عباس (ع)، دنیای فضائل و کمالات است. هیچ صفتی از صفات کمال نیست که در ذات پاک او موجود نباشد . کمتر انسانی یافت می شود که مظهر تام و کامل و همه اوصاف حمیده باشد. او شاگرد مقامات عالیه عصمت است. او در مکتب سه امام بزرگوار ، تربیت یافته و بهترین و کاملترین الگوی مکتب است. مکتب را از شاگردانش باید شناخت. اگر مکتب ولایت وعصمت، شاگردی جز عباس نمی پرورید، برای اثبات عظمتش کافی بود. آری عطر را از بویش می شناسند.
عباس مجموعه بی مانندی از کمالات ارثی و اکتسابی است ، او وارث صفات پدری بزرگوار چون علی (ع) است. او شاگرد مکتب پدری معصوم و دو برادری است که پس از پدر ، وارث سریر امامت و خلافتند. راستی که عباس نه در وراثت ، کم و کاستی دارد و نه در اکتساب . او در دوران کوتاه زندگی بهتر از هر کسی از کوره آزمایش بیرون آمد و ثابت کرد که آنچه به صورت ژنتیک به ارث برده و آنچه از راه آموزش و پرورش در یافته اند همه را در وجود خود ذخیره کرده و در جای خود، از آنها بهره جسته و به کار گرفته است.
مسلمانان- به حق- او را رمز فضائل و عنوان همه ارزش های والای اخلاقی و انسانی می شناسد و اینک جا دارد که به همراه خواننده مشتاق ، د رحد توان خویش در این دنیای پهناور به سیر و سیاحت پردازیم.
1- ایمان به خدا و یقین
پایه و اساس فضائل، ایمان به خداست . امام سجاد (ع)در دعای مکارم الاخلاق که بخشی از صحیفه سجادیه است ، چنین می گوید: و بلغ بایمانی اکمل الایمان و اجعل یقینی افضل الیقین و انته بنیّنی الی احسن النیّات و بعملی الی احسن الاعمال.
ایمانم را به درجه کامل ترین ایمان برسان و یقینم را بهترین ایمان قرار ده و نیّتم را به نیکوترین نیّتها و عملم رابه مرتبه نیکوترین اعمال برسان.
ایمان و یقین و نیّت، پایه عملی است و اگر عملی بر سه پایه ایمان کامل و یقین و نیـت و برتر ، مبتنی نباشد . کم ارزش است . چنانکه با نبودن آن سه، ارزش عمل به صفر می رسد.
عباس، مظهر ایمان کامل و یقین مستحکم و نیت پاک و خالص است . بدون شک او از مرتبه علم الیقین و عین الیقین گدشته وبه درجه والای حق الیقین رسیده است. او زیر سایه بلند پایه پدری چون علی تربیت یا فته که می گفت : لو کشف الغطاءما ازددت یقینا ؛ اگر پرده ها از چهر ه حقایق برداشته شود، یقینم را افزایش نمی دهم او در مهد تربیت علوی چنین مقامی ر ابه دست آورد. ایمان و یقین ، تمام اعماق وجودش را فرا گر فت و الگوی توحید و تقوی شد ، نشان ایمانش فدا کر دن جان خود و برادرانش بود.
حکومت امویان برای جهان اسلام خطری بزرگ بود عباس در راه دفع این خطر جهاد کرد و جز تحصیل رضای خدا هیچ انگیزه ای نداشت . امام صادق (ع) در وصف او فرمود: کان عمّنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان عمویم عباس ، بصیرتی نافذ و ایمان محکم داشت . و نیز حضرتش فرمود: اشهد لقد نصحت لله و لرسوله و لاخیک فنعم الاخ المواسی .
شهادت می دهم که تو برای خدا و پیامبر و برادرت اخلاص ورزیدی . تو آن نیکو برادری هستی که مواسات کردی . مواسات عباس در راه برادر نتیجه خلوص او در برابر خداست که این مقتضای ایمان و توحیدش بود و اثر خلوص او در پیشگاه پیامبر است که متمم توحید است و پرتو اخلاص او در برابر برادر است که خود کمال دین و تمام نعمت است. چنانکه قرآن مجید می فرماید:
الیوم اکملت لکم دینکم و انعمت علیکم نعمتی ( المائده3)
امروزکه درو انتصاب علی به مقام امامت و ولایت است دین شما را کامل و نعمتم ر ا بر شما تمام کردم.
آری نسبت ولایت مکمل دین و متمم نعمت است و عباس ، گام بر قله کمال دین و تمام نعمت نهاده و در حالی که اکثریت قاطع مردم بی همت حسین را رها و حکام جور را یاری کرد و در این راه ، جان باخت. مگرنه در روایت آمده است که:
لوان عبد اصام و صلی و زکی و لم یات بالولایه ما قبل الله له عملا ابدا. اگر بنده ای روزه و نماز و زکات را به جای آورد و اهل ولایت نباشد خداوند هرگز خزگر عملی از او نمی پذیرد.او پرچمدار نهضت دین و پشتیبانی از مقام ولایت و امامت است ا وترجمان دقیق و مخاطب واقعی این آیه شریفه است
تنها ولی شما خدا و رسولش و آنهایی هستند که نماز را به پای دارند و در حال رکوع زکات می دهند. مصداق آیه فوق علی ع است چرا او در حال نماز، انگشتر بخشیده بود . برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
پس از علی ع کرسی ولایت خالی نیست روزگاری امام مجتبی بر این کرسی تکیه زده واینک نوبت امام حسین ع است و عباس پاسدار مکتب ولایت.
کارش به کجا رسیده است او هنگامی که خود را به فرات رسانید کمی آب برگرفت که بنوشد اما آب را ریخت و ننوشید و چنین گفت ما هذا عفال دینی این کار با دین من ارتباط ندارد . دین عباس خالص ترین و کامل ترین است چنین دینی ایثار و همت و جوانمردی می طلبد چگونه ممکن است که رهبر و پیشوای دینی عباس تشنه باشد واو به خود اجاره دهد که آب بنوشد ؟!
وانگهی ارباب مقاتل نوشته اند که امیرالمونین ع در دوران حیات خویش عباس را در آغوش می گیرد و چشمانش را می بوسد و از او عهد می گیرد که در روز طف در حالی که حسین تشنه است آب ننوشد .
علی به او وصیت کرد که در روز عاشورا آب ننوشد و همین او را از نوشیدن آب بازداشت از اینرو عباس ننوشیدن آب را به دین استوار و یقین پایدار خود نسبت داد.
2- شجاعت
در اخلاق ارسطو شجاعت حدو سط میان چین و تهور است انسان شجاع انسانی است در عالی ترین درجه اعتدال و از هرگونه افراط و تفریطی بر کنار است .
شجاعت صف بارز مردان برجسته و شخصیت های والامقام است مرد شجاع در برابر حوادث تلخ و مهیب مقاومت میکند و هرکز ضعف و زبونی از خود نشان نمی دهد
عباس این صفت را از پدری چون علی به ارث برده پدری که در دنیای هستی شجاع ترین مردان روزگار است. او نه تنها از سوی پدر که از سوی مادر نیز وارث شجاعان و پهلوان مردان است دانی هایش نخبه های دلاوری و مردانگی بودند کدام انسان تکیه بر وراثتی اینچنین غنی و اسلامی این چنین بزرگوار دارد؟!
در میان قبایل عرب هم قبیله پدری عباس ممتاز است و هم قبیله مادریش گواینکه قبیله پدری در میان قبایل همچون خورشید است در میان ستارگان . حال عباس چگونه باید باشد ؟! کسی که از نظر وراثت و تربیت هیچ کم موکاستی ندارد باید دارای چه شخصیتی باشد؟!
او مجسمه شجاعت و دلاوری است در هیچ حادثه ای دچار اظطراب نمی شود و در هیچ جنگی رعب و وحشت به دلش راه ندارد . او به شهادت بعضی ار مورخان راه رسم نبرد را به طور عملی در مکتب پدر آموخته و در نبرد طف آموخته های خود را به نمایش گذاشته است روزعاشورا روزی است که بزرگترین حادثه تاریخ اتفاق افتاده و جنگی نابرابر همه جنگ های تاریخ را تحت الشعاع خود قرار داده است عباس در این چنگ است که ضرب المثل شجاعت و اسطوره مقاومت می شود.
هنگامی که عصر روز تاسوعا در برابر قوای مهاجم قرار گرفت با استواری و هیبت مقصود آنها را جویا شد دلهای شجاعان فرو ریخت و رعب و وحشت همه را فرا گرفت زمین زیر پاهایشان لرزید و عفریت مرگ برسرشان سایه افکند.
آنها چه خام و بلهویس بودند که آرزو میکردند عباس دست از یاری برادر و فرماندهی سپاهشان را بر عهده گیرد!
اما عباس در دفاع از عقیده و آرمان مستحکم تر و با صلابت تر شد و بر سبالشان خندید ! عباس با آنهمه شجاعت و صلابت و با آنهمه فداکاری همت آرزویی جز دفاع از ایده و آرمانی جز پاسداری از حقیقت نداشت او کانون دلش از حب جاه ومقام و از اغراض و مطامع مادی پاک بود قلبش به عشق حسین می تپد و فطرت پاکش از انوار توحید شعله ور بود. شاعر سید جعفر حلی درباره حضرت عباس شعری سروده است
چهره قوم از خوف مرگ عبوس شد و عباس درمیان آنها خندان و متبسم بود. شاعر کوشیده است که قوت و شجاعت و صلابت عباس و نومیدی و ناتوانی و پریشانی دشمن را در قالب شعر بریزد و برای همیشه به یادگار گذارد .
در شعر جاودانه حلی ، لشکر اموی مظهر ترس و هزیمت و ماه بنی هاشم مظهر شجاعت و استواری است. دشمن گرفتار عذابی الیم است مرگ را آشکارا در میدان جنگ را اجساد پلید سپاه اموی پوشانیده و زمین را به خون پلیدشان رنگین کرده است.
اگر قضاء حتمی نبود به نیروی شمشیر عباس هستی محو می شد اما خداوند هر چه بخواهد و هر چه حکم کند محقق می سازد.
آری شمشیر عباس صاعقه مرگ بود که بر سر آن لشکر شیطانی فرو می آمد و اگر خدا خواسته بود به شمشیرش همه افراد لشکر نابود می شدند.
شاعران در میدان شعر به مسابقه پرداخته و سعی کرده اند که هر کدام به بهترین وجهی شجاعت عباس را در قالب شعر نمایان سازند.