امام سجاد(عليهالسلام) با شش خليفه معاصر بود كه هيچ يك با اهلبيت(عليهمالسلام) مهر نورزيدند. اين خلفا عبارتند از :
يزيد بن معاويه، عبدالله بن زبير، معاوية بن يزيد، مروان بن حكم، عبدالملك بن مروان، وليدبن عبدالملك.
امام سجاد(عليهالسلام) پس از شهادت پدر، در ايام اسارت و در شرايط اختناق، امامت را به عهده گرفت اين شرايط سخت تا پايان امامت وى ادامه يافت. مسعودى نوشته است: «قام ابومحمد على بن الحسين عليهالسلام بالامر مستخفيا على تقيه شديده فى زمان صعب»؛ حضرت سجاد(عليهالسلام) امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و در زمانى دشوار عهدهدار گرديد .
در چنين مقطع زمانى، آيا امام مىتوانست دست به مبارزات سياسى و فعاليتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند؟ به نظر مىرسد پاسخ منفى است؛ به دو دليل:
1- جو اختناق و كنترل شديدى كه حكومتها پس از شهادت امام حسين(عليهالسلام) به وجود آورده بودند. اين اختناق سبب شد مبارزات سياسى يا مسلحانه نتيجهاى جز هدر رفتن نيروها نداشته باشد. چنان كه مبارزات زمان آن حضرت تماما به شكست انجاميد. براى درك اين وضعيت اسفبار، توجه به دو روايت زير سودمند است:
الف) «سهل بن شعيب»، يكى از بزرگان مصر، مىگويد: روزى به حضور على بن الحسين (عليهماالسلام) رسيدم و گفتم: حال شما چگونه است؟
امام فرمود: فكر نمىكردم شخصيت بزرگى از مصر مثل شما نداند كه حال ما چگونه است؟ اينك اگر وضع ما را نمىدانى، برايت توضيح مىدهم: وضع ما، در ميان قوم خود، مانند وضع بنى اسرائيل در ميان فرعونيان است كه پسرانشان را مى كشتند و دخترانشان را زنده نگه مىداشتند. امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگويى به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب مىجويند.»
مسعودي نوشته است:
حضرت سجاد(عليهالسلام) امامت را به صورت مخفى و با تقيه شديد و در زمانى دشوار عهدهدار گرديد
ب) زرارة بن اوفى مىگويد: دخلت على على ابن الحسين عليهالسلام فقال: يا زراره الناس فى زماننا على ست طبقات: اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزير و شاه فاما الاسد فملوك الدنيا يحب كل واحد منهم ان يغلب و لا يغلب و اما الذئب فتجاركم يذمو(ن) اذا اشتروا و يمدحو(ن) اذا باعوا و اما الثعلب فهولاء الذين ياكلون باديانهم و لايكون فى قلوبهم ما يصفون بالسنتهم و اما الكلب يهر على الناس بلسانه و يكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزير فهولاء المخنثون و اشباههم لايدعون الى فاحشه الا اجابوا و اما الشاه بين اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزير.»
حضرت در اين روايت، حاكمان را به شيران درنده و مسلمانان را به گوسفندان اسير در چنگ درندگان، تشبيه كرده است .
2- شرايط ناسالم فرهنگى آن روزگار؛ براثر فعاليتهاى ناسالم حكومتهاى وقت و انگيزههاى مختلفى كه در آن زمان وجود داشت مردم به طرف بى بند و بارى سوق داده شدند و با چنين مردمى هرگز نمىشد كارهاى بنيادى انجام داد مگر اين كه تحولى معنوى در آنان به وجود آيد. در اين موقعيت، تمام تلاش حضرت سجاد(عليهالسلام) اين بود كه شعله معنويت را روشن نگه دارد و اين جز از راه دعاها و نيايشها و تذكارهاى مقطعى حضرت به خوبى از عهده آن برآمد، ممكن نبود .
در مورد رواج فرهنگ غلط بى بندوبارى و فحشا در آن عصر، يكى از محققان مىنويسد: «در مدينه مجالس غنا و رقص برپا مىشد و چه بسا زنان و مردان با يكديگر بودند و هيچ پردهاى نيز در ميان نبود.(1)
... عايشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپا مىكرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز مىخواند.(2)
... مدينه پر از زنان آوازه خوان شده بود و آنها نقش فعالى در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه خوانى و اشاعه بى بندوبارى و فساد داشتند ... .»
در تاريخ الادب العربى چنين آمده است: «گويى اين دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدينه) را براى خنياگران ساخته بودند، تا آنجا كه نه تنها مردمان عادى، بلكه فقيهان و زاهدان نيز به مجالس آنان مىشتافتند.» (3)
در اين موقعيت، امام سجاد(عليهالسلام) براى تبيين معارف اسلام و برپا داشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنويت، از سلاح دعا استفاده كرد و بذر معنويت پاشيد تا در موقعيت مناسب ثمر دهد.
يكى از نويسندگان معاصر درباره صحيفه سجاديه كه در بردارنده دعاهاى امام سجاد(عليهالسلام) است، مىنويسد: «... صحيفه سجاديه اساس انديشه انقلابى را تشكيل داده و امت اسلامى نيز نياز به تكيه گاهى كامل و انقلابى داشته است .
امام سجاد(عليه السلام):
وضع ما، در ميان قوم خود، مانند وضع بنى اسرائيل در ميان فرعونيان است كه پسرانشان را مى كشتند و دخترانشان را زنده نگه مىداشتند. امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگويى به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرب مىجويند
نياز امت در آن هنگام، سخن و يا اشعار كينه برانگيز و عواطف لحظهاى و زودگذر نبود، بلكه به يك نظريه كامل و انقلابى نياز داشته است. امام زين العابدين(عليهالسلام) اين نظريه را تنها در صحيفه سجاديه كه چكيده اصول تربيتى امام است، تبيين نكرده، بلكه خود امام زبور ناطق بوده است.»
اين نويسنده در مورد تاثير صحيفه سجاديه در هدايت انقلابيان و حركتهاى اسلامى مىنويسد: «من گمان نمىكنم كه پس از قرآن كتابى همچون صحيفه سجاديه باشد كه اينگونه قلب محرومان را تسلى بخشد و خون انقلاب را در رگهاى مستضعفان به جوش آورد و دلهاى مجاهدان را به درخشش خود روشن كند و هدايتگر انقلابيون در راه مبارزه باشد.»
پينوشتها:
1- الشعر والغنا فى المدينه و مكه، ص 250.
2- الاغانى ، ج10، ص 57 .
3- تاريخ الادب العربى ، ج 2 ، ص 347 .
"غلامحسين اعرابى"