مردي پس از قتل دختر ۲۲ساله اش، با پليس تماس گرفت و ضمن اعتراف به ارتکاب جنايت گفت: خنجر را من در قلب دخترم فرو کردم!
به گزارش خراسان، چند ماه قبل دختري به عقد پسر جواني درآمد تا پس از فراهم شدن مقدمات عروسي، جشن ازدواجشان برگزار شود اما هنوز مدت زيادي از دوران نامزدي اين دختر نگذشته بود که او متوجه شد همسرش اعتياد شديدي به موادمخدر دارد به طوري که کارتن خواب شده است. اين دختر با مشاهده وضعيت همسر آينده اش تصميم به طلاق گرفت و بدين ترتيب پرونده اي در محاکم قضايي تشکيل شد.
هنوز دادگاه حکم طلاق را صادر نکرده بود که دختر جوان با ابراز محبت يکي از بستگانش مواجه شد و تصميم گرفت زندگي جديد خود را با «م» آغاز کند. تا اين که مدتي بعد موفق شد از جوان کارتن خواب طلاق بگيرد. پدر ۶۰ساله اين دختر نيز که در جريان علاقه يکي از بستگان به دخترش قرار گرفته بود با وساطت افراد ديگر فاميل با ازدواج دخترش با «م» موافقت کرد و بدين ترتيب دختر جوان به عقد پسر مورد علاقه اش درآمد. آن ها قرار گذاشتند تا پس از گذشت چند روز از عقد غيررسمي و آماده شدن شرايط، به طور رسمي اقدام به ثبت رسمي ازدواج بکنند اما پس از سپري شدن مهلت مقرر، «م» به تعهد خود عمل نکرد و از ثبت رسمي ازدواج خودداري کرد. دختر جوان که ديگر مستاصل شده بود دست به دامن قانون شد و شکايتي را عليه «م» در دستگاه قضايي مشهد مطرح کرد. قرار بود دادگاه به پرونده شکايت اين دختر از پسر مورد علاقه اش در آخرين روزهاي آبان ماه رسيدگي کند.
هنوز يک روز به تاريخ برگزاري دادگاه باقي مانده بود که دختر جوان چاقويي را برداشت و به پدرش گفت: مي خواهم «م» را به قتل برسانم! پدر که عصبانيت دخترش را ديد دقايقي را با او به گفت وگو پرداخت و گفت: تو شکايت کرده اي پس بگذار قانون به خواسته ات رسيدگي کند! سخنان پدر موجب شد تا دختر عصباني، خانه را به مقصد نامعلومي ترک کند. پدر با اطلاع دادن موضوع به دختر ديگرش، از آنان خواست تا براي يافتن دختر جوان اقدام کنند در نهايت با تلاش اعضاي خانواده، دختر در حالي به منزل پدرش بازگشت که مادرش نيز در بيمارستان به سر مي برد.اما اين دختر همچنان بر قتل نامزدش اصرار مي ورزيد و پدر سعي مي کرد او را آرام کند در همين حال ناگهان دختر جوان چند عدد قرص و مقداري پودر که داخل پوسته گردو قرار داشت را از داخل کيفش بيرون آورد و آن ها را در دهانش ريخت و گفت: ديگر خسته شده ام، خودم را مي کشم! اين ها هم مرگ موش بود!! اين جملات مرد ۶۰ساله را تکان داد او دختر ديگرش را صدا کرد و بدين ترتيب اعضاي خانواده براي نجات او از مرگ تلاش کردند آنها با استفاده از داروهاي خانگي موفق شدند دختر جوان را از مرگ نجات دهند وقتي او بهبودي خود را به دست آورد چند ساعت بيشتر به برگزاري جلسه دادگاه نمانده بود.پدر گفت: حالا که حالت بهتر شده، لباس هايت را بپوش تا به جلسه دادگاه برسيم. ولي دختر مذکور باز هم بر خواسته اش مبني بر قتل «م» اصرار کرد. پدر که ديگر از سماجت هاي دخترش خسته شده بود ناگهان خنجري را برداشت و چند ضربه عميق و کشنده بر پيکر دخترش وارد آورد. او سپس خنجر را در قلب دخترش فرو برد و آن را رها کرد. دختر جوان درحالي که خون از نقاط مختلف بدنش مي ريخت به ديوار تکيه داد و در همان حال جان سپرد. مرد ۶۰ساله پس از ارتکاب جنايت، با رئيس پاسگاه محل تماس گرفت و از قتل دخترش سخن گفت.
رئيس پاسگاه با شنيدن اين اظهارات، بلافاصله به همراه گروهي از ماموران انتظامي، راهي منزل اين مرد در يکي از روستاهاي اطراف شمال مشهد شد. ماموران با ديدن خنجري بر قلب دختر جوان، صحنه جنايت را حفظ کردند و مراتب را به قاضي علي موحدي راد (قاضي ويژه قتل عمد) اطلاع دادند. عقربه هاي ساعت ۱۱ظهر را نشان مي داد که مقام قضايي به همراه کارآگاهان پليس جنايي و گروه بررسي صحنه جرم عازم روستاي مذکور شد.پدر در کنار جسد دخترش ايستاده بود و با صراحت به سوالات مقام قضايي پاسخ مي داد. او ضمن شرح اين ماجرا اضافه کرد: مقصر اصلي دخترم بود ديگر از دست کارهاي او خسته شده بودم. ديگر تاب تحمل کارهاي او را نداشتم به همين خاطر هم او را با خنجري که داشتم به قتل رساندم.
اين گزارش حاکي است: در پي اعترافات صريح متهم، «قاضي موحدي راد» دستور بازداشت وي را صادر کرد و جسد دختر جوان نيز به پزشکي قانوني حمل شد.