0

كودكى و نوجوانى ابوالفضل(ع) 2

 
hasantaleb
hasantaleb
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1387 
تعداد پست ها : 58933
محل سکونت : اصفهان

كودكى و نوجوانى ابوالفضل(ع) 2

ولادت با بركت
چهار روز از ماه شعبان سال 26 هجرى مى گذشت; ماهى كه براى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام و پيروان آنان با بركت, رحمت و وارستگى توإم است. در اين روز در شهر مدينه ستاره اى پرفروغ در آسمان فضيلت هويدا گرديد كه درخشش آن, خاندان عترت و اصحاب ائمه را در موجى از شادى و شعف فرو برد. اين مولود شكوهمند در خانه اى ديده به جهان گشود كه ايمان و تقوا در آن حضور داشت و اهلش به نور معنويت آراسته بودند.(12)



با تولد اين كودك كه ((عباس)) ناميده شد, مدينه به گل نشست و موجى از سرور, خاندان علوى را فراگرفت. وقتى مژده ولادت اين طفل به اميرمومنان عليه السلام داده شد, به خانه شتافت و او را در برگرفت. گونه اش را بوسه باران كرد و مراسم شرعى را درباره اش اجرا نمود; يعنى در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. نخستين كلمات, بانگ روح بخش توحيد بود كه توسط پيشاهنگ پارسايى و پرهيزگارى بر صفحه ذهن و دلش نشست و سرود جاويدان يكتا پرستى, جانش را نوازش داد و در اعماق وجودش جوانه زد و به درختى بارور از باورها و ايمان و تقوا مبدل گرديد تا آن جا كه در راه حفظ آن, جان باخت و خونش را به پاى آن ريخت.



در هفتمين روز تولد, بنا به سنتى اسلامى كه رسول اكرم(ص) آن را بنيان نهاده بود, حضرت على(ص) سرفرزندش را تراشيد و هم سنگ موهايش طلا يا نقره به فقيران و مستمندان داد و همان گونه كه نسبت به حسنين(عليهماالسلام) عمل كرده بود, گوسفندى به عنوان عقيقه براى اين نوزاد ذبح كرد. پدر تمامى آرمان هاى خدا پسندانه را در سيماى نورانى اين كودك خواند و در پس پرده هاى غيب; جنگاورى, دليرى و فداكارى اين فرزند را در عرصه پيكار با پليدىها دريافت و به همين جهت, او را عباس (شير بيشه) ناميد; چرا كه اين طفل به همه ثابت كرد كه هرگز به اهل باطل روى خوش نشان نمى دهد و در برابر جويندگان حقيقت و پويندگان اين مسير, خندان و شاداب است. (13)



بوسه و گريه
روزى ام البنين اميرمومنان(ص) را مشاهده كرد كه عباس را در آغوش گرفته و بردستانش بوسه مى زند و مى گريد. چون آن بانوى با فضيلت اين گونه ديد, دچار نگرانى و ناگوارى شد; زيرا سابقه نداشت كه فرزندى چنين نيك منظر و صاحب شمائل علوى, براى پدرش اضطراب و پريشانى به همراه آورد و برحسب ظاهر, عاملى كه موجب آشفتگى شود دروى ديده نمى شد. پس ام البنين سبب را از حضرت پرسيد. حضرت على عليه السلام او را نسبت به حقيقتى كه در آينده اتفاق خواهد افتاد, آگاه كرد و فرمود دستان فرزندش در راه مدد رسانى به امام حسين عليه السلام قطع مى شود. با شنيدن اين خبر غيبى, صداى فرياد و شيون آن مادر دلسوخته از خانه على عليه السلام بلند شد و اهل منزل نيز به نوحه گرى پرداختند. حضرت افزود: اى ام البنين! نور ديده ات نزد خداوند منزلتى بزرگ دارد و پروردگار در عوض دو دست بريده اش, دو بال به او مرحمت خواهد كرد كه با ملائكه در بهشت به پرواز در مىآيد, همان گونه كه از قبل, اين لطف را به جعفر بن ابى طالب عنايت نموده است. ام البنين با شنيدن اين بشارت ابدى و سعادت جاودانه, مسرور گرديد.(14)



كنيه و القاب
از جمله آداب و سنت هاى مربوط به كودكان در صدر اسلام و در ميان خاندان عترت, اين بود كه براى فرزندان خود, كنيه تعيين مى كردند. مزيت اين ويژگى آن بود كه از همان دوران كودكى شخصيت فرزند مورد توجه قرار مى گرفت و در اجتماع از اعتماد به نفس بيشترى برخوردار بود. همچنين وقتى طفلى را با كنيه صدا مى كنند, مورد محبت واقع شده و آرامش مى يابد و ياد مى گيرد كه بزرگان را چگونه مورد خطاب قرار دهد. امام باقر عليه السلام فرموده اند: ما براى فرزندانمان در دوران خردسالى كنيه مشخص مى كنيم تا در سنين بالاتر به لقب هاى ناگوار مبتلا نشوند.(15)

حضرت عباس عليه السلام نيز به كنيه ها و لقب هايى اشتهار يافت; كنيه مشهور آن حضرت ((ابوالفضل)) مى باشد; زيرا كه از جهتى, فرزندى به نام ((فضل)) داشته و از طرف ديگر, به دليل مكارم اخلاقى و فضيلت هاى انسانى, شايسته چنين كنيه اى مى باشد واگر فضل و سيادت را بنيانى رفيع تصور كنيم, عباس عليه السلام از پايه هاى مهم آن است.

القاب آن حضرت نيز معرف شخصيت و ارزش معنوى وى مى باشد. از آن جا كه سيمايى نيكو و با صلابت داشت و چون بدر مى درخشيد و از آيات كمال و جمال به شمار مى رفت, او را ((قمر بنى هاشم)) لقب دادند.

در آن هنگامه اى كه جنايت پيشگان آب را بر امام حسين عليه السلام و يارانش بستند, حضرت عباس عليه السلام بارها صفوف دشمن را شكافت و خود را به فرات رسانيد و تشنگان اهل بيت و اصحاب امام را سيراب ساخت و به همين دليل, از بزرگ ترين و بهترين القابش ((سقا)) مى باشد.

آن حضرت در كنار رودخانه اى كه ((علقمه)) نام داشت, به شهادت رسيد; لذا وى را قهرمان ((علقمه)) لقب دادند.

((باب الحوائج)), ((سپه سالار)), ((كبش الكتيبه)) و ((پرچمدار)) يا ((علمدار)) كربلا از ديگر القاب آن حضرت است.(16)



پرورش هاى پرمايه
حضرت على عليه السلام ضمن رعايت اصول تربيت دينى, نظارت دقيق و مداومى در مورد فرزند خود داشت و سعى وافرش براين بود تا وى را به عنوان شخصى اهل ديانت, داراى تعهد و مسئوليت و برخوردار از كرامت هاى انسانى پرورش دهد. امام با عباس همچون ديگر فرزندانش دوست و رفيق بود و با نهايت عطوفت و محبت با او رفتار مى نمود. يار و ياورش بود و در مشكلات و دشوارىها دستش را مى گرفت. هرگز اجازه نمى داد كودكش در مسير تربيت تحقير گردد و مى كوشيد زمينه هايى فراهم كند تا او احساس شخصيت كند و دوران كودكى و نوجوانى را با اصلاح و تعديل غرائز و احساسات پشت سر بگذارد; چرا كه وقتى فردى گرامى داشته شود و از او به عنوان انسانى صاحب هويت مستقل و كرامت نفسانى سخن گفته شود و با چنين نگرشى به سوى رشد و شكوفايى گام بردارد, براى تكميل حالات ملكوتى در وجود خويش به فضايل و خصال نيكو روى مىآورد و در ميدان معرفت و در عرصه مبارزه با نفس اماره پيروز و سر بلند مى گردد و از ورطه هاى گناه اجتناب مى نمايد و تمايلش به بوستان معارف و گلستان معنويت افزون تر مى شود.

امام على عليه السلام عباس عليه السلام را بخصوص در سنين كودكى و دوران رشد, نصيحت و امر به معروف مى نمود و بر اين امر, اصرار داشت. در هر فرصتى ذهن پاك فرزندش را با حكمت ها و مطالب سازنده و عميق بارور مى كرد. و همچون لقمان حكيم, جان كودك خود را با مواعظ و حكمت هاى ژرف مى نواخت, و اين توصيه هاى اخلاقى, يا نوازش هاى عاطفى با لحنى صميمانه توإم بود. بر همين اساس اين جوان هاشمى, انسانى برازنده, پرهيزگار, دانشور, مبارز, شجاع و اهل سخاوت بارآمد و آيينه تمام نماى جمال و كمال پدر پاك خود گرديد.

در محيط پرورشى عباس عليه السلام چشمه توحيد جارى بود و او با دلى لبريز ازعشق الهى و مهر ملكوتى تربيت مى گرديد. دوران كودكى او مملو از عنايت و لطف ابراز محبت پدر و برادرانى بود كه لحظه اى از پرورش وى به عنوان انسانى والا و صاحب كرامت هاى اخلاقى, غافل نبودند.

روزى حضرت على عليه السلام در منزل خويش نشسته و حضرت عباس و حضرت زينب(عليهماالسلام) در طرف راست و چپ امام بودند. پدر, پسر را مورد خطاب قرار داد و به وى فرمود: بگو يك! گفت: يك. امام فرمود: بگو دو! عرض كرد: حيا مى كنم با زبانى كه يك گفته ام, دو بگويم.

اين نكته اشاره به يك لطيفه توحيدى است; يعنى انسان يكتا پرست هرگز به شرك و دوگانه پرستى روى نمىآورد. حضرت على عليه السلام به منظور تشويق و تحسين اين كودك و به پاس پاسخ جالب و بجاى او, چشمان فرزند خويش را بوسيد.(17) زيرا امام متوجه اين حقيقت بود كه اگر او به طور شايسته مورد تمجيد قرار نگيرد و اين گونه جواب نغز و زيبايش با بى اعتنايى والدين توإم باشد, امكان دارد, دچار كم رويى و خجالت شود. به علاوه تحسين به موقع, از بهترين وسايل مسرور كردن كودكان است. به همين دليل على عليه السلام نسبت به عباس عليه السلام مهر و محبت افزون ترى مبذول نمود و در واقع, فزونى عطوفت خود را پاداش او قرار داد.

ابوالفضل عليه السلام از بالندگى شايسته اى برخوردار بود; چرا كه در پرتو پدرى پارسا, كه حجت خدا بر روى زمين بود, رشد كرد و از گرايش هاى والا جرعه هاى جان بخش و جاودانى نوشيد تا در آينده نمونه كاملى از فضايل و مكارم باشد. مادرش نيز در تربيت فرزندش اهتمامى شايسته داشت و بذر همه صفات پسنديده را در مزرعه وجود عباس عليه السلام افشانيد. حضرت ابوالفضل عليه السلام ملازم دو نوه گرامى رسول اكرم(ص) يعنى امام حسن و امام حسين(عليهماالسلام) سروران جوانان بهشت بود و در كلاس درس آن دو امام بزرگوار اصول فضيلت و آداب والا را آموخت. بخصوص هماره با سيد شهيدان همراه بود و در سفر و حضر, از وى جدا نمى شد و از اخلاق و رفتارش تإثير مى پذيرفت و الگوهاى رفتارى او را در جان خويش استوار مى ساخت تا آن جا كه پرتوى از برادر در خصوصيات و ديدگاه هايش گرديد. امام حسين عليه السلام نيز كه ارادت بى شائبه و جانبازى برادرش عباس عليه السلام را نيك دريافته بود, او را بر تمامى اهل بيت خود مقدم مى داشت و خالصانه, نسبت به او محبت مى ورزيد. اسوه هاى تربيتى ابوالفضل عليه السلام او را به سطح مصلحان بزرگ بشريت ارتقإ داد; آن بزرگانى كه با فداكارىهاى والا و تلاش هاى مستمر براى نجات جامعه انسانى از ذلت و احياى آرمان هاى بلند انسانى مسير تاريخ را دگرگون ساختند. اين كودك از همان روزهاى آغازين رشد و شكوفايى, آموخت كه در راه اعتلاى كلمه حق و اهتزاز پرچم توحيد, جانبازى كند و چنين باورى در اعماق جانش ريشه دوانيد و با هستى او عجين كشت. و عجيب نبود او چنين مسير سازنده و پويايى را طى كند; زيرا پدرش اميرمومنان و برادرانش حسن و حسين(عليهماالسلام) و نيز مادر نيكو خصالش, نهال ارزش ها را در كشتزار روح و روانش غرس كرده بودند.

جمعه 3 آذر 1391  2:35 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها