دكتر محمدعلي فياضبخش
نسبت شيعه با امامان معصوم عليهمالسّلام چيست؟ اين سؤال را اينگونه نيز ميتوان پرسيد: نقش جامع معصومين عليهمالسّلام در تأثيرگذاري زندگي شيعيان در چه ابعادي است؟ نيز بپرسيم: در حال حاضر شيعيان كدام بعد از ابعاد وجودي و تربيتي امامان معصوم را بيشتر بر گرفتهاند و از كدام ابعاد تا حدودي غفلت ورزيدهاند؟
بيترديد نقش امام معصوم در اعلي درجهي تأثيرگذاري بر زندگي پيروان خود ميبايد نقش هدايت باشد. اين «بايد» نه يك تكليف بر امام، بلكه وظيفهي پيروان است. به لحاظ اعتقادي تفاوت ميان نبي و امام در همين نكته است كه نبي وظيفهي رسالت و ابلاغ دارد و امام نه تكليف، بلكه نقش مرجعيّت دارد؛ بدان معني كه امّت يك پيامبر پس از او، خود ميبايد رجوع به امام داشته باشند تا از نقش هدايتي وي بهرهمند شوند. همين نكتهي ظريف بود كه در دوران سيسالهي پس از رحلت پيامبر اكرم صليالله عليه و آله، اميرالمؤمنين عليهالسّلام را تنها پنج سال بر مسند ظاهري خلافت و امامت نشاند و آن هم هنگامي بود كه به فرمودهي خود مولا، حضور حاضران و قيام حجّت مردمان موجب شد كه لبّيك اجابت از سوي امام شنيده شود و زمام حكومت پذيرفته.
نقش هدايت پس از رجوع مردم به امام، البته نقشي است ناگزير كه هرگاه چنين اتفاقي افتاده، آن بزرگواران در اين نقش و تكليف الهي ـ چه در بعد حكومتي و چه در امور شخصيّه ـ تعلّلي نداشتهاند و آن را به اكمال رساندهاند.
متأسفانه و به شهادت تاريخ رجوع مردمان به امامان معصوم، چه در زمان حيات آن بزرگواران و چه در زمان غيبت، آن چيزي نبوده است كه درخور شأن و منزلت آن ذوات مقدّسه است. بدين معني كه حقيقت هدايت به معني كامل و اعمّ آن، جزو مطالبات مردمان نبوده و تنها بخشي از وجود آنان به صورت اقتباسي از سوي قاطبهي شيعيان گزينش و انتخاب شده و از بخشهايي ديگر ـ انصاف دهيم ـ كه خود را محروم ساختهاند.
اكنون ميپرسيم نقش جامع هدايتي امام معصوم در توجه به چه ابعادي است؟ شيعيان براي بهرهمندي از اين هدايت جامع بايد به چه ابعادي از شخصيت امام عليهالسلام توجه كنند تا مطمئن باشند هيچ بعدي را وا ننهادهاند؟
بهرهمندي از «هدايت جامع» امام در توجه به سه نكته نهفته است: معرفت امام، محبّت امام، اطاعت از امام. در معرفت امام، كمالات وجودي آن بزرگواران نمايان ميشود و شناخت كمالات و ابعاد شخصيتي آن بزرگواران متقابلاً به ازدياد معرفت پيروان ميانجامد. محبّت به وجود امام موجب آگاهي از كرامات و الطاف آن ذوات مقدسه ميشود و نيز دلدادگي به وجوه كرامتآميز شخصيت امامان، محبّت ايشان را در دلها افزون ميكند. روحيّهي اطاعت و انقياد از امام، موجب گوش جان سپردن به كلمات آنان ميشود و گوش سپردن به آموزهها و رهنمودهاي آنان، متقابلاً روحيّهي اطاعت را تقويت ميكند. بدين ترتيب ميبينيم كه معرفت، محبّت و اطاعت، پيروان را به منطقهي شناخت و آگاهي نسبت به كمالات، كرامات و كلمات ميرساند.
واقعيت موجود آن است كه در اين منظومهي هدايتي كه سه ضلع معرفت، محبّت و اطاعت را شامل ميشود، جايگاه اكثريت شيعيان، تكيه بر ضلع دوم، يعني محبّت و ارادت است كه بيترديد گوهري ارزشمند و فراتر از قيمتگذاري است، لكن دو ضلع ديگر را نه ميتوان ناديده گرفت و نه حوزهي محبّت و ارادت بدون معرفت و اطاعت، آدمي را به كمال ميرساند.
گوهر معرفت، يعني شناسايي و فهم مقام هدايتگري امام، جز از راه آموزش، تحصيل و درك عقلي و نيز نقلي ميسّر نيست. برگزاري صِرف مجالس جشن و شادي و يا ماتم و تعزيت هرچند مراتبي از محبت و ارادت را مينماياند، لكن فهم مقام امامت از طريق دستيابي به گوهر معرفت است و جنس معرفت، عقل و فهم است و بارور ساختن عقل و فهم از طريق علم و آموزش ميسّر ميگردد. مرتبهي ديگر، مقام اطاعت و انقياد است كه از طريق عمل به آموزهها و كاربري كلمات و رهنمودهاي امامان معصوم محقق ميشود و اگر مجالس بزرگداشت اين بزرگواران پيش از آن كه به تشريفات و آداب و رسوم بگذرد به آموزش و فهماندن كلمات و آموزههاي آنان سپري شود، همان هدفي است كه امامان معصوم طالب آن بودهاند.آرزوي همهي كساني كه اين همه شور و شعار را در بزرگداشت اعياد و تعزيتهاي مذهبي ميبينند و عجالتاً وجه پررنگ آن را در بعد محبت و ارادت مينگرند، بايد در تحقق دو بعد ديگر يعني معرفت و اطاعت نيز برآورده گردد. اين آرزومندان آرزو به دل نمانند!