0

خورشید سامراء

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

خورشید سامراء

یازدهمین امام نورگستر، شكوه بی‌كران فضیلت حضرت امام عسكری در روز جمعه، هشتم ربیع‌الثانی سال 232 ق در مدینه دیده به گیتی گشود. نام مبارك ایشان حسن و كنیه معروفشان ابومحمد است. معروف‌ترین لقب آن حضرت عسكری است، چراكه ایشان و امام هادی? را در منطقه‌ای نظامی نگه می‌داشتند تا كاملاً زیر نظر باشند و چون نام آن محله «عسكر» بود، این دو امام به «عسكریین» شهرت یافتند.
مادر امام عسكری را حدیثه، حُدَیث، سوسن و سلیل نامیده‌اند كه از زنان پرهیزكار و پاك‌دامن زمان خویش بود.
امام عسكری در چهار یا پنج سالگی در پی سفر اجباری امام هادی? به سامرا، همراه پدرش بود و تا پایان عمر زیر نظر عباسیان در آن شهر زندگی كرد. آن امام آسمانی در 22 سالگی با شهادت امام هادی به ولایت و امامت رسید و در طول شش سال امامت خود بارها مورد حسادت و غضب عباسیان قرار گرفت و به زندان آنان گرفتار آمد.
ایشان در 28 سالگی با دسیسه معتمد، خلیفه عباسی به شهادت رسید و در كنار مزار پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد. مدت امامت آن حضرت از همه امامان معصوم كمتر بود.

چند حكایت از زندگی و سیره امام

این هم كیسه‌هایتان

فقر پریشانشان كرده بود. می‌دانست امام عسكری از خاندان سخاوت و كرم است. به همراه پسرش به سوی خانه امام حركت كرد. میان راه به پسرش گفت «ای كاش امام پانصد درهم به من بدهد. دویست درهم آن را لباس بخرم، دویست درهم آرد، و بقیه را صرف مخارج دیگر زندگی‌مان كنیم.»
پسرش نیز با خود گفت «ای كاش سیصد درهم نیز به من بدهد. صد درهم آن را مركبی می‌خرم، صد درهم لباس و صد درهم دیگر را خرج سفر كنم.»
در همین فكر و خیال بودند كه به در منزل امام رسیدند. در زدند. غلام امام بیرون آمد و بدون مقدمه گفت «اگر علی‌بن‌ابراهیم و پسرش محمد هستید وارد شوید.»
آنان با تعجب وارد خانه امام شدند و به او سلام كردند. امام خطاب به علی‌بن‌ابراهیم فرمود «چرا تاكنون نزد ما نیامدی تا نیاز تو را برطرف سازیم؟»
علی‌بن‌ابراهیم اظهار شرمندگی كرد. امام با آنها اندكی سخن گفت، ولی حرفی از پول به میان نیامد. آنان نیز نیازمندی خود را به رخ نكشیدند و از حضور امام مرخص شدند.
غلام امام، علی‌بن‌ابراهیم و پسرش را تا دم در بدرقه كرد و دو كیسه به آنان داد و گفت «در این كیسه پانصد درهم است برای تو تا مایحتاجت را فراهم كنی! و در این كیسه نیز سیصد درهم است برای پسرت تا به ‌وسیله آن خرج مركب، لباس و سفرش را فراهم كند.»

فضیلت همراهی با اهل‌بیت(ع)

یكی از یاران امام عسكری می‌گوید: به امام نامه‌ای نوشتم و در آن از فقر و ناداری خویش شكایت كردم. سپس روایتی از امام صادق(ع) را به یاد آوردم كه فضیلت همراهی با اهل‌بیت(ع) را فرموده بودند. امام عسكری(ع) در پاسخ نوشت «خدای تبارك و تعالی دوستان ما را وقتی گناهان انبوهی مرتكب شوند، به فقر مبتلا می‌كند و این‌را وسیله پاك شدن آن‌ها قرار می‌هد. همان‌طور كه با خودت گفتی: فقر همراه با ما اهل‌بیت، از ثروت با غیر ما بهتر است و كشته شدن در راه‌ ما، از زندگی كردن با دشمنان ما بهتر است. ما پناه كسانی هستیم كه به ما پناهنده شوند و نور و روشنایی هستیم برای كسانی كه از ما بینش و آگاهی بخواهند. هر كه به ما متوسل شود، او را حفظ می‌كنیم. كسی كه ما را دوست بدارد، در مراتب عالی بهشت با ما خواهد بود و كسی كه از ما روی بگرداند، سرانجامش آتش است».

