با صنعتی شدن اغلب کشورها و با پیشرفت حاصل از تکنولوژی، علم و فناوری، نیاز روزافزون به نیروی کار در این کشورها و همچنین در کشور ما ایران به وجود آمد. همین موضوع، در کنار درخواست بیشتر بانوان برای اشتغال و استقلال مالی، شرایط را مهیا کرد تا زنان راحتتر به شغلهای مورد نظر خود دست یابند و دغدغهی این امر را که یکی از دغدغههای زنان امروز است پاسخ گویند.
در نگاه اول، با اقتضای شرایط فردی و خانوادگی و اجتماعی، هیچ مانعی برای کار کردن زنان وجود ندارد، ولی در نگاه دقیقتر باید دید که آیا زنان آگاهی لازم از وظایف خود و تعدد آنها دارند تا تشخیص و مدیریت صحیح داشته باشند یا خیر؟ باید دید که تمامی زنان مشغول به کار، در کنار اشتغال خویش، توجه ویژه و کافی به وظیفهی خطیر خود، یعنی تربیت فرزند، دارند یا اینکه بُعد اقتصادی و موقعیت اجتماعی، مهمترین اصول زندگی ایشان شده است؛ تا جایی که ترجیح میدهند تربیت فرزندان را به پرستاران بسپارند؟
امروزه تعارض بین مدیریت داخلی خانه و اشتغال بیرون از منزل و همچنین عدم مدیریت صحیح وظایف در زنان، مشکل پیچیدهای است که دامنگیر اغلب مادران است؛ به طوری که عدم مدیریت صحیح وظایف، اثرات مخربی مثل تربیت ناصحیح فرزندان، کمرنگ شدن روابط خانوادگی، سست شدن پایههای اصیل خانواده و دور شدن روحی اعضای خانواده را در پی دارد. به همین دلیل است که صحبت از مشکلات مشاغل زنان و رابطهی آنان با وظایف اصلی زن، یعنی مدیریت داخلی خانه و تربیت فرزند، جزء مهمترین مسائلی است که جامعه و متصدیان امور اجتماعی باید در پی حل آن باشند تا نه تنها خانواده، بلکه جامعه نیز از اثرات منفی ناشی از آن در امان بماند.
انگیزهی نویسنده نیز از این بحث، بررسی این موضوع و بیان اثرات منفی اشتغال زن بر تربیت فرزند در دوران کودکی، به عنوان حساسترین دورهی زندگی از جهت رشد و شکلگیری شخصیت و تربیت صحیح، است تا با این قدم کوچک، در راه ترقی و پیشرفت جامعهی اسلامی بکوشد.
جواز اشتغال زن از نظر اسلام
در آغاز برای رفع شبهات در مورد اشتغال زن و رد نظریهی عدم مطلق حضور زن در اجتماع و کسب مال، به سوی منابع دینی میرویم و نظر دین مبین اسلام را در این باره بررسی میکنیم.
از دیدگاه اسلام، تفاوتهای زن و مرد متناسب است و معیاری برای نقص یا کمال آنها به شمار نمیرود. قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشتری میان زن و مرد، که قطعاً برای زندگی مشترک ساخته شدهاند و مجرد زیستن انحراف از قانون خلقت است، به وجود آورد.[1]
زنان در عین تساوی با مردان در اصل آفرینش و گوهر انسانیت[2] و تساوی در وصول به بالاترین مراتب کمال و معنویت[3] میتوانند استقلال مالی و اقتصادی داشته باشند. قرآن کریم برای زنان همانند مردان حق کسب و فعالیت اقتصادی قائل است.
برای مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهای است و برای زنان [نیز] از آنچه کسب کردهاند بهرهای است.[4]
در حالی که این حق برای زنان مسلم است، زن از نظر اسلام مجبور نیست برای خود و خانوادهاش کار کند و نفقه دادن از ناحیهی مرد به زن واجب شرعی است. زن مکلف به اشتغال نیست، مگر اینکه احتیاج به اشتغال داشته و اشتغال برای او ضرورت یافته باشد یا به سبب امری که وجوب کفایی اشتغال برای زنان را در بر دارد، باید نیازهای جامعه با اشتغال ایشان برطرف شود.
مطلب عمده در فرهنگ اشتغال زنان از منظر اسلام، حفظ جایگاه و منزلت زن است و این باید در اشتغال زنان لحاظ گردد. در تفکر اسلامی حفظ و گسترش نهاد خانواده، بر پایهی ویژگیهای فطری و طبیعی زن و مرد، اولویت و اهمیت خاصی دارد و در کنار آن، بر امکان اشتغال و استقلال مالی زن تأکید شده است. اسلام اشتغال را برای زنان هدف نمیداند، بلکه آن را در خدمت خانواده و رفاه و آسایش آن میپذیرد و اشتغال را به عنوان یکی از راههای افزایش قابلیت و شکوفایی استعداد زنان و در جهت تعالی و کمال آنان میپذیرد.[5]
علل گرایش زنان به اشتغال
گرچه فعالیت اقتصادی زنان قدمتی دیرینه دارد، اما اشتغال در معنای جدید که به معنای فعالیتهای اقتصادی مزدوری در ساعات معین و خارج از خانه است، بیشتر محصول جهان صنعتی و جایگزین شدن کار در کارخانهها و ادارات به جای فعالیتهای کشاورزی و دامداری است که در کنار خانه و در ساعات انعطافپذیر انجام میشدند.
اسلام اشتغال را برای زنان هدف نمیداند، بلکه آن را در خدمت خانواده و رفاه و آسایش آن میپذیرد و اشتغال را به عنوان یکی از راههای افزایش قابلیت و شکوفایی استعداد زنان و در جهت تعالی و کمال آنان میپذیرد. |
شاید اولین سؤالی که در اینجا مطرح است این است که علت گرایش شدید زنان به اشتغال چیست و این امر با چه انگیزهای صورت میگیرد؟ در پاسخ به این سؤال میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. کمک به اقتصاد خانواده
2. عزتمندی و ارزشمندی اجتماعی
3. اثبات قابلیتهای زنان در عرصههای اجتماعی
4. برخورداری از اقتدار و استقلال اقتصادی و کم شدن وابستگی اقتصادی به همسر
5. فرار از تنهایی ناشی از تجرد یا محیط یکنواخت منزل
6. به دست آوردن پشتوانهای برای پیری
7. ضرورت حضور در عرصههای زنان از جمله معلمی مدارس دخترانه و مامایی
اینها از جمله مواردی هستند که فیالجمله گرایش زنان را به حضور فعال در کارهای اقتصادی توجیه میکنند. البته با نگاه دقیقتر و ریزبینانه عوامل دیگری از طرف دولتها و نظام سرمایهداری در کار است که این انگیزهها به سست شدن پایههای زندگی انسانی و خانوادگی منجر میشود؛ عواملی مثل:
1. کنترل جمعیت: دولتها با شعار آزادی زنان و شرکت فعال در فعالیتهای اقتصادی، در واقع به دنبال بیرون کشیدن زنان از قید خانهداری بودند تا میل به فرزندآوری در آنها کاهش یابد.
2. حفظ حیات نظام سرمایهداری و میل دولتها به تسریع در دستیابی به شاخصههای توسعه: تشویق زنان به حضور در فعالیتهای اقتصادی از طرف این دولتها به منظور تحصیل درآمد، در واقع با هدف بهکارگیری پتانسیل زنان برای نیروی کار بیشتر و تزریق سرمایهی بیشتر به بدنهی توسعه انجام میشود.
3. تغییر نظام ارزشی: در جایی که احراز یک مسئولیت و مقام، ارزش به حساب آید، مطمئناً سریعتر میتوان به اهداف اقتصادی دست یافت، اما لازم است بررسی شود که خانواده به عنوان اولین کانون تربیت فرزندان در چنین شرایطی و با چنین رویکردی با چه چالشهایی مواجه خواهد شد.
وظایف والدین در تربیت فرزند
خانواده اولین کانون تربیتی است که کودک قدم در آن میگذارد. بدون شک، والدین اولین مربیان و معلمان این کانون مهم محسوب میشوند. با توجه به سخنان معصومین (علیهم السلام) و همچنین علما درمییابیم که تأثیرگذاری پدر و مادر در تربیت فرزند حتی به دوران قبل از تشکیل جنین نیز برمیگردد؛ یعنی چگونگی سیستم فکری و شخصیتی، باورهای دینی و سیاسی، علم و آگاهی در امور تربیتی، میزان تعهد و مسئولیتپذیری، حالات روانی و اخلاقی پدر و مادر، تأثیر مستقیم در چگونگی روحیه و شخصیت فرزند دارد.
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «چنان نباش که به واسطهی تو، خویشاوندانت بدبختترین و شقیترین مردم باشند.»[6] به همین دلیل است که در اسلام بر این مطلب که زن و شوهر از تمام جهات همکفو باشند تأکید فراوان شده است تا فرزندان بهوجودآمده از آنها دارای تربیت صحیح شوند. با نگاهی دقیقتر میتوان دریافت که دوران بارداری مادر نیز چه تأثیرات مهمی میتواند در تربیت فرزند داشته باشد. برای اثبات این مطلب به سخن زیر توجه کنید.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «انسان بد و شقی در شکم مادر بدبخت میشود و انسان صالح و سعید در شکم مادر درستکار و صالح میگردد.»[7]
اکنون پس از درک حساسیت موضوع، به طور مختصر به وظایف مشترک والدین در خصوص تربیت فرزند میپردازیم:
1. تغذیهی حلال کودک که در این مسئله، چون پدر به عنوان تأمینکنندهی غذای کودک است، وظیفهی سنگینتری نسبت به مادر دارد.
2. آموزش مسائل دینی و واجبات الهی که از سن خاصی باید شروع شود. در اسلام سن 7 سالگی را موقع مناسبی برای این امر میدانند.
3. تشویق کودک به خوبیها.
4. مراقبت و نظارت در بازیهای کودک و انتخاب همبازیهای خوب.
5. آموزشهای عملی و اخلاقی پدران و مادران که این مرحله باعث رشد شخصیت کودک، عادات و حالات روانی وی میشود.
6. هماهنگی خانواده با مراکزی که احیاناً کودک در آن حضور پیدا میکند.
امام سجاد (علیه السلام) میفرمایند: «حق فرزندت این است که به این مطلب توجه داشته باشی که اگر خوب باشد یا بد، از تو به وجود آمده و در این دنیا با تو نسبت دارد و در تأدیب او مسئولیت خواهی داشت. در خداشناسی باید او را راهنمایی کنی و در اطاعت پروردگار یاریاش نمایی. رفتار تو با فرزندانت باید رفتار شخصی باشد که یقین دارد که در مورد احسان به او پاداش نیک خواهد داشت و دربارهی بدرفتاری با او کیفر خواهد رسید.»[8]
روایات متعددی بر نقش والدین در تربیت فرزند تأکید دارد و این نشان میدهد که مسئولیت خانواده و پدر و مادر تنها تأمین غذا و لباس و بهداشت نیست، بلکه آنها باید به همهی ابعاد وجودی فرزند در مراحل مختلف تحول، اهتمام داشته باشند و مهمتر از همه، آنها را با فطرت توحیدی و الهی تربیت کنند و بر رفتار، گفتار، دوست، عبادت، آموزش، تفریح و ورزش کودکان نظارت کامل داشته باشند.
روایات متعددی بر نقش والدین در تربیت فرزند تأکید دارد و این نشان میدهد که مسئولیت خانواده و پدر و مادر تنها تأمین غذا و لباس و بهداشت نیست، بلکه آنها باید به همهی ابعاد وجودی فرزند در مراحل مختلف تحول، اهتمام داشته باشند. |
وظایف اختصاصی مادر در تربیت فرزند در دوران کودکی
در چارچوب ضوابط «طبیعت» و «فطرت»، که از مقررات الهی است، زنان وظیفهای در دوران بارداری، مراحل پس از زایمان و شیرخوارگی کودکان دارند که این وظیفه را طبیعت و فطرت بر عهدهی آنان نهاده است. احساسات قوی، غریزهی مادری، عواطف گرم و... رمز همهی این تفاوتها رفع نیازهای گوناگون است و این یک اصل حیاتی و سرنوشتساز به شمار میرود که فلسفهی اجتماعی و نظام آفرینش چنین اقتضایی دارد.
مادران نیز شغلی دارند و بر اساس فطرت و طبیعت زنانهشان کاری به نام تربیت فرزند را بر عهده گرفتهاند. طبیعت زن در آفرینش آماده برای پذیرش بار مسئولیت تربیت فرزند است. از نظر علمی، زن بودن مادر بودن است؛ تا بدان حد که جلوگیری از این امر برای او بیماریهای جسمی و روانی در پی خواهد داشت. از سوی دیگر، انگیزهی مادری، که لطیفترین و قویترین انگیزههاست، در نهاد زن به ودیعه گذارده شده و او را مظهر لطف و صفا و عنایت و محبت برای کودک ساخته است.
کودک ضعیف و ناتوان نیازمند به احساسات رقیق و وجودی عاشق و مهرورز است که به او ابراز محبت نماید و احساسات عمیق تقدیم نماید. مادری فضیلتی است ملکوتی ناشی از عالم قدس که در وجود انسان خاکی تجلی میکند و در آن صداقت و مهر و صفا به عالیترین وجه خود عیان میشود و در راه خیر و سعادت فرزند بدرقه میشود.
حساسترین و مهمترین دوران زندگی، کودکی است. معمولاً از آغاز تولد تا حدود 12 سالگی را کودکی مینامند. شخصیت آیندهی هر فردی در همین دوران پایهگذاری میشود و شکل میگیرد. در اثر کوچکترین انحراف یا سهلانگاری ممکن است به شخصیت آیندهی کودک لطمههای جبرانناپذیری وارد گردد؛ مخصوصاً سه سال آغاز زندگی، بسیار حساس و باارزش است. در همین دوران ساده است که کودک شکل میگیرد و شخصیت اخلاقی و اجتماعی و دینی او پیریزی میشود.[9]
به همین دلیل، در این مجال، دوران کودکی مورد بررسی قرار میگیرد؛ چون نیاز کودک به مادر در این دوران بیشتر از بقیهی دورانهاست:
1. دوران حاملگی
نقش مادر در دوران حاملگی یکی از پررنگترین نقشها در مراحل تربیت کودک است. در این 9 ماه رابطهی مخصوصی بین فرزند و مادر برقرار است و حالات گوناگون مادر بر جنین اثر دارد.
2. تغذیهی کودک
شیر مادر قبل از آنکه از جهت فواید غذایی و بهداشتی مورد توجه باشد، از نظر عاطفی و تربیتی حائز اهمیت است. شیر خشک و غذاهایی غیر از شیر مادر و محروم شدن کودک از شیر مادر، بیش از آنکه زیان جسمی داشته باشد، زیان روحی و عاطفی دارد.
3. مراقبت و حمایت از کودک
اولین محیط تربیت و حفظ و نگهداری کودک دامان مادر است. کودک در خانه، به خصوص در سالهای اول زندگی، فوقالعاده نیازمند مراقبت و امنیت است. از خود اراده و استقلالی ندارد، حیاتش به مادر وابسته است و همه جا تابع مادر و خیر و شر اوست. اگر مورد توجه قرار نگیرد، مضطرب و افسرده میشود.
روانشناسان باتجربه معتقدند که برای اطفال کوچکتر از 5 سال هیچ چیز مهمتر و وحشتآورتر از این نیست که آنها را از مادرشان جدا کنند.[10]
4. محبت و عاطفه
از نظر روانشناسان، کودکانی که همواره از پرتوی محبت خانواده برخوردارند، سالمتر و باهوشتر از کودکان پرورشگاهی و کودکستانی هستند. یکی از عوامل مهم عقبافتادگی کودکان دوری از محیط خانوادههاست، زیرا ثابت شده است که محیط خانواده در رشد عقل و عواطف کودکان تأثیر بسزایی دارد. ناراحتی عصبی در میان کودکانی که در محیطهای شبانهروزی به سر میبرند بیشتر شایع است.[11]
5. تکیهگاه امنیتی:
طفل از حدود سهماهگی مادرش را کاملاً میشناسد و میفهمد که زندگیاش وابسته به اوست. از لحظهای که موقعیت مهم مادرش را در عالم کودکی درمییابد، بیشتر به او وابسته میشود تا حدی که حتی به آغوش دیگران نمیرود. این امر او را به امنیت خاطر میرساند.
بدبینی و بسیاری از نارساییهای روانی کودک چون احساس عدم لیاقت، ترسو بودن، احساس حقارت، انزواجویی مربوط به عدم احساس امنیت است.[12]
6. الگودهی
کودکانی که به دلایلی به پدر و مادر دسترسی ندارند، در فراگیری نقش ویژهی خود دچار مشکل میشوند. به همین ترتیب، اگر پدر یا مادر نتوانند نقش خود را به درستی ایفا کنند و الگوی صحیح و مناسبی برای فرزندان خود باشند، بیتردید دشواریهای فراوان برای فرزندان آنها پیش خواهد آمد.[13]
7. مادر و سازندگی شخصیت کودک
در ایجاد و سازندگی شخصیت، مادر نقش اول را داراست؛ از آن بابت که با کودک روابطی متعدد از خشم و مهر، تشویق و تنبیه، قهر و آشتی، انس و رفاقت دارد. مادر از هر جهت به کودک نزدیک است. نخستین زمزمهها، سرودها، ابراز احساسات از سوی او به کودک القا میشود و او را سخت وابسته و شیفتهی خود میسازد. بنابراین وظیفهی مادر در این زمینه مهم است. مادر باید شخصیت آیندهی طفل را پایهگذاری کند و اگر در این رسالت کوتاهی و قصور ورزد، جامعه لطمه میبیند.
8. تربیت دینی کودک
تربیت دینی برای طفل امری ضروری و حیاتی است. او در زندگی آینده نیازمند به ستون پایداری است که به هنگام تزلزل بدان متکی شود و در مسیر هدف دچار لغزش نشود و ایمان و عقیده، چنین ستون پایداری برای اوست. کودک بیش از هر کس با مادر تماس دارد و در برابر روح تقلیدی کودک، مادر باید خود را اصلاح کند.
پیامدهای منفی اشتغال مادر بر تربیت فرزند در دوران کودکی
دربارهی میزان تأثیر اشتغال زوجین بر فرزندان به سادگی نمیتوان قضاوت کرد. قبل از هر چیز باید شکلهای مسئله را طرح نمود و سپس قضاوت کرد. انواع گوناگون اشتغال زوجین عبارتاند از:
1. زن و مرد به طور همزمان و تماموقت شاغلاند.
2. زن و مرد به طور همزمان، ولی نیمهوقت یا پارهوقت شاغلاند.
3. زن و مرد به طور متناوب شاغلاند، یعنی نصف روز زن و نصف روز مرد.
4. مرد شغل آزاد و انعطافپذیر دارد، اما زن شغل اداری و انعطافناپذیر دارد.
علاوه بر حالتهایی که برای اشتغال زوجین ترسیم شده است، از زاویهی دیگری نیز میتوان به مسئله نگاه کرد و صورتهای دیگری نیز ترسیم نمود.
1. آیا زوجین از شغل خود راضی هستند؟
2. آیا مرد در انجام کارهای منزل با همسر خود همکاری میکند؟
3. آیا شغل زن با ویژگیهای جسمی و روانی او سازگاری دارد؟
بعد از طرح مسئله، در پی آنیم تا پیامدهای عدم حضور مادر در وظایف نامبرده را در صور مختلف فوق بررسی کنیم و نتیجه را به عقل سلیم مادران گرامی واگذار کنیم:
1. زیان اشتغال مادر در دوران بارداری
گفتیم مادر در این مرحله به استراحت کافی، روحیهی شاداب و بدون اضطراب و مراقبت و رسیدگی نیاز دارد، اما در این برهه از زمان کمتر شغلی است که همراه با خستگی و اضطراب و استرس نباشد و همین خستگیها و عصبانیهای ناشی از کار بیرون از منزل باعث تأثیرات سوء در حفظ سلامت جنین، از نظر جسمی و روحی میشود. البته این تأثیر منفی در اشتغال تماموقت به مراتب بیشتر و در شغلهای انعطافپذیر قابل کم کردن است.
2. زیان عدم تغذیه از شیر مادر
عدم تغذیه از شیر مادر موجب پدید آمدن ناراحتیها و نگرانیها برای کودک است که از جمله آنها میتوان به بیماری عصبی اشاره کرد. عدم تغذیه از مادر همیشه زیانبخش است، مخصوصاً در چهار پنج ماه اول زندگی کودک، او گرچه با پستانک شیر میخورد و نیاز غذاییاش برطرف میشود، ولی باز هم دوست دارد با مادر رابطه داشته باشد و در آغوش گرم او قرار بگیرد.
گفتیم کودک علاوه بر تغذیه، از آرامش و محبت بیدریغ مادر در آغوش او لذت میبرد و بودن در آغوش مادر باعث امنیت خاطر و نشاط او میشود، ولی عدم این امر باعث میشود تا کودک تکیهگاه عاطفی خود را از دست بدهد. در شغلهای تماموقت این مسئله به هیچ عنوان جایگزین نخواهد داشت، اما تأثیرات منفی آن در شغلهای نیمهوقت کمتر است. البته بینظمی شیردهی و عدم پیوند عاطفی ناشی از آن به هیچ عنوان قابل حل نیست.
3. زیان عدم مراقبت و حمایت از کودک توسط مادر
عقبماندگی ذهنی و کمبودهای هوشی اغلب برای کودکانی اتفاق میافتد که روابط عاطفی خود را با مادر از دست دادهاند و از مراقبت و حمایت و محبت مادر بیبهرهاند. جلوههای کمبود مراقبت و حمایت گاهی به صورت بیماری و تمارض خود را نشان میدهد.[14]
جدا ماندن طفل از مادر موجب اختلالاتی در روان و ذهن کودک خواهد شد. بررسیها نشان داده است که برخی از کودکان به علت عدم حمایت عاطفی توسط مادر، سختگیر، مهاجم، نامتعادل، بیعاطفه و لاابالی شدهاند. برخی دیگر لجبار میشوند و بهانهگیری میکنند، احساس بیمحبتی میکنند و ارضا نمیشوند.
مادران باید در موقع حضور خود، غیبت خود را جبران کنند تا کودک دچار عوارض نامبرده نشود. سپردن فرزند به دست دایه و مربی در حقیقت نوعی تربیت ماشینی است. پرستار و مربی هرچند دارای حسن نیت باشند، ولی باز هم نمیتوانند به جای مادر انجام وظیفه کنند و همهی نیازهای کودک را ارضا نمایند. شرکت فعالانهی مادر در تربیت فرزند، سد محکمی در برابر ناملایمات روحی و روانی و باعث سلامتی جسم و روح کودک است.
جدا ماندن طفل از مادر موجب اختلالاتی در روان و ذهن کودک خواهد شد. بررسیها نشان داده است که برخی از کودکان به علت عدم حمایت عاطفی توسط مادر، سختگیر، مهاجم، نامتعادل، بیعاطفه و لاابالی شدهاند. |
4. فقدان تکیهگاه امنیتی برای کودک
گفتیم که کودک از زمانی که مادرش را میشناسد، با بودن در کنار او احساس امنیت میکند و وابستگی شدید او به مادر باعث میشود تا نشاط و شادی خود را در حضور مادر ببیند. حال با گرفتن این تکیهگاه از کودک، او دچار ناراحتیهای روانی، ترس، ناباوری و ناسازگاری میشود که همه و همه مانع تربیت صحیح کودک است.
