0

جلوه‏هايى از انديشه سياسى امام حسين(ع) در سخنرانى منا (9)

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

جلوه‏هايى از انديشه سياسى امام حسين(ع) در سخنرانى منا (9)

در اين‏جا در بيان اهداف نهضت عاشورا و حركت امام(ع)، دو
نمونه از سخنان و نامه‏هاى آن‏حضرت را مى‏آوريم كه خود،
هم‏سو با مباحث قبلى و نشان‏دهنده آرمان‏ها و راهبرد آن
بزرگواراست:

الف. وصيت‏نامه آن حضرت در مدينه.

ب. سخنان آن حضرت در ملاقات با لشكريان حر.

امام(ع) در وصيت‏نامه خود فرمود:

«و اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت
لطلب الاصلاح في‏امة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهى عن
المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي بن‏ابى‏طالب...»[32]

اين وصيت‏نامه، به خوبى اهداف قيام آن حضرت را تبيين
مى‏كند و موضوع اصلاحات عميق و ريشه دار در نظام اسلامى
رامطرح مى‏سازد و مسأله امر به معروف و نهى از منكر را
توضيح‏مى‏دهد.

در منزل بيضه، امام(ع) در ملاقات با حربن‏يزيد رياحى و
يارانش - كه براى مقابله با آن حضرت آمده بودند و دستور داشتند
كه مانع از حركت امام(ع) بشوند و آن حضرت را تحت نظر به



|242|

كوفه ببرند - پس از حمد و ثناى الهى، خطبه معروفى را از قول رسول اكرم(ص) بيان فرمود و
آن‏را با شرايط آن روز دنياى اسلام و دستگاه اموى منطبق دانسته و قيام در برابر آن‏را وظيفه
خود و امت اسلامى اعلام مى‏كند:

ايها الناس! ان رسول اللَّه قال: من رأي سلطاناً جائراً مستحلا لحرم اللَّه، ناكثاً لعهد اللَّه، مخالفاً
لسنة رسول اللَّه يعمل في عباد اللَّه بالاثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول كان حقاً على
اللَّه ان يدخله مدخله الا و ان هولاء قد لزموا طاعة الشيطان و تركوا طاعة الرحمن و اظهروا
الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفيئي و احلوا حرام اللَّه و حرموا حلال اللَّه و انا احق
من‏غير.[33]

هان اى مردم! رسول خدا فرمود: هر كس سلطان ستم‏گرى را ببيند كه حرام خدا را حلال
مى‏كند، عهد و پيمان خدا را مى‏شكند، با سنت رسول اللَّه مخالفت مى‏ورزد، در ميان بندگان
خدا با گناه و تجاوز رفتار مى‏كند آن‏گاه در برابر او با عمل و گفتار مخالفت نكند، بر خدا سزاوار
است كه او را در جايگاهى كه براى آن ستم‏گر منظور شده، قرار و جاى دهد. آگاه باشيد كه اينان
ملازم طاعت شيطانند و طاعت خداى رحمان را ترك كردند و فساد را در زمين آشكار ساخته و
حدود الهى را تعطيل و بيت‏المال مسلمانان را به خود اختصاص داده و حرام خدا را حلال و
حلال خدا را حرام ساخته‏اند و من از هر كس سزاوارترم.

كه اين شرايط را دگرگون كنم و جامعه اسلامى را در مسير اصلى و صحيح خود قرار دهم
و با دستگاه جبار و غاصب بنى‏اميه به مبارزه برخيزم و از اسلام و آرمان‏هاى اسلام دفاع كنم و
در راه احياى آن بكوشم و با جباران به مخالفت و ستيز برخيزم و دست آنان را از سر امت
اسلامى و اسلام كوتاه سازم و حيات و عزت اسلام و قرآن را تضمين كنم و درس آزادى و
آزادگى و مرگ سرخ بياموزم كه مرگ سرخ، بهتر از زندگى ننگين است.


ط . شيوه‏هاى مبارزاتى امام‏حسين(ع)

اين مطلب روشن است كه در زمان حضرت اباعبداللّه(ع) دو جريان اصلى و ريشه‏دار، در
جهان اسلام حضور داشتند كه در زمان اميرالمؤمنين(ع) نيز اين دو جريان وجود داشته و با
يكديگر در تعارض بودند، كه سرانجام، جريان اموى غالب شد و توانست جريان مقابل را از
صحنه سياسى و اقتدار امت اسلامى كنار بزند و عناصر وابسته و بى‏هويت را جايگزين سازد.
جريان بنى‏اميه، در بيست سال پس از شهادت حضرت على(ع) سنگر به سنگر جلو آمده بود
و خاكريزها را تصرف كرده بود و تقريباً جريان حاكم و غالب و بى‏منازع دنياى اسلام بود و
كسى را ياراى مخالفت و جرأت مبارزه با آنان نبود.

بديهى است كه بنى‏اميه و معاويه (با گمان غلط و خوى قدرت‏طلبانه خود) براى خارج


|243|

ساختن رقيب ديرينه خود از صحنه سياسى و اجتماعى دنياى اسلام، از همه شيوه‏ها و
شگردهاى ممكن استفاده مى‏كردند و به هر وسيله‏اى متوسل مى‏شدند و هدف براى آنان
وسيله را توجيه مى‏كرد.

در چنين شرايط اسفبار و تلخى، كه ابرار شكنجه مى‏شدند و اشرار اكرام، ابرار زندانى
بودند و اشرار حاكم، ابرار خانه‏نشين بودند و اشرار مشغول فساد و فتنه‏گرى، امام حسين(ع)
راه جد بزرگوار و پدر عالى‏مقدار و برادر ارجمند خود را ادامه مى‏دهد و در اين راه،
كوچك‏ترين ترديدى به خود راه نمى‏دهد و براى حاكميت اسلام، جان‏فشانى مى‏كند.

بنابراين، توجه به اين ظرافت‏ها خود بهترين سرمايه براى نظام اسلامى و چراغ راهنما
براى تجزيه و تحليل نهضت كربلا و قيام عاشورا و سير حركت آن امام، در طول دوران
امامت است:

1. افشاگرى: پاسخ استيضاح‏گونه به نامه معاويه و انتقاد شديد از عملكرد و رفتار زشت
و ناپسند او و نيز توضيح خواستن درباره جنايت‏هاى بى‏شمارى كه به نام اسلام و قرآن و
خلافت اسلامى انجام مى‏گرفت و طرح پرسش‏هاى اساسى در اين زمينه، بخشى از اين
مبارزه و موضع‏گيرى و افشاگرى قاطع امام(ع) را در برابر جنايات وحشيانه باند اموى نشان
مى‏دهد؛ مانند: «ا ولست قاتل حجر».

2. فعاليت نيمه‏علنى و نيمه مخفى: دعوت امام(ع) در سرزمين منا از اين نوع
فعاليت حكيمانه و مدبرانه و هدايت‏گرانه امام(ع) بود و به نظر مى‏رسد كه حضرت در
پى‏گيرى آرمان‏ها و اهداف، انتخاب راهبرد و نيز شيوه‏ها و روش‏هاى رفتارى، از حداكثر
عقل و حكمت و تدبير و توكل بهره برده، با هوشيارى و دل‏سوزى لازم و تيزبينى عميق، كه
ويژه رهبران الهى است، برنامه خود را تنظيم كرده و در راه تحقق اهداف الهى، امور را
تمشيت‏مى‏فرمود.

در اين بخش، امام با تأكيد بر استفاده از اصول مربوط به تقيه، استتار، حفظ نيروها، حفظ
سرمايه‏ها و ضرورت پاسدارى از ارزش‏ها، در راه اضمحلال و سقوط نظام طاغوتى و
افشاى ماهيت شيطانى و اموى حركت مى‏كرد.

موضوع تقيه، كه همواره يك مسأله زنده و پويا در فرهنگ اسلام و فقاهت اهل‏بيت و
پيروان آن بزرگواران است، در سيره و مكاتبات اباعبداللّه(ع) نيز در همان مسير حقيقى خود،
رخ مى‏نمايد و چهره و نمودها و نمادها و مظاهر آن آشكار مى‏گردد و اين ذهنيت منفى و


|244|

غلط، كه احياناً بهانه‏اى مى‏شود براى فرار از مسؤوليت و فدا كردن دين و ارزش‏هاى دينى، به
بهانه عمل به اصل استوار قرآنى و برهانى در زمينه تقيه، از بين مى‏رود. تقيه در حقيقت،
انجام‏دادن خردمندانه و حكيمانه مسؤوليت است، نه فرار از مسؤوليت. تقيه براى صيانت از
اسلام و نيروهاى وفادار و مؤمن است، نه براى فدا كردن اسلام و يا مؤمنان راستين. تقيه سپر
مؤمن است و ابزار دفاعى و پدافندى. تقيه روش و شيوه مبارزاتى معقول و آگاهانه است.

قرآن كريم در سوره مباركه انفال، آيات 14 و 15 مى‏فرمايد:

(يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم الذين كفروا زحفاً فلا تولوهم الأدبار و من يولهم يؤمئذ دبره الا
متحرفا لقتال او متحيزا الي فئة فَقَد باء بغضب من اللَّه و مأويه جهنم و بئس المصير).

اى كسانى‏كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با انبوه كافران، در ميدان نبرد روبه رو شويد، به آنان
پشت نكنيد و هر كس در آن هنگام به آنان پشت كند، مگر آن‏كه هدفش كناره‏گيرى از ميدان،
براى حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهى ديگر باشد، به غضب خدا گرفتار خواهد شد و
جايگاه او جهنم است و چه بد سرانجامى است.

درس كلى اين آيات كريمه، در مبارزه با كفر و شرك و نفاق، درس مبارزه، پايدارى،
مقاومت، جهاد و مجاهدت است؛ اما شيوه‏هاى، مبارزه، با توجه به شرايط، ضرورت‏ها،
نيازها، امكانات و خطرها تابع آن شرايط است. هدف و راهبرد يكى است؛ اما روش‏ها با
توجه به شرايط زمان و مكان متغير است. در هيچ حالى پشت كردن به دشمن جايز نيست،
بلكه روش مبارزه، دگرگون خواهد شد.

تسليم شدن در برابر دشمن، پشت كردن به جبهه جهاد فى سبيل اللَّه، ارتداد از دين،
انحراف‏محورى، هضم و جذب در بيگانگان، خودباختن و يا عقب‏نشينى از مبانى، اصول،
اهداف و آرمان‏ها هرگز نه پسنديده است و نه پذيرفته.

اما تغيير جبهه‏ها و خاكريزها، معبرها و پايگاه‏ها، روش‏ها و سياست‏هاى مبارزه، در بستر
زمين و زمان، همواره تغيير و تحول و انعطاف‏پذير است و در اين راه، جنگ و صلح، دو روى
يك سكه‏اند و هر دو، وسيله‏اى براى رسيدن به يك هدف.

سخنان نورانى حضرت اباعبداللّه(ع) تبلور اين موضوع، اين پاسدارى از اركان و جوهره
اسلام را به خوبى نشان مى‏دهد و مراحل يك مبارزه و جهاد همه‏جانبه، آگاهانه و مستمر را
ترسيم مى‏كند و ابعاد و حوزه‏هاى گوناگون يك نهضت را ارائه مى‏كند.

امام(ع) در جلسه منا به سياست‏هاى پنهان‏كارى و رازدارى و فعاليت‏هاى هشيارانه و
حساب‏شده و استوار اشاره و بر آن تأكيد مى‏فرمايد. سخن از ترك وظيفه يا سستى در انجام


|245|

وظايف محوله يا فرار از مسؤوليت نيست، بلكه سخن از ايجاد يك جريان سالم، سازنده،
ريشه‏دار، وفادار و متعهد و ارتباط عناصر اصلى اين جريان با يكديگر است. البته تا چنين
جريان هدايت شده و مؤثرى به رهبرى امام(ع) در پيكره دنياى اسلام به وجود نيايد و
مديريت و رهبرى نشود، امكان پيروزى حق و نابودى باطل وجود ندارد. دربار خلافت
اموى، با همه ابزارهاى روا و ناروا و همه وسايل قدرت و ثروت و زور و تزوير، كوشيد تا
اسلام را آن‏چنان كه خود مى‏خواهد، معرفى كند، چهره اهل‏بيت و اميرالمؤمنين(ع) را
تخريب كند، راه اسلام را منحرف و سنت‏ها را از بين ببرد و بميراند و بدعت‏ها را زنده كند.
در برابر اين جريان فاسد و طغيان‏گر و بدعت‏گذار، بايد برنامه‏ريزى و سياست‏گذارى كرد،
تدبير كرد، سازماندهى كرد، مردم را بسيج كرد، به مردم آگاهى داد، افكار عمومى را بيدار
ساخت، خطر دشمن را برشمرد، راه را نشان داد و روشن‏گرى و افشاگرى كرد. البته از سپر
تقيه و روش رازدارى و كتمان اسرار و اطلاعات نيز بايد استفاده كرد و از اصل غافل‏گيرى
بهره برد و حتى‏المقدور نيروها را حفظ كرد تا توفيق بيش‏ترى به دست آيد و خطر كم‏ترى
عناصر اصلى نهضت را تهديد كند.

3. دعوت علنى: در مرحله بعد، امام(ع) دعوت خود را علنى و مخالفت و مبارزه خود را
آشكار ساخت، با قاطعيت در برابر خواست دستگاه جبار بنى‏اميه ايستاد و با صلابت به آنان
نه گفت و حكومت فاسد و غاصب آنان را به رسميت نشناخت، كه اين بخش، بيش‏تر پس از
مرگ معاويه ظهور كرد. پيش از مرگ او نيز امام(ع) هرگز تن به ذلت بيعت با يزيد نداد و اين
ننگ را بر دامان اسلام نپذيرفت. پس از فوت او نيز با قاطعيت وصف‏ناپذيرى در برابر
خواست‏هاى نا حق و استبداد دستگاه حاكمه ايستاد.

در اين‏جا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه چرا امام(ع) در اين مقطع نيز از اصل تقيه
و پنهان‏كارى استفاده نكرد. پاسخ آن است كه:

اولاً مسائل، ديگر علنى شده بود.

ثانياً امام در برابر تجاوز وحشيانه آنان به حريم اسلام، تنها راه را مبارزه و مقابله مى‏ديد.

ثالثاً تكليف امام با مردم عادى، به نوعى متفاوت است. همان‏گونه كه حفظ جان امام با
جان مردم عادى فرق مى‏كند و همه بايد فدايى امام باشند، در مقام تقيه نيز حساب افراد عادى
با امام متفاوت است و تسليم شدن امام، به معناى انحراف كلى جامعه از مسير صحيح است. بر
خلاف تسليم شدن افراد معمولى، كه چه بسا كار غلطى باشد؛ اما آثار تخريبى و سياسى بيعت


|246|

امام را هرگز ندارد.

4. به كارگيرى روش‏هاى مناسب: در هر صورت، در برابر شگردهاى دشمن بايد از
شيوه‏ها و شگردهاى مناسب استفاده كرد تا هر چه بيش‏تر خطر را دفع و دشمن را خلع سلاح
كرد. بايد از همه ابزار و ادوات و شيوه‏هاى اصيل اسلامى و حكيمانه، در راه اهداف بلند
قرآنى استفاده كرد و حركت سازندگى و روشن‏گرى دوستان و افشاگرى دشمنان را با جديت
و در عين حال، در كمال مراقبت و هشيارى دنبال كرد. اين رسالت ائمه اطهار(ع) و همه
اولياى خداوند متعال و علماى ربانى تا قيامت است. در روايت بسيار ارزنده‏اى آمده است:

المؤمن علوي، الى ان قال: المؤمن مجاهد، لانه يجاهد اعداء اللَّه في دولة الباطل بالتقية و في
دولة الحق بالسيف.[34]

مؤمن على گونه است و صفات علوى دارد. مؤمن اهل جهاد در راه خدا است؛ زيرا او عليه
دشمنان خدا، در دولت حق با شمشير و در دولت باطل با تقيه جهاد مى‏كند.

5. مبارزه با ريشه‏ها: در اين‏جا دو مطلب و دو اصل مهم ديگر وجود دارد كه توجه به
آن‏ها بسيار مفيد و لازم است:

الف. اصل تقدم پيش‏گيرى بر درمان

ب. اصل مبارزه با ريشه‏ها و علل، به جاى مبارزه با معلول‏ها.

[1]. نساء، آيه 69.

[2]. بحار الانوار، ج 44، ص 212.

[3]. موسوعة كلمات الامام الحسين(ع)، ص 253.

[4]. الغدير، ج‏1، ص‏398 به بعد.

[5]. موسوعة كلمات الامام الحسين(ع)، ص‏271.

[6]. تحف‏العقول، ص 237.

[7]. مائده، آيه 63.

[8]. همان، آيه 78 و 79.

[9]. همان، آيه 44.

[10]. نهج‏البلاغه، خ 147.

[11]. بحارالانوار، ج‏2، ص‏226، ح‏3.

[12]. كافى، ج‏1، باب صفة العلم و فضله.

[13]. تاريخ سياسى تشيع، ص 35 و 37.

[14]. نهج البلاغه، نامه 27.



|247|

[15]. همان، نامه 16.

[16]. توبه، آيه 71 - 73.

[17]. وسائل‏الشيعه، ج‏27، باب وجوب العمل باحاديث النبى(ص).

[18]. نهج‏البلاغه، خطبه 3، ط3.

[19]. توبه، آيه 122.

[20]. مائده، آيه 78.

[21]. نهج‏البلاغه، صبحى صالح، ص‏229.

[22]. همان، ص‏422.

[23]. اصول كافى، ج‏1، ص 34.

[24]. ارشاد القلوب، ص‏194.

[25]. توبه، آيه 9.

[26]. نهج البلاغه، نامه 5.

[27]. دعاى ندبه.

[28]. نهج البلاغه، نامه 45.

[29]. همان، خ‏192.

[30]. احزاب، آيه 33.

[31]. نهج البلاغه، خطبه 147.

[32]. بحارالانوار، ج 44، ص 329 و 330.

[33]. موسوعة كلمات الحسين(ع)، ص‏360 و 361.

[34]. علل الشرائع، ج‏2، ص‏467.

 

پنج شنبه 9 آذر 1391  2:10 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها