغدير، ج 1، ص 197.
(2) مجلسى 7 محمّدباقر، بحارالانوار، ج 65، ص 76-77 و سفينةالبحار، محدّث قمى، ج 1، ماده شيع، ص 729.
(3) گنجينه دانشمندان، مرحوم آقاى رازى رحمةاللَّهعليه، ج 1، ص 16-17.
------------------------------
على كريمى جهرمى