0

تحلیل گفتمانى اسلام هراسى در فضاى قطبى گرایى

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

تحلیل گفتمانى اسلام هراسى در فضاى قطبى گرایى

 

امریکا براى استمرار سلطه و هژمونى خود بر جهان نیازمند فتحِ جهان، همراه با آمریکایى سازى است و گستره ایمانى جهان اسلام مهم‏ترین مانع در برابر دست یابى به این هدف محسوب مى‏گردد.

خبرگزاری فارس: تحلیل گفتمانى اسلام هراسى در فضاى قطبى گرایى

 

با پایان جنگ سرد و فقدان حضور کنش‏گرى قدرتمند در عرصه روابط بین‏الملل در برابر غرب، و نیز خروج نظام بین‏الملل از فضاى دو قطبى به سمت عصر تک قطبى، آمریکا در صدد برآمد تا با استفاده از مقدورات خود رویاى هژمونى خود بر جهان را واقعیت بخشیده و آرزوى خود، »عصر آمریکایى« را محقق نماید.پذیرش سیادت آمریکا از سوى کشورهاى قدرتمند غربى و کشورهاى سابقا کمونیست، نگاه آمریکا را به سمت حوزه پیرامونى غرب؛ یعنى جهان اسلام معطوف داشت. هر چند تقابل غرب با اسلام ریشه در حوادث تاریخى؛ یعنى از بدو ظهور اسلام تا کنون دارد، اما آغاز تقابل آمریکا (غرب) با جهان اسلام در دوران معاصر، ناشى از دو فرایند تعارض‏آمیز است:

الف: حرکت آمریکا براى تبدیل شدن به قدرت هژمون؛

ب: روند بیدارى و نوزایى در کشورهاى اسلامى(اسلام گرایى).

این دو فرایند در دوران جنگ سرد به دلیل دو قطبى بودن فضاى عملیاتى سیاست بین‏الملل اجازه بروز و ظهور نمى‏یافت و یا آن‏که به علت فربه بودن تعارضات میان شرق و غرب و داغ بودن تنور جنگ سرد نمودى نداشت. فرایند تبدیل آمریکا به بازیگرى هژمون، ناشى از رسالت گرایى، برترى طلبى، هنجارسازى، جهان‏گرایى، دشمن‏سازى، و مذهب گرایى خاص آمریکایى در قرن 21 است.(متقى،1387، ص 145)

براساس این مولفه‏هاى شش گانه، تعریف منافع و تهدیدات براى این کشور در گستره جهانى صورت گرفت و در نتیجه، مناطق ژئوپلتیک جهان؛ نظیر خاورمیانه در کانون توجه نظریه پردازان و سیاست‏مداران آمریکایى قرار گرفت. از سویى دیگر بیدارى جنبش‏هاى اسلام‏گرا در جهان اسلام و بخصوص در این منطقه، بر شدت تعارض میان آمریکا و اسلام‏گرایان خاورمیانه افزود .(سراج،1387)

به عبارت دیگر »تعارض ژئوپلتیکى« با »تعارض فعال ایدئولوژیکى« به یک‏دیگر پیوستند تا نشانه‏هایى از آغاز جنگى صلیبى در عصر پست مدرن را آشکار سازند؛زیرا تحولات درونى جهان اسلام، که سال‏ها قبل از فروپاشى نظام دو قطبى با حوادثى؛ هم‏چون انقلاب اسلامى ایران و سایر جنبش‏هاى انقلابى در منطقه و بازتاب‏هاى آن در عرصه بین‏الملل؛ نظیر موجودیت یافتن جنبش‏هاى اسلامى در جهان اسلام و افزایش روند اسلام‏گرایى در درون جوامع غربى، موسوم به سونامى اسلامى (انصارى، 1388) خود را نمایان ساخته بود، سبب شد تا غرب به رهبرى آمریکا در صدد چاره جویى براى مبارزه با روند نوزایى درونى در حوزه پیرامونى خود که سال‏ها به دنبال خاموش نگه داشتن آن بوده، برآید.

بنابراین این بار پس از سال‏ها فترت ناشى از خمودگى جهان اسلام و نیز وجود قدرت‏هاى رقیب دیگر در برابر غرب، دو رقیب دیرینه بار دیگر به صف‏آرایى در برابر هم پرداخته‏اند. بنابراین دو قطبى شدن دوباره فضاى عملیاتى سیاست بین‏الملل امرى اجتناب ناپذیر شد و بیدارى جهان اسلام، سبب شدت یافتن این تعارضات گردیده و امریکا تلاش نمود تا با ترفندهاى مختلف به نوعى روند این بیدارى را مهار نماید.

تقویت شدن جنبش‏هایى؛ نظیر حزب الله و حماس در منطقه خاورمیانه، تا جایى که توانستند ارتش مشهور اسراییل را در طى دو جنگ به زانو درآورند، و نیز ناکامى‏هاى آمریکا در عراق و افغانستان، جلوه‏هایى از پیشرفت و رشد روند بیدارى اسلامى مى‏باشد. (سراج، همان) پیام مقام معظم رهبرى(حفظه الله) به حجاج بیت الله الحرام و اشاره ایشان به این فرایند، نشان دهنده اهمیت بیدارى اسلامى و نیز اهمیت پروژه اسلام هراسى مى‏باشد.

اسلام هراسى فرایندى است که در راستاى دو قطبى شدن جهان پس از جنگ سرد براى مقابله نرم با اسلام و مسلمانان آغاز شده و به عبارت دیگر، با نگاهى تاریخى به روابط اسلام و غرب از آغاز تاکنون این نتیجه قابل برداشت است، که نزاع، امرى دائمى و اجتناب ناپذیر بوده، هر چند شکل و نوع آن تغییر یافته و در هر دوره‏اى نوع خاصى از درگیرى با ابزارهاى خاص آن وجود داشته است.

ایشان در فرازى از این پیام این‏گونه مى‏فرمایند: »تبلیغات وسیع دشمن در جهت اسلام‏هراسى، تلاش شتاب‏زده‏اى که براى ایجاد اختلاف میان فرقه‏هاى اسلامى و برانگیختن تعصب‏هاى فرقه‏اى مى‏کند، دشمن تراشى‏هاى کاذب از شیعه براى سنى و از سنى براى شیعه، تفرقه‏افکنى میان دولت‏هاى مسلمان و کوشش براى‏تشدید اختلافات و تبدیل آن به دشمنى‏ها و معارضه‏هاى لاینحل، استفاده از سازمان‏هاى اطلاعاتى و جاسوسى براى تزریق فساد و فحشاء میان جوانان، همه و همه واکنش‏هاى سرآسیمه‏گون و آشفته در برابر حرکت متین و گام‏هاى استوار امت اسلامى به سوى بیدارى و عزت و آزادگى است«.

جنگ نرم در فضاى گفتمانى

اگرچه فضاى عملیاتى بین‏الملل به سمت دو قطبى شدن حرکت نمود، اما از آنجایى که هر عصرى جنگ مخصوص به خود را نیز مى‏سازد، مولفه‏هاى خاص عصر پست مدرن سبب شد تا جنگِ خاص این عصر با ابزارهایى نوین ظهور یابد. همانگونه که دوره پیشامدرن و مدرن، جنگ‏هاى خاص خود را رقم زدند، در دوره پست مدرن نیز، گفتمانى شدن جهان، عاملى شد تا این جنگ صلیبى در حوزه‏هاى معنایى آغاز گردد و پس از آن است که فاتح این حوزه مى‏تواند سربازهاى خود را براى فتح سرزمینى به میدان کارزار بفرستد.

به عبارت دیگر، هدف اصلى‏در این نبرد تغییر گفتمان حاکم بر حوزه ایمانى است و کارکردهاى جنگ نرم مهم‏ترین راهکار براى این پیروزى قلمداد مى‏شوند؛ یعنى پیروزى در جنگ نرم مقدمه‏اى است بر پیروزى در جنگ سخت که مى‏تواند هزینه‏هاى جنگ کلان و سخت را به شدت کاهش دهد و به مراتب تاثیرپذیرى بیشترى داشته باشد.

پیروزى در جنگ نرم، عبارت است از ایجاد ایستارها و ادراک‏هایى در راستاى منافع کشورهاى برتر. این ایستارها مى‏توانند از راه‏هاى گوناگونى تغییر یابند، که مهم‏ترین راهکار آن تبلیغ شاخصه‏هاى فرهنگى است که از طریق محصولات و بسته‏هاى فرهنگى مختلف به سایر نقاط جهان القا مى‏گردد. محتویات این بسته‏ها مى‏توانند شلوارهایِ جین غربی باشند و یا فیلم‏هاى هالیوودى و حتى مجله‏ها و کتاب‏هاى علمى، تخیلى و.... که به نوعى تبلیغ‏کننده آرمان‏هاى لیبرال در جهان غیر غربى باشند.

بنابراین در عصر پست مدرن، کشورها بایستى بر فضاى گفتمانى آن حاکمیت یابند تا بتوانند از این سلطه در راستاى شکل‏دهى به فضاى ادراکى موجود در درون جهان گفتمانى بهره‏بردارى نمایند؛ زیرا سلطه بر جهان گفتمانى برابر است با فتح جهان بدون ریخته شدن قطره خونى. به عبارت دیگر؛ یعنى فتحى خاموش در شب ظلمانى بى‏بصیریّتى.

فرایند شکل گیرى اسلام هراسى

تجربه آمریکا پس از جنگ جهانى دوم در مبارزه با کمونیسم و هزینه‏هاى هنگفت مادى و معنوى آن، که در برابر این کشور جلوه‏گر شد، سبب گردید تا در برابر دشمنى نوین که آفریده سیاست‏سازان آمریکایى است، به سبکى جدید نیروهایش را سازماندهى نماید. آمریکا با استفاده از امکانات سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، و... خود به منظور انسجام بخشیدن جهان غرب علیه جهانِ غیرمنسجمِ اسلام، پروژه دشمن‏سازى را در دستور کار خود قرار داد(متقى، همان، 86) و با استفاده از قدرت نرم توانست »اسلام هراسى« (ISLAMPHOBIA) را به عنوان کلیدى ترین دغدغه جهان غرب در قرن 21 معرفى کند.

وقوع حوادثى تروریستى، که مهم‏ترین آن حادثه یازده سپتامبر بود، موجب تکمیل شدن فرایند اسلام هراسى در غرب شد. همان‏گونه که آمارها نشان مى‏دهند، پس از حوادث 11 سپتامبر و انفجارهاى لندن، اسلام هراسى رشدى چشم‏گیر داشته و نمود این اسلام هراسى را مى‏توان در رفتار شهروندان اروپایى مشاهده نمود.

حمله به مراکز مسلمانان، درگیرى خیابانى با زنان محجبه، حمله به مردانى که چهره آنان به مسلمانان شبیه است، آزاررسانى به کودکان مسلمان در مدارس عمومى، (ابانلو، 1384) ترسیم کاریکاتورهاى موهن و نیز اخیرا قرآن‏سوزى کشیش آمریکایى، از جمله مواردى است که پس از شیوع پدیده اسلام هراسى به وقوع پیوسته است. طبق نظرسنجى اخیر نشریه »واشنگتن پست« نزدیک به 48 درصد از مردم آمریکا تصور خوبى نسبت به اسلام ندارند، که این رقم 10 درصد بیش از میزانى است که در نظرسنجى منتشر شده یک ماه پس از حملات 11 سپتامبر اعلام شده بود.(سراج، همان)

هر چند به بهانه مبارزه با تروریسم (اسلام) دو جنگ در منطقه خاور میانه به وقوع پیوست، اما آنچه که در این میان براى غرب از اهمیت برخوردار است، تغییر الگوها و ادراکات حاکم بر فضاى فکرى اسلام گرایان منطقه و جهان است. بنابراین، امریکا براى استمرار سلطه و هژمونى خود بر جهان نیازمند فتحِ جهان، همراه با آمریکایى سازى است و گستره ایمانى جهان اسلام مهم‏ترین مانع در برابر دست یابى به این هدف محسوب مى‏گردد.

پس از آن‏که غرب توانست »اسلام هراسى« را به عنوان دغدغه اصلى خود به افکار عمومى ساکنان نیم کره غربى القا کند -که تبلور عینى آن را مى‏توان در انجام حرکات نژاد پرستانه شهروندان غربى علیه شهروندان مسلمانان مشاهده نمود- در مرحله بعد مى‏بایست بتواند با اقناع افکار عمومى جهان اسلام مبتنى بر غیرانسانى (تروریستى) بودن آموزه‏هاى اسلامى، فرایند هژمون‏سازى و امپراتورى خود را تکمیل کند.

به عبارت دیگر، بایستى به انسان‏هایى که به وحدانیت خداوند و رسالت محمد(ص) به عنوان آخرین فرستاده او اقرار نموده‏اند، بقبولانند که اسلام سیاسى با مفاهیم مدرن؛ نظیر تکثرگرایى، دموکراسى و حقوق زنان [غربى] ناسازگار است (کوهن،2008) و برایند پذیرش الهیات اسلامى چیزى جز خشونت بنیادین نخواهد بود. این فرایند، همان نبرد صلیبى در عصر پست مدرن است که در بُعد گفتمانى و معنایى در حال شکل‏گیرى است.

همانگونه که امریکا در تجربه‏هایى؛ نظیر جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق، و... دریافت که با آتش افروزى نمى‏توان باورها را تغییر داد، به جنگ نرم روى آورد. بنابراین، گام دومى که آمریکا براى حفظ منافع ملى خود در جهان اسلام بایستى برمى‏داشت، اقناع افکار عمومى جهان اسلام براى پذیرش اندیشه‏ها و چارچوبه‏هاى فکرى آمریکایى بود.

این مرحله خود داراى دو فاز سلبى و ایجابى است؛ یعنى در ابتدا بایستى با مخدوش سازى هنجارها و ارزش هاى‏پذیرفته شده جهان اسلام، این قلمرو ایمانى را دچار خلأ تئوریک نماید و سپس با ترویج همزمان هنجارها و آموزه‏ها و ارزش‏هاى خود، به غربى سازى جهان اسلام اقدام کند. به عبارت دیگر، غرب پس از آن‏که توانست »خود« »self« را تعریف نماید و در پرتو آن »دیگرى« »other« را خلق نماید، به سمت شکل دهى نوع مبارزه با دشمن خود حرکت نمود.

اما از آن‏جایى که هر چه »دیگرى« از انسجام و شفافیت بیشترى برخوردار باشد، »خود« مى‏تواند منظم تر و منسجم تر عمل نماید، آمریکا با مانعى به نام منسجم نبودن حوزه ایمانى جهان اسلام مواجه گردیده است. بنابراین آنچه که در این بین از اولویت برخوردار است، ارئه تعریفى مشخص و معین از دشمن است. فعالیت‏هاى آمریکا براى معادل‏سازى اسلام با تروریسم و این‏که آموزه‏هاى قرانى مروج تروریسم‏اند، و هم‏چنین تعیین نمودن محور شرارت و اولویت بخشى به مبارزه با این محورها و... در همین راستا قابل ارزیابى مى‏باشد.

هرچند اسلام هراسى سبب دو نزاع نظامى در منطقه شده است، اما از آنجایى که طراحان اسلام هراسى مى‏دانند که رویارویى غرب معاصر با جهان اسلام نبردى است در حوزه جنگ نرم، لذا کارآمدترین ابزار در این نبرد، رسانه‏ها هستند؛ رسانه‏هایى؛ نظیر هالیوود که کارکرد اصلى آن پس از آغاز پروژه اسلام هراسى فعالیت در این عرصه بوده است (عباسى،1389) نقش مهمى را در شکل دهى به افکار عمومى غرب ایفا مى‏کنند.

هرچند اسلام هراسى سبب دو نزاع نظامى در منطقه شده است، اما از آنجایى که طراحان اسلام هراسى مى‏دانند که رویارویى غرب معاصر با جهان اسلام نبردى است در حوزه جنگ نرم، لذا کارآمدترین ابزار در این نبرد، رسانه‏ها هستند؛ رسانه‏هایى؛ نظیر هالیوود که کارکرد اصلى آن پس از آغاز پروژه اسلام هراسى فعالیت در این عرصه بوده است.

بنابراین، در فرایند مخدوش سازى هنجارهاى اسلامى و نقطه مقابل آن ترویج هنجارهاى غربى به منظور جایگزینى با فرهنگ و آموزه‏هاى اسلامى، رسانه‏هاى غربى اصلى ترین نقش را برعهده دارند؛ زیرا ایجاد ترس از اسلام یک صنعت جهانى است، که در بستر جهل رشد مى‏کند(کوهن، همان) و وظیفه جاهل و غافل نمودن مسلمان را هالیوود و سایر رسانه‏هاى غربى به دوش مى‏کشند.

به تعبیر »ادوارد سعید«: رسانه‏ها و کارشناسان آمریکایى و غربى، تعیین مى‏کنند که ما نسبت به بقیه جهان (دیگران) چه اندیشه‏اى داشته باشیم. این‏که ما به جاى بحث آکادمیک در مورد اسلام، تنها روزنامه نگارانى را مشاهده مى‏کنیم که خبرى را دست چین کرده و آن را مجددا گزافه پردازى نموده و در رسانه خود منتشر مى‏کنند. سعید، اسلام رسانه‏ها را کنشى یک جانبه مى‏داند که نشان مى‏دهد، آنچه اعراب و مسلمانان انجام مى‏دهند در بالاترین سطح عیوب ذاتى‏قرار دارد و آنها مردم را با ابزار رسانه، از اسلام مى‏ترسانند.

در بسیارى از موارد، نه تنها اسلام با بى دقتى آشکار ترسیم شده است، بلکه تبیین‏هاى قوم گرایانه بى در و پیکر، نفرت‏هاى فرهنگى و حتى نژادى و دشمنى‏هاى ژرف و در همان حال متناقض، و دلخواه نیز در این اطلاع رسانى‏ها مشاهده مى‏شود.(سعید،1379،ص 51). رسانه‏ها، عصبیت اسلامى و خشونت طلبى مسلمانان را به تصویر مى‏کشند، بدون آنکه مبنایى تئوریک در پس این صحنه‏ها باشد.

استناد به افراطى‏گرى‏هاى فرقه‏هایى؛ نظیر القاعده که به اجماع شیعه و سنى از اسلام راستین به دوراند، با ادعاهاى علم‏گرایى غربى و آزاداندیشى فاصله بسیار زیادى دارد. شهروندان امریکایى بدون آنکه فرصتى براى مطالعه دین اسلام داشته باشند؛ تنها مسحور افسون‏هاى رسانه‏هایى شده‏اند که رفتار افراطى بخشى از به ظاهر پیروان محمد(ص) را جلوه‏گرى مى‏نمایند. اگر چه در برخى مواقع در این فیلم‏ها سعى مى‏کنند تا به کلیت جامعه اسلامى احترام بگذارند و به همه آنها تروریست لقب ندهند اما به گونه اى کاملا زیرکانه تلاش مى‏کنند تا مسلمان بودن همه تروریست‏ها را اثبات نمایند.

اهداف اسلام هراسى

اگرچه مى‏توان اهداف کلى پروژه اسلام هراسى را در دو مساله تکمیل فرایند سلطه گرى آمریکا بر جهان اسلام و کنترل بیدارى نهضت اسلامى خلاصه نمود، اما بایستى خاطر نشان نمود که امریکا با تعقیب پروژه اسلام هراسى اکتساب اهداف دیگرى را نیز تعقیب مى‏نماید. مهم‏ترین اهدافى که امریکا در پرتو پروژه اسلام هراسى تعقیب مى‏نماید عبارتند از:

1. ایجاد تقابل مسیحیت با اسلام: اگر امریکا موفق شود که در فرایند پروژه اسلام‏هراسى، مسلمانان و همپاى آنها مسیحیان را وارد میدان مبارزه نماید، شاهد وقوع جنگى صلیبى خواهیم بود که شاید کنترل آن به زمان و نیز انرژى بسیارى نیازمند باشد. بنابراین، هوشیارى رهبران امت اسلامى در این بین مى‏تواند نقش موثرى ایفا نماید.

به عنوان مثال، در بحث قرآن سوزى که تنها از سوى یک کشیش افراطى اتفاق افتاد، مسلمانان جهان این عمل را صرفا رفتارى شخصى‏تلقى نمودند و آن‏را به تمام جامعه مسیحیت تعمیم ندادند و با پیروى از بیانیه‏هاى رهبران اسلامى، خود را از ورود به عرصه مبارزه‏اى بى‏ثمر رهانیدند. فراست مقام معظم رهبرى در مورد قرآن سوزى، از جمله مواردى است که قابل ذکر است و هوشیارى ایشان سبب شد تا آمریکا نتواند به اهداف مد نظر خود دست یابد.

2. مهار جمهورى اسلامى ایران: از آنجایى که تصمیم سازان آمریکایى به نقش کلیدى ایران در منطقه و جهان اسلام باور دارند و بازتاب‏هاى انقلاب اسلامى در جهان اسلام را مشاهده نموده‏اند، لذا اسلام هراسى را برابر با ایران هراسى در نظر گرفته‏اند تا به نوعى ایران را به انزوایى سیاسى کشانده و اعراب منطقه را از ایران دور نمایند. نظامى جلوه دادن فعالیت‏هاى هسته‏اى ایران، محور شرارت قرار دادن ایران، تاثیرات ایران بر حزب الله لبنان و... سبب شده تا ایران هراسى در امتداد اسلامى‏هراسى، جزء اهداف سلطه طلبانه آمریکا گردد.

3. جلوگیرى از رویکرد مردم غرب به اسلام: زمانى که انتشار قرآن کریم در امریکا به سرعت رشد پیدا مى‏کند و بر اساس آمار، سالانه 25 هزار نفر در امریکا مسلمان مى‏شوند، مثنوى مولانا که تفسیرى از قرآن کریم است در لیست پرفروش‏ترین کتاب‏ها در ایالات متحده قرار مى‏گیرد، براى رهبران کشور امریکا راهکارى باقى نمى‏ماند، جز آن‏که به فکر حفظ جامعه خود بر آیند.

وضعیت اروپا نیز به گونه اى پیچیده تر از امریکا است تاجایى که آمارها نشان مى‏دهند، ممکن است در دهه‏هاى آتى شاهد اروپایى مسلمان باشیم. ایجاد سازوکارى براى ممانعت از مهاجرت مسلمانان به غرب و نیز فراهم سازى امکانات مهاجرت معکوس و نیز جلوگیرى از مسلمان شدن مسیحیان غرب، از جمله اهدافى است که در چارچوب اسلام هراسى مى‏گنجد و اسلام هراسى مى‏تواند شیوه مناسبى براى تعدیل نمودن این فرایند محسوب گردد.

4. ممانعت از روند واگرایى اروپا نسبت به آمریکا: آمریکا با بهره‏گیرى از القاء خطر کمونیسم، موفق شده بود تا در طول جنگ سرد، غرب را به عنوان متحد استراتژیک در کنار خود حفظ نماید، که با فروپاشى شوروى سابق و منتفى شدن خطر کمونیزم، روند واگرایى اروپا نسبت به سیاست‏هاى آمریکا تدریجا آغاز گردید، که ادامه این روند، آمریکا را در مناسبات بین‏الملل و مهار چالش‏هاى پیش رو تنها مى‏ساخت. بر اساس اسلام هراسى و اسلام ستیزى در واقع بازار بیگانه هراسى را به عنوان یک الزام براى حفظ وضع موجود و همراهى اروپا با سیاست‏هاى آمریکا فراهم مى‏سازد.(سراج همان).

اگرچه مى‏توان براى اسلام هراسى اهداف دیگرى را نیز ذکر نمود، اما ذکر چند نمونه، صرفا جهت اهمیت اجراى این پروژه براى غرب کافى است. بنابراین، اسلام هراسى فرایندى است که در راستاى دو قطبى شدن جهان پس از جنگ سرد براى مقابله نرم با اسلام و مسلمانان آغاز شده و به عبارت دیگر، با نگاهى تاریخى به روابط اسلام و غرب از آغاز تاکنون این نتیجه قابل برداشت است، که نزاع، امرى دائمى و اجتناب ناپذیر بوده، هر چند شکل و نوع آن تغییر یافته و در هر دوره‏اى نوع خاصى از درگیرى با ابزارهاى خاص آن وجود داشته است.

در فرایند مبارزه غرب با جهان اسلام، موانعى وجود دارد، که مهم‏ترین مانع در این مسیر براى غرب، غیرمنسجم بودن جهان اسلام به علت نامحدود بودن حیطه جغرافیایى- که حتى مى‏تواند کشورهاى غربى را نیز در بر گیرد- و نیز نامحدود بودن حوزه ایمانى آن است؛ به این معنا که طیف‏هاى وسیعى از مذاهب مختلف اسلامى را در بر مى‏گیرد.

هر چند اسلام گرایان رادیکالى، نظیر القاعده به عنوان خط مقدم این نبرد معرفى شده‏اند، اما نوک پیکان این تهاجم به سمت تشیع و آموزه‏هاى آن است؛ زیرا آمریکا توانسته است اکثر کشورهاى مسلمان نشین غیر شیعى را با اجراى سیاست‏هاى خاصى فتح نماید. به عبارت دیگر، آنچه که به طور مستقیم برایند پروژه اسلام هراسى مى‏باشد، مسئله ایران هراسى است، که امریکا در صدد است تا مستحکم‏ترین سنگر ایمانى در جنگ صلیبى را در حوزه جنگ نرم فتح نماید.

منابع:

1. متقى، ابراهیم، رویارویى غرب معاصر با جهان اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، 1387.

2. انصارى، محمد مهدى، از اسلام هراسى تا سونامى اسلامى.باشگاه اندیشه، 1385.

3. عباسى، حسن، اسلام هراسى کارکرد اصلى هالیوود، به نقل از جوان آنلاین، 89/2/16.

4. ادوارد، سعید، اسلام رسانه‏ها، ترجمه اکبر افسرى، تهران، نشر توس، 1379، ص 51.

5. کوهن، راجر،باشگاه اندیشه 1387/04/17 T، به نقل از نیویورک تایمز 26 ژوئن 2008.

6. ابانلو، مژگان، میراث شوم بن لادن، همشهرى، 1384/5/5.

7. سراج، رضا، موج سوم اسلام هراسى، خبر گزارى فارس، 87/12/14.

رسول نوروزی

منبع:ماهنامه پگاه حوزه،شماره297

 

سه شنبه 30 آبان 1391  8:27 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها