وجود منابع سرشار نفت، گاز و همچنین تاثیرگذاری بر بحران اسرائیل ـ فلسطین،وجود کشورهای در چالش با ایالاتمتحده،و سرنوشت ابهام آلود هم پیمانان آمریکا در منطقه،خلیجفارس را در استراتژیهای کاخسفید،از اهمیتی مضاعف برخوردار میگرداند.
چکیده :
خلیج فارس در طول تاریخ همواره به دلایل گوناگون مورد توجه قدرتهای جهانی بوده است . با پایان جنگ جهانی دوم و خروج ایالات متحده آمریکا از استراتژی انزواگرایی و - به تدریج با خروج نیروهای انگلستان از خلیج فارس-این کشور تاکنون به حوزه خلیج فارس نگاه ویژه ای داشته است . سه سطح تحلیل را می توان برای تبیین عملکرد آمریکا در این حوزه در نظر گرفت ؛ ابتدا از منظرکشورهای حوزه خلیج فارس ، دوم از نگاه رقبای فرا منطقه ای ایالات متحده و در نهایت از زاویه دید درونی آمریکا به خلیج فارس . بنابراین این مقاله به دنبال کشف منطق هایی است که ایالات متحده آمریکا بر اساس آن به خلیج فارس می نگرد و سیاستهای خود را بر مبنای آن در این حوزه ژئواستراتژیک تبیین می سازد .
واژگان کلیدی : خلیج فارس ، سیاست خارجی ، انزواگرایی ، برتری جویی ، واقع گرایی ، لیبرالیسم ، بین الملل گرایی لیبرال و ضد امپریالیسم
مقدمه (طرح مساله ):
در دهههاى گذشته، بدون تردید خلیجفارس یکى از مهمترین و حساسترین مناطق جهان به لحاظ ژئوپلیتیکى ومحاسبات ژئواستراتژیک بوده است. خلیجفارس به عنوان یک شاهراه بازرگانى، از روزگاران گذشته مطرح بوده است. از زمان گسترش قدرت امپراتوریهاى بزرگ در باختر جهان همانند یونانیان، مقدونیان، رومیان و نهایتا هخامنشیان و ساسانیان، نقش و اهمیت خلیجفارس بیشتر مىشود.
با گسترش حاکمیت غرب برسراسر منطقه خاورمیانه، خلیجفارس نقش خود را به لحاظ بازرگانى و ارتباطات تجدید کرد. در این چارچوب با بسط و گسترش رقابتهاى سیاسى ـ استراتژیک قدرتهاى اروپایی در مشرق زمین(نیمکره شرقى) منطقه خلیجفارس هم به عنوان یک شاهراه بازرگانى و هم به عنوان یک حلقه استراتژیکى مورد توجه قرار گرفت.(مجتهدزاده : 1373 : 11)
ازسوى دیگر منطقه خلیجفارس با توجه به دارابودن منابع عظیم انرژى، دارابودن مهمترین خطوط کشتیرانى و همینطور دارابودن منابع عظیم شیلاتى بهویژه مروارید و منابع بسیار غنى کانى و معدنى از مهمترین و حساسترین مناطق دنیا به حساب مىآید. در ارتباط با ذخایر انرژى، این منطقه با داشتن منابع عظیم نفت و گاز، همواره مورد توجه کشورهاى بزرگ بوده است.(دیلیپ : 1380 : 167-155 ) از سال 1908 میلادى، زمانى که اولین چاه نفت در مسجد سلیمان به نفت رسید، اهمیت نوین جهانى خلیجفارس شروع شد.
کشورهاى حاشیه خلیجفارس شامل ایران، عربستان، عراق، کویت، بحرین، امارات و قطر هستند که به جز بحرین، بقیه جزو اعضاى سازمان کشورهاى صادرکننده نفت(اوپک) هستند. این منطقه با داشتن 622 هزار میلیون بشکه نفت خام، مهمترین ذخیره و مخزن نفتى جهان را به خود اختصاص داده است.
این مقدار که 63درصد ذخایر شناخته شده جهان را تشکیل مىدهد، درتامین انرژى آینده جهان نقش اصلى را برعهده دارد، چرا که بهرغم تلاشهاى بهعمل آمده براى تهیه جایگزینهاى انرژى به جاى نفت، این عنصر حیاتى همچنان درصدر سبد مصرفى انرژى جهان قرار داشته و براساس اظهارنظر کارشناسان مربوطه، در آینده نیز این جایگاه محفوظ خواهد ماند.
به عبارت دیگر، بیش از نیمى از ذخایر نفتى دنیا در این منطقه قرار دارد و این منطقه رتبه اول ذخایر اثبات شده نفت جهان را به خود اختصاص داده است. در بین کشورهاى حوزه خلیجفارس، عربستان سعودى با داشتن حدود 36درصد از ذخایر اثبات شده نفت منطقه، رتبه اول و ایران با داشتن حدود 18درصد از این سهم، مقام دوم را در این منطقه به خود اختصاص دادهاند.
در پایان سال 2003 میلادى، این کشورها با داشتن حدود 718 میلیارد بشکه ذخایر اثبات شده نفت خام، بیش از 63 درصد کل منابع جهانى نفت خام را در اختیار داشتند. همچنین این کشورها به همراه بحرین، در پایان سال 2003 حدود 70 تریلیون مترمکعب ذخایر اثبات شده گاز طبیعى(معادل 40 درصد ذخایر جهانى گاز طبیعى) را در اختیار داشتند.
مقصد صادرات نفت خلیجفارس نیز در درجه اول کشورهاى صنعتى غرب یعنى آمریکا، اروپاى غربى، ژاپن و در درجات بعدى کشورهاى آسیاى جنوب شرقى است. به طورکلى نفت منطقه خلیجفارس به کشورهاى آمریکاى شمالى، اروپاى غربى، ژاپن و آسیا پاسیفیک صادر مىشود. بررسیهاى بهعمل آمده نشان مىدهد که، خلیجفارس در آینده نقش مهمترى در تامین انرژى جهان به عهده خواهد داشت و به تبع آن، وابستگى کشورهاى صنعتى غرب و آمریکا به نفت منطقه خلیجفارس افزایش خواهد یافت؛ زیرا منابع نفتى دریاى شمال و ذخایر ایالاتمتحده بهتدریج کاهش و درمقابل، مصرف انرژى آنان افزایش خواهد یافت.
با وجود حضور پررنگ منطقه خلیجفارس در بازارهاى جهانى انرژى، این منطقه هنوز جایگاهى متناسب با توان بالقوه خود در اختیار ندارد. به طورىکه با وجودیکه کشورهاى منطقه در سال 2003 میلادى بیش از 63 درصد ذخایر اثبات شده نفت خام جهان را در اختیار داشتهاند، منتهى فقط در حدود 27درصد تولید جهانى و 41 درصد صادرات نفت خام جهان به این کشورها تعلق دارد. همینطور این کشورها با وجود در اختیار داشتن حدود 40 درصد از ذخایر اثبات شده گازطبیعى، تنها کمتر از 9 درصد از تولید جهانى آن را در اختیار دارند.(ماهنامه اقتصاد ایران : 1383 : 65-64)
باتوجه به نکات فوق مشخص مىشود که بر اهمیت منطقه خلیجفارس در گذر زمان افزوده شده است. به همین جهت در طول دهههاى پایانى قرن بیستم و سالهاى آغازین هزاره سوم منطقه خلیجفارس بیش از گذشته درگیر مسائل مختلف بینالملل بوده است و همین امر خود ناشى از توجه بیش از حد قدرتهاى ذىنفوذ بینالمللى بر این منطقه حساس از جهان مىباشد.
در این راستا منطقه مزبور طى دهههاى اخیر شاهد وقایعى مانند جنگ ایران وعراق، [1] تهاجم عراق به خاک کویت و انضمام این کشور به خاک خود [2]، حمله ائتلافات بینالمللى به رهبرى آمریکا براى اخراج عراق از خاک کویت و رفع اشغال این کشور [3]، برقرارى تحریمهاى بینالمللى بر علیه عراق از سوى شوراى امنیت سازمان ملل متحد در طول دهه 1990، و نهایتا حمله آمریکا و انگلیس به عراق به بهانه خلع سلاح رژیم بعث عراق تحت رهبرى صدام حسین از سلاحهاى کشتارجمعى بوده است.
همانطور که پیش تر اشاره شد موقعیت ژئوپولتیک و ژئواکونومیک منطقه سبب شده است قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در مورد حضور و تسلط بر این نقطه از کره خاکی رقابت و منازعه داشته باشند. زمانی پرتغالیها و زمانی انگلیسیها سعی بر حفظ و کنترل این آبراه استراتژیک داشتند. خروج انگلیس از شرق کانال سوئز در سال 1968 که شامل منطقه خلیج فارس نیز میشد این فرصت را به ایالات متحده داد تا در کوران جنگ سرد سعی کند مانع تسلط رقیب بر منطقه گردد. از این زمان به بعد آمریکا همواره در تحولات منطقه حضور و نقش داشته است.
با فروپاشى ابرقدرت شرق و پایان جنگ سرد، تداوم کنترل موثرتر، گستردهتر و چند بعدی خلیجفارس از سوی ایالات متحده در راستای اهدافى همچون تامین منافع غرب، ایجاد حصار بر سر راه نفوذ انقلاب اسلامى در منطقه، حفظ امنیت کشورهای متکی به آمریکا و تضمین جریان نفت به غرب به خصوص پس از تهاجم عراق به کویت (به عنوان متحد استراتژیک آمریکا)، پیگیری گردید که نهایتا با تهاجم آمریکا به افغانستان و عراق وارد مرحله نوین امنیتى خود شده است.
طی دهههای گذشته، برخی روندها در خلیجفارس ویژگیهای منحصر بفردی برای این منطقه بوجود آوردهاند که به طور خلاصه میتوان به برخى از آنها اشاره داشت. از جمله این روندها، تلاش مداوم برای برقرای ثبات و امنیت توسط قدرتهای بزرگ در راستای برقراری جریان نفت و انرژی و تضمین منافع اقتصادی، سیاسى و امنیتى این قدرتها میباشد.
در واقع دلایل ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک سبب گردیده است تا ثبات و امنیت خلیجفارس همیشه در دوران پس از جنگ جهانی دوم و به ویژه طی سالهای اخیر در دستورکار قدرتهای بزرگ به خصوص آمریکا قرار گیرد. این تلاشها عمدتا از طریق حضور مستقیم نظامی، ایجاد ژندارم در منطقه و آمادگى واکنش سریع صورت گرفته است.(انصاری : 1381 : 32) علیرغم این تلاشها، هیچگاه ترتیبات امنیتی در منطقه خلیجفارس به دلیل چشمپوشى نسبت به واقعیتها و ساختارهای موجود، به موفقیت جدی دست نیافتهاند.(راثمل و دیگران : 1382 : 29)
اختلافات مرزی و جغرافیایى میان کشورهای منطقه بر عدم ثبات و ناپایداری امنیت در خلیجفارس افزوده است. همچنین در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران که بنیانگذاری نظام جمهوری اسلامى به منظور پیشبرد حاکمیت مردم را به عنوان موجی در جهت رشد فرایند دموکراتیزاسیون در منطقه سبب گردید، نوعی ناپایداری سیاسى ناشی از تقاضای مشارکت مردم در روند قدرت به ویژه برای کشورهای حاشیه خلیجفارس به ارمغان آورد.
این موج که نظامهای سیاسی سنتى و شیخنشین در خلیجفارس را با ضرورتها و مطالبات جدید سیاسی و تقسیم قدرت روبرو میکرد، در فرایند جهانی شدن تسریع شد و از جمله بسترهایی را فراهم کرد که زمینه دخالت و حضور آمریکا برای پیشبرد دموکراسى در پی داشت.(احمدیان :1377: 20-18)
بدون تردید به دلایل متعدد، خلیج فارس مورد توجه استراتژیستهای آمریکایی بوده و در اوج جنگ سرد جلوگیری از نفوذ کمونیسم به کشورهای منطقه از اهداف اصلی ایالات متحده بوده است. به عبارتی خلیج فارس دارای موقعیتی بینظیر نزد استراتژیستهای آمریکایی است که تنها، مناطق و مباحثی مانند فلسطین و چالش اسرائیل ـ فلسطین با آن برابری میکند. وجود منابع سرشار نفت، گاز و اتکای شدید غرب بر آن و همچنین تاثیرگذاری بر بحران اسرائیل ـ فلسطین، وجود کشورهای در چالش با ایالاتمتحده، بازار مصرف غنی و سرنوشت ابهام آلود همپیمانان آمریکا در منطقه، خلیجفارس را در استراتژیهای کاخسفید، از اهمیتی مضاعف برخوردار میگرداند.
مقاله حاضر از یک مقدمه کوتاه و دو بخش اصلی و نتیجه گیری پایانی تشکیل شده است . در بخش اول منطق های حاکم در سیاست خارجی آمریکا ( برتری جویی، واقع گرایی ،انزواگرایی ، لیبرالیسم ، بین الملل گرایی لیبرال و ضد امپریالیسم افراطی ) مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد . در بخش دوم نیز به بررسی تاریخی سیاست خارجی آمریکا در حوزه خلیج فارس (از دوران ریاست جمهوری نیکسون تا باراک اوباما ) پرداخته شده است .
بخش اول - منطق های سیاست خارجی آمریکا
یک منطق تصور نقش جهانی مناسب ایالات متحده و یا راهبرد سیاست خارجی این کشور مبتنی بر برداشت از قدرت ایالات متحده ، منافع ملی اش و تعهدات اخلاقی اش است .(کالاهان : 1387: 18) ما منطق سیاست خارجی را به عنوان مفهوم سامان بخش عملکرد آمریکا در حوزه خلیج فارس می دانیم .
منطق سیاست خارجی ، ایدئولوژی یا جهان بینی ای را مطرح می سازد که شمار محدودی از اندیشه ها در مورد الف) اهداف یا راهبرد اصلی سیاست خارجی آمریکا در خلیج فارس ، ) محتوای منافع ملی آمریکا در خلیج فارس ، ج) ماهیت و میزان قدرت آمریکا در خلیج فارس و د) گوهر و اهمیت الزامات اخلاقی آمریکا در خلیج فارس را در بر می گیرد که یکدیگر را به طور متقابل تقویت می کنند .
هر یک از 6 منطق برتری جوئی [4] ، واقع گرائی [5] ، انزواگرائی [6] ، لیبرالیسم [7] ، بین الملل گرائی لیبرال [8] و ضد امیریالیسم افراطی [9] ، که در این مقاله مطرح می شوند مدلی برای روابط بین المللی خلیج فارس پدید می آورد و تفسیری از منافع ملی ، قدرت ، الزامات اخلاقی و بایسته های راهبرد اساسی آمریکا در خلیج فارس را شکل می دهد .
با توجه به ساختار حکومتی آمریکا ، همواره مناظرات زیادی بین نمایندگان کنگره و حتی مشاوران کاخ سفید در مورد اتخاذ یک سیاست در مقابل یک کشور و یا مجموعه ای از دولت ها و یا نقش بین المللی آمریکا در می گیرد و این تضاد دیدگاه بین دولتمردان آمریکائی مباحث عمیق تری در مورد تفاسیر متفاوت از ماهیت جهان و نقش آمریکا را نشان می دهد.
فرض ما در این مقاله این است که 6 منطق یاد شده ، بنیان مناظرات و تصمیمات نقش بین المللی ایالات متحده را در عرصه نظام بین الملل به طور عام و حوزه خلیج فارس به طور خاص را شکل خواهند داد . با این تفاسیر ؛ مطالعه منطق سیاست خارجی ، بررسی دقیق تری از روابط خارجی ایالات متحده در خلیج فارس را به دست می دهد . ( کالاهان : 29-28 )
ماهیت منطق سیاست خارجی
هر منطق سیاست خارجی شامل 4 عنصر اساسی است : 1- تجویز راهبرد اساسی سیاست خارجی یا نقش جهانی کشور (آمریکا) 2- تحلیل منافع ملی ایالات متحده ، 3- تفسیر قدرت ایالات متحده 4- نوع نگاه به اصول اخلاقی ( کالاهان : 30 )
راهبرد سیاست خارجی
در مورد تصمیم گیری در مورد نقش جهانی آمریکا در خلیج فارس می توان به ابعاد ذیل اشاره کرد :
1- سطح درگیر شدن در منطقه ؛ فعال یا منفعل و محدودیت ها و مقدورات در این خصوص
2- اولویت ها : مهم ترین اهداف آمریکا در این منطقه کدامند ؟
3- یک جانبه گرائی – چند جانبه گرائی و رهبری
4- نظامی گری ، سیاست خارجی آمریکا در این منطقه چگونه و تا چه میزان باید به توان نظامی متکی باشد؟
5- سیاست خارجی مداخله گرایانه یا پیگیری سیاست عدم مداخله در ساختارها و فرآیندهای کشورهای منطقه
6- از لحاظ اقتصادی ایالات متحده در این منطقه چه راهبردی را باید در پیش بگیرد ( کالاهان: 31-30 )
منافع ملی
عنصر دوم منطق سیاست خارجی آمریکا تهیه سیاهه ای از منافع بر اساس تفسیر از ماهیت سیاست جهان است . پرسش های ذیل ، تفسیر از منافع ملی را مشخص می سازد :
1- منطق نظام بین الملل آنارشیک است یا مبتنی بر همکاری است ؟
2- دولت بازیگر اصلی نظام بین الملل هستند یا سازمان های فراملی ؟
3- شرایط محدود کننده و تضعیف کننده جنگ کدامند ؟ ( کالاهان:31 )
قدرت
عنصر سوم منطق سیاست خارجی ، قدرت است . والتر لیپمن 1معتقد است که « یک دولتمرد باید بین اهداف و ابزار هایش توازن برقرار نماید . اگر اینکار را انجام ندهد وارد مسیری خواهد شد که به فاجعه منتهی می شود .» ( lippmann :1943 : 9-10) بنابراین با توجه به منافع ایالات متحده ، تصور از قدرت ایالات متحده با نوع نگرش نسبت به ماهیت جهان پیوند دارد . در این زمینه پرسشهای ذیل اساسی اند :
1- قدرت تا چه میزان به توان نظامی متکی است؟
2- قدرت نرم مهم است یا قدرت سخت ؟
3- ایالات متحده به چه میزان قدرت در خلیج فارس نیاز دارد و تا چه حد از آن برخوردار است ؟
4- چگونه نقش بین المللی آمریکا قدرتش را تقویت یا تضعیف می کند ؟
اصول اخلاقی
در این زمینه پرسش های ذیل اساسی اند :
1- اصول اخلاقی چه نقشی را باید در مباحث بین المللی بازی کند ؟
2- الزامات اساسی بین المللی ایالات متحده کدامند ؟( کالاهان: 32 )
با توجه به مطالب بالا می توان گفت که این 4 عنصر یکدیگر را می سازند و مکمل همدیگر هستند. منطق ها همانند تمام نظام های فکری ، گرایش به سازگاری درونی دارند ، اما انسجامشان مبتنی بر نظم سلسله مراتبی اندیشه ها نیست . در عالم عقلانی ، عنصر اول یعنی تجویز نقش یا راهبرد از دیگر عناصر پدید می آید ؛زمانی که منافع ، قدرت و الزامات اخلاقی و محدودیت های ایالات متحده مشخص شده باشد ، راهبرد سیاست خارجی منطقاً از آن پدید می آید . ( کالاهان : 32 )
پی نوشت :
1- این جنگ با تهاجم عراق به خاک ایران به بهانه اختلاف مرزی بر سر 80 کیلومتر مرز آبی دو کشور در اروند رود از سپتامبر 1980 میلادی تا جولای 1988 بهطول انجامید و نهایتا با پذیرش قطعنامه 598 سازمان ملل متحد از سوی ایران پایان پذیرفت.
2- عراق در اوت 1991 به کویت حمله و تنها در مدت 13 ساعت خاندان سلطنتی کویت را به ریاض فراری داده و ارتش 12 هزار نفری کویت را تقریبا مضمحل کرد و این کشور را بهعنوان «استان نوزدهم»، ضمیمه خاک خود کرد
3- س از اشغال خاک کویت توسط عراق، شورای امنیت سازمان ملل متحد طی قطعنامههای متعدد مدت زمان معینی را بهعنوان ضربالاجل برای عراق بهمنظور تخلیه خاک کویت و رفع اشغال این کشور اختصاص داد که در نهایت با توجه به ادامه اشغال کویت توسط عراق و تن ندادن به قطعنامههای شورای امنیت، نیروهای متشکل از ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا، به عراق حمله و این کشور را مجبور به خروج از خاک کویت کردند. مراجعه کنید به: علی آهنی، فرانسه و مجامع بینالمللی در برابر بحران خلیجفارس (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372)
[4]- Hegmonism
[5] -Realism-
[6]- Isolationism
7-Libera lism
8-Liberal Internationalism
[9] -Radical Anti –zmperia lism
10-Walter lippmann
منابع :
الف- منابع فارسی
1- مجتهدزاده، پیروز. «کشورها و مزرها در منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس»، تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى.1373؛
2- هیرو، دیلیپ. «نفت خلیج فارس و اقتصاد جهان غرب» ، ترجمه جمشید زنگنه، مجموعه مقالات دهمین همایش بینالمللى خلیجفارس، تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى،1380؛
3- م.ح. انصاری. «امنیت در خلیجفارس: تحول یک مفهوم»، ترجمه پریسا کریمىنیا، ماهنامه نگاه، سال سوم، شماره 22، اردیبهشت 1381؛
4- راثمل، اندرو و دیگران. «سیستم امنیتى جدید خلیجفارس»، ترجمه پریسا کریمینیا، ماهنامه نگاه، سال چهارم، شماره 37، مرداد 1382؛
5- احمدیان، قدرت . «خلیجفارس: رژیم امنیتى یا معضل امنیتى»، فصلنامه خاورمیانه، سال ششم، شماره اول، بهار 1377؛
6- کالاهان ، پاتریک.«منطق سیاست خارجی آمریکا »، ترجمه داود غریاق زندی و دیگران ، تهران : پژوهشکده مطالعات راهبردی ، 1387؛
9- ماهنامه اقتصاد ایران، «آینده نفت وگاز خلیج همیشه فارس»، سال هفتم، شماره 72،1383؛
10-Walter lippmann , u.s . foreign policly : shield of the republic (Boston:little,brown and company ,
1943)
جعفر عظیم زاده
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی