یکی از دوستانم به من گفته بود که رابطه ای با مسعود داشته و او یک مرد کاملا عادی است. دوست من که انتظار داشته با یک مرد خداگونه روبرو شود، حسابی سرخورده شده بود. یک سال پس از این اتفاقات، مریم رجوی به من خبر داد که مسعود مرا احضار نموده است.
آنتوان گسلر (Antoine Gessler)، نویسنده، محقق و روزنامه نگار سوئیسی، در آخرین اثر تحقیقاتی خود بر روی سازمان مجاهدین خلق تحت عنوان "دزد روح" (Le Voleur d'âmes)، برای بار سوم مطالعات خود را به این گروه تروریستی اختصاص داده است.
به گزارش رسانه ایران در خلال این کتاب، آنتوان گسلر به نقش زنان در سازمان مجاهدین خلق می پردازد و معتقد است چون کنترل آنها ساده تر از مردان بوده، مسعود رجوی مردها را به جز عده ای معدود، خلع درجه کرده و درجه های فرماندهی را به زنان اعطا کرده است. زنانی که می بایست روحی و جسمی تحت امر مسعود رجوی قرار می گرفتند.
مصاحبه خانم "بتول سلطانی"، عضو جدا شده از این فرقه بیانگر نکاتی جدید و تکان دهنده می باشد که در این کتاب درج شده است.
خانم سلطانی می گوید: «تحت نظارت مریم رجوی ما به دو گروه تقسیم شدیم. دستور این بود که کاملا لخت شویم و برقصیم. ما باید موفق می شدیم این کار را انجام بدهیم در حالی که فرهنگ ما همیشه ما را به حیا عادت داده بود. زنانی که موفق به انجام این آزمایش نمی شدند مثل این بود که بین آنها و مسعود مانعی وجود دارد که باید از آن عبور می کردند… هر یک از ما می بایست دوش می گرفتیم و غسل می کردیم. همه از خودمان می پرسیدیم قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ به ما گفته بودند که این یک ازدواج نمادین با مسعود است … این یک مسئله بسیار محرمانه بود که هیچ یک از مردان گروه نمی بایست از آن با خبر می شدند. هیچ کس نباید حرفی می زد! مسعود همه نمادها را به نفع خودش منحرف می کرد …»
این عضو جدا شده "سازمان مجاهدین خلق" ابراز می دارد که "… همه زن ها می بایست از شوهرانشان طلاق می گرفتند و به صورت نمادین به همسری مسعود در
” خانم سلطانی در سخنان خود بیان می دارد که «بعدها شنیدم که زنان زیادی در داخل سازمان مجاهدین این مسیر را طی نموده اند. "مریم رجوی" می داند که مسعود معتاد به سکس است و باید این موضوع را بپذیرد و با آن کنار بیاید…» "
می آمدند."
وی می گوید: "روی یک کاغذ نوشته بودم که مایل هستم با مسعود تماس مستقیم داشته باشم. آن موقع فکر می کردم کار من یک آزمایش بدون نتیجه خواهد بود. یکی از دوستانم به من گفته بود که رابطه ای با مسعود داشته و او یک مرد کاملا عادی است. دوست من که انتظار داشته با یک مرد خداگونه روبرو شود، حسابی سرخورده شده بود. یک سال پس از این اتفاقات، مریم رجوی به من خبر داد که مسعود مرا احضار نموده است. مریم اتاق خواب را به من نشان داد. همه چیز آماده بود. او به من گفت چه می خواهی؟ می توانی دوش بگیری، مطالعه کنی یا تلویزیون ببینی! من خیلی تعجب کردم وقتی دیدم درب را طوری ساخته اند که فقط به بیرون باز شود. یک تخت دو نفره همراه با تجملات زیادی در داخل اتاق قرار گرفته بود. اتاقی رویایی مانند فیلم های سینمایی، اتاقی شاهانه… من خیلی منتظر ماندم. تقریبا نزدیک نیمه شب مسعود آمد. عصبانی بود. مرا نشاند و از من خواست تا از تناقضات ام بگویم. اما من حرف هایم را فرو خوردم. او از من پرسید: آیا چیزی برای گفتن داری؟ من به مسعود جواب دادم که فقط می خواستم با او باشم."
خانم سلطانی این گونه ادامه می دهد که "مسعود رو به من کرد و گفت: راست نمی گویی. تو به من باور نداری! یکی از معیارهای عاشقی این است که وقتی یکدیگر را می بینیم چیزهای زیادی برای به هم گفتن داشته باشیم. اما تو هیچ چیزی برای گفتن نداری… مسعود از من پرسید آیا شوهرت را دوست داری؟ وقتی که به او گفتم : بله، مسعود گفت: بین من و شوهرت چه کسی را انتخاب می کنی؟ من به دروغ گفتم: مسعود را! او به من گفت برایش بیگانه هستم و باید خودم را پاک نموده و لخت برگردم. بعد به من توضیح داد که باید با او ازدواج مذهبی کنم… من و مسعود رجوی از نیمه شب تا پنج صبح با هم بودیم. من باید تا آخر این راه را می رفتم و فهمیدم که این مسئله یک آزمایش ایدئولوژیک نیست."
وی اظهار می کند که "بعد از آن شب او چند بار مرا صدا کرد و همیشه می گفت که با تو احساس خوبی ندارم! وقتی از اتاق می روی تبدیل به یک بیگانه می شوی. این طوری نمی شود..."
این عضو سابق مجاهدین می گوید: "من تحت فشار بودم و از اینکه در حریم خصوصی او باشم اذیت می شدم. این سخت ترین دوران زندگی من بود. دیگر قادر به حرف زدن با بقیه نبودم. خیلی می ترسیدم و وضعیت من بسیار خطرناک شده بود. دیگر نمی دانستم چطور زندگی کنم؟ دو بار اقدام به خودکشی کردم. یک بار رگ دست چپ ام را بریدم. بار دوم قرص مصرف کردم."
خانم سلطانی در سخنان خود بیان می دارد که «بعدها شنیدم که زنان زیادی در داخل سازمان مجاهدین این مسیر را طی نموده اند. "مریم رجوی" می داند که مسعود معتاد به سکس است و باید این موضوع را بپذیرد و با آن کنار بیاید…»