5. فقدان الگوی مناسب
بیان شد دورهای از سن کودک فرامیرسد که کار او فقط و فقط الگوپذیری از بزرگترهاست. اگر ما توقع داریم فرزند به شکلی صحیح شود، باید الگوهای صحیح را نیز به او نشان دهیم. حضور مادر و کمالات مادر به علت رابطهی عمیق فرزند با او در این مورد ضروری است. ضرورت این امر برای فرزندان دختر بیشتر است، زیرا دختران به دنبال همانندسازی با همجنس خود یعنی مادر هستند و در صورت عدم حضور او و نبود الگوی مناسب، هیچ گاه تربیت صحیح در خصوص آنها صورت نمیگیرد. اگر ادعا شود که مربی یا استاد میتواند جای مادر را پر کند، باید گفت رابطهی عمیق و احساسی کودک با مادر، علاوه بر الگودهی، باعث استحکام پیوند مادر و فرزند میشود و در صورت نبود این رابطه، کودک وابستگیاش را نسبت به کس دیگری ابراز میکند و رابطهی خانوادگی ایشان سست و کمرنگ میشود.
6. کمبود محبت و عاطفه
فقدان و کمبود عاطفه و محبت به طفل زمینه را برای اختلالات بسیاری از جمله بیاشتهایی، بیخوابی، فریاد هنگام خواب، تر کردن رختخواب، تقلیدهای بیمورد، ادا و اطوارهای ناصواب برای نمایاندن خود و جلب محبت فراهم میسازد. جدا ساختن طفل از مادر و بهره نبردن از دامان پرمهر و محبت مادر، گاهی به قوای عقل و روان و جسم او ضربه میزند. کودک باید در آغوش مادر تربیت و پرورش پیدا کند، زیرا بهترین عامل و مؤثرترین راه برای رشد فکری و جسمی کودک و یگانه تسکیندهندهی اعصاب و نشاط روح و سلامت بدن دارویی است که اسم آن محبت مادر است.[15]
فقدان محبت در 4 سال اول زندگی زمینه را برای اضطراب و تشویش کودک فراهم میسازد؛ زیرا او در این فاصله، بیش از هر زمان دیگری، متکی به والدین است. طفلی که از مادر محبت میبیند عصبانی و ناراضی است. دچار تندخویی و خشونت است. او ممکن است با برخورد به کمترین آسیبی به هر کسی پناه ببرد و به هر محبت تصنعی تسلیم شود.[16]
اگر زن و مرد به صورت تماموقت و همزمان شاغل باشند، مسئولیت زنان مضاعف میشود و مجموع ساعات کار آنها در داخل و خارج خانه به شدت افزایش پیدا میکند و به دنبال آن، فرزندان که نیاز بیشتری به مادر دارند، در ابعاد گوناگون دچار آسیبهای جدی میشود. |
کودکی که از محبت مادر محروم است در نفس خویش احساس حقارت و کمبود و محرومیت میکند و برای هر گونه انحرافی آمادگی دارد. منشأ بسیاری از تندخوییها، خشونتها، لجبازیها، بدبینیها و زورگوییها، ناامیدیها، افسردگیها و گوشهگیریها، محرومیت از محبت و توجه مادر است. هرچند مراکز تربیتی و پرورشگاهها در موقع عدم حضور مادر بتوانند تأمین معاش و رفع نیازهای جسمی کنند، ولی هیچ گاه نمیتوانند محبتهای بیدریغ و سرشار مادران را نثار فرزندان کنند.[17]
مادران شاغل باید سعی کنند در هنگام حضور خویش، آرامش روانی خود را حفظ نمایند و طوری کودک را سیراب از محبت کنند که کودک در مواقع عدم حضور مادر، احساس کمبود نکند که البته این امر کاری سهل نیست.
7. زیان عدم حضور مادر در شخصیتسازی و تربیت کودک
از آنجا که کودک بیش از هر کس، به علت وابستگی عاطفی و نیازمندی روحی، با مادر در تماس است، مادر اولین کسی است که میتواند سرنوشت شخصیت کودک را رقم بزند و او را به لحاظ دینی تربیت کند. عدم حضور مادر یا حضور او با جسم و روحی خسته و ناآرام هیچ گاه نمیتواند موجبات ترقی روحی فرزند را فراهم آورد. حتی اگر جایگزینی برای مادر در نظر بگیریم، عدم ارتباط عاطفی فرزند با فرد جایگزین، مانع از تأثیرپذیری کودک خواهد شد. همچنین عقدههای روانی که به دلیل نبود مادر و کمبود محبتش در کودک ایجاد میشود هیچ گاه اجازه نمیدهد تربیت دینی عمیقاً صورت گیرد.
در دوران چهار تا هفت سالگی، کودک از مرحلهای وارد مرحلهی دیگر میشود و این تحول با کنجکاوی و پرسش و هیجان همراه است. اگر در این دوران که کودک در پی شخصیتسازی است، با عکسالعملهای مستدل، آرام و متین مواجه نشود، دچار کشمکشهای روانی خواهد شد.
نتیجهگیری
در موارد ذکرشده، تأثیرگذاری عدم حضور مادر به نسبت زمان عدم حضور مادر متفاوت است. تحقیقات انجامشده توسط محققین نشان میدهد که اشتغال تماموقت زوجین مضرترین صورت اشتغال است؛ زیرا اگر زن و مرد به صورت تماموقت و همزمان شاغل باشند، کمترین ارتباط عاطفی بین فرزندان و والدین برقرار میشود، چون انرژیهای جسمی و روحی آنها در خارج از خانه و در محیط کار هزینه شده است و زوجین بیشتر برای استراحت به خانه میآیند و گاهی اوقات به جای ابراز محبت به فرزندانی که ساعات زیادی در انتظار والدین بودهاند، با پرخاشگری و خشونت با آنها برخورد میکنند. در چنین خانوادههایی، مسئولیت زنان مضاعف میشود و مجموع ساعات کار آنها در داخل و خارج خانه به شدت افزایش پیدا میکند. در نتیجه، به شدت تحت فشار کاری قرار میگیرند و به دنبال آن، فرزندان که نیاز بیشتری به مادر دارند، در ابعاد گوناگون دچار آسیبهای جدی میشود.
اشتغال زوجین به صورت نیمهوقت، اما همزمان
گرچه این صورت از اشتغال زوجین آسیبپذیری کمتری برای خانواده و فرزندان دارد، اما عدم حضور همزمان والدین باعث میشود برخی نیازهای ضروری کودکان تأمین نشود.
اشتغال زوجین به صورت غیرهمزمان
در این قِسم از اشتغال زوجین، به شرط اینکه بین زوجین توافق و همکاری باشد، به این صورت که مرد ساعاتی که همسرش در خانه حضور ندارد، جای خالی او را پر کند و بتواند رابطهی عاطفی فعال با کودکان برقرار کند و در انجام کارهای خانه نیز مشارکت فعال داشته باشد، پیامدهای منفی به حداقل میرسد. البته در همین صورت نیز فرزندان دختر فاقد الگویی برای همانندسازی هستند و امکان دارد دچار تعارض در نقشپذیری متناسب با جنسیت خود شوند.
با توجه به اینکه مسئولیت تأمین معاش بر دوش مرد است و نفقه گرفتن حقی است برای زن، نه منتی از طرف مرد، امید است زنان غیر از ضرورتهایی که در اول فصل بیان شد، مثل ضرورت اقتصادی برای زنان سرپرست خانوار و ضرورتهای اجتماعی مثل وجوب کفایی زنان در بعضی شغلها، وظیفهی خطیر تربیت فرزند را بر عهده گیرند. این امر نه تنها سعادت خود آنها و فرزندانشان را به دنبال دارد، بلکه سعادت جامعه را نیز تضمین خواهد کرد.
راهکارها
تعارض نقشهای شغلی و خانوادگی نوع ویژهای از تعارض بین نقشهاست که مادر را به طور همزمان با تقاضاهای گوناگون و ناسازگار ناشی از مسئولیتهای کاری و مسئولیتهای خانوادگی درگیر میسازد. مواجههی صحیح با این موضوع نیازمند برنامهریزی دقیق و حسابشده است که هم زن و هم مرد ملزم به رعایت آن هستند. به طور خلاصه به چند راهکار اشاره میکنیم:
1. زنان از اشتغال تماموقت خودداری نمایند و به اشتغال نیمهوقت اکتفا کنند.
2. زنان از پذیرش کارها در شیفت شب خودداری کنند.
3. زنان سعی کنند شغلهایی را برگزینند که با ویژگیهای جسمی و روانی آنها سازگار باشد.
4. از تجملگرایی و مصرفگرایی و آنچه باعث میشود زوجین ساعات بیشتری را به کار مشغول شوند اجتناب کنند.
5. در سالهای اولیه زندگی کودکان که نیاز بیشتری به حضور مادران دارند، زنان شاغل نشوند.
پیشنهادهایی برای دولت:
1. دولت با استفاده از رسانه از تضعیف نقش خانهداری و فرزندپروری جلوگیری کند و باعث بالا رفتن سطح آگاهی و درک اجتماعی زنان شود.
2. ممنوع کردن برخی از کارهای سخت و طاقتفرسا برای زنان و پایین آوردن سطح اشتغال تماموقت.
3. توسعهی مشاغل خانگی و ایجاد کارگاههای کوچک در خانهها؛ یعنی تجزیه کردن کارهای صنعتی و تولیدی بزرگ.
4. اولویت دادن مردان برای شغل و کار، زیرا در نظام حیات اسلامی بار سنگین زندگی در جنبهی تأمین معاش بر دوش مردان است.
5. تأمین حداقل معیشت برای زنان سرپرست خانوار به منظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیتهای اجباری و درآمدزا.
6. ساخت مهدکودک و کودکستان در کنار ادارات و کارگاههای مربوط به زنان برای ارتباط همهساعته مادران با فرزندان.(*)
منابع:
1. قرآن کریم، ترجمهی ناصر مکارم شیرازی.
2. ابی نصر حسن بن افضل طبرسی، مکارمالاخلاق، ترجمهی محمدحسین رحیمیان، نشر مؤمنین، قم، 1386.
3. محمد بن الحسن الحر عاملی، وسائلالشیعه، ج 5، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1311هـ.ق.
4. عبدالواحد تمیمی آمری، غررالحکم و دررالکلم.
5. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 3، مؤسسهی الوفاء، بیروت، 1404هـ.ق.
6. ابراهیم امینی، آیین تربیت، انتشارات اسلامی، تهران، 1375.
7. شهلا باقری، اشتغال زنان در ایران، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، تهران، 1382.
8. احمد بهشتی، تربیت کودک در جهان امروز، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1377.
9. محمد دشتی، مسئولیت تربیت، نشر امام علی (علیهالسلام)، قم، 1267.
10.امیر رستگار خالد؛ خانواده، کار، جنسیت؛ شورای فرهنگی اجتماعی زنان؛ تهران؛ 1383.
11.محمدعلی سادات، رفتار والدین با فرزندان، انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1372.
12.علیرضا شایان مهر، دایرهالمعارف تطبیقی علوم اجتماعی، انتشارات کیهان، ج اول، تهران، 1377.
13.سید جعفر شیخالاسلام، پرورش کودک، انتشارات امیری، بیجا، 1370.
14.علی قائمی، خانواده و دشواریهای رفتاری کودکان، انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1382.
15.علی قائمی، نقش مادر در تربیت، مرکز مطبوعاتی اسلامی، قم، بیتا.
16. الکسیس کارل، انسان موجود ناشناخته، ترجمهی پرویز دبیری، بیجا، 1346.
17.مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، 1384.
18.علیاکبر مظاهری، هشدارهای تربیتی، انتشارات هجرت، قم، 1374.
19.محمد معین، فرهنگ معین، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1378.
20.ابوالقاسم بشیری، «اشتغال زوجین و آثار و پیامدهای آن بر فرزندان»، تقویت نظام خانواده و آسیبشناسی آن، مؤسسهی آموزشی امام خمینی (رحمت الله علیه)، قم، 1386.
21.مسعود آذربایجانی، «اشتغال زنان در جامعه»، مجموعه مقالات هماندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان دفتر تحقیقات و مطالعات زنان، قم، 1380.
22.ماهنامهی علمی، فرهنگی و اجتماعی زنان «حورا»، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، شمارهی 8، آبان و آذر 1383.
23.ماهنامهی علمی، فرهنگی و اجتماعی زنان «حورا»، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، شمارهی 18، بهمن و اسفند 1384.
پینوشتها:
1. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، 1384، ص 169.
2. سورهی نساء، آیهی 1 و سورهی زمر، آیهی 6.
3. سورهی نمل، آیهی 97 و سورهی احزاب، آیهی 30.
4. سورهی نساء، آیهی 32.
5. ابوالقاسم بشیری، تقویت نظام خانواده و آسیبشناسی آن، مقالهی «اشتغال زوجین و آثار و پیامدهای آن»، جلد دوم، مؤسسه آموزشی امام خمینی (رحمت الله علیه)، قم، 1386، ص 90.
6. تمیمی آمری، عبدالواحد. غررالحکم و دررالکلم. ص 802
7. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 3، مؤسسهی رفا، بیروت، چ 2، 1403هـ.ق، ص 43.
8. طبرسی. ابنفضل. ترجمه محمدحسین رحیمیان. نشر مؤمنین، قم، 1386، ص 484.
9.ابراهیم امینی، آیین تربیت، انتشارات اسلامی، تهران، 1375، ص 100.
10. سید جعفر شیخالاسلام، پرورش کودک، انتشارات امیری، بیجا، 1370، ص 54.
11. احمد بهشتی، تربیت کودک در جهان امروز، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1377، ص 133.
12. همان، ص 106.
13. محمدعلی سادات، رفتار والدین با فرزندان، انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1372، ص 82.
14. علی قائمی، نقش مادر در تربیت، ص 87.
15. شیخالاسلام. سیدجعفر. پرورش کودک. ص 55 و 56
16. قائمی. علی. نقش مادر در تربیت ص 94
17. ابراهیم امینی، آیین تربیت، ص 118.
*لیلا بختیاری؛ کارشناس مسائل فرهنگی