0

راز ماندگارترین دعاها

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

راز ماندگارترین دعاها

تمام کلمات، به دنیا می‏آیند تا بی‏بهانه بر لب‏های تو جاری شوند. حتی این همه کلمه در مقابل لب‏های همیشه ستایش‏گر تو کم می‏آورند.

تو آمده‏ای تا امام ماندگارترین دعاهای جاودانگی باشی. آمده‏ای تا همیشه با دعاهای تو به خداوند نزدیک شویم.

انگار دعای همه پیامبران را از آدم تا خاتم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، ذکر گفته‏ای و اشک ریخته‏ای! امروز آمده‏ای تا راز شگفت کلمات را به کائنات بیاموزی.

آمده‏ای تا رسول کلمات شگفتی باشی که همه نشانه‏های خداوندند؛ کلماتی که واژه به واژه، بوی صبر و عشق و مهربانی می‏دهند، کلماتی از جنس مهربانی خداوند در اولین روزهای آغاز آفرینش، کلماتی از جنس رستگاری، کلماتی که بوی خالصانه تو را می‏دهند. لب که می‏گشایی، کاینات، با تو به تسبیح می‏ایستند و کلمات، آغاز رسیدن می‏شوند. زیباترین راه رسیدن به خداوند را آموخته‏ای. می‏دانی که کلمات کلید رسیدن به ابدیتند. باغ‏های ازل در کلمات مهربان تو جریان دارند.

زیباتر از آوازهای بی‏بهانه داوود، کلماتی‏اند که برای حرف زدن با خداوند استفاده می‏کنی. زیباتر از پرواز، قطره‏های اشک تواند که بر گونه‏های مقدست جریان می‏گیرند.

تو آمده‏ای تا بوسه‏های ما، پیشانی گرامی تو را برای آرام گرفتن داشته باشد.

هزار جان گرامی فدای هر قدمت.

خاک امروز لبریز خوشبختی است؛ چرا که قدم‏های تو بی‏دریغ بر پیشانی خاک فرود خواهد آمد، چون بارانی که مهربانی‏اش را از هیچ‏کس دریغ نمی‏کند.

نسیم از سوز عارفانه‏ای سرمست است. بهشتی در دامان «شهربانو» می‏شکوفد که تمام پروانه‏های دنیا را، به رهایی فرا می‏خواند از پیله تنهایی و رکود

آمدی چون نسیم. آمدی؛ چون بادهایی که مهربانی نرمشان را از تن جوانه‏های آرام، دریغ نمی‏کنند.

آمدی تا خواب آرام درختان، تا ابدیت جریان بگیرد و روزها همیشه در روشنایی جریان بگیرند و آفتاب، پشت ابرها پنهان نماند و راه توبه، با دعاهای گرامی تو برای همیشه باز بماند.

 

حقیقت محض

پرده‏های دقایق کنار می‏روند و «حقیقت محض» متولد می‏شود.

از باغ‏های فرا دست، بوی تازه‏ای می‏آید؛ بوی مطبوعی آسمانی.

نسیم از سوز عارفانه‏ای سرمست است. بهشتی در دامان «شهربانو» می‏شکوفد که تمام پروانه‏های دنیا را، به رهایی فرا می‏خواند از پیله تنهایی و رکود.

سلام، مهربانی‏ات همه‏گیر!

سلام، اندوه همیشگی‏ات در دل زمان جاری!

سلام، جاری نیایش در عمیق لحظات!

پلک می‏زنی، در زلالیِ یکدست و شهودی سیّال، در ذهن جهان ته‏نشین می‏شود.

پلک می‏زنی و بر حاشیه نگاهت، شکوفه‏ها می‏شکفند.

پلک می‏زنی و صدها یاکریم، از بلندای مهربانی‏ات، اوج می‏گیرند.

هنوز مرثیه سی ساله‏ات، گدازنده‏تر است از هرم آفتاب ظهر تابستان. ای اقتدار کربلا در جریان لحظه‏ها! دیری است زمین چشم انتظار آهنگ عاشورایی قدم‏های توست. خوش آمدی!

به محض ورودت، گل‏های شیپوری، مژده آمدنت را تا دوردست‏ها اعلام می‏کنند.

به محض ورودت، قلب غزل‏ها می‏تپد.

آمده‏ای تا در پنبه‏زار گوش جهان، فریاد کنی شعله شعله صحیفه‏ات را.

شانه‏هایت، استواری کوه‏های زلزله‏خیز را به تصویر می‏کشد و خطابه‏های سوزنده‏ات، گدازه‏های جاری آتشفشان‏های در حال فوران را.

امروز روز توست؛ روز نیایش مطلق در سکوت دقایق خفته تاریخ.

امروز روز توست؛ روز مهربانی ممتد در بارش یکریز کینه‏ها و نفرت‏ها.

امروز روز توست؛ روز فریاد مظلومیت در بی‏خیالی و بی‏قیدی اهالی.

آمده‏ای تا عاشورا بی‏مفسّر نماند.

ادامه اشک‏هایت، اندوه همیشگیِ نینواست.

ادامه اشک‏هایت، تصویر مظلومیت، هفتاد و دو پروانه است.

تو زیبایی پنج بهار هستی؛ وارث تمامیّت آل کسا!

هنوز مرثیه سی ساله‏ات، گدازنده‏تر است از هرم آفتاب ظهر تابستان. ای اقتدار کربلا در جریان لحظه‏ها! دیری است زمین چشم انتظار آهنگ عاشورایی قدم‏های توست. خوش آمدی!

دوشنبه 6 آذر 1391  4:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها