0

سینماى دینى دریچه‌اى به آسمان

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

سینماى دینى دریچه‌اى به آسمان

 

اشاره

کارخانة بمب‌سازی در هالیوود هر روز بمب های جدید فرهنگی می‌سازد. سینمای تمدن غرب، پیش قراول فتح «عقلانیت لیبرال» است و می‌رود تا دل‌ها و جوان‌ها را جذب کند. در مقابل، سینمای تمدن اسلامی ما باید دل‌ها را برای شکل دادن انسان متدین عاقل آماده کند و به وسیلة سینما به عمومی کردن «عقلانیت اسلامی» بپردازد و روح توحید و مبارزه با بدی را در جهانیان نهادینه سازد. آن‌چه در ادامه می‌آید، پاسخی است کوتاه به پرسش دیرینة امکان اسلامی شدن سینما.

زمان، زمانة حرکت و تصویر است؛ تصاویری سحرآمیز که با جادوی خویش، سعی در بیان رمز و رازهای این جهان بیکران دارند. در همین زمانه است که بشر بُریده از ابهت و ساز و کار حاکم در عصر ماشین و رمیده از سلطة روزافزون فن‌آوری و درمانده در تنگنای محدود به دنبال زبانی نو می‌گردد، تا ناگفته‌هایش را با آن بازگوید.

جهان درمانده و گرفتار در غرقابة انحطاط فرهنگی، در پی راهی برای نجات است؛ نجات از رنجی که ارزش‌های انسانی را در خود فرو برده و آرمان‌های والای بشر را در خویش فرو بلعیده است. در این انحطاط، جایگاه‌ها چنان تغییر یافته است که هنر ضرورتاً میل به کمال خواهی و حقیقت‌جویی دارد؛ زیرا هنر نوعی معرفت شهودی در حقایق متعالی عالم وجود است که ریشه در زیبایی‌ها دارد و با آن که زیبایی در حد اعلای آن از صفات باری تعالی به شمار می‌آید، دستمایه‌ای می‌شود برای بیان فرومایه‌ترین پیام‌های دور از ذات حقیقت و اگرچه اثر هنری، مظهر روح هنرمند و بیان هنگامه شهود و حضور اوست، در حالی که مست کأس دِهاق و شراب طهور1 است، اما اهل ظاهر، چون به آن بزم عرفانی راه ندارند، روی به افیون می‌آورند، افیون نیز، عقل و اختیار را می‌گیرد و مستی و خلسه‌ای دروغین در خود دارد؛ پس باید ره توشه‌ای برگرفت و قدم در راهی نو گذارد.

چرا که آن‌چه هست جوابگوی نیازهای فطری بشر نیست. چه باید کرد؟ در این راستا سینمای جهان در چند دهة اخیر با آثاری ناب از سینماگران برجسته، چون تلنگری برناخودآگاه مخاطبانش خود فرو می‌آید و با تلاش جدی به برخورد تفکری – هنری با سینمای کنونی برخاسته، تا اندیشه‌ها را به سوی آن‌چه باید باشد، سوق دهد.

بررسی این مهم که سینمایِ اکنون و اکنونِ سینما، در چه مرحله‌ای از این شناخت قرار دارد، خود بن مایه پرسش‌های بسیاری در عرصة هنر تجریدی – معنوی است. و از طرفی مقام معظم رهبری در تبیین اهمیت و لزوم توجه به سینما و رسالت آن می‌فرمایند: «انجام کارهای سینمایی و هنرهای نمایشی در سطح اعلای آن به لحاظ کیفی و کمّی باید مد نظر باشد. فیلم و سینما وسیله‌ای بلیغ و تبیین کننده‌ای رسا برای ارایه برترین حقایق عالم یعنی حقیقت دین به شمار می‌رود و برای این منظور دست اندرکاران امور سینمایی باید بر توانایی‌های خود بیفزایند.»2 امروزه باورپذیر نمودن اندیشه‌های دینی با مدد جستن از قالب‌های روایی – گفتاری، نوشتاری و تصویری؛ خود از ارزشمندی رویکرد هنر معاصر است. و این امید را که بتوان در عرصة سینمای دینی نیز گامی به فراخور برداشت، حکایت می‌کند.

هنر دینی به ویژه سینما با مددپذیری از سرچشمة اصیل روح می‌تواند پنجره ای رو به ابدیت جاوید و بهشت موعود انسان را بگشاید. این‌گونه است که به فرمودة رهبر انقلاب «سینما مال تماشاگر است و شکی نیست که نمی‌تواند خودش را از تماشاچی جدا و منقطع کند؛ اما ضمناً نباید فراموش کرد که نقش هدایتگر هم دارد».3 با وجود این، تفاوت ماهوی سینمای امروز ما با سینمای جهان چیست؟ این نخستین و پیچیده‌ترین سؤالی است که ذهن مخاطب سینمای دینی ما با آن روبرو می‌شود.

یک برداشت ساده‌انگارانه این است که ما هر فیلمی را که داستانی مذهبی و پیامی اخلاقی – دینی داشته باشد، فیلمی دینی دانسته، آن را در زمرة آثار سینمای دینی قلمداد کنیم.بررسی اجمالی تاریخ سینما در این عرصه نشان می‌دهد که بخش اعظم تولیدات مشهور سینمای دینی، از آثاری شکل گرفته که در آن‌ها از «موضوعات دینی»، در جهت «داستان پردازی» استفاده شده و در این بین آن‌چه بیش از همه رخ می‌نماید، این است که آثار مذکور به جای آن‌که «پرورنده شعور دینی در مخاطب خود» باشند، «به کار گیرندة شعور دینی مخاطب» هستند.

از این منظر، هنر این‌چنینی «شعور جستجو در مخاطب» را نمی‌افزاید و روح جستجوگر او را برنمی‌انگیزاند، بلکه او را در تودرتوهای جادویی تصاویر غرق می‌سازد.باید پذیرفت که نخستین رویکرد سینمای دینی باید پرداختن به «روایت تصویری دین و باور آن» و «ایمان انسان به عالم غیب»‌ باشد؛ چه این‌که اساس دین «اعتقاد به عالم غیب»‌ است و این اعتقاد نیز جز از طریق توسل‌ به اصلی‌ترین سرچشمة هستی، عینیت نمی‌پذیرد.

آیا سینما با توجه به ویژگی‌های مرسومش که براساس غافل ساختن تماشاگر از دنیای واقع و سرگرم ساختن او با یک دنیای مجازی بنا شده، می‌تواند در عین غفلت‌انگیزی، راهنما و مروّج حقیقت باشد؟آیا سینما با علم به مادی بودن آن، می‌تواند بازگو کننده مفاهیم قدسی و راوی عالم تجرید باشد؟ و سرانجام آیا در دوران غیبت و پیش از فرا رسیدن زمان موعود، می‌توانیم به «هنر موعود» - هنری که به طور کامل برگرفته از مفاهیم قدسی باشد - دست یابیم؟

برخلاف دیدگاه هر دو گروه، چه آن‌هایی که از منظر قدرت مقهور کننده فن‌آوری به این موضوع می نگرند و چه آن‌هایی که چشم اندازشان از دیدگاه ناتوانی ابزار است؛ سینما می‌تواند به طور کامل در اختیار اندیشه، تفکر و احساس معنوی – الهی باشد؛ زیرا ابزاری که از جنس ماده است، هیچ‌گاه نمی‌تواند در مصاف با محتوا که از جنس اندیشه است، قرار گیرد و تنافر و منافاتی با آن داشته باشد. ابزار فقط وسیلة انتقال مفهوم است و نمی‌تواند در مسیر نفی یا اثبات محتوای خویش قرار گیرد. اگر کلام الهی به مدد صوت، نوشته و تصاویر نقاشی توانسته است در تمام سالیان قبل از پیدایش سینما ترویج یابد و تبلیغ شود، بعید نخواهد بود که سینما بدون ذره‌ای اشکال در کنار این ابزارها قرار گیرد.

در هنر قدیم به ویژه در جوامع اسلامی، همة قالب‌های هنری به طور یکپارچه در خدمت تبلیغ دین قرار داشته است، مانند: کتابت، خوشنویسی، معماری، معرق کاری، تهذیب و هنر نگارگری که بیش‌تر در شمایل سازی خلاصه می‌شود، پس تا این‌جا سینما را به صورت ابزاری که می‌تواند راوی مفاهیم دینی باشد پذیرفته‌ایم. ظاهر محتوای دینی با محتوای غیر از آن در عرصة سینما تفاوتی ندارد و تضادهای ماهوی در عمق و ریشه است.

برای مثال در سینما تضاد و تقابل بین خیر و شر، پیروزی نیکی بر بدی، یکی از قالب‌های اصولی و اولیه نمایش است که محتوای دینی قصص الهی نیز درست بر همین شالوده استوار است. اما نکته در این‌جاست که قهرمان در نمایش غیر دینی به سبب ویژگی‌های این دنیایی در قطب خیر قرار می‌گیرد؛ زیبایی ظاهری دارد، قوی است، عاشق پیشه و رؤیایی با عضلات پرحجم که دشمن را در آنی منهدم و منهزم می‌سازد و ضد قهرمان نیز باز با ویژگی‌های دنیوی در صف مقابل قرار می‌گیرد.

ولی در نمایشی که ریشه در بینش و بصیرت الهی دارد، قهرمان و ضد قهرمان بر مبنای دوری و نزدیکی به خدا که در رفتار، گفتار و کردارشان ظاهر می‌شود، تعریف می‌شوند. و باز برخلاف هنر غیر دینی، قهرمان به جای پیروزی ظاهری، به رستگاری می‌رسد. به نظر می‌رسد تقویت زیربنای تئوریک و اندیشه‌ای سینمای اسلامی که نیازمند دخالت دانشمندان علوم اسلامی است، حمایت های مالی و ابزاری مسؤولان و مهم‌تر از همه تهذیب نفس و تقواپیشگی هنرمندان پر ارج این هنر پر تأثیر و تأثّر، سه بازوی اصلی ایجاد تحول و دگرگونی شگرف در روند کنونی سینمای غفلت‌ساز است. و از سه ضلع این مثلث، مورد سوم که آراسته بودن به اخلاق پسندیده اسلامی از جانب هنرمند سینماگر است، مهم‌تر از دو دیگر می‌نماید.

پی‌نوشت‌:

1.«وَکأساً دهاقاً» (جامی لبریز). سوره نبا، آیه 34، «و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً»، سوره انسان، آیه 21.

2.سخنرانی در تاریخ 3/11/73، روزنامه جمهوری اسلامی.

3.کتاب هنر، تألیف مقام معظم رهبری، ص 92.

نورالله عطاردی تهرانی

دوشنبه 16 بهمن 1391  3:46 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها