0

غيرت ديني در قیام امام حسین علیه السلام

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

غيرت ديني در قیام امام حسین علیه السلام

 اصل تواضع و فروتني:

سلوك و رفتار حسين(ع) سرشار از جلوه‌هاي زيباي تواضع و فروتني است تا دوستداران او به راه و رسمش تأسي نمايند. روايت شده است كه روزي حسين(ع) بر گروهي از مستمندان گذشت كه سفره‌اي حقيرانه برپا كرده بودند و از تكه‌هاي نان كه در آن گردآورده بودند مي‌خوردند.

 چون حسن(ع) را ديدند او را به همنشيني و هم‌سفره‌شدن دعوت كردند. پس آن حضرت درودشان گفت و در كنارشان نشست و با آنان هم‌غذا شد و فرمود:

ان الله لايحب المتكبرين


همانا خداوند گردنفرازان را دوست ندارد.

آنگاه به آنان فرمود آيا شما نيز دعوت مرا مي‌پذيريد؟ گفتند آري، اي فرزند رسول خدا و پس برخاستند و همراه آن حضرت به منزل او رفتند و حسين(ع) از همسرش رباب خواست تا آنچه در خانه دارند براي آن ميهمانان فراهم نمايد.[31]
اصل نفي خودكامگي و خودكامگلي‌پذيري:

قيام حسين(ع) قيامي بود بر ضد خودكامگي‌پذيري، روند قيام حسين(ع) از زماني كه وليدبن عتبه بن ابي‌سفيان، والي مدينه به فرمان يزيد از آن حضرت بيعت خواست تا زماني كه حسين(ع) درروز عاشورا يكه و تنها ماند و به استقبال شهادت شتافت، روندي بود بر ضد انواع خودكامگي. حسين(ع) در همان آغاز نهضت خويش با نفي بيعت با يزيد به همگان آموخت كه نبايد تن به خودكامگي سپرد و سر در برابر استبداد فرود آورد. از اين رو فرمود:

مثلي لايبايع لمثله

همچون مني با چون او بيعت نمي‌كند.

آخرين سخنان حسين(ع) در روز عاشورا را نيز بيانگر مبارزه سخت او با خودكامگي بود كه خطاب به ابن زياد فرمود:

آگاه باشيد كه اين فرمايه، فرزند فرومايه، مرا ميان دوراهي شمشير و خودخواهي قرار داده است و هيهات كه ما تن به خواري دهيم.

لذا حسين(ع) با قامتي به بلنداي تاريخ در برابر اين خودكامگي ايستاد و براي هميشه تكليف را روشن كرد كه در اسلام هيچ جايي براي خودكامگي و خودكامگي‌پذيري نيست.
اصل غيرت ديني:

غيرت ديني تلاش در نگاهباني دين از آفت، و حميّت در حفظ آن از بدعت و كوشش در ترويج آن است.[32]

از مهمترين علل قيام حسين(ع) اين بود كه دين مورد تعرض قرار گرفته بود و امويان تلاش مي‌كردند كه دين را بتمامه از محتوي تهي كنند و جز پوستي از آن باقي نگذارند و به نام دين مردمان را به بندگي خود گيرند و تحت لواي دين به حقوق و حيثيت و شرافت مردمان تعدي نمايند و داراييهاي ايشان را به غارت برند و دست به دست بگردانند. چنانكه علي(ع) در اين باره مي‌فرمايد:

«اي مردم به زودي بر شما روزگاري خواهد آمد كه اسلام را از حقيقت آن خالي نمايند، همچون ظرفي واژگونش كنند و آن را از آنچه درون دارد تهي‌سازند»[33]

قيام حسين(ع) بر ضد چنين مناسبات و روابط و اين گونه دين را به تباهي كشاندن بود. او خود پس از ورود به مكه در نامه‌اي به مردم بصره اين امر را به صراحت اعلام نمود:

«من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) دعوت مي‌كنم كه سنت را ميرانده‌اند و بدعت را زنده كرده‌اند».[34]

بنابراين قيام حسين(ع) قيامي بود براساس غيرت ديني، بر ضد تحريف اسلام و بر ضد برپاكردن مناسبات خودكامانه و مستبدانه به نام دين.

زيباترين جلوة غيرت ديني، در مكتب حسين(ع)، وجود مبارك حضرت عباس(ع) است كه چون دست راستش را ناجوانمردانه قطع كردند شمشير به دست چپ گرفت و با تمام وجودش از دين حمايت نمود.
اصل ازخودگذشتيگي و فداكاري:

انسان تا از خود نگذرد و به فراتر از خويش نرود، و حق را و انسانيت و ارزشهاي والاي دين و مردم را بر خود مقدم ندارد، به امر مقدس ونيكوييهاي حقيقي واصل نمي‌شود. بدين خاطر است كه حسين(ع) در راه آرمان مقدس همه چيزش را فدا نمود تا حقيقت زنده بماند و عدالت رخ نمايد و مردم باعزت زندگي كنند. اما حسين(ع) زماني كه تصميم گرفت از مكه به سوي عراق حركت كند پيش ازحركت خطبه‌اي درميان خاندان و جمعي از شيعيان و ياران خود ايراد كرد و در آن خطبه اين راه را بر آنان گشود و فرمود:

«اكنون هر يك از شما كه آماده است در راه‌مان از خون خويش بگذرد و جان خود را در راه لقاي خدا نثار كند، پس با ما همسفر شود.»[35]

اين دعوتي است فراتاريخي و فراجغرافيايي تا هر كس كه مي‌خواهد با حسين(ع) همسفر شود و تا قلة انسانيت پيش رود، بداند كه بايد اهل فداكاري در راه خدا و دين او وجامعه انساني باشد.

آنچه بواسطه ضيق مجال در اين مختصر مقال بيان گشت برايند سخن و كلام در علت ماندگاري انديشه‌هاي بزرگ اين بود كه مردان بزرگ، بزرگ مرداني هستند كه بزندگاني شخصي خود اهميت نداده بلكه گسترة مشي و منش آنان فراتر از يك زندگي شخصي بوده كه هدف عالي آنان ترقي و اعتلاي قوم و ملت و جلوگيري از سقوط و اضمحلال آن مي‌باشد.

 در اين راه فداكاري و كوشش لازم را تا حد توانايي خود بعمل مي‌آورند. به همين دليل نام آنان پس از مرگشان زبانزد خاص و عام گشته و اهميت بزرگي‌شان به نسبت بزرگي خدمات و ميزان اثربخشي‌شان درحيات انسانها جلوه مي‌كند.

در ميان مردان نامي تاريخ به اذعان و عقول منصف، تنها كسي كه شهرتش گوي سبقت را از همگان برده و فداكاري و رسالت وظيفه‌مندي و فداكاري بي‌نظيرش عقول انساني را حيران و مبهوت ساخته است هميشه قهرمان تاريخ حسين‌بن علي(ع) مي باشد. كه تمام مردم دنيا در عظمت روح و علو او سرتسليم و خضوع فرود آورده‌اند زيرا كارهايي كه اين وجود مقدس بويژه در آخرين ماههاي زندگي خود انجام داده است چنان بزرگ و بي‌نظير و خارق‌العاده است كه چشم روزگار مانند آن را تاكنون نديده و تا ابد نيز نخواهد ديد.

باز به شواهد تاريخ مهمترين حوادث جهان پس از گذشت اندك زماني كهنه مي‌گردد و نام بزرگترين قهرمانان و نام‌آوران دنيا پس از چندي در بوته فراموشي مانده و چنانچه گاهي هم بر زبان آورده شود چندان تأثيري در دلها نمي‌كند پس چه سري است كه نام زيباي حسين(ع) پس از گذشت قرنها بر سر زبانها بوده و ذكر مصائب، جوانمردي و فداكاري او دلهاي هر خواننده و هر شنونده‌اي را در طپش مي‌افكند.

اگر تحقيق و بررسي گردد معلوم خواهد گرديدكه جانبازي اين قهرمان اسلام با اعمال ساير مردان تاريخ قابل قياس نيست، زيرا شهرت و بزرگي او از اين نظر است كه بقاي دين اسلام مديون فداكاري و جانبازي اوست و اين نوع فداكاري و از خودگذشتگي و استقبال مصائب غيرقابل تحمل و از لحاظ حوادث تاريخ كاملاً بي‌سابقه است.

نتيجة اين سخن اينكه نام و انديشه‌اي در دلها و زمانة تاريخ ماندگار وجاويد است كه اولاً به جاويددار وجود و انديشه، مؤمن و اعتقاد كامل و راسخ داشته باشد بدين معني كه اگر آن خداي عزيز ابدي و ازلي نخواهد هيچ نام و وجودي عزيز و ازلي و ابدي نخواد بود ثانياً فهم اين معنا كه تنها خداوند عزيز و صاحب عزت است و اوست كه به بنده‌اش به ميزان تقرب و معرفتش عزت و كرامت مي‌بخشد و هر آنكس را او عزت و كرامت بخشد نتيجه‌اش ماندگاري و جاودانگي است.

ثالثاً لازمة عزت‌مندي سخت‌كوشي، از خودگذشتگي، ايثا و جانبازي در راه حق و اعتلاي ديني و احساس وظيفه و تكليف‌مندي در برابر حيات انسانها و بشريت است كه اين مستلزم امر به معروف و نهي ازمنكر و مبارزه و جهاد با ناقصين و غاصبين و متعديان بر حقوق انسانها و حدود الهي است.

رابعاً اين امر محقق نمي‌وشد جز در ساية ايمان به قدرت خداوند، تقوي و عبادت‌پيشگي و وارستگي و والاهمتي خامساً رضامندي و پسند الهي بر هر پسند و رضايتي اولي و مقدم دانستن، كه اين امر موجب مي‌شود انسان عليرغم دوست داشتن زندگي، زن و فرزندان براي كسب و جلب رضاي الهي همه را تقديم دوست نمايد. خلاصة كلام اينكه حسين(ع) چون مستجمع جميع اين كمالات و صفات عاليه بود، ارادة خداوند بر اين قرار گرفت كه نام و انديشة حسين(ع) برا ي هميشه تاريخ تا قيام قيامت ماندگار و جاويد بماند.
پيشنهادات:

براي اينكه جامعه و انسانها و نسل عزت‌مند و صاحب كرامت داشته باشيم و در برابر هجمة نظامي و فرهنگي زرمداران و زورمداران عالم متزلزل نباشيم و بر دغدغه‌ها، اضطرابها و نگرانيهاي زندگي فائق آئيم و همواره زندگي و جامعه سعادتمند و پرافتخار و سربلندي را داشته باشيم، با استناد به مطالب گذشته و به تاسي از زندگي بزرگان دين موارد ذيل پيشنهاد مي‌گردد:

1- تعميق باورهاي ديني و ايمان مذهبي در جامعه بويژه نسل جوان

2- تقويت روحية اميد به زندگي و توكل و اعتماد بر خداوند

3- آگاه‌مندسازي جامعه ونسل جوان با آرمان و اهداف و سيرة متعالي اولياي دين و تبيين نقش كارآمد پيشوايان دين در احيا و حفظ دين و حدود الهي و ارزشهاي والاي انساني و جهاد و مبارزة آنان با طاغوتهاي زمان بمنظور اقامة عدل و قسط و حاكميت حكومت الهي.

4- تقويت غيرت ديني در دفاع از ارزشهاي ديني و انحرافات

5- تقويت روحية فداكاري،‌ايثار، سخت‌كوشي و والاهمتي در نسل جوان

6- تقويت روحية دشمن‌شناسي و حربه‌هاي آنان و آمادگي براي مقابله با توطئه‌هاي دشمنان

7- تقويت روحية تقوي و عبادت‌پيشگي و وارستگي از مشتهيات نفساني

8- آشنا ساختن جامعه بويژه نسل جوان با انگيزه و اهداف نهضت امام حسين و علل ماندگاري نام و انديشة ايشان در تاريخ و كاربست مشي و منش آن امام در زندگي فردي واجتماعي

9- عزت و كرامت پيشگي درحيات فردي و اجتماعي

10- تقويت روحية وفاق، همدلي، انسجام و وحدت در ميان آحاد جامعه اسلامي و دوري از هرگونه تفرق و تشتت

11- تكريم انسانها

12- تقويت روحية وظيفه‌مندي و تكليف‌گرايي در قبال جامعه و افراد آن

13- تقويت روحية امر به معروف و نهي از منكر و احساس مسئوليت در مقابل سرنوشت جامعه

14- احترام به حقوق افراد

15- استفاده از توان ملي و استعدادهاي ملي در ايجاد جامعه مترقي و عزت‌مند اسلامي

16- تقويت روحية آخرت‌گرايي و آرمانخواهي درجامعه و نسل جوان

[31]- ابونصر محمدبن مسعود السلمي العياشي، المكتبه الاسلاميه، تهران، ج2، ص257- عبدالعلي بن جمعه العروسي الحويزي، دارالكتب العلميه، قم، ج2، ص47.

[32]- نراقي، محمدمهدي،‌جامع‌السعادات: ج1، چاپ سوم، منشورات جامعه النجف الدنيه، ج1، ص266.

[33]- نهج‌البلاغه، خطبه103.

[34]- تاريخ الطبري، ج5، ص357.

[35]- كشف الغمه، ج2، ص29- قمي، عباس نفس المهموم، مكتبه بصيرتي، قم1405 ق، ص163.

پنج شنبه 9 آذر 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها