در سبط پيامبر صلي الله عليه و آله و ريحانه اش امام حسين عليه السلام همه عناصر ناب تربيتي فراهم آمده بود که جز او کسي آنهارا به دست نياورد و او از جوهر و لُبّ آنها بهره برد، اين عناصر، آن حضرت را براي رهبري امت و تحمل رسالت اسلام با همه ابعاد و ساختهايش، آماده نمود و به او نيروهاي نامحدود روحي، از ايمان عميق به خدا و استقامت در شکيبايي بر محنتها و مصيبتها بخشيد که هيچ موجود زنده اي از نوع بشر بر آنها طاقت تحمل نداشت.
اما قواي تربيتي که به دست آورد و در ساخت آن حضرت و رساندن عظيم ترين ثروتهاي فکري و اصلاحي به وي مؤثر بودند، عبارتند از:
وراثت
«وراثت» به اين تعبير شده که آن عبارت است از مشابهت فرع با اصل و تنها به مشابهت ظاهر، محدود نمي شود بلکه خواص ذاتي و ساختار طبيعي را نيز شامل مي شود، آن گونه که علماي وراثت به صراحت بيان کرده و گفته اند: آن امري آشکار در همه موجودات زنده است؛ زيرا بذر پنبه، پنبه مي دهد و تخم گل، گل را نتيجه مي دهد و ديگر موارد نيز چنين است که فرع شبيه اصل است و در خواص و دقيق ترين صفاتش با آن برابر مي باشد.
«مندل» مي گويد: «بسياري از صفات ارثي بدون تجزيه يا دگرگوني، از يکي از دو اصل يا از هر دوي آنها به فرع منتقل مي شود...».
«هکسلي» اين پديده را با اين گفته خود مؤکّد مي سازد که: «هيچ اثر يا خاصه اي براي هيچ عضوي نيست مگر اينکه به وراثت و يا محيط بر مي گردد؛ زيرا ساخت وراثتي حدود احتمالي را معين مي کند و محيط، مقرر مي دارد که اين احتمال محقق خواهد شد. بنابر اين، ساخت وراثتي چيزي جز قدرت تعامل با هر محيطي به طريقي خاص نيست...».
و مقصود اين است که همه آثار و خواصي که در دستگاههاي حساس بدن انسان ظاهر مي شود، به عوامل وراثتي و قوانين آنها بر مي گردد و محيط وقوع آن مميزات و ظهور آنهارا در خارج مقرر مي دارد بنابر اين،بنا به تحقيقات تجربي که متخصصان مباحث وراثت انجام داده اند، محيط، تنها عامل ياري دهنده به وراثت است.
به هر حال، علماي وراثت بدون ترديد بر اين تأکيد دارند که فرزندان و نوادگان، بيشتر صفات نفساني و جسماني پدران و اجداد را به ارث مي برند و اين صفات، بدون اراده و اختيار به آنان منتقل مي شوند. اين مورد به صراحت در نوشته دکتر «آلکسيس کارل» درباره وراثت آمده است، آنجا که مي گويد:
«زمان ادامه مي يابد، همان گونه که در فرع تا آن سوي مرزهاي جسمانيش امتداد پيدا مي کند... و حدود زمانيش از حدود اتّساعي آن دقيق تر و ثابت تر نيست، زيرا آن به گذشته و آينده مربوط است، علي رغم اينکه ذات آن به خارج از حال، گسترش نمي يابد... و فرديت ما آن گونه که مي دانيم، هنگامي به وجود مي آيد که اسپرم، وارد اوول مي شود، ولي عناصر ذات پيش از اين لحظه وجود پيدا مي کند و در بافتهاي والدين و اجداد و گذشتگان بسيار دور ما پراکنده مي باشد؛ زيرا ما از مواد سلولي پدران و مادرانمان ساخته شده ايم که در حالت ارگانيک
تجزيه ناشده در گذشته توقف مي نمايد... و ما قطعات ناچيزي از کالبدهاي فراوان گذشتگانمان را در وجود خود داريم و صفات و کمبودهاي ما چيزي جز ادامه کمبودها و صفات آنان نيست...» (1) .
اسلام، پيش از ديگران، اين پديده را کشف کرد و بر تأثير عملي آن در ساخت نفساني و تربيتي فرد، دلالت کرد و با اصرار فراوان بر اين امر تأکيد نمود که رابطه زوجيت بر اساس محکمي از آزمايش و بررسي رفتار زوجين و سلامت نفساني و اخلاقي آنان از عيوب و نواقص، صورت گيرد. و در حديث است که: «براي نطفه خود انتخاب کنيد که اصل، وارد شونده و تأثير گذار است».
قرآن مجيد به آنچه وراثت از دقيق ترين صفات منتقل مي کند، اشاره دارد. خداي تعالي در داستان پيامبرش حضرت نوح، مي فرمايد: «ربِّ لَا تَذَرْ عَلَي الْأرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيّاراً إنَّکَ إنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبدَکَ و َلَا يَلِدُوا إلاَّ فَاجِراً کَفَّاراً» (2) و اين آيه به وضوح دلالت دارد بر انتقال کفر و الحاد به وراثت از پدران به فرزندان. و کتب حديث، سرشاراست از مجموعه بزرگي از اخباري که از ائمه اهل بيت عليهم السلام رسيده و بر واقعيت وراثت و قوانين آن و اهميت فراوانش در رفتار انسان و ساخت وجودي او دلالت دارد.
در پرتو اين پديده که در تأثير خود منحرف نمي شود، به طور قطع مي گوييم که سبط پيامبر صلي الله عليه و آله صفات اخلاقي، نفساني و ساختهاي روحي خود را از جدش حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله به ارث برده که آن حضرت با اين ويژگيها بر ديگر پيامبران برتري يافته بود و بسياري از روايات، ميزان آنچه را که او و برادرش امام حسن از صفات جسماني از جدشان حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله به ارث برده اند، مشخص نموده اند؛ زيرا از حضرت علي عليه السلام روايت شده است که فرمود: «هرکس دوست دارد که به شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله ما بين گردن و موي او بنگرد، به حسن نگاه کند و هرکس دوست دارد که به شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله ما بين گردن تا قوزک پا نگاه کند، از نظرخلقت و رنگ، به حسين بنگرد» (3) .
و در روايتي آمده است که امام حسين عليه السلام ما بين ناف تا پايش به پيامبر شباهت داشت (4) و همان گونه که اين ظاهر را از جد به ارث برده، ويژگيها و ديگر حالات و صفاتش را نيز از آن حضرت به ارث گرفته بود.
خانواده
«خانواده» (5) يکي از عوامل مهم در ايجاد زمينه اجتماعي شدن و تشکيل شخصيت کودک است و به او عادتهايي را القا مي کند که در طول زندگي، همراه وي خواهند بود؛ زيرا خانواده، نخستين بذر در ايجاد پيشرفت فردي و رفتار اجتماعي است و در ايجاد توازن در رفتار فرد از ديگر عوامل تربيتي مؤثرتر مي باشد و کودک، زبان را از آن فرا مي گيرد و ارزشها و سنّتهاي اجتماعي را کسب مي کند.
هنگامي کودکان يک خانواده، نشأتي سليم، متوازن و دور از ناهنجاري و انحراف پيدا مي کنند که در خانه، آرامش، مودت، اطمينان خاطر و دوري از خشونت و ناخشنودي، حاکم باشد و اگر خانواده اين موارد را رعايت ننمايد، کودکانش دچار عقده هاي رواني خطرناکي مي شوند که براي آنان مشکلات و گرفتاريهاي فراواني را به بار مي آورند. و از نظر روان شناسي ثابت شده که خطرناکترين عقده ها که بيشترين زمينه سازي را براي آشفتگيهاي شخصيتي فراهم مي سازند، همانها هستند که در مرحله کودکي نخستين، خصوصاً از رابطه طفل با والدينش، ايجاد مي شوند (6) .
همچنين يکي از مهترين وظايف خانواده، توجه به تربيت کودکان است؛ زيرا خود مسؤول فعاليتهاي اجتماع پذيري مي باشد که طفل از خلال آن، آگاهيهاي فرهنگي و اصول آن را به صورتي فرا مي گيرد که وي را در آينده زندگيش، شايسته مشارکت فعّالانه با ديگر اعضاي اجتماع مي سازد.
از نظر علماي تربيت، مهمترين وظايف خانواده عبارتند از:
الف - آماده کردن کودکان در محيطي شايسته تا نيازهاي بيولوژيک و اجتماعي خود را بر آورده سازند.
ب - آماده کردن آنان براي مشارکت در زندگي جامعه و آشنايي با ارزشها و عادتهاي آن.
ج - فراهم نمودن آرامش، امنيت و حمايت براي آنان.
د - فراهم آوردن وسايلي که براي آنها امکان ساخت وجوديشان در درون جامعه را مهيّا نمايد (7) .
ه - تربيت آنها با تربيتي اخلاقي، وجداني و ديني (8) .
در پرتو اين مباحث تربيتي نوين درباره خانواده و ميزان اهميتش در پرورش کودک و جهت دهي رفتار وي، به طور يقين مي گوييم که امام حسين در ويژگيها و پايه هاي تربيتش که آنها را از خانواده دريافت داشته، در خانواده اي رشد کرده که هر کرامت و فضيلتي در اسلام به آن منتهي مي شود؛ زيرا در زير گنبد آسمان، خانواده اي والاتر و پاکتر از خاندان آل رسول اللَّه صلي الله عليه و آله وجود نداشته است... و امام حسين عليه السلام در سايه اين خانواده، رشد کرده و از سرشت و اخلاق آن تغذيه نموده است و ما - به اختصار - به بعضي از نقاط درخشان تربيت بي همتايي که حضرت حسين عليه السلام در سايه خانواده نبوي، بهره برده بود، اشاره اي مي نماييم.
تربيت نبوي
رسول اکرم صلي الله عليه و آله، به نوبه خود، به تربيت سبط و ريحانه خود اقدام فرمود و فيض کرامتها و فضايلش را به او ارزاني داشت و وي را با ارزشها و اصول خويش پرورش داد تا مثالي از آن حضرت باشد.
راويان مي گويند: آن حضرت، وي را بسيار مورد توجه و عنايت خويش قرار مي داد و در بيشتر اوقات اورا به همراه خود داشت و عطر معرفت و پاکي خود را به مشامش مي رساند و کارهاي نيکو و مکارم اخلاقش را براي وي ترسيم مي کرد. و هنگام صباوت، سوره توحيد را به او آموخت (9) .
اتفاق افتاد که مقداري خرما به عنوان صدقه نزد پيامبر آوردند و حسين يک دانه از آن خرمارا در دهان گذاشت اما پيامبر صلي الله عليه و آله آن را از دهان وي بيرون آورد و به او گفت: «صدقه براي ما حلال نيست» (10) .
در اينجا حضرت، وي را عادت مي دهد که از سنين خردسالي، مناعت طبع داشته باشد و آنچه را که برايش حلال نيست، تناول ننمايد و طبيعي است که دور کردن کودک از خوردن غذاهاي شبهه آميز يا حرام، برحسب آنچه تحقيقات پزشکي جديد بر آن دلالت دارد، اثر ذاتي خود را در رفتار طفل و رشد قواي ادراکي وي دارد؛ زيرا تناول غذاهاي حرام به وسيله کودک سبب مي شود که فعاليتهاي رفتاري وي متوقف شود و در دل او سرشتهاي شرورانه همچون سنگدلي، تعدي و حمله تندروانه به ديگران را مي کارد و اسلام با توجهي عميق اين جنبه ها را در نظر داشته و لذا دور کردن کودک از تناول غذاي حرام را لازم دانسته است (11) .
و دور نگهداشتن پيامبر صلي الله عليه و آله سبطش حسين را از خوردن خرماي صدقه - که براي اهل بيت عليهم السلام جايز نيست - به کارگيري اين شيوه تربيتي شايسته مي باشد... و ما موارد بيشتري از نمونه هاي تربيت پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد آن حضرت را ضمن نقل احاديث وارده از پيامبر در مورد وي، بيان خواهيم کرد.
تربيت امام حسين به وسيله امام اميرالمؤمنين
اما حضرت امام علي عليه السلام خود، مربّي اول است که اصول تربيت و شيوه هاي رفتار و قواعد آداب را پايه نهاد و فرزندش امام حسين عليه السلام را با تربيت درخشانش، پرورش داد. اورا با حکمت، تغذيه نمود و باعفّت و پاکي، بار آورد و مکارم اخلاق و آداب را برايش ترسيم کرد و در جان وي، معنويات جوشانش را کاشت و اورا متمايل به فضايل قرار داد تاآنجا که مسيري سليم به سوي خير و حق پيدا کند.
حضرت، به وي سفارشهايي نمود سرشار از ارزشهاي والا و نمونه هاي انساني که از جمله آنها اين وصيّت ارزشمند است که مالامال از پندها و آداب اجتماعي و هر چيزي است که مردم در رفتار خود به آن نيازمندند و برجسته ترين موارد از مباني تربيتي اسلامي مي باشد که توازن و هنجاري را در رفتار باعث مي شود.
آن حضرت عليه السلام فرمود: «اي فرزندم! تو را در پنهان و آشکار به تقواي خداي عزّ و جلّ سفارش مي کنم. و توصيه مي نمايم حق را در حال خشنودي (12) ، صرفه جويي در ثروت و فقر، عدل با دوست و دشمن، کار در حالت نشاط و بي نشاطي و خشنودي از خداي تعالي در شدت و رفاه، مراعات نمايي.
اي فرزندم! شرّي که بهشت بعد از آن باشد، شرّ نيست و خيري که آتش پس از آن باشد، خير نيست و هر نعمتي کمتر از بهشت، ناچيز و هر بلايي کمتر از آتش جهنم، عافيت است...
بدان اي پسرم! هرکس عيب خود را بنگرد، از عيب ديگران باز مي ماند. و هر کس به قسمتهاي خداوند راضي شود، بر آنچه از دست داده باشد، غمگين نمي شود. و هر کس شمشير ستم بکشد، با آن کشته مي شود. و هرکس چاهي بکند، در آن مي افتد. و هرکس حجاب ديگران هتک نمايد، زشتيهاي خانه اش آشکار مي گردد. و هرکس گناه خود را فراموش کند، گناه ديگران را بزرگ مي شمارد. و هرکس در کارها خودرا به زحمت بيهوده افکند، از پاي مي افتد. و آنکه خود را به دريا زند، غرق مي شود. و آنکه خود رأي باشد، گمراه مي گردد. و آنکه به عقل خودش بي نيازي جويد، مي لغزد. و هرکس بر مردم تکبر کند، خواري يابد. و هرکس با آنان بي خردي کند، دشنام مي شنود و آنکه به جاهاي بد وارد شود، متهم مي گردد. و هرکس با فرو مايگان همدم شود، حقير مي گردد. و آنکه با علما همنشيني کند، بزرگي مي يابد. و آنکه مزاح کند، سبک شمرده مي شود و آنکه کناره گيري نمايد، سلامت مي بيند. و کسي که شهوات را ترک کند، آزاد مي شود. و آنکه حسد را ترک نمايد، محبت مردم را به دست مي آورد.
اي پسرم! عزّت مؤمن در بي نيازيش از مردم باشد. و قناعت، ثروتي بي پايان است. و هرکس مرگ را بسيار به ياد آورد، به اندک از دنيا راضي مي شود. و آنکه بداند سخنش از عملش شمرده مي شود، سخنش کم مي شود جز در آنچه برايش سود بخش باشد، شگفتي از کسي باشد که از عقاب بترسد و به ثواب اميدوار باشد، اما عمل نکند. ذکر، نور است و غفلت تاريکي و جهالت گمراهي باشد و خوشبخت آن کسي است که از ديگران پند گيرد، ادب بهترين ميراث و حسن خلق، بهترين همدم است.
اي پسرم! با قطع رحم، برکت و پيشرفتي نباشد و با معصيتکاري بي نيازي نخواهد بود...
اي پسرم! عافيت، ده جزء است، نُه جزء آن در خاموشي است مگر آنکه خدا را ياد کنند و يکي از آنها در ترک همنشيني با بي خردان است. هرکس با معصيت خداي عزوجل در مجالس، خودرا زينت دهد، خواري به ارث مي برد. و هرکس علم طلب کند، دانا مي شود.
اي پسرم! سر آغاز علم، مدارا کردن و آفت آن پرده دري است. و از گنجهاي ايمان، صبر بر مصيبتها باشد. پاکدامني، زيور فقر و سپاس، زينت ثروت است. هرکس کاري را فراوان انجام دهد، به آن شناخته مي شود و هرکس سخنش زياد گردد، خطايش فراوان مي گردد و هرکس خطايش بسيار شود، حيايش اندک مي گردد و آنکه کم حيا شود، و رعش کم مي شود. و آنکه و رعش اندک گردد، قلبش مي ميرد و هرکس قلبش بميرد، وارد آتش مي شود.
اي پسرم! هيچ گناهکاري را نا اميد مکن که چه بسيار باشد کسي به گناه ادامه دهد اما عاقبت به خير شود. و چه بسيار کسي که عمل کند، اما در آخر عمر خود، آن را تباه کند و به آتش برود. هرکس دنباله کار را بگيرد، کارها بر او سبک مي شود.
اي پسرم! فراواني ديدارها، ملالت و بيزاري به بار مي آورد.
اي پسرم! اطمينان قبل از آگاهي، با دور انديشي مخالف است. خود پسندي شخص، دليلي بر ضعف عقل اوست.
اي پسرم! چه بسيار است که نگاهي، حسرت به بار آورد و چه بسيار است سخني که نعمتي را موجب شود. هيچ شرافتي بالاتر از اسلام و هيچ بخششي بالاتر از تقوا و هيچ پناهگاهي، مطمئن تر از ورع و هيچ شفيعي بهتر از توبه نيست. جامه اي زيباتر از عافيت نباشد و هيچ ثروتي بيش از رضايت به قوت، موجب رفع فقر نمي شود. هرکس تنها به قدر نياز در طلب باشد، در رسيدن به آسايش تعجيل کرده و در حفظ خوشنامي کوشيده است. حرص، کليد رنج و مرکب مشقت و موجب گرفتار شدن به گناهان است. بدي، فراهم آورنده عيبها و زشتيهاست و براي ادب کردن نفس، همان کافي است که آنچه را از ديگران نمي پسندي در نظرگيري، براي برادر تواست همانند آنچه براي تو نسبت به وي وجود دارد.و هرکس بدون دقت در درستي کارها خويشتن را گرفتار سازد، به حقيقت که خودرا در معرض مصيبتهاي ناگهاني قرار داده است.
چاره انديشي پيش از دست زدن به هرکاري، تورا از پشيماني ايمن مي سازد. هرکس کارها و نظرهاي برجسته را بررسي کند، مواضع خطا را مي شناسد، شکيبايي، سپري در برابر بينوايي است. مخالفت با نفس، کمال آن را باعث مي شود. ساعتها، عمرها را مي کاهد. پروردگار تو از حاکمترين حاکمان براي ستمکاران است و او آگاه به درون درونگرايان مي باشد. بدترين توشه براي روز معاد، تعدي بربندگان باشد، در هر جرعه اي آب، شکستني در گلو و در هر خوردني، گير کردني در گلو باشد. هيچ نعمتي به دست نمي آيد مگر با جدا شدن از نعمت ديگري، چه نزديک است آسايش به خستگي و بينوايي به نعمت و مرگ به زندگي، پس خوشا به حال آنکه علم و عمل و حب و بغض و گرفتن و رها کردن و سخن گفتن و سکوتش را براي خدا خالص گرداند. و آفرين بر عالمي که آگاه شود و از گناه بپرهيزد و عمل کند و کوشا باشد و از هلاکت و خسران بترسد، پس آماده و مهيا گردد، اگر پرسيده شود، به روشني پاسخ گويد و اگر رها شود، خاموش ماند. سخن او صواب باشد و سکوت او به سبب ناتواني از جواب باشد. واي و همه واي برکسي باشد که گرفتار حرمان، خواري و نافرماني شود و آنچه را براي ديگران نمي پسندد، براي خويشتن نيکو شمارد. هرکس سخنش نرم گردد، محبتش واجب مي شود. هرکس را که شرم و بخشش نباشد، مرگ براي او از زندگي شايسته تراست. مروت شخص کامل نمي شود تا اينکه براي او مهم نباشد که کداميک از دو جامه اش را بپوشد و يا کدام يک از دو خوردنيش را بخورد» (13) .
اين وصيتنامه، سرشاراست از آداب رفتار، تهذيب اخلاق و دعوت به تقواي الهي که همانا نخستين پايه در نگهداشتن نفس از انحراف و گناهان و قرار دادن آن در مسير صحيحي است که از هدايت و رستگاري، برخوردار باشد.
تربيت امام حسين از سوي حضرت فاطمه
سرور زنان عليها السلام به تربيت فرزندش حسين، همت گماشت و او را غرق در محبت و عطوفت خويش ساخت تا بدين وسيله شخصيتي مستقل و ادراکي ذاتي داشته باشد. همچنين وي را با آداب اسلامي تغذيه نمود و او را به استقامت و راه مستقيم به سوي خير، عادت داد.
«علائلي» مي گويد: «آنچه از مجموع اخبار حسين به ما رسيده اين است که مادرش، اهتمامي فراوان داشت تا الگوهاي عقيدتي اسلامي را در وجود او مستحکم سازد و انديشه فضيلت با تمام معاني آن و به صحيح ترين صورتي در نفسش گسترش يابد و عجيب نباشد که پيامبر صلي الله عليه و آله نيز در جهت دهي به آن حضرت، در اين دوره اي که کودک، احساس استقلال مي کند، اشراف داشته است.
حضرت فاطمه عليها السلام انديشه خير و دوستي مطلق و واجب را در نفس وي کامل گردانيد و در زواياي فکر و ابعاد انديشه هايش، فضيلتهاي عالي را گسترده ساخت؛ زيرا مباني ادب را در طبيعت فرزندش چنان جهت داد که مرکز دايره آن، خداوند باشد که خود آن انديشه اي است که همگان در آن مشترک هستند.
بدين گونه است که کودک، خود دايره محدود کوتاهي را رسم مي کند آنجا که اين مباني ادب را حول محور مادرش بنا مي کند و تنها وي را در نظر مي گيرد و از او به هيچ موجودي جز او روي نمي آورد و مادرش براي او دايره اي نامتناهي ترسيم نمود، آنگاه که انديشه خدايي را نقطه تمرکز قرار داد و مباني آداب و فضايل را حول محور آن قرار داد، پس نفس وي گسترده گشت تا جهان را با عواطف مهذّبش شامل شود و با عاليترين نمونه او را به سوي خير و جمال حرکت دهد...» (14) .
امام حسين عليه السلام در فضاي آن خانواده عظيم، رشد و نموّ يافت، خانواده اي که تاريخ انسانيت براي آن همانندي در ايمان و هدايت سراغ نداشت تا آنجا که آن حضرت در سايه رشدش در ميان آن خانواده از نمونه هاي کم نظير انديشه انساني و از بارزترين پيشوايان مسلمين گرديد.
محيط
کارشناسان مباحث تربيتي و روانشناسي همگي بر آنند که «محيط» يکي از مهمترين عواملي است که تربيت در شکل بخشيدن به شخصيت کودک و ايجاد غرايز و عادات در کودک بر آنها تکيه دارد و مسؤوليت هرگونه انحطاط يا عقب ماندگي در ارزشهاي تربيتي، به آن برمي گردد، همچنانکه ثبات محيط و عدم پريشاني در خانواده، تأثير بسزايي در رفتار به هنجار و بخردانه کودک دارد.
«سازمان يونسکو» وابسته به ملل متحد در زمينه عوامل غير طبيعي مؤثر در روحيه کودک، تحقيق نموده و پس از مطالعات فراواني که کارشناسان انجام داده اند، اين گزارش را ارائه نمودند:
«بدون شک، محيط، داراي ثبات روحي و خانواده متشکلي که اعضاي آن در فضايي از عطوفت متقابل زندگي مي کنند، نخستين پايه هايي هستند که شکل گيري عاطفي کودک بر آنها متکي است و کودک در آينده، روابط اجتماعي خود را به صورت مطلوبي بر اين اساس بنا مي نهد در حالي که اگر شخصيت کودک با برخورد نامطلوب والدين، دچار لطمه شود، از جامعه پذيري، ناتوان خواهد بود...» (15) .
ثبات محيط و عدم پريشاني آن، از مهمترين عوامل قوي در پايداري شخصيّت کودک و شکوفايي زندگي و دور ساختن وي از اضطراب مي باشد و روانشناسان معتقدند که بي ثباتي محيط و پيچيدگيهاي آن سبب مي شوند کودک حس کند که در جهاني متناقض و مملو از نيرنگ، فريب، خيانت و حسد زندگي مي کند و اينکه وي مخلوقي ناتوان است که قدرت و تواني در برابر اين جهان زورگو را ندارد (16) .
اسلام، به صورتي مثبت به مسائل محيط، توجه نموده و همه وسايل و نيروهايش را در راه اصلاح آن به کار گرفته و پيش از هر چيز به اين امر نظر داشته است که ارزشهاي والايي از حق، عدل و مساوات در آن حاکم باشد و عوامل انحطاط و عقب ماندگي از قبيل جور، ستم و فريبکاري در آن نابود شود و محيط، جاي امني باشد به دور از آشوبها و پريشانيها تا بهترين و سرآمدترين انسانهارا به امت تقديم کند، انسانهايي پيشتاز در صحنه هاي نيکوکاري و خير و اصلاح.
محيط اسلامي، بزرگان، نامداران و شخصيتهاي کم نظيري از مصلحان را پرورش داده که از بهترين افرادي بودند که انسانيت در همه مراحل تاريخيش به خود ديده است، همچون مولايمان حضرت امام امير المؤمنين عليه السلام، عمار بن ياسر، ابوذر و مانند آنها از پايه گذاران عدالت اجتماعي در اسلام.
امام حسين عليه السلام در فضاي آن محيط روشن اسلامي، نشأت يافت که نور را پرتو افکن ساخت و تمدن انسان را به پاکرد و ملتهاي جهان را به سوي محقق نمودن مسائل سرنوشت سازشان، رهبري نمود و نيروهايي را که براي عقب نگهداشتن و انحطاط انسان مي کوشيدند، نابود ساخت. آن محيط عظيمي که به سوي سرچشمه هاي عدالت، روي آورد و از آن سيراب گشت و نسلهاي تشنه را سيراب نمود.
امام حسين عليه السلام در اوان کودکي مشاهده کرد که محيط اسلامي چه پيروزيهاي عظيمي را در راه ايجاد دولت اسلام و استحکام بخشيدن به پايه ها، اهداف و نشر اصول آن باهدف گسترش مودت و نيکنامي و امنيت در ميان مردم به دست آورده بود.
اينها بخشي از امکانات تربيتي است که براي امام حسين عليه السلام فراهم آمده بود. امکاناتي که آن حضرت را آمادگي بخشيد تا مثالي والا براي جدّش حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله در دعوت به سوي حق و صلابت در عدل باشد.
پاورقي :
(1) نظام تربيتي در اسلام، ص62 - 61.
(2) نوح/26 و 27: «نوح عرض کرد: پروردگارا! (اينک که قوم از کفر و عناد دست نمي کشند) توهم اين کافران را هلاک کن و از آنان ديّاري بر روي زمين باقي مگذار، اگر از آنان هرکه را باقي گذاري، بندگان پاک با ايمانت را گمراه مي کنند و فرزندي هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمي رسد».
(3) طبراني، المعجم الکبير 98:3 مخطوط به خط علّامه سيد عزيز طباطبائي يزدي.
(4) المنمق في اخبار قريش، ص424.
(5) خانواده» نزد علماي جامعه شناس، آن رابطه اجتماعي است که از زن و شوهر و فرزندانشان تشکيل مي شود و شامل اجداد و نوادگان مي باشد(ر.ک: علم الاجتماع، ص92).
(6) بيماريها رواني و عقلي، ص ب.
(7) نظام تربيتي در اسلام، ص81.
(8) نظام خانواده در اسلام، ص25.
(9) يعقوبي، تاريخ 246:2.
(10) امام احمد، مسند 201:1.
(11) نظام تربيتي در اسلام، ص99.
(12) در نسخه اي «خشنودي و خشم» آمده است.
(13) الاعجاز و الايجاز، ص33.
(14) امام حسين عليه السلام، ص289.
(15) اثر خانواده و اجتماع بر نوجوانان زير سيزده سال، سازمان يونسکو، ص35.
(16) شکل گيري شخصيت، ص22.