0

از حنجره خسته زینب علیهاالسلام

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

از حنجره خسته زینب علیهاالسلام

چهل روز است که چله‏نشین غربت آیینه‏ام.
چهل پگاه است که چکاچک شمشیرها، خاموش شده و اندوه نیرنگ کوفیان، از حنجره خسته زینب علیهاالسلام فریاد می‏شود.
فریاد غربت حسین را باید از گلوی خشکیده طفلی شنید که گل‏پوش تیر وحشیانه سیاه‏دلان شد.
ای نخل‏های صبور، شاهدان بی‏زبان معرکه آتش و خنجر! آنچه را دیدید، در یک هم‏سرایی شاعرانه بر جهانیان عرضه کنید.
مرا با داغ نینوا تا قیامت پیمانی‏ست ناگسستنی.
آقا! عاشورایی‏ام کن
سجاده‏نشین لحظه‏های سرخ عبادت! دستی برآور و سینه‏ام را عاشورایی کن. می‏خواهم پس از چهل وادی رنج و گریه، نام تو، مستی‏فزای دقایق عزایم باشد.
آقا! کسی که امروز به تغزیت خاندان تو برخاسته، می‏خواست دیروز باشد و هواخواهی‏اش را با نثار جان خویش به تماشا بگذارد.
از چهلمین شب عروج آسمانی‏ات، چندین چله گذشته است که در شمار نیست؛ اما زخم‏ها همچنان تازه و مرثیه‏ها خواندنی‏ست.

چهارشنبه 6 دی 1391  9:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها