متن کامل مقاله های کمیته علمی پژوهشی کنگره سرداران ، امیران،فرماندهان و8000 شهید استان همدان
راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسل آينده
اعظم افشار
چكيده
دوران هشت سالهي دفاع مقدس به فرمودهي مقام معظم رهبري «اوج افتخارات ملت ايران است». لذا براي حفظ و انتقال ارزشهاي دفاع مقدس و فرهنگ ايثار و شهادت به نسل آينده بايستي اين فرهنگ با جديت در برنامهريزي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كشور مدنظر قرار گيرد.
به فرموده مقام معظم رهبري «اگر بخواهيم انقلاب و كشور بيمه باشد، بايد اين شور و شوق، اين حركت عمومي و بسيج ملت را روز به روز تقويت كنيم.»
براي تبيين نقش و جايگاه فرهنگ ايثار و شهادت كه در جنگ متبلور شد، بيش از هر چيز نيازمند بررسي درست دستاوردهاي هشت سال دفاع مقدس هستيم. در اين ارتباط، حركت جدي تحقيقاتي و علمي پيرامون موضوع ضروري به نظر ميرسد.
گرچه عليرغم گذشت چند سال از پايان جنگ، اين حركت كند بوده است، اما به هر حال فرهنگ ايثار و شهادت بايد به عنوان ميراثي گران سنگ در ذهن ملت ايران باقيمانده و از آفت تحريف مصون بماند زيرا نشر ارزشهاي معنوي و اخلاقي با شميم عطر خون شهيدان تأثير به سزايي در اخلاق جوانان داشته و اميد و انگيزه براي مبارزه با استكبار جهاني و همچنين ترويج فرهنگ عاشورايي را به همراه دارد.
هرگونه ورود به عرصه دفاع مقدس، يعني ورود به عالم قدسياني كه جز با طهارت نميتوان در محضر آنان وارد شد، چرا كه آنان شاهدند و ما مشهود.
با توجه به مطالب ذكر شده، عنوان مقالهي حاضر «بررسي راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسل آينده» ميباشد. اين سؤال كه ايثار و شهادت چيست؟ و اينكه راههاي حفظ اين فرهنگ و انتقال آن به نسل آينده چگونه است؟ سؤالاتي است كه نگارنده در اين مقاله قصد دارد براي آن پاسخي مناسب ارائه نمايد. لازم به يادآوري است كه روش جمعآوري اطلاعات در اين پژوهش به شيوهي مطالعهي كتابخانهاي بوده است.
مقدمه
طوفان جنگ در 31 شهريور 1359، به راه افتاد. همچنان كه تهاجم در حال تولد بود، حماسهاي برتر از درون فرهنگ و باورهاي ژرف ملتي مؤمن سرچشمه ميگرفت. اين حماسه كه «دفاع مقدس» نام گرفت، روزبه روز بالندهتر شد و چونان كوهي استوار در برابر تهاجم دشمن قد علم كرد. همين كافي بود تا دشمن را متقاعد سازد كه در محاسباتش دچار اشتباهي بزرگ شده است (باورهاي ديني، 1380، ص18).
به راستي چرا دشمن نتوانست ظهور اين حماسه را پيش بيني كند؟ اين عوامل ناپيدا از ديد دشمن، كه موازنة قدرت را كه در ظاهر به نفع او بود، برهم زد عوامل فرهنگي و معنوي بود. امام خميني (ره) در اين باره ميفرمايد: «آنها حساب همه چيز را ميكردند الا يك حساب و آن حساب، معنويت بود. آنها توجه به اين نداشتند كه ملت همه با هم علاقه به خدا دارند و علاقه به اسلام» (صحيفه نور، ج 13، ص 277).
حضرت آيت الله خامنهاي نيز در اين باره فرموده است: «محاسباتشان از عنصر «توكل» و «ايمان به خدا» خالي بود و آن را در زندگي ما به حساب نياورده بودند» (حديث ولايت، ج 5، ص 124).
تمسك فرماندهان و رزمندگان به فرهنگ ناب اسلامي، الهام گرفتن از باورهاي ژرف ديني، اقتدا به سيرة جهاد معصومان به ويژه نهضت حركت آفرين عاشورا، آراسته شدن به ارزشهاي پيروزي آفرين اسلامي و اميد داشتن به امدادهاي غيبي از جمله اين ويژگي هايند. همچنين، استفاده قابل قبول از سلاح تبليغات و نيز هنر و ادبيات در جهت خنثي كردن تهاجم تبليغاتي دشمن و افزايش روحيه رزمندگان را بايد از ويژگيهاي دفاع مقدس برشمرد. از عوامل مهم معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، ارزشهاي اسلامي است كه رزمندگان اسلام به آنها پايبند بودند (ارزشهاي اسلامي، 1380، ص11).
دفاع در قانون طبيعت يكي از اصول استوار بقاء و حفظ شرافت انسانهاست. در ميان تمام دفاعياتي كه توسط انسان در برابر هجمههاي گوناگون صورت ميگيرد، مقدسترين و با ارزشترين آنها دفاع از عقيده است و بدون شك دوران هشت سالة جنگ تحميلي عراق عليه ايران از افتخارات بزرگ و بينظير ايران اسلامي است. و برهمين اساس است كه مقام معظم رهبري فرمودهاند: «دوران دفاع مقدس، اوج افتخارات ملت ايران است.»
لذا براي حفظ و انتقال ارزشهاي دفاع مقدس بايستي اين فرهنگ با جديت در برنامهريزي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كشور تثبيت گردد.
در حقيقت بزرگداشت شهيدان از يك سو تعظيم صبر و صلابت و تكريم فخر و شرافت است و از سويي تعميم شور و حماسه و تحصيل نور هدايت و تكريم و تجليل. گراميداشت شهداي انقلاب شكوهمند اسلامي و شهداي دفاع مقدس پژواك شمشيرهايي است كه در عرصه هاي چهارده قرن مصاف اسلام با كفر طنين افكنده است. برقي كه از شمشير رزم آوران اسلام در بدر و حنين درخشيد و در صفين و نهروان چشم فتنه را كور كرد و در كربلا كاخ ستم را سوزاند، سفير رعدش در فضاي ملكوتي بهمن ماه 1357 و هشت سال حماسه دفاع بر نفير كفر و نفاق فرود آمد و پيام شورانگيز «نصر من الله و فتحٌ قريب» را به جهان وجهانيان اعلام كرد.
اينك گراميداشت آن همه رشادتها و شهادتها همچون نسيم معطري است كه بار ديگر عطر دل انگيز آن لاله هاي بهشتي را به مشام جان زمينيان ميرساند و پرتو هدايتي از كهكشان روشن آن حماسهسازان را، فرا راه رهروان و آيندگان قرار ميدهد، اين كار در گرو حمايت بي دريغ و همكاري همه عزيزاني است كه ميراث دار افتخارات گذشته و پاسدار اعتبارات امروز و خواستار انتظارات آيندهاند.
گرامي و جاويد باد اخلاص و ايثار شهداي گرانقدري كه ايمان به آستان امام و اطاعت از مقام ولايت را توشه خود ساختند و سلحشور و سرافراز بر سر سوداي يار سرباختند.
ضرورت و اهميت موضوع
«اگر شور يك عارف عاشق پروردگار را با منطق يك نفر مصلح تركيب كنيد، از آنها منطق شهيد در ميآيد. خون شهيد براي هميشه در رگهاي اجتماع ميجوشد» (استاد شهيد مطهري).
شهادت زندگاني جاودانه يافتن است؛ اوج و عروج تعالي است. شهادت تكامل ايمان و نهايت خلوص قلبهاست. شهادت مردن تحميلي نيست، انتخاب آزادانه و آگاهانه است؛ خلوت عاشق و معشوق است.
آنان كه در زندان تن اسيرند، از درك تفسير شهادت عاجزند. فقط شهيد ميتواند شهادت را درك كند. عالم پر از صدا است. صداهاي شيطاني و رحماني، صداهاي شياطين بازتاب ندارد و در دهليزهاي تاريخ گم ميشود، اما آواهاي رحماني فريادهاي انساني و صداهاي ملكوتي ماندگار و بي مرگند و صداي شهيد صدايي آسماني و خدايي است. صدايي جاودانه و جاري در متن زندگاني، صدايي كه در عرض و فرش ميپيچد و به اعماق زمين و زمان سفر ميكند (اسوه، 1384، ص8).
شهدا شور و عشق حياتند؛ سرود حماسه و هدفند؛ شهد صداقت، عصارهي ايثار، خلاصه خلوص، پاره هاي نور، تبلور نيايش و تجسم عظمت در فراخناي تاريخاند.
شهدا، پروانههاي وادي صداقتند و عاشقان كعبه وصال كه پرهاي خود را با اولين شعلههاي شمع معرفت و سير الي الله سوزاندند و مسافر آسمانها شدند تا راه آسماني شدن براي «فرزندان وطن» باز شود.
نگذاريم كه صاعقه هاي «ابتذال» و «خودگريزي» خرمن «باور» و «اعتقاد» ما را بسوزاند. مام وطن، پا گرفته از خون كبوتران حرم عشق است و «كبوتران حرم عشق» پا گرفته از غيرت فرزندان وطن، و غيرت فرزندان وطن، يادگار پرتوهاي تابان انوار هدايت احمد (ص) و علي (ع) و حسين (ع) است كه در روزگاري نه چندان دور از پاي درخت انقلاب، به معراج خون بال گشودند و جاده هاي «ايثار» را ستاره باران كردند.
و حالا بر ماست كه به حرمت بدنهاي پاره پاره پرستوهامان، و به حرمت دست هاي قلم شده عباس گونه آنها و به خاطر چشمهاي هميشه منتظر مادرانمان و به حرمت انتظار پدرانمان مگذاريم كه يوسفهاي اين وطن از يادها برود و دستهاي آلوده شهداي ما را از ما بگيرند.
وقتي سنگيني بار امانت، بر دوش تك تك ماست و پرچم نينوايي شهدا بر شانههاي ما در اهتراز، مباد آن لحظه كه پايمان بلرزد و دست هامان سست شود. فرهنگ شهيد، راه شهيد و هدف شهيد مقدس است و جاده حركت او، حلقه اتصال به آخرين چراغ عالم امكان است (همان، ص9).
با توجه به مطالب مذكور ضرورت و اهميت اين بحث مشخص ميشود:
- شناخت بخشي از ويژگيهاي فرهنگي و معنوي دفاع مقدس.
- ارزيابي و شناخت اقتضائات و ضرورتهاي زمان حال.
- انجام ارزيابيهاي نظري و نيز ارائة پيشنهادي كاربردي براي تبيين و حفظ ارزشهاي فرهنگي دفاع مقدس.
اهداف تحقيق
هدف كلي:
- بررسي راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسل آينده
اهداف جزئي:
- تبيين راههاي حفظ ارزشهاي دفاع مقدس
- تبيين راههاي انتقال فرهنگ و ايثار و شهادت به نسل آينده
تعريف مفهوم ارزش
ارزش در لغت، به معناي قيمت، بهاء، ارج، شايستگي و زيبندگي است. ارزش در هر يك از ساحتهاي اجتماع- اقتصاد، فرهنگ، دين، حقوق، اخلاق- داراي معناي خاص است. ارزشهاي اسلامي در مفهوم عام و گسترده عبارت است از آنچه از نظر دين مقدس اسلام مطلوب و سودمند است؛ ولي گاه از ارزشهاي اسلامي، معناي خاصي اراده ميشود و در مفهوم خاصش يعني آن ارزشهايي كه اسلام مطلوب و ارزشمند بودن آنها را در عرصه اخلاق به رسميت شناخته است. از اين رو، منظور از ارزشهاي اسلامي به عنوان يكي از عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، مهمترين ارزشهاي اخلاقي است كه رزمندگان اسلامي در دوران دفاع مقدس، به آنها آراسته بودند (ارزشهاي اسلامي، 1380، ص12).
ارزشها، از مهمترين اجزاي يك فرهنگ به شمار مي آيند؛ چرا كه از باورهاي يك ملت سرچشمه ميگيرند و در عرصههاي گوناگون فعاليت آن تأثير ميگذارند. بروز و ظهور اين ارزشها، به هنگام حوادث و رخدادهاي سرنوشت ساز، از جمله دفاع از كيان و سرزمين بسي پر فروغ تر و خيركنندهتر است (ارزشهاي اسلامي، 1380، ص 16).
ارزشهايي كه در حماسه دفاع مقدس تبلور يافت و از عوامل مهم پيروزي بر دشمن بود، ريشه در فرهنگ ناب اسلامي و باورهاي ديني رزمندگان اسلام داشت. آنان، براساس آموزههاي قرآني، ارتباط خود را با خداوند متعال نزديك و استوار كرده بودند. اين ارتباط كه با ياد خدا، به وسيله نماز و انس با قرآن و دعا و راز و نياز و نيز اخلاص ورزي و توكل پديد ميآمد، آرامش بر گسترة جانشان چيره و از امداد و نصرت الهي برخوردار ميساخت: «هر جا كه كم ميآورديم و مي بايست ميجنگيديم، اكسير توكل بالا ميرفت و باعث ميشد كه به مرور زمان ضعف انگيزه كه در قبل از انقلاب در ارتشيها وجود داشت از بين برود و در همين دانشگاه جنگ بود كه روحيهها تقويت و انگيزههاي ما قوي شد.» (سخنراني شهيد صياد شيرازي، ص78). همين ارتباط وثيق، سرانجام آنان را مشتاق ديدار دوست و نظاره كردن «وجه الله» ميكرد؛ اشتياقي كه آغازش بي اعتنايي به دنيا و انجامش شهادت طلبي بود.
رزمندگان اسلام همچنين از قرآن كريم فرا گرفته بودند كه به يكديگر محبت و مهر بورزند و اخوت و همدلي پيشه كنند، چه در اين صورت، روابط دو سويه فرماندهان و نيروها سامان مييافت و اثرات شگرفش را در سختترين لحظههاي نبرد نشان ميداد. «روابط انساني خاصي در جبهه حاكم بود. اين روابط انساني، مقاومت را بسيار افزايش ميداد. مثلاً ما تا پايان جنگ بدون داشتن درجه جنگيديم، ولي به علت همين روابط انساني در كنترل و هدايت و فرماندهي رزمندگان مشكلي نداشتيم» (مجله سياست دفاعي، 1375، ص 13). اين محبت و عشق ژرف، خود ايثار و فداكاري را به دنبال داشت؛ ايثاري كه از اندك اندوختة مالي تا گوهر نفيس جان را شامل ميشد. نيز از قرآن كريم آموخته بودند كه در برابر دشمن استوار و سرافراز باشند. آنان براي انجام اين مهم، صبر و استقامت را در اوج زيبايي به تصوير كشيدند؛ شجاعت و دلاوري را بر قلة بلند افتخار نشاندند و عزت و كرامت را شكوهي سترگ بخشيدند. درخشش خيره كننده ارزشهاي اسلامي كه در حماسة دفاع مقدس بازتاب يافته است، انعكاس آن همه زيبايي كه در چهره تابناك اين حادثه رخ نمود، مجالي به گستردگي و فراخي سينههايي كه اين زيباييها از آنها سرچشمه گرفته و سرازير شدهاند، ميطلبد (ارزشهاي اسلامي، 1380، ص17)
مفهوم ايثار و شهادت
شهيد از ماده شهود و شهادت است؛ شهود هم به معني حضور است و هم به معني علم و يقين و هم به معني معاينه و شهادت مشاهده است. شهيد در لغت به معني «گواه» است و در اصطلاح به كسي گويند كه در راه خدا كشته ميشود.
در احاديث است كه شهادت برترين مرگ است. قطره خون شهيد، نزد خدا از بهترين قطرات است. شهادت موجب آمرزش گناهان مي شود. شهيد از سؤال قبر، مصون است و فشار قبر ندارد و در بهشت با حوريان همنشين است. شهيد، حق شفاعت دارد. شهدا اولين كسانياند كه وارد بهشت ميشوند و همه به مقام آنها غبطه ميخورند. شهادت فنا شدن انسان براي نيل به سرچشمه نور و نزديك شدن به هستي مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زيباترين شكل است. شهادت مرگي از راه كشته شدن است، كه شهيد آگاهانه و به خاطر هدف مقدس و به تعبير قرآن «في سبيلالله» انتخاب ميكند.
امام خميني (ره) فرمود: «مرگ سرخ، به مراتب از زندگي سياه بهتر است و ما امروز به انتظار شهادت نشستهايم، تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند.»
از ديدگاه اسلام، شهادت در راه خداوند متعال آن قدر مقام عالي و پراهميت و زيبايي داشته و دارد كه اولياي خداوند، و برگزيدگان او همچون علي بن ابيطالب (ع) و فرزندانشان مانند امام حسين (ع) و امام جعفر صادق (ع) و… آرزوي شهادت در راه خدا را مينمودهاند.
اين آرزوي در گفتار و اعمال اصحاب ياران معصومين (ع) نيز ظاهر و آشكار است. از طرف ديگر در مقام شهيد و فضيلت آن اين نكته مهم را بايد در نظر بگيريم كه اگر پديده شهادت در تمام تاريخ بشري يك بار اتفاق ميافتاد، يعني تاريخ بشر تنها يك فرد شهيد داشت، باز اهميت شهادت فوق همه پديدههاي حيات بشري بود. چه رسد به اين كه در گذرگاه قرون و اعصار، كاروانيان منزلگه شهادت متجاوز از ميليونها نفر از پاكان اولاد آدم بوده، پيشتاز برجسته اي همچون حسين بن علي (ع) ياراني با شخصيتهايي عظيم در اين دوران كوي الهي شركت داشتهاند (اسوه، 1384، ص28).
فضايل و ويژگيهاي امام حسين (ع) و فرهنگ عاشورايي ايشان يك نمونه و الگوي كامل و تمام عياري است كه براي همه انسانهاي آزاده و آزادانديش از هر دين و آييني سيماي واقعي و درس فراموش نشدني عزت، فداكاري، شجاعت، شهامت، غيرت، آزاديخواهي، محبت، عدالت طلبي، صبر، قيام براي امر به معروف و نهي از منكر، شهادت طلبي، جهاد در راه حق و حقيقت، عرفان توحيد، عبادت و زندگي مطلوب بشريت را به تمام و كمال ترسيم نموده و به تصوير كشيده است (همان، ص30).
و شهداي هشت سال دفاع مقدس نيز به تأسي از امامان معصوم (ع) همين گونه بودند. در وصف اين شهيدان والامقام چه خوب گفتهاند: «شهدا شمع محفل بشريتند» همانگونه كه شعلهاي در تاريكي به ما روشني ميدهد و كمك ميكند تا راه درست را پيدا كنيم، شهيدان هم ميتوانند براي ما بهترين الگوها و راهنمايان در زندگي و رسيدن به سعادت باشند. آنان در بهترين سن و سال زندگي به دور از هرگونه چشمداشتي به تقدير و تشكر، با نثار جان خويش در دفاع از كيان و وطن خود از ديگري گوي سبقت را ربوده و شهد شيرين شهادت را به كام خود ميكشيدند تا با عزت و آزادگي در پيشگاه خداوند متعال حاضر شوند. شهيدان در كمال ساده زيستي و با كمترين توقع از اطرافيان و جامعه خود، به دور از هرگونه تجملات و تشريفات دنيا را فروختند تا در عوض از پروردگار خويش آخرت را بستانند. درود و رحمت خدا بر آنان باد.
رابطه ارزشهاي اخلاقي و باورهاي ديني
ارزشهاي اخلاقي مورد تأييد اسلام مبتني بر جهان بيني اسلامي و باورهاي ديني است. در مكتب اسلام، ارزش هاي اخلاقي منهاي اعتقاد به مبدأ و معاد وجود ندارد. از همين رو، استاد شهيد مطهري بر اين باور است كه شرافت انساني و اخلاقي جز در ذيل مكتب خداپرستي صورت نميبندند و در هيچ مكتب ديگري قابل توجيه نيست. ايشان دربارة رابطة ارزشهاي اخلاق با ايمان مي نويسد: «كرامت، شرافت، تقوي، عفت، امانت، راستي، درستكاري و بالاخره همه اموري كه فضيلت بشري ناميده مي شود و همة افراد و ملتها آنها را تقديس مي كنند و آنهايي هم كه ندارند، تظاهر به داشتن آنها ميكنند، مبتني بر اصل ايمان است؛ زيرا تمام آنها مغاير با اصل منفعت پرستي است و التزام به هر يك از اينها، مستلزم تحمل يك نوع محروميت مادي است. آدمي بايد دليلي داشته باشد كه رضايت به يك محروميت بدهد؛ اين جهت آنگاه ميسر است كه به ارزش معنويت پي برده و لذت آن را چشيده باشد.» (مطهري، 1361، ص 152).
بنابراين، جهان بيني اسلامي و باورهاي ديني، افعال اختياري انسان را در جهتي سوق ميدهد كه موجب وصول او به كمال اخروي و سعادت ابدي مي گردد؛ كمال و سعادتي كه تنها در ساية قرب به خداوند متعال به دست مي آيد (ارزشهاي اسلامي، 1380، ص13).
لزوم ماندگاري ارزشهاي دفاع مقدس
چگونه انديشيدن درباره تاريخ و آگاهي از آن، عامل روشن شدن خواستهاي ما ميشود. اين انديشه يا به ما روشنايي ميدهد و يا ما را از راه به در كرده و از واقعيات غافل ميسازد (دوران افتخار، ص14).
دامنه تأثيرگذاري فرهنگ و معنويات جبهه با پيچيدن آوازهاش در ميان ديگر جوامع مسلمين، خاصه در لبنان و افغانستان و كشورهاي منطقه خليج فارس گسترده گرديد. تأثير عميق فرهنگ دفاع مقدس در زندگي مردم و در كنه باور و اعتقادات مذهبي امت مقاوم و حزب الله انكارپذير نيست. اهميت اين موضوع وقتي بيشتر نمايان مي شود كه ببينيم مقام معظم رهبري نيز در فرمايشات گوهربارشان مدام بر اين موضوع تأكيد دارند. «ميبايست اين فرهنگ با جديت تمام در سياستها و برنامهريزيهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي كشور لحاظ و تثبيت گردد. بر همين اساس، بايد با آفتها و ضد ارزشهاي فرهنگ دفاع مقدس كه همانا رفاه طلبي و راحت طلبي و دنياخواهي است، مقابله كرد» (همان، ص20).
نهادينه كردن ارزشها در بين نسل جوان
زير ساختهاي فكري هر جامعهاي منبعث از فرهنگ حاكم بر آن جامعه است و مقوله فرهنگ رابطه مستقيمي با زيرساختهاي جامعه دارد. بنابراين، براي تغيير در حاكميت هر جامعهاي ابتدا بايد از تغيير فرهنگ حاكم بر آن جامعه شروع گردد كه در اين برهه از زمان دشمنان دين و قرآن و كشورهاي سلطهگر چه در داخل و چه در خارج براي نيل به تغيير نوع حاكميت در جامعه، تهاجم به نظامهاي فرهنگي را سرلوحه سياستهاي توسعه طلبانه خود قرار دادهاند.
از آنجا كه تاريخ ملتها، پنجرهاي بر روي هويت ملي آنهاست، هر فرد با گذراندن دوران تحصيل، با تاريخ و نمادها، انديشهها و دين آشنا ميشود. از همين روست كه در پرتو ارزشها، انسانها متحول شده و در قالب فرهنگ و فلسفه حياتي كه به آن معتقدند استحكام رواني، شخصيتي و اجتماعي پيدا ميكنند و به هويت ملي، ميرسند. در اين راستا، اصليترين ابزار انتقال و نگهداري ارزشهاي اعتقادي جامعه، حفظ و پويايي تاريخ و ميراثهاي گذشته را پس از خانواده و نهاد آموزش و پرورش تشكيل ميدهد و پيداست كه در اين خصوص آموزش و پرورش حياتيترين نهاد است كه ميتواند ضمن حفظ و اعتلاي فرهنگ، سعادت فردي و اجتماعي را نيز فرآهم آورد. با توجه به اين نقش حياتي كه براي آموزش و پرورش مطرح شد؛ معلوم ميشود كه چرا مراكز آموزشي به عنوان اولين خاكريز، مورد هجوم بيرحمانه امپرياليسم فرهنگي قرار ميگيرد. (بصيرت بسيجي، آذر 1381)
نهادينه كردن ارزشها در جامعه، نياز به برنامهريزي و سازماندهي دارد و مسؤوليت اين مقوله بر عهده كليه نهادهاي فرهنگي در جامعه مخصوصاً آموزش و پرورش است و بايد كار كليدي و مبنايي انجام پذيرد. لذا بايد قدمهاي اساسي در جهت ارائه الگوهاي درست به نسل جوان برداشته شود كه بتواند نيازهاي متناسب با ارزشهاي انقلاب را جوابگو باشد.
تاريخ پرافتخار جمهوري اسلامي مشحون از ايثارگريها و فداكاريهاي خيل عظيم معلماني است كه در كلاس خود درس شهامت و شجاعت و دفاع از دين را به شاگردان آموختند و آنها نيز سر از پانشناخته از حريم نظام مقدس جمهوري اسلامي دفاع كردند و خون پاكشان گواه اين مدعا است. امروز نيز معلمان در عرصه و ميداني ديگر مسؤوليت هدايت نسلي را به عهده دارند كه آماج حملات زهرآگين فرهنگي دشمنان است و بايد كه اين جبهه و سنگر نيز از فهميدههاي فهميده و همت هاي بلند همت پر شود كه راه چاره همين است و بس.
دين باوري، استكبار ستيزي، عشق به ميهن، زندگي هدفمند و تلاش در راه سازندگي وطن، سرمايههاي گرانبهاي جوانان عزيز ماست. اينها حاصل زحمات طاقتفرساي خيل معلمان دلسوز و فداكار است كه بايد بر اين همه همت درود فرستاد.
دستگاه تعليم و تربيت به عنوان عظيمترين نهاد فرهنگي، آموزشي و تربيتي كشور رسالت پرورش بالندگي نسل آينده را بر دوش دارد. معلمان فهيم و فكور و با ظرفيت بالاي فكري و فرهنگي خود به عنوان مولدان انديشه و دانايي، با ترويج و تعميق ارزشهاي انقلاب اسلامي و تعظيم شعائر ديني و بينش و نگرش سياسي اصيل و سالم و بدون گرايش به خط بازيهاي سياسي، سعي در ارتقاء سطح آگاهي و فرهنگ جامعه دارند. مدرسه به عنوان خط مقدم جبهه تعليم و تربيت و كانون توسعه مرزهاي دانايي است.
«اساسيترين نياز جامعه وجود انسانهاي سالم، توانمند و صالح است و مدارس مسؤوليت تربيت چنين انسانهايي را برعهده دارند. رسالت انبياء تزكيه، تعليم و تربيت انسانهاست و هم اكنون بخش عظيمي از اين وظيفه بر عهده معلمان است و سرنوشت بسياري از افراد در مدارس رقم ميخورد. برنامه ريزي براي تربيت و تحول اخلاقي يك نسل كار بسيار مهمي است.» (مقام معظم رهبري، نگاه 6).
«اين نسل در واقع از تلاش نسل پديده آورنده انقلاب و تداوم دهندهي انقلاب تا امروز بهرهمند است. كشور ما هم كشور جواني است. ما امروز يك مجموعه عظيم جوان پرنشاط، پر انرژي و پراستعداد داريم و اين نعمت و ثروت بزرگي است، به شرط اينكه اين نسل گسترده با هويت صحيحي ساخته شود. اولين چيزي كه در مجموعه آموزش و پرورش بايد به اين نسل اعطا شود، عبارت است از اميد به آينده و شوق نسبت به بناي آينده و بهرهگيري از فضايي كه انقلاب در اختيار انسانها و بخصوص نسل جوان گذاشته است. تربيت را نبايد با سخت گيري اشتباه كرد. تربيت هدايت است؛ دميدن روح انضباط اخلاقي در نسل جوان است … اين مسأله برنامهريزي براي تربيت و تحول اخلاقي يك نسل، كار بسيار مهمي است.» (همان، شماره6).
اكنون كه دشمنان اسلام و انقلاب از تمامي توطئههاي استكباري خويش نااميد شدهاند، تنها راه مقابله با اين انقلاب شكوهمند اسلامي را مبارزه با فرهنگ و اعتقادات مردم تصور كرده و بيشترين توجه و حمله را به نسل جوان، اين آيندهسازان جامعه اسلامي معطوف داشته است.
فرهنگيان، اين مشعل داران سنگرهاي تعليم و تربيت با حضور مستمر و فعال در دوران دفاع مقدس، حضوري تاريخي و فراموش ناشدني كه نشانگر بينش و عشق و علاقه اين قشر فرهيخته به اسلام است، داشتهاند (طلايه داران نور، ص14). با تغيير جبهه جنگ، ما بايد در صحنه فرهنگي، گام برداريم و بايد با اطاعت از ولي امر مسلمين و پيروي از خط امام راحل، تداوم بخش خون شهيدان باشيم و با حركتي نو و تمسك به قرآن و عترت طاهرين (ع) و با شناخت دقيق دشمن به دفاع از آرمان فرهنگ اسلامي خويش بپردازيم.
اهميت و نقش معلم، در جوامع بشري به حدي است كه پيامبران الهي خود را معلم معرفي ميكنند و از سوي ديگر ملاحظه ميشود كه غالباً تاريخ به دست معلمان رقم زده ميشود. و در معارف اسلامي و در نظر رهبران اسلام، معلم زماني ارزشمند است و شايستگي آن همه تقدير و تحسين را مييابد كه متربيان خود را براي كسب «ارزشهاي اسلامي» و دوري از «ضد ارزشها» هدايت كند. امام خميني فرمودند: «چنانچه معلم، يك معلمي باشد كه دعوت به نور بكند دعوت به صلاح بكند، دعوت به اسلام بكند، دعوت به اخلاق صالحه بكند، دعوت به ارزشهاي انسان بكند، ارزشهايي كه عندا… ارزش است. اگر اين كار را بكند، همان طوري كه انبياء مردم را از «ظلمت» به «نور» ميكشانند، اين معلم هم، اين بچهها را از ظلمات به نور وارد ميكند و همين شغل است كه شغل انبياء است.» (صحيفه نور، ج 21، ص 268).
نتيجه گيري
يكي از رسالتها و مسؤوليتها در طول تاريخ در همه عصرها و همه تمدنها و كشورها انتقال دادن ارزشهاي حاكم بر جامعه است حفط و اعتلاء و انتقال ارزشهاي اصيل فرهنگي و ديني و باورهاي مطلوب اجتماعي رفتارهاي متعالي فردي و جمعي مانند نشاط و پويايي، عطوفت، استواري، عزم و تلاش از اساسيترين رسالتهاي همگاني است.
رسانههاي گروهي از جمله راديو و تلويزيون و مطبوعات و وسايل صوتي و تصويري و اطلاعرساني نوين ميتوانند نقش قابل توجهي در تبليغ و ترويج بسياري از باورها و ارزشهاي فرهنگي داشته باشند.
هنگامي كه فرهنگ شهادت در جامعه رواج يافت، شوق و شعفي در قلوب به وجود ميآيد كه سبب مسابقه و رقابت بر سر كسب اين مقام مي شود. پيامبر گرامي اسلام(ص) با ترويج فرهنگ جهاد و شهادت توانست با جمع اندك و ناتوان مسلمانان اوليه، (به لحاظ مادي) نصرت و ياري خداوند متعال را كسب كرده، بزرگترين ضربهها را بر پيكر شرك زده و سبب تثبيت و گسترش سريع اسلام شود.
با گسترش فرهنگ جهاد و شهادت طلبي است كه لرزه بر اندام دشمنان ميافتد و آنان را از نفوذ در دژهاي اسلام نا اميد ميكند.
پس تنها گسترش و رواج فرهنگ جهاد و شهادت است كه استقرار عدل جهاني را به دنبال خواهد داشت و فاصله گرفتن از اين فرهنگ يعني ذلت و ضلالت جوامع و دور ماندن از قافله نور و هدايت.
اميد است بشريت امكان بازگشت به رسالت معنوي و ملكوتي خود را از دست نداده و توفيق شناخت و عمل به آن را به دست آورند و از اين راه تمام تلاشها و دانشها در جهت بهبود جوامع و سعادت واقعي انسانها قرار گيرد و تمدنهاي بيجان، با روح ايمان جان گرفته و معناي حقيقي زندگي در تمام ابعاد شخصيت انساني گسترش يابد.
حماسة بزرگ هشت سال دفاع مقدس بايد به عنوان ميراثي گرانسنگ در ذهن ملت ايران باقي و از آفت تحريف مصون بماند. تنها در اين صورت است كه آيندگان و كساني كه دوران پرافتخار دفاع مقدس را درك نكردهاند، ميتوانند اين ميراث را در منظر ديدگان خويش قرار دهند و از اندوختههاي گرانبهاي آن سود جويند. بديهي است ملت ما امروز با داشتن مفاخر و دستاوردهاي گرانبهاي دوران دفاع مقدس در تدوين الگوي فرهنگي، نيازمند مباني تئوريك متناسب با تحول، از ديگران نيست.
لذا به مسؤولين پيشنهاد ميشود به اين امور اهتمام ورزند:
- بررسي و تبيين سيره ائمه معصومين (ع) و حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري به عنوان الگوهاي با هويت و قابل قبول.
- ايجاد حوزه تبادل فرهنگي با حفظ هويت ديني و ملي و اثبات قابليت و توانمندي فرهنگ غني اسلام و نفوذ روشي كارآمد در فرآيند توسعه و تجدد علمي و ايجاد خدشه در مشروعيت انحصار الگوي توسعه غرب.
- تعيين استراتژي دفاع فرهنگي با بهرهگيري اصولي از ارزشهاي هشت سال دفاع مقدس و اخلاق و رفتار رزمندگان به عنوان برگزيدهاي نو و بازبيني شده در حوزه دستاوردهاي فرهنگي انقلاب اسلامي كه متعلقات عيني و تحقيقي مفاهيم خود را از حيث عقبه تاريخي يافتهاند.
- تحقيق، تبليغ، تأليف و حفظ انگيزه معنوي در ساختار فرهنگ عمومي جامعه به عنوان قويترين سمبل دين و دين باوري در انديشه حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري.
با توجه به مطالب مطرح شده مسؤولين عزيز كشور بايستي:
- فهم صحيح و درك درست و جامعي از مفاهيم ارزشي داشته و به دور از افراط و تفريط، مفاهيم ارزشي دفاع مقدس را به نسل جوان معرفي نمايند.
- سازگاري گفتار و رفتار مناديان: حضرت علي (ع) ميفرمايند: «آن كس كه در جايگاه پيشوايي مردم قرار ميگيرد بايد پيش از آنكه ديگران را آموزش دهد، به تعليم خويش بپردازد.» (نهج البلاغه).
- سهلگيري و آسانگيري در انتقال مفاهيم ارزشي و عدم تحميل تكاليف خارج از وسع و توان، به ويژه در مراحل اوليه كه نياز به جاذبههاي ويژه است.
- تقويت انگيزههاي معنوي: دين خواهي و احساس انگيزه و عطش براي پاسخ گويي به نيازهاي روحي و معنوي به نحوي كه اگر احساس نياز و عطش از درون بجوشد چون تشنهاي خود به دنبال آب خواهد رفت.
- به كارگيري روشهاي تبليغي صحيح، جذاب و منطقي درايجاد گرايش و انگيزههاي مثبت به سوي ارزشها: مخاطب شناسي و ارايهي مفاهيم ارزشي مناسب با توانايي و ظرفيت روحي علمي آنان (كلّم الناس علي قدر عقولهم) و هم چنين شفافيت و سادگي در انتقال مفاهيم ارزشي.
- استفاده از روشهاي غير مستقيم.
- تكيه بر استدلال و روشهاي اقناعي: انتقال پيامهاي ارزشي بايد مبتني بر آگاه سازي همراه با استدلال و تحليل باشد تا موجب اقناع و پذيرش دروني و ايجاد كانون جذب در خانه دل مخاطب گردد.
- تكيه بر زيباييها با بهرهمندي از هنر: حكيمي مي گويد: «اگر ما يوسفهاي ديني و مفاهيم ارزشي را به مردم و مخاطبان بنمايانيم، هزاران زليخاي سينه چاك را مشتري دين و ارزشها خواهيم ساخت.»
- تقدم تشويق: تشويق و پاداش، زمينههاي گرايش و جذب به سوي ارزشهاي متعالي را در انسان فراهم ميسازد.
- توجه به كرامت، عزت نفس و ارزنده سازي شخصيت مخاطبان: حرمت گذاري و احترام به شخصيت و كرامت انساني، از مهمترين عوامل مؤثر در تربيت به شمار ميآيد. عزت نفس موجب اعتماد و خودباوري و شكوفايي و خلاقيت خواهد شد. چنانچه حضرت امير (ع) فرمودند: يادآوري زياد نقاط مثبت و خوب در رفتار افراد باعث تحرك و پويايي اشخاص شجاع و برانگيختن افراد دلسرد و مسامحه كار به سوي رفتار مثبت خواهد شد (نهج البلاغه).
- اظهار عشق و محبت و عاطفه ورزي: مفاهيم ارزشي اگر با شربت عشق و محبت دركام دل و جان مخاطبان ريخته شود حلاوت آن در قلب و عقل آنان چشيده شده و آنها را با شور ونشاط به سوي ارزشها سوق ميدهد.
- اميد بخشي، مثبت گرايي، اعتماد سازي: ايجاد اميد و نشاط، به جاي يأس آفريني، القاي توان و اعتماد به جاي تلقين عجز، ناتواني و ضعف و نگرش مثبت به آيندهاي روشن و تعالي بخش و سعادتمند موجب تحرك و پويايي، اعتماد به نفس و افزايش روحيهي استقامت و پايداري در راه هدف شده و زمينههاي مناسبي را براي پذيرش مفاهيم ارزشي براي او فراهم ميسازد. حسن ظن و اعتماد به جوانان باعث دلگرمي و برقراري ارتباط صميمي ميشود.
- معرفي الگوهاي عيني و رفتاري در جامعه: معرفي الگوهاي ارزشي شايسته كه بيانگر عيني و ملموس انطباق با رفتارهاي عملي الگوها است از عوامل مهم گرايش به ارزشها ميباشد. قرآن كريم در اهميت نقش الگويي راهبران ديني ميفرمايد: «لقدكان لكم في رسول الله اسوه حسنه».
- پاسداري از هويت اصيل جامعه در مواجهه با فرهنگ بيگانه: اقوام و مللي كه از وحدت و انسجام فرهنگي قوي برخوردارند؛ كمتردر معرض تغيير وتحريف قرار ميگيرند.
- نظام آموزشي كيفي و كارآمد: بذر اعتقاد به مفاهيم ارزشي در فطرت هر انساني به طور بالقوه وجود دارد. نظام آموزشي كارآمد ميتواند با شيوههاي صحيح اين استعدادهاي بالقوه رابه فعليت رسانده و دراين زمينه برنامهريزي نمايند.
- آزاد انديشي: پرهيز از اجبار و اكراه (مظفر، 1383، ص34).
- مسؤولان و دولت مردان باورشان شود كه مديون خون شهدا هستند.
- براي مسؤولان تبيين شود كه امنيت امروز جامعه، مرهون فداكاريها، رشادتها خون دادنها و از جان گذشتگي شهداي ديروز است.
- هماهنگي لازم با آموزش و پرورش صورت گيرد تا در تهيه و تنظيم كتب درسي، بخشي هم به وصيت نامه شهدا اختصاص يابد.
- تهيه زندگينامه و شرح عمليات مربوط به شهدا.
- مصاحبه با خانواده شهدا و ثبت و ضبط ويژگيهاي اخلاقي و ديني شهيدان.
آيا براستي دم زدن از فرهنگ دفاع مقدس و تلاش در جهت نهادينه كردن آموزهها و دستاوردهاي والاي آن چيزي جز استقلال خواهي، آزادي طلبي، دشمن ستيزي و عزت خواهي و وطن پرستي، مبارزه با ظلم، دفاع از مظلومان، ايثار و شهادت طلبي و حفظ حدود و ثغور سرزمين اسلامي ايران ميتواند باشد؟ و سخن آخر اينكه: شهدا، همواره حي و حاضرند و نظارهگر اعمال و رفتار و اعمال ما. پس چنين مباد كه خداي ناكرده ما مدعيان، اكنون رنج دهنده شهدا و آبروريز «نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران» باشيم.
پس بيائيم از هم اكنون با شهيدان ميثاقي دوباره بنديم و براي وصول به اين مهم نيكـوتر آن است كه هم يك نگـاه عاقـلانه به زندگـي آنها داشته باشيم و هــــم پيـروي عملي از روش رفتـاري آنها، و البته همه اينها مقدمهاي است تا اين فاصله زياد شده با شهيدان را كه متأسفانه پس از جنگ هر روز زياد و زيادتـر ميشـود، با همـت بلنـد خـود كم و كمتر كنيــم.
منابع
1- پيام ايثار، مجموعه مقالات نخستين همايش پيام ايثار، به كوشش علي اكبر ازغندي- زمستان 1383
2- تيموري، احمد، طلايه داران نور، ناشر: شهر انديشه، با همكاري شوراي تحقيقات و ستاد ايثارگران استان همدان.
3- دوران افتخار، ستاد كل نيروهاي مصلح، بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس.
4- سرو، ويژه نامه بسيج و دفاع مقدس، 16/2/1382، شماره 1185.
5- صحيفه نور، مجموعه رهنمودهاي امام راحل(ره)، وزارت ارشاد، تهران 1361- 1371.
6- منصوري لاريجاني، اسماعيل (1382)، تاريخ دفاع مقدس، ناشر: انتشارات خادمالرضا (ع).
7- مظفر، حسين (1383)، «جامعه پذيري و نقش آن در دروني كردن ارزشها»، ماهنامه تربيت شماره 1 مهر.
8- ماهنامه نگاه، وزارت آموزش و پرورش، سال 12، شماره 211.
9- ماهنامه نگاه، وزارت آموزش و پرورش، سال 12، شماره 210.
10- نقي زاده، اكبر، علي (1380)، عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، جلد 1، باورهاي ديني و امدادهاي غيبي، انتشارات: مركز تحقيقات اسلامي.
11- نقي زاده، اكبر، علي (1380)، عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، جلد 2، ارزشهاي اسلامي، انتشارات: مركز تحقيقات اسلامي.
12- نورفر، عباس (1382)، ماهنامه رشد معلم 8، سال 21، ارديبهشت ماه
13- خلاصه مقالات همايش اسوه «معلم، دانش آموز، شهادت و فردا» برگزار كننده مؤسسه فرهنگي آموزشي امام حسين (ع)، 1384، مشهد مقدس.
نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت
بيژن شهرامي
از هستي خويشتن گذر بايد كرد زين ديو لعين صرفنظر بايد كرد
گـر طـالب ديـدار رخ محبـوبـي از منـزل بيگانه سفـر بايـد كـرد
شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهري است ميان عاشق و معشوق. رخشان چراغي است در امتداد نگاه افلاكيان خاكي؛ همانان كه راه صدساله را يك شبه پيمودند و از بقعهي فنا به خطهي بقا خراميدند؛ همانان كه عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر يافتند و در گرگ و ميش صبح كه نواي جرس، عاشقان حرم را صلا ميزد، خواب نوشين بامدادي را از ديدگان ربوده و با دوگانهي عشق به ديدار يار شتافتند؛ همانان كه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند: «ولاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيلالله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون»
آري شهادت هنر مردان خداست، هنري كه رويكرد عاشقانه و از سر آگاهي نسل آيندهساز ايران سدهي چهاردهم هجري بدان، طرحي نو در انداخت و نه تنها موجبات سرنگوني حكومت مستبد پهلوي و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي را فراهم آورد، بلكه هجمهي نظامي همه جانبهي مخالفان حاكميت اسلام ناب محمدي(ص) را نيز كه در قالب تجاوز رژيم بعث عراق به ايران اسلامي رخ نمود، ناكام گذاشت.
اين رويكرد شكوهمند كه به فضل خدا و در سايهسار زعامت و رهبري بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره) شكل گرفت، اين سؤال را به اذهان متبادر مينمايد كه آن بزرگمرد چگونه توانست عشقورزي و دلدادگي به شهادت في سبيلالله را به ملت خويش بياموزد؟ يا به تعبير ديگر، نقش امام (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت چه بوده است؟
در مقام پاسخگويي بدين پرسش اساسي، اگر سيرهي نظري و عملي امام راحل را در نظر بگيريم در مييابيم كه نقش ايشان در تحقق تربيت مورد بحث به دليل بهرهمندي ايشان از موارد ذيل برجسته و ممتاز است:
الف- برعهده داشتن رهبري خردمندانه انقلاب اسلامي
در روزگاري كه آسمان شب زدهي ايران تيرهتر از آن مينمود كه رواق منظر خستگان از صولت شب، ميزبان اميدواري به درخشيدن كوكبي هدايتگر باشد، به ناگاه خورشيد وجود روح خدا طلوع نمود و بذر اميد در قلوب جويندگان دينمداري، استقلال و آزادي ايران طاغوت زده جاي گرفت.
سلسه جنبان انقلاب اسلامي در شرايطي كه انديشهي زوال نظام ستم شاهي به ذهن كسي خطور نميكرد، به صراحت علت العلل مشكلات عديده و ديرپاي ملت ايران را حاكميت رژيم طاغوت دانستند و ضمن كشيدن قلم رد بر انديشهي جدايي دين از سياست، انديشهي متعالي ولايت فقيه و تأسيس حكومت مردم سالار ديني را در امتداد نگاهها قرار دادند.
با فراهم آمدن زمينهي مبارزه با حكومت اسلام ستيز پهلوي، فرهنگ شهادت ديگربار مجال زنده شدن يافت و عرصه را بر دشمنان دين و ملت تنگ ساخت.
اين امر كه به خوبي مؤيد ريشهدار بودن و مواجه شدن انقلاب اسلامي با اقبال عمومي بود، هر روز ابعاد گستردهتري پيدا كرد تا آنجا كه افق روشن پيروزي رخ نمود.
بدين ترتيب، رهبر كبير انقلاب اسلامي با اقتدا به سالار شهيدان فرهنگ شهادت في سبيلالله را احيا فرمود و عملاً در راه تربيت نسلي عاشق و عارف به شهادت گام برداشت.
آري آن پيشواي بزرگ خاطر شريف ملت مسلمان ايران را بدين حقيقت مهم جلب فرمود كه پيروزي انقلاب اسلامي و حاكميت دين خدا در گرو شهادت طلبي است:
«طبع يك انقلاب فداكاري است. لازمهي يك انقلاب شهادت و مهيا بودن براي شهادت است. قرباني شدن و قرباني دادن در راه انقلاب و پيروزي آن اجتناب ناپذير است به ويژه انقلابي كه براي خداست و براي دين اوست، براي نجات مستضعفان است و براي قطع اميد جهانخواران و مستكبران ... قرباني براي يك انقلاب بزرگ نشانهي يك پيروزي و نزديك شدن به هدف است...»
ب- شهادت طلبي
رهبر كبير انقلاب اسلامي كه فرهنگ عاشورايي شهادت طلبي را به عنوان سنتي از سنن مذهبي فراموش شده احيا فرمود، خود فرزند شهيدي سرافراز بود و با اقتدا به اجداد طاهرينش به شهادت در راه خدا عشق ميورزيد؛ چنان كه بارها شخصاً تا سرحد شهادت پيش رفت اما چون ارادهي الهي بر تأسيس حكومت اسلامي به دست تواناي ايشان تعلق گرفته بود، وجود به سلامت ماند.
دلدادگي آن پيشواي بزرگ به شهادت در مواضع و مواقع متعدد از جمله زمان شهادت آقازادهي مجتهد و مجاهدش، يعني آيتالله مصطفي خميني (ره) نمايان است؛ چنان كه ميبينيم، حضرتش در مواجهه با آن حادثهي جانگداز حقيقتاً صبر جميل پيشه نموده، آن را از الطاف خفيهي الهي برميشمرد، و درست به همين دليل است كه ميبينيم در روز شهادت حاج آقا مصطفي نيز نماز جماعت و تدريس امام (ره) تعطيل نميشود:
«ظهر روزي كه شهيد مصطفي خميني فرزند گرانقدر امام (ره) به شهادت رسيده بود، منزل امام پر بود از كساني كه از دور و نزديك براي عرض تسليت به محضر ايشان آمده بودند.
اذان ظهر كه شد، امام برخاست، وضو گرفت و به مسجد رفت. غافلگير شده بودم. فكر نميكردم امام آن روز براي نماز به مسجد برود. فوراً يك نفر را فرستادم كه خادم مسجد را از رفتن امام باخبر كند اما گويا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سريع سجادهاي را از همسايهها براي امام فراهم ميكند. مردم شهر نجف وقتي فهميدند امام به مسجد آمده، گروه گروه براي عرض تسليت به مسجد وارد شدند. مردم وقتي امام را ميديدند كه به صلابت كوه ايستاده و گريه نميكند، به شدت تحت تأثير قرار گرفته بودند و گريه ميكردند. امام با آرامش و وقار تمام نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز در مسجد روضهخواني شروع شد.»
حضرت امام اصولاً تمامي شهدا را فرزند خويش ميدانست؛ چنان كه فرمود: «خدا شاهد است مصطفاي من تنها آن نبود كه سالش نزديك است بلكه همهي به خاك و خون كشيدههاي حادثهي شوال (17 شهريور 1357 مطابق با 4 شوال 98) مصطفاهاي من بودهاند. من اين استقامت را و اين فيض شهادت را كه خداوند متعال نصيب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همهي بستگانشان تبريك ميگويم.»
عنايت به روحيهي والاي شهادت طلبي امام خميني (ره) كه اشارهاي هر چند مختصر بدان شد، ما را در زمينهي درك نقش حضرتش در تربيت نسل عاشق شهادت ياري ميكند؛ به اين معني كه درمييابيم مردم درس شهادت طلبي را پيش از آن كه از گفتار امام (ره) بياموزند، از كردارش آموختند. آري ملتي شهادت طلب است كه رهبراني شهادت طلب داشته باشد.
ج- تبيين حقيقت شهادت
شهادت مفهومي است متعالي كه تمامي جوامع به ديدهي احترام بدان مينگرند و آن عبارتست از بذل جان در راه هدفي كه ممكن است مادي، معنوي يا آميزهاي از هر دو باشد.
در اين ميان، دين مبين اسلام بالاترين اهميت و ارزش را براي شهادت كه همانا عبارت از بذل جان در راه خدا ميباشد، قائل شده است؛ چنان كه در روايت ميخوانيم شهيد اول فردي است كه پاي در بهشت مينهد و يا اين كه براي انسان در پيشگاه خداوند مقامي است كه جز با شهادت به دست نميآيد.
با توجه به آنچه كه ذكر آن رفت، ميتوان بدين حقيقت مسلم اشاره نمود كه شهادت زيباست و اگر اين زيبايي به آدمي نمايانده شود و حقيقت آن تبيين گردد و راهواري آن در سير الي الله مدنظر آيد، او را شيفته و دلدادهي خويش مينمايد؛ چرا كه وي فطرتاً دوستدار زيبايي است.
اين درست همان تدبير حكيمانهاي است كه امام راحل (ره) با اتخاذ آن نسلي شيفتهي شهادت را براي حفظ عزت و شرف اسلام و پاسداشت ارزشهاي انساني تربيت فرمود. چنانكه ميبينيم، سيرهي نظري و عملي حضرتش مشحون از گفتارها و كردارهايي است نورآفرين و مبين حقيقت والاي شهادت و بذل جان در راه رضاي حضرت دوست جلّت عظمته:
- «شهيد نظر ميكند به وجهالله.»
- «شهادت هنر مردان خداست.»
- «شهادت ارثي است كه از انبيا به ما رسيده است.»
- «خون شهيدان براي ابد درس مقاومت به جهانيان داده است و خدا ميداند كه راه و رسم شهادت كورشدني نيست و اين ملتها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود.»
- «همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهد بود.»
- «ما براي درك كامل ارزش و راه شهيدانمان فاصلهي طولاني را بايد بپيماييم و درگذر زمان و تاريخ و آيندگان آن را جستجو نماييم.»
- «سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رسالهي علميه و عمليهي خود را به دم شهادت و مركب خون نوشتهاند و بر منبر وعظ و خطابهي ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساختهاند. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشتهي تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيّات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به مهماني عرشيان رفتند و در جمع ملكوتيان شعر حضور سرودهاند... آنان كه حلقهي ذكر عارفان و دعاي سحر مناجاتيان حوزهها و روحانيت را درك كردهاند در خلسهي حضورشان آرزويي جز شهادت نديدهاند.»
- «خدمت به شهيد، خدمت به نبي اكرم (ص) است.»
د- ايستادگي در برابر فرآيند شوم اسلام ستيزي
در شرايطي كه برخورد انفعالي حكومتهاي اسلامي با توطئههاي اسلام ستيزان ميرفت تا از يك سو عرصه را براي تهاجم گستردهتر آنان فراهم آورد و از ديگر سو نيز بر عمق يأس، نوميدي و سرخوردگي تودههاي دينمدار امت اسلامي بيش از پيش بيفزايد، انگيزه و ارادهي به سستي گراييدهي مسلمانان، رهبران مذهبي و حتي دولتمردان ممالك اسلامي در جهت ايستادگي در برابر فرآيند شوم و هزارتوي اسلام ستيزي با حضور عاشورايي حضرت امام خميني در عرصهي مبارزه جاني تازه يافت.
امام امت با طرد موانع تاريخي و استعماري موجود بر سر راه همگرايي مذاهب اسلامي، زمينهي تشكيل جبههي متحد اسلامي در برابر اسلام ستيزان را فراهم آورد و با بيان اين مطلب كه ميبايست به تكاليف الهي عمل نمود، فارغ از اين كه به پيروزي منتهي ميشود يا خير، طرحي نو در عرصهي مبارزاتي امت اسلامي درافكند:
«خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش ميبريم يا نميبريم. اگر پيش برديم كه الحمدالله، هم ما به تكليفمان عمل كردهايم و هم پيش برديم و اگر هم نبرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براي ما نيست براي اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش ميبريم كه پيروز هم شديم يا پيش نميبريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياي خدا هم شكست ميخورند... اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهري و پيروزي واقعي بود، اگر ماها هم كه براي خدا ميخواهيم كار كنيم، شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزي با ما خواهد شد.»
ناگفته پيداست كه تأثير توفيق الهي حضرت امام (ره) در جلب عنايت تودههاي مسلمان به حقيقت مزبور (عمل به تكليف، فارغ از نتيجهي آن) در تربيت نسلي عاشق شهادت بسيار حائز اهميت است.
ذكر اين نكته هم ضروري است كه شجاعت و هوشمندي حضرت امام (ره) در برخورد با توطئههاي گوناگون جبههي كفر علاوه بر خنثيسازي وسايس شيطاني اسلام ستيزان، موجبات تربيت نسل عاشق جانفشاني در راه حضرت دوست را نيز بيش از پيش فراهم آورد. در اين زمينه، ميتوان به تعيين روز جهاني قدس، هفتهي وحدت، احياي مراسم ابراهيمي برائت از مشركين، ارسال نامه هدايتگر به رهبر اتحاد شوروي سابق، صدور حكم تاريخي عليه نويسندهي مرتد كتاب موهن آيات شيطاني و ... اشاره نمود جهت حسن ختام اين بخش، متن فتواي الهيِ عزت آفرين، دشمن شكن و شجاعانهي آن حضرت عليه نويسنده و جريان شوم آيات شيطاني از نظر ميگذرد، فتوايي كه احياي فزايندهي فرهنگ شهادت خواهي در گسترهي جهاني از جملهي بركات عديدهي آن ميباشد:
«بسمه تعالي، انا لله و انا اليه راجعون، به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان ميرسانم مؤلف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام ميباشند. از مسلمانان غيور ميخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنان را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته. روحالله الموسوي الخميني»
هـ- توجه به جوانان
امام جوانان را بسيار خوب ميشناخت و در تربيت اسلامي و تكريم و بزرگداشت ايشان از هيچ كوششي فروگذار نفرمود چنان كه ارتباط مستمر آن حضرت با نسل جوان كه يكي از مشخصههاي اصلي نهضت اسلامي حضرتش تلقي ميشود، خيلي زود مؤثر واقع شد و نسلي را كه در سايهسار شوم حاكميت نظام ستم شاهي رشد كرده بود و در معرض ابتلا به انواع معاصي و مناهي كه طاغوت فراهم آورده بود قرار داشت، ميداندار مبارزه جهت حاكميت نظام حقهي جمهوري اسلامي ساخت.
آري كلام برآمده از دل نافذ و ملكوتي امام خميني كه بيشترين تأثير را بر نسل جوان بر جاي گذاشت، قلوب مستعد و تشنهي باران معرفت ايشان را سيراب ساخت. به آنان شخصيت داد و ايشان را عهدهدار مسؤوليت خطير ايجاد و پاسداشت حكومت صلحا و نيكان ساخت.
در اين ميان، جوانان نيز كه پي به صداقت، اخلاص، خداخواهي، شجاعت، نوانديشي، عظمت، تواضع و محبت پدرانهي رهبر عاليقدر نهضت اسلامي برده بودند، سخنان روشنگرانهاش را به گوش جان شنيدند و در راه اجراي فرامين حضرتش سرازپاي نشناختند؛ چنان كه ديديم انقلاب اسلامي با مشاركت جدي نسل جوان به پيروزي دست يافت؛ همان طور كه دفاع مقدس هشت ساله نيز با حضور نسل عاشق شهادت و تربيت شده در دامان پرمهر ولايت توفيق الهي را رفيق راه اين ملت خداجو ساخت و كار تا آنجا پيش رفت كه جوانان از حضرتش ميخواستند تا براي شهيد شدنشان دعا فرمايد.
آري امام در روزگار يأس و نوميدي انقلابيون، دبستانيها را اميد خويش خواند و با ژرف انديشي و بصيرتي كه فقط در مردان الهي متبلور است، به تربيت ديني ايشان همت گماشت و ديري نگذشت كه اين نسل نوخاسته و لايق در سايهسار بندگي خدا و متابعت از فرامين جانشين وليالله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن درجه از سرفرازي دست يافت كه مقتدايشان آن كودك سيزده سالهي حماسه آفرين را كه نارنجك به كمر خويش بست و شربت شهادت را با افكندن پيكر نحيف خود به زير تانك دشمن سركشيد، رهبر خود خواند و خطاب به آنها و همهي عاشقان شهادت فرمود: «به چهرهي ملكوتي شما غبطه ميخورم.»
خلاصهي كلام اين كه امام (ره) جوانان را باور داشت و با برخورد صادقانه و برآمده از حقيقت اسلام آنها را دلدادهي دين و ارزشهاي متعالي آن نظير شهادت خواهي فرمود. درود خدا بر او و تمامي كساني كه با رهرويي او به فيض عظماي شهادت دست يافتند.
نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت بسيار عظيم است، به عظمت خود شهادت و بذل جان در راه خداي تعالي كه ژرفا و كنه آن دست نيافتني مينمايد.
آن حضرت به واسطهي برعهده داشتن رهبري حكيمانهي انقلاب اسلامي، بهرهمندي از روحيهي والاي شهادت طلبي، اهتمام به امر تبيين حقيقت والاي شهادت، ايستادگي در برابر فرايند شوم اسلام ستيزي و توجه ويژه به جوانان طرحي نو درانداخت و توفيق الهي تربيت نسلي دلدادهي جانفشاني در راه خدا را به نيكوترين شكل ممكن نصيب خود ساخت.
البته، ابعاد مترتب بر نقش تاريخي امام راحل در زمينهي مورد بحث به موارد مطروحه محدود نميشود و گستردگي خاص خود را دارد كه پرداختن به آنها نگارش كتابي مستقل را ميطلبد؛ اميد آن كه اين مهم محقق شود. ان شاءالله.
منابع و مآخذ
- قرآن كريم
1- آيين انقلاب اسلامي، مؤسسهي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران: 1374
2- بحارالانوار، علامهي مجلسي، ج110، مؤسسهي الوفاء، بيروت: 1403 ق
3- سرّ دلبران، كنگرهي شهيد زينالدين، نشر روح، قم: 1373
4- صحيفهي نور، مجموعهي رهنمودهاي امام خميني (ره)، ج22، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران: 69 تا 74
5- فاجعهي دهم رمضان، يادوارهي سومين شهيد محراب آيتالله صدوقي (ره)، انتشارات سپاه، تهران: 1362
6- تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي، ج5، مطبوعاتي اسماعيليان، قم
بسيج: ترجمان آرمانهاي دفاعي امام خميني (ره) در پاسداشت امنيت ملي
مجتبي عطارزاده
مقدمه
يكي از حياتيترين اهداف و منافع يك كشور، تأمين و حفظ امنيت ملي است. تحقق اين مهم در گرو شرايطي است كه دولت و بويژه ملت بخصوص، از تواناييهايي بهرهمند باشند كه بتوانند با هرگونه تهديد يا اقدام عليه منافع و ارزشهاي مادي و معنوي خود كه آنها را حياتي ميدانند، مقابله نمايند در مفهوم سنتي و سختافزار امنيت، دولتها ميكوشند تا از طريق تقويت هرچه بيشتر بنيه نظامي خود، از ميزان آسيبپذيري و تهديدات بكاهند. در اين راستا، سعي دولت به عنوان متولي رسمي امنيت جامعه برآن است كه با جذب سرمايههاي داخلي و جلب همكاري طبقات و اقشار خاص از طريق بالابردن سطح آموزشها و ارتقاي كيفيت ادوات جنگي، نيروهاي ويژه تأمين كننده امنيت را در برابر تجاوزات و توطئههاي احتمالي مجهز كرده و آماده دفاع نمايند. در اين نگرش، مقوله تأمين و تضمين امنيت جامعه به صورت يك وظيفه برعهده نيروهاي مسلح اعم از ارتش و ساير نيروهاي امنيتي گذارده ميشود و روابط دولت با مردم نيز در حد ارتباط با قشر يا اقشار خاص و نه همه آحاد ملت، خلاصه و محدود ميگردد.
روند مذكور تا پيش از وقوع انقلاب اسلامي، در ايران نيز رايج و متداول بود. اما رخداد انقلاب با مشاركت گسترده مردم، رويه تكيه دولت به طبقات خاص كه عمدتاً به دليل تأمين منافع خود، اتكاي دولت به خويش را تحمل ميكردند، دگرگون ساخت و تكيه نظام پيش از آن كه بر طبقه خاصي باشد، بر عموم ملت قرار گرفت و بدين گونه مخروط واژگونه قدرت در دوران حكومت شاهنشاهي، حالت طبيعي خود را بازيافت و بر قاعده وسيع و با ثبات خود يعني حمايت مردم قرار گرفت و بدين گونه از آسيبپذيري و تزلزلي كه در حالت غيرطبيعي خود با آن مواجه بود، رها گشت.
بدين ترتيب، در جمهوري اسلامي ايران، حفظ نظام سياسي، حفظ و گسترش اسلام ناب، حفظ تماميت ارضي و تأمين منافع و نيازهاي حياتي اقتصادي جزو مهمترين اهداف و ارزشهايي قلمداد شد كه تهديد عليه آنها، تهديد عليه امنيت ملي به حساب ميآمد. در اين بين، بسيج كه نيروي متشكل از قواي داوطلب و مردمي بود، با داشتن تواناييهاي فرهنگي و اجتماعي و گستردگي ردههاي تحت پوشش و بخصوص انعطافپذيري و سرعت عمل ناشي از تركيب غالباً جوان آن، ضمن اينكه هزينهاي اندك صرف ميكرد و در شرايطي كه جمهوري اسلامي با محدوديتهايي براي افزايش سطح بازدارندگي و توانايي ملي در ابزارهاي متعارف قدرت ملي با انواع تهديدات مواجه بود، نقش حياتي در تأمين و حفظ امنيت ملي در جمهوري اسلامي ايفا نمود.
و بدين گونه در نظام انقلابي ايران، حضور و مشاركت گسترده مردم و بويژه جوانان، محدوده تنگ امنيتي را تحت تأثير خود قرار داد و آن را از حالت انحصار به نيروهاي رسمي خارج ساخت و به يُمن احساس مسؤوليت همگاني، مقوله امنيت ملي در چارچوب دفاع از انقلاب و آرمانهاي بلند آن جنبه عمومي به خود گرفت.
ناپايداري و ناكارآمدي امنيت حاصل از اجبار
امنيت كه بسياري آن را از وجوه توسعه ميدانند، نه بدان معني است كه هيچ اتفاق ناهنجاري در جامعه رخ ندهد و آرامش مطلق بر آن حكمفرما باشد، بلكه بدان مفهوم است كه افراد خود را در پناه قدرت مشروع حاكم بر جامعه، ايمن احساس كنند. در ايجاد ثبات و نظم و برقراري امنيت در اجتماع، راه كارهاي مختلفي وجود دارد كه شايعترين و در دسترسترين آنها، اِعمال زور از طريق مراجع قدرت است كه گرچه به سرعت نتيجه آن در قالب نظم و امنيت نمادين ظهور مييابد، ليكن اثر آن موقتي، گذرا و ناپايدار است؛ زيرا در صورتي كه نظم اجتماعي و امنيت عمومي در جامعهاي بيشتر صبغه سياسي و رسمي به خود بگيرد و ابعاد اجتماعي و فرهنگي آن ضعيف شوند، يعني ضعف در اجتماع و وفاق اجتماعي عام، به همان نسبت نيز روابط كنشگران در تمام سطوح بر پايه سوگيري عاطفي و خاصگرا به صورت دوست و دشمن تعريف ميشود و به همان نسبت ميزان اعتماد عمومي متقابل، تضعيف گشته و علقه امنيتي آنها برجسته ميگردد. در سايه چنين نظمي، افراد و گروهها احساس امنيت مالي، جاني، فكري و جمعي نميكنند و در غياب طراوت فرهنگي و اجتماعي، انسانها جهت پاسخگويي به نيازهاي خود اجباراً به صورت حيوانات سياسي با يكديگر رابطه برقرار ميكنند، رابطهاي كه به بيان همگي، ارباب و نوكري است و ملاك حق نيز زور خواهد بود. نتيجه مستقيم حاكميت چنين رابطهاي، انحصار امر تأمين امنيت به گروهي خاص كه غالباً نيروهاي نظامي و انتظامي است، ميباشد كه به دليل جدايي آنان از مردم و گاهي اوقات احساس تقابل ميان آحاد مردم و اين نيروها، اميد چنداني به كارآيي ايشان هم نيست. چه آنكه بيخبري و جدايي نيروهاي نظامي از متن مردمي كه تأمين امنيت ايشان را برعهده دارند، بزرگترين ضربه را بر پيكر نهاد ارتش در جامعه وارد ميسازد و آن را در مواقع حساس از كارآيي و كارآمدي باز ميدارد. نمونههاي دال بر اين واقعيت در تاريخ سياسي معاصر فراوان است كه برجستهترين آن شكست و اضمحلال ارتش رضاخاني در جريان تهاجم بيگانگان طي جنگ جهاني دوم است كه در عمل ناكارآمدي ارتشي را كه به تعبير جلال آل احمد از محاصره هرات در زمان قاجار- كه آن هم با لنگر انداختن چند كشتي جنگي انگليسي در بندر بوشهر رها شد- تا آن زمان جنگي نديده بود، به اثبات رساند. با اندك توجهي به وضعيت ارتش در آن عصر درمييابيم كه به رغم ساختار به ظاهر مستحكم و نظم قوي حاكم بر آن، به دليل جدايي و فاصله ميان توده مردم و اين جمع، با ميزان آسيبپذيري بالايي روبرو است و توان دفاع از كشور تأمين امنيت را فاقد ميباشد.
در نظامهاي توتاليتري همچون رژيم پهلوي كه امنيت ملي صرفاً به مدلولهاي سختافزاري دلالت داشت و امنيت و قدرت مترادف نظاميگري تعريف ميشدند، حريم «ملي» به رأي جامعه خلاصه شده و توهم «امنيت مطلق» سايه سنگين خود را بر سرتاسر جامعه افكنده بود و لذا با بيتوجهي به فاصله عميق موجود ميان نيروهاي امنيتي و مردم سعي و جديت بر آن بود كه با تأمين امكانات فوقالعاده براي نيروهاي نظامي، درك چنين خلائي را منتفي سازد، چه آنكه شاه نظاميان را پشتيبان اصلي خود ميدانست. وي شمار نفرات نظامي را به ترتيب از 000/200 در سال 1342 به 000/410 نفر در سال 1356 افزايش داد. همچنين، بودجه سالانه ارتش را از 293 ميليون دلار در سال 1342 به 8/1 ميليارد دلار در سال 1352 و پس از چهار برابر شدن قيمت نفت، به 3/7 ميليارد دلار در سال 1355 رساند. علائق شاه تنها به خريد تسليحات و بودجههاي سالانه ارتش محدود نميشد. او به رفاه افسران، نظارت بر آموزش آنها، شركت در مانورهاي نظامي و پرداخت حقوق و پاداشهاي هنگفت، مزاياي شغلي گوناگون از جمله مسافرتهاي متعدد خارجي، امكانات درماني پيشرفته، خانههاي مرفه سازماني و فروشگاههاي ويژه ارزان قيمت نيز به شدت علاقهمند بود. همچنين، بيشتر كارهاي دولتي را با لباس نظامي انجام ميداد؛ و اغلب از افسران ارتش به دليل نجات ملت در جريان كودتاي 28 مرداد 1332 قدرداني ميكرد. در يك كلام، سرنوشت شاه و ارتش آنچنان درهم تنيده شده بود كه او در مصاحبه با يك پژوهشگر امريكائي، خودش را نه مانند لويي چهاردهم (پادشاه فرانسه)، بلكه همانند رضاشاه يك ارتشي ميناميد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و با هدف اصلاح اين نقطه ضعف در ساختار دفاعي كشور (ارتش) تدابيري انديشيده شد كه اعزام واحدهاي ارتشي به روستاها و شركت در فعاليتهاي جهاد سازندگي، يكي از آنها بود كه با هدف پالايش و تزكيه روحي نظاميان از رهگذر ارتباط با متن مردم و اطلاع از رنجها و مشكلات و نيز انتظارات آنان از نيروهاي حافظ امنيت خود، انجام گرفت. گرچه اقداماتي از اين دست ميتوانست در دراز مدت، استحكام و همراهي هرچه بيشتر ميان نظاميان و توده مردم را سبب گردد و به شكلگيري احساس «مسؤوليت» حفظ و پاسداري از امنيت مردم را در اذهان ارتشيان، به وجود آورد، اما وقوع جنگ تحميلي و ضرورت دفاع همه جانبه از كيان نوپاي اسلامي كه تعلل و تأخير را روا نميداشت، باعث گرديد كه جهت حفظ امنيت ملي و دفع تهاجم رژيم بعث، ساختاري كارآمد و توانمند انجام اين مهم را به عهده گيرد. شكلگيري بسيج مستضعفين با توجه به اين پيشينه كه برآمده از متن مردم بود، از جمله مهمترين ابتكارات امام راحل بود كه با درك اين واقعيت كه سرمايهگذاري روي نيرو و توان مردمي، امنيتي پايدار و ژرف را به ارمغان ميآورد و اين كه امنيت برآمده از اجبار و اِعمال فشار دوامي نخواهد داشت ، تحقق پذيرفت.
بسيج در مفهوم اسلامي خود داراي حوزهاي وسيع و كاربردي عميق و گسترده است. مفهوم بسيج در فرهنگ اسلامي، ماهيتي ايدئولوژيك و عميقاً اعتقادي دارد. واژه «بعثت» به معناي برانگيختگي و خيزش، همچنين واژههاي «قيام» ، «جهاد» ، «تحريض» و امثال آن همين مفهوم را تأييد ميكند. قرآن كريم، به پيامبر در موضع فرماندهي نيروهاي رزمنده چنين فرمان ميدهد: « يا ايُّها النَّبيُ حَرِّضِ الْمؤمِنينَ عَلَي الْقِتالِ: اي پيامبر نيروهاي مؤمن را به پيكار خونين عليه دشمن (بسيج كن)، تحريك كن و برانگيزان.» با عنايت به نگرش و نحوه ارزيابي مقوله امنيت از منظر امام خميني (ره)، وجود چنين نيروي برانگيخته و با انگيزهاي براي ريشهكن كردن زمينههاي نا امني ضروري و لازم بود. برخلاف بسياري از نگرشهاي سنتي كه در مواجهه با جرائم و قانون شكنيها، مقصرين اصلي را حفظ افراد مجرم محسوب ميكنند، دريافت امام با پارهاي نگرشهاي مرسوم در علوم اجتماعي جديد همخواني زيادي دارد كه زمينههاي اجتماعي و فرهنگي و ساختار مناسبات اقتصادي حاكم را براي يافتن عامل وقوع جرم مورد پرسش قرار ميدهند. بديهي است امام متأثر از بينش اسلامي، يكسره در دام نگرشهاي دترمنيستي يا جبرگرايانه كه هرگونه اراده و اختيار و مسؤوليت فرد انسان را در اين قبيل رخدادها انكار ميكنند، نميافتاد. اما توجه به عوامل معدّه و زمينههاي تسهيل كننده رفتار نابهنجار، نكتهاي نبود كه از ديد تيزبين امام غافل بماند. به عنوان مثال امام، مسأله شيوع مواد مخدر در كشورهاي جهان سوم و از جمله ايران را براي تخدير فكر و انرژي نسل جوان آن، توطئه استعمارگراني ميدانست كه هر نوع هوشياري و آگاهي ملتها را مانعي در جهت دستيابي به اهداف سلطهگرانه خود پنداشته و از طريق گوناگون براي برداشتن اين مانع اقدام ميكنند. ناگفته پيداست چنين نحوه نگرشي به مفهوم امنيت، وجود عوامل و نيروهايي را ايجاب ميكرد كه نه از روي وظيفه بلكه براساس احساس تكليف (كه امري دروني و وجداني است) به شناسايي زمينهها و ريشههاي ناامني در جامعه و در نهايت، مقابله با آنها اقدام كنند.
دروني شدن نظم، ضامن امنيت پايدار
در علوم انساني و اجتماعي، روشهاي متعددي براي تحقق جامعهپذيري و حصول اطمينان از رعايت ارزشها و هنجارهاي اجتماعي توسط آحاد جامعه شناخته شده است كه قويترين و اطمينان بخشترين آن راهها، فرهنگپذيري يا دروني كردن ارزشهاست به گونهاي كه هر فرد با اعتقاد و ايمان قبلي نسبت به صحت و درستي ارزشها، رعايت آنها را بر خود فرض بداند و از درون ضمير خود، كشش و تمايل قلبي براي رفتار متناسب با آنها احساس كند و ميل به تخلف از هنجارها را نه به لحاظ ترس از افشا يا عوامل بيروني ديگر، بلكه به عنوان امر ناخوشايند در ضمير خود سركوب كند. در واقع، به منظور تحقق امنيت واقعي جامعه، بايد يك مكانيسم خود تنظيم كننده، توسعه يافته و به طور مؤثر كاركردي داشته باشد تا حرص و طمع فردي و خودخواهي تحت كنترل درآيد، بدون اين كه در اين روند، انگيزهها و محركها خفته و خاموش گردد يا زندگي اجتماعي، طفيلي و انگلوار گسترش يابد. اميل دوركيم- جامعه شناس شهير فرانسوي- نيز به درستي متذكر ميشود كه در تحليل نهايي، پايه هر نظم اجتماعي را عاطفه تشكيل ميدهد. زيرا تنها در اين صورت، اگر فرد ميل به وابستگي عاطفي تعميم يافته را در نظام شخصيتي خود كسب كرده باشد، همه انسانها را از خود ميداند و در قبال همه احساس تعهد و تكليف ميكند و همگان در تعريف او از دوستي جاي ميگيرند. به همين جهت، تحقق يك نظم اجتماعي كاملاً عقلاني آن گونه كه ماكس و وبر ميانديشند، قابل تصور نيست.
در نظمي كه مبتني بر تعهدات مشترك، براي بسيج افراد از ذخاير هنجاري و آرماني استفاده ميشود و مشاركت در روابط گفتماني بيشتر پيرامون حق و تكليف، منزلت اجتماعي و عدول از آنها دور ميزند. به عبارت ديگر، در چنين نظمي كوشش ميشود كه افراد در جريان روابط اجتماعي به نوعي مفاهمه اجتماعي پيرامون تعهدات و انتظارات اجتماعي نائل آيند. در تحقق چنين نظمي، برخي تا آنجا به نقش و تأثيرگذاري عميق تحول دروني در تغييرات اجتماعي بها ميدهند كه همچون سوروكين معتقدند عوامل خارجي نقش تعيين كنندهاي ندارد، بلكه «تحول» در ذات هر جامعه و بيشتر متأثر از عوامل داخلي ميباشد. سوروكين در كتاب «پويايي شناسي اجتماعي فرهنگي» تأكيد دارد كه در هر زمان، زمينههاي تحول در جامعه از درون پديد ميآيد و همانند نفس كشيدن انسان، تحولپذيري در سرشت هر جامعه نهفته و از آن جدا ناشدني است و هر اجتماع در خودش بذر دگرگوني را دارد. به نظر او انگيزه و يا عوامل خارجي تنها قادر به افزايش يا كاهش سرعت اين روند هستند. قرآن كريم نيز به اين واقعيت توجه دارد و به استناد آيه شريفه «اِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّي يُغَيِّروا ما بِاَنْفُسِهِم» حتي جهتگيري مشيت الهي را مسبوق به تغيير و تحول دروني اجتماعات بشري خواهان تكامل و پيشرفت ميداند. در اين بين، از آنجا كه وجه غالب سرمايه اجتماعي عموماً گزينههاي روابط عاطفي موضع اجتماعي است، كسي كه در چنين نظمي از منزلت بالاتري بهرهمند باشد، از نفوذ و احترام بيشتري برخوردار است و از اين رو ميتواند با استفاده از نفوذ و احترام خود نزد عده بيشتري از ديگران با فعال كردن تعهدات آنها، ديگران را وادار به انجام كاري مطابق با ميل و هدف خود نمايد.
حضرت امام خميني (ره) با بهرهگيري از منزلت والاي خويش به عنوان يك مرجع ديني و با هدف انجام تكليف الهي خود، در جريان انقلاب اسلامي مردم را به تحرك دروني واداشت. اما با اتخاذ چنين شيوه كارآمدي، موفق شد خيل عظيمي از جوانان را آنچنان به تحرك و كنترل از درون وادارد كه نظير آن در تاريخ ملتها كمتر يافت ميشود. حضرتش با عنايت به اين واقعيت كه ناامني ريشه در بيايماني دارد و بيايماني ريشه همه نابسامانيها در عرصه فرهنگ، اقتصاد، سياست و... است و تنها با دروني شدن ارزشها به اين نابسامانيهاو آشفتگي خاتمه داده ميشود، در پي آن بود تا راهكاري مؤثر به منظور تحقق اين هدف والا بيايد تا ضمن حفظ و حراست از بنيانهاي اخلاقي جامعه، زمينه رشد و ارتقاي كشور در همه عرصهها را فراهم آورد و در اين رهگذر، عرصه مشاركت و تشويق و ترغيب هرچه بيشتر مردم به دخالت در امور كشور را راهكاري مؤثر و كارآمد تشخيص داد كه تجربه پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع پيروزمند ملت ايران در برابر متجاوزين طي جنگ تحميلي، گواهي بر صحت و حُسن اين انتخاب و گزينش ميباشد. نيز فضاي سالم اخلاقي حاكم بر جوانان بسيجي در خطوط مقدم و مناطق جنگي كشور در طول هشت سال دفاع مقدس در مقايسه با ناهنجاريهاي معمول نظاميان در ساير جنگها كه معمولاً با فسادهاي جنسي گسترده نظاميان همراه است، گواه ديگري بر صحت محور قراردادن ايمان در تأمين امنيت از سوي امام راحل ميباشد. در حالي كه سالها پس از اتمام جنگ ويتنام، هنوز فحشاي حاصل از حضور نظاميان امريكا در جنوب شرق آسيا دامنگير ملتهاي آن سامان است، به وضوح شاهد بوديم كه اخلاق جنسي حاكم بر بسيجيان ما در مناطق جنگي و غير آن، از وضعيت متعارف عامه مردم و ساكنان هر منطقه، پاكتر و سالمتر بود.
در اين بين، توجه به يك نكته و احتراز از غلتيدن به خطايي فاحش در ارزيابي اين نيروي شگرف تأثيرگذار بر روحيه جوانان ايراني، ضروري است و آن كاريزمايي دانستن چنين نيروي برانگيزانندهاي است. گرچه شايد شخصيت فرهمند و كاريزماتيك رهبران بتواند در بسيج افراد تأثير بگذارد اما به ندرت قادر به تحول بنيادين آنان به نحوي است كه حاضر به جانفشاني و ايثارگري باشند؛ چه آنكه فقط احساسات بدون پشتوانه آگاهي را برميانگيزد و سرمايهگذاري بر امر ناپايداري چون احساسات نيز نميتواند مبناي عمل در يك حركت زيربنايي با هدف ساختن افراد و ايجاد تحرك و پويايي در آنان قرار گيرد. بنابراين، رابطه ميان رهبر و پيرو در بينش سياسي اسلام نميتواند رابطهاي صرفاً عاطفي باشد، بلكه به منافع پيروان نيز معطوف ميباشد. گرچه ممكن است بخشي از پيروان رهبر براساس رابطه كاريزمايي از وي تبعيت كنند، عدهاي بيشمار نيز ممكن است به اين دليل از او اطاعات نمايند كه وي خود را متعهد به حل مشكلات آنها نموده است. در شرايط انقلاب نيز رهبران ميكوشند مسايلي از جمله شخصيت دادن به آحاد ملت را كه در ميان همه گروهها و طبقات مشترك است، مورد تأكيد قرار دهند. به اين معني كه معمولاً رهبران مسايل را به وجود نميآورند، بلكه آنها را از شرايط عيني اخذ ميكنند و از طريق وسايل بسيج، آن را به جمعيت انتقال ميدهند. امام راحل با وجداني ساختن احترام به خويشتن با عزت نفس انساني و ايجاد درجه بالايي از حس مسؤوليت اجتماعي در آحاد ملت ايران، نشان داد كه ارج نهادن به مردم ابزاري مؤثر در غنا بخشيدن و بسيج منافع انساني در راه هدف والاي خود است. به دليل باور و ايمان امام (ره) به قدرت و توان بالاي مردم و اين كه هيچگاه به آنان بسان گلهاي كه در صورت از كف رفتن هدايت ايشان، راه به بيراهه خواهند برد، نميگريست. سعي آن بزرگوار بر درونيسازي باورهاي ارزشي و ديني قرار داشت و در اين بين، پايبندي حضرتش به انگيزههاي دنيوي موجب تضمين مضاعف اين باورها در تحريض بسيجيان در پاسداشت امنيت ملي گرديد.
اصولاً بايد به اين نكته عنايت داشت كه دوگانگي دنيا و آخرت از سپيده دم تاريخ در ذهن و انديشه انسان پديد آمده است و سرچشمه دوگانگي و گسستگي تحت عنوان دين و دنيا (كه يكي به امور آخرت و ديگر به زندگي اين جهان)، مذهب و جامعه، خدا و طبيعت و... گرديده است. اما در واقع دين و دنيا، مذهب و اجتماع يك كل واحدند نه دو پديده متفاوتي كه در عالم انديشه در مقام دوختن جامعهاي به نام مذهب متناسب با اندام اجتماعي برآئيم و به مذهب به مثابه امر بيروني بنگريم. با عنايت به اين معنا كه دين در بستر دنيا و مذهب در جامعه است كه هويت و معنا مييابد، امام راحل براي موفقيت در بسيج و اداره جنگ تحميلي و ساير عرصهها كه متكي به حضور مردم بود، يكسره از متغيرهاي ديني توشه نگرفته است يا چنانكه انتظار ميرود فقط از متغيرهايي از جنس غيردنيوي بهرهگيرد بلكه كاركرد آن به اتكايش به امور دنيوي و برون ديني نيز بوده است. عامل دين با عبور از دنيا و به تعبير دقيقتر در جوف آن است كه ميتواند كاركرد مثبت داشته باشد. نحوه عملكرد امام نشان داد توازن ميان متغيرهاي ديني و غيرديني است كه قدرت تأثير و بسيج را براي مرجع ديني فزوني ميدهد.
اين نحوه نگرش و برداشت حضرت امام (ره) از نيروي مردم اختصاص به زماني نداشت كه حضرتش بر مسند قدرت قرار گرفته و مجاري امور را به دست گرفته بود و شايد به رغم برخي، ناشي از نياز براي دفع تهاجم و توطئههاي احتمالي ديگر بوده باشد بلكه در دوران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي هم ميتوان ريشههاي آن را پي گرفت. در حالي كه تمام گروههاي سياسي در ايران، انتظار وقوع انقلاب و سرنگوني رژيم شاه را در كوتاه مدت نداشتند و در تحليلهاي خود راههايي همچون جنگ چريكي كه مستلزم مبارزه طولاني و بلند مدت بود راه پيشنهاد ميكردند؛ زيرا آنها به نيروي خارقالعاده مردم، ايمان نداشتند، تنها رهبر فقيد انقلاب بود كه به اين نيروي عظيم ايمان و باور داشت و با ملاحظه تمام ظرفيت مردم، خواستههاي بلند بالا (از جمله سرنگوني شاه) و قاطعيتهايي در نيل به آنها عرضه ميداشت كه از سوي نيروي سياسي، نوعي بيسياستي و بلندپروازي تلقي ميشد و حتي نيروهاي داخلي انقلاب نيز نگران عدم همراهي مردم با اين خواستهها و ناكامي نهضت بودند. ارادت و ايمان حضرت امام (ره) به آحاد ملت تا آنجاست كه ايشان در پاسخ به تلگراف آيتا... حكيم در ذيقعده 1382 هـ .ق (يعني 17 سال پيش از رخداد انقلاب) خاضعانه ميفرمايند: اينجانب دست اخلاص خود را به سوي جميع مسلمين دراز كرده و از عموم طبقات براي حفظ احكام اسلام و استقلال ممالك اسلامي استمداد ميكنم.» و باز با اعتقاد به نيروي كارآمد مردم است كه حضرتش دامنه ديد خود نسبت به تهديداتي را كه متوجه اسلام است، از موارد نازل و پيش پا افتاده، فراتر بوده و حفاظت و پاسداري از اصل اسلام را به عنوان هدف غايي دنبال ميكند:
در اذهان ما فرو رفته كه منكرات فقط همينهايي هستند كه هر روز ميبينيم و ميشنويم: مثلاً اگر در اتوبوس نشستهايم، موسيقي مبتذل پخش شد يا فلان قهوهخانه كار خلافي مرتكب شد، يا در وسط بازار كسي روزه خورد و امثال آن فقط منكرات ميباشند و بايد از آن نهي كرد. به آن منكرات بزرگ توجه نداريم. آنها را كه دارند حيثيت اسلام را از بين ميبرند و حقوق ضعفا را پايمال ميكنند، بايد نهي از منكر كرد.
و آنگاه اوج توانمندي ملت در پاسداري از حريم دين كه سرمنشأ شكلگيري امنيت در ساير ابعاد است به منصه ظهور ميرسد كه بين آحاد مردم و عوامل رسمي تأمين كننده امنيت (نيروهاي نظامي)، هماهنگي و وحدت برقرار باشد: «اين مردمي كه روزي از يك پاسبان ميترسيدند، حالا ديگر از توپ و تانك نميترسند؛ غارتگران و مفسدهجويان از اين وحدت كلمه وحشت دارند و سعي دارند آن را بشكنند.» و در جاي ديگر ميفرمايند:
من احساس غرور ميكنم كه اين ارتش با مردم چنان مختلط و پيوسته است كه مثل دو برادر هستند، اين غرور دارد. اسلام هم همين را ميخواهد، افراد ارتش در صدر اسلام با مردم يكي بودند و جدايي نداشتند و از مردم بودند.
مسلم است آنگاه كه به جاي چنين همدلي و هماهنگي، احساس جدايي و ناهمگوني ميان ملت و نهاد تأمين كننده امنيت حاكم باشد، حتي اگر مظاهر ايمان نيز اقامه گردد، جامعه ايمن نخواهد بود. به عنوان مثال، غارت كشور در زمان حكومت سابق كه مصداق بارز نقض امنيت ملي بود، در حالي صورت ميگرفت كه مردم هرچند مناسك ديني را به جاي ميآورند، اما به دليل كنارهگيري از سياست و مذموم دانستن دخالت در امور سياسي، در برابر اين امر حساسيتي نشان نميدادند. امام راحل در اين رابطه ميفرمايند:
شما هرچه ميخواهيد نماز بخوانيد، آنها نفت شما را ميخواهند. به نماز شما چه كار دارند. آنها معادن ما را ميخواهند، آنها ميخواهند ما آدم نباشيم، از آدم ميترسند... لذا هر وقت آدمي در مملكت پيدا شد يا كشتند يا از بينش بردند و يا نگهدارياش كردند كه سياسي است. اين تبليغ سوئي است كه آنها كردند تا شما را از سياست كنار بگذارند، از دخالت در امور دولتي كنار بگذارند و خودشان هر كاري ميخواهند بكنند و كسي نباشد جلوي آنها را بگيرد.
كوتاه سخن اين كه در نظر حضرت امام (ره) هر آنچه حضور مردم در صحنه و احساس همدلي و هماهنگي آنان با مسؤولين متولي نظم را خدشهدار نمايد، آسيبي بر امنيت ملي قلمداد ميگردد. مخدوش شدن چهره اسلام در جهان به واسطه اعمال و كاركردهاي ناصواب دوستان انقلاب، از جمله مهمترين اين آسيبها در نظر آن حضرت بود:
ما امروز از دوستان ميترسيم. خيلي دوستان بيتوجه به موقعيتي كه در آن واقع هستيم، كار ميكنند كه مكتب ما در دنيا، مكتب فاسد قلمداد بشود، مكتب ما عقب افتاده قلمداد شود. اين است كه ما را رنج ميدهد و نگران كرده ...
امام كه به ارزش امنيت حاصل از حضور مردم و تأثير شگرف آن بر دفع آسيبهاي احتمالي متوجه هماهنگي ميان مردم و نهادهاي رسمي متولي نظم كاملاً آگاهي داشتند، توصيههاي مهمي در اين زمينه عرضه داشتهاند كه به برخي از آنها ميپردازيم:
1) رعايت عدالت: «در اينجا بايد پاسداري از عدالت باشد. پاسداري از عدالت اين است كه خود پاسدار داراي عدالت باشد تا بتواند از عدالت پاسداري كند». «بايد متوجه باشيد مبادا از اين اختياراتي كه حالا پيدا كردهايد و از اين قدرتي كه الآن پيدا كرديد و از زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظالمه باشيد و به برادران خودتان تعدي كنيد...» «ملتها اگر نان جو بخورند و در پناه حكومت عدل و قانون، در امنيت بسر برند، بهتر از اين است كه داراي قصر و زندگي كذايي باشد ولي آزادي و امنيت نداشته باشند. مهمترين موضوع در زندگي اطمينان و امنيت است كه جز در پناه حكومت عدل و قانون بدست نميآيد.»
2) سرمايهگذاري بنيادي برروي منابع انساني: «اقتصاد، زود قابل جبران است. اما نيروي انساني سالهاي طولاني لازم است تا يك انساني به مرحله انساني برسد.»
3) احتراز از اختلاف از رهگذر اولويت بخشي به منافع ملي در برابر منافع صنفي و گروهي: «الآن جمهوري اسلامي، امانتي است در دست ما. اگر ما در اينجا يك وقتي خداي نخواسته با هم خلاف بكنيم، بين سپاه پاسداران اختلافي باشد، آنها با شما خلاف و اختلافي بكنند، قشرهاي ديگر ملت با هم سر دنيا خلاف كنند، اگر اين طور باشد ما نميتوانيم اين امانت را به اهلش رد كنيم؛ بايد امانت را به اهلش رد كنيم، جمهوري اسلامي را به آخر برسانيم و احكام اسلام را در كشور خودمان اول و انشاءا... در همه كشورها بسط بدهيم.»
از جمله آنچه به بروز اختلاف و در نتيجه، اولويت بخشيدن به منافع فردي بر منفعت ملي در دامن ميزند، اجراي روند ناصحيح توسعه سياسي است. اگر نوسازي به درستي هدايت نشود، به حس آزادي بدون حس مسؤوليت، انتخاب بدون اعتقاد و سرانجام بياعتنايي كامل به آنچه در جامعه ميگذرد، ميانجامد. بديهي است در صورت رخداد چنين وضعيتي براي جوامعي مثل جامعه انقلابي ما كه پايههاي امنيت خود را بر باورهاي مردمي استوار ساخته، دشمنان انقلاب به سادگي ميتوانند ذهن نسلي كه به هيچ روي تجربه مستقيم و ملموسي از رژيم پيشين و نقش و رسالتي كه نسل اول انقلاب ايفا نمود و تحول ايجاد شده توسط آنان ندارد، با انگشت نهادن بر برخي مشكلات و نابسامانيهاي سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي موجود نسبت به اصل انقلاب و نظام برآمده از آن را مشوش ساخته و انواع القائات و ارزشهاي پوچ را جايگزين ارزشهاي اصيل ملي- اسلامي گردانند و بدين سان، پشتوانه مردمي امنيت و ثبات نظام را دستخوش آسيب نمايند.
بسيج: نماد امنيت پايدار ناشي از حضور جوانان پيرو ولايت
به استناد تاريخ انقلاب اسلامي، پايدارترين نوع امنيت اجتماعي آن است كه بر سازگاري هنجاري افراد و احساس همدلي و يكرنگي هرچه بيشتر آنان نسبت به يكديگر استوار شده باشد. بديهي است اتخاذ راهكارهايي كه به تقويت و گسترش روزافزون اين احساس كمك رساند، بطور قطع به همان ميزان ضريب امنيتي جامعه را نيز افزايش ميدهد. از جمله سازوكارهاي مؤثر در اين رابطه، ايجاد و تقويت روح فرانگري و ترجيح منافع ملي بر منافع فردي و شخصي در جامعه است كه تنها با گسترش فرهنگ مشاركت و بويژه احترام و ارج نهادن به شخصيت افراد است كه ميتوان به تبلور و تجلي آن اميدوار بود. امام با عنايت به اين واقعيت و نيز تأثيرگذاري و كارآمدي مشاركت جوانان در عرصههاي مختلف ميفرمايد:
«جوانان متعهد در طول تاريخ و خصوصاً دانشجويان مسلمان در نسل حاضر و در نسلهاي آينده، سرمايههاي اميدبخش اسلام و كشورهاي اسلامي هستند. اينانند كه با تعهد و سلاح و استقامت و پايداري ميتوانند كشتي نجات امت اسلامي و كشورهاي خود باشند و اين عزيزانند كه استقلال و آزادي و ترقي و تعالي ملتها مرهون زحمات آنان است.»
گفتار مذكور، بازتاب نگرش كلي اسلام و اهتمام و توجه اين مكتب به نقش فعال و تعيين كننده قشر جوان در پاسداري از ارزشها كه محور و مبناي امنيت است، ميباشد: پيامبر مكرم اسلام (ص) در واپسين لحظات عمر مباركش، در دفع تهاجم احتمالي دشمنان اسلام، نوجواني به نام اسامه بن زيد را به فرماندهي يك لشگر مجهز و آماده منصوب نمود. امام صادق (ع) نيز در نامهاي كه براي يكي از رهبران تشكيلات تبليغاتي علويان در ايران فرستاد، فرمود: بر شما واجب است كه سراغ جوانها را بگيريد؛ آنها هنوز قلبهايي پاك و خالص دارند، همچون زميني آماده براي كشت، آنها به هدايت نزديكتر و مساعدترند. امام علي (ع) نيز ميفرمايد: و انّما قَلْبُ الْحَدثِ كَالْاَرضِ الْخاليهِ و ما اُلْقيَ فيها مِن شَيءٍ قَبِلَتْه، دل نوجوان بسان زمين مهيا و آمادهاي است كه از هر سبزه و گياهي تهي ميباشد، هر بذري كه در آن افشانده شود ميپذيرد... و امام خميني (ره) به صراحت مسؤوليت سنگين جوانان را گوشزد مينمايد:
اي جوانان عزيز! و اي دانشجويان و دانشمندان! و اي اميد امروز و فرداهاي امت و اسلام! امانت بزرگ استقلال و آزادي كه از دام دو قطب شرق و غرب با مجاهدت و فداكاري ملت عظيمالشأن ايران به دست آمده است، به شما سپرده شده و مسؤوليت بزرگي به عهده همه گذاشته است، همه ملت و خصوص دانشجويان مسلمان كه رهبران آينده هستند، مسؤول نگهباني از اين امانت بزرگ الهي ميباشند.
فراهم ساختن بستر مشاركت مردم و به ويژه جوانان در قالب بسيج مستضعفين از سوي امام (ره)، با توجه به اين اصل بنيادين كه تمايل به مشاركت و رهبري در هر جامعهاي از جمله عوامل مهم انگيزش برخي از انسانها- بويژه تحصيلكردگان- است و در صورتي كه توزيع قدرت به طور وسيعي انجام نشود و از آن براي ايجاد تعديل و هماهنگي استفاده نگردد، ممكن است توانائيهاي ارزشي تا بدان حد زوال پذيرد كه خشونت جمعي محتمل الوقوع شود، قابل توجيه و درك است، چه آن كه با تشكل جوانان در اين نهاد ضمن آن كه توانائيهاي ارزشي پاس نهاده شد، از پيامدهاي سوء احساس عدم مشاركت نيز تا حد زيادي كاسته و بدين گونه امنيت عمومي تضمين ميگرديد... «تا شما جوانان بيدار و ساير قشرهاي ملت بزرگ با اين شور و شعور در صحنه حاضريد، به كشور جمهوري اسلامي آسيبي نخواهد رسيد.»... «ما هميشه محتاج به شما جوانان هستيم... شما حافظ امنيت منطقه هستيد و اين خدمت بزرگي است كه به برادران و خواهران خود نموديد». و در فرازي ديگر ميفرمايند: «... علاوه بر ارتش، اين سربازان ملي و پاسداران ملي را در مملكت نياز داريم...»
مسلم است كه ميزان مشاركت و كارآمدي قشر جوان در عرصه تأمين امنيت كه امري توأم با خطرات احتمالي است، بسته به شرايطي كه در ادامه به آن ميپردازيم، در نوسان ميباشد:
1) احساس شخصيت، پيش شرط كارآمدي
شخصيت، نظام تمايلات فرد است. تمايلات، نيازهاي هنجاري شدهاي هستند كه طي فرآيند جامعهپذيري حاصل ميشوند. موجود انساني هنگام تولد به عنوان نظام ارگانيك چيزي جز ماشين نياز با ظرفيتهاي بالقوه نيست. طي فرآيند جامعهپذيري، فرد در برخورد با نظامهاي طبيعي، اجتماعي و فرهنگي آنها را دروني ميكند و بتدريج تمايلات گوناگون و در عين حال مرتبط با هم را كسب مينمايد و از اين طريق، حائز شخصيت ميشود. به عبارت ديگر، تشكل و رشد شخصيت كه بنابه تعريف «موري»، مجموعه نيازمنديهاي خصوصي و اجتماعي فرد و چگونگي تأمين آنها را شامل ميشود، از طريق تركيب نيازهاي ارگانيك با انتظارات اجتماعي در مراحل گوناگون جامعهپذيري و در برخورد با محيطهاي مادي، اجتماعي و فرهنگي صورت ميگيرد. با تشكل شخصيت، اجتماع ديگر چيز غريبه و جدا از فرد نيست بلكه جزئي از او و در اوست، گرچه هر دو همانند هم نيستند.
اگرچه محيط محدود خانواده و محيط وسيع اجتماع، هر دو در ايجاد صفات اجتماعي و ساختن شخصيت آدمي مؤثرند، ولي تأثير محيط اجتماعي و كيفيت حكمت و رفتار زمامداران با مردم، در تكوين شخصيت و طرز سازش افراد با اجتماع به مراتب بيش از محيط خانواده و تأثير پدران و مادران است. در اين رابطه، علي بن ابيطالب (ع) ميفرمايد: «النّاسُ بِاُمَرائِهِم اَشْبَهُ مِنْهم بِآبائِهِم» يعني «مردم در روشهاي اخلاقي و صفات اجتماعي به حكومتهاي خويش بيش از پدرانشان شباهت دارند.» بنابراين، همان گونه كه دانشمندي به نام «كوراكوس» معتقد است، بيتوجهي جامعه و در رأس آن حكومت نسبت به نوجوانان و جوانان و ضعف قوانين اجتماعي در اين زمينه، سبب اصلي گستاخي و بزهكاري در اين گروه خواهد شد. چه آن كه به قول رابرت فراست، مردم (و از جمله جوانان) قبل از آن كه گرسنه نان باشند... تشنه شخصيتاند و در اين بين، جوان به خاطر شرايط روحي ويژه روزگار جواني بشدت نيازمند آن است كه با اهميت تلقي و در عرصه اجتماع جدي گرفته شود. از اين رو، رفتار با يك جوان به مراتب از رفتار با يك كودك يا بزرگسال دشوارتر است و بايد جهت توفيق در برخورد با جوانان، جنبه سلبي رفتار تحت الشعاع بُعد ايجابي آن قرار گيرد. با در نظر داشتن اين مهم، گفتار حضرت امام (ره) در تأييد و تكريم جوانان كشور را كاملاً هدفدار و سنجيده مييابيم: «شماها قشر جوان بوديد، قشر جواني كه از همين توده بوده نه در طبقه بالا كه همه چيزها را آنها به ياد دادند و نه آنهايي كه در خارج فرار كردند يا بودند و اموال ملت را به يغما بردند، شما جوانهايي كه در متن توده، در متن جامعه بوديد، منت برما داريد...»
دقت و صحت گفتار و رفتار امام راحل در بها دادن به جوانان و تدارك راهي مناسب جهت تأمين ابراز شخصيت آنان از طريق نهاد بسيج، آنگاه بيشتر آشكار ميشود كه بدانيم گرايش جوانان به انواع تيپها و مدلهاي لباس و ... در واقع بدليل نيافتن شخصيت مناسب خود در جامعه و به عبارتي بها ندادن جامعه به آنان است كه ايشان را واميدارد به ناچار به منظور جلب توجه جامعه به اين راهها پناه آورده و شخصيت گمشده خود را به اشتباه در اين مقولات جستجو كنند. ميل به اظهار و ابراز شخصيت در جوانان، يكي از طبيعيترين تمايلات و حالات رواني اين سن است كه به قضاي حكيمانه الهي در نهادشان آفريده شده است، يكي از راههايي كه جوان از رهگذر آن در پي اثبات شخصيت خود است، همان تمايل به تجددخواهي و نوطلبي است- كه پيشتر بدان اشاره شد- گرچه نميتوان گفت سرپيچي و تخلف نسل جوان از آداب و رسوم نسل كهن هميشه و در همه جا مفيد است، اما بدون ترديد ميتوان گفت اگر تجددخواهي جوانان به درستي هدايت شود و با راهنمايي مربيان لايق در مسير صحيح خود قرار گيرد و از افراط و تندرويهاي نابجا مصون بماند، مايه نوسازي جامعه و منشأ بسياري از تحولات اجتماعي خواهد بود كه نمونههاي بسياري در تاريخ حركت حيات بخش اسلام گواه بر اين مدعاست. به عنوان مثال، هنگامي كه پيامبر بزرگوار اسلام (ص) آئين جديد الهي و برنامههاي نوين مذهبي خود را به مردم عرضه داشت و بزرگترين انقلاب سعادت بخش جهاني را پايهگذاري نمود، جوانان با شور و گرمي زايدالوصفي به آن دين مقدس گرديدند و در اثر مجاهده و كوشش پيگير خود توانستند در مدت كوتاهي محيط حجاز را از آن همه پليدي و ناپاكي تطهير نمايند.
برعكس، چنانچه انتظارات فزاينده جوانان هويت طلب با امكانات و فرصتهاي مناسب در جامعه پاسخ داده نشود، سرخوردگي فزاينده در قالب اعتراضها و پرخاشگريها و يا انفعالها و بيتفاوتي نمود و ظهور پيدا ميكند كه در هر دو حالت، امنيت ملي در معرض تهديد جدي قرار خواهد گرفت. از همين رو، علم سياست بيش از آن كه مايل به نسبت دادن خشونت سياسي به مردمان شرور و منحرف باشد، آن را زائيده نارضايتي به حق يا ناحق گروههاي اجتماعي به حاشيه رانده شده ميداند. تلاش و عنايت خاص امام به مردم و بويژه جوانان هويت طلب، مانع از به حاشيه راندن ايشان و در نتيجه، توسل به راهكارهاي نابهنجار و خشن با هدف كسب شخصيت از سوي آنان گرديد.
به منظور كاهش تنشهاي اجتماعي كه عمدتاً جوانان در مركز آن قرار دارند، بايد نه تنها ذهن جستجوگر و دانش پژوه جوان را شناخت، بلكه بايد به رسميت شناخت. اين روحيه را نه ميتوان ناديده گرفت و نه آنكه كاملاً آزاد و رها به حال خود وانهاد. تنها، مديريت آگاه و متعهدي كه زمان و جهان و جوان و انسان را ميشناسد و كارآمد و كاردان و توانمند هم باشد، قادر است ضمن عدم سلب آزادي حركت انديشه و احساس از جوان، او را سمت تعالي و تكامل علمي و معرفتي و روحي و احساسي سوق دهد و هدايت كند. همان طور كه پيشتر گفته شد، وقتي ذهن جستجوگر و نوطلب يك جوان كه در عين حال خيلي زودرنج و احساساتي است، پاسخ درخوري براي ابهامات خود نيابد و جامعه و مديريت آن را در اين رابطه مصمم نبيند، به سمت گروهي گرايش مييابد كه در رأس برنامههاي آنان مردم ستيزي و گريز از هر آنچه كه ديگران ميپسندند، قرار دارد.
مديريت آگاهانه و نحوه اقدام و برخورد امام راحل (ره) با اين خواسته بنيادين قشر جوان چنان سنجيده و حساب شده بود كه جوانان به حق، عزت و اعتلاي خود را در مشي پيامبرگونه آن بزرگوار يافتند و چنان مجذوب انقلابش گشتند كه حتي در راه تحقق آرمانهاي بلند آن، ترك جان و مال كردند. نمونهاي از درايت و تيزبيني امام (ره) در زمينه ضرورت امتناع فكري جوانان با هدف حفظ و تضمين حضور آنان در صحنه را ميتوان در پيام تاريخي حضرتش به مناسبت سالگرد فاجعه كشتار حجاج ايراني در مكه ملاحظه نمود، آنجا كه خطاب به روحانيون ميفرمايد:
«امروز كه بسياري از جوانان و انديشمندان در فضاي آزاد كشور اسلاميمان احساس ميكنند كه ميتوانند انديشههاي خود را در موضوعات و مسايل مختلف اسلامي بيان دارند، با روي گشاده و آغوش باز حرفهاي آنان را بشنوند و اگر بيراهه ميروند، با بياني آكنده از محبت و دوستي، راه راست اسلامي را نشان آنها دهيد».
«بايد به اين نكته توجه كنيد كه نميشود عواطف و احساسات معنوي و عرفاني آنان را ناديده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشتههايشان زد و همه را يك باره به وادي ترديد و شك انداخت... به جاي پرخاش و كنار زدن آنها با پدري و الفت با آنان برخورد كنيد، اگر قبول هم نكردند مأيوس نشويد، در غير اين صورت خداي ناكرده به دام ليبرالها و مليگراها و يا چپ و منافقين ميافتند و گناه اين، كمتر از التقاط نيست.»
پيامد مثبت چنين برخورد منطقي و آزادانهاي آن بود كه بسياري از زنان بيحجاب، پذيراي حجاب شدند، بسياري از بينمازها، نمارخوان شدند و ... اين تجربه تاريخي نشان داد وقتي بتوان انسانها را به سوي ارزشهاي واقعي انسان و الهي جذب كرد، آنها خود راه هدايت را پي خواهند گرفت و به احكام ديني نيز مقيد و ملزم خواهند شد؛ چه آن كه تشخيص و اعتلاي شخصيت خود را در تبعيت از اين راه مييابند.
2) احساس مشاركت، تقويت كارآمدي
در برخي جوامع، به ويژه كشورهاي در حال گذر كه در شبكه روابط اجتماعي در بُعد سياسي با فقدان يا كمبود گزينههاي رابطهاي نهادينه شده بين شهروندان و اجتماعات طبيعي از يك طرف و دولت به عنوان مركز فائقه قدرت از سوي ديگر مواجهاند، هرقدر تعداد و تنوع گرهها و پلهاي موجود بين شهروندان طبيعي با دولت بيشتر باشد، به امكان برقراري ارتباط دو جانبه در بُعد سياسي بين شهروندان و دولت نيز افزوده خواهد شد. ضروري است اين پلها و گرهها به شكل گروهها و تشكيلات داوطلبانه عمل نمايند، چه آن كه اين امر به ميزان رواني و آساني روابط سياسي و همكاري بين شهروندان و دولت خواهد افزود. نكته بسيار مهمي كه بايد بر آن تكيه نمود، اثر دوگانه و متضاد ميزان تكثير و تنوع اين گونه روابط و گرهها در بُعد سياسي شبكه چندگانه روابط اجتماعي در جامعه است. بدين معني كه ميزان تأثير مثبت آنها براي جامعه همزمان در سطح كلان با ميزان نهادينه شدن اجتماعي و ميزان استحكام وفاق اجتماعي و در سطح خرد با ميزان رشد نظام شخصيت (يا به تعبيري با ميزان شيوع تمايل به احساس مسؤوليت در نظام شخصيتي اعضاي جامعه) همبستگي دارد و بالعكس در صورتي كه در سطح كلان، زمينه نهادي اين گونه روابط و گرهها (گرههاي داوطلبانه) فراهم نباشد و در سطح خرد نيز نظام شخصيتي اكثريت جامعه در فرآيند جامعهپذيري درون نسلي و بين نسلي تا حد كسب تمايل به رعايت اخلاق مسؤوليت رشد نيافته باشد، تكثر روابط و گرههاي فوقالذكر جز هرج و مرج و تشديد تضادهاي واقعي و غيرواقعي، حاصل ديگري به بار نخواهد آورد. به منظور احتراز از چنين نقيصهاي و رفع آن به جاست اين طور تفكر مورد پذيرش نظامهاي سياسي قرار گيرد كه انسان در عين بهرهبردن از خرد و دانايي، همواره ممكن است در تصميمگيريها دچار خطا و اشتباه شود؛ آنگاه به همراه حمايت از مردم در نيل به اهداف و بهرهوري از فرصتها، «ارشدين دمكراتيك» را در بُعد مثبت تساهل و مدارا- يعني حمايت و پشتيباني از حقوق و آزاديهاي مردم- بكارگيرند. براساس همين اصل در بينش سياسي اسلام، وجود عنصري خبير و هدايتگر انسانها در كنار پذيرش آزادي عقيده و انديشه بشر، در قالب بعثت انبياء و ضرورت تبعيت آگاهانه از رهبران الهي، كاملاً عقلاني و منطقي مينمايد. اصولاً رهبري در نظام اسلامي نگهبان استقلال، تماميت ارضي، شعارهاي اصولي انقلاب و در يك كلام حافظ امنيت و منافع ملي از رهگذر جلب همكاري و همراهي مردم- و نه اجبار آنان- است. كلام امام (ره) در اين رابطه، حق مطلب را ادا ميكند:
«علماي اعلام و ائمه جماعات و خطباي محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهاي خود بيفزايند و قشرهاي ميليوني مردم را متوجه طرق نگهباني از اسلام و احكام مقدسه آن و حراست از جمهوري اسلامي نمايند و به تودههاي متعهد ميليوني اسلامي لزوم تشريك مساعي در تمام امور كشوري و لشگري و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي را گوشزد نمايند...»
بديهي است كه در نبود نهادهاي مشاركتي و فقدان روح همكاري در جامعه، روابط گفتماني بيشتر خصلت كنايهاي و گلايهاي دارد و عمدتاً پيرامون قدرت، حيله، تزوير، فساد، پيمان شكني، باندبازي، جعل، اختلاس و ديگر ناهنجاريها و انحرافات اجتماعي دور ميزند. در اين نظم، اعتماد اجتماعي كه يكي از لوازم مبرم تعاون و طراوت اجتماعي است، جايي ندارد و به تبع آن اكثريتي كه فاقد قدرت هستند، احساس امنيت نميكنند. سازگاري اجتماعي، بيروني و براساس ضمانت اجرايي بيروني استوار است. رتبه اجتماعي افراد نيز بيشتر بر پايه ميزان دسترسي به منابع قدرت و نه منابع ارزشمند ديگر نظير همياري و ابتكار در جهت رفع مشكلات عمومي تعيين ميشود. حال آن كه در صورت خودجوش بودن مشاركت، صفاتي نظير اعتماد اجتماعي متقابل در جامعه تعميم مييابد، وابستگي عاطفي همگاني شدن و احساس تعلق به اجتماع عام جا ميافتد و در نتيجه احتمال بروز تضادهاي ارزشي و تضادهاي توزيعي و تخاصمات اجتماعي و سياسي نيز اندك خواهد بود. در چنين جامعهاي، سازگاري اجتماعي بيشتر از آنكه بيروني باشد، جنبه دروني يافته است؛ چه آن كه احساس مسؤوليت جنبه فراگير و همگاني پيدا كرده است. حاكميت چنين فضايي بر كشور ما خيلي به ندرت حاصل شده و در مقطع اخير، رخداد انقلاب اسلامي و حضور پرشور و فراگير مردم در صحنه دفاع از ارزشها درقالب بسيج مستضعفين يكي از اين موارد استثنا است. غيرعادي بودن احساس مسؤوليت و مشاركت مردم در عرصههاي مختلف و بويژه در تأمين امنيت كه معمولاً دولت به طور رسمي متولي آن است با مروري گذرا بر جايگاه نهاد دولت و رابطه آن با مردم، بيشتر روشن ميشود. به طور كلي، در ايران برخلاف اروپا كه دولت به طبقات متكي بود، ]تا پيش از انقلاب[ طبقات متكي به دولت بودند. در اروپا، هرچه طبقه بالاتر بود، دولت بيشتر به آن اتكاء داشت؛ در ايران، هرچه طبقه بالاتر بود بيشتر تكيه بر دولت داشت. از اين رو، طبقات اجتماعي- صرفنظر از تضادها و اختلاف منافع درون خود- به هيأت اجتماع از دولت بيگانه بودند، يا به زبان ديگر دولت را از خود نميدانستند و به اين جهت نيز همه هنگام ضعف و تزلزل دولت، يا آن را ميكوبيدند يا از آن دفاعي نميكردند. چه آنكه هر آزادياي مسؤوليتي ايجاد ميكند و هرحقي، وظيفهاي. در اجتماعي كه هيچگونه حق و آزادي (جز به عنوان امتيازي كه دولت هر وقت خواست ميدهد و هر وقت خواست، پس ميگيرد) وجود نداشته باشد، هيچگونه احساس وظيفه و مسؤوليتي ايجاد نميشود و پذيرفته نميگردد. در چنين اجتماعي، طبيعي است كه ملت (يعني كل جامعه) با دولت اساساً در ستيز باشد. يعني حتي در زماني كه امكان عصيان و طغيان وجود نداشته باشد، اطاعت مردم از دولت تنها مبتني بر ضرورت و عافيت انديشي (و در تحليل نهايي، ترس) است، نه رضايت و پذيرش.
با توجه به اين پيشينه در تاريخ سياسي معاصر ايران بود كه حضور بيسابقه مردم در صحنه تحولات و احساس مسؤوليت همگاني در قبال سرنوشت انقلاب و جديت در امر تأمين امنيت آن، امري كاملاً غيرعادي و استثنائي بود و همين مسأله هم به نظام مقدس جمهوري اسلامي توان اداره جنگ تحميلي و دفع تجاوز ضدانقلاب را ارزاني داشت. الهي قلمداد نمودن اين پديده از سوي امام راحل نيز، گواه ديگري بر شگفتي و غيرعادي بودن حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب اسلامي ميباشد:
«در سرتاسر ايران يك مرتبه سپاه پيدا شده، نه يك جمعيتي بودند كه بروند، يكي اينها را اسم نويسي كنند، بلكه مسأله الهي بود».
جمعبندي و نتيجهگيري
امام راحل (ره) با ارزيابي دقيق از وضعيت جامعه بعد از انقلاب و درك صحيح اين نكته كه تضمين و تأمين امنيت واقعي كشور به شيوه رژيم سابق از رهگذر توسل به ارعاب و سركوب به هيچ روي امكانپذير نيست، بر آن شد تا از توان و شور انقلابي ايجاد شده در جامعه و بويژه در قشر فعال و پوياي جوان در راستاي برقراري نظم و آرامش بهره جويد. حضرتش با درك اين واقعيت كه جوان نياز به طرح خود و كسب شخصيت دارد، با طراحي نهاد بسيج مستضعفين از يك سو به اين نياز پاسخ منطقي داد و از سوي ديگر با بهرهگيري از ارزشهاي نهادينه و دروني شده در جمع جوانان انقلاب، كوشيد تا به بهترين وجه امنيت جامعه را در برابر تهاجم دشمنان خارجي و داخلي تضمين نمايد.
تجربه موفق مشاركت مردم در عرصه تأمين امنيت در قالب نهاد كارآمد بسيج در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و بويژه دفاع مقدس ضمن تأييد انديشه حضرت امام، به خوبي نشان داد كه پويايي امنيت جهان در حال توسعه را تنها در رابطه با تقويت و تحكيم زمينه داخلي بايد جست، چه آنكه شرايط داخلي نهايتاً منبع اصلي آسيبپذيري در برابر تهديدها (يا چالشها)ي خارجي است و كشورهاي در حال توسعه (نظير ايران) اگر خواهان مقابله با اين عوامل و تهديدها هستند، بايد شرايط داخلي خود را بهبود بخشند. بديهي است كه در صورت بيتوجهي به اين مهم، در كشورهاي جهان سوم به رغم برخورداري از قدرت نظامي رسمي، دستگاه امنيت داخلي و ثروت ناشي از منابع اقتصادي، اغلب همچنان گرفتار ضعف و ناكارآمدي در عرصه امنيت باقي خواهند ماند. امام بيدار امت با درنظر داشتن اين اصل بنيادين، همواره بر وحدت كلمه و حضور گسترده مردم و بويژه نسل جوان در صحنه تأكيد داشت و از اين رو نهاد بسيج را چونان بهترين بستر براي تأمين و تحقق اين مهم، عزيز و گرامي ميداشت: «رحمت و بركات خداوند بزرگ بر بسيج مستضعفان كه به حق پشتوانه انقلاب اسلامي است» و تضعيف امنيت نظام و افزايش آسيبپذيري آن را با كنارهگيري و انزواي اين گروه از صحنه، در ارتباط مستقيم ميديد: «بالاتر از ذخاير تحت الارضي، ذخاير فوقالارضي اين جوانهاي ما هستند. جوانهاي ما را دارند ميبرند، جوانهاي ما را دارند اغفال ميكنند، به آنان تزريق ميكنند كه هر بدبختي كه شما داريد از اسلام است...»
فرهنگ ايثار و شهادت و دفاع مقدس
ايرج مرادي
آغاز سخن
بيمقدمه بگويم، همه جنگها روزي به پايان مي رسند و همه سرزمينهاي سوخته ديگر بار به وسعتهاي سبز ميپيوندند و همه چيز، در تكرار هميشگي خويش، تداوم مييابد.
امروز از كنار سرزمينهاي جنگ زده كه ميگذري، هرگز اين انديشه در تو راه نمييابد كه روزگاري دشمنان اين خطه عزيز، بدانجا تاختهاند و همه چيز را به خاكستر نشاندهاند.
آري، آنگاه هيچ پنجرهاي نبود كه به سمت ويراني بازنمانده باشد و هيچ حنجرهاي نبود كه در آن نشاني از عبور دشنه نباشد. آنچه بر جاي مانده تنها ويرانههايي بود سوخته كه به ديوارهاي نيمه فرو ريخته تكيه كرده بود.
امروز، وقتي از ميان آن سرزمينها ميگذريم هرگز نميتوانيم بفهميم كه بر آن ديار چه گذشته است. شايد هر قدمي كه بر زمين ميگذاريم، درست در جاي پاي مرداني باشد كه در عبوري بدون بازگشت بودهاند؛ عبوري كه در راه دفاع از حريم عشق، به سمت يك وسعت آبي امتداد يافته است. عبوري كه چون امتداد رود به دريا پيوسته است و در همين جاست كه ميتوان به رسالت واژهها پي برد و دانست كه خداوند پس از آن كه «كلمه» را آفريد، به همه چيز حضوري ديگر داد و به همين اعتبار است كه در اين روزگار ميتوان از ميان واژهها، چكاوك شمشيرها را ديد، سرزمينهاي سرا پا نشسته در آتش را فهميد و دانست كه چه ستمي بر اين غريبستان هميشه مظلوم و هماره سرافراز رفته است.
امروز جنگ پايان يافته است. اين حرف را تاريخ هزاران بار گفته بود، ما نيز آن را تجربه كرديم. اما پايان جنگ، آغاز فراموشي نيست. پايان جنگ، پايان فرود گلولهها و خمپارههاست؛ اما پايان رويش شقايقها نيست كه آغاز رويشي بالندهتر است.
ايثار و شهادت و جامعه
امروز ما در جامعهاي در حال گذار زندگي ميكنيم. در نتيجه، بسياري از ساختارهاي موجود در حال تغييرات نسبتاً محسوس است. ساختارهايي از قبيل معيشت، اهداف روابط كاري و نوع مشاغل، ارزشها و فرهنگ، محتويات آموزش در اشكال رسمي و غير رسمي و ... در حال تحول است.
تحولات مذكور در بالا، ناشي از عوامل متعددي است كه بخشي از آنها دروني و بخشي از نيز بيروني است. يكي از عمدهترين عوامل تحولات فرهنگي، گسترش ارتباطات و تبادل اطلاعات و هم چنين وسايل ارتباط جمعي است و از محصولات آن فاصلهي نسلها است كه طبق آن نوجوانان و جوانان با ارزشها و هنجارهاي سنتي بيگانه شده و از آن فاصله ميگيرند (بحران هويت).
به هر حال، در شرايط فعلي شايد بتوان گفت كه ما بيش از هر زمان ديگر به دور از شعار و با توجه به واقعيتهاي جامعه نياز به ارزشيابي و بازشناسي و نيز برنامهريزي عملي فرهنگي داريم. بنابراين، در ضرورت پرداختن هر چه جديتر و واقع بينانهتر به بخش فرهنگ كه طبعاً داراي ارتباطات عميقي با ساير حوزهها مانند اقتصاد، سياست و امور اجتماعي و ... است كه نميتوان ترديدي اعمال داشت.
فرهنگ داراي ويژگيها و كاركردهاي بسياري است كه وقوف به آنها ميتواند ما را در انتخاب راه كارهاي فرهنگي ياري رساند. فرهنگ از طريق اجتماعي شدن است كه منتقل ميشود.
در نتيجه، بايستي براي اشاعهي فرهنگ ايثار و شهادت، مكانيزمهاي جامعه پذيري را مطالعه نمود و دانست كه انسان از طريق نهادها است كه با يكديگر ارتباط برقرار ميسازند و اين معنا يعني «ايثار و شهادت»، نمادي است كه حاصل ارزشهاي فرهنگي است و نماد علامتي است كه ميتواند مظهر يك چيز عادي و ارزشي شود.
مفاهيم فرهنگ
فرهنگ مقولهاي است كه بسياري از انديشمندان، متفكران و صاحب نظران علوم اجتماعي دربارهي آن سخن گفتهاند. جا دارد ابتدا اهميت فرهنگ را از زبان امام خميني (ره) بشنويم:
«بيشك بالاترين و والاترين عنصري كه در موجوديت هر جامعه دخالت اساسي دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را نشان ميدهد» .
از «فرهنگ» تعاريف بسيار زيادي ارائه شده است؛ به طوري كه تأكيد خاصي از كاربرد آنها نشأت گرفته است و ميتوان آن را به چند دسته تقسيم كرد:
1- تعريفهاي تاريخي: كه بر ميراث اجتماعي در طول تاريخ جامعه تكيه دارد.
2- تعريف روان شناختي: كه بر الگو و روش تسهيل سازگاري با محيط و جامعه تكيه دارد.
3- تعريف ساختاري: كه در آن تأكيد بر ايجاد شدهها توسط اجتماع بشري دارد.
4- تعريف تشريحي: كه بر عناصر تشكيل دهندهي فرهنگ تأكيد دارد و ...
اما منظور از اين تقسيمات يك نتيجهگيري مهم است و آن اين است كه وسعت قلمرو فرهنگ به وسعت حيات اجتماعي است و مهمترين خصوصيت اين است كه اين امر عرضي نيست، بلكه انسان را در ضمن زندگي در بين مردم به خصوص فرا ميگيرد.
انسان با فرهنگ به دنيا نميآيد، بلكه ضمن رشد در داخل يك فرهنگ خاص، ذخاير انديشه و ميراثهاي معنوي شكل گرفته و در طول سالهاي پيشين ميآموزد.
اگر از تعاريف فرهنگ عبور كنيم، بايد به سه ويژگي مهم فرهنگ اشاره كنيم كه عبارتند از:
1- مشترك بودن
2- اكتسابي بودن
3- قابليت انتقال
با توجه به توانايي خارق العاده انسان در يادگيري، انسان شناسان و جامعه شناسان در مورد دو ويژگي اخير فرهنگ و نيز اين موضوع كه يادگيري و انتقال فرهنگ، از طريق اجتماعي شدن و به وسيله نهادها انجام ميپذيرد، اتفاق نظر دارند.
در يك تقسيم بندي محتوايي، فرهنگ ايثار و شهادت را ميتوان به صورت زير تقسيم بندي كرد .
1- فعاليتهاي آموخته شده و مشترك نظير ايثار و از جان گذشتن.
2- افكار و انديشهها، نظير از جان گذشتن در راه خدا و مقابله با كفر، جهاد و ... .
3- محصولات اجتماعي و مشترك نظير لباسها، مقبرهها، گنبدهاي مقبره شهداء.
4- فناوري، ابزارهايي كه محصولات مادي مربوط به شهادت و ايثارگري را ميسازد.
5- سازمان اجتماعي، نهادهايي نظير بنياد شهيد و... كه در اين زمينه فعاليت ميكنند.
6- ايدئولوژي، نظير ارزشها و باورهايي كه پشتوانه فرهنگ ايثارگري و شهادت است.
معنا و مفهوم فرهنگ ايثار و شهادت
ايثار در لغت به معني «برگزيدن، عطا كردن، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتن، منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن» ميباشد و شهادت يعني «مجموعه باورها، آگاهيها، آداب و اعتقادات و اعمالي كه موجب وصول انسان به عاليترين درجهي كمال، يعني مرگ آگاهانه در راه خدا ميشود» .
ايثار كه يك واژهي عام است، در همهي مكتبها و فرهنگها وجود دارد، ولي در اسلام مفهوم آن از يك برتري خاصي برخوردار است و هر تلاش، فداكاري، بخشش و جايگزيني را ايثار نميگويند، بلكه ايثار در اسلام داراي پيش زمينهاي چون اخلاص در راه خدا بودن دارد.
ايثار بيانگر رشد و معرفت انساني است و اين موقعي است كه انسان به يك تكامل روحي دسترسي پيدا كند. ايثارگري از آن جايي كه حامل پيامهايي همچون: خداخواهي، دين باوري، خدا يابي، انسان دوستي و دگر خواهي، شهادت، رشادت، از خود گذشتگي، عزت و عظمت و ... است، در بين ما تقدس پيدا كرده و ما از اين كه افرادي ايثارگر را در بين خودمان داريم، احساس امنيت ميكنيم.
لازم به تذكر است كه صف ايثارگري در سطح زندگي اجتماعي نيز تبلور پيدا ميكند و كاركردهاي مثبتي داشته و باعث ايجاد همبستگيهاي اجتماعي و انسجام جامعه است و مناسب نيست كه اين وجه آن ناديده گرفته شود. ايثار يك هيجان زودگذر و بروز يك احساس آني نيست، بلكه استكمال شعوري است كه در يك انتخاب تجلي مييابد.
ايثار از خود گذشتن است براي يافتن مفهومي برتر و والاتر در عرصهي عملياتي؛ ايثار در زمين است، اما نگاه ايثارگر به آسمانها است.
بر اساس ويژگيهاي فرهنگ، يعني «عمومي بودن» و «ناآگاهانه بودن آن» اين تعريف قابل نقد و بررسي است.
زماني رفتار، ويژگي يا عقيدهاي جزو فرهنگ مردم محسوب ميشود كه از حالت عمدي و آگاهانه درآيد.
اگر چه همه عوامل فرهنگي، ابتدا عمدي و آگاهانه بودهاند، اما زماني فرهنگ محسوب شدهاند كه دروني و ملكهي ذهن مردم شده باشند.
بعضي از خصلتهاي ياد شدهي ايثارگري و شهادت در واقع خصلت فرهنگي ندارند و گرچه بسيار ارزشمند هستند، ولي در مقولهي فرهنگ قابل طرح نيستند. در ضمن، بايد بين «ايثارگري و شهادت» و«فرهنگ ايثارگري و شهادت» تفاوت قايل شد.
اگر بخواهيم ايثارگري و شهادت را گسترش دهيم، به صورت فرهنگي و جامعه شناختي نميشود؛ زيرا يكي از عناصر مهم شهادت و ايثارگري، آگاهي، عقلانيت و خدا محوري است و نميتوان آن را به صورت رفتارهاي خود جوش ترويج كرد، اما قصد داريم ارزشها، هنجارها، عرف و قوانين و آداب و رسوم مربوط به فرهنگ ايثارگري و شهادت را گسترش دهيم، به نحوي كه در مردم اقدام به آنها نهادينه شود. و اين از طريق فرهنگي و جامعه شناختي امكان پذير است.
اين تعريف فاقد ويژگي عموميت است. زماني ما چيزي را فرهنگ ميدانيم كه در بيشتر مردم يك كشور، شهر يا قوم وجود داشته باشد.
باز عقلاني بودن و آگاهانه بودن ايثارگري و شهادت، از قدرت عموميت آن ميكاهد. علاوه بر اين، برخي از ويژگيهاي ذكر شده در اين تعريف قابل سنجش نيست و تازه اگر به سنجش درآيند، از ارزش آنها كاسته ميشود؛ زيرا افراد اجتناب دارند كه در اين زمينه منويات خود را بروز دهند و كساني كه بروز ميدهند، ممكن است براي منافع مختلف ديگري باشد، ويژگيهايي مانند خدا محور بودن در مسير كمال حركت و رضاي خدا را به رأي خلق ترجيح دادن و ... مفاهيمي ديگر كه بيان شد، خود نياز به توضيح و تعريف دارند.
فلسفه وجودي فرهنگ ايثار و شهادت از نظر اسلام
آيين مقدس اسلام، آيين توحيد، عقل، فطرت، رشد، كمال، صلح، صفا، مهر و محبت و آيين تعليم و تربيت است.
اسلام ميخواهد قلوب انسانها را از راه ارتباط با شرك و كفر، بت و بت پرستي و بندگي نسبت به بندگان پاك كند.
اسلام دعوتش را با دليل و برهان و موعظه حسنه و جدا احسن شروع ميكند و از اين راه سعي ميكند انسان منحرف از فطرت توحيدي را به صراط مستقيم برگرداند. اسلام موضعگيري عليه فطرت توحيدي را كه به ضرر خود موضع گيران و مزاحم مؤمنان پاك دل است، نميپسندد و چنانچه ببيند دشمن عالم با معاند جاهل در زمينهي رشد انسان و انسانيت مانع ايجاد ميكند، خود را به خاطر اقامهي حق، مجبور به جهاد ميبيند و براي او جهاد ابتدايي يا دفاعي فرقي نميكند.
آنچه براي او اهميت دارد، پاك سازي حيات انسان از آلودگي شرك، كفر، فسق و فجور و بت پرستي است .
اكنون كه روشن شد براي چه هدف والايي در اسلام سخن از جهاد و مبارزه به ميان آمده است، ضروري است به بررسي ارزشهاي ايثار و شهادت در آيين جهاد و مبارزه پرداخته شود.
ايثار و از خود گذشتگي امري است ديني، اخلاقي و انساني و بسيار نيكو و پسنديده كه در هر آيين و مذهبي ستوده شده و دربارهي آن سفارشات زيادي شده است. ايثار در فرهنگ اجتماعي، سياسي و اقتصادي اسلام به عنوان اوج وارستگي مؤمن و نشانهي بارز پيوستگي به خدا و مكتب تلقي شده و در قرآن از آن براي آزمودن صلاحيت رهبري امامت نام برده شده است.
حضرت ابراهيم (ع) پيش از رسيدن به امامت، با ايثار آزمايش شد و امام علي (ع) و حضرت فاطمه (س) به خاطر ايثار مورد ستايش قرآن قرار گرفتند. علي (ع) در ايثار جان، آن چنان پيش رفت كه حتي بر جبرييل و ميكاييل پيشي گرفت و ملائك و عالم آسمانها را به حيرت واداشت و عامل مباهات پروردگار عالم شد.
همچنين واقعهي عاشوراي حسيني، نقطهي اوج و قلهاي از ايثار و شهادت در طول تاريخ تشيع به شمار ميرود كه سرشار از نكات عبرت آموز براي تمام شيعيان و مسلمين جهان اسلام به شمار ميآيد.
فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه امام خميني (ره)
حضرت امام خميني (ره) براي شهادت چنان ارزش و اهميتي قايل بود كه در آثار مكتوب و بيانات خويش آن را به «فوز عظيم» «توفيق عزت» «عزت ابدي» «سعادت هميشگي» «چراغ هدايت ملتها» «افتخار جاوداني» «اوج بندگي و سير و سلوك در عالم معنويت» «هديهاي براي افراد لايق» «آزادي روح» «رهايي از زندان» «عامل پيروزي» «ديدن جمال جميل او- جَلَّ و عَلا-» «شيرينتر از عسل» و ... ياد ميكند و ايثارگري و شهادت را ميراثي گران بها ميداند كه از اوليا و انبياء به ارث رسيده است.
امام خميني (ره) فرمودند:
«جوانان عزيزم كه چشم اميدم به شماست! با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح را برگيريد و چنان از حيثيت و شرافت خود دفاع كنيد كه قدرت تفكر توطئه عليه خود را از آنان سلب نماييد. و چنان با دوستان خود رحيم باشيد كه از ايثار هر چه داريد، نسبت به آنان كوتاهي ننماييد. آگاه باشيد كه جهان امروز دنياي مستضعفين است و دير يا زود پيروزي از آنان است و آنان وارثين زمين و حكومت كنندگان خدايياند» .
و يا در جايي ديگر از جوانان عاشق شهادت ميگويد:
«شما اي ملت مجاهد! در زير پرچمي ميرويد كه در سراسر جهان مادي و معنوي در اهتزار است. بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهي را ميرويد كه تنها راه تمام انبياء - عليهم السلام - و يكتا راه سعادت مطلق است. در اين انگيزه است كه همه اولياء شهادت را در راه آن به آغوش ميكشند و مرگ سرخ را احلي من العسل ميدانند و جوانان شما در جبههها جرعهاي از آن را نوشيده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما بايد به حق بگوييم «يا ليتنا كنا معكم فافوز فوزا عظيما »».
گواراباد بر آنان آن نسيم دل آرا و آن جلوه شور انگيز و بايد بدانيم كه طرفي از اين جلوه در كشتزارهاي سوزان و در كارخانههاي توانفرسا و در گارگاهها و مراكز صنعت و اختراع و ابداع و در ملت، به طور اكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همه كساني كه متصدي اين امور براي اسلام و جمهوري اسلامي و پيشرفت و خودكفايي كشور به خدمتي اشتغال دارند، جلوهگر است و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، كشور عزيز از آسيب دهر انشاء الله تعالي مصون است.
و بحمدالله تعالي حوزههاي علميه و دانشگاهها و جوانان عزيز مراكز علم و تربيت از اين تفحه الهي غيبي برخوردارند و اين مراكز در بست در اختيار آنان است و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان از آنها كوتاه است .
بنابر آنچه گذشت، ايثار را ميتوان با استناد به روايات و احاديث نوعي آزمايش الهي يزاي مؤمنان و رهروان راه حق برشمرد كه از طريق آن به نداي پرودگار خود لبيك ميگويند و در برابر فرامين و دستورات الهي سر تعظيم و تسليم فرود ميآورند.
فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه شهدا
از خاطرهها و وصاياي شهداي دوره دفاع مقدس، مفهوم ايثار و شهادت را ميتوان به عيان ديد و لمس كرد كه فرهنگ ايثار و شهادت در آن موج ميزند و آنها عملاً فرهنگ ايثار و شهادت را عملي نمودهاند.
در اينجا نمونههايي از آن را بيان ميكنيم.
1) چند ساعتي از قبول قطعنامه و پايان جنگ نگذشته بود كه او را در حالي كه به شدت گريه ميكرد و بيتاب بود، ديدم. گفتم: «آرام باش و اينقدر بيقراري نكن». با حالتي محزون و بغض آلود گفت: « اگر يك بار ديگر در شهادت را به رويمان باز كنند، يك قرباني به راه او هديه خواهم كرد.
چند روزي از اين قضيه نگذشته بود كه عمليات مرصاد شروع شد و در همان عمليات، با ديدن جنازه خونين شهيد عليرضا ميرزايي معني قربانياش را فهميدم ».
2) هر روز مبلغ 20 تومان به عنوان پول جيبي به علي اكبر ميدادم تا صرف كرايه از منزل تا مدرسه و كارهاي ديگر خود كند، اما او از منزلمان كه در روستاي فقيره بود، تا دبيرستان ابن سينا در همدان پياده ميآمد و تمامي پولش را به يكي از بچههاي يتيم روستا ميداد. اين در حالي بود كه من اصلاً از اين قضيه اطلاعي نداشتم و بعد از شهادتش از همان بچه يتيم شنيدم .
3) قبل از عمليات والفجر 8 او را ديدم كه با حالتي بسيار معنوي مشغول نماز و تضرّع بود. چند ساعتي را به اين حالت گذراند. بعد از آن كه از اتاق بيرون آمد، رو به من كرد و گفت: «حرفي به تو ميزنم، اما آن را قبل از شهادت من براي كسي تعريف نكن». سپس ادامه داد: «در حال نماز بودم كه متوجه شدم اتاق نوراني شد و ندايي از غيب به من گفت: فلاني! عمليات بزرگي در پيش داريد، پيروزي از آن شماست و تو هم در همين عمليات شهيد خواهي شد. مدتي از اين جريان گذشت تا اين كه وقتي در اتوبوس به سمت خط حركت ميكرديم، فرياد زد: براي سلامتي امام و براي اين كه من اولين شهيد گردان باشم صلوات. او كسي نبود جز شهيد علي مرادپور كه در همان عمليات بر اثر اصابت تير قناسه اولين شهيد گردان گرديد» .
4) بعد از عمليات كربلاي 8 ، هواپيماهاي رژيم عراق منطقهاي در خرمشهر را كه بچهها در آنجا مشغول استراحت بودند، بشدت مورد بمباران شيميايي قرار دادند. به گونهي كه بچهها به صورت خيلي دردناك و مظلومانهاي به شهادت رسيدند. من كه خود مجروح شده بودم بدون آن كه بتوانم تحركي داشته باشم، فقط شاهد قضايا بودم و ديدم كه شهيد علي غمخوار حسيني چگونه غمخواري بچهها را ميكرد و آنها را يكي يكي از منطقه دور ميكرد.
او در اين نقل و انتقالات به مجروحي برخورد كه دچار گاز گرفتگي شده بود و داشت خفه ميشد و در حالي كه ميدانست در آوردن ماسك از صورتش مساوي با شهادت است، اما ماسك خودش را به آن مجروح داد و خود مصدوم شيميايي گرديد» .
دروني كردن ارزش هاي فرهنگ ايثارگري و شهادت
ارزشها و آرمانهاي حاكم بر جامعه بايد توسط نهادهاي اجتماعي آن جامعه نهادينه و دروني شود. آموزش و پرورش و نهاد خانواده از مهمترين نهادهاي اجتماعي هستند كه مستقيماً به اجتماعي كردن و تعيين نقش مناسب براي نسل جديد ميپردازند.
در بحث نهادينه كردن ارزشها بايد به اين نكته توجه كنيم كه چنانچه خانه و مدرسه اهداف، آرمانها و عملكردهاي يكديگر را تأييد نكنند، نسل جوان دچار تعارض و تضاد شده و از هم نوايي و تعامل با آن پرهيز خواهند كرد. در اين جا، دروني كردن ارزشها و آرمانها، دچار اشكال شده و بقا و دوام جامعهي آرمان گرا نيز تضمين نخواهد شد.
اين نكته را نيز بايد اضافه كنيم كه نهادينه كردن مطلوب ارزشهاي فرهنگ ايثارگري و شهادت حاكم بر جامعه نيازمند بررسي خصوصيات آرمانها و ارزشهاست.
نظام اجتماعي و ارزشها زماني خواهد توانست در وجود همهي افراد جامعه نفوذ و رخنه نمايد كه از آرمانهايي برخوردار باشد كه بتوانند پاسخ گوي همهي نيازها و مطالبات مشروع افراد جامعه باشد.
مطلوبترين شيوه در القاي اهداف و آرمانها، شيوهاي است كه از هر گونه اجبار، اكراه، خشم، خشونت، انسداد راه عقل و منطق منتفي باشد.
استفاده از عنصر عقل و منطق باور قلبي و شهود، ارضا و اقناع توأم با اخلاق و حفظ كرامت نوجوان و جوان مهمترين نقش را در پياده كردن اين روش ايفا ميكنند. به همراه موارد فوق، بايد بسترهايي را نيز فراهم كرد كه مهمترين اين بسترها آزادي تفكر و انديشه، تكريم شخصيت، ترويج اخلاق مشاركت جويانه در امور جامعه ارتباط دو سويه و منطقي بين جوانان و مسؤولين و ارائهي چهرهاي ملايم و زيبا از دين است.
براي انتقال آرمان و دروني كردن آن در نسل جديد، احتياج به برنامهي دراز مدت است. بدين منظور، براي انجام اين مهم شرايط زير ضروري است و عدم وجود اين شرايط به منزلهي عدم تحقق دروني شدن ارزشها و آرمانهاي جامعه خواهد شد.
1- قبل از هر چيز بايد خود مسؤولين جامعه آرمان گرا و معتقد به آرمانهاي جامعه بوده و عامل به انجام و پيگير آن باشند و صادقانه مشكلات جامعه را با مردم در ميان نهاده و از هر گونه پنهان كاري پرهيز كنند.
2- جلوگيري از تنزل ارزشهاي دفاع مقدس از سطح ملي - مردمي به سطح ارزشهاي گروهي (گروه رزمندگان) از طريق شكستن حصر ارزشها و منحصر ندانستن آنها به گروهي خاص و زمينه سازي براي اهميت يافتن اين ارزشها از طريق تبيين مباني عقلاني آنها.
3- باور پذير كردن ارزشهاي دفاع مقدس از طريق اجتناب جدي از تبليغاتي كردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان اين ارزشها.
4- استفاده از نهادهاي بديل به منظور باز آفريني فرهنگي ارزشهاي دفاع مقدس در عين حفظ روح كلي آنها.
5- هماهنگي بين بخش فرهنگ با ساير بخشهاي جامعه.
6- اطلاع رساني درست از مسايل جامعه.
7- از بين بردن تعارض بين صاحب نظران در تعريف ارزشها و مسايل مختلف فرهنگي اجتماعي.
8- از بين بردن جاهطلبي و سابقهي الگوهاي ديني و فكري جامعه براي رسيدن به قدرت.
9- از بين بردن مظاهر ضد ارزشي در سطوح مختلف جامعه.
10- تعليم و تربيت غير مستقيم و جذاب مطالب و مباحث عيني و عملي فرهنگ ايثار و شهادت از جمله: برشمردن برجستگي هاي مرگ شهادت طلبانه و تفاوت آن با مرگ طبيعي؛ تبيين اصل دفاع مشروع كه اصلي عام، عقلاني و انساني است؛ تبيين اين مدعا كه آدميان در كنار حق، نسبت به ديگران مكلف نيز هستند و تقدير و استدلال عقلي و نقلي بر اين مدعا كه انسانها در مقابل يكديگر وظيفه دارند، تبيين اصل و ضرورت وجود امنيت و پيوند اين اصل با فرهنگ ايثار و شهادت؛ استفاده از ادبيات داستاني، فيلمهاي جذاب، اردوها و بازديدهايي از مناطق جنگي به منظور تقويت روحيهي تعادل، تعامل و تفاهم جوانان و نوجوانان در زندگي اجتماعي و ...
مجموعه موارد ياد شده راهكارهايي را سامان ميدهد كه موشكافي و تبيين دقيق و يافتن ابعاد كاربردي آنها بر عهدهي پژوهشگران فرهنگي كشور است.
نتيجه گيري :
جهان وجود فقط به آنچه كه ميبينيم و لمس ميكنيم و خلاصه به محسوسات ما محدود نيست. افق وسيعتري در مقابل چشمان ما گسترده ميشود. يك نوع خاص از وجود در تحقق خود داراي بعد حركت، زمان و مكان است كه اينها را مادي ميگوئيم و قسمتي ديگر كه قسمت اصلي و اعظم جهان وجود است، موجوداتي هستند كه ماوراي اين قيود ««بعد زمان و مكان و حركت»» قرار دارند و به تعبيري فرشتگان ناميده ميشوند.
انسان كيست و چيست؟
انسان آفريده ممتاز كمال مطلق است و در مجموعه هدفدار مخلوقات، سرور و قافله سالار و پل و مرز تكامل است و مقام او به حدي است كه حتي از فرشتگان بالاتر است و آنها پايينتر از مقام او واقع ميشوند.
هدف اين انسان شبيه شدن هر چه بيشتر به كمال مطلق است و هدف از خلقت تمامي جهان، انسان. تا اين انسان به وسيله وديعهاي كه در نهاد او قرار داده شده و آن آزادي، اختيار و قدرت انتخاب ، نيروي تفكر و تميز خير و شر و گزينش يك از اين دو كه تنها به او اختصاص دارد، ثابت كند كه يك موجود آزاد ميتواند حق را با تمام مخالفينش اثبات و برقرار نمايد و باطل را با تمام طرفداران پر و پاقرصش نابود و مضمحل گرداند. چون تمامي شرافت اين انسان به برگزيدن حق و كنار گذاشتن باطل است.
از همين جا تفاوت انسان با ساير موجودات معلوم ميشود كه همان گزينش حق و مقدمات لازم آن يعني تفكر و تعقل است. انساني كه از تفكر و تعقل و صفاي باطن و روشني وجدان خود بهرهاي نميبرد حتي از حيوانات هم كمتر است. حق تمام صفات كمال است. نيكي، عدالت، علم، راستي، محبت، عشق، رحمت، عفت و پاكي و . . . و باطل هر چيزي جز اينهاست: دروغ و زشتي و سالوس وظلم و پليدي و ذلت و...
روابط بين اشياء در اين ديد بر اساس يك نظام متقن عقلي استوار است. قانون عليّت در بين تمامي موجودات مادي و غير مادي جاري است و مؤمن نيز در انجام وظايف و رسالات خود ملتزم به در نظر گرفتن اين نظام است. با توجه به اين كه ايمان و خواست او نيز از قويترين علتهاست. و از آنجا كه اشياء اموري خارجي و واقعيتدار هستند كه جز با رعايت و ملاحظه قوانين كلي حاكم بر آنها تسلط و تصرف در آنها ممكن نيست، لذا نه تنها ما را در برخورد با اشياء و امور ثابت به درك و فهم قوانين طبيعت ملزم ميكند، بلكه براي كنترل و اداره جوامع و برآمدن احتياجات حاصله از آن، بر ضرورت مطالعه و بررسي دقيق تاريخ اجتماعات و نيز تحليل حوادث جوامع ديگر تأكيد ميكند.
با در نظر گرفتن همه اينهاست كه انسان مسؤوليت همه اعمال خود را به تنهايي بر دوش دارد. و جوامع نيز چون يك واحد انساني مسؤوليت بروز و ظهور هر وضع بين افراد را مستقيماً بر دوش دارند. يعني هيچ تغيير و تحولي در جوامع جز به وسيله تغيير و تحول در خواست و اراده اجزاء و افراد تشكيل دهنده آن و عبور از مجراي اراده انساني ميسر نيست.
رسالت انسان در جهان «اثبات» به معناي تحقق بخشيدن به حق و «نفي» به معناي واژگون ساختن باطل است و در سايه انجام اين رسالت است كه انسان ميتواند به يكي از بزرگترين مقامهاي ممكن در جهان «كه حتي او را در زمره و همجوار كساني كه مستقيماً با كمال مطلق در تماسند، يعني پيامبران قرار ميدهد» برسد و آن مقام شهادت و در زمره شهدا قرار گرفتن است.
موجودات در صف تكاملي خود به سوي حق، از پايين به بالا قرار گرفتهاند. انسان در اسلام نه به عنوان يك ماهيت مسؤول بلكه به عنوان يك واحد مسؤوليت و يكپارچه تعهد نسبت به حق، مطرح شده است. در اين تعهد، همه اعضاي بدن او سهيم ميباشند. چشم، گوش، زبان، قلب و دل انسانها همه خود به مثابه موجوداتي مستقل مسؤولين اعمال خود را به عهده دارند.
و انسان با اتصاف به هر صفت كمالي و تخقق بخشيدن به هر حقي در ذات و وجود خود دچار علوّ و برتري ميشود و در رديف جلوتري از اين صفت قرار ميگيرد و از همينجاست كه مبارزه با باطل و تلاش در راه اثبات و احقاق حق، خود هدف بوده و اصيلترين اهداف ميباشد.
با ظلم و ظالم بايد مبارزه كرد. چون ظلم ما در شرور و منشاء چه بسيار نقصها و ضعفها است. و ظالم كسي است كه مانع تكامل ديگران ميشود. برقراري عدالت هم از آن جا كه كمال ما در آنست از اصول شمرده شده است. مسلمان با ظلم مبارزه ميكند بدون اين كه به ظالم نظر شخصي و خصوصي داشته باشد و يا اين كه هدفش از مبارزه انتقال حكومت و قدرت از طبقه او به طبقه خود كه اكثريت دارد باشد.
اكثريت در اين جا ملاك هيچ چيز نميتواند باشد. و به اين جهت يا تحت هيچ شرايطي از اصول خود تجاوز نميكند. در اسلام بقدري نسبت به ظلم حساسيت نشان داده شده كه: «اگر مسلماني شبي را صبح كند، بدون اين كه قصد كوچكترين ظلمي داشته باشد به او وعده بخشش لغزشها و گناهانش داده شده است و بر عكس نيز چنان چه شب را به صبح آرد و در انديشه مسلمانان و نفي ظلم و ستم در جامعه نباشد، اصلاً مسلمان نيست !».
اما مبارز مسلمان در مبارزه خود با ظلم از ظالم استفاده نميكند. به ويژه اگر چنين كاري تأييد ظلم و سازش با ظالم تلقي شود. او هميشه و در همه حال مجسمه حق است و شمشيري در برابر باطل.
و چون در مبارزهاش، نفس همين مبارزه برايش هدف ابتدايي است، يعني اصالت دارد، به اين معني تا زماني كه در مبارزه است هدف ابتدايي او همين ستيز «عليه باطل» است. و البته اگر پيروز شد، آنگاه هدف ديگري مستقلاً و جداگانه به عنوان استفاده از نتيجه اين پيروزي در راه حق برايش مطرح ميشود.
و اگر شكست خورد، نبايد گفت «در راه» هدف، بلكه «با وصول» به هدف شكست خورده است. كه اين ديگر نامش نه شكست بلكه پيروزي است. او شهيد شده و مراتب تدريجي كمال را به صورت يك جهش صعودي طي كرده است.
به همين دليل، يك تفاوت اساسي بين يك مبارز مؤمن و تمام مبارزين ديگر جهان وجود دارد. به اين اعتبار، او در حقيقت و اساس نه با «كينه» كه با «عشق» ميجنگد. او با محبت و «عشق به كمال»، كمال خود و ساير انسانها (كه اين توجه به ديگران هم براي او كمال ديگري است) ميجنگد. او حتي نسبت به شخص ظالم نيز از صميم قلب خويش متأسف و ناراحت است. چه يك انسان، با ظلم، نه تنها ديگران بلكه در اولين مرتبه خود را از كمال محروم كرده است و به همين جهت توبه واقعي هر كس كه در هر مرحله از انحطاط و گناه باشد، چون خود اين توبه كه «توجه به كمال» است، كمالي است و نيز شكستن سد از مقابل سايركمالات، پذيرفته شده و حتي توبه به منزله سند تبرئه شخصي است كه او را در اغلب موارد از نظر قضايي نيز تبرئه ميكند.
مبارز مؤمن مبارزهاش به خاطر خدا، زندگياش براي خدا، شهادتش در راه خدا و بسته شدن دفتر زندگياش آغاز و ابتداي راه پيمايي و به عبارت بهتر حركت و سير اليالله است. چه او شهيد است و شهيد نه به معناي غايب و مفقود و از دست رفته، بلكه حيّ و حاضر و ناظر است. او بايد در مقابل ناملايماتي كه در راه بر قراري حق نصيبش ميشود صبر كند و چنين پيش آمدهايي دچار انحراف نشود و در راه احقاق حق و برقراري عدالت، خود به باطل نرفته و ظلم ننمايد.
مبارزه آنها در حقيقت معامله است، اما متفاوت با تمامي معاملات ديگر. آنها خود را از پيش فروختهاند. همه چيز را، مال، جسم، جان و روان خود را به خالق متعال و پروردگار خويش فروختهاند. و در عوض چه گرفتهاند، چه چيزي بالاتر از اينكه كمال مطلق جهان آنها را طرف معامله قرار داده است، كه اين خود حد اعلاي كمال است.
به اميد آن كه هر كس براي آنچه بدان معتقد است، معادلي در تمام وجودش، قلبش و روحش داشته باشد.
منابع و ماخذ
1) انصاريان، حسين؛ يار عاشقان (تفسير صحيفه سجاديه) ج7 ، سازمان تبليغات اسلامي، 1373.
2) جوانان از ديدگاه امام خميني (ره)، دفتر شانزدهم، آثار موضوعي تبيان، تنظيم و نشر آثار امام، 1378.
3) دكتر محمد حسين پناهي، نامهي پژوهش، شماره 23، آسيب شناسي فرهنگ ايثار و شهادت.
4) دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، 1377.
5) صحيفه نور، امام خميني (ره).
6) ماهنامه تربيت، شماره6 ، سال بيست و يكم، محمد علي شادماني، سيد امير رون.
7) وصيت الهي - سياسي امام (ره).
8) يك جرعه آفتاب، سيد محمد رضا رضوي، نشر شاهد، 1379.
فرهنگ جهاد و شهادت
مهدي نكوئي ساماني
چكيده
شهادت يكي از مفاهيم و ارزشهاي متعالي اسلامي است كه مؤمنان راستين و مجاهدان راه خدا با نيل به آن، به مقام رفيع روحاني و به مقام «عندربهم يرزقون» و لقاء الهي دست مييابند.
شهادت طلبي و جانفشاني در راه خدا، نشانه رشد و بالندگي و معرفت و بصيرت انسانيهاي عاشق و شيداي حق است كه از باطل و طاغوت و ظلم و بي عدالتي بيزار و گريزاناند، و حيات جاودانه و شكوهمند را بر حيات ذليلانه و تسليم پذيري در برابر ظلم و بي عدالتي ترجيح ميدهند. شهيد با ايمان و معرفت و شجاعت و كرامت و عزت خود جامعه مرده و ظلم پذير را به بيداري و آگاهي ظلم ستيزي و قيام فرا ميخواند و راه پاك زيستن و آزاد زيستن و حق طلبي و عدالت خواهي را ترسيم و مشعلي فروزان و الگويي ماندگار براي جامعه خود ميگردد، در اين نوشتار ارزش و جايگاه شهادت طلبي در اسلام، و تأثيرات فردي و اجتماعي، معنوي و تربيتي و فرهنگي آن مورد بازشناسي و تبيين قرار گرفته است. و شهادت به عنوان يك اصل و هدف استراتژيك و تأثير گذار در صحنه دفاعي و تعاملات بين المللي جهان اسلام تلقي شده، و مهمترين عامل نجات ملل ستمديده از شرّ استعمار و استثمار و حكومتهاي ظالم و مستبد، تلقي شده است كه اين ارزش متعالي به عنوان يك عامل ديني و معنوي، علاوه بر تأثيرات و كاركردهاي تربيتي و فرهنگي، ميتواند به عنوان پتانسيل و نيرويي بالقوه، همواره در راستاي حفظ ارزشهاي ديني و اهداف متعالي دين و آرمانهاي حقيقت طلبانه و عدالت خواهانه انقلاب اسلامي باشد.
مقاله حاضر به باز خواني و بازشناسي فرهنگ جهاد و شهادت در سه فصل ميپردازد:
در فصل نخست، جايگاه جهاد و شهادت در اسلام مورد بررسي قرار ميگيرد. و در فصل دوم، مباني فرهنگ ايثار و شهادت مورد تبيين قرار ميگيرد. در فصل سوم، آثار فردي و اجتماعي و كاركردهاي نظامي و سياسي و فرهنگي جهاد و شهادت مورد اشاره قرار ميگيرد.
مقدمه
بنابر تعليمات پيشوايان شيعه، شهادت و جانبازي در راه پايداري دين خدا و نجات جوامع انساني از ظلم و ستم و برقراري حق و عدالت، بر حفظ جان مقدم شناخته شده است.
دين همواره شجاعت و استقامت و صبر را ستايش نموده و از مؤمنان ميخواهد كه شجاع و پا برجا و اهل جهاد و استقامت و صبر باشند، فداكاري و مبارزه در راه حق و فضيلت، از آموزههاي اصيل مذهب شيعه است. انسان شيعي با الهام از تعاليم وسيره پيشوايان خود آموخته كه در راه احياي دين و مبارزه با طاغوت و جبهه كفر و شرك و ستم سكوت ننمايد.
شيعه همواره مدافع حق عدالت و عدالت و آزادي بوده و زندگي را در پناه حق و عدالت ميجسته است. و همواره جامعه را به قيام و جهاد و ايثار و ظلم ستيزي و اقامه قسط و عدل فرا ميخوانده. در افق آرمانها و تعاليم شيعه همواره انسانهاي حقيقت طلب و عدالت جو و از خود گذشته كه در رأس آن پيشوايان شيعه قرار دارند، براي ساختن جامعه ايماني و عقلاني كه سرشار از صفا و يكرنگي و اخوت و عدالت و فضيلت باشد جهد و جهاد و ايثار و فداكاري نمودهاند. از منظر شيعه، جهاد راهي براي پاك بودن و آزاد زيستن و با حقيقت همراه بودن و از ظلم و ظلمت بندگي رستن است. در مكتب شيعه، هميشه حقيقت طلبان و بيداراني بودهاند كه با روح بزرگ و آرمانهاي سترگ و والا و متعالي خود جان خويش براي نجات جامعه خويش از چنگال ظلم و ستم تقديم نمودهاند و از اين جهت حديث حماسه و ايثار در متن تعاليم شيعه نهفته است. شناختن زمينهها و تعاليمي كه ميتواند چنين انسانهاي آسماني و ايثارگري را پرورش دهد، راهنمايي است كه ميتواند راه نجات و حقيقت طلبي و عدالت خواهي را براي ما هموار كند. شهداء راه حق و عدالت و عزّت و حيات واقعي همواره مانند مشعلي فروزان و سمبلي زنده هستند كه ياد و خاطره آنان با طلوع و غروب ستارگان تجديد ميشود و نهضتهاي عميق اجتماعي و انقلابهاي آزادي خواهانه و عدالت گرايانه را بر ميانگيزد.
حيات مجدد شيعه و پيروزي انقلاب اسلامي نيز در عصر كنوني، مديون ايثارگران و رزمندگاني است كه در مكتب ايمان و قرآن و تعاليم اهل بيت(ع) درس جهاد و شهادت را آموخته و سنگر به سنگر، بيخوف و بي پروا، شوريده و عاشق ميجنگيدند و زخم و شهادت و اسارت را به جان ميخريدند و به تعبير شهيدي عزيز، «من ميروم كه بمانم و تو ميماني كه بروي.»
شهيدان به ما آموختند كه شرط فوز و فلاح و سربلندي، گام برداشتن در راه خدا و پرهيز از فتور و سستي و عافيت طلبي است. شهيدان به ما آموختند كه معناي اخلاص و ايثار، جانبازي و همّت و مردانگي و آزادگي چيست.
شهيدان به ما آموختند كه دينداري واقعي و بندگي راستين در هنگامه شدايد و امتحانات و ابتلائات، خود را نشان ميدهد و تنها اهل ولاء هستند كه بر بلاء صبر ميكنند و خم به ابرو نميآورند، ولي اهل ريا، بي درنگ رنگ ميبازند و شانه از مسؤوليت خالي ميكنند.
شهيدان به ما آموختند كه هرگاه و هرجا كه اسلام و دين خدا در خطر افتد، بايد بي مهابا و بي پروا عزم را جزم كرد، و بار سفر بست و به ميدان جهاد رفت و از بذل جان و مال دريغ نكرد.
شهيدان به ما آموختند كه سكوت و تسليم در برابر ظلم و زور، سرانجامي جز اسارت و ذلت و بدفرجامي ندارد.
فصل اول: جايگاه جهاد و شهادت در اسلام
الف ـ مقام شهيد در قرآن
قرآن كريم نگاه خاصي به مقوله شهادت دارد، و شهادت و كشته شدن در راه خدا را عين زندگي و فوز ابدي و رسيدن به مقام قرب الهي ميداند. ما در اين نوشتار برخي از اشارتها و بشارتهاي قرآني در مورد شهادت را مورد توجه قرار ميدهيم.
1 ـ «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.»(1)
مپنداريد كساني كه در راه خدا كشته شدهاند مردهاند، بلكه زندهاند و نزد خدا روزي داده ميشوند.
2 ـ و آيه شريفه 154، سوره بقره ميفرمايد:
«وَ لاَتَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِن لاَ تَشْعُرُونَ».(2)
كساني كه در راه خدا كشته شدهاند را مردگان نشماريد بلكه آنان زندگانند، ولي شما درك نميكنيد.
3 - «وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ»(3)
كساني كه در راه خدا كشته شدهاند اعمالشان نزد خداوند محفوظ است.
4 ـ در سوره آل عمران در آيات 168 و 169 ميفرمايد:
«الَّذِينَ قَالُوا لإِخْوانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنْفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنْتُمْ صَادِقِينَ».(4)
آنان كه از جنگ خودداري كردند و گفتند اگر برادران ما نصحيت ما را شنيده بودند، كشته نميشدند! اي رسول خدا به آنان بگو اگر راست ميگوئيد جان خود را از مرگ برهانيد.
5 ـ در سوره آل عمران آيات 156 تا 158 خداي متعال ميفرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّي لَوْ كَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللّهُ ذَلِكَ حَسْرَهً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»(5)
اي گرويدگان به دين اسلام شما مانند آنان كه راه كفر و نفاق پيمودند نباشيد كه گفتند اگر برادران و خويشان ما به سفر نرفته و يا به جنگ حاضر نميشدند به چنگ مرگ نميافتادند، اين آرزوهاي باطل را خدا حسرت دلهاي آنان خواهد كرد و خداست كه حيات بخشد و بميراند و به هر چه كنيد آگاه است.
6 ـ «وَ لَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَه مِنَ اللّهِ وَرَحْمَه خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»(6)
اگر در راه خدا بميريد يا كشته شويد در آن جهان به آمرزش و رحمت خداوند نائل شويد و آن بهتر از هر چيزي است كه در حيات دنيا براي خود فراهم توان آورد.
و در سوره آل عمران، آيه 172: «الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِمَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ»(7)
آنانكه دعوت خدا و رسول را اجابت كردند پس از آنكه به آنها رنج و الم رسيد از آنها هركه نيكوكار و پرهيزكار شد اجر عظيم خواهد يافت.
7 ـ «إِن تَمْسَسْكُمْ حَسَنَه تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكُمْ سَيِّئَه يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبُروا وَتَتَّقُوا لاَ يَضُرُّكُمْ كَيْدُكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْلَمُونَ مُحِيطٌ»(8)
اگر شما را خوشحالي پيش آيد از آن غمگين شوند و اگر به شما حادثه ناگواري رسد بدان خوشحال گردند اما اگر شما صبر پيشه كنيد و پرهيزكار باشيد نيرنگ آنها به شما ضرر نميرساند همانا خداوند بر آنچه ميكنند محيط است.
در اينجا صبر دو بار به «قيد «تقوي» مقيد شده، اين قيد جهت اصلي نبرد را روشن ميسازد، كه اين جنگ در حقيقت «جنگ ضد جنگ» است، و جنگي است كه در راه خدا، و براي استقرار توحيد و عدل و قسط صورت ميگيرد.
قيد «تقوي» صحنه جنگ را به محراب عبادت تبديل ميكند، و شهادت و عبادت را به هم پيوند ميدهد. چون ممكن است جنگ از هدف راستينش منحرف شود و با اغراض شخصي و خواستهاي فردي آلوده گردد، لذا قيدهاي «تقوي» و «في سبيل الله» همواره در كنار قتال و جنگ آمده است.
8 - «وَالَّذِينَهاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ.»(9)
و آنانكه در راه رضاي خدا از وطن خود هجرت گزيده و در اين راه كشته شدند يا مرگشان فرا رسيد البته خدا رزق و روزي نيكوئي در بهشت ابد نصيبشان ميگرداند كه همانا خداوند بهترين روزي دهندگان است.
9 - «يا أيُّها النّبيُّ حَرِّضِ المؤمنينَ علي القِتال إنْ يَكُنْ مِنكم عِشْروُنَ صابرونَ يَغلِبوا مِأَتَيْن وإنْ يكن مِنكم مائَه يَغْلِبوا ألفاً مِن الّذينَ كفروا بِأنَّهم قَومٌ لايَفْقَهُونَ.»(10)
اي رسول مؤمنان را بر جنگ ترغيب كن كه اگر بيست نفر از شما صبور و پايدار باشيد بر دويست نفر از دشمنان غالب خواهند شد و اگر صد نفر بوده بر دوهزار نفر كافران غلبه خواهند كرد زيرا آنها گروهي بيدانشند.
در اين آيه شريفه، علاوه بر اين كه پيامبر(ص) مؤمنان را به جهاد فراميخواند، آنها را به صبر و مقاومت در جهاد نيز دعوت ميكند. صبر عين جهاد است بلكه مفهوم صبر در اينجا بالاتر از جهاد است. در وجود بيست نفر جنگجوي صابر، نيروي دويست نفر نهفته است.
ب ـ شهيد در روايات
در احاديث بسياري، از فضيلت و اهميت شهادت و جان باختن در راه خدا سخن گفته شده است. شهادت نشانه خلوص ايمان و معرفت عميق و عامل تقرب به خدا است. شهيد بيشترين بهره را از شهادت خود ميبرد و مشمول لطف و رحمت الهي قرار ميگيرد.
1 ـ عن الصادق(ع) عن رسول الله (ص):
قال: «ألخَيرُ كُلُّه في السَّيفِ وتَحتَ ظِلِّ السَّيفِ ولا يُقيمُ النّاس إلّا بِالسَّيْفِ والسُّيوفُ مَقاليدُ الجَنَّه.»(11)
حضرت صادق (ع): از پيغمبر اكرم نقل كرده كه فرمود:
تمام خيرها و خوبيها در شمشير و در زير سايه شمشير است و چيزي جز شمشير مردم را به راستي و عدالت وادار نميكند و شمشيرها كليدهاي بهشتاند.
2 ـ حضرت صادق (ع) فرمود:
«ألجَهادُ أفضَلُ الأشياءِ بَعدَ الفَرائضِ»(12)
بعد از فرائض، جهاد برترين و والاترين چيزها است.
3 ـ امام باقر (ع) ميفرمايد:
«اولين قطرهاي كه از خون شهيد بر زمين ميريزد، كفاره گناهان او محسوب ميشود، مگر بدهكاريهايش كه كفاره آن، تنها پرداخت آن است.»
4- پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«ما مِنْ قَطْره أحَبّ إلَي اللهِ عَزَّوَجلَّ مِن قَطَرهِ دَمٍ فِي سَبيلِ اللهِ»(13)
5- پيامبر اكرم(ص) فرمود:
شهادت بالاترين درجه نيكي است.
«فَوقَ كلِّ ذي بِرّ برٌّ حتّي يُقتَلُ الرَّجلُ فِي سبيلِ اللهِ فإذا قُتِلَ في سبِيل الله فَلَيس فَوقَه بِرٌّ»(14).
بالاي هر نيكي، نيكياي هست مگر آنگاه كه انساني در راه خدا شهيد شود كه در آن صورت ديگر هيچ خوبي بالاتر از آن نيست.
6 ـ پيامبر (ص) فرمود:
«شهيدُ البَحْرِ يُغفَر له كُلُّ ذَنبٍ حتّي الدَّيْن والأمانه.»(15)
شهيد در دريا همه گناهانش حتي بدهي و امانتي كه بر عهده اوست بخشيده ميشود.
امام صادق از قول پيامبر اكرم(ص) نقل ميكند كه سه گروه هستند كه در روز قيامت نزد خداوند از مقام شفاعت برخوردار هستند: انبياء، و سپس علما و شهداء.
پيامبر(ص) فرمود:
«يَشفعُ الشَّهيدُ فِي سَبعين مِن أهلِ بَيْتِه.»(16)
شهيد هفتاد نفر از افراد خانوادهاش را شفاعت مينمايد.
فرهنگ ايثار در آئينه روايات
امام صادق (ع) ميفرمايد: سه گروه هستند كه دعايشان مستجاب است: يكي از آنان رزمندهاي است كه در راه خدا ميجنگند...
1 ـ امام علي(ع) در وصف انسان مؤمن ميفرمايد: مؤمن، بايد مجاهد هم باشد. (17)
2 ـ پيامبر اكرم فرموده است: «الغُبارُ فِي سَبيلِ اللهِ إسفارُ الوُجُوهِ يَومَ القيامهِ»(18)
گرد و غبار ميدان نبرد در راه خدا، روشنايي چهرهها در روز قيامت است.
ارزش جهاد نزد خدا:
3 ـ پيامبر (ص) فرمود: «ألغَزْوُ فِي سَبيلِ اللهِ أحَبُّ إلَيَّ مِنْ أربَعينِ حِجَّهٍ»(19)
شركت در نبرد در راه خدا نزد من محبوب تر از چهل حج است.
4 ـ پيامبر اسلام (ص) فرمود: «مَنْ مَشي فِي عَوْنِ أخيهِ وَ مَنْفَعَتَهِ فَلَهُ ثَوابُ المُجاهِدينَ فِي سَبيلِ اللهِ.»(20)
هر كه براي ياري و سود رساندن به برادر دينياش گامي بردارد، براي اوست ثواب جهادگران در راه خدا.
5- امام علي(ع):
فلسفه جهاد، حفظ دين و راه سعادت است
«الجِهادُ عِمادُ الدِّينِ و مِنهاجُ السُّعَداءِ.»(21)
جهاد تكيه گاه دين و روش سعادتمندان است.
6 - پيامبر(ص) فرمود: «يَأْتِي عَلَي النّاسِ زَمانٌ، ألصّابِرُ عَلي دِينِه مِثْلُ القابِضِ عَلَي الجَمْرَهِ بِكفِّهِ.»(22)
زماني بر مردم خواهد آمد كه در آن زمان هر كس كه بر دينش شكيبا باشد و بر آن استقامت بورزد، همانند كسي است كه پارهاي از آتش بر كف دست گرفته باشد.
7 - در حديث ديگري پيامبر(ص) فرموده است:
«لَسَفْرَه في سَبيلِ اللهِ خَيْرٌ مِن خَمسينَ حِجَّه.»(23)
يك سفر و عمليات جنگي در راه خدا بهتر از پنجاه حج است.
فرهنگ ايثار، فرهنگ خدمت و ظلم ستيزي و حمايت از مظلوم است.
8 - پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«مَنْ أعانَ أخاهُ المُؤمِنِ عَلي سُلطانِ جائِرٍ أعانَهُ اللهُ عَلي إجازَه الصِّراطِ عِنْدَ زَلَّهِ الأقدامِ.»(24)
هر كس برادر مؤمناش را در برابر حاكم ظالمي ياري دهد خداوند او را در هنگامي كه پاها ميلغزد، از پل صراط خواهد گذراند.
9 - پيامبر (ص) فرمود: «مَن قامَ عَلي مَريضٍ يَوْماً وَلَيْلَهٍ، بَعَثَهُ اللهُ مَعَ إبراهيمَ خَليلِ الرَّحمن.»(25)
هر كس يك شبانه روز بر بالين بيماري بايستد و از او پرستاري كند، خداوند او را با ابراهيم خليل محشور ميكند.
پرستارانِ جانبازان بدانند كه چه در نزد خداوند مقامي دارند.
10 - بهترين مردم:
پيامبر (ص) فرمود: «خَيرُ النّاسِ رَجُلٌ حَبَسَ نَفسَهُ فِي سَبيلِ اللهِ يُجاهِدُ أعداءَهُ»(26)
بهترين مردم كسي است كه خود را وقف در راه خدا كرده و با دشمنان او مبارزه ميكند.
11 - نزديك ترين افراد به انبياء الهي!
پيامبر (ص) فرمود: «أقربُ النّاسِ مِن دَرَجَهِ النُّبُوه،أهلُ الجِهادِ وأهلُ العِلْمِ.»(27)
12 - پيامبر (ص) فرمود: «ألمُجاهِدونَ فِي سبيلِ اللهِ قُوّادُ أهلِ الجَنّهِ.»(28)
مجاهدان در راه خدا، سروران اهل بهشت هستند.
13 - علي (ع) فرمود: «ألمُجاهدوُنَ تُفَتّحُ لَهُمْ أبْوابُ السَّماءِ»(29)
درهاي آسمان براي جهادگران باز است.
14 - پيامبر(ص) فرمود: «يُباهِي اللهُ تَعالِي الملائكه بِالمُجاهِدين.»(30)
خداوند در نزد فرشتگان به جهادگران مباهات ميكند.
15 - پيامبر اكرم(ص) فرمود: «إنّ الجِهادَ فِي سَبيلِ اللهِ بابٌ مِنْ أبْوابِ الجَنَّه يُنَجِّي اللهُ بِهِ الهَمَّ والغَمَّ»
جهاد در راه خدا دري از درهاي بهشت است كه خداوند به مدد آن رفع ناراحتي و غصه مينمايد.
ارزش و اهمّيت شهادت
در تعاليم اسلامي، فلسفه شهادت، مفهومي عميق دارد. تعليمات اسلامي، زندگي در شرايط ناحق - هنگام سلطه كفار و ظالماني كه بر خون محرومان و مسلمانان ميتازند و از پير و جوان و زن و كودك نمي گذرند - و در زير سلطه ظلم را، زندگي انساني نمي شمارند.
و در حقيقت اين مطلب را نمي پذيرند كه ممكن است همه درها به روي انسان - كه خود صاحب اراده و اختيار است - بسته شود، بلكه ميگويند، هميشه درِ مرگ با افتخار و حماسه (شهادت) باز است، اگر همه آزاديها را از انسان سلب كنند، و همه حق انتخابها را از او بگيرند، حق انتخاب مرگ را كسي نميتواند از انسان سلب كند.
شهادت اصل مقدسي است كه در متن تعاليم اسلام و به صراحت در قرآن آمده است و در متون ديني از آن به عنوان فوز عظيم نام برده شده است.
شهيد مطهري مينويسد:
در شهادتهاي ديني همواره چند اصل مطرح بوده است و بايد مطرح باشد.
1. اصل حماسه
اين شهادتها و جانبازيها، پيوسته، با حماسههاي شورانگيز همراه بوده است. مبازان شجاع شيعه، هيچ گاه به آساني، تن به كشته شدن نميدادهاند. اينان هميشه، در برابر نيروهاي شيطاني و قدرتهاي طاغوتي مقاومت ميكردهاند، و همراه شورگستري و حماسه آفرينيهاي مشهور تاريخ تشيع، سر به آستانه شهادت مينهادهاند، يعني كشته ميشدند پس از اينكه ميكشتهاند...»(31)
2. اصل اخلاص
جانفشانيهاي شهيدان راستين همواره با اخلاص همراه است؛ بايد طوري باشد كه حركات و اعمالش دلنشين و كشته شدنش، همه و همه، لله و في الله باشد. از نظر منطق اسلام، هر كاري كه براي خدا نباشد و في سبيل الله نباشد، نزد خداوند ارزشي ندارد و مقبول نيست، در مورد شهادت و جهاد نيز اين مسأله مورد تأكيد بيشتري قرار گرفته است. و همواره در كنار جهاد و مقابله با اعداء، قيد في سبيل الله نيز آمده است.
3. اصل تعالي هدف
در همه حركات فردي و اجتماعي انسان، بايد هدفي صحيح در كار باشد؛ ليكن انسان تربيت يافته، بايد به اين مرحله خرسند نباشد، بلكه بايد بكوشد تا در كارها و جهتگيريهاي او تعالي هدف نيز منظور باشد -... «انساني كه از همه امكانات حيات ميگذرد، و جان خود را تقديم ميكند و از همه چيز و همه كس چشم ميپوشد، و از دلبستگيهاي جهان، و شيرينيهاي زندگي، و لذت ديدار عزيزان دل ميكَنَد، به يقين هدفي متعالي را تعقيب ميكند، و اين هدف، صيانت از دين خدا است.
«الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفاً»(32)
يكي از صفات مؤمنين اين است كه در راه خدا ميجنگند. نبرد بين حق و باطل اجتناب ناپذير است چون گرايش و انگيزه ايمان، دعوت به سوي الله ميكند و انگيزههاي دنيايي به طرف شيطان و گمراهي.
گرايش به سوي الله انسان و جامعه را به سوي كمال و دوري از خصلتهاي غير انساني و وابستگي به غير خدا دعوت ميكند و به انسان و جامعه، دستور ميدهد تا موانع اين حركت الهي را با نفي تمامي طاغوتهاي دروني و بيروني، از ميان بردارند.
گرايش به دنيا و مظاهرش، انسان و جامعه را به حبّ دنيا كه ريشه و سر منشأ هر گناهي است دعوت ميكند. اصولاً در اسلام شكل عمل نيست كه ارزش دارد، بلكه «هدف» از عمل است كه به آن ارزش مثبت يا منفي ميدهد:
مثلا دو نفر نماز ميخوانند، يكي به انگيزه الهي و ديگري به خاطر ريا و خودنمائي. همينطور دو نفر در جبهه جهاد ميكنند يكي راه خدا را ميپيمايد و ديگري راه غير خدا را. همين تلاش را دشمن هم ميكند و كشته شدن و مجروحيت را هم تحمل ميكند. اما رزمنده في سبيل الله از آن جهت كه جهادش به خاطر خداست چه پيروز شود و چه شهيد در هر صورت رضايت و قرب خدا را كسب ميكند و به مقام فلاح نائل ميگردد: و به خاطر همين فرمودهاند: «اِنَّما الاعمالُ بالنيات».
پس ضرورتاً يك رزمنده راه خدا، بايد جبهه ديگري هم براي خود در نظر داشته باشد، يعني مقام خلوص و پاكي و صداقت را كسب كند، تا نيت او في سبيل الله باشد و تا وقتي كه در جبهه مهمتري و با دشمن بزرگتري به جهاد نپردازد و پيروز نشود، نمي تواند مدعي ايمان كامل و اخلاص باشد و لذا در حديث نبوي آمده است كه: جهاد بزرگ، جهاد با نفس و هواهاي نفساني است.
از نظر اسلام شهادت موجب نورانيت و بيداري جامعه است
شهادت حقيقتي است مقدس كه موجب عزت و كرامت جامعهاي است كه با فرهنگ و روحيه جهاد و شهادت خو گرفته است. از نظر اسلام، شهيد به كسي گفته ميشود كه در راه حق و هدفي مقدس كشته ميشود.
شهادت علاوه بر اين كه خود يك مقوله بسيار ارزشمند و مقدس است، موجب تقدس و پاكي و تعالي جامعه نيز ميشود. امام علي (ع) ميفرمايد: «لَنْ تَقَدَّسَتْ اُمَّه حَتّي يُؤخَذ لِلضًّعيفِ حَقُّه.»(33)
و امام حسن (ع) نيز انگيزه اصلي قيام خود را حق طلبي و از بين بردن ظلم و بي عدالتي و اصلاح مسير جامعه از انحراف و كجروي بيان نموده است.
پس، علاوه بر اين كه شهادت خود مقولهاي ارزشمند و متعالي و مقدس است بايد براي هدفي مقدس و في سبيل الله باشد و از نظر اسلام كشته شدن براي اهداف ديگر اگرچه از نظر فرهنگي و اجتماعي و سياسي مهم هم باشد، شهادت نيست.
لذا هم افرادي كه به شهادت ميرسند داراي تقدس و كرامت و علو درجه هستند و هم راه شهيد مقدس است و تأثيري كه شهادت در سرنوشت يك جامعه و امت دارد، بسيار ارزشمند و حيات بخش است. و از اين جهت ارزش كار شهيد با هيچ عمل ديگري قابل مقايسه نيست، به تعبير شهيد مطهري(ره) هيچ كس به اندازه شهداي راه حقّ، بر بشريّت حق ندارد. هر دانشمندي در علم خود و هر مكتشفي در اكتشاف خود، و هر مربي و معلم اخلاقي در تعليمات خود، و هر حكيم و فيلسوفي در حكمت و فلسفه خود، مديون و مرهون شهدا هستند و شهدا در كار خود مديون كسي نيستند، زيرا شهدا بودند كه محيط آزاد به ديگران دادند تا آنها توانستند نبوغ خود را ظاهر كنند. شهدا شمع محفل بشريتند، سوختند و محفل بشريت را روشن كردند.»(34)
اهميت پديده شهادت در درجهاي است كه اگر در تاريخ بشري جز يك فرد شهيد وجود نداشت، براي اثبات آهنگ عالي عالم هستي كه بيان كننده هدف اعلاي حيات است، كافي بود، چه رسد به اين كه ما در طول تاريخ، دهها بلكه صدها هزار شهيد ميبينيم كه با اعتلا بخشيدن و تكميل كردن شخصيت خود در دفاع از انسانيت و ارزشهاي آن، از زندگي طبيعي چشم پوشيده و به حيات حقيقي نايل گشتهاند.
مگر هدف متعالي و واقعي حيات چيست كه حيات طبيعي و مادي انسان براي دفاع از آن بايد فدا و فنا شود؟
اين سؤال را به صورت كلي و مبنايي ميتوان چنين طرح كرد مگر ماهيت و هدف حيات چيست كه براي دفاع از شرف و كرامت و حفظ آن، بايد انسان همه امكانات و استعدادها و توان مالي و جاني خود را فدا كند؟ اين جاست كه تا فلسفه خلقت جهان و انسان روشن نشود و رابطه جهان و انسان، با خدا به صورت صحيح و معقول درك نگردد، معنا و هدف حيات و مسير واقعي كمال را در نخواهيم يافت.
و لذا همه مكاتب و نظامهاي فلسفي و تربيتي و ديني، در پي يافتن معنا و فلسفه حيات و هدف خلقت، و زندگي انسان بودهاند، و هر يك براي زندگي انسان هدفي و نقطه كمالي را مشخص نمودهاند و براي رسيدن به آن هدف تفسيري از زندگي و روش جداگانهاي براي زندگي ارائه كردهاند.
عقلاني بودن منطق شهادت
«انواع فداكاريها و شهادتها در راه نجات انسانها، و برپايي ارزشها و فضيلتهاي متعالي براي اين است كه هدفي والاتر و بالاتر از تمام خواستههاي دنيوي وجود دارد. اگر چنين هدفي در زندگي وجود نداشته باشد، هم هدف دينها و بعثتها و تكليفها، لغو و بيهوده خواهد بود، و هم فلسفه فداكاريها و جانفشانيها و شهادتها بيهوده و لغو و عبث خواهد بود»(35)
توماسهابز مينويسد: «صرف نظر كردن از لذايذ زندگي مادي و بهره برداري و خودكامگي از اين زندگي نقد و آماده و جان فشاني و خود را فداي ديگران كردن، و مشقتها و سختيها را به جان خريدن چه معنايي جز سفاهت و بي خردي خواهد داشت» ولي وقتي كه پاي دين و خدا به ميان ميآيد و جاي انتخاب بزرگتر و ارزشمندتر و به تعبير ديگر وقتي انسانهاي پاك سرشت و حقيقت جو، با دو گزينه اي روبرو ميشوند كه يكي زندگي جاودانه و ابدي و سرشار از لطف و نعمت و صفا و بهجت است و انتخاب زندگي منحط و آلوده با ذلت و خواري و آميخته با ظلم و كمبود و محدوديت، قطعاً يكياز بهترينگزينههاكه زندگي ماندگار و پايداراست را انتخابميكنند.
بديهي است كسي كه حقيقت و ارزش واقعي حيات برايش مطرح نيست و از حيات جز خوردن و خوابيدن و اشباع خواستههاي حيواني چيز ديگري نميفهمد، نه شهادت براي او قابل درك است، و نه حيات حقيقي كه داراي عالي ترين ارزش است.»(36) و اگر هدف واقعي انساني شناخته نشود، پست ترين پديده، زندگي طبيعي خواهد بود.»(37)
به نظر فيلسوف بزرگ معاصر، استاد محمدتقي جعفري «زندگي بدون معيار حق و قانون كه نه به بايستگيها اهميت ميدهد و نه به شايستگيها، همان است كه آن را خالق يكتاي هستي معرفي نموده است «وَ ما هذِهِ الحَيَوه الدّنيا إلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ».(38)
و قرآن كريم، زندگي صرفاً مادي و حيواني را شايسته انسان نميداند. از نظر قرآن كريم، كساني كه به زندگي مادي دل خوش كرده اند و به چيز ديگري نميانديشند، معنا و فلسفه زندگي و هدف خلقت را نمييابد.
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»(39)
نقش شهيد در حيات جامعه
پيكر گلگون شهيد همانند مشعلي فراروي انسانهاي آزادي خواه و سعادت جو است و پيكر شهيد نشانه روحيه مبارزه طلبي و ظلم ستيزي و حقيقت خواهي و زنده بودن يك امت است، خون شهيد نشانگر روحيه مبارزه و جهاد است و عطر خون او روشنايي ايمان را با خود به همراه دارد، و شهادت واژه مقدس و فريادي بلند و عاشقانه است كه در گستره زمين و زمان طنين مياندازد.
شهادت، نقطه پايان نيست، بلكه خط تداوم مكتب مبارزه و پويايي، و انتخاب صحيح مسير واقعي حيات است، و زندگي جاويد و عزتمند است آناني كه با زبان خاص فرهنگ و معارف اسلامي و منطق قرآن آشنايي دارند به خوبي ميدانند كه از نظر قرآن شهيدان راه خدا همواره زندهاند، و به حيات ابدي و جاودانه نائل ميشوند و نه تنها شهيد به زندگي ابدي راه مييابد، بلكه در پيكر اجتماع و روح اميد، و زندگي، و مقاومت و حركت ايجاد ميكند. و به جامعه نيز حيات ميبخشد.
حال بايد ديد مفهوم اين سخن كه شهيدان زندهاند چيست؟
انديشمندان اسلامي حيات شهيد را كه قرآن به صراحت بيان داشته است سه گونه تفسير كردهاند: گروهي برآنند كه خون شهيد، از آنجا كه در راه احياء و بقاي اسلام ريخته ميشود، در جاي خود، به نوعي، سبب زنده شدن اسلام ميگردد، خود نيز حيات و بقاء مييابد و در روشنايي انوار دين باقي ميماند. و از نظر اخروي نيز در نامه اعمال شهيدي كه خون پاكش سبب بقاي دين شده است، ثواب و پاداش ميشود. و اين خود، به معناي زنده بودن است كسي است كه جان و خون خود را در راه دين فدا كند.
گروهي ديگر معتقدند كه خون شهيد هرگز هدر نميرود، بلكه به مثابه مايه حيات در رگهاي جوامع اسلامي ميگردد و جاويد ميماند، و بدين سان خون شهيد همواره زنده ميماند. و تا روزي كه اسلام زنده است ]يعني تا ابد[ ناظر و گواه بر اعمال مسلمانان خواهد بود.
گروهي نيز عقيده دارند كه شهيد به خاطر جانفشاني در راه اسلام، در رديف «شاهدان اعمال» و گواهان رفتار و كردار و «ناظر بر اعمال انسانها» قرار ميگيرد. و بدين گونه، در رديف انبياء و اوصياء و اولياي برگزيده الهي، همواره شاهد اعمال ديگران خواهند بود.
اما آنچه كه از قرآن استفاده ميشود اين است كه اگرچه كلمه «شهيد» معناي گواه و گواهي دادن و شاهد و ناظر بودن در همه جا حاضر و ناظر بودن را در بردارد، ولي به صراحت در آيه 169 سوره آل عمران ميفرمايد: «و لا تحسبنّ الّذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يرزقون» و تأكيد تصريح بر «احياء» و زنده بودن شهيدان مينمايد. و باز قرآن كريم در همين آيه شريفه اشاره دارد كه ممكن است زنده بودن شهيد براي برخي از انسانها حتي انسانهاي مؤمن مورد سؤال و دور از باور و تصور باشد. به همين جهت، ميفرمايد برخي گمان ميكنند و براساس گمان و خيال خود شهيدان را، در زمره مردگان محسوب ميكنند كه قرآن بر غير علمي و غير واقعي بودن چنين پنداري اشاره ميكند و ميگويد واقعيت اين است كه شهيدان زندهاند و شما بايد يقين و ايمان به حيات ابدي آنها داشته باشيد و باز در آيه 154 سوره بقره نيز همين حقيقت را مورد اشاره قرار داده است و ميفرمايد: «به آن كساني كه در راه خدا كشته شدهاند، نگوييد مردهاند، بلكه آنان در نزد خدا زندهاند و لكن شما اين حقيقت را درك نميكنيد».
شهيد از راه اهدا و ايثار خون خويش به جامعه انساني خدمت ميكند. خون شهيد جاويد و جاري در زمان و مكان است و شهيد به چنان قداست و درجهاي از اتصال به حقيقت و ابديت ميرسد كه از گزند آسيبها و امواج زودگذر زماني و آسيبهاي بشري مصون است. زيرا كه شهيد از فنا رسته و به ابديّت و بقاء پيوسته است.
فصل دوم: مباني اعتقادي فرهنگ ايثارگري
1. جهان بيني الهي و خداباوري
استاد شهيد مطهري در بيان تفاوتهاي اساسي و بنيادين جهان بيني الهي با جهان بيني مادي، و نقش هر كدام در زندگي و رويكرد بشر مينويسد:
«يك نفر مادي هر اندازه به مسلك و روش و آئين خود مؤمن و معتقد باشد، بيش از اين عقيده ندارد كه به هر اندازه سعي و كوشش و مجاهدت در راه تحقق بخشيدن به آرمان خود به خرج دهد، نتيجه ميگيرد؛ اما يك نفر مسلمان مؤمن و معتقد به قضا و قدر الهي عقيده دارد كه جهان طوري ساخته شده است كه اگر او در راه عقيده و ايمان خود فداكاري كند و كوشش به خرج دهد، دستگاه علّي و معلولي جهان به حمايت او بر ميخيزد و او را از پشتيباني خود بهرهمند ميكند.»(40)
2. رابطه عشق به خدا و ايثار در راه خدا
زنده جاويد كيست؟ كشته شمشير دوست
كه آب حيات قلوب، از دم شمشير اوست
گر بشكافي هنوز خاك شهيدان عشق
آيد از آن كشتگان زمزمه دوست، دوست
عشق والاي الهي، انسان را از اين مفاهيم شكست و پيروزيهاي دم دستي بالاتر ميبرد. روحهايي كه عظمت خدا در درك كرده و به مبدأ با شكوه الوهيت متصل گشته است، چنان امكان و اميد و بهجتي مييابد كه همه چيز در برابر او كوچك و بي اثر ميشود و در واقع كسي كه به مقام توكل و توحيد افعالي رسيد، با تمام وجود و با علماليقين و عين اليقين و حق اليقين ميبيند كه هيچ مؤثري در عالم هستي جز خدا وجود ندارد.
براي همين است كه در نظر انسانهاي الهي و كمال يافته هيچ كمالي و جمالي جز در خدا و از خدا نيست، و هيچ موجودي جز خدا داراي حقيقت و بقا نيست و با تمام وجود درك ميكند كه هر كه خدا را دارد همه چيز دارد، و هر كه خدا را ندارد، هيچ چيزي را به دست نياورده است.
«ما وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ»(40)
3. ايمان و ايثار
امام خميني در مورد تأثير قدرت ايمان در دفاع مقدس و نقش آن در پيروزي رزمندگان اسلام ميفرمايد:
«اين معنويات هر چه قويتر بشود، شما قويتر خواهيد شد، يك نفر آدم با ايمان، ميتواند با هزاران نفر بي ايمان مقابله كند، و شما در عرض مدتي كه جنگ كردهايد، ديدهايد كه مسأله اين طوري است كه ايمان وقتي در ميدان ميآيد، همه چيز را از بين ميبرد، مقابلش هرچه هست از بين ميبرد.»(42)
امام امت(ره) در سخني ديگر، در مورد عدم درك دشمنان اسلام از تأثير عوامل معنوي در معادلات سياسي و نظامي ميفرمايد:
«... اين كوردلان از خدا بي خبر و عاري از معنويات نميدانستند كه اين كشتي نوح است كه خدايش كشتيبان و پشتيبان است. اينان با ابزار و ساز و برگ مادي، به جنگ ايمان و معنويت، و كشور صاحب الزمان ارواحنا لمقدمه الفداء آمدهاند.»(43)
رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنهاي نيز در مورد تأثير معنويات در پيروزي رزمندگان اسلام ميفرمايد:
«ما بدون اخلاص و اعتقاد و تعبد هيچ چيز در اين جنگ نميداشتيم. يعني اگر ايمان و اخلاص را از آن تعداد جواناني كه فعاليت ميكردند، بگيريم، اسمها و تيترها و درجهها و امثال اينها هيچ كاري نميكرد.»(44)
و در جاي ديگر ميفرمايد:
«معنويت، راز و نياز با خدا، ارتباط دلها با خداي متعال، هدف را خدا قرار دادن، فريب ظواهر را نخوردن، دلبستگي به زر و زيور دنيا و زخارف دنيا پيدا نكردن، اينهاست كه يك مجموعه مؤمن و يك فئه مومنه را به وجود ميآورد، به تعبير قرآن كريم «كَمْ مِن فِئهٍ قليلهٍ غَلَبَتْ فِئهً كثيره بِاذنِ اللهِ.»(45)
«كم كه باشيد، با داشتن آن جنبه معنوي، زيادها (تعداد زياد دشمن) را در مقابل خودتان مجبور به هزيمت ميكنيد. همين معنويت بود كه بسيج را در ميدانهاي نبرد بي تاب و عاشق ميكرد و به شوق جبهه، اين جوانان را ميكشاند و وقتي به جبهه ميآمدند، از جبهه دل نميكندند.»(46)
در طول هشت سال دفاع مقدس، رزمندگان اسلام با الهام از سيدالشهداء (ع) و ياران او حماسههاي بزرگ و رشادتهاي شگفت از خود آفريدند.
ايثار و حماسه و از جان گذشتگي حاصل معنويت و عشق به خداست. كسي كه خود را تزكيه نكرده و حبّ الهي در قلب او سايه نيفكنده است و هنوز در كشاكش تمنيات نفساني است، و نسبت به دستورات الهي مردد و حيران است، نميتواند از تعلقات و از خواستههاي خود صرف نظر كند، و از جان و مال خود، براي ديگران مايه بگذارد و يا بر همه تعلقات و جاذبههاي دنيايي پشت پا بزند. از اين جهت يكي از پيش فرضهاي بسط فرهنگ ايثار و نهادينه كردن آن، تقويت معنويت و خداباوري اهميت دادن به تربيت و تزكيه نفس است
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است.
4. اعتقاد به حيات جاويد
امام خميني شهادت طلبي را ناشي از آگاهي به مبدأ و معاد و اعتقاد به جهان باقي و حيات جاويد پس از مرگ ميدانستند، از رهگذر اين عقيده شهيد به درك زندگي برتر از اين دنيا نايل ميگردد. حضرت امام خميني با الهام از آموزههاي قرآني به مريدان خود يادآور ميشدند كه زندگي پس از مرگ فنا و نابودي نيست بلكه با مرگ، انسان به زندگاني ابدي راه مييابد و به همين دليل است كه انسانهاي آگاه و عارفان پاكباخته آرزوي شهادت ميكنند:
«شهادت موت نيست. يك حيات جاويد است و مقدمه براي حيات جاويد است»(47)
«شهادت عزت ابدي است، حيات ابدي است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند كه مردن را تمام شدن ميدانند و انسان را فاني. ما كه انسان را باقي ميدانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادي ميدانيم براي چه بترسيم.»(48)
«اصولا اشتياق به زندگي ابدي در نهاد هر انساني نشانه وجود جهان جاويد و مصون از مرگ است.»(49)
«... دنياي بزرگ يعني دنياي بعد از مرگ كه دنياي جاويد است...»(50)
5. توجه به ضرورت اداي تكليف و وظيفه الهي
امام خميني بر اين اعتقاد بودند كه فرهنگ شهادت طلبي ناشي از روحيه اداي تكليف و وظيفه شناسي ملت مسلمان ايران است كه اين مهم از تعاليم اسلام نشأت گرفته است. لذا بر مسلمانان است كه از اين امانت الهي پاسداري و حراست نمايند:
«... ما آمديم اداي وظيفه خدائي را بكنيم، آمديم اسلام را حفظ بكنيم، اسلام از همه چيز عزيزتر است... اسلام امانت خداست... آنها تكليف خودشان را عمل كردند و به شهادت رسيدند.»(51)
«جوانهاي ما كه شهيد شدند، همه اينها شهادت را استقبال ميكردند. اين براي قدرت اسلام بود.»(52)
6. تلقي شهادت طلبي به عنوان مظهر افتخار و سرافرازي ملي
امام خميني شهيدان را مظهر افتخار، غرور و شرف ملي قلمداد مينمايند و پاكباختگان مردم را به پايداري و مقاومت دعوت ميكنند.
از نظر امام، جهاد و شهادت طلبي تجلي عزت و سرافرازي جامعه اسلامي و موجب اعتلاي اسلام و مملكت اسلامي محسوب ميشود. ايشان روحيه شهادت طلبي را منشأ پيروزي بر تمامي قدرتهاي مادي تلقي مينمايند و ميفرمايند:
«اكنون اسلام به اين شهيدان و شهيد پروران افتخار ميكند و با سرافرازي همه مردم را دعوت به پايداري مينمايد.»(53)
«ملتي كه شهادت را ميخواهند، او را از چه ميترسانند؟ او را از مردن ميترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان ميدانند.»(54)
«اسلام شهداي بزرگ داشته است و مفتخر است به اينكه در راه خدا و در راه هدف، شهداي بزرگ داده است. ما مفتخريم به اينكه در راه اسلام و در راه هدفمان، شهيد بدهيم.»(55)
«هر كس كه شهيدي دارد، براي خانمان خودش يك افتخار ميداند.»(56)
«ملت ما شهادت را براي خود سعادت و شرف ميداند.»(57)
«موت اختياري، شهادت، رسيدن به خدا در لباس شهيد، و يا ايده شهدا را داشتن و در راه خدا رفتن، شهادت است و سرافرازي و تحصيل شرافت براي انسان و انسانها است.»(58)
«من وقتي كه اينطور احساسات را از جوانهاي وطن ميبينم و اينطور مهيا بودن از براي شهادت، مهيا بودن از براي دفاع از اسلام، غرور ميگيرد مرا كه ما همچو جوانهايي داريم.»(59)
7. حفظ دين و دفاع از حق
يكي از مهمترين وظايف پيامبران و اولياي الهي دفاع از دين و حفظ اصالت دين بوده است، اين سيره و سنت در زندگي همه امامان شيعه نيز وجود داشته و از بارزترين جلوههاي حيات ائمه اطهار به شمار ميرود، نقش امامان شيعه را در حفظ و صيانت دين، و جانفشاني در راه دين به شكل بارز در تاريخ تجلي يافته است، كه مَثَل اعلا و بي نظير آن را ما در فداكاري و جهاد و شهادت طلبي امام حسين(ع) ميبينيم. امام(ع) انحراف مردم از دين راستين، و بي توجهي به حق و عدالت، و عدم اعتنا به حلال و حرام خدا و اجرا نكردن حدود الهي را به صراحت از مهمترين اهداف قيام خود بيان ميدارد. در واقع عامل اصلي جهاد و شهادت امام حسين(ع)، قيام در برابر بي ديني و نفاق و تحريف دين و رواج سنتهاي جاهلي بود.
لذا جهاد و شهادت و مبارزه با ظلم و ستم، و طغيان و فساد و بيديني، روش و سنت پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) بوده و امري واجب و اجتناب ناپذير است.
«اگر به دقت به فلسفه نهضت قيام امام حسين (ع) بنگريم، به خوبي در مييابيم كه جهاد و شهادت سه كاركرد دارد. يك تأثير و كاركرد آن مربوط به شخصي است كه به جهاد در راه خدا همت گمارده، و جان در راه معبود خود تقديم نموده و جام شهادت نوشيده است. اين انسان همان گونه كه در تعاليم قرآن و روايات اهل بيت آمده است، به مقام قرب و وصل الهي ميرسد و در بهشت جايگاه ويژهاي در كنار اولياء و انبياي الهي خواهد داشت مقام شهادت مقام بزرگي است كه همه انبياء و اولياء و صالحان آرزوي رسيدن به اين فوز عظيم را داشتهاند.
اما كاركرد ديگر جهاد و شهادت، تأثير اجتماعي و سازنده و اصلاح كننده آن در جامعه است و شهادت همچنين عامل تعميق ارزشهاي الهي در جامعه است، شهيد با خون خود صدها پيام و درس به جامعه خويش ميدهد، و با شهادت راه حقيقت طلبي و عدالت خواهي و آزاد زيستن و عزت مند زيستن، پاك بودن، نهراسيدن و بر عليه ظالمان و ملحدان و طاغوتها شوريدن، و مسير صحيح رفتن را به جامعه نشان ميدهد، و راه نجات يك قوم و يك ملت را هموار ميكند.
شهيد همواره در تاريخ زنده ميماند و به يك الگو و سنبل عزت و حريت و مقاومت تبديل ميشود.
استاد محمد جواد مغنيه مينويسد:
«عمل حسين(ع) به خاطر خدا و براي نجات انسان بود، او با دشمنان حق و عدالت جنگيد، و در اين راه به شهادت رسيد، و كار و تلاش و ايثار و فداكاري او را، خدا و رسول و مؤمنين پاك و مخلص مشاهده ميكنند و به آن شهادت ميدهند:
«نَشْهَدُ انَّكَ قد أقَمْتَ الصَّلاه و آتَيتَ الزَّكوه وأمَرْتَ بِالمَعروُفِ ونَهَيْتَ عَنِ المُنْكَر وأطَعْتَ اللهَ وَرَسوُلَهُ حَتّي أتاكَ اليَقينُ».(60)
هر كس كه در راه حسين (ع) قدم بردارد، و براي احياء دين و دفاع از حق و عدالت، و اقامه نماز و امر به معروف و نهي از منكر با باطل بستيزد، به معناي واقعي كلمه ايثارگر و مجاهد في سبيل الله و شهيد در راه خداست.
اما مهمترين كاركرد شهادت نشان ميدهد، شهادت با همه قداست و شرافت و عظمتي كه دارد، خود يك وسيله است، و هدف دين خداست و اصل تعاليم و ارزشهاي قدسي و آسماني است. انسانها هر چقدر هم كه بزرگ و كمال يافته و باشند، بايد براي حفظ و بقاء دين، فدا شوند و در راه احياء دين خدا و اعتلاء كلمة الله، به جهاد برخيزند و تا مرز شهادت و تقديم بزرگترين سرمايه خود به پيش بروند.
انبياء و امامان (ع) با آن عظمت و شرافت و مقامي كه نزد خدا دارند، وقتي كه پاي بقاي دين و حفظ دين به ميان ميآيد، بايد با مجاهدت و شهادت خود دين را زنده نگه دارند، و لذا ميبينيم كه هيچ پيامبري نيست جز اينكه به نوعي با دشمنان دين خدا جنگيده است.
مجاهدتها و شهادتها و حماسهها و ايثارگريها همواره به موجب تقويت و بالندگي و پيروزي اسلام و جبهه حق بوده است و باعث رسوا شدن و درهم شكستن صولت كفر و نفاق و طاغوت و ظلم شده است.
به تعبير امام خميني اين شهادتها بود كه صولت و ابهت ابر قدرتها را درهم شكست، و به مسلمانان جهان آموخت كه، ميتوان به رغم همه همدستيها و توطئههاي پيچيده دشمنان ايستاد.»(61)
امام خميني، در مورد نقش شهادت، در زنده نگه داشتن اسلام و انقلاب ميفرمايد:
«شما به حقيد، همان طوري كه سيد الشهداء(ع) به حق بود و با عدّه قليلي در برابر دشمن مقابله كرد و در عين حالي كه به شهادت رسيد و فرزندان او هم به شهادت رسيدند، لكن اسلام را زنده كرد و بني اميه را رسوا كرد. شما شيعيان همان حضرت هستيد.»(62)
بي شك اگر شهادت امام حسين (ع) و اصحاب وفادار و پاكبازش نبود، سير تحريف و انحراف و بدعت و نفاق و تباهي و ظلم و فريب چيزي از اسلام باقي نميگذاشت.
انقلاب اسلامي نيز كه پيوند عميق اعتقادي و فكري با نهضت عاشورا دارد، الهام گرفته از مكتب پر بار و سرشار از ارزشهاي متعالي و درسهاي جاودانهاي است كه امام حسين (ع) به ما آموخته است، مكتب عاشورا، مكتب تجلي ايمان و اعتقاد راسخ، تعهد و مسئوليت شناسي، خلوص و ايثار، غيرت و جوانمردي، پاكي و پاكبازي حماسه و مقاومت، اخلاق و معنويت، عبادت و معرفت، صفا و رحمت، صبر و صلابت، عزت و عظمت، آزادي و آزادگي و جلوههاي گوناگوني از ارزشها و فضيلتها و خوبيهاست، عاشورا يك مكتب بزرگ علمي فرهنگي و اخلاقي و تربيتي و سياسي است كه درسهاي بسياري براي زندگي دارد.
«هيچ حركتي در تاريخ اسلام به اندازه كربلا، پشتوانه حيات و سلامت دين و زداينده غبارها و تيرگيها از چهره اسلام نبوده است.»(63)
«مسلمانان مكلفند براي نابودي دشمنان دين و مقابله با دسيسههاي مستبكران و استعمارگران به جهاد بپردازند و از حريم دين خدا و عزت مسلمانان دفاع كنند، مسلمانان بايد همواره از نظر اعتقادي به تحكيم مباني اعتقادي و ارزشي دين خود بپردازند و از نظر علمي، به رشد و توسعه علمي و فرهنگي و اهتمام بورزند. و از نظر نظامي، آمادگي و قدرت دفاعي خود را در بالاترين حد حفظ كنند و آماده دفاع از حريم اسلام و كيان مسلمانان باشند.
و به تعبير قرآن كريم قدرت دفاعي مسلمانان بايد به نحوي باشد، كه متناسب با شرايط زماني و مكاني، كارآمدترين و مجهزترين سيستم دفاعي را در اختيار داشته باشند، به نحوي كه رعب و وحشت در دل دشمنان اسلام ايجاد كند.
مسلمانان بايد به اين آموزههاي قرآن باور و ايمان داشته باشند كه اگر خدا و دين خدا را ياري كنند، خدا هم آنها را ياري خواهد كرد: «يا أيُّها الّذينَ آمَنوا إن تَنْصرو اللهَ يَنْصُرْكُمْ و يُثَبِّتْ أقْدامَكُم».(64)
و از نظر اهداف استراتژيك و آرماني بايد به روزي بيانديشند كه قرآن ميفرمايد:
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّي لاَ تَكُونَ فِتْنَه وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّه لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَي الظَّالِمِينَ»(65)
8. معرفت ديني و جهاد
يكي ديگر از مباني مهم فرهنگ ايثار و جهاد و شهادت، معرفت و بصيرت ديني است.
درك ارزش حق و عدالت، انسان را به سوي پاسداشت و حراست از اين دو گوهر گرانبها كه موجب حيات و تضمين كننده سعادت انسانهاست ميگردد. درك اين حقيقت كه دفاع از حق و عدالت، موجب حيات جامعه است، و ترك ياري حق موجب غلبه باطل و فساد خواهد بود، از اين جهت انسان به ميزاني كه به منزلت و ارزش چيزي واقف ميشود و اهميت آن را مييابد، حاضر است براي آن جانفشاني كند. جهاد در قاموس فرهنگ اسلامي نيز نه تنها موجب حيات و رشد و احياي انسان مجاهد ميشود، بلكه موجب حيات و سلامت جامعه نيز خواهد بود.
هدف از جهاد و بذل جان و مال، جز براي احياي دين خدا و نفي كفر و شرك نيست. اين امر بدون معرفت، ممكن نخواهد بود، زيرا توحيد امري است اعتقادي، و از مقوله معرفت است و لذا نه جهاد حقيقي بدون عرفان معنا خواهد داشت و نه عرفان و معرفت توحيدي، بدون بذل جان و مجاهده حاصل خواهد شد. و از اين باب است كه رسول اكرم (ص) در وصف مؤمنان واقعي ميفرمايد: آنان زاهدان شب و شيران روزاند.
مجاهدان، شمشير حق و دست قهر الهي هستند، كه جز براي احياي حق و اماته باطل از نيام در نميآيد، و جز بر فرق جنود باطل فرود نميآيند، از اين رو «چكاچك شمشير مجاهدان راه خدا» و برق نيزههاي مبارزان، در حقيقت ظهور قهر الهي است.
لذا خداوند، دفاع مجاهدان را به عنوان تعذيب الهي كفار به خود نسبت داده و فرمود:
«قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُؤْمِنِينَ».(66)
خداوند سبحان در آيات 203 تا 207 سوره مباركه بقره به اين حقيقت اشاره ميكند كه هميشه گروهي از افراد، جامعه را به سوي فساد و انحراف سوق ميدهند، اما برخي ديگر در فكر احياء دين حق و اعتلا دين خدا هستند و با نثار و ايثار خود جامعه را زنده نگه ميدارند و به خاطر اقدام و عمل اين گروه ايثارگر و فداكار است كه جامعه در پرتو رأفت و رحمت خداوند قرار ميگيرد.
9. عزت مداري و كرامت انساني
يكي از زمينههاي تقويت «فرهنگ جهاد و شهادت»، آشنا كردن انسانها به عزت و كرامت واقعيشان است.
مسئله عزت و كرامت انساني، از نظر اسلام جايگاه ويژهاي دارد، در نگاه انسان شناسانه اسلام، انسان داراي كرامت است و بر همه مخلوقات شرافت و فضيلت دارد.
قرآن كريم به صراحت ميفرمايد:
«لقد كرَّمنا بني آدم، و حَمَلْنا هم في البرّ و البحر...».(67)
قرآن كريم در آيات گوناگون به عزت و منزلت انسانهاي مؤمن اشاره نموده و ميفرمايد:
«اِنَّ العزّه للّهِ و لرسوله و للمؤمنين.»(68)
10. تكليف مداري و تعبد
در جامعهاي كه مؤمنان راستين از سر مسؤوليت پذيري و تكليف، و براساس معيارهاي قرآني و موازين انساني و حق گرايي و عدالت محوري، جامعه را بسازند، چنين جامعهاي به بالاترين مدارج عزت و شكوه و كرامت و تعالي خواهد رسيد؛ جامعهاي كه حاكمان و واليان و مديران و كارگزاران آن فقط به حق و عدل ميانديشند، و سعادت و كرامت و عزت خود را در رضاي خدا و دوري از خصلتهاي شيطاني ميدانند؛ جامعهاي كه كار براي خدا را هدف خود ميشمارد، و با آگاهي و بصيرت و تعقل و تفقه، و تعليم، تربيت و بهرهمندي از نور ايمان و تقوي، و صبر و مقاومت، و گزينش اصلح ترين مديران و مديريتها، بهترين نظام اجتماعي و اقتصادي و تعليمي و تربيتي را شكل ميدهند، و جامعهاي كه در آن زمام امور به دست صالحان است، چنين جامعهاي، ايماني و قرآني است، و اگر انسانهاي مخلص و ايثارگر، و كساني كه جز به اعتلاء كلمة الله و رضايت خدا نميانديشند، منزوي و طرد و دلسرد شوند و به سستي و پشيماني دچار شوند، چنين جامعهاي هرگز بهرهاي از ارزشهاي الهي و تعاليم قرآني نبرده است و در آن خبري از عدالت و امنيت و سلامت فكري و اعتقادي، و رواني و اجتماعي نخواهد بود.
آري مگر ميشود با انسانهاي غير صالح، جامعهاي سالم و صالح ساخت.
مگر ميشود با بيعدالتي و تبعيض به عدالت دست يافت.
و مگر ميشود راه عقل و ايمان و قرآن را ناديده گرفت و در عين حال منتظر رشد و تعالي و دستيابي به حقيقت بود.
مگر ميشود با رويكرد به اتراف و اسراف و تكاثر، به جنگ فقر و محروميت و بيعدالتي رفت.
11. رفع ظلم و فتنه و توطئه و تجاوز عليه مملكت اسلامي
امام خميني ضمن تأكيد بر ماهيت دفاعي و نه تهاجمي اقدام ايران در جنگ تحميلي، بر اين نكته تأكيد مينمودند كه شهادت عزيزان و دلاور مردان ميهن اسلامي ايران حكايت از مظلوميت مردمان اين مرز و بوم دارد.
در اين رابطه، امام خميني ضمن تأكيد بر ضرورت مقابله با فتنه انگيزي تجاوزگران و پيمان شكنان براي دفاع از كيان مملكت اسلامي و لزوم دفاع از حيثيت مسلمانان از طريق خنثي سازي توطئههاي فرسايشي، شهادت طلبي جوانان ايران اسلامي را دالّ بر حقانيت اين دفاع مقدس ميدانستند:
«ما براي ميهن عزيزمان تا شهادت يكايك سلحشوران ايران زمين مبارزه ميكنيم و پيروزي ما حتمي است.»(69)
«محرم، ماه نهضت بزرگ شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست و اين خود سرلوحه تعليمات اسلام است براي ملتها تا آخر دهر.»(70)
«دشمنان ما گمان ميكردند با توطئههاي فرسايشي ميتوانند نهضت اسلامي و انقلاب شكوهمند اين ملت شهيد پرور را به سردي و سستي سوق دهند، غافل از آنكه قيامي كه براي خداست و نهضتي كه بر اساس معنويت و عقيده است عقب نشيني نخواهد كرد. ملت ما اكنون به شهادت و فداكاري خو گرفته است و از هيچ دشمني و هيچ قدرتي و هيچ توطئه اي هراس ندارد. هراس آن دارد كه شهادت، مكتب او نيست.»(71)
12. عدالت خواهي و حق جويي
امام خميني با تأكيد بر بي عدالتيها و حق كشيهايي كه از جانب متجاوزان به ميهن اسلامي صورت ميگيرد، بر حركت عدالتجويانه و حق طلبانه ملت مسلمان ايران تأكيد داشتند و شهادت و ملّت مسلمان و وفادار اين مرز و بوم را دالّ بر حقانيت و حقگرايي اين جان بركفان ميدانستند:
«اكنون كه ملت ايران بر سر دوراهي مرگ و حيات، آزادي و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادي و استثمار واقع است، در پيشگاه خداوند تعالي و نسل آتيه مسؤول است، بايد تا رسيدن به هدف، نهضت را هر چه شورانگيزتر ادامه دهد.»(72)
13. استقلال طلبي و آزاديخواهي
امام خميني ضمن تأكيد بر عدم تحمل يا پذيرش دخالت خارجي يا نفوذ بيگانگان در مقدرات و سرنوشت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ايران اسلامي بر ضرورت عدم تعهد به شرق و غرب و مبارزه با استعمار و پرخاش عليه نظام غير عادلانه موجود در روابط بين الملل از طريق تحكيم حاكيمت ملت مسلمان ايران پافشاري داشتند و شهادت طلبي جان بر كفان ايران زمين را نشان از روحيه عدم وابستگي به شرق يا غرب ميدانستند.
همچنين، اين روحيه را نشان از آزادگي و آزاديخواهي ملت ايران ميدانستند كه ميخواهند بدون تمكين و تسليم در برابر هيمنه قدرتهاي بزرگ، به جاي تأثيرپذيري، به تأثيرگذاري بر محيط بين الملل اقدام نمايند و نغمه رهايي از يوغ استعمارگران را در سراسر گيتي طنين انداز نمايند.
بنابراين، شهادت طلبي رزمندگان اسلام به جهانيان خواهد فهماند كه از دفاع مقدس، هدفي جز اعتلا و سربلندي ميهن و برقراري آزادي و استقلال در اين خطه از جهان ندارند و اين مهم در تاريخ ثبت گرديده و درسي براي آيندگان خواهد شد:
«امروز روز شهادت و خون است و... مكتب اسلام عزيزمان دستور ميدهد تا دست از آزادي خواهي و استقلال طلبي برنداريم.»(74)
«اين ارزشها (شهادت طلبي) و انگيزههاي الهي است كه انسان را از اسارت نفس اماره، و وابستگي به غرب و شرق، نجات ميدهد، و به شجره مباركه زيتونة لاشرقيه و لاغربيه ميرساند.»(75)
«ما امروز به انتظار شهادت نشستهايم تا فردا فرزندانمان در مقابل كفر جهاني با سرافرازي بايستند و بار مسؤوليت استقلال واقعي را در تمامي ابعادش به دوش بكشند و با افتخار پيام رهايي مستضعفين را در جهان سردهند.»(76)
شما اين همه شهيد داديد تا آزادي و استقلال را به دست آوريد و بايد با چنگ و دندان اين آزادي و استقلال را حفظ كنيد.»(77)
«نهضت مقدس اسلامي شما گرچه با خون پاك شهيدان، و مصيبتهاي جانگداز توأم بود، لكن آزاديخواهي و استقلال طلبي شما در جبين تاريخ ثبت شد.»(78)
به طور خلاصه، امام نقش جهاد و شهادت را در يك جمله بيان مينمايد و ميفرمايد: «ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد.»
فصل سوم: جلوههاي شهادت و آثار فردي و اجتماعي آن
امام خميني به عنوان مقتدا و الگوي شهيدان انقلاب شكوهمند اسلامي و شهداي جنگ تحميلي، نقشي عظيم در فرماندهي و هدايت نيروهاي شهادت طلب و احياي فرهنگ و تفكر بسيجي در جامعه اسلامي ايران به عهده داشت.
تربيّت انسانهاي پاكباخته در پرتو ارزشهاي اصيل اسلامي بدون ترديد، از دستاوردهاي وصف ناشدني نهضت آن ابرمرد به شمار ميآيد.
انقلاب اسلامي ايران با رهبري داهيانه آن امام فرزانه، توانست با ايجاد تحولي شگرف در ابعاد فردي و اجتماعي، معنويت را در ملت ايران ترويج نمايد و آنان را به سوي ايثار و جانفشاني در راه هدف مقدس سوق دهد. فرهنگ شهادت طلبي با ايجاد تحولي دروني در جامعه، اخلاق فردي، ديني و اجتماعي آنان را به سوي آگاهي، رشد و بالندگي جهت داد و از رهگذر جهاد اكبر و غلبه بر نفس اماره، محيط ادراكي- روانشناختي و محيط عيني و اجتماعي را متحول نمود و با ايجاد اين تحول فكري و روحي و معنوي در درون جامعه، نوعي پويايي و نشاط و حركت، و روحيه جهاد و ايثار به جامعه بخشيد.
در انديشه دفاعي امام خميني، فرهنگ شهادت موجب رشد معنوي و ديني و نشانه اثبات حقانيت و مظلوميت كشور اسلامي، نزد افكار عمومي بين المللي ميگردد، به گونهاي كه از رهگذر بازشناسي جهاني آرمانهاي والا و اهداف مقدس انقلاب، ملتهاي آزاده و آزاديخواه به ارزشهاي انساني و الهي نهضت اسلامي پي خواهند برد.
علاوه بر راهكار جهاد، قدرت معنوي شهادت نيز به عنوان استراتژي بازدارندگي عليه دشمنان دنياپرست و سلطه جو نيز مؤثر بود. روحيه و اراده مصمم حق جويان و شهادت طلبان، و وحدت و عزم انقلابي مردم مسلمان، موجبات پيروزي خون بر شمشير و تفوق سلاح الله اكبر بر سلاحهاي مادي قدرتهاي منطقهاي و جهاني را فراهم ميآورد.
شهادت؛ مظهر تحول دروني جامعه اسلامي
اين پديده معنوي موجبات انسجام ميان روحيات فردي، عقايد مكتبي و واقعيات اجتماعي را فراهم ميسازد.
شايسته است در مورد اين تأثيرگذاري و تحولي كه بر ذهنيات از خود به جاي ميگذارد، با الهام از كلام امام راحل(ره) مباني اين راهبرد استراتژيك و ايدئوژيك بيشتر مورد بازخواني و بازشناسي قرار گيرد.
الف ـ جلوههاي معنوي فرهنگ شهادت
امام خميني بر اين اعتقاد بود كه شهادت موجب تحول در اخلاق فردي و ديني ميگردد و از اين رهگذر بينش فرد نسبت به مبدأ و معاد را دچار تغيير ميگرداند. در اين رابطه، امام بر جلوههايي معنوي از قبيل ايمان، اخلاص، صبر، اطمينان، اعتقاد به حيات جاويد، و عروج به مقام ربوبي تأكيد داشتند كه شرح آن در پي ميآيد:
1. ايمان
امام خميني شهادت را مظهر ايمان به غيب و عالم ماوراء الطبيعه و هديه الهي مبتني بر اعتقاد به توحيد و يكتاپرستي ميدانستند.
با عنايت به اعتقاد توحيدي است كه فرد شهادت طلب، به رضاي الهي خشنود است و تقدير و مشيت خداوندي را پذيراست و او را در سرنوشت خويش مؤثر ميداند:
«آنچه كه ملت ما را پيروز كرد، ايمان به خدا و عشق به شهادت بود. ملت ايران هيچ نداشت و ايمان داشت و ايمان او را بر همه قدرتها غلبه داد.»
«ايمان است كه شما را وادار ميكند برويد و براي اسلام فداكاري كنيد و ايمان است كه در جبههها اين عزيزان ما در جنگ تا سر حد شهادت حاضر هستند و تا اين ايمان را حفظ كرديد... هرگز نخواهيد آسيب ديد.»(79)
«اينان (شهيدان) سند ايمان و تعهدشان را به اسلام در دست دارند.»(80)
2. اخلاص
امام خميني بر اين اعتقاد بود كه خلوص و معنويت، اولاً موجب نورانيت قلب و توجه به ارزشهاي معنوي ميگردد و ثانياً موجبات عنايت و امداد الهي و گسترش ارزشهاي اخلاقي و پرهيز از سياستهاي رياكارانه، و التقاطي را فراهم ميسازد.
امام راحل(ره) در اين زمينه ميفرمايد:
«شما اين اخلاصتان و اين شهادت طلبي و اين ايثارتان براي خداست كه به شما ارزش داده است، و اين ارزش را هيچ معياري نمي تواند اندازهگيري كند.»(81)
3. صبر و شكيبايي
امام راحل شهادت را مظهر بردباري و نيل به مقام صبر كه از مراتب عاليه ايمان است تلقي نموده و اين روحيه را موجب عدم شكست روحي و در نهايت پيروزي خون بر شمشير ميدانستند.
«جوانهاي ما را بعضي شان را شهيد كردند لكن استقامت اسباب اين شد كه شكست نخوردند، شكست روحي نخوردند.»(82)
4. اطمينان
آرامش دلها علاوه بر آنكه از طريق ذكر و ياد خدا حاصل ميشود، به واسطه مؤانست و بودن در جوار رحمت حق و چشيدن لذت انس در ضيافت مقام ربوبي نيز ميسر ميگردد.
در كلام امام، اشارات بسيار ظريف و عميق عرفاني در مورد مقام شهيدان و نيل آنان به مقامات و مدارج روحاني را ميتوان جستجو كرد، از نظر امام شهادت يك سير روحاني و عامل معراج و وسيله طي مراتب يقين و رسيدن به مقام اطمينان براي شهيدان تلقي ميشود. آنجا كه ميفرمايند:
«گواراتر بر آنان باد نعمت رضايت حق كه رضوان من الله اكبر»(83)
و نيز عدم ترديد و شك و دودلي در طي طريقت پيشوايان اسوه را از مظاهر يقين و اطمينان شهيدان ميدانند آنجا كه ميفرمايند:
«مگر ما پيروان پاكان سرباخته در راه هدف نيستيم كه از شهادت عزيزان خود به دل ترديدي راه دهيم؟»(84)
5. عروج به مقام ربوبي
شهادت از ديدگاه امام خميني موجب رفع حجاب بين فرد و حق تعالي است و وسيله ورود به محضر خدا با سند ثبت شده ايمان و تعهد به اسلام ميگردد و موجبات نيل به ضيافت مقام ربوبي، و درك لذّت انس و رضايت حق و نظر به «وجه الله» را فراهم ميسازد، و از اين رهگذر، شهيد به ملأ اعلي و بالاترين درجات ملكوتي نايل ميآيد، و از زندگي حيواني به عالم بالا عروج ميكند:
«اگر بخواهيم ارزش عمل اين شهيدان و جانبازان راه خدا و فداكاري آنان و حجم پيامد اين شهادتها و جان نثاريها را بشماريم شايد ناچار باشيم به عجز خود اعتراف كنيم چه رسد به مراتب معنوي و مسائل انساني و الهي آن كه بي شك عاجز و وامانده ميباشيم.»(85)
«از شهيدان ارجمندي كه خداوند تعالي در شأن آنان كلمه بزرگ «أحياءٌ عندَ ربّهِم يُرزَقُون» را فرموده است، بشري قاصر مثل من، چه تواند گفت. آيا بار يافتن نزد خداوند، و ضيافت مقام ربوبي آنان را ميتوان، با قلم و بيان گفت و شنيد توضيح داد؟ آيا اين همان مقام «فَادخُلي في عِبادي وَادخُلي جَنَّتي» نيست كه حديث شريف بر سيد شهيدان و سرور مظلومان منطبق نموده است؟... اين چه سعادت عظيمي است كه نصيب بندگان خاص خود فرمودهاي.»(86)
«و به شهيدان بايد گفت: «آتاكُم الله مالم يُؤتِ أحداً مِن العالَمين»(87)
«اگر يك راهي حق شد، انسان نبايد از شهادت بترسد. وقتي كه ما براي اسلام و براي احياي سنّت پيغمبر و اقامه عدل بپا خاستيم نبايد از اين بترسيم، اما شهيد كه شهادت پيدا ميكند... كسي بايد از مردن بترسد كه خيال ميكند كه بعد از مردن خبري نيست، شهادت مطلبي نيست كه انسان به كلي از بين برود... شهادت از اين عالم منتقل شدن به يك عالم بالاتري، نورانيتري است، كه همه چيزش از اينجا بهتر است.»(88)
«در روايتي از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه براي شهيد هفت خصلت است كه اولي آن عبارت است از اينكه اول قطرهاي كه از خون او به زمين بريزد، تمام گناهاني كه كرده است آمرزيده ميشود، و مهمّ، آن آخرين خصلتي است كه ميفرمايد: (به حسب اين روايت) كه شهيد نظر ميكند به وجه الله و اين نظر به وجه الله راحت است براي هر نبي، هر شهيد. شايد نكته اين باشد كه حجابهايي كه بين ما و حق تعالي هست و وجه الله است و تجليات حق تعالي هست، تمام اين حجابها منتهي ميشود به حجاب خود انسان... ما خودمان حجاب هستيم بين خودمان و وجه الله و اگر چنانچه كسي في سبيل الله و در راه خدا... اين حجاب را شكست و آنچه كه داشت كه عبارت از حيات خودش بود تقديم كرد، اين مبدأ همه حجابها را شكسته است.»(89)
«وقتي بنا باشد كه شهيد منزلش در ملأ اعلي باشد، اين چه خوفي دارد؟»(90)
ب ـ آثار عيني و اجتماعي شهادت
شهادت نه تنها باطن و درون فرد را دچار تحول و تغييري بنيادين ميگرداند و او را به سوي معنويت و عروج ملكوتي سوق ميدهد بلكه در ارزشها، هنجارها و باورهاي اجتماعي نيز تحولي عميق و شگرف ايجاد ميكند. لذا تأثيرگذاري اين پديده صرفاً به ابعاد فردي خلاصه نميشود بلكه ابعاد خانوادگي و اجتماعي را نيز در بر ميگيرد و آن را به سوي تحولي معنوي جهت ميدهد.
از اين رو شهادت علاوه بر ذهنيات، در عينيات نيز تغييري وصف ناپذير به وجود ميآورد كه در اين رابطه حضرت امام بر پديدههايي از قبيل توجه به ارزشها و باورهاي مذهبي، مشاركت جمعي در جهاد با باور اجتماعي سعادت و رستگاري، رواج فرهنگ پايداري و مقاومت، عدم هراس و وحشت از دشمن، عدم ترس و باك از مرگ، تلقي موت اختياري به عنوان مظهر افتخار و سرافرازي، آمادگي اجتماعي براي ايثار و فداكاري، توجه عمومي به ضرورت اداي تكليف و وظيفه الهي، عنايت جمعي به رشد و بالندگي جامعه و سازندگي ثروتهاي فوق الارضي و نهايتاً جوانمردي به عنوان آثار اجتماعي شهادت طلبي تأكيد داشتند.
توجه به ارزشها و باورهاي مذهبي مهمترين دستاورد شهادت است. توكل و اتكال به ذات باريتعالي و به تبع آن اتكاء به ارزشها و باورهاي مذهبي به منظور طرد ارزشهاي بيگانه از آثار اجتماعي فرهنگ شهادت طلبي در جامعه اسلامي به شمار ميآيد.
امام خميني ضمن تأكيد بر اينكه شهادت در راه هدف مقدس اسلام است، ترويج فرهنگ اسلام خواهي را اساس اين پديده الهي ميدانستند و معتقد بودند اسلام عزيز كه شالوده شهادت را تشكيل ميدهد بايستي مورد توجه همگان قرار گيرد.
«مردم براي جمهوري نميآيند به شهادت برسند، مردم براي اسلام ميگويند ما شهيد ميخواهيم بشويم.»(91)
«ما در راه اسلام، اين هدف مقدس، از شهادت نور چشمانمان هراس نداريم.»(92)
«براي تحقق آرمانهاي ملت مسلمان و انقلابي ايران و براي پياده كردن برنامههاي اسلام، عاشقانه به استقبال شهادت شتافتهاند.»(93)
«اسلام عزيزتر از آن است كه ما خوف داشته باشيم كه خونمان يا جوانانمان در راه او شهيد شود.»(94)
«پيغمبر شهيد شد... علي بن ابي طالب شهيد شد، اسلام هست. اسلام يك مرتبهاي است، يك اساسي است كه شالوده او را خدا ريخته است و خدا هميشه است و اسلام هم هميشه، خداوند حفظ ميكند اين اسلام را، ولو من نباشم.»(95)
1. جهاد و شهادت عامل مشاركت معنوي و اجتماعي
امام خميني ضمن تأكيد بر اينكه شهادت، بركتي الهي و سعادتي عظيم است كه خداوند نصيب بندگان خاص خود فرموده است بر نهادينه شدن اين فرهنگ و تلقي از آن به عنوان «سعادت» و «فوز عظيم» در جامعه اسلامي اعتقاد داشتند، تا از اين رهگذر ملت مسلمان، شكست ناپذير و مصون از هرگونه آسيب گردد.
«اين ديگر ترسي از اين ندارد كه كشته بشود، اين شهادت را براي خودش يك سعادت ميداند. يك ملتي كه حاضر است براي شهادت و شهادت را فوز عظيم ميداند، چه باكي از اين مسائل (جنگ) دارد؟»(96)
«قوت ايمانِ ملت ما طوري بود كه شهادت را سعادت ميدانستند و دنبال شهادت بودند و خوف از مرگ نداشتند.»(97)
«جوانهايي... كه شهادت را براي خودشان فوز عظيم ميدانستند و ميگفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم.»(98)
«ما اشخاصي هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براي خودمان ميدانيم.»(99)
«ملتي كه شهادت براي او سعادت است، پيروز است.»(100)
2. شهادت عامل رواج فرهنگ پايداري و مقاومت:
شهدا با خون خود، درس پايداري و ايستادگي در مقابل دشمنان را به جامعه اسلامي نشان ميدهند و همگان را به مقاومت و بردباري دعوت ميكنند.
امام خميني ضمن تأكيد بر اين پيام شهيدان، جهاد در راه حفظ ميهن اسلامي را واجب، و كشتگان در اين راه مقدس را كه براي خدا پايداري نمودهاند، برخوردار از ثواب شهدا ميداند:
«مردم انقلابي ما بايد بدانند كه براي حفظ اسلام و انقلاب و نگهباني از ثمرات آن و پاس خون شهيدان لازم است از خود بردباري انقلابي نشان دهند.»(101)
اما با تكيه بر نقش جهاد در حفظ اسلام و با تأكيد بر وجوب شرعي آن ميفرمايد:
«بر مسلمين واجب است آنها (اشرار) را دفع كنند، ولو به قتل آنها منجر بشود، و هر كسي پايداري كند، ثواب دارد و هر كس كشته بشود، ثواب شهيد دارد.»(102)
3. عدم هراس و وحشت از دشمن
يكي از نشانههاي ايمان و نهادينه شدن فرهنگ ايثار و شهادت، عدم ترس و خوف از دشمن است به تعبير قرآن كريم «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (يونس/62).
يكي از شيوههايي كه استراتژيستهاي نظامي براي ترغيب مردم به حضور در صحنه فراروي سياستمداران قرار ميدهند، ايجاد ترس و وحشت از دشمن و نماياندن آن به عنوان خصمي دهشتناك و وحشتناك است، تا از رهگذر ايجاد نفرت و دشمن هراسي، آنان را به مشاركت در جنگ فراخوانند. ليكن امام خميني برخلاف رويههاي موجود، مردم را به نترسي و بيباكي از دشمن تجاوزگر به رغم بهرهمندي او از سلاحهاي پيشرفته و برخوردراي از حمايت قدرتهاي بزرگ فرا ميخواندند و در اين رابطه، اتكاء به سلاح ايمان و اتكال به ذات لايزال الهي را عاملي آرامش بخش براي ملت مسلمان و انقلابي ايران ميدانستند:
«هدف، خارج كردن رعب و وحشت از دل مستفعضفان و محرومان و ملل مسلمان است. با درس فداكاري و رشادت به مستضعفين جهان ميآموزيد كه وعده خدا بر حكومت پابرهنگان جهان است.»(103)
«در قاموس شهادت، واژه وحشت نيست.»(104)
«ملت ما اكنون به شهادت و فداكاري خو گرفته است و از هيچ دشمني و هيچ قدرتي و هيچ توطئهاي هراس ندارد. هراس آن دارد كه شهادت، مكتب او نيست.»(105)
«ترس مال آن است كه براي شهادت حاضر نباشد.»(106)
«ملتي كه براي خدا قيام كرده و شهادت را طلب ميكند، از هيچ نميترسد.»(107)
4. عدم ترس از مرگ و استقبال از شهادت
امام خميني ضمن تأكيد بر اينكه مرگ، فنا و نابودي تلقي نميشود، بلكه گذر از نشئهاي به نشئه ديگر، و غروب از دنياي فاني، براي طلوع در جهان ابدي ميباشد، بر اين مهم تأكيد داشتند كه ترس از مردن نزد كساني است كه به جهان غيب و به دنياي جاويد پس از مرگ، اعتقاد ندارند. و گرنه ملت انقلابي و شهيد پرور ايران كه شهادت را با آغوش باز استقبال مينمايد و اعتقاد به آن دارد كه منزل شهيدان در ملأ اعلي و در جوار رحمت حق تعالي است نه تنها از مرگ هراس ندارد، كه آن را فوزي عظيم ميداند و همين روحيه خداترسي است كه موجب بي باكي از غير ذات اقدس او ميگردد و در نهايت موجبات پيروزي اين پويندگان راه حق فراهم ميسازد. لذا ملت ايران نه تنها از شهادت هراسي ندارد كه به آن نيز عشق ميورزد:
«ما اگر از مرگ بترسيم معنايش اين است كه ماوراء الطبيعه قبول نيست.»(108)
«از مرگ نترسيد كه حيات و ممات به دست خداست.»(109)
«آنها بايد از مردن بترسند كه بعد از مرگ، موت را فنا ميدانند. ما كه بعد از موت را حيات بالاتر از اين حيات ميدانيم چه باكي داريم.»(110)
«ترس از مرگ براي كساني است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدي و جوار رحمت ايزدي بيخبرند.»(111)
«اين قدرت خداي تبارك و تعالي است كه جوانهاي ما را عاشق شهادت كرده است.»(112)
«مرگ براي دنيا پرستان جنايتكار است نه پويندگان راه حق.»(113)
«اين ملت پيش ميبرد براي اينكه خوف از مرگ ندارد؛ الهي است. كساني كه الهي هستند، خوف ندارند از هيچ چيز. از خدا ميترسند و دنبال اينكه احكام خدا را در كشورشان ايجاد كنند و متحقق كنند، بپا خاستند.»(114)
«آنها بايد بترسند كه مرگ حيواني را بر مرگ انساني ترجيح ميدهند.»(115)
«ملتي كه شهادت را ميخواهند، او را از چه ميترسانند؟ او را از مردن ميترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان ميدانند. آنها ما را از مردن ميترسانند؟ مردن براي آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراء طبيعت.»(116)
«مگر شهادت هم نگراني دارد؟ ما دوستانمان كه شهيد شدند در جوار رحمت حق هستند.»(117)
«شما پيروزيد براي اينكه ايمان داريد. شما پيروزيد براي اينكه شهادت را در آغوش ميگيريد و آنهايي كه از شهادت و از مردن ميترسند آنها شكست خوردهاند.»(118)
امام خميني با تأكيد بر اينكه ايثار و فداكاري از مستلزمات يك نهضت اسلامي به شمارميآيد ضرورت خو گرفتن ملت به اين فرهنگ الهي را براي خنثي سازي توطئههاي دشمنان مورد اهتمام قرار ميدادند تا از اين رهگذر ستمگريها و ددمنشيها و تن پروريها درهم كوفته شود و عبادت و ايثار در اوج قله شكوه پرتو افشاني نمايد.
«تنها ايمان به خداوند و عشق به شهادت در راه اسلام و روح ايثار و فداكاري، ابزار نبرد نابرابر اينان (ملت ايران) بود.»(119)
«ملت ما اكنون به شهادت و فداكاري خو گرفته است و از هيچ دشمني و هيچ قدرتي و هيچ توطئهاي هراس ندارد.»(120)
«طبع يك انقلاب، فداكاري است. لازمه يك انقلاب، شهادت و مهيا بودن براي شهادت است. قرباني شدن و قرباني دادن در راه انقلاب و پيروزي آن اجتناب ناپذير است به ويژه انقلابي كه براي خداست و براي دين او؛ براي نجات مستضعفان است و براي قطع اميد جهانخواران و مستكبران.»(121)
«سيل خروشان انسانهاي الهي كه شهادت را سعادت و ايثار خون را بزرگترين عبادت ميدانستند، ديوار ديومنشان و تخت و تاج 2500 سال ستمگري و آدمخواري و تن پروري را چنان درهم كوفتند كه نه از تاك نشان ماند و نه از تاكنشان.»(122)
ج ـ جنبههاي تربيتي شهادت و نقش آن در سازندگي انسان:
امام خميني با عنايت به ضرورت تربيت و سازندگي جوانان به عنوان ثروتهاي فوقالارضي و لزوم تحول و رشد جامعه در اثر توجه به معنويت، رواج فرهنگ شهادت طلبي را در تحقق اين غايت جمعي حائز اهميت ميدانستند و آثار انسان ساز و اجتماع پرور آن را مورد اهتمام قرار ميدادند:
«هر شهادتي براي ملت رشيد ما رشدي چشمگير به ارمغان آورده، به طوري كه شهادتهاي پي در پي، جمهوري اسلامي را آنچنان بيمه كرد كه از آسيب دهر مصون گرديد.»(123)
«محرم، ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد.»(124)
«ملت ما براي خدا شهادت ميخواهند... اينها رشد دارند.»(125)
نضج روحيه شهادت طلبي از ديدگاه حضرت امام موجب ترويج روحيه عيّاري و مردانگي در جامعه ميشود. جهاد اين شهادت طالبان و با شهامتان و تلاش آنان براي خدمت و فداكاري در راه اسلام، ميهن و ملت نشان از روحيه جوانمردي آنان دارد.
«جوانان ما مرد شهادت و شهامتند».(126)
امام(ره) در فرازي ديگر از سخنان خود ميفرمايد:
«چه بهتر كه در حال خدمت به اسلام و ملت شريف اسلام شربت شهادت نوشيدن و با سرافرازي به لقاء الله رسيدن.»(127)
«اين روحيه ]شهادت طلبي[ را دارند كه روحيه بسيار ارزشمندي است، و خود را به حلقوم مرگ انداختن براي نجات اسلام و نجات كشور.»(128)
د ـ شهادت و جهاد، استراتژي مهم دفاعي بازدارنده
پاكباختگي گرچه در جنبههاي فردي و اجتماعي متضمن خودسازي و دگر آگاهي است، در عرصه سياست و راهبردهاي دولت اسلامي نيز از اهيمت و كاركردي مؤثّر برخوردار ميباشد. شهادت در ديپلماسي جهاد اسلامي بيانگر مظلوميت آماده پاسداري از ارزشها و حريم سرزميني مملكت اسلامي ميباشند و همين ويژگي از نظر ديني نشانه حقانيت دولت و ملتي است، كه اين راه الهي را برگزيده است. و در جنبه دفاعي، از آن لحاظ كه بازدارنده دشمن از فكر تهاجم و يا تداوم اشغال سرزمين اسلامي محسوب ميشود موجب ميشود كه خصم خود را با مردمي جان بر كف مواجه ميبيند كه هر زمان، آماده شهيد شدن در راه حفظ ارزشهاي اسلامي و تماميت ميهن خود هستند.
از اين رو، استراتژي فرهنگ جهاد تأثيرگذار در جامعه جهاني است و استراتژي بازدارنده دفاعي براي تحول ساختارهاي سياسي و نظامي به شمار ميرود كه هر دو مهم بر مفهوم بنيادي شهادت استوار ميباشند.
1. شهادت طلبي و جهاد برترين استراتژي دفاعي
ديپلماسي جهاد به معناي سياستهاي اعلامي و تبليغاتي دولت اسلامي به منظور توجيه اقدامات دفاعي خود عليه دشمن متجاوز است و دفاع او حركتي مشروع و مطابق با ارزشهاي انساني و هنجارهاي حاكم بر نظام بين الملل تلقي ميگردد.
از اين رو ديپلماسي جهاد به منظور جهت دهي به افكار عمومي بين المللي در راستاي اثبات حقانيت اقدامات نظام اسلامي تدوين و اجرا ميگردد و اين در حالي است كه ديپلماسي مزبور از استراتژيهاي دفاعي از آن جهت متمايز ميگردد كه در مورد اخير، دولت اسلامي با هدف پاسخگوي عملي به حملات دشمن متجاوز و دفاع از كيان مملكت اسلامي با آماده سازي عِدّه و عُدّه به ميدان ميآيد.
از اين روست كه ماهيت اعلامي ديپلماسي جهاد بر دلايلي توجيهي و با جنبههايي تبييني استوار است كه در اين رابطه از رهگذر مفهوم شهادت بر مسائلي از قبيل رفع ظلم و فتنه و توطئه و تجاوز عليه مملكت اسلامي، حراست از ارزشهاي انساني، دفاع از ارزشهاي معنوي، حفظ امانت اسلام و ميراث اسلامي، عدالت جويي و حق طلبي و استقلال طلبي، آزادگي و آزديخواهي تأكيد ميگردد و اين مهم از مرور بر بيانات امام راحل به وضوح استنباط ميگردد:
2. حراست از ارزشهاي انساني
امام خميني بر اين نكته تأكيد داشتند كه مبارزه ايران اسلامي با دشمنان، نه تنها بر خلاف موازين انساني و انسان دوستي نيست، كه از سر جوانمردي و آزادي خواهي و عزت طلبي و براي حفظ ارزشهاي انساني و نوع دوستي انجام ميشود، و در اين رابطه شهادت انسانهاي پاكباخته و برزگ و انديشمند، دال بر ابعاد انساني اين پديده معنوي است.
«در راه خدا رفتن، شهادت و سرافرازي و تحصيل شرافت براي انسان و انسانها است.»(129)
«مگر عزت و شرف و ارزشهاي انساني، گوهرهاي گرانبهايي نيستند كه اسلاف صالح اين مكتب، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نمودند.»(130)
3. دفاع از ارزشهاي معنوي
امام خميني معتقد بودند كه شهادت براي احياي معنويت در جامعهاي است كه توجه به مسائل اخلاقي و معنوي از ذهنيات رخت بر بسته و مقتضي است در جهان ماديگراي امروز، دولت اسلامي نداي معنويت سر دهد، تا انسانها احساس كنند كه حيات آنان در اين روحيات معنوي نهفته است و رواج روحيه شهادت طلبي نقش بسيار مهمي در احياي معنويت در جهان حاضر داشته است.
در اين رابطه، امام خميني، اساس معنويت را اسلام عزيز ميدانستند كه با حراست از آن معنويت نيز به منصه بروز خواهد رسيد:
«مگر شهادت ارثي نيست كه از مواليان كه حيات را عقيده و جهاد ميدانستند و در راه مكتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري ميكردند به ملت شهيد پرور ما رسيده است؟»(131)
«هر وقت... مناجات راز و نيازهاي اين عاشقان خدا و فانيان راه حق را در آستانه هجوم به دشمن مينگرم كه با مرگ دست به گريبان هستند و از شوق عشق، در پوست نميگنجند، خود را ملامت ميكنم و بر حال خويش تأسف ميخورم. اكنون ملت ما دريافته است كه «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا»(132)
«دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگي است. در هر روز و هر سرزمين باشد، اين دستور آموزنده تكليفي است و مژدهاي؛ تكليف از آن جهت كه مستضعفان اگرچه با عدهاي قليل عليه مستكبران، اگرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم مأمورند، چونان سرور شهيدان قيام كنند، و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است.»(133)
وقتي تأثير نفس مسيحايي و نقش شگرف امام در ايجاد تحولات دروني و روحي انسانهاي مخلص و ايثارگر بيشتر واقف ميشويم كه به روحيات و شعارهاي رزمندگان اسلام كه از امام خويش الهام ميگرفتند، به خوبي دقت كنيم.
4. حفظ امانت اسلام و ميراث اسلامي
امام خميني بر اين اعتقاد بود كه اسلام امانتي الهي است كه از اولياي خدا نزد ما مسلمانان به ارث رسيده است و با كساني كه بخواهند اين امانت خداوندي را از مسلمانان بگيرند، مقابله خواهيم كرد.
از اين رو امام خميني(ره) در ديپلماسي جهاد، به اين نكته اشاره و تأكيد داشت كه مبارزه مسلمانان در راستاي دفاع از حق و حراست از اين ميراث الهي است، و شهادت در واقع ضامن حفظ و بقاي اين امانت و تداوم بخش آن است كه موجبات مصون ماندن و بيمه نگه داشتن آن از آسيبهاي بيروني و دروني را فراهم خواهد آورد و مكتب را براي هميشه احياء خواهد كرد و ملت ايران ميراث دار شهيدان و حافظ اين امانت الهي خواهد بود:
«مسير اسلام، بر شهادت در راه هدف است، و اولياي خدا (عليهم السلام) شهادت را يكي از ديگري به ارث ميبرند و جوانان متعهد ما براي نيل شهادت در راه خدا، درخواست دعا ميكنند.»(134)
«آنهائي كه حفاظت اين كشور را ميكنند، اين روحيه را دارند كه روحيه بسيار ارزشمندي است و شهادت طلبي است و خود را به حلقوم مرگ انداختن براي نجات اسلام و نجات كشور، و مادامي كه اين روحيه هست... مطمئن باشيد كه اين كشور بيمه است.»(135)
«آن كه مرگ را در آغوش ميگيرد براي اينكه شهادت است براي اينكه از اسلام است براي اينكه دفاع از حق است.»(136)
«جوانهاي ما كشته شدند و در راه اسلام كشته شدند، شهيد شدند، هنيئاً لهم؛ اما كشته شدن در راه مكتب اهميت دارد.»(137)
«سيدالشهداء مكتبش محفوظ بود و خودش شهيد شد. شهادت گاهي مكتب را پيش ميبرد... خدا نكند كه يك وقت شهادت و نابودي مكتب پيش بيايد.»(138)
«شهادت حضرت سيدالشهداء مكتب را زنده كرد، خودش شهيد شد، مكتب اسلام زنده شد.»(139)
«اينها ]امامان شيعه(عليهم السلام)[ با كمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت كردند و اسلام را به ارث پيش ما گذاشتند. ما هم موظفيم كه اين ارث بزرگ را حفاظت كنيم و براي آن جانبازي كنيم... همه ما موظفيم در حفظ اين امانتي كه از جانب خداست.»(140)
5. شهادت، اساس پويايي و پايايي استراتژي
دفاعي بازدارنده:
امام خميني، ضمن تأكيد بر اهميت بازداشتن عملي دشمن از تجاوز، تهاجم يا ادامه اشغال سرزمين اسلامي، سعي در استناد به روحيه شهادت طلب مردم ايران براي اثبات پيروزي اين جان بر كفان بر دشمنان مادي و دنياطلب داشتند و در اين رابطه دلايل پويايي استراتژي دفاعي باز دارنده را كه بر بنياد «شهادت خواهي» استوار ميبيند و به نقش شهادت را در اموري از قبيل: «برتري قدرت معنوي بر قدرت مادي»، ارتقاي روحيه مقاومت و اراده ملت، و موفقيت استراتژي بيباكانه و پيشرو، اعطاي اميد به مردم خودي و ايجاد يأس در دل دشمنان، و ايجاد وحدت و انسجام ملّي، و ايجاد موج اسلامگرايي، و آزديخواهي در ميان ملتهاي جهان ميدانستند.
1-5 . برتري قدرت معنوي بر قدرت مادي
امام خميني معتقد بودند كه شهادت طلبي مردم مسلمان ايران، نشانه رشد و كمال معرفت ديني و معنوي آنان و ارتقاء توانايي، موقعيت و حيثيت دولت اسلامي است كه ميتواند ضعفهاي نظامي را جبران و آسيب پذيريهاي مادي را برطرف نمايد.
از اين رو، شهادت را عامل تبديل ضعف به قدرت، و بيمه نمودن نظام اسلامي از آسيبهاي ظاهري ميدانستند. ايشان با تأكيد بر تحول معنوي، باطني و روحي مردم ايران كه با معيارهاي مادي، سنجشهاي بشري و انگيزههاي عادي قابل سنجش و اندازهگيري نمي باشد به تداوم اين معنويت به عنوان رمز اصلي پيروزي تأكيد داشتند و از اين رهگذر به دشمنان تفهيم مينمودند كه جنگ صرفاً با سلاح مادي قابل پيش بيني نيست و پيروزي نهايي از آن كسي است كه با منشأ قدرت مطلقه يعني خداوند متعال در ارتباط باشد و اين جبهه الهي است كه سرانجام به فتح و پيروزي نايل خواهد شد و دشمنان تاب مقاومت در برابر آن را نخواهند داشت:
«رمز پيروزي توجه به خدا بود، اشخاصي ميآمدند از جوانهاي برومند پيش من و مرا قسم ميدادند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين عنايت خدا بود. اين تحول، تحولي بود كه به دست بشر نمي شد انجام بگيرد. در ملت، يك تحول روحي پيدا شد، يك تحول باطني.»(141)
«ملتي كه اينطور تحول پيدا كرده است كه... جوانهايش پياده ميآيند و غسل شهادت ميكنند و پيش قدم براي شهادت هستند، پيروزند.»(142)
«جوانهاي ما از باب اينكه، از شهادت ديگر ترسي نداشتند، بلكه استقبال ميكردند از شهادت، اين قدرت را پيدا كردند كه همه به هم دست دادند، و اين مملكت را نجات دادند.»(143)
«ايران شهادت طلب هم از اين پديده سعادتمند مستثني نيست.»(144)
«آنها با يك ملتي كه با شجاعت خود، و تعهد خود به اسلام، و روي گشاده به طرف مرگ ميرود، به طرف شهادت ميرود، تا مرز شهادت ميرود، نميتوانند مقابله كنند.»(145)
«اين ملت كوچك در مقابل همه اين قدرتها... ايستاد و از خوف مرگ نترسيد و متحول شد به يك انسانهاي الهي كه عاشق ديدار خداي تبارك و تعالي و عاشق شهادت هستند و مقصد خودشان را پيش بردند و دارند پيش ميبرند.»(146)
«شهادت در راه خداوند چيزي نيست كه بتوان آن را با سنجشهاي بشري و انگيزههاي عادي ارزيابي كرد.»(147)
«جوانهاي ما در حال انقلاب، و حال هم، باز تقاضا ميكنند كه ما دعا كنيم آنها شهيد بشوند. اين تحول بزرگي كه به اراده خداي تبارك و تعالي، در اين ملت پيدا شد، موجب پيروزي آنها بر يك قدرت شيطاني بزرگ، كه پشتيبان او همه ابر قدرتها بودند، گرديد.»(148)
«ملتي كه زن و مردش براي جانفشاني حاضرند و طلب شهادت ميكنند، هيچ قدرتي با آن نميتواند مقابله بكند.»(149)
«ملت ما يك ملتي است كه از ضعف به قدرت متحول شده است و آرزوي شهادت ميكند. يك همچو ملتي كه آرزوي شهادت ميكند، اين ملت ديگر خوف ندارد. خوب پيروز است.»(150)
2-5. ارتقاء روحيه و اراده مصمم ملت شهادت طلب
امام خميني ضمن تأكيد بر نقش و اهميت ايدئولوژي مكتبي و باورهاي مذهبي در پيشبرد مقاصد انقلاب و تأثير روحيه مصمم بر افزايش توان مقاومت ملت، آن را بيمه كننده نظام اسلامي و عامل پيروزي آن و خنثي كننده استراتژيهاي نظامي دشمن تلقي مينمودند.
«از آنجا كه اين روحيه و اراده مبتني بر آگاهي و علم و توأم با شجاعت و شهامت است، دشمن خود را با انسانهايي مواجه ميبيند كه، حاضر به جانفشاني هستند و مرگ سرخ را بر زندگي ننگين و سياه و ذلت بار ترجيح ميدهند، به گونهاي كه همانند سياست زمين سوخته، دشمن متوجه ميگردد كه به فرض فتح سرزمين، با كشوري متشكل از افراد غير مطيع روبرو ميگردد كه، براي او نفعي در بر نخواهد داشت.»
تأكيد امام خميني بر ارتش بيست ميليوني كه از نظر عددي موجب تقويت منابع داخلي قدرت ملت مسلمان براي كشاندن دشمن به لبه پرتگاه دارد.
لذا، از ديدگاه امام راحل، روحيه شهادت طلبي نشان از تحرك و عزت طلبي و پويايي و شجاعت براي تاختن در دل دشمنان اسلام دارد كه از اين رهگذر، سياستهاي آشفته، لرزان، سازشكارانه، مبتني بر ترضيه خاطر كه منجر به كمرنگ شدن ارزشهاي مكتبي براي مداخله نظامي و يا محاصره اقتصادي با اراده پولادين ملت مسلمان خنثي ميگردد.
به تعبير امام امت(ره):
«مردم ما ديگر به هيچ وجه حاضر نيستند تن به خواري و ذلت دهند و مرگ سرخ را به زندگي ننگين ترجيح ميدهند. ما براي كشته شدن حاضريم و با خداي خويش عهد نمودهايم كه دنباله روي امام خود، سيدالشهداء (عليه السلام)، باشيم.»(151)
«مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگي سياه است.»(152)
«مرگ از اين زندگي ذلت بار بهتر است.»(153)
«حصر اقتصادي شماها، در آن اداره ملت ما، آن تصميم و اراده ملت ما اثري نخواهد كرد و ما مهياي مرگ هستيم.»(154)
«ملت مستضعف ما... هر چه شهيد داد مصممتر شد.»(155)
«به دنبال شهادت مردان بزرگ، بايد ارادهها مصمتر گردد. ما بايد مهيا باشيم كه باز شهيد بدهيم... لكن اين شهادتها ارادههاي شماها را بايد مصممتر كند.»(156)
«شهادت يك هديهاي است از جانب خداي تبارك و تعالي براي آن كساني كه لايق هستند و دنبال هر شهادتي بايد تصميمها قويتر بشود.»(157)
«اگر بر كشوري نداي دلنشين تفكر بسيجي طنين اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد.»(158)
«ارتش بيست ميليوني كه با سازماندهي خود ملت، مجهز ميشوند آماده فداكاري در راه اسلام و كشور است.»(159)
3-5. موفقيت استراتژي بي باكانه و پيشرو
امام خميني در راستاي تضعيف روحيه دشمنان، بر تحرك و پيشگامي و پيشروي حركتهاي شهادت طلبانه تأكيد داشتند به ويژه آنكه اين حركتها را توأم با هدفمداري، علم، آگاهي و رشد چشمگير ميدانستند نه آنكه از روي جهالت و پوچگرايي برخاسته باشد.
ايشان با تأكيد بر اينكه اين استراتژي پيش برنده، همانگونه كه علت موجده و علت معدّه نهضت اسلامي ايران بوده، علت مبقيه آن نيز ميباشد و ملت ايران كه بي باكانه و بدون ترس از جنگ با قواي مادي به استقبال شهادت ميشتافت، قادر است با اقتدا به الگوها و اسوههاي پاكباختگي با سلاح «الله اكبر» در مقابل توپ و تانك و سلاحهاي مادي بايستد. و در مواردي به ظاهر ممتنع بر اساس موازين طبيعي، به پيشروي در سرزمين دشمن بپردازد و با بي باكي آنچنان بر قلب دشمن بتازد كه آن را از درون منهدم نمايد، و آسيب ناپذيري و حركت رو به پيش نهضت و مكتب را در تاريخ ثبت نمايد و از اين رو شهادت طلبي را نافي تقاعد و پسروي و عامل پيش برندگي ميدانستند:
«آنها كه... به شهادت رسيدند، آنها مبدأ اين نهضت عظيم شدند.»(160)
«مگر شهادت يك امري است كه انسان براي آن عقبنشيني كند؟»(161)
«امروز ايران يكپارچه تحرك است. يكپارچه فعاليت است، يكپارچه هواي عشق و شهادت و هواي عالم غيب است.»(162)
«آينهايك تحولات روحي بود كه... مردم... در مقابل تانك و توپ... با مشت خالي ايستادند و كشته دادند و جلو رفتند. يك پيشروي كه روي موازين طبيعي ممتنع به نظر ميآمد.»(163)
«اين حس شهادت بود و اين جلو آمدن براي اسلام و شهادت بود كه ما را به پيروزي رساند.»(164)
«ما از شهيد دادن باكي نداريم.»(165)
«زنان و مردان ميآمدند پيش من و اصرار ميكردند كه شما دعا كنيد تا شهيد بشويم... اين روحيه موجب پيشرفت است. جديت كنيد كه اين روحيه محفوظ باشد.»(166)
«مصيبت آن است كه مكتب شكست بخورد. سيدالشهداء (ع) شهيد شد با همه اصحاب و غيره؛ لكن مكتب جلو رفت. شهادت او مكتب را جلو برد.»(167)
4-5 ـ ايجاد اميد در جبهه داخلي، و ايجاد يأس در دل دشمنان:
امام خميني از چهار طريق اميد و اطمينان را در دل مردم تقويت و يأس و نوميدي را در دل دشمنان ايجاد ميكردند؛ يكي از طريق استناد به تاريخ صدر اسلام و تاريخ انقلاب بود تا از رهگذر پيشينههاي تاريخي و پيروي از اسطورههاي مقاومت در صدر اسلام، نويد پيروزي اسلام را بر كفر جهاني به ملت مسلمان ايران بدهند و نشان دهند كه اسلام كه با خون شهيدان و مجاهدان آبياري شد سرانجام به ثمر نشست و درخت آن بارور شد.
شيوه دوّم، از طريق تقويت مباني ديني و اعتقادي و آشنا كردن مردم به حقيقت تعاليم اسلام ناب بود، في المثل امام(ره) تأكيد ميكرد كه شهادت احدي الحسنين است و ملت ايران با تلقي شهادت به عنوان فوز و رستگاري عظيم سرانجام به پيروزي نايل خواهد شد.
شيوه سوم، اميد بخشي و خرسندسازي مردم به اين كه نيل به هدف و تحقق مقاصد مكتب، موجبات عزت و شكوه و حيثيت مسلمانان را فراهم خواهد آورد.
و شيوه چهارم آنكه با تقويت روحيه بي باكي به مردم ندا ميدادند كه نبايستي از شهادت عزيزان، و يا دخالتها و توطئههاي دشمن در ابعاد گوناگون و محاصرههاي اقتصادي بيگانگان هراسي به دل راه دهند، چرا كه با روحيه شهادت طلبي و تلقي آن به عنوان پيروزي، دشمن در مقابل نهضت اسلامي ناتوان و سرافكنده خواهد شد و به شكست و نوميدي سوق داده خواهد شد. امام(ره) همچنين با ايمان راسخ به حقانيّت راه اسلام و انقلاب و اين كه در مسير الهي حركت ميكنيم، وعده نصرت و امداد الهي را همواره نويد ميداد. و ميفرمود: «شما پيروزيد چون هدف شما اسلام است و اگر در راه خدا حركت كنيد خدا شما را ياري خواهد كرد».
راهكارهاي فرهنگي و عملي امام(ره) در بسيط فرهنگ ايثار
1. تأكيد بر پيشينههاي تاريخي
امام خميني با تأكيد بر وقايع صدر اسلام كه مسلمانان شهادت را براي خود فوزي عظيم ميدانستند و نيز با استناد به واقعه كربلا كه سرور و سالار شهيدان امام حسين(ع) با خون خود، پيشروي قيام عاشورا را تضمين نمود و نيز انقلاب اسلامي ايران كه با خون شهيدان آبياري شد، نقش پيش برنده شهادت كه موجبات رسوايي دشمنان دين را فراهم آورد، مورد اهتمام قرار ميدادند تا از اين رهگذر به تضعيف روحيه دشمن نيز بپردازند:
«اين تحول پيش آمد كه مردم همانطوري كه در صدر اسلام جوانهاي مسلمين، آرزوي شهادت ميكردند در ايران هم اين آرزو پيدا شد.»(168)
«شهادت ارثي است كه امثال اين شخصيتهاي عزيز از مواليان خود بردهاند.»(169)
«هرچه روز عاشورا سيدالشهداء سلام الله عليه به شهادت نزديكتر ميشد افروختهتر ميشد. جوانان او مسابقه ميكردند براي اينكه شهيد بشوند... آنها ميفهميدند كجا ميروند، آنها ميفهميدند براي چه آمدند، آگاه بودند كه ما آمديم اداي وظيفه خدائي را بكنيم.»(170)
«اينطور روحيات بود كه براي شهادت داوطلب بودند، يعني از مرگ نمي ترسيدند، همانطوري كه صدر اسلام هم پيشرفت مسلمين همين بود.»(171)
«اسلام از روز اول كه ظهور پيدا كرد با شهادت، اين دين حنيف را ترويج كرد.»(172)
«اسلام از اول پيدايش با خون شهيدان و مجاهدان آبياري شد و به ثمر رسيد... با خون شهيدان ملت ما حيات خود را بازيافت.»(173)
«تاريخ اسلام مشحون بوده است از اين مجاهدتها و شهادتها.»(174)
«اين همه بركات از شهادت ايشان (امام حسين عليه السلام) است.»(175)
«گويي خون شهيدان ما امتداد خون پاك شهيدان كربلاست.»(176)
2. تلقي شهادت به عنوان احدي الحسنيين
امام خميني اين نكته را مورد تأكيد قرار ميدادند كه چه كشته شويم و چه بكشيم پيروزيم چرا كه به اهداف مقدس مكتب و به حفظ ميراث اسلام نايل شدهايم و مهم آن است كه انسان در راه مكتب شهيد شود نه اينكه مكتب مدفون گردد.
از اين رو، ايشان معتقد بودند شهادت عزيزان پاكباخته موجب احياي اسلام و يكي از نشانههاي پيروزي تلقي ميشود.
«مردم ايران! با احدي الحسنيين پيروزي يا شهادت و وصول به لقاء الله قله سعادت را بپيماييد.»(177)
«قرباني براي يك انقلاب بزرگ، نشانه يك پيروزي و نزديك شدن به هدف است.»(178)
«براي ما زندگي اين دنيا مطرح نيست. مطرح هدف است و در راه هدف كوشش ميكنيم.»(179)
«مژده كه شهادت رمز پيروزي است.»(180)
«شهادت شكست نيست... شما يا پيروز ميشويد و يا شهيد. در هر دو جهت پيروزي با شماست.»(181)
«رسيدن به مقام شهادت پيروزي ديگر است.»(182)
«در ملت ما يك تحولي حاصل شد كه آن تحول سابقه نداشت. آن تحول اين بود كه شهادت را براي خودشان فوز عظيم ميدانستند... اين رمز پيروزي بود.»(183)
«اين تحول كه مردم شهادت را براي خودشان فوز عظيم ميدانستند... اسباب اين شد كه اين پيروزي حاصل شد و الآن اين تحول را بايد حفظش كنيم.»(184)
«مرگ ما پيروزي است و حيات ما نيز پيروزي است.»(185)
3 ـ آگاهي بخشي به مردم در مورد شهادت:
امام خميني(ره) بر اين نكته تأكيد داشتند كه مردم چون به هدف نزديك شدهاند و توانستهاند دماغ دشمنان دين و جهانخواران بين المللي را به خاك بمالند، شهادت عزيزان خود را به يكديگر تبريك ميگويند، در عين اينكه از ضايعه از دست دادن آنان سوگوارند. به فرموده امام راحل(ره):
«ما در عين حال كه از شهادت و فقدان اين بزرگان خدمتگزار به اسلام و محرومين در سوگيم، از نزديك شدن به هدف اعلا كه قطرات خون شهيدان آن را نويد ميدهند دلگرم و خرسنديم.»(186)
«ابتهاج به اينكه يك ملتي آن طور متحول شده است كه در راه خدا همه چيز خودش را نثار ميكند و با آغوش باز دنبال مرگ ميرود.»(187)
«تبريك در داشتن اين شخصيتهاي فداكار كه در زندگي و پس از آن با جلوه خود نورافشاني كرده و ميكنند.»(188)
4. بيباكي از مداخلات نظامي و محاصرههاي اقتصادي
امام خميني(ره) بر اين نكته تأكيد داشتند كه مردم ايران با توجه به روحيه بازسازي و خودكفايي، به تقويت بنيه دفاعي خود اهتمام نموده و همزمان به تقويت روحي خود پرداختهاند.
لذا با شهادت طلبي خود ثابت نموده اند كه مداخلات نظامي و يا حصر اقتصادي تأثيري بر اراده پولادين آنها برجاي نخواهد گذاشت و آسيبي به آنها وارد نخواهد گذاشت و آسيبي به آنها وارد نخواهد آورد.
«ملتي كه شهادت آرزوي اوست از دخالت نظامي و حصر اقتصادي باكي ندارد.»(189)
«شما ما را از چه ميترسانيد؟ ما كه مهياي شهادت هستيم شما ما را از محاصره اقتصادي ميترسانيد؟ از دخالت نظامي ميترسانيد؟ شما كساني را كه از مرگ ميترسند، بايد بترسانيد نه مملكتي كه حاضر شده براي شهادت، و شهادت را يك فوز براي خودش ميداند.»(190)
«يك ملتي كه شهادت را ميطلبند و دعا ميخواهند براي شهادت، اينها از دخالت نظامي ميترسند؟ اينها از حصر اقتصادي ميترسند؟»(191)
«ملتي كه شهيد در راه اسلام... دارد، آسيب نخواهد ديد.»(192)
«اگر جنگ را بر ما تحميل كنند ما تمام ملتمان جنگجو است، و با تمام قوا مقابله ميكنيم، ولو اينكه همه ابرقدرتها هم دنبال او باشد، براي اينكه ما شهادت را يك فوز عظيم ميدانيم.»(193)
«يك ملتي كه حاضر است براي شهادت و شهادت را فوز عظيم ميداند، چه باكي از اين مسائل (جنگ) دارد؟»(194)
5. ايجاد وحدت ملي و انسجام بين ملت و دولت
امام خميني ضمن تشويق و ترغيب مردم به مشاركت در جبهه دفاع از سرزمين اسلامي، و تحريض به فرهنگ استقلال طلبي و تعاون و ايثار و داشتن روحيه مشاركت پذير بسيجي، بر ضرورت اتحاد، وحدت، همدلي و انسجام ملت براي تحقق آرمانها و برنامههاي اسلام، و اجراي احكام خدا، و پيشبرد مقاصد الهي نهضت تأكيد داشتند. تا از رهگذر اين اتحاد و همدلي، و حركت انسجامِ بخش، و وحدت توأم با همياري برادرانه و حضور فعال در صحنه، ملت ايران توان مقاومت خود را در برابر فشارهاي خارجي تقويت نمايد.
ايشان ضمن تأكيد بر هماهنگي و همبستگي ميان جبهه و پشت جبهه و مشاركت فعال و داوطلبانه مردم به منظور مقاومت منفي در برابر خصم و عدم همكاري با دشمن، بر ضرورت پيوند عميق و ناگسستني ملت و دولت و بهره مندي دولت از حمايت نيروهاي مردمي، مومن، با عقيده و هدفمند تأكيد داشتند تا با حضور فعال مردم در صحنه، دشمن خيال تهاجم و تجاوز و يا پيشروي به خود راه ندهد، كه در اين رابطه از نظر امام ترويج فرهنگ شهادت، انسجام بخش وحدت دروني و همدلي ملت و دولت تلقي ميگردد:
«ملت ما حاضر به شهادت است؛ كفن پوش شده است.»(195)
«ميخواهيد با به شهادت رساندن عزيزان ما، اين ملت فداكار را از صحنه بيرون كنيد؟»(196)
«ملتي كه عشق شهادت در دل زن و مرد و كوچك و بزرگش جوش ميزند و براي شهادت، هر يك بر ديگري سبقت ميگيرد و از شهوات حيواني و دنيايي گريزان بوده و عالم غيب و رفيق اعلي را باور كرده است، با اين خسارات، هرچند بزرگ باشد، از صحنه خارج نميشود.»(197)
«خوف از مرگ براي آن است كه كسي مرگ را آخر زندگاني بداند و كسي ميترسد كه با مرگ به نابودي برسد يا به مراحلي از جزا و عقاب برسد. لكن اگر ما با سلامت ايمان از اين دنيا برويم، چه در جبهههاي جنگ كه جبهه شهادت است و چه در جبهههاي پشت جنگ كه آن هم جبهه جنگ و شهادت است، اگر ما نايل بشويم به فوز شهادت، باكي از اين نداريم كه در اين درياي پرخروش عالم ما شكست بخوريم.»(198)
«در هر موقعي كه ما شهيد داديم ملت ما منسجمتر شد.»(199)
«ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول ميكند و از جنگ نخواهيم هراسيد.»(200)
«اينطور روحيات بود كه براي شهادت داوطلب بودند. يعني از مرگ نميترسيدند.»(201)
«اين وحدت كلمه را حفظش كنيد... اين تحولي (روحيه شهادت طلبي) كه در جامعه ما پيدا شد اينها رمز پيروزي ما بود. اين را نگهش داريد... و از تفرقات، از اين افتراقها پرهيز كنيد.»(202)
6. ايجاد موج اسلامگرايي و آزاديخواهي در ميان ملتهاي جهان
امام خميني معتقد بودند كه، شهادت نه تنها موجب تحول در داخل و نيز در استراتژي دفاعي دولت اسلامي ميگردد، كه موجبات ايجاد موج در جهان را فراهم ميآورد.
لذا روحيه شهادت طلبي موجب تحكيم جايگاه و موقعيت مستضعفان، آزاديخواهان و مسلمانان در جهان و احياي اسلام به عنوان جبههاي ثالث و تعادل بخش در نظام بينالملل و حاكميت مستضعفان بر گيتي خواهد شد. از اين رو تلاش دشمنان براي منزوي سازي اسلام نه تنها با شكست مواجه گرديده كه دفاع شهادت طلبان از منافع امت اسلامي و تماميت امالقري موجب زنده كردن و ترويج دين و تأثيرگذاري جهان اسلام و خروش ضعيفان و نمايش قدرت مستضعفان به منظور پرخاش عليه نظام چپاولگرانه و مداخله جويانه موجود در جهان شده است و ايران اسلامي به عنوان الگويي براي ساير ملتها و مظهر شهادت طبي، مروج ايده همبستگي بين مليتي بر اساس پيوند ديني و يا حركت ضد استكباري تلقي گرديده و از اين رهگذر با ايجاد موج در جهان، از انزواي ويرانگر خارج شده است چرا كه اين موج توأم با علم و آگاهي و بيداري و عدم تمكين و سازش در برابر قدرتهاي سلطه جوست كه به فتح كاخهاي ستمگران و مستكبران منجر خواهد شد.
«خداي تبارك و تعالي... در شهادت يك شهيد... همچو موجي در ايران و ساير كشورها ايجاد كرد كه ما را زنده كرد، اسلام را باز زنده كرد.»(203)
«اين معجزه است كه با شهيد دادن يك عزيز، موج در تمام دنيا بلند ميشود.»(204)
«ميگويند دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم. اين تحولي كه پيدا شد در ايران و اين وحدت كلمهاي كه در ايران پيدا شد و اين توجه به اسلام كه در ايران پيدا شد بايد يك الگويي باشد از براي همه ملتها.»(205)
«صدر اسلام با يك همچو روحيهاي كه شهادت را ميخواستند، آنطور پيشرفت كردند و در نيم قرن، تقريباً معموره را، معموره دنيا را، دنياي متمدن آن وقت را فتح كردند.»(206)
از ديدگاه امام خميني، شهادت نه مظهر ايستايي، كه مظهر پويايي، و نه منشأ فنا، كه جلوه بقاء و حيات است و نه علامت شكست، كه مظهر پيروزي است.
از خودگذشتگي و جانباختگي بر مبناي مرگ آگاهي داراي جلوههاي تحولي فردي از قبيل ايمان، اخلاص، صبر و شكيبايي، عروج به مقام ربوبي و اعتقاد به حيات جاويد است.
از اين رو جهاد مبتني بر شهادت داراي مفهومي ذهني و مرتبط با مقام ربوبي است. از سوي ديگر از آنجا كه شهادت داراي تجليات اجتماعي از قبيل نهادينه سازي ارزشهاي مذهبي، مشاركت جمعي، پايداري و مقاومت، عدم هراس از دشمن، بي باكي از مرگ، غرور ملي، جوانمردي، فداكاري اجتماعي، تكليف عمومي، سازندگي انساني و بالندگي اجتماعي است، جهاد مبتني بر آن جنبهاي زميني نيز دارد كه در صدد حفظ و حراست از ميهن و سرزمين و دفاع از اموال و نواميس مملكت اسلامي است.
امام خميني با الهام از اين مفهوم مقدس سعي در تبيين مشروعيت دفاع مقدس از طريق نشان دادن اين نكته به عالميان بودند كه جهاد صرفاً در احياي ارزشهاي معنوي، حق طلبي و حفظ ميراث اسلامي خلاصه نميشود بلكه براي حراست از ارزشهاي انساني، استقلالجويي و آزاديخواهي نيز تجويز گرديده است.
با اين مستندات بود كه امام خميني در صدد اقناع جامعه بين المللي بر اين بود كه ايران اسلامي اقدام به دفاع نموده است و شايسته است به جاي اعمال فشار بر اين كشور مظلوم، كشورهاي جهان به متقاعد ساختن متجاوز براي دست كشيدن از اقدامات مداخله جويانه و اشغالگرانه خود اقدام نمايند.
لذا در عين شناساندن ارزشهاي مكتبي ميهن اسلامي به جامعه جهاني، بر ضرورت پايبندي كشورها به عرف و قراردادهاي بين المللي به ويژه اصل احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلي يكديگر تأكيد داشتند.
در بعد استراتژي بازدارندگي، شهادت نه مظهر ناجوانمردي و ترس از دشمن كه تجلي جوانمردي و عيّاري است به گونهاي كه به جاي به كمين نشستن براي كشستن خصم در جنگهاي چريكي و مخفيانه، ايستادگي مردانه در مقابل دشمن و حضور چشمگير و آشكار در صحنه كارزار در جهاد اسلامي مورد توجه قرار ميگيرد و از رهگذر تلقي شهادت به عنوان احدي الحسنين، برتري قدرت معنوي بر قدرت مادي و چيرگي روحيه بالا و اراده مصمم ملت مسلمان بر روحيه ياس و نوميدانه دشمنان اسلام به منصه ظهور رسانده ميشود و با نشان دادن وحدت و انسجام و همدلي ملت و دولت اسلامي، موجي از آزاديخواهي و اسلامگرايي در ميان ملتهاي جهان ايجاد ميگردد.
در بازدارندگي دشمن از طريق شهادت، نه تنها ترس از دشمن، يا ترس از مرگ مطرح نيست بلكه بر خلاف تاكتيكهاي موجود جنگي در دنيا كه براي تحريض مردم به جنگ با دشمنان، ترس و نفرت نسبت به خصم را در آنان تقويت ميكنند، در جامعه اسلامي، روحيه بي باكي از دشمن و عدم هراس از مرگ با اتكا به ايدئولوژي اسلامي ترويج ميگردد و جهاد مبتني بر شهامت، جسارت، شجاعت، فداكاري و مقاومت آنچنان روحيه بالا و اراده مصمم امت اسلامي را به دشمنان مينماياند كه آنان را از فكر تجاوز و تهاجم و يا تداوم اشغال مملكت اسلامي باز ميدارد و در اين رابطه است كه شهادت شالوده راهبرد بازدارندگي در اسلام به حساب ميآيد.
پينوشتها:
1. سوره آل عمران، آيه 168.
2. سوره بقره، آيه 154.
3. سوره محمد، آيه 4.
4. سوره آل عمران، آيه 156.
5. همان، آيه 156.
6. همان، آيه 157.
7. همان، آيه 172.
8. سوره آل عمران، آيه 120.
9. سوره حج، آيه 58.
10. سوره انفال، آيه 65.
11. اصول كافي، ج 5، ص 2، (باب فضل الجهاد)
12. همان، ج 5، ص 3.
13. الكافي، ج 5، ص 53.
14. كافي، ج 2، ص 348.
15. كنزالعمال، ح 11112.
16. سنن ابي داود، ج 1، ص 567.
17. اصول كافي، ج 2، ص 299، ح 1.
18. كنزالعمال، ح 10603.
19. همان، ح 10693.
20. ثواب الاعمال، ص 288.
21. غررالحكم، ح 1346.
22. بحارالانوار، ج 77، ص 98.
23. كنزالعمال، ح 10614.
24. بحارالانوار، ج 75، ص 364.
25. ثواب الاعمال، ص 289.
26. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 17.
27. كنزالعمال، ح 10647.
28. بحار الانوار، ج 8، ص 199.
29. غرر الحكم، ح 1347.
30. جامع الاخبار، ص 93.
31. تفسير آفتاب، ص 191.
32. سوره نساء، آيه 76.
33. نهج البلاغه.
34. شهيد مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، ج 3، ص 35.
35. جعفري، محمد تقي، امام حسين(ع) شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت، ص 22.
36. همان، ص 24.
37. همان، ص 43.
38. سوره عنكبوت، آيه 64.
39. سوره اعراف، آيه 179.
40. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، ج 1، ص 414.
41. دعاي عرفه امام حسين(ع)
42. صحيفه نور، ج 16، ص 196.
43. همان، ج 19، ص 97.
44. حديث ولايت، ج 8، ص 247.
45. سوره بقره، آيه 249.
46. حديث ولايت، ج 8، ص 42 - 43.
47. صحيفه نور، ج 9، ص 76 - 71.
48. همان، ج 9، ص 101.
49. همان، ج 21، ص 69 - 66.
50. همان، ج 21، ص 103.
51. همان، ج 15، ص 53.
52. همان، ج 10، ص 223.
53. همان، ج 6، ص 124.
54. همان، ج 10، ص 323.
55. همان، ج 10، ص 124.
56. همان، ج 16، ص 74.
57. همان، ج 10، ص 223.
58. همان، ج 14، ص 162 - 160.
59. همان، ج 11، ص 70 - 68.
60. زيارت مخصوص امام حسين(ع).
61. عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، ج 3، (فرهنگ عاشورا)، ص 61.
62. صحيفه نور، ج 16، ص 68.
63. عوامل معنوي و فرهنگي دفاع مقدس، ج 3، ص 53.
64. سوره محمد، آيه 7.
65. سوره بقره، آيه 193.
66. سوره توبه، آيه 14.
67. سوره اسراء، آيه 70.
68. سوره منافقون، آيه 8.
69. صحيفه نور، ج 13، ص 98.
70. همان، ج 2، ص 11.
71. همان، ج 13، ص 65.
72. همان، ج 3، ص 15.
74. همان، ج 11، ص 265.
75. همان، ج 17، ص 27.
76. همان، ج 14، ص 265.
77. همان، ج 16، ص 197.
78. امام خميني(ره)، صحيفه نور، ج 4، ص 246.
79. همان، ج 16، ص 272.
80. همان، ج 16، ص 43.
81. همان، ج 16، ص 130.
82. همان، ج 6، ص 141.
83. همان، ج 6، ص 19.
84. همان، ج 15، ص 51.
85. همان، ج 17، ص 188.
86. همان، ج 17، ص 104.
87. همان، ج 20، ص 59.
88. همان، ج 6، ص 155.
89. همان، ج 13، ص 272.
90. همان، ج 12، ص 67.
91. همان، ج 11، ص 107.
92. همان، ج 16، ص 56.
93. همان، ج 16، ص 203.
94. همان، ج 5، ص 125.
95. همان، ج 15، ص 95.
96. همان، ج 13، ص 150.
97. همان، ج 5، ص 240.
98. همان، ج 7، ص 59.
99. همان.
100. همان، ج 13، ص 65.
101. همان، ج 16، ص 45.
102. همان، ج 6، ص 8.
103. همان، ج 14، ص 80.
104. همان، ج 15، ص 51.
105. همان، ج 13، ص 65.
106. همان، ج 12، ص 67.
107. همان، ج 10، ص 159.
108. همان، ج 1، ص 67.
109. همان، ج 2، ص 102.
110. همان، ج 8، ص 269.
111. همان، ج 11، ص 39.
112. همان، ج 15، ص 228.
113. همان، ج 12، ص 67.
114. همان، ج 12، ص 186.
115. همان، ج 15، ص 112.
116. همان، ج 10، ص 223.
117. همان، ج 15، ص 53.
118. همان، ج 16، ص 57.
119. همان، ج 16، ص 133.
120. همان، ج 13، ص 65.
121. همان، ج 16، ص 219.
122. همان، ج 11، ص 258.
123. همان، ج 16، ص 45.
124. همان، ج 2، ص 11.
125. همان، ج 9، ص 163.
126. همان، ج 12، ص 65.
127. همان، ج 15، ص 122.
128. همان، ج 16، ص 30.
129. همان، ج 14، ص 160.
130. همان، ج 15، ص 51.
131. همان.
132. همان، ج 16، ص 98.
133. همان، ج 11، ص 39.
134. همان، ج 11، ص 39.
135. همان، ج 16، ص 30.
136. همان، ج 16، ص 67.
137. همان، ج 7، ص 250.
138. همان، ج 7، ص 264.
139. همان، ج 8، ص 11.
140. همان، ج 9، ص 14.
141. همان، ج 6، ص 38.
142. همان، ج 11، ص 61.
143. همان، ج 12، ص 220.
144. همان، ج 15، ص 252.
145. همان، ج 16، ص 28.
146. همان، ج 17، ص 137.
147. همان، ج 22، ص 329.
148. همان، ج 8، ص 236.
149. همان، ج 13، ص 31.
150. همان، ج 13، ص 100.
151. همان، ج 13، ص 80.
152. همان، ج 14، ص 265.
153. همان، ج 1، ص 136.
154. همان، ج 12، ص 153.
155. همان، ج 9، ص 101.
156. همان، ج 10، ص 111.
157. همان.
158. همان، ج 21، ص 52.
159. همان، ج 13، ص 80.
160. همان، ج 10، ص 86.
161. همان، ج 15، ص 142.
162. همان، ج 15، ص 240.
163. همان، ج 6، ص 148.
164. همان، ج 7، ص 44.
165. همان، ج 8، ص 269.
166. همان، ج 12، ص 87.
167. همان، ج 8، ص 40.
168. همان، ج 11، ص 238.
169. همان، ج 12، ص 56.
170. همان، ج 15، ص 53.
171. همان، ج 5، ص 198.
172. همان، ج 6، ص 124.
173. همان، ج 10، ص 242.
174. همان، ج 13، ص 118.
175. همان، ج 13، ص 150.
176. همان، ج 4، ص 235.
177. همان، ج 15، ص 157.
178. همان، ج 16، ص 219.
179. همان، ج 6، ص 124.
180. همان، ج 9، ص 57.
181. همان، ج 12، ص 244.
182. همان، ج 15، ص 27.
183. همان، ج 5، ص 262.
184. همان، ج 8، ص 6.
185. همان، ج 14، ص 226.
186. همان، ج 16، ص 219.
187. همان، ج 13، ص 223.
188. همان، ج 6، ص 109.
189. همان، ج 12، ص 135.
190. همان، ج 12، ص 153.
191. همان، ج 12، ص 135.
192. همان، ج 13، ص 31.
193. همان، ج 13، ص 116.
194. همان، ج 13، ص 150.
195. همان، ج 11، ص 14.
196. همان، ج 15، ص 51.
197. همان، ج 16، ص 45.
198. همان، ج 16، ص 226.
199. همان، ج 15، ص 112.
200. همان، ج 13، ص 116.
201. همان، ج 5، ص 198.
202. همان، ج 8، ص 53.
203. همان، ج 6، ص 113.
204. همان، ج 6، ص 120.
205. همان، ج 11، ص 238.
206. همان، ج 9، ص 19.
ديدگاههاي شهداي دفاع مقدس و انتخاب راه شهادت
عباسعلي اخوان ارمكي
شهادت در راه خدا بهترين مرگي است كه شهيد با اختيار خويش بر ميگزيند. پيامبر بزرگوار اسلام (ص) فرمودند:«بالاي هر كار نيكي، كار نيك ديگري وجود دارد تا اينكه مرد در راه خدا كشته شود، وقتي در راه خداي عزوجل كشته شد، بالاي آن كار، نيكي وجود ندارد.»
در جنگ تحميلي و دفاع مقدس هزاران نفر جانباز و هزاران نفر شهيد شدند. اين سوال مطرح ميشود كه آنان چه ديدگاهي داشتند كه اينگونه به سوي جبههها شتافتند و سرانجام به شهادت رسيدند.
براي پيدا كردن پاسخ اين سوال بهترين منبع وصاياي شهدا بود كه بعد از بررسيها به اين يقين رسيديم كه به دلايل زير اين راه را برگزيدند:
آگاهي و ايمان از مقام والاي شهيدان: آيه «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل لله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون» سرآغاز وصيتنامههاي اكثريت قريب به اتفاق شهيدان است. آنان از مقام والاي شهيدان و جايگاه شهيد كاملاً با اطلاع بودند و با اين علم و آگاهي و منطق به سوي جبهه شتافتند.
شهيد ميداند كه خونش ثمر ميدهد، زيرا انسانهاي در خواب غفلت خفته را بيدار ميسازد. همچنين او ميداند كه زندگي واقعي را بدست ميآورد و تاج «كَرَّمنا» بر سرش ميگذارند.
اطاعت از رهبري: شهدا اطاعت از رهبري را واجب ميدانستند و به مردم سفارش ميكردند: «اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم» آنان معتقد بودند هر چه ولي فقيه و رهبرشان فرمان دهد بايد بپذيرند زيرا صلاح آنان را ميخواهد. بنابراين، به فرمان رهبرشان به سوي جبههها حركت كردند.
دفاع از اسلام: از هنگام ظهور دين مبين اسلام، براي ترويج و دفاع از ارزشهاي آن افراد بسياري در طول تاريخ جان خود را فدا كردند، تا اين دين الهي پايدار و زنده بماند. پيشوايان ديني ما در صدر اسلام براي تحقق آرمانهاي اسلام چه سختيها كشيدند. شهيدان كه از پيروان راستين اﺋمه اطهار بودند به عنوان وظيفه شرعي، پاسداري از اسلام را وظيفه خود ميدانستند و با نثار جان از اين هديه الهي دفاع كردند.
حس ميهن پرستي: بيگمان علاقه به وطن و عشق به آن در دل هر ايراني وجود شده است. از اين رو هر ايراني مسلمان به وطن و سرزمين خود علاقهاي خاص دارد كه فرمودهاند: «حب الوطن من الايمان»
رزمندگاه اسلام اگر چه به فرمان رهبري براي دفاع از اسلام به جبههها شتافتند تا سرزمين ايران را از چنگال مهاجمان نجات دهند، بر اين عقيده هم بودند كه وطن ارزشي والا دارد و پاسداري از آن لازم است.
تفكر بسيجي: گر چه بسيج به عنوان سازماني منسجم از بركات انقلاب است. اما ريشههاي آن به زمان پيامبر اسلام ميرسد. رزمندگان با برخورداري از فضاﺋلي چون ايثار، اخلاص، شجاعت و آماده بودن براي شهادت با دشمنان ميجنگيدند.
نگرش عاشورايي: عشق به سيدالشهدا به عنوان يك فرهنگ و بنيان اساسي در انديشه و گفتار و اعمال شهدا جلوهگري ميكند. جوهر انديشه و تفكر و جهان بيني شهدا را منطق عاشورايي تشكيل داده است. با همين عشق به سالار شهيدان بود كه در جبهههاي حق عليه باطل حماسههاي فراموش نشدني آفريدند.
خلاصه اينكه شهدا دفاع مقدس با آگاهي و بينش كامل راهشان را انتخاب كردند و با عقيدهاي راسخ و استوار به فرمان رهبرشان به سوي جبهه شتافتند و سرانجام در اين راه به شهادت رسيدند.
تحليل محتواي كمي وصيتنامههاي شهدا
مريم آخوندي
يكي از شگفتيها و يا به عبارتي بهتر بركات و عنايات جنگ، ظهور مردان مردي بود كه تاريخ با همه دير پايياش جز در برههاي كوتاه به خود نديده بود. انسانهايي كه ياور درد و قرين رنج و آشناي زخم بودند. انسانهايي كه با طي مراحل تكامل روحي و معنوي، قابل تأمل و تفكر بودند و شناخت و باور آنها قطعاً نيازمند معرفت شناسي عميق و دقيق از آنها در همه جنبهها است.
بازماندگان، خانوادهها و همرزمان شهدا و به طور ملموستر، يادگارهاي جبهههاي جنگ و شهادت ميتوانند ابزارهايي براي يك مطالعه و تحقيق وسيع ميداني باشند؛ اما به نظر ميرسد همه اين دادهها، اطلاعاتي فرعي و مكمل قلمداد شوند و منبع اصلي اين تحقيق را همان يادگارهاي به ظاهر مادي شهدا يعني وصيتنامهها تشكيل دهند. زيرا وصيتنامهها، نوشتههايي هستند كه به صورت مستقيم توسط خود شهيد، با گزينش واژگان خاص شهيد و البته تنها با واسطه كاغذ بيان شدهاند و كلمهها و جملههاي گفته شده به گوهرهايي گرانبها تبديل گشتهاند كه ميتوانند نشانگر فضاي روحي و رواني شهدا و دغدغههاي فكري و اخلاقي و اجتماعي و خانوادگي و سياسي آنان باشند. پيامهايي كه در نگاه اول قابل كشف و استخراج نيستند ولي با كمي دقت و تأمل و تفكر قادرند روح و نگاه فرازميني و ماوراء الطبيعي خصوصي و عمومي شهدا را نشان دهند.
بنابراين ميتوان به وصيتنامهها به عنوان متني دراماتيك و البته عقلاني وراي يك دست نوشته نگاه كرد. متني كه علاوه بر بيان احساسات صرف و عاشقانه شهدا، ناشي از ذوب شدن در وجود حق، آگاهي و هوشياري شهدا را نيز در امور اجتماعي، سياسي، فرهنگي و... بسيار زيبا نشان ميدهد و از اين نظر ميتوان گفت، نگارش وصيتنامهها از يك قاعده كلي پيروي كرده است. وصيتنامهها ابتدا با بخشي چون الهي نامه آغاز ميشوند كه شامل تألمات روحي شهيد و راز و نيازهاي او و حالتهاي عرفاني و ملكوتي ايجاد شده است. وصاياي عمومي و خصوصي هم دو ركن مهم ديگر اين نوشتهها را تشكيل ميدهند و نكته جالب توجه اينجاست كه توصيهها و انذارهاي خصوصي و خانوادگي همواره بر وصيتهاي عمومي و اجتماعي كه مخاطبان آن مردم، جامعه و به تعبير شهدا، ملت هستند، پيشي گرفته است.
اين مقاله سعي دارد با رويكردي علمي و با روش تحليل محتواي كمي به بازتوليد و پژوهش در اين زمينه دست بزند. در ابتدا وصيتنامهها براساس جامعه هدف و مخاطب مورد نظر به دو مقوله اصلي روابط خانوادگي و شخصي و روابط اجتماعي و مولفه روابط خانوادگي و شخصي به 4 زير مقوله ديني، اقتصادي، اجتماعي، عاطفي، فرهنگي- اجتماعي و در موضوع روابط اجتماعي به 3 زير مقوله سياسي- ديني، اقتصادي و فرهنگي تقسيم شدند. و در انتها با استفاده از نرمافزار spss به مستند كردن دادهها و توضيح كمي و البته كيفي مقولات پرداخته شده است.
تحليل محتواي وصيت نامههاي شهداء شهرستان گناباد با تأكيد بر
خاستگاه اجتماعي آنها
اقدس اصغري- فاطمه خدادادي
چكيده:
فرهنگ شهيد و شهادت يكي از عاليترين مفاهيمي است كه ويژه قيامها و انقلابهاي مكتبي و الهي است. شهادت اهداي خون در راه خدا براي حفظ مكتب و رسيدن به اهداف، سنت ديرينة انبياي الهي است. انبياء براي اصلاح جامعه آمدند و در اين راه فدا شدند.
روش تحقيق :
روش مطالعه حاضر توصيفي است. مطالب ارائه شده در اين مقاله حاصل پژوهش اسنادي است كه در سال 1383 در گناباد به انجام رسيده است. تكنيك مورد استفاده ، تحليل محتوا و ابزار آن پرسشنامه معكوس با اعتبار صوري بوده است. واحد شمارش متن و جمله مي باشد.
جامعه آماري شامل كلية وصيت نامههاي موجود در بنياد شهيد گناباد يعني 220 نسخه است كه از ميان آنها 150 وصيت نامه با روش نمونه گيري تصادفي ساده از بين پروندههاي شهدا انتخاب شده است. چون پژوهش توصيفي بوده، لذا از فرضيه استفاده نشده است و از روشهاي آماري در سطح توصيفي به منظور پردازش و تجزيه و تحليل دادههاي استفاده شده است.
نتايج :
بر اساس نتايج به دست آمده، بيشترين شهدا در گروه سني 19- 15 سال بودهاند و اكثر آنها نيز ساكن مناطق روستايي و از طبقات پايين جامعه بوده و در مناطق غرب كشور نيز به شهادت رسيده و شيعه بودهاند و محصل و سطح سواد اكثر شهدا خواندن و نوشتن بوده است. اكثر شهدا داراي سابقه مبارزاتي بوده و در جبهه رزمنده و بسيجي بودهاند. الگوي مذهبي شهداي امام حسين (ع) و واقعة عاشورا بوده است و اكثر آنها علت حضور خود را در جبهه اطاعت از امر رهبري، دفاع از مرز و بوم و حفظ اسلام بيان نمودهاند. اكثر شهدا توجه به فرهنگ جهاد و شهادت را به همه افراد جامعه توصيه نمودهاند و در وصيت نامههاي خود به مبارزه با استكبار جهاني تأكيد داشته و مبارزه با آن را در صدر امور قرار دادهاند.
نتيجه :
براي ما با توجه به هشت سال جنگ تحميلي، شهدا برخاسته از متن مردم بوده اند و بر اساس فرهنگ شهادت و ولايت در اسلام اقدام به حضور در جبهه ها داشتهاند و لذا حضور آنها يك حضور ارزشي بوده است نه يك حضور صرفاً نظامي.
واژههاي كليدي: شهيد، وصيت نامه شهدا، ارزشها، خاستگاه اجتماعي، جنگ تحميلي
ايثار و شهادت و دفاع مقدس
عباس امدادي
هشت سال دفاع از آب و خاك و دين و اطاعت از امام و رهبري، تاريخ ملتي را به ثبت رسانيد و رقم زد كه لحظه لحظه آن، غرور و عزت، جوانمردي و شجاعت، دليري و رشادت، ايثار و شهادت را معنا بخشيد.
در بطن و ماهيت دفاع مقدس ملت ايران، فرهنگي بسترسازي گرديده بود و به تكامل رسيد كه ريشه در انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري پير فرزانه، امام خميني(س) داشت و به قيام سرور و سالار شهيدان عالم، حسين بن علي (ع)، و عترت و سنت پيامبر (ص) اتصال داشت كه در باور و همت امام، به عنوان احياگر تفكر ديني، متجلي گشت و درخشيد. «تاريخ، فداكاريها و از خودگذشتگيها و جانبازيهاي شيعه را، به خوبي نمايان ساخته و نشان داده، به طوري كه هرگاه پاي عقيده و محبت به پيشوايان دين و دفاع به ميان آمده، شيعه نه تنها جان، بلكه همه چيز خود را از دست داده و از عقيده و شرافت و حيثيت و آزادگي و موطن خود دفاع كرده است.» و به خاطر همين عقيده و دفاع از باورداشتهاي ديني است كه در صحنه رزم، صحنههاي دفاع از حيثيت و شرافت و دين و آزادي و وطن را ميآفريند، عليالخصوص اين كه مزين به اصل ايثار و شهادت نيز باشد. ايثار و شهادتي كه شوق و انس و آرزويش، در فرهنگ شيعه و هشت سال دفاع، از چنان قداست و جذابيتي برخوردار بود، كه از يك سو، مايه فخر و سربلندي ايرانيان و اسلام و حيريت و تحسين جهانيان گشت و از طرف ديگر، الگوي هميشه ماندگار آيندگان را سبب شد. از اين رو، در اين مقاله سعي در ارتباط اين فرهنگ (ايثار و شهادت) و تبيين و تعيين و نقش آن در دفع مقدس ملت ايران داريم. به همين خاطر، به نقش ايثار و شهادت و دفاع مقدس، به تفضيل صحبت خواهيم كرد.
واژههاي كليدي: شهادت- دفاع مقدس- فرهنگ- ايثار
فرهنگ ايثار و شهادت
مژگان تركمن
قالَ الله تعالي: وَلا تَقولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في سبيلِ اللهَ اَمْواتٌ بَلْ اَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرونْ. (بقره 154)
از اعظم قربات و اجلّ مقامات و درجات، شهادت في سبيلالله است. شهادت در راه خدا، در راه اعلاي كلمه الله، در راه احياي امرالله، در راه دفاع از دين و حدود و ثغور و نواميس مسلمين. شهيد و شهدا، سعادتمندان و پاكبازاني هستند كه در ميدان في سبيلالله از مرگ واهمه و انديشهاي ندارند، و نصرت حق و ياري دين خدا و جهاد با دشمنان خدا را فوز عظيم ميدانند. و از ميان بارش باران اسلحه دشمن، خود را مظفّر و پيروز و نايل به احدي الحسنيين ميشمارند. اعلاي كلمه اسلام و بقاي دين و عزّت و شوكت مسلمين، همه از بركت فداكاريها و جانبازيهاي اين رادمردان از جان گذشته است. در غزوات صدر اسلام، آنان كه در ركاب پيامبر اعظم، صلّي الله عليه و آله و سلّم، حقّ جهاد و شجاعت و مردانگي و ايثار و اخلاص و علاقه به حق را ادا كردند، فداكاراني بودند كه در رأس آنها و شخص اول آنها، فاتح قلعههاي جهل و استكبار، اميرالمؤمنين، امام علي، عليهالسّلام، بود كه در طول تاريخ پر از فراز و نشيب اسلام، هركجا و در هر زمان و در هر عصر و توفان و هر سختي و بلا و هجوم اعدا، خط شهيد و شهادت و فرهنگ ايثار و فداكاري امت اسلام را سربلند و سرافراز نموده است.
خطي كه قيام سيدالشهداء، رهبر آزادمردان جهان، حضرت امام حسين عليهالسّلام، و يارانش را بوجود آورد و آن رستخيز عظيم را كه تا دنيا باقي و برقرار است همچنان در برابر كفر و ظلم يزيديان هر عصر و زمان در ستيز است، رستاخيزي شد كه در آن اوج پرواز انسانهاي مخلص و خود را به خدا فروخته و از جان و مال و زن و فرزند گذشته آشكار گشت. و خطاب اِنّي اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (بقره 154) حسين عليه السّلام، را تا ابد اسوه و نمونه و مفخر مكتب شهادت و پيشواي شهداي راه حق و نجات انسانيت قرار داد. قرآن كريم كه برترين و شريفترين معاني ايثار و شهادت، را به مسلمانان ميآموزد، كساني را كه در مكتب جهاد و شهادت از خود و مال وابستگان خود در راه اعلاي كلمه توحيد و نجات بشر از ذلّت عبوديّت غير خدا و استعباد زورگويان گذشت ندارند، به تهديد، سخت هشدار ميدهد، ميفرمايد:
قُلْ إنْ كانَ آبائُكُمْ و اَبْنائُكُمْ وَ اَخَواتُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ اَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ كَسادِها وَ مساكِنَ تَرْضَونَها أحِبُّ اِلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسوُلِهِ وَ جِهادٌ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوآ حَتّي يأْتِيَ اللهَ بِاَمْرِهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ. (توبه 24)
اين آيه به صراحت اعلام ميكند كه مسلمان بايد در راه خدا و پيغمبر و جهاد در راه خدا، از هرچه در نزدش عزيز و قيمتي است چشم بپوشد، سخن حق را بگويد، صراحت لهجه داشته باشد، با اهل بدع و گمراهيها براي اين جهات دنيايي به مسامحه و مجادله و حق پوشي عمل نكند. ميفرمايد: اگر پدران شما و پسران شما و برادران شما و همسرهاي شما و خويشاوندان و عشيره شما و اموالي كه ذخيره كرده و تجارتي كه از كساد آن ميترسيد و خانههايي كه براي خودتان پسنديدهايد، همه اينها محبوبتر باشد به سوي شما از خدا و پيغمبر خدا و جهاد در راه خدا، پس منتظر باشيد خدا فرمانش و عذابش را بياورد (و بر شما نازل كند)، از اين جهت و اين درك و معرفت است كه ميفرمايد: اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ماتَ شهيداً ؛ (بحار، ج23)
اين معنايي است كه شهيد، يعني آنكه در راه خدا به شهادت ميرسد، آن را درك ميكند و بايد آن را درك كند و داشته باشد. تا اگر شهادت هم نصيبش نشد، حال و روحيه شهيدان و دوستداران جهاد و شهادت را داشته باشد. اين معناي بزرگ و مقام ارجمندي است و با اين اعلام خطر كه در اين آيه است همه و هر مسلمان، بايد آن را در خود پرورش دهد و حقيقتاً براي اسلام و دين، هميشه آماده فداكاري به مال و جان باشد و جهاد را در هر درجهاي كه فراهم ميشود، هرچند به امر به معروف و نهي از منكر باشد، ترك نكند. البته در جهاد و امر به معروف و نهي از منكر، بايد ضوابط و برنامههاي شرعي را كه در فقه بيان شده رعايت نمود و احساسي و سليقهاي عمل نكرد. اما روحيه آمادگي براي دفاع از دين و نواميس مسلمين بايد در اين حدّي كه در آيه بيان شده است، همواره قوي و نيرومند باشد تا فرمان مبارك وَ اَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللهِ وَ عَدُوَّكُمْ، . (انفال، 60) اجرا شود و دشمنان هميشه از مسلمانان مرعوب و بيمناك باشند و انديشه تجاوز به حقوق و حدود آنها را ننمايند.
دفاع مقدس، ولايت و رهبري امام خميني (ره)
ابراهيم جعفري مزرعه
دفاع مقدس با آميختن و آموختن سيره رزمندگي و بندگي، زيباترين و پرمضمونترين درس خود را از انقلاب بزرگ عاشوراي حسيني فرا گرفته و در صحنه عمل با رهبري و ولايت حضرت امام خميني(ره) توانست پيروان مكتب ظلم ستيز و عزت آفرين را با عبادت و خلوص در بندگي و انقلاب گري و جهاد و خلوص در رزمندگي بصورت يكجا به جهانيان بنماياند.
ابعاد و ويژگيهاي گسترده رهبري حضرت امام در دفاع مقدس به عنوان فرمانده كل قوا، نيازمند پژوهش گسترده و هم جانبه ميباشد. كه در اين پژوهش كه به صورت «كتابخانهاي» صورت گرفته، سعي گرديده كه به آن نگريسته شود. لذا مقاله حاضر در پنج فصل بدينگونه سازمان يافته است:
در فصل نخست، مباحثي مقدماتي درباره رهبري به عنوان كليات آمده است. در فصل دوم، دفاع مقدس در انديشه امام با دو قسمت «علل تجاوز» و «ماهيت جنگ» از منظر حضرت امام تبيين شده است. در فصل سوم، ويژگيهاي رهبري حضرت امام در طول دفاع مقدس و در فصل چهار، شيوهها و تدابيري رهبري ايشان بحث گرديده است. در فصل پنج نيز تأثير معنوي رهبري امام مطرح ميگردد.
فرهنگ عاشورا و نقش جهاد و شهادت در دفاع مقدس
مصطفي حديدي
در دنياي پرفتنهاي كه كم كم نقش دين و دين مداري از جامعه بشريت رخت بربسته بود، رادمرداني براي پاسداري از ارزشهاي ديني و براي اقتدار يك جامعه معنوي كه خوار چشم ظالمان گشته بود از همه چيز خود گذشتند تا بشر مادي انگشت حيرت به دهان گيرد. آيا چيزي با ارزشتر از زندگي مادي هم هست؟
آري سخن از زيباترين واژهي غيرت و آزادگي و از زيباترين زخم بر پيكره هستي يعني شهيد و شهادت است. شهيداني كه پرچم آزادي و آزادگي را در دست گرفتند و پشت سر آن پير عارف در پي حق و حقيقت در برابر اتحاد جهاني زر و زور و تزوير ايستادند تا به جهانيان ثابت كنند كه پيرو آزاد مردي هستند كه در سختترين شرايط فرمود: «هيهات منا الذله»
آنان كه زيباترين غزل عاشقانه را سر دادند، از خون خويش مشعلي ساختند تا در تاريكي و ظلمت راهنماي بشريت باشد و حجت را بر همگان تمام گردانند. رها شدن از زنجير وابستگي و فتح قلههاي انسانيت كاري بس شگرف است كه نياز به دلي دريائي و سري پرشور دارد. شهيدان كه تنها به عدالت، آزادي و رهايي ميانديشيدند با ايمان به آرمانهاي بزرگ پيام آوران رحمت براي ما ترجمان ايستادگي و مقاومت در برابر ظلم و جهالتند.
شهادت را مرگ در راه ارزشها نام نهادهاند و تمثال هر شهيد پرچم استقلال و آزادگي و نشانهاي است براي همگان تا بدانند مكتب سرخ تشيع در برابر ظلم، بيتفاوت نخواهد ماند و آنچه از آموزگار عشق و وفا حسين بن علي (ع) آموختهاند در صورت نياز و در موقع مناسب به منصه ظهور خواهند گذاشت.
اگر امروز سخن از فرهنگ رهايي است به خاطر خون سرخ شهيدان راه حق و حقيقت است و امروزه بر ما واجب است كه از شهيدان بگوئيم و با ياد و نامشان زندگي كنيم. شهيداني كه هنوز زمزمهي مناجاتشان در گوش سحر، طنينانداز است. آنان كه پيشاني بر سجدهي بندگي سائيدند و هميشه رضا و لقاء پروردگار خويش را طلب كردند.
آري سخن از نخلهاي بيسر است. آنان كه لبيك گويان به نداي امام خويش پاسخ گفتند و بر سياهي شب تاختند تا سپيدي روز را به ارمغان آورند. شير مردان بيشه عشق و عرفان كه تمام واژهها در مقابل بزرگي عظمت آنان سر تعظيم فرو ميآورند.
به فرموده رهبر فرزانه انقلاب «قدرداني از ايثارگران بويژه شهيدان، فريضهاي عيني و هميشگي است». هرچند در دنياي امروزي غرق در ماديات شدهايم و گاه گاهي راه شهيدان را فراموش ميكنيم. با موج ماديگري از آرمان شهيدان دور ميشويم اما اين نداي فرزندان شهيدان است كه ما را به خود ميآورد يا شايد قطره اشكهاي پيره زني تنها كه تمام دلخوشيش پلاك و زنجيري بيشتر نيست.
ما از آگاهترين و شجاعترين مردان روزگار سخن ميگوئيم كه تاريخ به چشم خود نظير چنين مرداني را نديده است. هنوز صداي خس خس سينههاي خستهشان از پشت خاكريزهاي استقامت به گوش ميرسد و زمزمهي مناجات نيمه شبشان طلوع فجر را رقم ميزند. هنوز خورشيد از گرمي وجود آنان گرما ميگيرد و باران از لطافت آنان به محيط طراوت ميبخشد و نسيم از صفا و اخلاص آنان رايحة وصل را به ارمغان ميآورد. هنوز آخرين جرعههاي آب قمقمه از دست تشنه لبي به دست تشنه لبي ديگر ميرسد زيرا كه آنان سيراب معرفت و شاگردان علمدار كربلايند. حقيقت قطره خون شهيدي است كه انوار وجودش پرتو افشاني ميكند و مانند مشعل هدايت بشريت گمراه را به راه راست هدايت ميكند.
كجايند مردان بيادعا؟ از كدام شهيد بگويم؟ از سردار خيبر شهيد همت! يا از بسيج كردستان، از شهيد زينالدين بگويم يا از علمدار كربلاي ايران شهيد خرازي؟ براي هر گلي رايحهي مخصوص است و در گلزار ايران زمين اين رايحه دلپذير را در هر كوي و برزن ميتوان احساس كرد. پس نبايد سكوت بهترين تعريف باشد كه از عظمت شهيد و شهادت گفتن كار هر بيهنزي نيست كه شهادت هنر مردان خداست.
سخن از رادمرداني است كه با چشمه سار معرفت كوير تشنه عدالت را آبياري كردند اما حقيقت اين است كه شهيدان را شهيدان ميشناسند و آن چه ما قلم فرسائي ميكنيم چيزي جزء رفع تكليف و اداي دين نيست كه حق شهيد را نميتوان ادا كرد زيرا آنان در مسلخ عشق معاملهاي بس عظيم و سودمند كردند كه خريدار متاعشان بخشندهي رحيمي است كه هر كه با او معامله كند خسران و زياني نخواهد ديد.
حضور زن در صحنه دفاع مقدس
صديقه حسنزاده محصّل
اگر چه در تاريخ بيشتر بر جنبههاي عاطفي و احساسي زنان تكيه شده است ولي زنان ما در طي حماسه دفاع مقدس دوش به دوش رزمندگان دلير و غيور اين مرز و بوم دليرانه ايستادند و به جهانيان نشان دادند كه در راه آرمان و عقيده خويش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشم پوشي كنند. عشق به اسلام و ميهن سبب شده بود كه آنان خانواده و خودشان را از خاطر ببرند و تنها به آن مصلحت عالي بينديشند. زنان ايراني در طي جنگ تحميلي با پيروي از مكتب عاشورا و پيام رسان آن زينب كبري حماسههاي فراموش نشدني آفريدند. در اين دوران زنان آگاه، فعال و پرتوان كشورمان در فعاليتهاي پرتحرك و فراواني همچون مقاومت در صحنههاي نبرد، امدادگري، خدمات پشتيباني و غيره شركت داشتند. آري زنان مسلمان ايراني با الهام از تعاليم اسلامي با شجاعت و شهامت وصف ناشدني، در صحنههاي مختلفي حتي در ميدانهاي رزم حضور يافتند و كارهايي از جمله حفاظت از انبار محمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، كندن سنگر، تهيه و طبخ غذا براي رزمندگان و... مشغول شدن زنان شجاع آن دوران (روزهاي دفاع مقدس) حماسه سازان گمنامي بودند كه شجاعت را به مردان و فرزندان خود مي آموختند و به وجود فرزندان فداكارشان افتخار ميكردند. آنان آيينه تمام نماي ايثار و فداكاري و اسطورههاي شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن براي ايشان مفهومي نداشت و بر اين عقيده بودند كه تا آخرين نفس نبايد پشت به دشمن كرد. در اين نوشتار ما برآنيم تا حضور زن مسلمان و غيرتمند ايراني را در صحنه دفاع مقدس به تصوير بكشانيم تا يك بار ديگر يادآوري باشد از حضور پرثمر زنان آگاه ايراني در صحنه دين و سياست در مقاله حاضر ما به بحث و بررسي درباره حضور زن ايراني در جبهههايي چون 1- حضور در جبهه 2- پشتيباني از رزمندگان 3- مداواي مجروحان ميپردازيم.
جايگاه دانشجو و دانشگاه در دوران دفاع مقدس
سيد احمد حسيني
يكي از حوزههاي تأثيرگذار در دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه و نقش آفريني و بالندگي عنصر دانشجو بوده است. برخورداري نيروهاي رزمنده از چنين پشتوانهاي آثار و بركات زيادي در نحوه پيشبرد و مديريت جنگ داشته است.
از آنجا كه دانشگاه به عنوان يكي از مراكز ايجاد حركت و شكلدهي به تصورات و باورهاي افكار عمومي هر جامعهاي بوده و حضرت امام خميني (ره) نيز در پيشبرد نهضت الهي و پيروزي انقلاب اسلامي، همراهي كامل اقشار تحصيل كرده و دانشگاهي را به همراه داشت، لذا شيوه نگرش و مشاركت اين نيروها در جنگ تحميلي كه مهمترين چالش پس از پيروزي انقلاب تا آن مقطع بود و تماميت ارضي كشور را نشانه رفته بود، بسيار مهم و حائز اهميت بود.
طبيعي است كه حضور دانشجو و اقشار دانشگاهي در عرصه نبرد مستقيم با دشمن بعثي و نيز خلاقيتهاي آنان در مديريت همه جانبه جنگ، تأثير بسزائي در ناكارآمد ساختن ارتش تا دندان مسلح عراق و حاميان آن بر جاي گذاشت و نتيجه اين پيوند مقدس (همراهي بخشهاي عملياتي و رزمي با مراكز علمي و دانشگاهي) اين بود كه سرانجام براي اولين بار ايران از يك نبرد طولاني و نابرابر سرافراز بيرون آمد؛ بدون اينكه حتي يك وجب از سرزميناش در دست نيروهاي دشمن باقي مانده باشد.
حضور اقشار دانشگاهي در عرصه جنگ تحميلي در شرايطي بود كه دانشگاهها و مراكز علمي كشور با توجه به اهميت و جايگاه حساس خود در جبهه مستقيم نبرد فرهنگي و فكري با دشمنان همه جانبه كشور قرار داشتند و گروههاي مختلف با هدف بريدن انقلاب از پشتوانه فرهنگي و اعتقادي لازم دانشگاهها را مورد هجمه سنگين خود قرار داده بودند.
چنانچه تأملي در وصيتنامههاي شهداي دانشجو و دانشگاهها و تعابيري كه آنان در مورد حمايت از انقلاب و رهبري آنان و نيز اعتقاد راسخ آنان به راهي كه در پيش گرفته بودند داشته باشيم، ميبينيم كه انتخاب آنان انتخابي تصادفي و از روي غلبه احساسات نبوده است. چگونه ميشود تصور داشت فردي كه براي حل يك مسأله علمي و درسي ساعتها وقت خود را مصروف ميدارد و رنج ساعتها مطالعه و تحقيق را به جان ميخرد و خود را به محيط علم و دانشگاه ميرساند و بهترين آرزويش نيز اين است كه پس از فراغت از تحصيل به جايگاه مهم اجتماعي دست يابد، ناخودآگاه و بياراده، ارزشمندترين سرمايه خود يعني جانش را به ميدان بياورد و همه آرزوهاي خود را بدون تفكر و تحقيق رها سازد.
شهداي دانشگاه و دانشجو رفتند، اما دغدغه اصلي و مهم آنان چگونگي تداوم راه انقلاب اسلامي و بالندگي حركتي بود كه با محوريت و زحمات حضرت امام شكل گرفته بود. هر يك از ما كه با عزيز شهيدي بخصوص از طبقه دانشگاه برخورد داشته باشيم، همواره جملاتي از آنان را در حافظه خود داريم كه رسالت خطير حفظ و صيانت از سنگرهاي علمي و فكري جامعه چگونه توسط نسل انقلاب تداوم يافته و به تحقق خواهد رسيد.
امروز كه 18 سال از پايان جنگ تحميلي گذشته و ملت ما خاطره جان فشانيها و ايثارگريهاي رزمندگان و شهداي خود را گرامي ميدارد، اين واقعيت بار ديگر خود را نشان ميدهد كه عرصه مبارزه امروز به همان ميداني كشيده شده است كه عزيزان دانشجو و دانشگاهي شهيد ما دغدغه آن را داشتند. امروز نبرد فرهنگي، علمي و دانشگاهي و رسانهاي سازمان يافته از طرف دشمنان برعليه انقلاب اسلامي طراحي و سازماندهي ميگردد كه محيطهاي علمي و پژوهشي با به كارگيري انديشه و توان خود بايد براي مقابله شايسته علمي با آن آماده شوند.
از سوي ديگر، دستاورد مهم جوانان غيور اين سرزمين در دستيابي به فناوري مهم دانش هستهاي و غنيسازي اورانيوم در كشور كه از تكنولوژيهاي نوين و برتر اين روزگار ميباشد، توسط همان جواناني به ثمر رسيده است كه پس از فارغ شدن از جنگ توان خود را در عرصه فناوري بسيج نمودهاند.
آنچه در جمعبندي اين گفتار ميتوان عنوان نمود، اين است كه اهداف مهم نهضت امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي در صدور ارزشها به كشورهاي مختلف تحقق يافته و اكنون جمهوري اسلامي ايران در سايه الطاف خداوند متعال به قدرت و بازيگر مهمي در تحولات منطقه و جهان تبديل شده است.
آنچه مشخص است، نهادينه ساختن اين وضعيت و قدرت به دست آمده و استمرار آن باز هم به نقش آفريني و تلاش همه ملت بخصوص طبقه تحصيل كرده و دانشگاهي نياز دارد. اكنون، دانشجوي مسلمان بايد همان احساسي را داشته باشد كه همرزمان و شهيدان دانشگاهش در طول هشت سال دوران دفاع مقدس داشتند. بايد به اين جمله امام توجه كند كه همزمان با آمادگي همه جانبه دفاع از منافع ملي و اسلامي كشور سلاح رزمش از مسلسل به قلم تبديل شده است و بايد كه با جديت تمام، قلمش و توان همه جانبه علمي و تخصص خود را در خدمت حفاظت از كيان و اقتدار سرزميناش قرار دهد.
راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسلهاي آينده
سيد مهدي حسيني
فرهنگ ايثار و شهادت بخشي از فرهنگ اسلام و سرلوحه تعليمات اسلامي است.
ايثار و شهادت درست نقطه مقابل اسارت، كسالت، جمود، افسردگي، نااميدي، تن پروري، ذلت و دنيازدگي است. ماهيت حكومت ديني، منهاي ايثار و شهادت منسوخ و زوال پذير است. در جامعه كنوني ما، با توجه به تحولات سالهاي اخير و شدت يافتن عوامل داخلي و خارجي بازدارنده و مخالف فرهنگ ايثار و شهادت، ضرورت دارد كه براي حفظ و انتقال اين فرهنگ انسان ساز به نسل جديد اقدام نمود در اين خصوص نقش نخبگان جامعه كه بايد به نوسازي نظام ارزشي جامعه و راههاي اجرايي آن بپردازند و نسل جوان را از افتادن در ورطه بيهويتي برهانند و متوليان فرهنگ و زمامداران جامعه اسلامي كه بايد فضاي حماسه، ايثار و شهادت را در جامعه تثبيت و زنده نگه دارند بسيار حساس و تكليفي اساسي محسوب ميشود. هر گونه سهل انگاري و درنگ در اين راه لطمه جبران ناپذيري بر پيكر نظام اسلامي وارد خواهد ساخت و ديري نخواهد پاييد تا همه مفاخر ارزشي و فرهنگي خود را از دست بدهيم. اكنون اين سوال مطرح است كه راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسلهاي آينده كدام است. هر چند شناخت كامل اين راهها مستلزم تحقيقي جامع است و پرداختن به اين موضوع كه حائز ابعاد گوناگون و وسيعي است در يك مقاله كوتاه به دليل اينكه بايد تمامي ابعاد جامعه به طور دقيق موشكافي گردد و سياستهاي كلان در سالهاي گذشته و آينده به دقت تحليل شوند، وجود ندارد.
با اين وجود تلاش شده است به صورت فهرستوار به برخي راهكارها از جمله، توسعه عدالت اجتماعي، كاهش مشكلات اقتصادي، اعتمادسازي بين مسؤولين و مردم، پذيرش صادقانه نسل جوان و تامين فرصتهاي مورد نياز آنها براي رشد در جامعه، شناسايي بسترهاي مناسب و مكانيزمهاي مؤثر در برنامهريزي، سرمايه گذاري براي دفاع از ارزشهاي اسلامي و ايماني، تاسي به فرهنگ غني اسلام و مصداق بارز آن يعني عاشورا براي پرورش نسلي با ويژگيهاي ايثارگري، فداكاري- شهادت طلبي اشاره شوند. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
كاربرد مفاهيم خون در ادبيات پايداري ايران با تأثيرپذيري از فرهنگ عاشورا
و در ادبيات مقاومت فلسطين بدون تأثيرپذيري از عاشورا
مرضيه حيدري- حميدرضا مرادي لقمان
اين مقاله مجموعهاي است از مفاهيم مختلف و متنوع درباره خون كه توسط شعرا براي بيان لحظههاي حماسه و شور يعني جنگ، دفاع و مقاومت ميباشد. از آنجايي كه لازمه هر ادبيات مقاومتي، استعمال واژه خون ميباشد، شعراي مقاومت دو كشور ايران و فلسطين اين واژه را براي بيان مفاهيم و نمادهاي مختلفي بكار گرفتهاند. در كنار بيان اين مفاهيم مختلف كه هر يك به تنهايي مظهر و رمز يك معني ميباشد، سعي شده تا جنبههايي از اين مفاهيم كه صراحتاً در پي تأثيرپذيري از فرهنگ عظيم و هميشه جاويد عاشورا توسط شعرا بيان شده با مفاهيم مشابه سرودههاي فلسطيني كه هيچ تأثيري از اين نهضت عظيم نداشتهاند تطبيق داده شود تا زيبايي و ارزش كار شعرا بيش از پيش در اين راستا نمايانده شود. بر همين اساس، نمادهاي مختلف خون به ترتيب ذيل دستهبندي شدهاند:
1- ميل و اشتياق به جهاد و نيرو و آمادگي براي حماسه آفريني در راه حق
2- ايثار، فداكاري، از جان گذشتگي و آمادگي براي شهادت
3- رشادت، دلاوري و حماسه آفريني در عرصه پيكار
4- غيرت، همت، ظلم ستيزي و ذلت گريزي
5- تحريك به رشادت و دلاوري در عينِ عزت و افتخار به آن
6- قساوت، سنگدلي و غداري دشمن و خشم و نفرت از آن
7- مظلوميت و بيگناهي مردم تحت ستم در عين حال ياد و خاطره رشادتها و دليريهاي رزمندگان غيور
8- پاكي، قداست، زيبايي و زمينهسازي براي تقرب به خدا
9- جاودانگي، پايداري و ماندگاري حماسهِ حماسه آفرينان
10- بيان ويرانيها، و نابودي سرزمينها همراه با از بين رفتن و كشته شدن مردم بيدفاع
11- نيرو، كارزار و اوج هياهو و گيرودار جنگ
12- خون و اندوه و حسرت و تأثر و تأسف
13- رسيدن به مقام رضايت و خشنودي خداوند در جهاد يعني شهادت
در پايان، بايد به گفتمان حاكم بر هر يك از اين دو ادبيات پايداري اشاره نمود و آن اينكه گفتمان حاكم بر شعراي مقاومت ايران را اعتقادات مذهبي، باورهاي ديني و آموزههاي ديني همچون فرهنگ عاشورا تشكيل ميدهد حال آنكه براي شعراي مقاومت فلسطين، اين گفتمان، عشق به وطن ميباشد، وطن اشغال شده و تحت ستم، وطني كه همه چيز شاعر فلسطيني ميباشد و اين مسأله در اشعارشان نمودي آشكار يافته است.
بررسی وتحليل محتوای وصيت نامه شهيدان
اعظم خطيبی
موضوع اين تحقيق تحليل محتوای وصيت نامههای شهدا با عنوان « طبقه بندي ارزشها در كلام شهداى شهر همدان و ميزان درج آن در كتاب مطالعات اجتماعي اول دبيرستان » میباشد. اهداف اين بررسي شناخت ارزشهاي مورد تأكيد شهدا و رتبه بندي آنها براساس درصد ميباشد. همچنين، شناخت كيفي ميزان درج آنها در كتاب مطالعات اجتماعي اول دبيرستان است. اين تحقيق در 6 بخش تنظيم شده است.
رويکرد اين تحقيق تلفيقی- جامعهشناختی و روش آن تحليل محتوا و رسش آن گذشتهنگر و تکنيک آن اسنادی (وصيت نامهها) وکتابخوانی و ابزار مورد استفاده پرسشنامه معکوس میباشد. جامعه آماري كليه وصيتنامههاي شهداي شهر همدان، موجود در بنياد شهيد شهرستان همدان ميباشد. نمونه 5 درصد از 599 وصيت نامه، حدوداً 30 مورد ميشود كه براي افزايش ميزان اعتبار و روايي آن، دو برابر آن 60 تا در نظر گرفته شده است. در چهارچوب تئوريكي به نظرات انديشمندان اجتماعي در مورد ارزشها پرداخته شده است. سپس، در جدول شماره 1 مشخصات فردي شهدا درج شده است. با استفاده از روش چوب خط- ارزشهاي مورد تأكيد استخراج و دستهبندي گرديده است. اين ارزشها پس از مقولهبندي در جدول شماره 2 با درج فراواني و درصد آنها، ارائه شده است. طريقه درج ارزشها به ترتيب فراواني ميباشد. از مهمترين ارزشهاي مورد تأكيد "اطاعت از رهبر و ولايت فقيه با 70 درصد " و " قدرداني و احترام از والدين با 55 درصد" و "جنگ و جهاد و مبارزه با دشمن 33/53 درصد" و " حسابرسي اعمال قبل از مرگ مثل حلاليت خواستن با 33/43 درصد" و "ادامه راه ائمه معصومين (ع) با 33/38 درصد" و " دفاع از اسلام و انقلاب 66/36 درصد" و " فعاليتهاي عبادي- سياسي و پايداري 66/66 درصد" و " حمايت از دلسوزين انقلاب، بسيج، سپاه و خانواده شهدا 33/57 درصد" و" توجه توأمان به دنيا و آخرت (مسائل مادي و معنوي 44/51 درصد" و" اصلاح اخلاقي- اجتماعي- فرهنگي ( انضباط كاري و عدم تبعيض و كمكاري و امر به معروف و...) 99/74 درصد" ميباشد.
آنگاه به تحليل محتواي كتاب مطالعات پرداخته شده است. مقولات استخراج شده در جدول شماره 3 ارائه شده است.
كليد واژهها: ارزش- ارزشهاي اجتماعي- خانواده شهدا- سپاه- بسيج- فعاليتهاي عبادي- سياسي- حجاب- دفاع از اسلام- تقوا- امر به معروف و نهي از منكر- جهاد- راه ائمه- وحدت و اتحاد
فرهنگ ايثار و شهادت در ادبيات انقلاب اسلامي
سعيد خومحمدي خيرآبادي
اگر بپذيريم كه «فرهنگ، آن چيزي است كه زندگي و ارزشهاي انساني را به وجود ميآورد» و با لحاظ كردن ديدگاه مكتبي و اعتقاديمان آن را «مجموعه نظام ارزشي اسلام در همه جوانب فردي و جمعي كه مشتمل بر كليه روابط اعتقادي و عملي در ابعاد سياسي، اخلاقي، اقتصادي، اجتماعي، نظامي، علمي، فلسفي و مراحل سلوك باطني است» بدانيم، آنگاه بهتر ميتوانيم به اهميت و ارزش شهادت به عنوان يك فرهنگ تاثيرگذار و اصيل و نقشي كه در اصلاح امور جامعه دارد پيببريم.
«شهادت» در لغت به معاني: گواهي دادن، كشته شدن در راه خدا و شهيد گرديدن است. عالم شهادت در مقابل عالم غيب آمده است و «شهيد» يعني: حاضر، شاهد، عالم به غيب و حاضر، يكي از اسماي حسناي خدا و سرانجام كشتة در راه خدا و دين؛ روشن است كه مراد ما از شهادت همان كشته شدن در راه خداوند است كه در درجه اول موجب سعادت و رستگاري شهيد و آنگاه سبب اصلاح نابسامانيهاي جامعه ميگردد. خون شهيد موجي در جامعه برميانگيزاند كه خوبيها و نيكوييها را ترويج ميكند و بديها و مفاسد را از بين ميبرد. اگر سالار شهيدان، حضرت حسين بن علي (ع)، هدف از قيام خود را «اصلاح در اُمّت جَدِّ خويش» ميدانست، آيا جز به اين معنا بود كه خون پاك او و ياران فداكار و از خودگذشتهاش امر به معروف و نهي از منكر را در جامعه استقرار ميبخشيد و نقش مؤثري در بيداري مردم و ايستادگي آنان در مقابل ظلم و جور بيحد و حصر حاكمان زمانه ايفا ميكرد؟ و به راستي كه آن حضرت چه هوشمندانه و از سر درايت و فراست به اين نكته پي برده بودند. تعبير زيبا و رساي قرآن كريم كه «شهيدان را نه مردگان، بلكه زندگاني ميداند كه روزيخور خوانِ گسترده پروردگار خويش هستند» و جملاتي همچون شهيد قلب تاريخ است، شهيد شمع تاريخ است، گرداگرد كلمه شهيد را هالهاي از نور فرا گرفته است» و ... كه به ويژه در عصر انقلاب و دوران دفاع مقدس زبانزد خاص و عام شده بود، گوشههايي ديگر از ارزش و اهميت شهيد و شهادت را به نمايش ميگذارد. در مقاله حاضر به بررسي مواردي چون 1- مروري گذرا بر حضور شهادت در شعر فارسي تا پيش از انقلاب اسلامي 2- فرهنگ شهادت و تصوير شهيدان در آيينه شعر انقلاب اسلامي 3- نمونههاي شعر شاعران دفاع مقدس در فرهنگ ايثار و شهادت خواهد پرداخت.
تحليل محتواي وصيت نامه شهداي جنگ تحميلي
علي ذبيحي علي تپه
وضيتنامه نويسي از سنتهاي مؤكد در فرهنگ اسلامي، است كه در قرآن كريم، سنت و سيره بزرگان ديني و اجتماعي براي آن اهميت زيادي قائل ميباشند. البته اين بزرگان در وصيتنامهها به مسائل بسيار مهمي توجه نمودهاند، اما اين موضوع در جريان جنگ تحميلي به طور كلي تغيير اساسي يافت و محتواي آن از باورها، انگيزهها، ارزشها و اعتقادات رزمندگان نشأت گرفت. شناسايي مؤلفههاي شهادت طلبي به منظور آشنايي هرچه بيشتر به ماهيت وصيتنامهها به روش كتابخانهاي و اسنادي (به صورت سند تاريخي دست اوّل) هدف اساسي اين مقاله ميباشد، كه در اين راستا با در نظر گرفتن اسناد مربوط به وصيتنامهها در بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس به طور تصادفي و نيز كتاب سنگرسازان بيسنگر- 4 (وصايا) در قالب مصاديق ارزشي و موضوعي سعي نمودهايم كه مقولات فرهنگي (جهاد، ذكر و...)؛ اجتماعي (ملت، ميهن، خانواده و...) و سياسي (دفع تجاوز و...) مورد مطالعه قرار گيرد. نتايج بدست آمده حاكي از آن است كه توزيع فراواني يك مضمون برحسب واحدهاي عنوان شده به يك نحو بوده است. به عبارتي اغلب مفاهيم در وصيتنامهاي چندين بار تكرار شده است، سپس در وصيتنامهاي ديگر نيز مفاهيم آن تكرار شده است. همچنين مفاهيم كلي وصيتنامه يكي است و همگي بر مبناي توجه به تفكر اسلام با جنبه توصيفي ميباشند. مثلاً ذكر و اتكال به خدا، اين مضمون در كلية وصيتنامهها به يك مفهوم برداشت ميشود.
از سويي ديگر كلية وصيتنامههاي مورد بررسي از سياست ارزشي نشأت گرفته ميباشند و اين سياست ارزشي حاكي از تأثير فرهنگ اسلام بر مردم، خصوصاً با يك مرحله پس از پيروزي انقلاب اسلامي را كه پشت سر گذاشته است، ميباشد.
خلاصه آن كه كلية مقالات موضوعي و ارزشي به كار رفته در وصيتنامهها با مسائل و ارزشهاي اسلامي يك ارتباط تنگاتنگ و تفكيك ناپذير دارد و اين عوامل يكي از مهمترين عوامل شهادت طلبي نيروهاي رزمنده در جبهه محسوب ميشود.
واژههاي آسماني (بررسي و تحليل محتوايي وصيتنامه شهدا)
بهاره رجبي- اعظم شاهمردي
هشت سال دفاع مقدس بسياري از نقاط پر بركت زندگي انسانهاي والا را به معرض نمايش گذاشت. سالخوردهها، جوانان، نوجواناني از اين مرز و بوم به نداي پير و مراد خود لبيك گفته و زندگي دنيايي را وداع گفته و راهي سرزمين نور و معنويت شدند تا آنجا استاد دانشگاه عشق و ايثار شدند و به ما درسهايي دادند كه تا ابد در جان و دلمان حضور خواهد داشت.
هدف شهيدان همانند سالارشان ابا عبدالله الحسين (ع) از بين بردن ظلم و فساد بود. آنها به سرزمين عشق و ايثار پاي نهادند تا به ما نشان دهند بايد از دنيا بريد و به ملكوت اعلا پيوست. ميشود فارغ از بسياري از مسائل بيهوده و دنيوي به وادي نور قدم گذاشت و اسوه شد. آنها آموخته بودند كه بايد دست ظلم قطع شود و از ناموس و وطن خود دفاع كرد و همواره آزاد و آزاده بود.
آري اصلاح طلبان واقعي شهيدان هستند. امروز كه سالها از آن روزهاي حماسه و رشادت گذشته است و گذر زمان سعي دارد ناجوانمردانه گرد فراموشي بر چهره آن ايام و مردانش بپاشد و در برگهاي نمدار و كهنه تاريخ پنهان سازد، وظيفه ماست كه با تحقيق و مطالعه زندگي و آثار شهيدان راه و شيوه آنها را زنده نگهداريم تا انشاءالله زمينهاي باشد براي تربيت نسلهاي ديگر.
در اين مقاله، سعی شده است با مطالعه و بررسی وصيت نامه تعدادی از دانشجويان، فرهنگيان، نيروهای ارتشی، بسيجی، روحانيون، دانش آموزاني که به فيض عظيم شهادت نايل شدهاند، نکات کليدی و خط فکري و انديشه های ناب شهدا که از چشمه حکمت و معرفت پير و مراد شان امام خمينی سيراب گشته، استخراج شده و مورد تحليل واقع شود.
در وصيتنامه شهدا نقاط مشترک بسيار زيادی ديده میشود که نشان دهنده روحيات، افکار و عقايد يکسان در آنها بوده و يک سری تفاوتها وجود دارد که به ويژگيهای فردی هر کدام از آنها مربوط می شود.
واژگان كليدي: شهيد- وصيتنامه- ولايت فقيه- مناجات- اسلام- انقلاب- خداشناسي- بينش سياسي- وحدت- از خودگذشتگي- دانشگاه- حوزه- علم- پيروي- عشق- حجاب- امام- توصيه- اباعبدالله الحسين- امام زمان- گريه- انگيزه- اطاعت- دنيا- تكليف- حقالله- حقالناس
نقش روحانيت در دفاع مقدس
نيره زهدي شايان- نرجس زهدي شايان
اگر شهادت نميبود دين از هم ميپاشيد.
«امام صادق (ع)»
با پيروزي انقلاب اسلامي و از دست رفتن منافع نامشروع جهانخواران بويژه آمريكا در ايران سلسله توطئههاي استكبار شرق و غرب عليه مردم ما آغاز شد كه مهمترين آنها جنگ تحميلي از سوي رژيم بعثي عراق بود. اين حادثه به عنوان نقطه عطفي در روند تاريخ انقلاب اسلامي آثار و نتايج متعددي را به دنبال داشت- دوران هشت ساله دفاع مقدس تجليگاه، پيوند مستحكم رهبري و امت اسلامي بود و در نوع خود امري كم نظير است كه تنها در تاريخ صدر اسلام ميتوان نمونههايي از چنين عشق و وفاداري متقابل و دوجانبه را سراغ گرفت.
جنگ تحميلي، فرصتي مغتنم براي حوزهها بود. خاطرهي حضور عالمان را در جبهههاي جهاد تكرار كرد و همگامي روحانيت و ملت را در ايام سختي و عسرت نشان داد. عالمان دين در طول تاريخ ايران زمين، مدافع استقلال و وحدت ارضي كشور بودند و در اين راه، نقش پيشگامي خود را بارها و بارها نشان دادهاند.
ملت به ويژه عالمان دين و روحانيون وحدت و حضور يكپارچهشان و گسترهي مدافعان در شكل نيروهاي بسيج كه نقش حياتي و كارساز برعهده داشتند، ديگر ويژگي ممتاز و بيسابقهي دفاع مقدس است. تمسك فرماندهان و رزمندگان به فرهنگ ناب اسلامي، الهام گرفتن از باورهاي ژرف ديني، اقتدا به سيرهي جهادي معصومان (ع) به ويژه نهضت حركت آفرين عاشورا، آراسته شدن به ارزشهاي پيروزي آفرين اسلامي و اميد داشتن به امدادهاي غيبي از جمله اين ويژگيهايند. همچنين، استفاده قابل قبول از سلاح تبليغات و نيز هنر و ادبيات در جهت خنثي كردن تهاجم تبليغاتي دشمن و افزايش روحيه رزمندگان را بايد از ويژگيهاي دفاع مقدس برشمرد.
رهبري امام خميني در ميان عوامل معنوي و فرهنگي تأثيرگذار در دفاع مقدس از برجستهترينها است.
امام با نگرشي معنوي، قواي روحي و معنوي ملت را براي آفريدن حماسهي پرشكوه و شگفتانگيز دفاع مقدس بسيج كرد.
در دفاع مقدس امام در لباس مقدس روحانيت به عنوان فقيهي جامع الشرايط در جايگاه رفيع و بسيار حساس فرماندهي كل نيروهاي مسلح قرار گرفت و نبردي سخت و طاقتفرسا را هدايت كرد. امام با هوش و ذكاوت خدادادي و ايمان استوارش و با الهام از فرهنگ غني اسلام و سيرهي پيشوايان معصوم (عليهم السلام) تدابيري شگفت و شيوههاي نو ابداع كرد و از آزمون رهبري و هدايت كلان دفاع مقدس سربلند بيرون آمد.
نظر به اهميت موضوع هدف از گردآوري مقاله پژوهشي حاضر آشنايي با نقش روحانيت در دفاع مقدس است.
بررسي نقش فرهنگ عاشورا، جهاد و شهادت طلبي در دفاع مقدس
نرگس سابعي
شناخت حادثه عظيم عاشورا چراغي است پرفروغ فرا روي نسلهاي بشري. براي تشخيص رهيافتهاي عزت و سربلندي و سرافرازي در ميان طوفانهاي وحشتناك حوادث و تحولات سياسي، اجتماعي و تاريخي، اين شناخت با توجه به ابعاد گوناگون و دامنه وسيع اين حماسه خونين، نيازمند بررسي عميق، همه جانبه و دقيق است. كشف حقايق مربوط به زمينههاي پيدايش قيام خونين عاشورا و تشريح نقاط تاريك و مبهم آن و حذف پيرايههاي ناروا و تحريفهايي كه از جانب دشمنان و معاندان آگاه و در پارهاي موارد دوستان جاهل و نا آگاه به اين نهضت مقدس و الهي نسبت دادهاند، از جمله بديهيترين و ضروريترين اقدامهايي است كه ما را به شناخت صحيح علمي و واقعبينانه واقعه عاشورا رهنمون ميشود.
اين تحقيق تحت عنوان فرهنگ عاشورا و شهادت در منابع اسلامي و نقش واقعه عاشورا و جهاد و شهادت در تكامل فرد و اجتماع و دفاع مقدس تدوين گرديده است. همانطور كه از مفهوم شهادت بر ميآيد و از آنجائي كه به عنوان يك ارزش والا شناخته شده و اغلب با هدف نيل به مقاصد بلند انساني و ملي و آرمان گرائي و عقايد مذهبي انجام ميگيرد، ميتوان اين برداشت را نمود كه فرد شهادت طلب براي انجام اين كار خود بايد به درجهاي از تكامل روحي و فكري رسيده باشد كه توان انجام چنين كار بزرگ و با ارزش را داشته باشد. در اين تحقيق كه به روش كتابخانهاي مبتني بر مطالعه و استفاده از 17 منبع انجام گرفته است، در ارتباط با فرهنگ عاشورا و قيام حسيني و شهادت و روحيه ايثارگري و شهادت طلبي و جهاد و نقش آنان در سربلندي و افتخار يك ملت تحت ظلم و براندازي ظالم و سرنگوني استكبار به واسطه جهاد عليه ستم سخن رفته و به اختصار مطالبي در اين رابطه آمده است.
شهادت يكي از مفاهيمي است كه فقط در محدوده اديان معنا ميدهد هر چند در همه ملتها و كشورها اگر كسي در راه هدفهاي ملي كشته شود به او شهيد ميگويند و همه كشورهائي كه امروز نام و آوازهاي دارند و تاريخي پشت سر آنهاست، كساني را به عنوان شهيد در ميان خودشان ميشناسند و به آنها افتخار ميكنند و ياد آنها را گرامي ميدارند كه در برهههايي از تاريخ آن كشور و ملت، در راه هدفهاي ملي يا حفظ استقلال ملي، جنگ كردند و كشته شدند، اما در حقيقت نام و معناي شهيد در جايي صادق ميباشد كه دين مطرح باشد.
حقيقت هر انساني، خواسته و فكر و هدف و راه اوست. كسي كه براي هدفهاي شخصي و دنيايي كشته ميشود، آن هدف هم با او دفن ميشود و از بين ميرود. اما هدفي كه الهي و قائم به غيب و خواست الهي است و انسان در راه آن فداكاري ميكند، با مردن انسان نميميرد. البته همين هدفهاي خدايي هم ممكن است از بين بروند، اما از بين رفتن آنها و پايمال شدنشان در صورتي است كه در آنها مجاهدتي صورت نگيرد. اگر كسي در راه هدفهاي والاي الهي مجاهدت كرد و زحمت كشيد و بعد كشته شد، آن هدف زنده و او هم كه قائم به هدف است، زنده ميماند و از بين نميرود. شهادت، مرگ انسانهاي زيرك و هوشيار است كه نميگذارد اين جان به رايگان از دستشان برود و در مقابل چيزي عايدشان نشود. اين جان، سرمايه اصلي است. انسانهاي زيرك از گذشتگان درس ميآموزند و به موقع در شرايط حساس آموختهها و تجربيات را به كار ميبندند. ما مسلمانان از نبرد امام حسين (ع) در عاشورا كه نبرد حق عليه باطل بود و به دنبال شهادت امام كه قيام خون بود خطبه حضرت زينب عليهما السلام به بازماندگان و جهانيان بسيار مهم است و به ما ميگويد كه هر خون ريخته شده مظلوم پيامي به دنبال دارد كه بايد توسط بازماندگان گفته شود و به گوش عالميان برسد و در اين صورت است كه با مجاهدت بازماندگان و رساندن پيام، ظالم رسوا شده و خونها در رگ و غيرت انسانهاي سالم ميجوشد و تا برطرف شدن ظالم قيام ادامه خواهد داشت و در نهايت ظالم مغلوب و ظلم از بين ميرود، عدالت و صلح جايگزين خواهد شد و ابهت و اقتدار معنوي امروز اسلامي كه مشاهده ميكنيد، ناشي از همين شهادتها و مجاهدتهاي فرزندان اين آب و خاك ميباشد كه باعث تقويت نظام اسلامي شده است و امروزه به فضل همين شهادتها و به بركت خون شهداي ما انجام دادند و دنياي استكبار و دولتهاي مستكبر را وادار به پذيرش و تحمل اسلام و جمهوري اسلامي كردند و البته نبايد از مكر و حيلههاي آنان غافل باشيم و بايد راه شهدا را كه راه فداكاري بر اسلام و سربازي براي انقلاب و تقويت نظام اسلام بود، دنبال كنيم و همه ما موظف به حفظ نظام هستيم و انشاءالله بايد طوري حركت كنيم كه موجب رضاي شهدا از صدر اسلام تاكنون باشيم.
مؤلفههاي انسان كامل
محمد حسين شاعري
در هر دين و فرهنگي، وجود افراد شهادت طلب و از جان گذشته و فداكاري در راه ارزشهاي اساسي آن آيين و فرهنگ بسيار مهم است. هر فرهنگي با انگيزههاي خاصي كشته شدگان در مسير ارزشهاي آن فرهنگ را «شهيد» مينامد. شهادت طلبي فداكاري و كشته شدن در راه ارزشهاي هر جامعه براساس انگيزههاي مورد قبول آن جامعه است.
روان شناسان، جامعه شناسان و علماي اديان هر كدام با نظريهها، روشها و شيوههاي خاص خود به دنبال كشف راز شهادت طلبي هستند. آنها ميخواهند بدانند شهادت طلبي توسط چه افرادي، با چه ارزشها و انگيزههايي صورت ميگيرد. سياست مداران و نظاميان نيز به نحوي با كاركردهاي شهادت طلبي مواجه هستند.
جنگ طلبي و تروريسم در مكتب اسلام امري مذموم و مطرود است؛ اما فداكاري، جهاد و شهادت طلبي امري مطلوب و زيباست. در اين مقالهي تحقيقي، پس از بررسيهاي نظري، به تحليل محتواي وصيتنامهي جامعه آماري 52 نفر از شهيدان فرهنگي استان گلستان پرداختيم. در اين بررسي ما سه سؤال اساسي را مطرح ساختيم كه عبارتند از:
1- آيا شهادت طلبي با خدا خواهي در ارتباط است؟
2- آيا شهادت طلبي با دگر خواهي مرتبط است؟
3- آيا شهادت طلبي با خوديابي مرتبط است؟
پس از تعيين مقولاتي براي هر يك از اين متغيرهاي اصلي، و با استخراج از وصيتنامههاي جامعهي آماري نتيجهي تحقيق به صورت زير بود:
متغير خداخواهي: 67/45% (عشق به خدا 71/14 ، پيروي از قرآن 37/13 ، اطاعت از ولايت 58/17)
متغير دگرخواهي: 19/19% (دفاع از انقلاب 17/7 ، نوعدوستي 57/6 ، وطن دوستي 24/6%)
متغير خوديابي: 34/34% (ميل به جاودانگي 17/7 ، حق طلبي 98/6 ، عدم وابستگي به دنيا 54/7 ، زيبايي گرايي 43/6 ، احساس تكليف 20/6 )
اين نتيجه نشان ميدهد كه آنچه شهيدان اين جامعه آماري به دنبال آن بودند، همان مؤلفههاي موردنظر انسان كامل است. چرا كه انسان كامل به دنبال وصول و نزديكي به سرچشمهي كمال يعني خداوند است.
از طرفي انسان كامل نميتواند از سرنوشت انسانهاي ديگر و خلق خدا غفلت كند؛ چرا كه توجه به سرنوشت انسانهاي مظلوم مورد تأكيد خداوند است. از طرف ديگر، انسان كامل به دنبال خوديابي است؛ چرا كه درك ارزشهاي والاي انساني و كرامت نفس و خودشناسي با خداشناسي مرتبط است. اصولاً در عرفان اسلامي خوديابي، خداخواهي و دگرخواهي با يكديگر ارتباط كامل دارند. متغيرها و مقولات استخراج شده از وصيتنامههاي شهيدان نشان ميدهد كه آنان شهادت طلباني بودند كه قبل از شهادت همواره آرزوي شهادت داشتهاند و شهادت را بهترين و زيباترين مرگ تلقي نمودهاند. انگيزههايي نيز آنان مطرح كردهاند. در واقع، «انگيزههاي معنوي» هستند. اين انگيزهها در همه فرهنگها و تمدنهاي والا مورد تأكيد و احترام هستند. اين شهيدان خداوند را سرچشمهي كمال و جمال ميدانستند و فداكاري در راه معبود ابدي و ازلي را بهترين راه وصول به حقيقت تلقي مينمودند. اگر آنان در وصيتنامهها به مفاهيمي چون آزادگي، عدالت، بقائي طلبي، دگرخواهي، وطن دوستي، دفاع از مظلومان و ... و يا مجموعهاي از اين مقولات اشاره نمودند، به خاطر آن بود كه اين مفاهيم مورد تأييد خداوند و قرآن بود. توجه همزمان اين شهيدان به مقولات احساسي، حماسي، سياسي، اخلاقي، عقلايي و ديني بيانگر پيچيدگي و كمال اين انگيزهها است و در واقع تجلي آرمانهاي انسان كامل است؛ چرا كه خداخواهي، دگرخواهي و خوديابي عصارهي ارزشها و انگيزههاي معنوي هستند. اين جاست كه ما به جملهي معروف امام شهيدان خميني كبير پي ميبريم كه فرمودند: «ما براي درك مقام شهيدان راهي طولاني در پيش داريم.»
به هر حال، اگر بخواهيم انگيزهها و ارزشهاي شهدا را جاودانه نگه داريم، بايد به عوامل مخالف با اين انگيزهها و ارزشهاي اساسي مقابله كنيم. چرا كه اين سه انگيزه اصلي فلسفهي خلقت و راز بعثت انبيا و عصارهي ارزشهاي انساني و خلاصه همان وصول و حصول به آرمانهاي «انسان كامل» است و غفلت از آنها جامعه را از درك ارزشهاي انساني و آرمانهاي الهي دور ميكند.
بررسي و تحليل محتواي وصيتنامه شهيدان
ناهيد شاهرخي
هشت سال دفاع مقدس جوانان برومند اين سرزمين در برابر استكبار جهاني, صحنههاي بي نظيري از شهادت و ايثار را خلق كرد كه اگر ضبط و تفسير و توزيع آن اهتمام نورزيم, به فرهنگ عمومي مردم اين مرز و بوم, ستم و جفايي جبران ناپذير روا داشتهايم. خلق اين آثار و اعجاب آور و حيرت انگيز كه طبق فرمايش آن مقتداي سفر كرده, به جز در برهه اي كوتاه از صدر اسلام همانند ندارد؛ حجت را بر همگان به اتمام رسانيده است و شاعر امروز ايراني مي تواند يك بار ديگر همانند فرزانه طوس, مثنوي حماسه بسرايد و اين بار قهرمان شعرش نه رستم دستان كه شهيدان بزرگواري چون همت و باكري باشند؛ ميتواند مثنوي معنوي را جاني دوباره بخشد و تمثيلها را از صحنههاي نبردي انتخاب كند كه كمترين بها و بهانه اش خون و جان است. عارف فرزانهي ايراني, امروزه ميتواند تذكره الاوليايي ديگر با مضمون اين شهيدان گمنام به رشته تحرير در آورد، ميتواند بوستاني ديگر بسرايد و گلستاني نو بيافريند و اسرارالتوحيد را تفسيري دگر نمايد. مفسر اهل علم ما ميتواند يك بار ديگر مقام مولا علي (ع) در نهج البلاغه را نصب العين خويش قرار داده, معناي كلام حضرتش را اين بار در چهره معصوم بسيجي شهيد جستجو كند كه ره صد ساله را يك شبه پيموده است، آن جا كه ميفرمايد:
«امواج علم بر اساس حقيقت ادراك و بصيرت آنها هجوم برد و يكباره آنان را احاطه نمود و جوهر ايمان و يقين را به جان دل خود مسّ كرد و آن چه را كه خوشگذرانها سخت و ناهموار داشتند, نرم و ملايم و هنجار انگاشته و به آنچه جاهلان از آن در وحشت و ترس بودند انس گرفتند. فقط با بدن خاكي خود همنشين دنيا شدند؛ با روحهايي كه در بلندترين قله از ذروه قدس عالم ملكوت آويخته بود. ايشانند در روي زمين جانشينان خدا و داعيان بشربه سوي دين خدا. آه ! آه ! چقدر اشتياق زيارت و ديدارشان را دارم؟»
براستي آيا مولا مشتاق ديدار جواناني نيست كه به عشق مولا از همه چيز خود گذشتهاند تا دين خدا را ياري كنند؟
آري, از اين منظر بايد يكبار ديگر به خاطرات رزمندگان اسلام و وصاياي ايشان مراجعه كرد و آن حادثه هاي تكرار نشدني را دوباره و صد باره خواند و از وصاياي آنها براي تفسير و تأويل عرفان و حكمت اسلامي بهره جست و فهميد كه در اين نبرد, رابطهي سلاح و ايمان, رابطه لازم و ملزوم است. هرگاه ايمان باشد, سلاح مؤثر است و لاغير. و هرگاه صداقت باشد, پيروزي تابع است. در اين مقاله كوتاه، سعي شده علاوه بر تحليل محتواي وصيت نامه شهدا, نمونههايي بينظير از اخلاص و پيشگوييهاي رزمندگان عزيز و پاك اسلام در مورد شهادت خودشان نيز ذكر شود. نهايتاً منظور و مقصود آن بوده كه الهي بودن راه و مسير شهدا مشخص گردد, درجه ايمان و اخلاص آنها ثابت شود و هدف الهي آنها در تمام زمينههاي زندگي و جامعه دنبال گردد. مخصوصاً براي نسل سوم انقلاب كه چندان اطلاعي از سختي هاي جنگ و دفاع مقدس و ... ندارند, جانبازيها و ايثارگريهاي شهدا بيان شود. در كتابهاي درسي آنها وصيتنامههاي فرماندهان و سرداران بزرگ قيد شود.
محورهاي مهم وصاياي شهداي جهادسازندگي استان همدان در دوران دفاع مقدس
حسين شرفي
با تجاوز رژيم بعث عراق و آغاز جنگ تحميلي، جهادگران جهاد سازندگي با سيل خروشان امت اسلامي در اجابت امر مولا و مقتدايشان، امام خميني (ره)، همراه و همنوا شدند تا دشمن متجاوز را در سيلاب نفرت و خشم خود غرق نمايند. جهاد سازندگي كه فقط چند ماه از تولد مباركاش سپري شده بود و جهاد گرانش با ارائه خدماتي ارزشمند و صادقانه و در جهت زدودن غبار ظلم و استثمار از چهره محرومترين اقشار جامعه روستايي جهاد اكبرشان را آغاز ميكردند، با تجاوز ارتش بعث به ميهن اسلامي باب آزمون الهي ديگري را در پيشگاه خويش مشاهده كردند و با سلاح صداقت و اراده اين باب را فتح كردند تا جهاد اصغرشان را در اين وادي تجربه كنند. جمعآوري، ارسال و توزيع هداياي مردمي در ميان رزمندگان توسط جهاد سازندگي بهانه مناسبي شد تا جهادگران، رسماً قدم در عرصه دفاع مقدس گذارده و نقش آفرين فعاليتهاي مهندسي طي 8 سال جنگ نابرابر باشند. نام گردان مهندسي الغدير كه حلقه الفت و دوستي جهادگران استان همدان را تشكيل ميداد، براي اقشار جامعه فهيم شهري و روستايي همدان نامي كاملاً آشنا است. قريب به 9 هزار مورد اعزام از طريق پشتيباني و مهندسي جنگ جهاد سازندگي استان همدان انجام پذيرفته كه از اين تعداد 90 نفر به درجه شهادت نائل شدند.
60 درصد از شهدا را متولدين روستا تشكيل دادند. مسنترين آنها با درك 57 بهار جاودانه گشته و 7 تن از شهدا با تأسي از نوجوانان حماسه عاشورا در سن 17 سالگي كربلايي شدند. 64 درصد از شهدا متأهل و 36 درصد مجرد ميباشند و تعداد 482 نفر به درجه جانبازي نائل شدند.
در اين تحقيق، برآنيم كه به تحليل محتوايي وصاياي چهل شهيد خونين بال جهاد سازندگي بپردازيم تا محورهاي عمده براي نسل آينده روشن و مبرهن گردد.
فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس
مريم شمخاني
در اين مقاله، به «فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس» اشاره شده است.
فرهنگ عاشورايي كه در همهي زمانها زمينهساز قيامها و مقاومتهاي شيعيان و گاهي غيرشيعيان بوده است.
و حال چند سؤال مطرح است: فرهنگ چيست؟ فرهنگ عاشورا كدام است؟ و فرهنگ عاشورا در دفاع مقدس كشور اسلامي ايران چه نقشي داشته است؟
فرهنگ، شيوهاي شايسته براي فعاليتهاي مادي و معنوي انسانهاست كه مستند به طرز تعقل و احساسات آنان است و قدرت و دامنهي لذائذ زندگي را بسط ميدهد و خود نيز بسط مييابد.
فرهنگ عاشورا همان شكوه و عظمتي است كه در كيفيت رفتار شايسته و بينظير حادثه آفرينان اين واقعهي بزرگ نهفته است تا ظلم ستيزي در برابر يزيد زمان، احياي اسلام در هنگام ركود و فراموشي آن، امر به معروف و نهي از منكر به هنگام تسلط فاسقان، اقامه نماز به عنوان ذكر خدا در هر شرايطي، تقديم جان خود در راه خدا در قالب شهادت طلبي به نمايش درآورد.
آنچه باعث پيروزي انقلاب اسلامي شد، روحيهي ظلم ستيزي و قيام عليه طاغوت زمان بود و عامل حفظ و تداوم انقلاب در برابر تهاجم دشمن الهام از فرهنگ عاشورا است كه تمام صحنههاي دفاع مقدس قابل لمس است. مردم ما در انتخاب شهادت به عنوان زندگي جاويد، عشق به مولا تا پاي بذل جان، سبقت گرفتن در رسيدن به معبود و استقبال از مرگ، شكيبايي بازماندگان شهدا، انتقال پيام شهدا و افتخار به شهيدان اين دفاع مقدس، به حادثه عاشورا و پيام آوران آن تأسي كردند و نشان دادند كه عاشورا و فرهنگ آن ابدي است و غبار گذشت زمان آن را به درد فراموشي گرفتار نميسازد.
راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسلهاي آينده
مرتضي شوشتري
هر فرهنگي ميتواند به صورتهاي خاص و متنوعي شكل گيرد. فرهنگ دفاع مقدس ما با الهام از فرهنگ عاشورا و نيز رهنمودهاي ولايت شكل گرفت و ريشهدار و عميق گشت. اين فرهنگ در طول دفاع مقدس آبديده و توانمند گرديد. ايثارگران و شهدا بزرگترين قشر فرهنگساز بودند و در حال حاضر، جوانان عظيمترين توده فرهنگپذير هستند كه با حفظ شرايط قادرند ناقل آن به آيندگان باشند.
آنچه كه ميتواند در مقابل تهاجم فرهنگي بيگانگان و جلوگيري از بيتفاوتي جوانان كه قسمت اعظم جامعه اسلامي ما را تشكيل ميدهند، مؤثر واقع شود «رواج روح ايمان و فرهنگ حماسه و ايثار» در بين جمعيت جوان كشور است با چنين فرهنگ قوي مسلماً ميتوان در برابر توطئههاي فرهنگي كه براي جوانان ما زيركانه طراحي شده و ميشود ايستادگي نمود و با ضد فرهنگها و خرده فرهنگهاي ناروا مقابله نمايد، فرهنگ ايثار و شهادت و بصيرت و انديشه بسيجي ميتواند چلچراغ فروزان شبستان دلهاي ميليونها جوان و نوجوان باشد و خوشبختانه آنقدر نور و پرتو دارد كه بتواند توجه آيندگان را به سوي خود جلب نمايد. در عين حال، اين امر مروجين زبده و دلسوخته ميخواهد. بديهي است تنها با رواج اين فرهنگ قادر خواهيم بود كه گذشته سراسر پرافتخار را به آينده ربط دهيم و ارزشها و حماسههاي گرانقدر ايثار و شهادت دفاع مقدس را به آيندگان به صورت سودمندي منتقل نماييم.
انقلاب اسلامي ايران به عنوان شاهكار قرن جاري آنچنان تحولي در دنيا ايجاد كرد كه توجه آزاديخواهان را به خويش معطوف نمود. بديهي است گسترده اين عظمت تنها در جبهه خاكي و مادي مطرح نمود و ابعاد مختلف فرهنگي، سياسي، اجتماعي و ... را نيز دربرگرفته است و اينها همه مرهون راست قامتاني است كه در تاريخ همواره جاودان خواهند ماند امروزه مهمترين و اثرگذارترين تلاش به ويژه در ميدان جهاد و مقابله با هجوم دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي احياي توسعه و تعميق فرهنگ شهيد و شهادت است.
بخشي از گنجينه اين حماسه بيبديل- دفاع مقدس- همچنان در سينه و جان رزمندگان تلاشگر ديروز و مردان غيرت و سازندگي امروز به جا مانده است و بر ايشان و متوليان اين بخش فرض است كه اين گنج پربها را برقلوب نسلهاي بعدي بنشانند براي اين مهم، شيوهها و روشهاي نهادينه كردن ارزشها و شناخت موانع بازدارنده در مسير انتقال اين ارزشها و نقش انتقال اين ارزشها به نسل جوان و نوجوان برعهده همه آناني است كه امروزه بايستي كار زينبي كنند.
تأكيد بر رسالت همگاني در انتقال فرهنگ حماسه و پايداري رزمندگان غيور در طي هشت سال دفاع مقدس عزم جدي و بسيج همگاني ميطلبد. در طول دفاع مقدس ملت ايران فرهنگ حماسي غني و بديعي را با الگوگيري از فرهنگ متعالي عاشورا خلق كردند كه اگر به خوبي از آن بهرهگيري شود و زيرساختهاي آن را با مديريتهاي توانمند به كار بسته شود، ميتواند راهگشاي حل بسياري از مشكلات جامعه و كشور باشد.
انقلاب اسلامي و دفاع مقدس
هادي صفاريان طوسي
موضوع تحقيق حاضر بررسي نقش وقوع انقلاب انقلاب اسلامي در شروع جنگ ايران و عراق به عنوان يكي از ابعاد جنگ و دفاع مقدس ميباشد. مسأله اين است كه با توجه به اظهار نظرهاي متفاوت و بعضاً متناقضي كه درباره علل شروع جنگ ايران و عراق گفته شده است، چگونه ميتوان به درستي علل شروع جنگ را مشخص ساخت و بديهي است گستردگي و پهناي اظهار نظرها آن قدر است كه دستيابي به علت شروع جنگ را پيچيده ميكند.
پژوهشگر مقاله حاضر در روند تحقيق پيرامون مسأله فوق، به اين نتيجه رسيد كه ميتواند فرضيهاي را درباره شروع جنگ ايران و عراق اظهار نمايد كه در آن علت شروع جنگ به درستي طرح گرديده باشد. بر اين اساس، وقوع انقلاب در ايران به عنوان نقطه آغاز و سرمنشاء شروع جنگ ايران و عراق لحاظ گرديد كه در ذيل اين عامل ديگر اختلافات ايران و عراق ظهور و نمايان گرديد. حسن انجام اين تحقيق و حل مسأله بدين شكل، در جمع كردن اكثر نظريات و فرضيات ارائه شده درباره چرائي جنگ ايران و عراق بر حول محور يك موضوع است. البته، پنهان نماند كه اين جمع نظريات به گونهاي است كه انسجام بحث حفظ گردد و عناصر جمع شده تحقيقاً قابل جمع با يكديگر نيز باشند.
پايان سخن آنكه محقق در پايان تحقيق خود چنين نتيجه گرفته است كه قرائت وقوع انقلاب به عنوان عامل شروع جنگ ايران و عراق با اندكي مسامحه ميتواند به يك گفتمان جديد بدل گردد.
امام و دفاع مقدس
محسن صيفيكار
فرمانده كل قوا، حضرت آيتا.. العظمي، امام خميني (س)، بيشك نقش اساسي، برجسته و منحصر به فردي را در شكلگيري، اوج و تداوم دفاع مقدس ايران اسلامي ايفا كردند. گزافه نيست بگوييم كه جايگاه ديني، سياسي و حتّي نظامي ايشان، انگيزه اصلي شور و حركت ملت قهرمان ايران در هشت سال دفاع مقدس بود. درخصوص ديدگاه امام دربارهي دفاع مقدس پرداختن به چند مبحث مهم از جمله ضرورت دفاع، وجوب آموزش نظامي و ضرورت آمادگي دفاعي و تشكيل بسيج بيست ميليوني، جايگاه و اهميت استقامت از منظر دين ضروري است.
امام خميني (س)، دفاع را نه تنها امري ديني ميشمرد بلكه به نظر ايشان دفاع مسألهاي انساني، عقلي و طبيعي است: «دفاع كه يك مسأله عقلي است، يك مسألهاي است كه حتي حيوانات هم وقتي بخواهد ]به آنها[ حمله بشود، دفاع ميكنند. دفاع يك مسأله طبيعي است!» او كه حاكمي فقيه و فقيهي حاكم و عادل است بر آن است كه، دفاع حتي نياز به اجازه فقيه و حاكم هم ندارد، بلكه «مردم در دفاع مكلّف شرعي هستند.»
حضرت امام با تأكيد فراوان بر وجوب تعليم آمادگيهاي دفاعي و ضرورت آمادگي دفاع بر تشكيل و گسترده شدن ارتش بيست ميليوني پافشاري ميكنند و آن را بر هم زنندهي توطئهي دشمنان ميشمارند. ايشان نقش عقيده و ايمان و اخلاص را ويژه ميدانند و ضمن اشاره به تأكيد فراوان آيه كريمهي «وَاستقم كما اُمرت» درخصوص استقامت در دفاع از اسلام و حفظ دين توصيههاي مهمي مينمايند: «جوانان عزيزم كه چشم اميد من به شماست! با يك دست قرآن و با دست ديگر سلاح را برگيريد و چنان از حيثيت و شرافت خود دفاع كنيد كه قدرت تفكر عليه خود را از آنان سلب كنيد.»
در صفحههاي پاياني اين مقاله به بررسي جايگاه ويژه بسيج از نظر امام پرداخته شده است. امام كه خود اولين و بزرگترين بسيجي انقلاب اسلامي هستند در فرازهاي فراواني به اين مهم اشاره كردهاند. با اين اعتقاد و نگرش بود كه امام امت، در فاصلهاي كوتاه، از پيروزي انقلاب اسلامي، يعني در آذر 1358 دستور تأسيس بسيج را صادر كردند. در انديشهي حضرت امام خميني (س) «بسيج يك نهادي است اجتماعي با ابعاد متعدد». در اين نگرش، بسيج ديگر صرفاً سازماني نيست كه فقط در زمان جنگ و براي دفاع در مقابل دشمن شكل گرفته باشد، بلكه نهادي است وسيع و پاسخگوي نيازهاي اساسي و حياتي جامعه. شايد اين گزينش از فرمايشات حضرتشان گوياي اهميت و نقش فراوان بسيج در دفاع مقدس باشد. ايشان ميگويند:
«بسيج، شجره طيبه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفههاي آن بوي بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق ميدهد. بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدستههاي رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر دادهاند. بسيج، ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاك اسلامي است كه تربيت يافتگان آن، نام و نشان در گمنامي و بينشاني گرفتهاند.»
و راستي اگر بسيج به معناي كامل كلمه نبود، دفاع مقدس اسلامي بينظير ملت ايران، در آن ابعادش هرگز خلق نميشد. امام خميني چنين اعتقادي دارند:
«اگر مردم نبودند، نميتوانستيد اين جنگ را اداره بكنيد، اين شك ندارد. مردم اداره كردند.» و اين آرزوي امام بسيجيان بود:
«من در همه حالات به شما دعا ميكنم و شما را دوست ميدارم و اي كاش در كنار شما و در سنگر شما بودم.»
جلوههای عاشورا در شعر دفاع مقدس
علي طاهري
تاريخ زندگي بشر پر از حوادث ناگوار و جنگها و خونريزيهاست. زبان به عنوان يك نهاد اجتماعي ضمن اينكه در پيشبرد يا توقف جنگها مؤثر است، در عين حال از آن تأثير زيادي ميپذيرد. بخشي از مهمترين آثار ادبي جهان توصيف جنگها و بيان قهرمانيهاي ملي و اسطورهاي است. از اين رو، ادبيات حماسي كه تجليگاه انديشههاي آرماني انسان است، سهم وسيعي در ادبيات هر قومي دارد.
جنگ تحميلي عراق عليه ايران براي ما يك موضوع اعتقادي است كه با عاليترين معتقدات ما پيوند دارد. اين حادثه ريشه در تاريخ كربلا دارد و شعر دفاع مقدس عهدهدار تصوير اين حماسه بزرگ ديني و ملي است. قسمت اعظم شعر دفاع مقدس منشأ گرفته از قيام خونين سالار شهيدان است و رشتهاي است كه دفاع رزمندگان ايران اسلامي را به قيام سيدالشهداء پيوند ميزند.
شعر دفاع مقدس مظهر و جلوهگاه مضاميني همانند كربلا، نينوا، عاشورا، حرم، فرات، علقمه، علمدار و . . . و شعارهاي توفندهاي مانند هيهات منا الذله است و در رأس همه آنها نام مبارك سيدالشهداء و خواهر قهرمانش زينب كبري (س) و اصحاب باوفايش همچون حبيب ابن مظاهر مانند خورشيد ميدرخشد كه هر يك بار فرهنگ اسلامي و پيام ديني و حماسي خود را دارد. در اين مقاله، برآنيم كه تجلي اين مضامين عالي را در حد امكان به نظاره بنشينيم.
كليد واژهها: حسين ابن علي (ع)، شعر، دفاع مقدس، عاشورا، حماسه.
راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسل هاي آينده
قربانعلي عاطفي هنزني
خداوند در قرآن كريم سورهي اعراف آيهي ١٢٩ ميفرمايد: باشد كه پروردگارتان، دشمنانتان را هلاك كند و شما را در اين سرزمين جانشين آنها كند و بنگرد چگونه عمل ميكنيد.
از اين آيه چنين استنباط ميشود كه آثار و بركات خداوندي را بايستي حفظ كرد. بنابراين، وظايف حكومتهاست كه نسبت به حفظ و انتقال صحيح مواريث فرهنگي به نسلهاي آينده كوشا باشند و لذا با توجه به موضوع مقاله كه راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسلهاي آينده كشور عزيزمان ميباشد و جامعه يك جامعهي اسلامي است، از اين رو طوري بايد عمل كرد كه شايستهي يك جامعه اسلامي باشد. بايستي نسبت به آسيب شناسي اين فرهنگ اقدام كرد و كاستيها و كمبودها را رفع كرد. لذا پژوهش حاضر به راههاي حفظ و انتقال فرهنگ ايثار و شهادت به نسلهاي آينده ميپردازد.
در اين پژوهش، از روشهاي تحقيق كتابخانهاي (استنادي) و مطالعهي كتب و مقالات در زمينهي فرهنگ ايثار و شهادت با استفاده از تكنيك فيش برداري و روش تحقيق مطالعات ميداني و مشاهدهي فيلمها، همايشها و كنگرههاي هشت سال دفاع مقدس استفاده شده است.
مفاهيم و واژگان كليدي مقاله تعريف شدهاند و نظريههاي موجود در زمينهي فرهنگ و شهادت مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتهاند. مقام شهيد و شهادت از ديدگاه قرآن و روايات و احاديث نبوي و چگونگي تثبيت فرهنگ شهادت در جامعه و تأثير اين فرهنگ بر جامعه مورد بررسي قرا گرفت،
در نهايت، راههايي جهت حفظ و انتقال اين فرهنگ به نسلهاي آينده پيشنهاد گرديده است كه خلاصهي آن به شرح ذيل است:
ترويج اصل روايتگري، تهيه و تدوين و پخش فيلم، نشر و چاپ كتب، شناسايي و معرفي چهرههاي شاخص و برجسته، ارايه الگو، ايجاد شبكهي رسانهاي، اختصاص درس يا واحدي، برگزاري همايشهاي استاني و شهرستاني و احساس مسؤوليت اصحاب فرهنگ و هنر در زمينه فرهنگ شهادت و ايثار نسبت به حفظ و ترويج و انتقال اين فرهنگ به نسلهاي آينده همت بيشتري خرج نمود.
كليد واژهها: حفظ، انتقال، فرهنگ، شهيد، شهادت، نسلهاي آينده.
عاشورا و دفاع مقدس
رقيه عزيزي
و لا تحسبن الذّين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون (سوره مجادله، آيه11)
قال رسول اكرم (ص): حسينٌ مني و انَ من حسين. در قرآن كريم، سوره فجر، سوره امام حسين (ع) ناميده ميشود، زيرا قيام كربلاي امام حسين (ع)، انفجار فجري از ايمان و جهاد، در ظلمت شب جور و شركت بنياميه بود. چرا كه با خون حسين (ع) و يارانش در عاشورا، اسلام جاني تازه گرفت و حياتي مجدد يافت. كربلا يك نهضت زميني صرف نيست؛ بلكه بخشي از وحي مجسم شده و قرآن عينيت يافته است.
عاشورا پيامدها و عبرتهايي دارد، عاشورا به ما درس ميدهد كه براي حفظ دين بايد فداكاري كرد. عاشورا درس ميدهد كه در ميدان نبرد حق عليه باطل، همه افراد در يك صف قرار ميگيرند، عاشورا به ما درس ميدهد كه در ماجراي دفاع از دين، بصيرت بيش از چيزهاي ديگر براي انسان لازم است...
از ديدگاه امام خميني (ره) نهضت عاشورا دين را احيا كرد و او حركت و انقلاب اسلامي را نيز براساس همين انديشه استوار ساخته بود كه آثار و اين فرهنگ و تفكر در سيره و روش او و نيز در سخنانش به روشني پيداست. از جمله ايشان در تاريخ 3/12/1367 ميفرمايند: «جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا خاتم زندگي وجود دارد.»
جنگ يعني سوختن، ويران شدن. در هشت سال دفاع مقدس عزيزاني به لقاءالله پيوستند كه ملائكه آسمان مشتاق ديدار آنها بودند. از جمله ميتوان به عبدالله ميثمي، حسين خرازي، باكريها، حاج همتها اشاره نمود. و دردناكتر از همه اين كه گلدستههايي زيبا سيرتي كه هنوز هم ذره ذره وجودشان همچون شمع محفلشان خاموش ميشود. اين ستارهها به پيروي از مولاي خود سردار بيسر، امام حسين (ع) كه فرمود: من قيام كردهام تا امت جدم را اصلاح كنم، زنجيرههاي اسارت و فساد را بركنم و قيام كردم كه امر به معروف و نهي از منكر نمايم، به پا خاستهاند.
نگاهي به پيوند و نقطههاي اشتراك اين دو نهضت الهي در شناخت بهتر هر دو قيام مفيد و كارساز است. و هر يك تاريخي و اوضاع كنوني اين كوثر زلال را روشن ميكند. اين دو نهصت هر دو به نام خدا و براي خدا و در راه خدا و براساس دين الهي و سنت نبوي آغاز شد. هر دو خواهان احياي ارزشهاي اسلامي بودند. هر دو در انتظار قيام جهاني عدالت مهدي (عج) شكل گرفت. هر دو امر به معروف و نهي از منكر را تفسير كرد و شهيد حميد كريمي ارتباط اين دو فرهنگ را اينگونه بيان ميكند: «اي امام حسين! اگر چه در كربلا نبودهام تا به نداي «هل من ناصرِ ينصرني» ات جواب بدهم، ولي ببين كه به نداي حق طلبانه فرزندت خميني كبير لبيك گفته و در كربلاي خوزستان جان فشاني ميكنم».
و اين بود فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس، كه پيوندي عميق و ناگسستني با هم داشتند. فرهنگ اين دو قيام ميتواند در تمامي جوامع درس آموز، هدايتگر و راهنما باشد. زنده ماندن عاشورا و دفاع مقدس با اين نگاه، به معناي ماندن همه ارزشهاي والاي انساني و الهي است يعني مصونيت جامعه در برابر سلطهگريها، استبدادها و جهالتها. و اينها غيرقابل تغييرند و ميتوان در هر شرايط و محيطي آنها را پياده كرد.
پس بياييد و باور كنيد كه زندگي كردن يك يا حسين (ع) گفتن در ظهر عاشوراست.
تأثير فرهنگ و اشعار عاشورا در اشعار پس از انقلاب اسلامي
سيفالله قرباني
حماسه ماندگار و باشكوه عاشورا كه رخدادي بينظير و استثنايي در طول تاريخ بشري است، از چنان جلال و عظمتي برخوردار است كه بيش از هر پديدهاي در جهت بخشي به حركت تاريخ و به ويژه تاريخ اسلام و تشيع علوي نقش مؤثر و ماندگاري داشته است. يكي از عرصههاي فرهنگ و ادب بشري نثر و نظم دري بوده كه در به تصوير كشيدن اين حقيقت ملموس و هميشه زنده تاريخ بشري، نقش ارزنده و غيرقابل انكاري را ايفا نموده است.
در اين ميان، شعر و ادب كه عرصه تصويرگري زيباييها و لطافتها و احساسات پاك انساني و فضائل الهي است، بيش از هر زمينه ديگري تجليگاه بزرگي و شكوه خيره كننده اين حماسه بيمانند گرديد و شاعران و سخنسرايان و نامآوران فرهنگ و ادب پارسي را مفتون رمز و رازهاي خود كرد و آثار بسيار گرانبها و پرارجي را به فرهنگ بشري عرضه داشت.
شعر و داستان عاشورايي، شاخهاي جدي از ادبيات مذهبي و ديني ماست كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مورد توجه اهالي فرهنگ و ادب قرار گرفت. بعد از انقلاب اسلامي، احساسات شورانگيز مذهبي در تار و پود ادبيات ما تنيده شد و رفته رفته بر پختگي و قوت آن افزوده گشت.
نخستين شعر عاشورايي مكتوب در زبان فارسي منسوب به شاعر فارسي زبان شيعي ابوالحسن مجدالدين كسائي مروزي (341 هجري قمري) است، هرچند شعر او از ساختار مناسب لفظي و غناي محتوايي برخوردار نيست ولي وي آغازگر شعر عاشورايي در زبان فارسي است.
شعر عاشورا از آغاز حضور خود در قلمرو زبان پارسي به تدريج از نظر ساختاري و محتوايي دچار تحولاتي شده است كه به طور كلي در دو دسته عوامل بيروني (ساختاري) و عوامل دروني (محتوايي) قابل بررسي است. همچنين، برخي از اين عوامل باعث رويكرد شاعران در دو دهه اخير به مفاهيم ارزشي عاشورا شده است كه در اصل مقاله به آن پرداخته شده است.
زنان و خدمات آنها در طول هشت سال دفاع مقدس
معصومه كريمي
اين مقاله در فصل اول نگاهي دارد به رشادتهاي زنان مسلمان در جنگهاي صدر اسلام و اينكه چگونه زنان ايران اسلامي در عصر حاضر با الگوگيري از آنها در دوران هشت سال دفاع مقدس شگفتي آفريدند.
در فصل دوم به معرفي زنان در نقشهاي مادران رزمندگان و همسران رزمندگان پرداخته ميشود. و سپس به مادران و همسران جانبازان نيز اشاره ميگردد كه چطور اين زنان با داشتن روحيهاي والا مردان خويش را به جبهههاي نبرد اعزام ميكنند و حتي در صورت شهادت و يا مجروحيت خمي برابر و نميآورند اما در نهايت در فصل سوم به حضور شايسته زنان در دوران دفاع مقدس اشاره ميگردد كه شامل دو بخش است. در بخش نخست به حضور پر بار زنان در پشت جبههها پرداخته ميشود و اينكه چطور با پشتيباني و حمايت، رزمندگان را ياري ميكردند، كمكهاي حضوري در پشت جبههها- نقدي و غير نقدي- خدمات رساني و امداد و درمان و .... از خدماتي بود كه زنان در پشت جبههها به آن مشغول بودند در بخش دوم نيز به حضور شايسته زنان در صحنه و در خود جبههها اشاره ميگردد در اين رابطه به شركت مستقيم زنان در جنگ با دشمن در چند مورد اشاره ميشود كه با اسلحه يا بدون اسلحه با نقش آفريني سرنوشت ساز خود توطئههاي دشمن را نيز خنثي ميكردند. لازم به ذكر است كه در پايان هر فصل و هر بخش ديدگاههاي امام راحل نيز در رابطه با همان بخش مورد استفاده قرار گرفته شده است.
واژگان كليدي: زنان مسلمان- جنگ- صدر اسلام- الگو طلبي- مادران، همسران (رزمندگان، جانبازان)- حضور در پشت جبههها، (پشتيباني)- حضور در جبههها، (شركت در جنگ)- بيانات امام خميني(ره)
ولايت، رهبري امام خميني (ره)، دفاع مقدس
عفت كوثري يگانه
پديده «رهبري» با پيدايش زندگي جمع زيستي انسان در كره خاكي پيوند دارد و تجربههاي گوناگون سياسي اجتماعي در طول تاريخ حيات بشريت، نيازمندي به رهبري را به اثبات رسانده است.
از ديدگاه قرآن كريم كه گنجينه معارف الهي و كتاب هدايت بشريت است، بعثت رسولان الهي و كيفيت دعوت آنان از مردم براي ايمان آوردن به خداوند متعال، مشحون از لطايف و نكات ظريف رهبري انبياي عظام است.
در فرهنگ شيعي نيز به رهبري جامعه اهتمام خاصي شده و آن را يكي از نيازهاي اصيل بشري قلمداد نموده است. نكته مهم ديگر اين كه از ديدگاه، تشيع، رهبري اعمال ولايت خداوند در زمين است و رهبر بايد حتماً از طرف خداوند متعال بيواسطه و يا با واسطه اذن داشته باشد تا در ميان مردم به رهبري بپردازد و شيعه اين مهم را پس از پيامبر اكرم (ص) در شجره طيبه اهل بيت (ع) منحصر ميكند.
رهبري امام خميني در انقلاب اسلامي و نهضت بينظير قرن معاصر يك «نمود» و «تحقّق عملي» رهبري الهي و ديني جهان اسلام با تمام معيارها و مشخصات آن بود امام خميني شخصيتي جامع در ابعاد مختلف علمي و عملي بود و يكي از كمنظيرترين حادثههاي تاريخ اسلام را آفريد. از بارزترين جلوههاي رهبري و نقش معنوي حضرت امام خميني و تأثير شگرف آن بر روحيه ملت و رزمندگان اسلام، هدايت و رهبري ايشان در هشت سال حماسه دفاع مقدس است.
بزرگمردي كه حماسه رزمش آميخته به بالاترين مراتب عرفان، فقهش متبلور در فلسفه عملي حكومت اسلامي، و حكمتش، شالوده سياستهاي نظام اسلامي بود.
فرهنگ عاشورا و نقش جهاد و شهادت در دفاع مقدس
غلامعلي كيانپور- ليلا حسينيان
فرجام تاريخي و دستاوردهاي مهم عاشورا در طول دههها و سدههاي پس از خود، به جرياني هويت بخشيد كه امروزه ميتوانيم و بايد از آن به عنوان «فرهنگ عاشورا» نام ببريم. نگاهي گذرا به حجم گزارشها، تحليلها و آثاري كه رد طي قرون گذشته و زمان معاصر بازگو كننده زواياي مختلف اين فرهنگ است، گوياي عظمت، جامعيت، عمق و اصالتي است كه عاشورا توانسته است به اين فرهنگ بدهد. بسياري از مقولههاي اجتماعي و انساني و حجم وسيعي از ريزترين مسائل «زندگي بر ميزان اسلامي» را ميتوان در اين فرهنگ شاهد بود و از آن براي چگونگي سلوك و تعامل اجتماعي و سياسي و حتي اخلاقي خود آموخت امام حسين (ع) به همراه هفتاد و دو تن از ياران صديقش حماسهاي خلق كرد كه حتي با يادآوري آن ميتوان به عظمت اين نهضت حسيني پي برد و براي حركتها و مبارزات ظلم ستيزانه بعدي، در طول تاريخ پس از امام (ع) و يارانش الگويي گشت درباره رويداد عاشورا بسيار گفته و نوشتهاند باز هم جاي گفتن و نوشتن باقي است، چرا كه اين رويداد از چنان ابعاد بزرگ و گستردهاي برخوردار است كه هر چه بيشتر به تحليل و بررسي آن پرداخته شود، زواياي نو تر و تازهتري از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه يك حادثه كه يك فرهنگ است، فرهنگي برخاسته از متن اسلام ناب كه نقش حياتي را در استحكام ريشهها، رويش شاخهها و رشد بار و برهاي آن ايفا كرده است عاشورا هيچگاه در محدوده زمان و جغرافياي خاصي محصور نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشيع در راستاي حركتها، جنبشها و قيامهاي راستين شيعه پل بسياري از نهضتهاي ديگر در برابر كانونهاي ظلم و كفر و نفاق بوده است. قيام عاشورا از سال شصت و يك هجري تا امروز همچون چشمهاي جوشان و خروشان از آب زلال و گواراي خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، الهام بخش بسياري از نهضتهاي حق عليه باطل بوده است انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني (ره) از عاشوراي حسيني الهام گرفت. وصيتنامه سياسي- الهي امام خميني (ره) نيز اين مفاهيم را بيان ميدارد كه هر كس خود را بيشتر براي ظلم مهيا كند، ظالم بيشتر ميشود و اگر در برابر ظالم ايستادگي كنيد ظلم از بين ميرود روحانيت شيعه همواره براي حراست از كيان فرهنگ عاشورا، نه فقط آنرا در طول اعصار متمادي بازگو كرده است، بلكه حتي به بازسازي آن و پاسداري از ارزشهاي ناشي از آن پرداخته است. بازسازي مضامين و مفاهيم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زماني به فراخور حال آن زمان، تأثير بسيار شگرف و سازندهاي در راه پيشبرد اهداف مقدسي همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاي نهاده است. تاريخ شيعه گواه صادق و روشني از اين بازسازيها است. اين بار نيز آذرخشي از آسمان كربلا درخشيد كه نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقيقت جويان، و اُبهت و صلاي آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق است عاشورا رسالت بزرگي را بر دوش همه دينداران بويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظفاند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است.
فرهنگ عاشورا و كربلا، زنده، زاينده و فزاينده است؛ كوثري است كه ميجوشد و هر عصر و نسلي به نسبت توان و تكاپو و ظرفيت خويش از آن بهره ميگيرد. كربلا، اساسنامه ايمان، فهرست همه خوبيها و فرهنگ نامه قبيله معرفت و عشق است جامعهاي كه با فرهنگ عاشورا پيوند و آشنايي بيابد، سرشار پويايي، زايايي و توانايي خواهد شد به همين دليل است كه كربلا، بهترين پايگاه الهام براي حركت و خيزش و قيام است و آنانكه معرفت عاشورايي يافتهاند انسانهايياند كه حريت، عزت، جوانمردي، صميميت، عرفان، ايمان و شهادت درونمايه زيستن و قانون زندگي و جهتگيريهايشان خواهد شد انقلاب اسلامي ايران و درونمايه آن نيز ملهم و متأثر از فرهنگ عاشورا است خون شهيدان انقلاب اسلامي در زلال كربلا ريشه دارد و انقلاب ما بارقه و شعاعي از آتش ستم سوزي است كه در سال شصت و يك هجري در ساحل فرات شعله كشيد.
كلمات كليدي: فرهنگ- عاشورا- انقلاب اسلامي- شهادت- جهاد- مقاومت
نقش حوزه و روحانيت و مسجد در دفاع مقدس
رقيه كيخا
براي بررسي نقش حوزه و روحانيت در دفاع مقدس بايد كمي به گذشته تاريخ برگرديم و نقش اساسي آنها را از زمان انقلاب و شايد هم قبل از انقلاب بايد بررسي كرد تا نقش و تأثير مهم آنها در دفاع مقدس محسوستر شود، چرا كه اگر انقلاب صورت نميگرفت و اين نهال به دست حضرت امام خميني كاشته نميشد و با خون گلگون جوانان ميهن آبياري نميشد، هيچگاه دفاع مقدسي به وجود نميآمد، و اگر اين بزرگ مرد تاريخ معاصر نبود، هيچگاه ملت ما چنين خروشان و جوشان بر ضد حكومت ظلم بر نميتافت و تاريخ زندگي ذلتبار خويش را ورق نميزد.
در تاريخ هر ملتي همواره بزرگ مرداني ظهور كردهاند و پيشاپيش حركت ملت خود، مشعل هدايت را به دست گرفته و افقهاي دور را به نظاره نشستهاند و براي دستيابي به اهداف بزرگ و متعالي و فتح قلههاي عزت و شرف و سعادت دنياي آخرت، با عزتي والا، دلي به وسعت دريا، سري پرشور و جاني پرنور و روحي عطشناك، به نبرد جانانه دست يازيدهاند، و چه زيبا زمزمه كردهاند كه هرگز نميتوان قلمرو آفتابي و زيباي استقلال و آزادي و ايمان را با عافيت طلبي و بيتفاوتي به دست آورد. تاريخ دويست ساله اين مرز و بوم گواه است كه در پيشاپيش هر حركت انقلابي و صد استثماري، علما و روحانيت متعهد و انقلابي نقش تعيين كننده و كليدي را عهدهدار بودهاند كه انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام (ره) بارزترين دليل بر اين مدعاست، خصوصاً رهبري خردمندانه حضرت امام (ره) و حضور شخصيتهاي ارجمندي نظير مقام معظم رهبري و روحانيت متعهد انقلابي در دوران دفاع مقدس تأمل و دقت بيشتري را ميطلبد.
با آغاز جنگ تحميلي و حضور همه جانبه مردم در ميادين نبرد، حوزههاي علميه نيز نگاههاي خود را به سمت و سوي جبههها معطوف داشته و طلاب را براي تبليغ و ترويج معارف ديني و تقويت بنيه فرهنگي و معنوي رزمندگان اسلام بسيج نمودند. با شكلگيري و انضمام در جبههها، روحانيت متعهد و انقلابي نيز مأموريت فرهنگي و تبليغي و رزمي خود را نظم و انضباط بهتري بخشيدند، بدينصورت كه عده بيشماري از روحانيون به عنوان روحاني تبليغي- فرهنگي به مناطق عمليات جنوب و غرب حضور مييافتند و به نشر و بسط معارف دين و بيان احكام و پاسخگويي به سؤالات مطروحه رزمندگان در ستادها و پادگانها و قرارگاهها پاسخ ميدادند و تا خطوط مقدم رزم را در گستره آواي روح بخش آيات و روايات و ايجاد فضلي معنوي بهرهمند نمينمودند و تعدادي از اين عزيزان به فيض رفيع شهادت نائل گشتهاند.
و همچنين عدهاي ديگر از اين عزيزان روحاني به جهت علاقه و توانايي، علاوه بر كار فرهنگي و تبليغي در جبهه، لباس رزم به تن كرده و در تمامي صحنهها و ميادين نبرد دوشادوش رزمندگان حتي جلوتر از آنها، در عملياتها و ساير برنامههاي نظامي شركت ميجستند كه از بهترين نمونه آنها، ميتوان گردان فاتحين را نام برد كه تمامي افراد اين گردان حتي فرمانده گردان نيز روحاني بود. آنها پس از فراگيري آموزشهاي لازم رزم، سازماندهي يافته و به يگانهاي مربوط تقسيم ميشدند و در شب عمليات دوشادوش ساير عزيزان رزمنده نبرد مينمودند. ميتوان گفت: بيشترين تأثير معنوي در ارتقاي روحيه رزمندگان در طول دفاع مقدس مرهون حضور همين عزيزان شهادت طلب ميباشد كه بسياري از اين عزيزان مخلص به فوز عظيم شهادت نائل آمدهاند.
فرهنگ ايثار و شهادت
حميد گلنار
فرهنگ ايثار و شهادت از مهمترين ارزشها و آرمانهاي جامعه اسلامي ماست كه انتقال آن به نسلهاي آينده از اساسيترين برنامههاي فرهنگي ما به شمار ميرود.
براي اين مهم، شناخت كافي از جامعهي خود، شيوهها و روشهاي نهادينه كردن ارزشها، مقتضيات زمان و مكان كنوني و همچنين موانع بازدارنده در مسير انتقال و دروني كردن ارزشها و نقش انتقال اين ارزشها به نسل جوان و نوجوان جامعه ضروري به نظر ميرسد.
فلسفه خلقت انسان، ميل به سوي كمال و جاودانگي است. آدمي از بدو خلقت تاكنون و تا رسيدن به دار قرار اين دغدغه را داشته و دارد كه به راستي چگونه ميشود عليرغم فناپذيري جسم و روح خود را با جاودانگي پيوند داده و آرزو و آمال ديرينه خود را برآورده سازد.
پاسخ به سؤالات و دغدغهها را با اشاعه فرهنگ ايثار و شهادت ميتوان به خوبي توجيه كرد. در اين مقاله، ابتدا مقدمهاي درخصوص فرهنگ ايثار و شهادت و دفاع مقدس بيان ميشود و در ادامه ضرورت و اهميت موضوع مقاله توضيح داده ميشود و سپس مفهوم ايثار و شهادت به تفصيل بيان ميگردد. در قسمت بعدي، ميزان تأثيرگذاري فرهنگ ايثار و شهادت در 8 سال دفاع مقدس بررسي ميشود و در قسمت بعدي مقاله تجليات فرهنگ ايثار و شهادت در عمل شهيدان و موانع گسترش فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه بيان ميشود. در پايان، بعد از خلاصه و نتيجهگيري چند پيشنهاد از طرف نويسنده ارائه ميشود.
فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس
زينب مترجمي جزه
اصولاً هر نهضتي براي مقاصدي خاص پيريزي ميشود. گاهي اين مقاصد، زائيده تفكرات و اعتقاداتي محكم از جنس فولاد است. در اين شكل، هدف از ماديات فراتر رفته و دفاع از شرافت و كرامت انساني را در پي دارد. اگر حماسه عاشورا به وقوع ميپيوندد، اگر جوانان ايران تا سرحد خون و مرگ و شهادت به مقابله با دشمن ميپرداختند، براي دفاع از تفكرات و و اعتقاداتشان است. چرا علي و اولادش را امروز زندهتر از ديروز ميبينيم؟ چرا وقتي نامي از علي و اولادش ميآيد، دلها قوت بيشتري براي شهادت ميگيرند؟ زيرا كلام علي (ع) كلام خداست، و كلام خدا چنان در روح حسين (ع) طنينانداز است كه او را مهياي يك حماسه ميكند. عواملي از جمله رد تقاضاي بيعت، خواسته مردم، امر به معروف و نهي از منكر در قيام و نهضت حسيني نقش اساسي ايفا ميكنند. اما كدام يك از اين تعلقها حسين را برروي خواستهاش استوار و راسخ ميكند؟ از يك طرف، اگر حكومت به دست يزيد مستبد بيفتد، حكومتي همچون حكومت لائيك رقم ميخورد؛ از طرف ديگر 5 هزار نفر خواستار اويند و از طرف ديگر حسين (ع) ميبيند كه به حق عمل نميشود و اباطيل در دين رخنه كردهاند: «آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود؟». در ادامه همين حديث، هر انساني را موظف ميداند كه از جان و مال و ناموس خويش بگذرد تا دين حق جاويد بماند. نطق سوم، يعني امر به معروف و نهي از منكر، او را برروي خواستهاش استوار ميسازد؛ زيرا از شاخصها و ويژگيهايي چون اصلاح جامعه، هدايت، اقامه عدل ... نيز برخوردار است و در همين حال مجموعهاي از عقايد و ارزشهاي معنوي او را شامل ميشود. تا اينجا فرهنگ عاشورا را تداعي كرديم و اما فرهنگ دفاع مقدس.
فرهنگ دفاع مقدس هم برگرفته از همين بينش است. امام خميني (ره) و رهروانش، سكان كشتي هدايت را در دست گرفته و از دستورالعملهاي مكتب حسين (ع) پيروي نموده و مردم را به جبهههاي جنگ حق عليه باطل، براي زنده نگه داشتن قرآن، براي عمل به تكليف، براي اداي حق و در يك كلام، امر به معروف و نهي از منكر فرا ميخواند. درك صحيح او از راه و رسم سيدالشهداء روح بلند نظرش را به احاطه درآورده و حكم دفاع همگاني از ملّت شرف را صادر ميكند و عاشورائيان و دفاع مقدس با شعار تنها ره سعادت: ايمان، جهاد، شهادت به مقابله با دژخيمان رژيم بعثي پرداختند. فردي كه تن به شهادت ميدهد، علاوه بر اعتقادات، شهامت، رشادت، شجاعت، كرامت و در يك كلام جوهره آن را دارد.
گزيده اي از وصيت نامه و يادداشتهاي
دانشجوي شهيد حسين مهدوي آرا (شانه چي)
محمد علي متقيان
اين مقاله با بهره گيري از کتابچه طرح سرگذشت پژوهشي شهيد جهادگر شهيد حسين مهدوي آراء و همچنين اصل وصيت نامه و يادداشتهاي شهيد که در کتاب مذکور در 287 صفحه A4 تهيه گرديده است. لکن در اين مقاله، با توجه به محدوديت صفحات فقط گزيدهاي از وصيتنامه و يادداشتهاي شهيد به تفکيک موضوع مورد بررسي قرار گرفته است. رؤوس مطالب مطروحه به شرح زير است:
1- مناجات شهيد در کتابچه طرح سرگذشت پژوهشي شهيد که بيش از 32 صفحه A4 ميباشد، در اين مقاله، فقط يک و نيم صفحه از آنان انتخاب گرديد.
2- مذمت نفس و دنيا از زبان شهيد: در اين قسمت، با زبان مناجات به مذمت نفس و دنيا پرداخته است.
3- پيام شهيد در مورد شهدا: در اين قسمت، به عظمت شهيد و لزوم توجه به حفظ خون آنان و خانواده محترمشان پرداخته شده است.
4- در قسمت ديگري به ارزش فکر کردن و نظر شهيد در مورد استکبار پرداخته است.
5- در قسمت سفارش شهيد نسبت به ولايت به اهميت ولايت و لزوم توجه به اوامر ولايت پرداخته است.
6- در دو مورد ديگر شهيد به موضوع حجاب و کمک به مستمندان و فقيران اشاره کرده است.
7- لزوم ارتباط نزديک بين ولايت و ملت و دولت و همچنين نحوه برخورد با جوانان و برخي از منحرفان از نظر شهيد صحبت شده است.
8- در پايان با توجه به اينکه شهيد دانشجو بودند پيامي مهم به دانشجويان داده اند که در آن به موضوعات مهمي از جمله توطئه هاي استکبار، بعد دانشگاه و انقلاب ،بعد دانشگاه و علم و غيره پرداخته است.
گزيدهاي از خصوصيات اخلاقي سرداران جهادگر شهيد حاج عباس پورش همداني، حاج جعفر امامي خواستان، ايرج تيموري و حسين مهدوي آراء از زبان همرزمان
محمد علي متقيان
در اين مقاله، گزيدهاي از خصوصيات برجسته اخلاقي عارفان وارسته و عاشقان دلسوخته و مجاهدان في سبيل الله و مهاجران الي الله سرداران شهيد حاج عباس پورش همداني، حاج جعفر امامي خواستان، ايرج تيموري و حسين مهدوي آراء (شانه چي) از زبان همرزمان را بررسي مينماييم. آن فرزانگان بيدار دلي که آتش عشق درونشان را با اين آتش مقدس خاکستر کرده بود و معشوقي جز الله نداشتند. آناني که دلشان مملو از حب خدا بود و محب او گشته بودند و به مقامي فاني به الله صعود کردند و آخر الامر به مقام بقاء به الله دست يافتند.
زيرا جامعه امروز و فردا به خصوص جوانان شديداً نيازمند بهرهبرداري از صفات برجسته اين عزيزان جهت خودسازي و مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن ميباشد.
موضوعات اين مقاله:
1- بررسي خصوصيات معنوي و عرفاني برجسته شهيدان مذکور از جمله عبادت و قرائت قرآن، نماز شب، داشتن خضوع و خشوع در نماز و خود را در محضر معبود ديدن، خواندن نماز زير آتش سنگين دشمن، توسل به ائمه معصومين، اصرار در برگزاري نماز جماعت، انجام عبادت همراه با معرفت، عاشق راز و نياز بودن، علاقه به سکوت شب، علاقه به گريستن، اصرار به خواندن تعقيبات در نماز و غيره.
2- توصيههاي عبادي و عرفاني شهيدان مذکور به همرزمان خود از جمله نصيحتها و اندرزهاي عرفاني، برگزاري کلاسهاي قرآن، زيبا و دلنشين ادا کردن نصيحتها. شيفته نمودن افراد در اولين برخورد، گوشزد نمودن مسائل اعتقادي به ديگران. انجام فريضه امر به معروف و نهي از منکر. تذکر در مورد امدادهاي غيبي. تشويق همرزمان جهت گفتن حديث، رفتارو عملشان عبادت و توصيه بود. جلوگيري از بيهوده تلف شدن اوقات. تأکيد بر نکات مثبت افراد جهت تشويق به عبادت و انجام کارهاي خوب و غيره بود.
3- ويژگيهاي بارز اخلاقي شهيدان مذکور که براي همرزمان شاخص بوده است. از جمله شوخ طبعي و روحيه دادن به بقيه نيروها، بي توجهي به مظاهر دنيوي و تلاش براي کسب روزي حلال و توليد بيشتر. اخلاص زياد و انجام کارها فقط براي خدا نه براي بهشت و ترس از جهنم. داشتن همت بالا و روحيه خستگي ناپذير. دور انديشي و خواندن حديث براي همرزمان شجاعت و غيرت، تواضع و فروتني، داشتن اعتماد به نفس، داشتن هنر مديريت در حد متفکر و انديشمند بودن، نظم و انضباط، اهل قلم بودن، تيز بيني در عين حال ساده پوش بودن و تمييز بودن، برنامه ريزي دقيق و مناسب، ايثار و پيشتاز بودن در ماموريتهاي خطرناک. رعايت عدالت بين نيروها، احترام فوق العاده به پدر و مادر و تحمل نمودن مخالفان. اصرار در افزايش معلومات کلاسيک و دانشگاهي و.... بود.
نقش ولايت فقيه در دفاع مقدس
جعفر محقق
ولايت و رهبري در اسلام به غير از رياست و مديريت جامعه و انسان در عالم سياست ميباشد. رهبري اسلامي داراي اختيارات وسيع حكومتي در امر مديريت و دفاع از اسلام و كشور است. چون از نظر جهان بيني الهي افزون بر عوامل مادي يك سلسله عوامل معنوي در عالم وجود است كه در سرنوست جهان و انسان موثر است و رهبري اسلامي مكلف به حفظ و شكوفايي آنهاست. منطق قرآن نيز وعده ميدهد كه گروهي اندك و برخوردار از معنويت برگروه كثير بهرهمند از عوامل مادي چيره ميشود. چنان كه امام خميني (ره) «رمز پيروزي اسلام در برابر سربازان روم را سلاح معنوي ميداند.» شاخصهاي جهاد دفاعي در نزد ولايت عبارتند از:
الف) مقاله اسلام و كفر
ب) شكوفايي ايمان و معنويت
ج) درخشش ايثارگري و شهادت
د) نمايش مديريت و فرماندهي اسلامي جنگ
ه )صدور اخلاق اسلامي
و) اثبات و وجود امدادهاي غيبي
ز) ظلم ستيزي با تمام مظلوميت
جنگ در اصطلاح پيكار مسلحانه و خونين گروههاي متشكل است يا جنگ كشمكش و برخورد مسلحانه ميان دو يا چند سو گفته شده است. اما در قاموس اسلام جنگ جلوه ديني يافته و انواعي مييابد كه يكي از آنها جهاد دفاعي است. دفاع در حقوق بينالملل نيز پذيرفته شده و مشروعيت دارد. بنابراين امر دفاع نيازي به شواهد قرآني و روايي هم ندارد چون فطري و عقلي است چنان كه آن پير سفر كرده فرمود: «دفاع بر هر مكلفي به هر وسيله شرط واجب است.»
نظر بر آن كه رهبران اسلامي با برخورداري از سه ويژگي معماري، فرماندهي و فقاهت زعامت مينمايند لذا اعلام جنگ و صلح از شئونات ولايي محسوب ميگردد. حضرت امام خميني (ره) از جمله آن رهبران اسلامي بود كه بزرگترين جنگ فرسايشي قرن را فرماندهي كرد. چون اصل 110 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بند 5 «اعلام جنگ و صلح و بسيج نيروها در نظام جمهوري اسلامي را از جمله اختيارات رهبري برشمرده و براساس بند 6 همين اصل نيز عزل و نصب فرماندهان عالي رتبه نظامي و انتظامي از وظايف رهبري است.»
1- ولايت و رهبري در آغازين روزهاي جنگ تحميلي:
بنابراين دلايل مختلفي را كارشناسان براي آغاز جنگ عراق عليه ايران برشمردند كه از جمله آنها به موارد ذيل ميتوان اشاره كرد: اختلافات ارضي، دشمني غرب با انقلاب پوياي اسلامي، هراس دولتهاي منطقه از اسلام خواهي و بيداري اسلامي مردم منطقه و خوي تجاوزگري بعثيان و صدام با حمايت كشورهاي عربي و غربي بهترين فرصت را براي تجاوز فراهم ساخت. زيرا كه نظام ستم شاهي و دست نشانده فرو پاشيده و رهبران انقلابي نيز هنوز تحكيم و تثبيت نگرديده بودند. مزدوران متواري نظام پيشين در كنار صدام ماموريت مييابند تا جمهوري اسلامي را نابود و كشور ايران را تجزيه نمايند. به دنبال اين بسترهاي تاريخي تهاجم همه جانبه از زمين و هوا و دريا آغاز ميگردد اما غافل از آن كه به قول آن امام حُمام كه فرمود: «صدام گمان ميكرد با يك مملكت آشفته و منزوي شده روبروست و تا چند ساعت ديگر تهران را فتح خواهد كرد. او غافل از خدا بود.» پس ايمان به خدا و آخرت جوهره اصلي اسلام را تشكيل ميدهد و رهبري به عنوان مرجع و كارشناس ديني مفسر آن اصول ميباشد. همين پشتوانه در غالب فرماندهي كل قوا در وجود امام راحل تحقق يافت و امكان اداره جنگ و جهاد را ميسر ساخت.
2- تداوم رهبري و تشديد جنگ:
بلافاصله پس از آغاز تهاجم، امام خميني(ره) صدام را كافر و نوكر امريكا خطاب كرد و از مردم براي دفاع استمداد طلبيد. با فرمان امام راحل رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس 95% از 182 عمليات جنگي جبههها را با حضور گسترده بسيجيان داوطلب اداره نمودند. و 75% نيروي يگانها را نيز از نيروهاي مردمي تشكيل دادند و با آزاد سازي مناطق اشغالي زمينههاي نفوذ به خاك دشمن را فراهم ساختند.
روند جنگ از دفاع به تشديد حملات و سپس واكنش نظام بينالمللي منتهي شد. مقاومت مصمم و پايداري مردم ايران در نخستين سال جنگ تحميلي مراكز بينالمللي را وادار به نرمش ساخت به طوري كه سازمان كنفرانس اسلامي ضمن تشكيل كميته بررسي مذاكره ،خاتمه جنگ را با دو شرط اعلام نمود و آنها عبارت بودند از :
الف- عدم عمليات نظامي از سوي ايران
ب- اعلام آتش بس با توافق ايران
هر دو شرط آشكارا بر عليه ايران است براي همين امام فرمود: «صلح بين اسلام و كفر معنا ندارد.» هر چند اصولا توقف عمليات نظامي يا آتش بس آنهم از سوي ايران نه عراق غير از صلح است. علاوه بر اين شوراي امنيت سازمان ملل متحد پس از دو سال تعلل خواستار آتش بس و عقب نشيني شد. اين روند متاسفانه تا سال 66 از سوي محافل و مراكز بينالمللي ادامه داشت تا بالاخره به صدور قطعنامه 598 انجاميد.
3- نقش رهبري در خاتمه جنگ:
پس از فتح خرمشهر ماهيت جنگ با ورود سلاحهاي كشتار جمعي تغيير يافت. ولي امر مسلمين به عنوان فرماندهي كل قوا پس از استدلالهاي منطقي فرماندهان جنگ رضايت به ادامه دفاع در خاك عراق داد. مناطق مسكوني و شهرها هدف بمبارانها و موشكهاي مختلف قرار گرفت اما در هر صورت 6400 كيلومتر مربع خاك متصرفي از سوي عراق به دفاع در عمق 1500 كيلومتر مربع بوسيله ايران تبديل گشت. پايان جنگ مورد توافق طرفين قرار گرفت صدام همچنان بر موج حملات خود افزود. ولي سرانجام با فشارهاي بينالمللي طرفين رضايت به آتش بس و اجراي قطعنامه دادند. امام در پذيرش قطع نامه ضمن بيان معامله آبروي خود با خدا و نوشيدن جام زهر ميگويد: كسي تصور نكند كه ما راه سازش با جهان خواران را نميدانيم ولي هيهات كه خادمان اسلام به ملت خود خيانت كنند.»
ما حصل جنگ تحميلي يا بعبارت بهتر دفاع مقدس مساوي تخريب گسترده و نابودي ذخاير و منابع ملي و تحليل فزاينده نيروي انساني و كشتار مردم هر دو كشور بوده اما از سوي ايران دفاع منتهي به دستاوردهاي بزرگي گرديد كه از جمله آنها ميتوان به ارائه يك الگوي برجسته مقاومت و اثبات تواناييهاي دفاعي اشاره كرد، و ديگر صدور انقلاب بود، كه طنين حق طلبي آن در عين مظلوميت به گوش جهانيان رسيد و مورد تجليل آگاهان جهاني واقع شد و بالاخره خود باوري، نصرت؛ انجام تكليف، تحقق شعارهاي انقلاب و شكست ابهت شرق و غرب و موجب شناسايي دوست و دشمن شد.
زن، جامعه، جنگ و دفاع مقدس
ابوالقاسم محمدزاده
هدف از ارائه اين مقاله بررسي نقش زن در جامعه و حضور او در عرصههاي مختلف اجتماعي و بخصوص عرصههاي مختلف دفاع مقدس است كه ميتواند مشوق ديگر همنوعانش براي حضور در عرصههاي مختلف سياسي و اجتماعي مشابه باشد.
در اين مقاله، در ابتدا به موضوع شناخت زن پرداخته شده و سپس به مواردي پرداخته ميشود كه زنان جامعه اسلامي در آن نقش فعالي داشته و در نهايت به موضع زن در دفاع مقدس پرداخته شده كه جنبههاي مختلفي از حضور اين قشر عظيم جامعه را در اين دهه از عمر با بركت كشور مورد بررسي قرار گرفته و به تناسب موضوع به بررسي نقش زنان در اين برهه از زمان پرداخته ميشود.
جنگ تحميلي عراق عليه ايران، جنگ دو كشور نبود، بلكه جنگ يك اعتقاد جهاني بر عليه بينش و تفكر اسلامي بود و دفاع مقدس، تجلي استقامت و پايمردي زن و مرد اين آب و خاك است كه با تأسي به رهبر آزادگان حسين بن علي عليهالسلام در مقابل تماميت كفر و استكبار ايستادند و صحنههاي بديعي از رشادت و شهادت، ايثار و صلابت را به نمايش گذاشتند و با بهرهگيري از انوار الهي اسلام تجاوز دشمن را به دفاعي مقدس تبديل نمودند و سراسر تاريخش مملو از نيايش، مجاهده، مكاشفه، شهود، فراغت، مبارزه و رشادت و آدابي است كه با كلمه تقدس تبلور و معني پيدا ميكند.
مروري بر مؤلفههايي كه به نوعي مرتبط با دفاع مقدس هستند، نشان ميدهد كه هر كدام جذابيت، تازگي و تنوع خاص خود را دارد و در مقاطع مختلفي ميتوان روي آن موضوعات و مؤلفهها تحقيق و بررسي انجام داد و با پژوهش به زاويهاي پنهان از زواياي ناشناخته دفاع مقدس دست پيدا كرد. موضوع خانواده، زن و دفاع مقدس، موضوعي جالب و در خور توجه است كه متأسفانه طي سالهاي پس از جنگ، نقش اين قشر عظيم و انقلاب جامعه اسلامي مهجور و ناشناخته مانده است.
اين مقاله پژوهش، بررسي و تحقيق مختصري بر نقش زنان غيور، شجاع و دلباخته اسلام و انقلاب است كه در دوران دفاع مقدس به عناوين مختلف ايفاي نقش نموده و في سبيل الله قدم در عرصه مقدس جهاد نهادند. اميد آن كه بتوانم اداي دين نمايم. همه ميدانيم كه نيمي از جمعيت كشور ما را زنان تشكيل ميدهند و اگر نگوييم نقش آنان در طول دفاع مقدس بيشتر از مردان بوده كمتر نيست.
بر حسب شواهد و قرائن موجود، در دوران جنگ، زنان همپاي مردان سلاح به دست گرفتند و به دفاع پرداختند حضور زنان در ميادين نبرد و در مراكز پشتيباني جنگ بر كسي پوشيده نيست، در يك بررسي كوتاه ميتوانيم به اختصار نقش زنان را پيرامون اين موارد خلاصه كرده و بررسي نماييم:
1- نقش و حضور زنان در خانواده
2- نقش و حضور زنان در جامعه
3- نقش و حضور زن بعنوان عضوي از خانواده در حركتهاي انقلابي
4- نقش و حضور زنان در خطوط دفاعي دوران دفاع مقدس
5- نقش و حضور زنان در پشتيبانيهاي مختلف از رزمندگان
6- حضور در ستادهاي پشتيباني و امداد
واژههاي كليدي: زن- خانواده- جامعه
خانواده، زنان، دفاع مقدس
آذر محمدي
خانواده مهمترين ركن اجتماع است و مادر داراي مهمترين نقش در خانواده و فرم شخصيت ميباشد و نحوة برخورد و طريق ادارة زندگي او خواسته و ناخواسته الگوي عملي فرزندان است. بنابراين در طريق تربيت به مادراني آگاه و فداكار نياز است كه تربيت يافته و خودساخته بوده و در برابر امور، داراي موضعي انديشيده باشند، در امر سازندگي هدف داشته و اعمال و سخنانشان آموزنده و الهام دهنده باشد و در عمل آنچنان باشند كه سخن ميگويند . همچنين قادر به ايجاد رابطه سالم و صحيح بين خود و فرزندانشان بوده و داراي آگاهيها و اطلاعات لازم در زمينههاي تربيتي باشند.
براي شناساندن نقش خانواده و زن در دفاع مقدس تاكنون كارهاي كاملي صورت نگرفته است. گاه بيگاه هر كس از اين درياي بيكران جرعهاي نوشيده به قدر طاقت، نه عظمت دريا را بازگو كرده و نه خروش امواج آن را. بي شك هر گفتاري در اين زمينه زيور به كلام امام روح الله بسته و به سنت عشق، ميثاق خون را نيز نگاهي دارد. نقش خانواده و زن در يك كلام و دو كلام نيست كه بتوان صحنهاي از آن را به نمايش گذارد. برآن شديم كه روايت امام (ره) را شاهد قرار دهيم و براساس آن شاهد ذكر كنيم. بيترديد كلام امام خميني (ره) محتاج شاهد نيست و نخواهد بود، برهان قاطعي است كه قلم از شرح آن عاجز است.
همچنان كه شرح ايثار و دلاوريهاي خانوادهها و زنان در جنگ قلم را آشفته و دل را بي طاقت ميسازد. اما بيانش وظيفهاي است كه بر دوش ما احساس ميشود. اميد كه اين وظيفه را به خوبي به انجام برسانيم و اين نوشتار تقديم به شاهدان شيرزني است كه در طلوع هر صبح، نويد ظهور را خواهانند. باشد كه جزء ياران حضرتش باشند و باشيم. ان شاءالله
شهادت دريچهاي به سوي نور و تعالي
محمد حسين مرداني نوكنده
شهادت، اوج تعالي انسان است. در فرهنگ اسلام و بخصوص تشيع، ارزشمندترين و گرانبهاترين حركت، شهادت است. شهيد كسي است كه با نثار جان خود، درخت اسلام را آبياري كرده و فساد را ريشهكن ميكند.
شهيدان، مقاومت و پويايي جامعه را تضمين مينمايند و به جامعه ظرفيت روحي ميبخشند و ضعف و سستي را از بين ميبرند. اگر خون شهيدان نبود كه شجرة طيبة رسالت را سيراب نمايد نه از اسلام خبري بود و نه از مكتب توحيد بخش الهي اثري و در يك جمله ميتوان گفت كه پرمحتواترين عنوان، در راستاي تكامل انسان، از ديدگاه متون اسلامي، عنوان «شهيد» است.
از مهمترين عوامل بازدارنده روند تكاملي جامعه و بزرگترين آفت انقلاب و حركتهاي سازنده، آميزش خطوط انحرافي و جريانات متني با مايههاي اصيل و پاك و برحق است. حق و باطل گاه آنچنان به هم ميآميزد كه تميز دادن و جدايي آنها از يكديگر محتاج به ايجاد سيل و موج قوي است تا لاشهها را از درون درياي جامعه به بيرون پرتاب كند و گوهرها و مرجانها و ياقوتها را در درون بپرورد. حق و باطل گاه مانند كف و آب هستند كه تشخيص و جدائي آنان ساده است و گاه آنچنان به هم مخلوط شدهاند كه بايد با حركتهاي تند و پرحرارت از هم جدا شوند.
انتخاب آگاهانه شهادت در سايه تفكر صحيح در چنين مواردي نقش خود را ايفا ميكند، شهادت چنان حرارت و سوزي ميآفريند و چنان حركت و تكاني را بوجود ميآورد كه خود و طرفدارانش از باطل و پيروانش به خوبي جدا ميشوند.
شهادت شجاعانه نقش جدا كردن و شناساندن و سرانجام رشد و نمو حق و نابودي باطل را به طور احسن و اكمل در جامعه ايفا ميكند و با اين امر، اجتماع را از ركود و جمود و انزوا خارج ميسازد و با تصفيه عميق، پويائي، بالندگي و كمال جامعه را تضمين ميكند.
مگر نه اين است كه مرگ به سراغ همه خواهد آمد و گريزي از آن نيست، پس چه بهتر آنكه با مردن معاملهاي انجام شود و در برابر دادن سرمايه حيات و قرباني شدن سود و نتيجهاي بزرگ عائد شود.
در تفكر شيعي، برترين كاميابي، بزرگترين پيروزي، والاترين مقام، بالاترين امتياز، عظيمترين نيكوترين نيكي، رفيعترين مرتبت و عاليترين رتبه و گرانمايهترين درجه، رسيدن به فيض عظماي شهادت است و براي شهيد، گرانبهاترين اوقات و شكوهمندترين لحظهها و زيباترين زمانها ساعتي است كه پيروزمندانه به دست دشمنان پست بيگانه به مرگ شرافتمندانه نائل گردد، و جام شهادت را به لب گرفته و آن را به بهاي جان خريداري نمايد.
جهاد مقدس شهيد و خون پاكي كه در اين راه به زمين ريخته ميشود، عامل بقاي جوامع انساني و تداوم ارزشهاي مقدسي است كه انسانيت و شرف و عدالت و آزادي در پرتو آنها جان و رمق ميگيرند و استمرار مييابند.
آري، تصوير مرگ و فكر نزديك شدن به مرگ براي انسانهاي سست بنياد و بيايمان، خوفناك و هولناك است، زيرا از نظر آنان، مرگ، خاموشي ابدي و ذلت هميشگي است. ليكن در نظر كسي كه مرگ را سرآغاز زندگي ابدي و پل عبور به حيات ابدي ميداند، عزت جاودانگي است و لذا نه فقط از آن نميترسد، بلكه از آن استقبال مينمايد.
در حقيقت، شهادت خون دوبارهاي است كه به كالبد نيمه جان جامعه وارد ميگردد، خون اين عنصر خليفه الهي در نظام اجتماعي به عنوان گوياترين و مؤثرترين عامل تبليغ صدق و صفا، حق و حقيقت، آگاهي و سازندگي خواهد بود.
فرهنگ شهادت، داراي ارزشهاي فراواني است. اين فرهنگ منشأ بيداري، آگاهي، جوانمردي، شجاعت و شور و نشاط مردم شده و جامعه را از حالت سكون به حالت حركت و جنبش درآورده است و خدمات بزرگي را به جامعه بشريت ارائه نموده است.
شهيد با قطرات خون سرخ و زيبايش راه اصلي انسانها و خط اصيل سعادت بشريت را علامتگذاري ميكند تا رهروان، در وسط راه گم نشوند، بلكه از پاي او با نشانه به پيش بروند و به سعادت ابدي دست بيابند. شهيد آن طائر بلند پرواز قدسي است كه فضا و عرصه گيتي را براي پرواز خود ناچيز و كوچك ميبيند و از اين رو پر ميگشايد و به سوي باغات بهشتي و منازل عالية جهان ابدي پرواز ميكند.
عاشورا و شهادت عامل اقتدار فرهنگي و زمينهساز تمدن جهاني اسلام
سيد رحمتالله موسوي مقدم
يكي از بزرگترين زيرساختهاي تحولات اجتماعي در بحث توسعه، عامل فرهنگ است.
نزد تمام متفكران حق بين، توسعه فرهنگي و احياي اصالت فرهنگ ملي، آغاز روشن يك توسعه معقول و انساني است. در جوامع ديني كه اعتقادات و ارزشها، مقوم فرهنگ ملي هستند، نقش فرهنگسازي، بسيار واضحتر و حساستر از ساير جوامع است.
بر اسلام شناسان، متفكران و منتقدان ديني، پر واضح است كه در مكتب وزين اسلام، نقش اعتقادات و ارزشها، كليدي و سرنوشتساز است، هم به علت تطابق موازين شرعي با فطرت و روان انساني و هم به لحاظ نقش سازندگي الگوهاي ديني. براين اساس، بيهوده نيست اگر بگوييم عاشورا و حسين (ع) در خون مردم معتقد، جاري و ساري است. آنچه نقش فرهنگ سازان را در اينگونه عرصهها، هويدا و مهم جلوهگر مينماياند، سازماندهي و تبيين اصول فرهنگي و پارامترهاي تحول و تغيير است.
در عصر ما كه عصر انفجار اطلاعات و زندگي علمي است، گرچه ممكن است، در بين قشرهاي كم عمق فرهنگي، نقش الگودهي و سازندگي مكتب دين و حادثههاي ارزشي آن كم رنگ شود، ولي هرگز بيرنگ نخواهد شد. آنچه در اين عصر و راستا، تحققش ضرورت دارد، تبيين، تفسير، تحليل و كاربردي نمودن اعتقادات و ارزشهاي ديني است. لذا براي تثبيت هويت فرهنگي، در سايهسار فرهنگ شهادت، عزت و افتخار حسيني براي نيل به اقتدار ملي، دستيابي به اصول فرهنگي زير و محسوس نمودن آنها در جامعه در فضائي آرام، منتقد، آزاد و براساس هويت ذاتي خود محورها، ضرورت دارد.
الف) احياء، تقويت، آموزش و انتقال فرهنگ شهادت به عنوان آرم سازش ناپذيري امت اسلام در جهت پرورش روحيهي اقتدارگرائي.
ب) حركت بر مسير سنت نبوي و تكيهگاه حسيني (ع)، عنوان متعاليترين هدف تغييرات اجتماعي.
ج) ترويج منش، شفافيت در نظر و عمل، براي جلب اعتماد ملي و تهييج غيرت ديني در سنگر دفاع از ارزشها به عنوان هويت ذاتي انسان مذهبي و موحد.
د) ايجاد انقلاب فكري برمبناي اهداف متعالي و آسماني نگريستن به جاي جنجالهاي زميني به عنوان بزرگترين اهرم تغيير نگرش مادي به معنوي براساس اصول ارزشي مبتني بر فطرت سليم انساني.
ه) تلاش براي ايجاد آرامش رواني به جاي جنگ رواني، به منظور دستيابي به دنيائي سرشار از اميد، شادي، هدف، تلاش، مقاومت، شور و حماسه، به عنوان ابزارهاي تحقق اقتدار ملي.
آري، حسين (ع) و عاشورا، عرصهاي بود كه ملت و جامعه را به مقام بلند نترسيدن مرگ رسانيد. عناصر فرهنگساز جامعه و قلم به دستان نقاد، اگر بتوانند، اصول تحول آفرين عاشورا را ترسيم نمايند، قطعاً دغدغه و اضطراب انسان ماديگرا و زمينگير عصر اطلاعات را تبديل به آرامش و عروج مبتني بر آزادي روح و كرامت انساني خواهند نمود و آن محقق نخواهد شد، مگر اينكه فضاي فرهنگي و حاكم بر انسان معتقد، فضاي شفافيت، آزادي خواهي، حفظ هويت و نترسيدن از مرگ گردد كه اين هم خود در گروه ترويج، تبيين و تفسير فرهنگ شهادت و بسيج است.
الان، فضاي جامعهي ما، براثر طغيان قلم بدستان نامعتقد، فضائي مشكوك، منجمد، نااميد، بيهدف، ملتهب، بيشور و حماسه، مخصوصاً براي نسل جوان جامعه است.
تحقق فرهنگساز حسيني (ع)، ميتواند حصار نااميدي و جمود را بشكند و بار ديگر چونان هميشه، قلم سرخ آزادي را بر هر چه جمود و تحجر است بكشد و شور و شعور معنوي، براي جهاني آباد، آزاد و مبتني بر ارزشهاي الهي براي انسان معتقد كنوني به ارمغان آورد.
كليد واژهها: فرهنگ، عزت و افتخار حسيني، عاشورا، شهادت، استقلال، شعور سياسي و دشمنشناسي.
تجلي فرهنگ شهادت و ايثار در جامعه
حسن ميرزايي
در آيات قرآن، خصوصاً آيات مدني، چشمگيرترين نكته، تكيه بر زنده بودن شهيد است. در تفسير آيه شريفه «وَ لا تَحسَبنَ الَذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ امواتاً بَل احياءُ عِندَ رَبَّهُم يُرزَقون» اشاره به حيات آنان و روزي خوردن ايشان در نزد پروردگار ميشود.
و شهدا بهترين گواهان عالم وجود هستند. و در زمان حال كه مقاتلهاي و جهادي وجود ندارد. راه تقرّب بسته نيست و صديقين افرادي هستند كه اين راه را پيمودهاند.
در آيه 69 سوره نساء به كلمه شهدا در كنار صديقين و نبيين اشاره شده است. و تأكيد ميشود كه اين گروه در كنار انبياء و صديقين مشمول نعمت و الهي و در بيان قرآن «اَلَذينَ اَنعَمَ اللهُ عَلَيهِم» هستند.
اگر فرهنگ و تفكر ايثار و شهادت در جامعه حاكم شود كه شهيد زنده است، گواه و شاهد است، هيچ حزن و اندوهي ندارد و اين امور در باور بازماندگان وارد شود. به طور حتم و يقين نورانيت شهيد در چهره آنان هم منعكس ميشود و آنها را به منزلتي ميرساند كه در آن منزلت، روحي زنده و با نشاط خواهند يافت و شاهد خواهند بود. اگر اين نور در تمام وجود بازمانده بتابد و اين فرهنگ در او ايجاد شود، در وجود او ترسي نخواهد ماند و اين فرهنگ و تفكر بر اساس تحليل عميق قرآني در ميان بازماندگان شهدا تأثيرات بسيار سازنده و مثبت فكري، اخلاقي، اجتماعي در آنها خواهد گذاشت.
در آيات قرآن، دائماً كوشش بر اين است كه اين فرهنگ در ذهن جامعه القاء شده و به باور ايشان انتقال يابد و اگر جهانبيني و زيربناي فكري و فرهنگي افراد بر اين مبنا استوار باشد كه جز به بقاي وجه پروردگار نينديشند. اراده او را بر خواست خود مقدم شمارند، در برابر آنچه او براي آنان مقدم كرده اين است كه سر تسليم فرود آورند و در برابر هر محنت و مصيبتي كه به آنان ميرسد، صبر كنند و قبول كنند كه جزاي صبر بسيار با ارزش و مقدس است. و «جَزاهُم بِما صَبَروا و جنَّه و حَريراً» و به اين باور قلبي برسند كه گاهي همين نعمتهاي دنيوي مايه عذاب و سختي آنان خواهند بود، در اين صورت نوع نگرش و بينش آنها به حيات دنيايي دگرگون خواهد شد. بدون آنكه نشاط زندگي از آنها گرفته شود.
نقش دانشگاه در ترويج فرهنگ شهادت
مجتبي نوروزي
يكي ازمفاهيم بسيار اساسي و ارزشمند در جهان بيني اسلامي مفهوم «شهادت» است. اين كلمه داراي معناي خاصّي است. در واقع «شهادت» در اصطلاح قرآن و حديث به معناي «كشته شدن در راه خدا» تلقّي ميشود و بر همين اساس «شهيد» به كسي گفته ميشود كه در ضمن جهاد در راه خدا به دست مخالفان دين كشته شود.
«شهادت» دريچة وصال محبوب و نزديكترين راه براي ملاقات با خداوند بزرگ است. از اينرو شهادت بزرگترين آرمان و آرزوي اولياي الهي و مردان خدا بوده است.
«شهادت» نه تنها براي كساني كه توفيق آن را مييابند «رستگاري بزرگ» محسوب ميشود، بلكه در بعد اجتماعي آن باعث حفظ و بقاي موجوديّت نظام اسلامي و ارزشهاي ديني ميشود. با گسترش «فرهنگ شهادت» و روحيّة «شهادت طلبي» در جامعه و ترويج آن در بين عامّة مردم به خصوص نسل جوان ميتوان به نتايج بزرگي در تثبيت و تقويت پايههاي ديني و مباني اعتقادي و اسلامي رسيد.
در پيروزي انقلاب اسلامي دانشگاه محور اصلي مبارزات بوده و با پيروي از دستورات رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني ‹ره› دركنار روحانيت و حوزههاي علميه علاوه بر حفظ سنگر علم و دانش، در سنگر دفاع از ارزشهاي اسلامي نيز خوش درخشيد. در دوران دفاع مقدس نيز دانشگاه يكي از كانونهاي مهم مبارزه و جهاد بود و دانشجويان دركنار سلاح قلم، اسلحه بر دوش گرفته و همراه ساير اقشار جامعه در صف مقدم دفاع از ارزشهاي اسلامي قرار گرفتند. و در اين راه بهترين و پاكترين جوانان خود را تقديم اسلام و انقلاب نمود و دِين خود را به اسلام و ملت شجاع ايران ادا كرد.
امروزه نيز دانشگاه و دانشگاهيان با زنده نگهداشتن ياد و خاطرة همرزمان شهيد خود و فراگير كردن عطر شهادت در فضاي جامعه و محيط دانشگاه تلاش ميكنند تا پيام شهيدان در حفظ اسلام و انقلاب به ثمر بنشيند.
ما در اين گفتار پس از تعريف كلمة فرهنگ و بيان ابعاد مختلف آن به تعريف فرهنگ شهادت پرداختهايم.
در ادامه نيز به كاركردهاي مختلف فرهنگ شهادت در جامعه اشاره شده است و بيان شده كه فرهنگ شهادت متأثر از زمان و مكان ميباشد ولي هيچگاه محدود و منحصر به زمان و مكان خاص و دوران ويژه نيست؛ به عبارت ديگر پديدهاي فرا زمان است نه زمانمند. در اين مبحث 15 كاركرد مهم فرهنگ شهادت در جامعه به صورت خلاصه و گذرا بيان شده است. در ادامه نيز به جايگاه دانشگاه در ترويج فرهنگ شهادت پرداخته و راهكارهاي بنيادين و نمادين آنرا مورد بحث و بررسي قرار دادهايم.
فرهنگ ايثار و شهادت
سودابه رسولي
مهمترين و اثرگذارترين تلاش فرهنگي به ويژه در ميدان جهاد و مقابله با هجوم دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي احيا، توسعه و تعميق فرهنگ شهيد و شهادت است.
شكر خدا كه گنجينهاي بيپايان از حماسه بيبديل دفاع مقدس در اختيار ماست و هنر آن است كه با اين گنجينه آشنايي پيدا كنيم و غبار تاريكي را از چهره آن بزداييم و با زبان جديد به نسل تشنه حقيقت و معرفت بشناسانيم. بيگمان، هر تلاشي هرچند اندك در اين راه بزرگ آثار ماندگار و جاويداني خواهد داشت كه با هيچ ملاكي، ارزيابي آن مقدور نيست.
تبيين صحيح دفاع مقدس، راه را براي ادامه زندگي شرافتمندانه تمام نسلها ميگشايد. بنابراين، بايد براي شناساندن دفاع مقدس به نسل امروز تلاش كرد.
در دوران دفاع مقدس، همه مردم از پير و جوان يك هدف را دنبال ميكردند. شعارها و خواستهها يكي بود. هرگاه مشكلي پيش ميآمد همه اعلام آمادگي ميكردند و هيچ كس احساس ضعف و حقارت نميكرد. همين عوامل سبب تحمل مصائب جنگ در طول ساليان متمادي شد.
ماهيت يك نظام اسلامي كه برمبناي ظلم ستيزي و دفاع از آزادي است، با اين هزينهها مخدوش نميشود و نمونه آن 25 سال نظام جمهوري اسلامي است كه به رغم تمام فشارهاي جهاني پاي خود ايستاد و منسجم و مقتدرتر شد.
جوانان اين سرزمين پاكترين و خلاقترين جوانان دنيا هستند و ملت ما مفتخر است كه 220 هزار چراغ جاويد دارد و فرهنگ اين چراغهاي جاويدان بزرگترين پشتوانه انقلاب است.
آثار دفاع مقدس بر روند رشد و توسعه همه جانبه ايران و جهان اسلام
عصمت رنجبر
ملت ايران با جنگي كه به حق دفاع مقدس نام گرفت، يافتهها و تئوريهاي رژيم بعثي وابسته به آمريكا و استكبار غرب را شكست داد و موجبات بروز پيشرفتهاي عظيم و ارزشمندي را فراهم آورد؛ به طوري كه دستاوردهاي اين دفاع مقدس گرچه خسارتهاي انساني و مادي سنگيني داشت، ولي بسيار ارزشمندتر و فراتر و افزونتر از خسارتها و تخريبها و صدمات آن بود و آثار مؤثري بر رشد جامعه ايران در تمامي عرصههاي اقتصادي، نظامي، سياسي و ... گذاشت كه به اختصار به آنان ميپردازيم:
1- نظامي: تجربههاي كم نظير و آمادگي نيروهاي مسلّح و خودكفايي در زمينهي جنگ افزارها و سلاحهاي پيشرفته و دستيابي به تكنولوژيهاي برتر و مدرن در اين زمينه.
2- ظهور استعدادهاي درخشان و فنآوريهاي مهم از جمله دستيابي به انرژي هستهاي و به كارگيري آن در زمينههاي گوناگون مانند پزشكي، تجاري، پژوهشي ، كشاورزي و ...
3- كسب پيروزيهايي در عرصه اقتصاد: بهبود شرايط كار، كاهش واردات و افزايش صادرات و خودكفا شدن در بسياري از زمينههاي توليدي از جمله كشاورزي، كشف و بهرهبرداري از معادن و منابع با ارزش و كمياب، بهبود سياستهاي اقتصادي دولت، افزايش فعاليتها در نظام توليدي كه سه بخش صنعت، كشاورزي و خدمات را شامل ميشود.
4- سياسي: ايجاد تحولات در سياست و نظام و برنامههاي سياسي كه به تقويت و رشد بيشتر آن انجاميد. به عنوان مثال گسترش شوراهاي اسلامي شهر و روستا، بالا رفتن تعداد و سطح مشاركتهاي سياسي و نيز فعاليتهاي احزاب و انجمنها، رشد آگاهي سياسي و اجتماعي مردم.
5- تحولاتي در نظام آموزشي: ارتقاي سطح آموزشي در تمامي مقاطع، افزايش مدارس و دانشگاههاي كشور و مجهز شدن آنها به تجهيزات لازم، توليد كتب كمك آموزشي مفيد و نيز روشهاي آموزشي مؤثر و پيشرفته و ...
6- سازندگي كشور و پيشرفتهاي علمي و صنعتي.
7- الگو شدن ايران به عنوان يك كشور مسلمان براي ساير ملل.
8- عزّت و سربلندي اسلام و صدور انقلاب اسلامي و برتري حق بر باطل و آشنايي ملتها با نظام اسلامي.
با توجه به اين مطالب، ما ميتوانيم از طريق حفط ياد و خاطره شهدا، دقت در وصيتنامه اين عزيزان و تعميم عشق و معنويت آنان به جامعه و نسلهاي جوان و آينده پايههاي استواري را براي عظمت و عزّت و استقلال و فرهنگ ملّت ايران فراهم آوريم.
ولايت و رهبري و دفاع مقدس
كتايون زارع
ديدگاهها و انديشههاي دفاعي امام خميني (ره) محوريترين مبحث در پيروزي ماست. شناخت انديشهها و ديدگاههاي دفاعي و تفكرات و آگاهي از دلائل امام امت (ره) براي مبارزه عليه مثلث شوم زر و زور و تزوير به ما كمك ميكند اسلام ناب محمد (ص) را آن چنان كه او شناخته بود، بشناسيم و در جهت تحقق اهداف و آرمانهاي اسلام بدون افتادن در مسيرهاي انحرافي و پيروي از منحرفين گام برداريم و مسؤوليتها را همانگونه كه انجام دهيم كه خداوند متعال از ما ميخواهد.
- اسلام و دفاع
- ديدگاههاي دفاعي امام خميني (ره)
معناي لغوي و اصطلاحي جهاد- دفاع:
جهاد از نظر لغوي به دو ريشه «جُهد، جَهد» باز ميگردد. جَهد به معني كوشش با صرف جان و مال است به كار گرفتن تمام امكانات. جُهد به معني گذشتن از مال و جان و صرف تمام نيروها و پذيرفتن سختيها براي رسيدن به هدف.
- جهاد در قرآن:
برحسب مطالعهي يكي از اسلام شناسان معاصر، و فور حداكثر ساليانه 5/23 درصد آيات، مربوط به جهاد ميباشد. اين رقم 5/23 درصد به سال سوم هجرت در مطالعه مزبور نتيجهگيري شده كه اصولاً نزول بيشترين آيات جهاد از سال 12 بعثت شروع ميشود تا در سال سوم هجرت به اوج ميرسد و بعد از سال ششم هجرت اين منحني روبه صعود نموده تا سال هفتم هجرت.
- مباني جهاد و دفاع در اسلام:
«كتب عليكم القتال و هو كره لكم»
(جهاد برشما واجبگرديده و حالآنكه براي شما ناخوشايند و موجب دشوارياست.)
- دفاع و انواع آن:
دفاع امري قراردادي و اعتباري است كه در موقعيتهاي خاص و شرايطي ويژه تعريف و تبيين ميگردد. به طور اصولي، دفاع به معني دفع كردن يا مقابله با مهاجم يا مهاجمين ميباشد.
- مديريت دفاع:
اصل الاصول تحريم معقول، سياستگزاري معقول است كه مسبوق به تجمع، تعهد و تخصص ميباشد.
- زمينههاي دفاع:
نهضت امام (ره) ادامه دهندهي نهضت امام حسين (ع) و حلقهي اتصال نهضت قائم آل محمد (ص) حضرت ولي عضر (عج) ميباشد.
- نحوه دفاع:
1- دعوت به قيام
2- حفظ اتحاد و وحدت اسلامي
3- نفي سلطه پذيري و سلطهگري
4- سازش ناپذيري در مقابل دشمن
5- دفاع از سرحدات اسلامي
6- حمايت از نهضتهاي آزاديبخش
7- تشكيل هستههاي مقاومت در جهان
- امكان دفاع
ديدگاه امام راحل (ره) نسبت به امكانات و ابزار لازم براي دفاع ديدگاهي اختصاصي است:
«ما افتخار ميكنيم كه در اين نبرد طولاني و نابرابر فقط با تكيه بر سلاح ايمان و توكّل بر خداي بزرگ و دعاي بقيها... (عج) اعتماد به نفس و همّت دلاورمردان و شير زنانِ صحنه كارزار، به پيروزي رسيدهايم.»
- دفاع در كلام حضرت امام خميني (ره):
از ميان تمام برداشتهايي كه از نظريه دفاع شده، شايد كاملترين و وسيعترين برداشت را امام بزرگوار درباره اين مقوله با عبارتي از قبيل جهاد و بسيج در آثار خود ذكر كرده است، محدوده دفاع از نظر ايشان تنها به دفاع نظامي ختم نميشود.
- رسالت ما در دفاع از ارزشها از ديدگاه امام خميني (ره):
حضرت امام (ره) وظيفهي خطير دفاع از ارزشهاي اسلامي را وظيفهي همه ميدانند و همه را مسئول
- آثار دفاع:
حركت قاطعانه و سازش ناپذير و ستمسوز حضرت امام (ره) در دفاع آثاري را بر جاي گذاشته است.
- بركات دفاع در جنگ تحميلي:
1- جنگ عامل وحدت
2- جنگ رسواكننده مخالفت اسلام
3- شكسته شدن ابهّت دو ابرقدرت
4- جنگ و تجربهي علمي دفاع
5- معرفي قدرت اسلام
6- جنگ عامل اتكاء به خود
7- جنگ عامل شكوفايي استعدادها
8- جنگ اثبات توانائيها