0

گريه حضرت زهرا (س ) براى حسين (ع )

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

گريه حضرت زهرا (س ) براى حسين (ع )

متقى ولائى و اهل دانش و دين شمس المحدثين حسينى فرمود كه : براى ما نقل نمود معاصر جليل حاج شيخ محمّد طاهر روضه خوان شوشترى كه از متديّنين و موثّقين در نجف اشرف است .
من در طفوليت كه به سنّ دوازده سالگى بودم در شب دوشنبه اى ساعت شش از شب گذشته بود به اتّفاق پدرم به مجلسى از مجالس عزادارى امام حسين (ع ) رفتيم كه پدرم روضه بخواند چون وارد آن مجلس شديم ، صاحب مجلس (كه مشهدى رحيم نام داشت ) اعتراض كرد به پدرم كه چرا دير آمدى مردم در اين وقت نمى آيند و بايد ابتداء مجلس را زودتر قرار دهيم . از اعتراض او پدرم دلش شكست و گفت اى مشهدى رحيم بدانكه پيغمبر (ص ) على و حسن و حسين (عليهم السلام ) حاضرند و سوگند ياد مى كنم كه بى بى فاطمه زهرا سلام اللّه عليها و فرزندان معصومش (عليهم السلام ) حاضرند شما غم نخوريد انشاءاللّه تا هفته آينده مجلس شما بهتر و مرتب تر از اين خواهد شد.
پس پدرم با دل شكسته (از سخنان صاحب مجلس ) منبر رفت و مشغول به خواندن مصيبت شد تا شروع به خواندن مصيبت كرد و رسيد به به خواندن اشعار دعبل ابن على خزاعى در آن وقت من در طرف راست منبر نشسته بودم كه ناگاه پدرم رسيد به اين بيت :
افاطم لو خلت الحسين مجدلا
و قد مات عطشانا بشط فرات
يك وقت ناله ضعيفى از طرف راست منبر بلند شد و به گوشم رسيد كه گويا زنى زمزمه مى كند چون گوش دادم شنيدم كه گريه مى كرد و سخنانى مى فرمود كه : از جمله سخنانش اين بود كه مى فرمود: (يا ولدى يا حسين ) يعنى اى فرزندم اى حسين (ع ) چون من متوجه سمت چپ و راست شدم كسى را نديدم از اين مسئله تعجب نمودم !! آنگاه يقين نمودم اين صداى بى بى عالم زهراى اطهر سلام اللّه عليها مى باشد پس بى اختيار شدم و بر سر و سينه خود چنان زدم كه پدرم از بالاى منبر متوجه من شد و گفت چه رسيده است تو را؟
من ساكت شدم ولى صداى ناله پى در پى مى آمد تا اينكه پدرم از منبر فرود آمد و آن ناله قطع شد چون از آن مجلس خارج شديم پدرم به من فرمود به تو چه رسيده بود كه در وقت مصيبت خواندن من تو بى طاقت شدى و حال اينكه اين نحو اشعار را تو مى دانى .
قصه را براى مرحوم پدرم نقل كردم آن مرحوم بى طاقت شده و مشغول بگريه كردن شد و مرا دعا نمود كه با محمّد و آل او صلوات اللّه عليهم اجمعين محشور شوم آنگاه فرمود: منهم با تو باشم .
چون هفته ديگر شد در همان وقت هفته گذشته به آن مجلس رفتيم ناگاه ديدم مملو از جمعيت است كه من ايشان را نمى شناختم و نور از صورت هاى ايشان متصاعد بود پس تعجب نمودم !!!
با خود گفتم : اينها مردمان نجف نيستند. و يقين نمودم كه اينها انوار اللّه اند كه براى خوشنودى صاحب آن مجلس حاضر شده اند. و بعد از آن قضيه تمام هفته هائيكه آن مشهدى رحيم روضه داشت ، ازدحام كثيرى مى شد تا اينكه بانى مجلس فوت شد مجلس تعطيل گرديد. و من اين سرگذشت را مى گويم در حاليكه شاهد مى گيرم بر خود خدا را كه در گفتار خود صادقم .(1)
بازم بسر فتاد هواى تو يا حسين (ع )

در دل مرا است شوق لقاى تو يا حسين (ع )

خواهد كه دم زند به ثناى تو طبع من

باشد شعار من چه ثناى تو يا حسين (ع )

بستيم در الست چه پيمان بعهد تو

شكسته ايم عهد و وفاى تو يا حسين (ع )

روز جزا كه اجر محبّان خود دهى

كوچك بود بهشت سخاى تو يا حسين (ع )

پيغمبران كه هادى خلقند در جهان

اميدوار فضل ولاى تو يا حسين (ع )

گشتى تو كشته از غم تو اهلبيت تو

بودند نوحه گر بخداى تو يا حسين (ع )

از آفتاب حشر سيدّ بيچاره را چه غم

بگرفته جاى زير لواى تو يا حسين (ع )

-------------------------------------------------------
1-مناقب و معجزات الائمة.
------------------------------------------------
على مير خلف زاده

شنبه 16 دی 1391  12:03 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها