0

برهان قاطع قرآن در عصمت انبياء

 
arash100n
arash100n
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 20
محل سکونت : تهران

برهان قاطع قرآن در عصمت انبياء

برهان قاطع قرآن در عصمت انبياء

قرآن مجيد

خداوند متعال در قرآن گرامي،پيامبران را با لطافت هر چه تمام‏تر به معصوم بودن وصف مي‏کند بنگريد:

1. خداوند در سوره ي انعام پس ياد کردن نام چند تن از پيامبرانش(س)آنان را با وصف هدايتگري مي‏ستايد و از مخاطبان مي‏خواهد که راه آنان را بپويند: «أولئک‏الّذين هدي اللّهُ فَبِهُدا هُم اقتدِهْ» (1)

«اينان کساني هستند که خدا هدايتشان کرده است؛پس به هدايت آنان اقتدا کن»

شيوه ي استدلال:

خداوند در اين آيه پيامبران را به صفت هدايت شده ياد کرده و ستوده است و اين بدان معناست که آنان الگوي انسانهايند از ديگر سوي تصوير مي‏کند که هر کس مشمول هدايت الهي شد، ضلال‏ناپذير است و هيچ چيز و هيچ کس ياراي گمراه کردن او را ندارد آن جا که مي‏فرمايد.

«و من يُضْلِلِ اللّهُ فماله من هاءٍ و من تهدِي اللّهُ فماله من مُضِلٍّ» (2)

و هر کس را خدا گمراه کرد از برايش راهبري نيست.و هرکه را خدا هدايت کند گمراه کننده‏اي ندارد.

از سوي سوم:در جايي ديگر از قرآن مي‏فرمايد:حقيقت و ماهيت عصيان و نافرماني،گمراهي و انحراف از راه راست است بنگريد:

ألم أعهد إليکم يا بني آدم أن لا تعبد والشيطان إنه لکم عدوّ مبين. و أن اعبدوني و هذا صراط مستقيم.و نقد أضلّ منکم جِبِلّدٍ کثيراً أفلم تکوفوا تعقلون

«اي فرزندان آدم،مگر با شما عهد نکرده بودم که شيطان را مپرستيد،زيرا وي دشمن آشکار شماست و اينکه مرا بپرستيد؛اين است راه راست!و(او)گروهي انبوه از ميان شما را سخت گمراه کرد،آيا تعقّل نمي‏کردند »

نتيجه:پيامبران مشمول هدايت الهي هستند.هرکس مشمول هدايت الهي باشد گمراه نمي‏شود.پس پيامبران گمراه نمي‏شوند.(3)

2. «و من يُطِعِ اللَّهَ و الرسولَ فاولئک مع الّذين أنعم اللهُ عليهم من النّبييّن و الصديقين و ااشهداء و حَسُنَ أولئک رفيقاً» (4)

و در آيه‏اي ديگر خداوند کساني را که به آنان نعمت ارزاني کرده،به مصونيت از خشم خود و گمراهي ستوده است.يعني نه بر آنان خشم مي‏گيرد و نه گمراه مي‏شوند:«صراطَ الّذينَ أنعمتَ عليهم غيِرِ المغضوبِ عليهم و لاَ الضّالّينَ»(5)

شکل منطقي اين آيات چنان است که مي‏آيد:

- خداوند به پيامبران نعمت داده است؛

- هرکس خداوند به او نعمت دهد،نه مورد خشم خدا قرار مي‏گيرد و نه گمراه مي‏شود؛

- پس پيامبران نه گمراهند و نه در خور خشم پروردگار.

عصمت در رساندن پيام‏

عموم متکلمان مسلمان براين باورند که پيامبران در اين مرحله برخوردار از عصمت هستند،جز آنکه از با قلاني(2/403ق)نقل شده که ايشان خطاي پيامبران را در اين مرحله به نحو سهو و فراموشي ونه عمدي،روا مي‏دانسته است.(6)

عصمت در اين مرحله دو بخش دارد:الف - عصمت از دروغ، ب - عصمت از خطاي سهوي در تلقّي و دريافت وحي و فهم کردن و رساندن آن به مرده.همان سان که گذشت،دليل تحت عهده‏دار پاسخگويي به اين شبهه است که هر دو را اثبات مي‏کند.و ديديم که خواجه نصيرالدين طوسي نيز از آن به نحو عموم سود برد؛زيرا اعتماد کامل به پيامبران جز با اعتقاد قطعي به ايمن بودن ايشان از خطا در تلقّي وحي و تحمّل و گزارش عين آن به مخاطبان نيست؛چه ايمن از خطاي عمدي و چه سهوي.(7)

برخي از آياتي که عصمت در تبليغ رسالت را اثبات مي‏کنند به قرار ذيل است:

يکم:«و ما ينطق عن الهوي‏.إن هو إلاّ وحيٌ يوحي‏»(8)

دوم:«عالِمُ الغَيب فلا يُظهر علي غيبه أحداً.إلاّن من ارتقي من رسولٍ؛فإنه يَسلُک بين يديه و من خلفه رَصَداً.يتعلمَ أن قد أَبلَغوُا رسالات ربّهم و أحاط بمالديهم و أحصي‏ کلَّ شي‏ءٍ عَدَداً.(9)

شاهد مثالهاي ما در استدلال به اين آيه عبارتهاي ذيل است:

1.من بين يديه؛

2. من خلفه؛

3. أحاط بمالديهم.

افزون بر اين توضيحاتي که درپي مي‏آيد به روشن‏تر استدلال به اين آيه براي عصمت در مرحله ي تبليغ رسالت کمک مي‏کند:

1. فَلا يُظْهِرُ؛اظهار ازياب إفعال و به معناي اعلام کردن است که نتيجه ي آن رساندن پيام اعلام شده به مخاطبان است؛

2. «مِنْ» «من رسول»،بياني است يعني خداوند از پيامبرانش خشنود است که آنان را بر غيب خويش آگاهي مي‏کند؛

3. ضمير در «فإنّه يسلک»به خداوند بر مي گردد؛همان سان که ضمير مستقر در سيلک نيز به او بر مي‏گردد،افزون بر اين «سيلک»به معناي «يجعل» است(گماردن)

4. ضمائر در عبارت«بين يديه و خلفه»به پيامبر براي مي‏گردد،ليکن بر او از ضمير نخست آن است که خداوند ميان پيامبران و مخاطبان و نيز(ضمير دوم)ميان خود و آنان(پيامبران)،فرشتگاني را براي مراقبت و نگهباني از وحي و پيام خويش،مي‏گرد تا از لوح محفوظ تا زمين(قلب پيامبران)مصون از گزند باشد و هم از قلب پيامبران تا زماني که آن را به مردمان ابلاغ مي‏کند و هم آن گاه که واژه‏هاي وصافي را بر زبان مي‏آورد.(10)

پي‌نوشت‌ها________

1) انعام 6/90.

2) يس 36/62-60.

3) زيرا ضلالت و معصيت(گمراهي و نافرماني) يا بگو رابطه‏اي اين همان دارند.

4) نساء 4/69.«و کساني که از خدا و پيامبراطاعت کنند،در زمره کساني خواهند بود که خداايشان را گمراهي داشته(يعني)پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيکو همه مانند.»

5) حمد 1/7.«راه آنهايي که برخوردارشان کرده‏اي،- به آنان نعمت داده‏اي - همانان که نه در خور خشم‏اند و نه گمگشتگان.»

6) موافق /358.

7) الشيخ جعفر السبحاني،محاضرات في‏الإلهيّات،تلخيص الشيخ علي الربّاني الگلپايگاني،موسسة النشر الإلسلامي الطبقة السابق،1419ه.ص 414،همر،الإلهيات علي هدي الکتاب و السنة و العقل،پيشين،2/173- 172.

8) نجم 53/4و3.«و از سر هوس سخن نمي‏گويد.اين سخن جز وحيي که وحي مي‏شود نيست.»

9) جنّ 72/28-26.«دانايِ نهان است،و کسي را بر غيب خود آگاه نمي‏کند،جز پيامبري را که از او خشنود باشد(است)،که(در اين صورت)براي او از پيش رو و از پشت سرش نگاهباناني برخواهد گماشت؛تا معلوم بدارد که پيامهاي پروردگار خود را رسانيده‏اند؛و(خدا)بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزي را به عدد شماره کرده است.

10) ر.ک:جعفر سبحاني،2/176- 175 و پژوهشي در عصمت معصومان،پيشين /112- 110


 

تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه_شکوري

سه شنبه 20 مرداد 1388  5:54 PM
تشکرات از این پست
nasrinzebihi
nasrinzebihi
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 716
محل سکونت : بوشهر
یک شنبه 25 مرداد 1388  1:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها