یکی از جلوه های باشکوه حرکت کاروان امام حسین علیه السلام ، حضور کودکان و نوجوانان همراه آن حضرت و خاندان مکرم ایشان است. این حضور شورانگیز به شکوه حرکت امام علیه السلام رنگ و بوی خاصی بخشید. نوجوانان عاشورایی با وجود کمی سن، مردانه در مقابل دشمن وحشی و سنگل دل ایستادند و جنگیدند. آنان هنگامی که پای در میدان نبرد می گذاشتند، با شجاعت هر چه تمام، ابتدا خود را معرفی می کردند و سپس در میدان جنگ ده ها مرد جنگی را از پای در می آوردند.
قاسم بن الحسن علیه السلام ، هنگامی که به میدان می رود، با جسارت هر چه تمام، خود را چنین معرفی می کند:
«اگر مرا نمی شناسید، پس بدانید من فرزند امام حسن علیه السلام نوه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستم».
به روایتی، وی در میدان جنگ، 35 مرد جنگی را از پای درآورد.
عون فرزند حضرت زینب علیهاالسلام نیز در میدان جنگ چنین می گوید: «اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر طیارم! آن شهید راستینی که در بهشت می درخشد و با بال سبزی که خداوند به او عطا فرموده است، پرواز می کند. این افتخار، برای من و او در محشر کافی است».
یکی دیگر از نوجوانان شجاع کربلا حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام است. او فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام بود که روز عاشورا وقتی دید حضرت سید الشهداء علیه السلام بر زمین افتاده است، برای دفاع از عموی مظلومش به سوی میدان شتافت.
نکته دیگری که درباره آن بزرگواران باید گفت اینکه، کودکان و نوجوانان عاشورایی در سخت ترین لحظات، نماز به جای آوردند. فرزندان مسلم پیش از شهادت، از قاتل خود درخواست کردند که نماز بخوانند. هنگامی که او اجازه داد، وضو گرفتند، دو رکعت به جای آوردند و دست به مناجات با خدا برداشتند و گفتند: «ای خداوند حیّ داور! بین ما و این مرد، تو خود، داوری فرما!».
نوجوانان عاشورایی با وجود کمی سن، مردانه در مقابل دشمن وحشی و سنگل دل ایستادند و جنگیدند. آنان هنگامی که پای در میدان نبرد می گذاشتند، با شجاعت هر چه تمام، ابتدا خود را معرفی می کردند و سپس در میدان جنگ ده ها مرد جنگی را از پای در می آوردند
در این مجال بر آن هستیم که در حدّ بضاعت قلیل خود یکی از بزرگ مردهای صحنه کربلا، نوجوان 11 ساله ای را معرفی کنیم که درباره اش چنین آمده است:
عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام کودک چند ساله امام مجتبی علیه السلام است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلّی» بوده است. (1) شیخ مفید چنین نقل می کند:
پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش بر سر مبارک امام حسین علیه السلام زد، امام پارچه ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت رامحاصره کردند. عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه گاه با زنان به سر می برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین علیه السلام رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب علیهاالسلام او را دنبال کرد و به او رسید. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: «احبسیه یا أُخیّه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید.» آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت:
«والله لا افارق عمّی(2)؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم.»
عبدالله پسر امام مجتبی علیه السلام هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه گاه با زنان به سر می برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمه گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین علیه السلام رفت و در کنار عمویش ایستاد
ناگاه «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟» ابجر قصد ضربه زدن به امام را داشت. ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد: «یا امّتاه؛ ای مادرم!»
امام حسین علیه السلام اورا در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهدکرد.»(3)
امام دست خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: «پروردگارا! قطرات باران را از اینان دریغ بدار و برکات زمینت را از ایشان باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.» (4)
در این هنگام، حرمله تیری به سوی آن کودک انداخت و او را در آغوش عموی خویش به شهادت رساند. (5)
ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن کاهل الاسدی» به شهادت رسید.(6)
در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. (7)
پی نوشت:
1) ابصار العین، ص 73 .
2) الارشاد، ج 2، ص 110 .
3) همان.
4) همان، ص111.
5) لهوف سید بن طاووس.
6) مقاتل الطالبیین، ص 896.
7) اقبال الاعمال، ج 3، ص 75 .
فرآوری: فاطمه زین الدینی