اشارات :: شهریور 1383، شماره 64
طوفان گرفت... نام شما سربلند شد *** تا نیزه نیزه سمت خدا، سر، بلند شد
این خون که ریخت روی زمین، خون نبود، نه! *** این خون که قد کشید و تناور، بلند شد
از برکت تو بود، اگر ماجرای زخم *** سرباز کرد، تازه شد از سر، بلند شد
هر دل که از مصیبت و عشق تو سهم برد *** آتش گرفت، سوخت و یکسر، بلند شد
یک رستخیز سرخ که دنیا نیاز داشت *** از عمق لحظههای مکدّر بلند شد
در قحطسال عشق، کسی سربلند کرد *** «معروف» در برابر «منکر» بلند شد!
تا پا نهاد روی گلویت، حضور زخم *** آه از نهاد تشنه خنجر بلند شد
خونت وزید در رگ تاریخ و بعد از آن *** تا بود و هست نام شما سربلند شد
خدیجه پنجی