هیچ چیز همچون ملایمت و رحمت و آسان گیری و نرمی درتربیت دل آدمی و رشد صحیح عواطف انسانی موثرنیست،زیرا بدین وسیله است که عواطف آدمی تلطیف و تعدیل می شود و کوری ناشی از غلظت و خشونت به بینایی ناشی از لطافت و رقت تبدیل می گردد . از این رو بهترین راه ورود به قلبها و تربیت انسانها ایجاد میل و رغبت است که جز اساس آیینی ملایم فراهم نمی شود ، زیرا راه و رسم های خشن در تربیت قلب را کور و به دور از بصیرت می گرداند و عواطف انسانی را زایل می سازد.
درسیره تربیتی پیشوایان دینی نرمی و بردباری با تربیت آموزان ازجایگاه والایی برخورداراست . اولیاء خدا تاکید کرده اند که آیین تربیت دینی آیینی متین و ملایم است و برای تربیت مردمان براین آیین باید این ویژگی جوهری حفظ شود و برخلاف آن عمل نشود تا نتیجه تربیت همان باشد که این آیین می طلبد پیامبرگرامی اسلام در موارد متعددی به این موضوع اشاره کرده که وی از جانب خداوند موظف و مامور است با مردم به نرمی و بردباری رفتارکند، چنانکه فرموده است :
همانا این دین و آیین محکم و متین است پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید و گرنه مانند سوار درمانده ای می شوید که نه مسافتی بپیماید و نه مرکبی برایش بماند.(1)
مشتی از خروار
نمونه متعددی ازسیره معصومین علیهم السلام در دست است که بیان گربردباری آنان با متربیان است که به اختصار به چند نمونه اشاره می کنیم :
یکی ازافرادی که در مدینه با پیامبر صلی الله علیه وآله و مسلمانان مخالف بود و از هر فرصتی برای کارشکنی در امور مسلمانان البته به صورت مخفیانه خود داری نمی کرد عبدالله بن ابی بود . این فرد رئیس قبیله خزرج و رهبر منافقان در مدینه بود با وجود این زمانی که از دنیا رفت اطرافیان او از پیامبر خواستند که پیراهن خود را دراختیار آنان قرار دهد، تا عبدالله بن ابی را با آن کفن کنند تا شاید بدان سبب مورد رحمت خدا قرار گیرد . پیامبر اکرم خواسته آنان را اجابت کرد .برخی از اصحاب به وی اعتراض کردند که چرا با آنکه وی کافر است چنین کردی . آن حضرت فرمود: پیراهن من مانع عذاب او درآخرت نیست ، و من با این کارامید دارم جمع کثیری اسلام بیاورند .
معصومین علیهم السلام درمواردی که با فردی جاهل یا ناآگاه به احکام یا آموزه های دینی مواجه می شدند با او به بردباری برخورد می کردند و اجازه نمی دادند دیگران نیز با آنان به شدت و خشونت رفتارکنند
گفته شده که هزار نفر از خزرج زمانی که دیدند عبدالله بن ابی به لباس پیامبر صلی الله علیه وآله متوسل شده است اسلام آوردند .(2)
روزی بیرون از مدینه مردی امام زین العابدین علیه السلام را دید و به او ناسزا گفت. یاران امام علیه السلام به او حمله کردند. حضرت فرمود: دست بردارید. سپس رو به آن مرد کرد و گفت: آنچه از کارهای ما برتو پوشیده است بیش از آن است که تو میدانی. آیا نیازی داری تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام علیهالسلام لباس خویش را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس ازآن واقعه همیشه میگفت شهادت میدهم که تو از فرزندان رسول خدایی(3)
در رفتار امام زین العابدین علیه السلام با مردی که به وی دشنام داد، او را شرمنده و جذب امام و شخصیت او می گرداند. چنانکه رفتار از سر رفق امام حسن علیه السلام نیز با مرد شامی موجب جذب مرد شامی به امام گردید .
حد و مرز مدارا
در اینجا لازم است نیز به این سوال بپردازیم که آیا در سیره تربیتی معصومین علیهم السلام ، محدوده ای برای مدارا معین شده است یا نه؟ در صورت مثبت بودن جواب در چه مواردی می توان از رفق و مدارا استفاده کرد و در چه مواردی نمی توان؟ البته در مورد این پرسش نمی توان جواب قاطعی ارائه کرد، در عین حال با توجه به سیره معصومین می توان به مولفه هایی که ما را در دستیابی به پاسخ کمک می کند اشاره کرد. برخی ازاین مولفه ها عبارتند از:
1. جهل و علم : معصومین علیهم السلام در مواردی که با فردی جاهل یا ناآگاه به احکام یا آموزه های دینی مواجه می شدند با او به بردباری برخورد می کردند و اجازه نمی دادند دیگران نیز با آنان به شدت و خشونت رفتارکنند. به عنوان مثال یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله نقل می کند: در حالی که ما با پیامبر در مسجد بودیم شخصی اعرابی آمد و در مسجد مشغول ادرار شد . اصحاب پیامبر او را از این کار منع کردند . پیامبر رو به اصحاب کرد و فرمود: با او کاری نداشته باشید . آنان نیز او را رها کردند . آنگاه پیامبر او را نزد خود خواند و فرمود : مساجد نه محل ادرار است نه کثافات دیگر . بلکه جایگاه خداوند متعال و نماز و قرائت قرآن است (4)
درسیره تربیتی پیشوایان دینی نرمی و بردباری با تربیت آموزان ازجایگاه والایی برخورداراست . اولیاء خدا تاکید کرده اند که آیین تربیت دینی آیینی متین و ملایم است و برای تربیت مردمان براین آیین باید این ویژگی جوهری حفظ شود و برخلاف آن عمل نشود تا نتیجه تربیت همان باشد که این آیین می طلبد پیامبرگرامی اسلام در موارد متعددی به این موضوع اشاره کرده که وی از جانب خداوند موظف و مامور است با مردم به نرمی و بردباری رفتارکند
با توجه به اینکه در ذیل این سیره آمده است که پیامبر صلی الله علیه وآله اعرابی را توجیه کرد و آداب مسجد را به او آموخت می توان گفت سبب مدارای ایشان جهل و نا آگاهی اعرابی بوده است .
2. توان جسمی : توان جسمی نیز یکی از مولفه هایی است که معصومین علیهم السلام در رفتارهای تربیتی خود آن را در نظر می گرفتند . درروایتی آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند : ما کودکانمان را درهفت سالگی، به روزه گرفتن، به اندازه ای که توان آن را دارن، تا نصف روز بیشتر یا کمتر دستورمی دهیم . هرگاه تشنگی برآنها غلبه کرد افطارکنند. (5) دراین روایت امام علیه السلام درآموزش روزه گرفتن به کودکان به رفق و مدارا با آنها رفتار می کند و به دیگران نیزدستور می دهد چنان عمل کنند .
3. درجه ایمان : درجه ایمان یکی دیگر از مولفه ها در رفتار معصومین علیهم السلام با افراد است. دراین خصوص می توان به سوال و جوابی که بین امام صادق علیه السلام و یکی از شیعیان واقع شده است اشاره کرد: یکی از شیعیان می گوید در حضور امام صادق علیه السلام سخن درباره عده ای مطرح شد من به امام علیه السلام عرض کردم: ما از آنان بیزاری می جوییم؛ زیرا آنان به آنچه ما قائلیم قائل نیستند. امام فرمود: دوستدار ما هستند و به آنچه شما قائلید قائل نیستند و شما از آنان تبری می جویید ؟ گفتم: آری. امام فرمود: اگر چنین است ما هم از مزایایی برخورداریم که شما از آنها بی بهره اید پس ما هم باید از شما بیزاری بجوییم ... ؟ با آنها دوستی کنید و ازآنها بیزاری نجوئید . زیرا بعضی از مسلمانان ازاسلام یک سهم و بعضی دو سهم و ... بعضی هفت سهم دارند .سزاوار نیست بر دوش آنکه از اسلام یک سهم دارد به اندازه آنکه دو سهم دارد بار بگذاریم و همینطور برآنکه از اسلام دو سهم دارد به اندازه آنکه سه سهم دارد و ... .(6)
با وجود این ملایمتها که در سیره پیشوایان دینی وجود دارد مواردی نیز به چشم می خورد که آنان نه تنها مدارا نمی کردند بلکه شدت عمل نیز نشان می دادند . در این موارد یا مصالح اجتماعی و سیاسی اقتضای چنین رفتاری را داشته یا از مواردی بوده که نرمی و ملایمت کارایی نداشته است .
پی نوشت:
1) کافی، ج 2 ،ص 68 .
2) تفسیر نورالثقلین ،ج 2 ،ص 520.
3) کشف الغمه، ج 2، ص 392.
4) صحیح مسلم ،ج 1، ص 361 .
5) سنن النبی ، ص 751.
6) وسائل الشیعه، ج 11، ص 724 .