اهل معروف

ابوهاشم جعفری كه از ره‌روان راستین امام عسكری است می‌گوید: از مولایم شنیدم كه فرمودند «برای بهشت دری است كه آن را «معروف» گویند. از آن در، تنها اهل معروف و نیكوكاران وارد می‌شوند». در دلم خدا را سپاس گفتم و از این‌كه در برآوردن نیازهای مردم زحماتی را متحمل می‌شوم، شاد شدم. در این حال امام عسكری(ع) متوجه من شد و فرمود «آری، به كار خودت ادامه بده؛ زیرا اهل معروف در دنیا، همان اهل معروف در آخرت هستند. ای ابوهاشم، خداوند تو را از آنان قرار داده و به تو رحمت كرده است».

توسل به امام

پدر علامه مجلسی می‌گوید: مدت طولانی بود به ضعف معده مبتلا بودم. چون بر دست راست می‌خوابیدم، درد معده آزارم می‌داد و ناچار به دست چپ می‌خوابیدم، تا این‌كه حدیثی از امام عسكری(ع) دیدم كه شخصی كه مشكلی همانند من داشت، به محضر آن امام همان مشرف شد و حضرت دست‌های شریف خود را به پهلوی او كشید و از آن پس ناراحتی‌اش برطرف گردید. هنگام خواندن این‌ حدیث، با خود گفتم: خوشا به حال آن جماعت كه در خدمت امامان معصوم(ع) بودند و هر دردی كه داشتند به ایشان عرض می‌كردند. سپس دعا كردم كه خدایا! به حق امام عسكری(ع) این بیماری را از من نیز دور كن. اكنون نزدیك به چهل سال است كه اثری از آن بیماری را در جسمم نمی‌بینم.

در حریم دوست

وجود مبارك حضرت عسكری(ع) چشمه‌سار عبادت و تضرع به درگاه حضرت حق بود و چه بسیار گمراهانی كه با مشاهده عبادت‌ها و مناجات‌های خالصانه حضرت، به یاد خدا می‌افتادند و به راه راست هدایت می‌شدند. در ستایش حضرت نقل است كه ایشان را از طرف طاغوت وقت دستگیر و زندانی كردند. رئیس زندان شخصی به نام «صالح‌بن‌وصیف» بود. چند نفر از وابستگان خلیفه عباسی نزد او آمدند و از او خواستند كه در زندان بر امام سخت بگیرد. صالح پاسخ داد: چه كنم؟ دو نفر از سنگ‌دل‌ترین و خشن‌ترین افرادی را كه می‌شناختم، مأمور شكنجه حسن‌بن‌علی(ع) نموده‌ام، ولی آن‌ها چنان تحت‌ تأثیر معنویت آن حضرت قرار گرفته‌اند كه خود از عابدان و زاهدان گشته‌اند. آن‌ها می‌گویند: ما با دیدن فردی كه دائم در حال عبادت و راز و نیاز با معبود خویش است، نه سخن می‌گوید و نه به چیزی سرگرم می‌گردد، لرزه بر انداممان می‌افتد و آن‌چنان منقلب می‌گردیم كه نمی‌توانیم خود را از عبادت و تضرع به آستان ربوبیت نگه داریم.

ارمغان ولایت

امام حسن عسكری(ع) پیامی به پیروانشان دارند كه در آن، به تعیین وظایفشان در پیمودن راه سعادت پرداخته‌اند. در بخشی از آن پیام آمده است «شما پیروانم را دعوت می‌كنم به پرهیزگاری در دین، كوشش در راه خدا، راستگویی، ادای امانت به آن‌كه چیزی به شما سپرده است؛ چه نیكوكار باشد و چه گناهكار، سجده‌های طولانی و رفتار خوب با همسایگان كه پیامبر بدان مبعوث شده است. از خدا بترسید و زینت ما باشید، نه خار چشم ما. هر نیكی را به سمت آورید و هر زشتی را از ما دور كنید».‌

سرّ دلبر در نگاه دیگران

جعفر كذاب، برادر امام حسن عسكری(ع) كه می‌خواست به ناحق، خود را امام معرفی كند، با حضور امام زمان(عج) و اقامه نماز بر پیكر پاك امام حسن عسكری(ع)، خوار و رسوا شد. از این‌رو، بیست‌هزار دینار برای خلیفه فرستاد و برای او نوشت: «ای امیرمؤمنان! مقام و منزلت برادرم را به من بده.» خلیفه اگرچه از كینه و دشمنی با امام لبریز بود، ولی لب به حق گشود و پاسخ داد: «منزلت برادرت، حسن عسكری از طرف ما نیست، بلكه از سوی خداوند است. ما همواره می‌كوشیدیم قدر و منزلت او را پآیین آوریم، ولی به دلیل پاك‌دامنی، نیك‌رفتاری، دانش و عبادتش، بر عظمت او افزوده می‌شد. اگر تو نزد پیروان برادرت همان ارزش را داری، به تایید ما نیاز نداری و اگر چنین نیست، كاری از ما بر نمی‌اید».

یك حدیث یك پند

گاهی ما به اشتباه برای برخی از واژه‌ها مرزهایی دوردست ترسیم می‌كنیم آن‌قدر كه رسیدن به معنای آن‌ها و حتی نزدیك شدنمان را به آن، سخت و دیر می‌دانیم. فرقی نمی‌كند این واژه‌ها هم می‌تواند مثبت باشد و هم منفی.
منافق، یكی از همین كلمه‌هاست و لابد می‌اندیشیم كه ما چقدر با این واژه فاصله داریم، در حالی‌كه فقط یكی از این اوصاف در ما باشد، منافقیم به هیمن سادگی؛ اگر در رویارویی با دیگران حرف دل و زبانمان یكی نباشد، اگر اهل غیبت دیگران باشیم و خدای‌نكرده اهل حسد، اگر از گرفتاری دیگران خشنود شویم و اگر... سخن امام عسكری(ع) در نكوهش منافقان باید كه ما را به تأملی ژرف وا‌دارد. ایشان می‌فرمایند: «بدترین بندگان، آدم دو‌رو و دو زبان است؛ در حضور برادرش او را می‌ستاید و چاپلوسی می‌كند و در پس او، به غیبت می‌نشیند و گوشت تن او ر می‌خورد. اگر به برادر مؤمنش خیری برسد، بر او حسد می‌برد و اگر گرفتار شود، به او خیانت می‌كند.»

چند جرعه آفتاب

* هر كس پارسایی خصلت، بخشندگی سرشت و بردباری خوی او باشد، دوستانش بسیار شوند و فراوان از او ستایش گردد و با تمجید از وی، از دشمنانش انتقام گیرند.
* هر كس از مردم پروا نكند (و خجالت نكشد)، از خدا هم پروا نمی‌كند.
* هر كس بردباری نورزد، طعم آسایش دل را نچشد.
* قدر نعمت را نشناسد، مگر سپاسگزار و شكر نعمت نكند، مگر آنكه قدر نعمت را بشناسد.
* كسی كه نبخشیدن (به جای خویش) را بلد نیست، گذشت به موقع را نیز نمی‌داند.
* هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آن‌كه نعمتی از سوی خدا آن را در بر گرفته است.
* نكویی صورت، زیبایی ظاهری، و نكویی خرد، زیبایی درون است.
* بهتر از زندگی، آن چیزی است كه هرگاه آن را از دست دهی، از زندگی بی‌زار شوی و بدتر از مرگ آن چیزی است كه هرگاه بدان گرفتار ایی، آرزوی مرگ كنی.
* اگر همه دنیا را یك لقمه كنم و آن را در دهان كسی گذارم كه از روی اخلاص خدا را عبادت می‌كند، به نظرم در حق او كوتاهی كرده‌ام.
* دوست نادان در ستوه است.
* بهترین برادر تو كسی است كه خطای تو را به خود نسبت دهد.

سه شنبه 1 اسفند 1391  6:32 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها