0

سيماى حسين عليه السلام

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

سيماى حسين عليه السلام

خداترسى حسين عليه السلام
اولياء الله به خـاطر شناخـت و معرفتى كه به ذات اقدس الهى دارند بيش از ديگران تـرسانند و حسين عليه السلام اين چنين بود چنانكه ابن شهر آشوب در مناقب آورده است از حسين عـليه السلام پـرسيدند: ما اءعظم حونك من ربك؟ ((چه زياد از خدا مى ترسى؟))
قال: لا ياءمن يوم القيامة الا من خاف الله فى الدنيا.
فرمود: ((از عذاب خدا در قيامت ايمن نيست مگر كسى كه در دنيا از خدا بترسد.)) (1)
و از دعـاى آن حضرت در روز عرفه ميزان شناخت و ترس او از خدا را در مى يابيم كه با آن چـشمـى گـريان و دلى بريان پس از بيان اوصاف باريتعالى و كيفيت آفرينش جهان هستـى و شخـص شخـيص خـود آن چـنان خـدا را در همـه احوال حاضر و ناظر اعمال بندگان خويش مى داند كه گوئى او را به چشم بصيرت مى بيند آنجا كه مـى گـويد : عـمـيت عـين لا تـراك عـليها رقـيبا و خسرت صفقة عبد لم يجعل له من حبك نصيبا. ((كور باد چشمى كه تو را مراقب خود نبيند و در زيان و خسران باد بنده اى كه نصيب و بهره اى از عشق و محبت خود در او قرار نداده اى.))
دور نكرده اى كه شوم طلب حضور

غايب نگشته اى كه هويدا كنم ترا

عبادت حسين عليه السلام
بندگـى و عبادت حضرت حق جل شاءنه هم بستگى به ميزان شناخت و معرفت شخص نسبت به معبود دارد و چون سرور آزادگان خدا را چنان شناخته كه توانسته او را توصيف نمايد لذا عـبادت او هم در حد بالا بوده است چنانكه ابن عبد ربّه در كتاب عقدالفريد روايت مى كند: از امام سجاد عليه السلام پرسيدند: چرا فرزندان پدرت اندكند؟ فرمود: تعجب مى كنم كه من چگونه متولد شدم و حال آنكه پدرم شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند.(2)
تواضع و فروتنى حسين عليه السلام
حسين بن على عليهماالسلام ، همچون جد و پدر بزرگوارش در تواضع و فروتنى اسوه حسنه و الگو براى جهانيان بود چنانكه در تفسير عياشى مذكور است : حسين عليه السلام بر جمـعـى از مـساكين بگـذشت كه عـباى خـود را بر روى زمـين گـستـرده و مـشغـول خـوردن نان خشكى بودند، حضرت را دعوت به نشستن و خوردن غذاى خود نمودند امـام حسين بلافـاصله دعـوت آنان را اجابت نمـود و مشغول خوردن نان خشك آنان شد و فرمود: ان الله لا يحب المستكبرين .
((بدرستـيكه خـدا متكبران را دوست نمى دارد و سپس فرمود: من دعوت شما را پذيرفتم شما هم دعوتم را اجابت كنيد و آنان را با خود به خانه برد و همسر خود رباب را فرمود: آنچه ذخيره كرده اى بياور، و ايشان را ضيافت انعام فرمود.(3)
جود و سخاى حسين عليه السلام
درباره كرامـت و جود و بخـشش حسين عـليه السلام داستـانهاى زيادى نقل شد كه من باب نمونه به دو فقره آن اشاره مى شود:
1 ـ عمرو بن دينار روايت مى كند كه امام حسين عليه السلام به عيادت اسامة بن زيد رفت و او بيمار بود وى را اندوهناك ديد علتش را جويا شد اسامه گفت شصت هزار درهم بدهكارم ، امـام فـرمـود بر عـهده مـن كه آنرا بپـردازم اسامـه عـرض كرد مـى تـرسم قبل از اداء دين بميرم .
امـام حسين عـليه السلام فـرمـود: نخـواهى مـرد تـا مـن قـرض تـرا بپـردازم و قبل از فوت اسامه حضرت دينش را پرداخت نمود.(4)
2 ـ انس مـى گـويد: مـن خـدمـت امـام حسين عـليه السلام بودم كه كنيزش يك شاخـه گـل آورد و تـقـديم امام عليه السلام نمود حضرت فرمود ترا در راه خدا آزاد كردم انس مى گـويد به حضرتـش عـرض كردم: يك شاخه گل ارزشى ندارد كه بخاطر آن او را آزاد كردى ؟
امـام حسين عـليه السلام فـرمـود: كذا ادبنا الله، قال الله: و اذا حييتم بتحية فحبوا باءحسن منها اءوردوها.(5)
اين چـنين خـدا مـا را ادب آموخته است كه مى فرمايد: ((و چون شما را تحيّت گويند شما بهتر از آن تحيت گوئيد يا مثل آن)) و آزاد كردن كنيز تحيت بهتر بود.(6)
كرم امام حسين
داستانهاى زير گرچه ميبايستى در بخش جود و سخاى حسين بن على عليهماالسلام ذكر مى شد لكن طرز بخشش و نحوه عملكرد امام حسين داراى درخشش و جاذبه خاصى است كه جود و سخـاوت را تـحت الشعـاع خـود قـرار مـيدهد و ضمنا سرمشق و دستورالعملى است براى سخاوتمندان و كليه كسانى كه بنحوى از انحاء به درماندگان و بيچارگان امداد و كمك مى نمايند لذا آنرا در اين مبحث گنجانديم :
1 ـ روزى مـرد اعـرابى (باديه نشين) وارد مدينه شد، پرسيد كريمترين مردم كيست ؟ او را به امـام حسين عليه السلام راهنمائى كردند اعرابى وارد مسجد شد امام حسين عليه السلام مشغول نماز بود اشعارى بدين شرح انشاء نمود:
لم يخب الان من رجاك و من

حرك من دون بابك الحلقه

اءنت جواد و انت مـعـتـمـد

ابوك قـد كان قاتل الفسقه

لولا الذى كان من اوائلكم

كانت علينا الجحيم منطبقه

1 ـ ((كسى كه به مثل تو نجيب زاده اى اميدوار باشد و حلقه در خانه شما را به حركت در آورد نااميد نمى شود.))
2 ـ ((تو بخشنده و مورد اعتمادى و پدرت كشنده بدكاران بود.))
3 ـ ((اگر اولين فرد شما (پيامبر اكرم) نبود جايگاه ما در طبقات دوزخ بود.))
امـام حسين نمـازش را سلام داد و به قـنبر گـفـت: آيا از مال حجاز چيزى باقى مانده؟ قنبر عرض كرد: آرى چهار هزار دينار باقى مانده است.
امام حسين فرمود: آنرا بياور كه اين مرد به آن سزاوارتر است . سپس ‍ اعرابى را با خود به خانه برد و چهار هزار دينار را در رداى خود كه از بُرد بود ريخت و از شكاف در آن را به اعـرابى داد براى آنكه در هنگـام دادن اين پـول كلان آن مـرد شرمـنده و خجل نگردد و اين اشعار را هنگام دادن پول سرود:
خذها فانى اليك معتذر

و اعلم بانى عليك ذو شفقة

لو كان فى سيرنا الغداة عصا

اءمست سمانا عليك منذفقه

لكن ريب الزمان ذو غير

و الكف منى قليله النفقه

1 ـ ((اين را بگير كه من از تو عذر مى خواهم و بدان كه ترا دوست دارم.))
2 ـ ((اگـر حكومـت و ولايت (ظاهرى) در دست ما بود بيش از اين بتو مساعدت مى كرديم.))
3 ـ ((ولى چـه كنيم كه روزگـار به كام ديگـران است و از مال دنيا در دست ما اندكى بيش نيست.))
اعـرابى وقـتـى پـولها را گـرفـت و از مـقـدار آن اطلاع حاصل كرد گريست .
امـام حسين عليه السلام فرمود: بخاطر كمى پولى كه به تو داديم مى گريى ؟ آن مرد گفت :لا و لكن كيف ياءكل التراب جودك؟
((نه از كمى آن نمى گريم بلكه پول كلانى است اما گريه من براى آن است كه خاك اين دست دهنده را چگونه مى خورد.(7)
گـويا آن اعرابى خبر نداشت كه بخشنده ترين مردم را روزى با لب تشنه در كنار شط فـرات مـى كشند و بدن شريفش را زير سم اسبان متلاشى مى سازند و سه شبانه روز بى غسل و بى كفن در صحراى سوزان كربلا برهنه و عريان مى گذارند.
2 ـ پس از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ، على عليه السلام اعلان فرمود: رسولخـدا به هر كه وعـده داده ، يا كسى از پـيامـبر طلبى دارد بيايد بستاند. و هر سال كسى را مى فرستاد به مكه تا در روز عيد قربان در عقبه كه در آن زمان تنها راه خـروج از مـنى بوده است به مردم اعلان كند. پس از اميرمؤ منان حضرت امام حسن همين كار را انجام مـى داد. و پـس از او، امـام حسين كار پـدر و برادر را دنبال كرد تا به شهادت رسيد ولى پس از حسين عليه السلام ديگر تكرار نشد.(8)
ارزشيابى حسين
در كتـاب مـقتل آل الرسول خطيب خوارزمى و جامع الاخبار آمده است كه مردى اعرابى خدمت امام حسين عليه السلام آمد و گفت : اى فرزند رسولخدا من ضمانت ديه كامله اى را نموده ام و از پـرداخـت آن عـاجز و ناتـوانم با خـود گفتم كه از كريمترين مردم بخواهم تا مرا از اين ضمانت برهاند و كريمتر از اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله نيافتم لذا خدمت شما رسيدم .
امـام حسين فرمود: برادر عرب ، از تو سه مسئله مى پرسم اگر يكى را جواب دادى ثلث ديه را بتو خواهم داد و اگر دو مسئله را پاسخ گفتى دو ثلث ديه را دريافت خواهى داشت و چـنانكه هر سه مـسئله را جواب دادى تمامى آنرا بتو مى دهم اعرابى عرض كرد: پسر رسولخـدا، مـثـل تـو كه اهل عـلم و شرف مـى باشى از مثل منى كه عرب باديه نشينم مسئله مى پرسد؟
امـام حسين فـرمـود: سمـعـت جدى رسول الله صلى الله عـليه و آله يقول : المعروف بقدر المعرفه .
((شنيدم جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود: نيكى بايد به اندازه معرفت و شناخت باشد.))
بعبارت ديگر ارزش اشخاص بقدر دانش و معرفت آنها است .
اعـرابى عـرض كرد: مـسائل خود را مطرح بفرمائيد اگر دانستم پاسخ مى گويم و اگر فهم درك و پاسخ آنرا نداشتم از شما مى آموزم و هيچ نيروئى نيست مگر از جانب خدا.
فـقـال الحسين عـليه السلام: اى الاعـمـال اءفضل؟ امام حسين فرمود: ((برترين اعمال چيست؟))
فقال الاعرابى: الايمان بالله.
اعرابى گفت: ((ايمان بخدا.))
فـقـال الحسين عليه السلام: فما النجاة من المهلكه؟ ((چه چيز انسان را از مهلكه نجات ميدهد؟))
فقال الاعرابى: الثقه بالله .
اعرابى گفت: ((اعتماد و وثوق بخدا.))
فقال الحسين على السلام: فما يزين الرجل؟
((زينت مرد در چيست؟))
فقال الاعرابى: علم معه حلم .
((دانش تواءم با بردبارى))
فقال: فان اخطاه ذلك ؟ امام حسين فرمود: ((اگر فاقد اين اوصاف بود چه؟))
فقال: مال معه مروءة .
((اعرابى گفت: ثروتى كه تواءم با جوانمردى باشد.))
فقال: فان اخطاه ذلك ؟
فقال: فقر معه صبر:
اعرابى عرض كرد: ((فقر و نادارى كه با صبر و شكيبائى همراه باشد.))
فقال الحسين عليه السلام: فان اخطاءه ذلك ؟
((اگر اين را هم نداشت چى؟))
فـقـال الاعـرابى : فـصاعـقـه تـنزل مـن السمـاء و تـحرقـه فـانه اهل لذالك اعـرابى گـفـت : ((در اين صورت صاعـقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند كه مستحق آن است.))
امـام حسين عليه السلام خنديد و بدره زرى كه هزار دينار در آن بود باضافه انگشترى خـود كه نگـين آن دويست درهم ارزش داشت به اعرابى داد و فرمود: اين سكه هاى طلا را بابت ديه بده و خـود را برى الذمـه كن و انگـشتـر را هم صرف هزينه زندگى خود نما.(9)
اعـرابى سكه ها و انگـشتـر را گـرفـت و گـفـت : الله اعـلم حيث يجعل رسالته. ((خدا مى داند كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.)) (10)
دانش حسين عليه السلام
ابو سلمه مى گويد: باتفاق عمر بن خطاب به حج رفتيم وقتى به ابطح رسيديم يك عرب باديه نشين نزد ما آمد و به عمر بن خطاب گفت : اى اميرالمؤ منين من حج بجاى آوردم و در حال احرام تخم شترمرغ را شكستم و پختم و خوردم چه كفاره اى بر من واجب گشته است ؟ عمر بن خطاب گفت : من به اين مسئله آگاهى ندارم بنشين تا يكى از اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم بيايد شايد راه فرجى براى تو باشد، در اين موقع اميرالمؤ منين على عليه السلام رسيد و حسين عليه السلام نيز همراه او بود، عمر به اعرابى گفت : اين عـلى ابن ابى طالب عـليه السلام است مـسئله ات را از او بپـرس ، اعـرابى سئوال خود را مطرح كرد على عليه السلام بوى فرمود: از اين نوجوانى كه نزد تو است يعـنى حسين عليه السلام بپرس اعرابى گفت : چرا هر يك مرا به ديگرى حواله مى كنيد، مـردم به او گفتند واى بر تو اين فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است ، آنگـاه اعرابى گفت : اى فرزند رسول خدا من از خانه ام براى حج بيرون آمدم و قضيه را بيان كرد. امام حسين عليه السلام فرمود: آيا شتر دارى؟
اعرابى عرض كرد: آرى
امـام حسين فرمود: به تعداد تخم ها شتر نر را بر ماده بجهان هر تعدادى بادار شدند و زائيدند بچه شتران را به بيت الله هديه كن .
عمر گفت : حسين ، شتر گاهى پوچ مى كند.
امام حسين فرمود: عمر، تخمها هم گاهى فاسد مى شوند.
عمر گفت : راست گفتى .
على عليه السلام حسين را به سينه چسبانيد و فرمود: ذريه بعضها من بعض .(11)
وقار و خويشتن دارى حسين عليه السلام
حضرت ابا عـبدالله الحسين عـليه السلام صاحب وقـار و ابهت بود كه طبق نقـل ابو حازم اعرج امام حسن عليه السلام به او احترام و تعظيم مى نمود وقتى ابن عباس علت اين بزرگداشت را از امام مجتبى پرسيد در جوابش ‍ فرمود: از حسين عليه السلام هيبت مى برم مانند هيبت اميرالمؤ منين عليه السلام بعضى از نابخردان اين وقار و ابهت امام حسين عـليه السلام را حمل بر تكبر آنحضرت مى نمود چنانكه مردى به امام حسين عليه السلام گفت : ان فيك كبرا. ((در تو كبر و منيت مى بينم.))
امام حسين عليه السلام فرمود: كل الكبر لله وحده و لايكون غيره . قال الله تعالى : فللّه العزة و لرسوله و للمؤ منين .(12)
((همـه كبريائى مـخصوص خداى يكتا است و در غير او شايسته نيست كه خداى تبارك و تعالى فرموده است : عزت مخصوص خدا و رسولش و مؤ منين است.)) (13)
حاصل فرمايش امام اين است اينكه در من مى بينى ابهت و عزت است نه كبر و منيت.

 


حسين و نماز بر منافق
مـرد مـنافـقـى كه دشمـن اهلبيت عـصمت و طهارت بود از دنيا رفت امام حسين عليه السلام دنبال جنازه اش براه افتاد در بين راه غلام خود را ديد كه در مقام كناره گيرى از تشييع جنازه است به او فرمود: كجا مى روى ؟ عرض كرد: مى خواهم از نماز بر اين منافق فرار كنم . امام به او فرمود: بيا كنار من بايست و هر چه من مى گويم تو هم بگو، غلام در كنار امـام ايستـاد، وقـتـى ولى مـيت تـكبير گفت امام حسين عليه السلام هم فرمود : اللّه اءكبر اءللّهم العن فلانا عبدك اءلف لعنة مؤ تلفة غير مختلفة ، اءللّهم اءخز عبدك فى عبادك و بلادك و اءصله حر نارك و اذقة اءشد عذابك ، فانه كان يتولى اءعدائك و يعادى اوليائك و يبغض اءهل بيت نبيك .
يعـنى ((خـدا بزرگ است خـدايا فـلانى را هزار بار پيوسته لعنت كن بدون اختلاف و فاصله ، خدايا اين بنده ات را در ميان بندگان و شهرهايت خوار و خفيف كن و آتش دوزخت را نصيب وى گـردان و شديدتـرين عذابت را به او بچشان كه دوستى دشمنانت را پذيرا گشته و به دشمنى دوستانت برخاسته و اهلبيت پيامبرت را دشمن مى داشت.)) (14)
خدا دوستان حسين را دوست مى دارد
يَعـلَى بن مـرة روايت مـى كند كه :سمـعـت رسول اللّه صلى الله عـليه و آله يقول : حسين منى و اءنا من حسين اءحب الله من احب حسينا حسين سبط من الاسباط.
((پـيامبر اكرم مى فرمود: حسين از من است و من از حسينم خدا دوست دارد كسى را كه حسين را دوست بدارد؛ حسين سبطى از اسباط است.)) (15)
بهشت به وجود حسنين بر خود مى بالد
ابى عوانة به سند خود از رسول خدا روايت مى كند كه فرمود:
ان الحسن و الحسين عـليهمـاالسلام شنفا العرش و انّ الجنة قالت يا رب اءسكنتنى الضعـفـا و المـساكين ، فـقال الله تعالى لها: اءلاترضين اءنى زينت اركانك بالحسن و الحسين ، قال فماست كما تميس العروس فرحا.
پـيامـبر اكرم صلى الله عـليه و آله و سلم فـرمود: ((حسن و حسين دو گوشواره عرش خـدايند، و بهشت به خـدا عرض كرد: بارالها مرا مسكن ناتوانان و بينوايان قرار دادى؟))
خـدا فـرمـود: ((آيا خـشنود نيستى از اينكه اركان تو را به حسن و حسين زينت داده ام پس بهشت مانند عروس از خوشحالى بر خود باليد.))
جبرئيل مشوق حسين است
عبدالله بن ميمون قداح از امام صادق عليه السلام روايت مى كند: روزى امام حسن و امام حسين در دوران كودكى در حضور پـيامـبر اكرم كشتـى مـى گـرفـتـند رسول خـدا صلى الله عـليه و آله و سلم امام حسن را تشويق مى كرد (مثلا مى فرمود: حسن مـرحبا بارك الله) فـاطمه زهرا سلام الله عليها به پدر عرض كرد: پدر! حسن را كه بزرگتر است بر كوچكتر تهييج مى فرمايى ؟
رسول خـدا صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل اينجاست و او حسين را ترغيب و تحريص مى كند بر غلبه بر حسن .(16)
حسين و كمك كردن به مستمندان
ابن شهر آشوب در مـناقب از شعيب بن عبدالرحمن خزاعى روايت مى كند پس از شهادت امام حسين عليه السلام اثرى در پشت آن حضرت ديده شد كه مربوط به آلات و ادوات حربى (از قـبيل شمشير و تير و نيزه) نبود لذا از امام سجاد عليه السلام پرسيدند كه اين اثر چيست ؟
امـام زين العابدين عليه السلام فرمود: پدرم انبان محتوى نان و آذوقه بدوش مى كشيد و به خـانه هاى يتيمان و درماندگان و بينوانان مى برد و اين اثرى كه در پشت آنحضرت ديده شده از آن است .(17)
قاطعيت حسين عليه السلام
يكى از صفـات بارز و سجاياى اخـلاقـى حسين عليه السلام اراده قوى و عزم راسخ و تـصمـيم قـاطع آن بزرگوار است كه اين خصلت را از جد گرامى خويش حضرت محمدبن عـبدالله صلى الله عـليه و آله و سلم به ارث برده است كه پيامبر عظيم الشاءن اسلام با اين قاطعيت بود كه توانست مسير تاريخ و مفهوم زندگى و معيار ارزشها را عوض كند و يك تـنه در برابر همه قدرتهاى شيطان كه مى خواستند از گفتن كلمه الله جلوگيرى كنند ايستاد و به عموى بزرگوار خود كه پيشنهاد مشركان را بر او عرضه نمود كه : مـحمـد اگـر حكومـت مـى خواهد او را بر خود حاكم مى كنيم و اگر هدفش ثروت است آنقدر ثـروت به او بدهيم كه ثـروتمندترين قريش گردد و اگر هدفش همسر است بهترين دختران قريش را باو تزويج مى كنيم پاسخ داد:
والله لو وضعـوا الشّمس بيمينى و القمر بيسارى على اءن اءترك هذا الامر ما تركته اموت او يظهره الله .
((بخـدا قـسم اگـر خـورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند كه از راهم برگردم هرگز چنين نخواهم كرد تا آنكه در راه رسيدن به هدفم جان دهم يا آنكه خدا مرا پيروز گرداند.))
حسين هم با همين قاطعيت در برابر قدرت و حكومت استبدادى اموى ايستاد و بدون هيچ ترديد اعـلان كرد: من با يزيد بيعت نمى كنم و با ياران اندك خود به ميدان جهاد قدم نهاد تا حق را آشكار و باطل را نابود سازد.
حتـى در برابر ارتش نيرومند حكومت اموى هدف خود را تكرار و برنامه اش را به همگان اعلام كرد:
لا ارى الموت الا سعادة و الحيات مع الظالمين الا برما.
مرگ را جز سعادت و زندگى با ستمكاران را جز ملامت نمى بينم .
حسين عـزيز براى رسيدن به هدف مقدسش با تمام افراد خانواده و ياران باوفايش بسوى مـيدان مـجد و شرف حركت كرد و به گفته ها و انتقادات بيحد دوستان كه خلاف تصميم قاطعش بود اعتنائى نكرد و راه رسيدن به فتح و پيروزى از طريق شهادت را به امت اسلامى نشان داد و خود نيز در اين مسير به شهادت رسيد.(18)
عزت نفس حسين عليه السلام
يكى از خـصوصيات و امتيازات بارز حسين بن على عليه السلام كه او را از همه مجاهدان تـاريخ بشريت ممتاز ساخته است اباء از ضيم است . تا آنجا كه ملقب به (اءتى الضيم)(19) گـشتـه كه اين لقـب از مـشهورتـرين القـاب است بلكه حسين مثل اعلاى اين عنوان و مصداق بارز آن به حساب آمده است.
مـورخ مـشهور يعقوبى حسين عليه السلام را به (شديدالعزه) توصيف كرده، و ابن ابى الحديد مى گويد: حسين سيد اهل اباء است كه حميت و غيرت را به مردم جهان آموخت و فرمود: كشته شدن با شمشير، زندگى است ليكن زندگى با ذلت مرگ است.
چنانكه يكى از شعراى سرشناس (عبدالغربن نباته سعدى) درباره اش ‍ مى گويد:
والحسين الذى راى المـوت فـى العـز

للّه حياة و العـيش فـى الذل قتلا

((حسين كسى است كه مرگ با عزت را حيات و زندگى ذلت بار را مرگ مى داند.))
مصعب بن زبير مى گويد: واختار المنية الكريمة على الحياة الذميمة.
يعـنى ((حسين مرگ با شرافت را بر زندگى ذلت بار ترجيح داد، سپس به اين بيت متمثل مى شود:
و انّ الاولى بالطّفّ من آل هاشم

تآسوا فسنّوا للكرام التّآسيا

يعـنى: ((مـردان بزرگى از آل هاشم در كربلا در برابر ظلم مقاومتى بخرج دادند كه براى بزرگان تاريخ سنت و الگو شد.))
سخنان حسين عليه السلام در روز عاشورا عاليترين و برترين بيان در مورد حفظ حيثيت و عزت نفس مى باشد:
اءلا و انّ الدعـى بن الدعى قدر كزنى بين اثنتين السّلة و الذّلّة هيهات منّا الذّلّة يابى اللّه ذلك و رسوله و المـؤ مـنون و حجور طابت و طهرت و انوف حميّة و نفوس اءبيّة من اءن تؤ ثر طاعة اللّئام على مصارع الكرام .
((همـانا زنازاده پـسر زنازاده مـرا مـيان دو امـر مـخير ساخته كشته شدن با شمشير يا پـذيرش ذلت چـه دور است ذلت از مـا، كه خدا و رسولش و مؤ منين ذلت را براى من نمى پسندند بلكه پدران و مادرانى كه در دامن پاكشان مرا پرورش داده اند و مردان غيور و با حميت و انسانهائيكه امتناع مى ورزند از اينكه طاعت انسانهاى پست را بر كشته شدن ترجيح دهند.))
اين عـزت نفـس حسين است كه نمى گذارد تسليم مردمى پست و فرومايه همچون ابن زياد دست نشانده بنى اميه بشود تا هر گونه بى احترامى را درباره اش انجام دهند و لذا چون كوه در برابر سپاه كوفه مى ايستد و بدون هيچ دغدغه و هراسى از گرگان بنى اميه درس زندگى با عزت را به جهانيان مى آموزد و فرياد مى كشد:
و الله لا اعـطيكم بيدى اعطاء الذّليل و لا افرّ فرار العبيد انى عذت بربّى و ربّكم اءن ترجمون .
((بخـدا سوگند مانند افراد فرومايه تسليم شما نمى شوم و مانند بردگان هم فرار نمى كنم و تنها به خداى خود و خداى شما پناه مى برم از اينكه خون مرا بريزيد.))
شعراى اهل بيت در ترسيم و تنظيم اين صفت ممتاز حسين عليه السلام به مسابقه پرداخته و بهترين اشعار را در اين زمينه سروده اند كه از جمله اشعار ابو تمام است:
و نفس تغاف الضّيم حتى كاءنّه

هو الكفر يوم الرّوع او دونه الكفر

فـاءثـبت فـى مـستـنقـع المـوت رجله

و قال لها من دون اءخمصكالحشر

تـروّى ثـياب المـوت حمـرا فـمـا بدى

لها اللّيل الا و هى من سندس ‍ خضر

1 ـ ((انسانيكه از پـذيرش ذلت در روز جنگ آنچـنان خـود را دور مى دارد كه گويا پذيرش ذلت كفر است يا كفر از آن بهتر است.))
2 ـ ((پاى خود را در باتلاق مرگ محكم كرد و به آن خطاب كرد در روز قيامت از زير چنين قدمى بايد محشور شد.))
3 ـ ((لباس سرخ مـرگ را بر تـن كرد امـا هنوز شب نشده به سندس سبز بهشتى تبديل گرديد.))
سيد حيدر حلى نيز در اين زمينه چنين سروده است:
طمعت اءن تسومه القوم ضيما

و اءبى الله و الحسام الصنيع

كيف يلوى على الدنية جيدا

لسوى الله مالواه الخضوع

فاءبى اءن يعيش الا عزيزا

او تجلى الكفاح و هو صريع

1 ـ ((حكومـت بين امـيه طمـع كرد كه حسين را خوار سازد ليكن خدا و شمشير از آن امتناع دارد))
2 ـ ((آخر چگونه گردنى كه جز براى خدا خم نشده در برابر ناكسان خم گردد.))
3 ـ ((جز زندگـى با عـزت را نمـى پـذيرد حتـى اگـر در اين ره جان خـود را از كف بدهد.))
آرى بنى اميه ميخواستند كه حسين در برابر ظلم و جور حكومت خودكامه آنان تسليم گردد و زبان به اعـتـراض نگـشايد و از ايراد و انتـقـاد لب فـرو بندد، و چـون اين عـمل براى حسين سرور آزادگان ذلت و خوارى در برداشت كه نه خدا بر آن رضايت داشت و نه با عزت نفس حسين سازگار بود و حسين از جد و پدر آموخته بود كه جز در برابر اراده خـدا و حق در برابر هيچ قـدرتـى نبايد گـردن كج نمـود لذا از مرگ و شهادت استـقـبال مى كند كه عزتش در آن است امام تسليم خواسته هاى آنان نمى شود كه همراه با ذلت است .(20)
اباة الضيم كيانند؟
اباة الضيم يعنى كسانى كه هرگز زير بار ظلم و ذلت و خوارى نرفته اند در تاريخ گـذشتـگـان مـخـصوصا تاريخ اسلام و به ويژه تاريخ شيعه كه پس از وقوع حادثه جانگـداز كربلا و شهادت امـام حسين عـليه السلام شيعيان و پيروان آنحضرت از آن بزرگوار تاءسى نموده و راه آن حضرت را دنبال كردند نام افراد زيادى ثبت شده است .
پـيشگام در اين خصلت و امتياز در تاريخ اسلام حضرت مولاى متقيان امير مؤ منان على عليه السلام است كه پس از ورود به صفين و قرار گرفتن شريعة در اختيار سپاه شام و منع آب از سپـاهيان عـلى عـليه السلام آن حضرت با اين جملات يارانش را براى تصرف شريعة تحريك نمود:
قـد استـطعـمـوكم القـتـال فاءقروا على مذلة و تاخير محله او رووا السّيوف من الدماء تـرووا مـن المـاء، فـالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم قاهرين اءلا ان معاوية قاد لمة من الغواة و عمس عليهم الخير حتى جعلوا نحورهم اءغراض المنية.
((سپاه شام جنگ را بر شما تحميل كردند در اين مورد يا مى بايد ذلت و عقب ماندگى را بپذيريد يا شمشيرها را از خونها سيراب كنيد، كه مرگ شما در حيات شما است در حاليكه سرافكنده ايد، ليكن حياة و زندگى در مرگ شما است در صورتيكه مرگ شرافتمندانه را اخـتـيار كنيد، همـانا مـعـاويه عـده اى از ستـمـكاران و گـمـراهان را گـسيل كرده كه چون حقيقت بر آنها پوشيده است گلوهايشان را هدف تيرهاى شما قرار داده اند.
از جمـله اباة الضيم يزيد بن مهلب است و ديگر زيد بن على بن الحسين عليهماالسلام و مـحمد و ابراهيم پسران عبدالله محض كه بحمدالله در كتاب شاگردان مكتب امام مكتوب است و همـچـنين يحيى بن زيد و ساير سادات از نسل اميرالمؤ منين عليه السلام كه ابن ابى الحديد در جلد اول شرح نهج البلاغـه از صفـحه 300 ذيل خطبه ياد شده حالات بيشتر آنان را ذكر نموده است .(21)
اجر حسين عليه السلام در قبال شهادت
عـن مـحمـد بن مسلم قال: سمعت اءبا جعفر و جعفربن محمد عليهماالسلام يقولان: ان الله تـعـالى عـوض الحسين عـليه السلام مـن قـتـله اءن جعل الامامة فى ذريته و الشفاقى تربيه و اجابة الدعاء عند قبره و لا تعد اءيام زائريه جائيا و راجعا فى عمره.
((محمد بن مسلم كه يكى از اصحاب اجماع است روايت مى كند: شنيدم امام باقر و امام صادق عـليهمـاالسلام مـى فـرمـودند: بدرستـيكه خـداى تـبارك و تـعـالى در قـبال شهادت امـام حسين عليه السلام امامت را در فرزندان و ذريه او قرار داد و شفا را در تربتش و استجابت دعا را در نزد قبرش و زائر قبر حسين عليه السلام مدتى را كه ميرود به زيارت تا برميگردد جزء عمر او بحساب نمى آيد.))
قـال مـحمـد بن مـسلم : فـقـلت لابى عـبدالله عـليه السلام هذه الخـلال تـنال بالحسين عـليه السلام فـمـا له فـى نفـسه ؟ قـال : ان الله تـعـالى اءلحقـه بالنبى فـكان مـعه فى درجته و منزلته ثمّ تلا ابو عـبدالله عليه السلام : والذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان اءلحقنا بهم ذريتهم ... الاية .(22)
((محمد بن مسلم ميگويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم : اينكه فرموديد، لطفى است درباره كسانى كه از ناحيه امام حسين عليه السلام به آنها ميرسد (از فرزندانش كه امـامت به آنها ميرسد و از زائرين كه ثواب زيارت را مى برند و بيماران كه از تربتش شفا مى يابند، پس خدا به شخص ‍ امام حسين در ازاء شهادت چه عوض ميدهد؟
امـام صادق عـليه السلام فرمود: خداوند متعال امام حسين را به پيامبران ملحق مى فرمايد و در بهشت مـقـام و مـنزلت پـيامبر را دارد، سپس اين آيه را تلاوت فرمود: كسانيكه ايمان آوردند و ذريه آنها در ايمان از آن پيروى نمودند ذريه آنان را بايشان ملحق مى سازيم.))(23)
ارزش اعـمال انسان رابطه مستقيم با آثار عمل دارد هر عملى داراى اثر بيشتر باشد ارزش آن بيشتر است حسين عليه السلام با شهادت در راه خدا دين الهى را بيمه كرد و لذا خدا هم اجر و پـاداش مـستـمـر و طولانى به حسين عـطا مـى كند. 1ـ امـامـت را در نسل او ق رار مى دهد 2 ـ خاك قبر حسين شفاى بيمارانى مى گردد كه از معالجه به پزشك مـاءيوس شده اند 3ـ دعـا در نزد قبر حسين مستجاب مى گردد 4 ـ سفر زيارت از عمر زوار بحساب نمى آيد.
---------------------------------------------
1-بحار ج 44/ ص 192- حياة الحسين ج 1 ص 133.
2-بحار ج 44/ص 193- عقدالفريد ج 4 ص 384.
3-بحار ج 44/ص 189- تفسير عياشى ج 2 ص 257.
4-بحار ج 44/ص 189.
5-آيه 86 سوره نساء.
6-بحار ج 44 / ص 195.
7-بحار ج 44 ص 190- حيات الحسين ج 1/ ص 131.
8-طبقات ج 2 بخش 2 ص 89.
9-بحار ج 44/ ص 196.
10-آيه 124 سوره انعام - حيات الامام الحسين ج 1/ ص 130.
11-بحار ج 44 ص 197.
12-سوره منافقين آيه 8.
13-بحار ج 44 / ص 198.
14-بحار ج 44 ص 202.
15-ارشاد مفيد ص 249- الصواعق المحرقة ص 190.
16-ارشاد مفيد ص 249.
17-بحار ج 44 / ص 191.
18-حيات الحسين ج 1 /ص 112.
19-ابى الضيم يعنى كسى كه هرگز تن به ذلت نميدهد و زير بار ظلم و زور نميرود جمع آن اباة الضيم است.
20-حياة الحسين ج 1 / ص 113- ابن ابى الحديد ج 1 ص 113- بلاغة الحسين ص 45 و 49.
21-شرح ابن ابى الحديد ج 1 طبع بيروت ص 300- نهج البلاغه خطبه 51.
22-آيه 21 سوره طور.
23-نفس المهموم ص 47 - بحارج 44 / ص 221 - تفسير برهان ج 4 ص 242.
--------------------------------------
آيت الله محمد على عالمى

شنبه 9 دی 1391  11:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها