سؤال: آیا این سخن که عمر داناترین مردم به قرآن بود صحیح است؟
جواب: برخى براى اثبات برترى عمر در علم و آگاهى او نسبت به قرآن به روایاتى تمسک کرده اند; بطور مثال: از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل شده است: «اُمرت أن أقرأ القرآن على عمر»(1) [مأمور شده ام که قرآن را بر عمر بخوانم] . و نیز از ابن مسعود نقل شده است : «کان عمر أتقانا للربّ ، وأقرأنا لکتاب الله»(2) [عمر پرهیزگارترین ما نسبت به خدا و از همه ما به قرائت قرآن داناتر بود] .
و محبّ طبرى به نقل از على بن حرب طائى ، از طریق ابن مسعود ذکر کرده است : ابن مسعود به زید بن وهب گفت : «إقرأ بما أقرأکه عمر ; إنّ عمر أعلمنا بکتاب الله وأفقهنا فی دین الله»(3) [ آنچنان که عمر بر تو مى خواند و به خواندن وا مى داشت، بخوان ; همانا عمر داناترین ما به قرآن و فقیه ترینْ فرد در دین خداست] .
در پاسخ مى گوییم: اولاً: این روایات مرسل و بدون سند بوده و اعتبارى ندارند، ثانیاً: اگر خلیفه اعلم مردم نسبت به کتاب خدا بود بایستى در فهم و ضبط و حفظ آن از همه مردم برتر باشد و معانى آن را بهتر درک کند در حالى که وى تنها براى یادگیرى سوره بقره دوازده سال وقت صرف نمود! ثالثاً: از طرفى به اعتراف علماى اهل سنت، خلیفه دوم نسبت به برخى از معانى و مفاهیم کلمات قرآن جاهل بوده و یا احکامى از او صادر شده که کاملا با آیات قرآن در تعارض است از جمله:
1 ـ حکم به اینکه جُنُب در صورتى که آب براى غسل کردن ندارد، نماز را ترک کند (4); غافل از سخن خداوند در سوره نساء(5) و مائده(6) .
2 ـ حکم به سنگسار زنى که شش ماهه زایید(7)، در حالى که در برابرش آیه: (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً)(8)[ودوران حمل و از شیر بازگرفتنش سى ماه است ]، و آیه (وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ)(9) [مادران، فرزندان خود را دو سال تمام، شیر مى دهند] ، قرار دارد و این دو آیه مى رساند که مى تواند دوران حمل یک زن شش ماه باشد.
3 ـ ندانستن معناى «أبّ»(10) در آیه (و فاکهةً و أبّا)(11)
4 ـ دستور به سنگسار زنى که از روى ناچارى و در حال اضطرار زنا کرده بود، در حالى که در قرآن آمده است: (فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغ وَلاَ عَاد فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ)(12) [ آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نیست] (13).
5 ـ تجسّس درباره صدایى که او را به شکّ انداخت و روى دیوار رفت و وارد خانه شد و سلام نکرد و توجّهى به این سه آیه نداشت: الف: (وَلاَ تَجَسَّسُواْ)(14) [و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید ] .
ب: (وَأْتُواْ ا لْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا)(15) [و از درب خانه ها وارد شوید] .
ج: (فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُواْ)(16) [و هنگامى که داخل خانه اى شدید ، سلام کنید] (17).
6 ـ ندانستن معناى کلاله (18).
7 ـ نهى از حجّ تمتّع(19).
رابعاً: او در بسیارى از مواضع، دیگران را از خود داناتر و آگاه تر مى داند، مانند آنجا که گفت: «کل واحد افقه منک حتى العجائز یاعمر»[ اى عمر همه از تو داناترند حتى پیره زنان](20) با این وصف چگونه مى توان او را از همه مردم به کتاب خدا داناتر دانست.(21)