زوج جوان و دوستشان متهم هستند زني ثروتمند را به قتل رسانده و پولهايش را به سرقت بردهاند. هرچند اين زوج در بازجوييها اتهام را قبول كردند اما در دادگاه مدعي شدند سارق هستند نه قاتل.
به گزارش جام جم نماينده دادستان ميگويند دلايل زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد اين زوج قاتل هستند و بايد براي آنها مجازات در نظر گرفته شود.
او در مورد جزئيات اين قتل ميگويد: يك سال قبل ماموران متوجه شدند زني ميانسال در خانهاش به قتل رسيده است. وقتي تحقيقات آغاز شد، پليس متوجه شد اين زن با مردي جوان در ارتباط بوده و آخرين تماسهايشان اين موضوع را ثابت ميكند.
پليس تحقيقات خود را آغاز كرد و متوجه شد مرد جوان كه مهياد نام دارد، مدتي قبل ازدواج كرده و چند بار با همسر جوانش مريم به خانه زن ميانسال آمده است. با اين حال از آنجا كه اين زوج متواري شده بودند، پليس نتوانست بلافاصله آنها را بازداشت كند.
همزمان با آغاز تحقيق براي دستگيري اين زوج، زندگي خصوصي مقتول مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد اين زن آرايشگري بينالمللي است و به كشورهاي مختلف سفر ميكند و تعدادي از فرزندانش هم در خارج از كشور زندگي ميكنند.
او ميلياردها تومان وجه نقد و مقدار زيادي طلا در خانه داشته كه همزمان با مرگش ربوده شده است. همچنين مشخص شد زن ميانسال تنها زندگي ميكرده و گاهي يكي از فرزندانش به ديدنش ميآمده است و اتفاقا همان فرزند هم جسد مادر را پيدا كرده است.
در تحقيقات بعدي مشخص شد اين زن ابتدا با مادهاي بيهوشكننده كه در خونش پيدا شده بود، بيهوش شده و بعد او را با روسري خفه كردهاند.
چند روز بعد زوج جوان بازداشت شدند و مورد بازجويي قرار گرفتند. آنها به قتل اقرار كردند و جزئيات را توضيح دادند.
مشخص شد مهياد به طمع اموال مقتول دست به اين كار زده است. او بعد از ورود به خانه زن ثروتمند از آنجا كه نتوانسته پول مورد نظرش را از او بگيرد، با وي درگير شده و سپس او را كشته است و در اين ميان همسرش هم او را ياري كرده است.
نماينده دادستان تهران ادامه ميدهد:در ادامه تحقيقات مشخص شد فرد ديگري هم در اين قتل نقش داشته كه از دوستان مهياد بوده است. او يك روز بعد از قتل به همراه دوستش به خانه زن مقتول رفته و با باز كردن گاوصندوق ميلياردها تومان پول و طلا از خانه آن زن سرقت كرده است.
با دستگيري اينمرد، ابعاد ديگر ماجرا روشن و پرونده تكميل شد. با توجه به مدارك موجود و تطبيق گفتههاي متهمان باواقعيت و مدارك و شواهد موجود در پرونده، دلايل از نظر دادسرا كافي است و آنها مجرم هستند.
ما بيگناهيم
مهياد، متهم رديف اول اين پرونده قتل را انكار ميكند و ميگويد قاتل كس ديگري است. او ميگويد، همدستش مرتكب اين قتل شدهاست و او و همسرش بيگناه هستند.
چه مدتي بود مقتول را ميشناختي؟
چندسالي ميشد. من از دوران مجرديام او را ميشناختم.
باهم ارتباط داشتيد؟
بله وقتي ايران بود، با هم ارتباط داشتيم. او خيلي از من بزرگتر بود، با اين حال هر وقت به ايران ميآمد، همديگر را ميديديم.
چرا با زني كه بسيار از تو بزرگتر بود رابطه برقرار كرده بودي؟
شايد به اين دليل كه ثروتمند بود. بعد متوجه شدم اين رابطه به جايي نميرسد به همين علت او را كنار گذاشتم.
نظر زن آرايشگر در اين باره چه بود؟
او هم ميدانست كه اين رابطه به جايي نميرسد اما نميخواست قبول كند و ميگفت ما ميتوانيم خوشبخت باشيم، البته معتقد بود من اين رابطه را به هم خواهم زد.
او چقدر از تو بزرگتر بود؟
تقريبا 15 سال از من بزرگتر بود.
چه زماني از او جدا شدي؟
وقتي كه ميخواستم ازدواج كنم، تصميم گرفتم از او جدا شوم. اين موضوع را گفتم. توضيح دادم كه عاشق دختري شدهام و ميخواهم با او ازدواج كنم. او هم قبول كرد.
به همين سبب با تو دعوا نكرد؟
گفت ميدانستم يك روز ميروي و اميدوارم كه خوشبخت بشوي. حتي به من گفت برايم مقداري پول كنار گذاشته تا به عنوان كادوي عروسي بدهد.
پس چرا او را كشتي؟
بعد از اينكه مينا را به عقد خود درآوردم، از زن آرايشگر خواستم تا كادويي را كه قول داده بود بدهد. گفتم به اين پول احتياج دارم. بدون اينكه مقاومتي كند، قبول كرد و گفت كه ميخواهد همسرم را ببيند و كادو را در حضور او ميدهد، اما اين كار را نكرد.
آن هديه حق تو نبود فقط يك هديه بود و تو نبايد به دليل اينكه هديه را به تو نداده است، اين طور با او رفتار ميكردي.
من هم آن هديه را حق خودم نميدانستم اما چون قول داده بود كه اين كار را ميكند، روي آن پول حساب كرده بودم و اگر نميداد همه زندگيام به هم ميخورد، ضمن اينكه او نميگفت پول را به من نميدهد، مرتب با من بازي ميكرد و به هر بهانهاي من را به خانهاش ميكشاند.
تو گفتي خواسته بود اول همسرت را ببيند و بعد هديه را بدهد. تو چه كردي؟ قبول كردي همسرت به خانه او برود؟
بله. قبول كردم ما باهم به خانه او رفتيم اما اينبار خواسته جديدي را مطرح كرد.
چه درخواستي داشت؟
از من خواست جلوي چشم همسرم با او رابطه داشته باشم، اما من نميتوانستم اين كار را بكنم. زنم خيلي جوان بود و نميتوانستم با او چنين كاري كنم.
اما تو با او تا اتاق خواب رفتي.
به من گفت بيا تا بدهيات را بدهم. من مبلغي پول هم از اين زن طلب داشتم. به اتاق خواب رفتيم تا با هم حساب و كتاب كنيم كه اين پيشنهاد زشت را مطرح كرد و من ناراحت شدم.
چرا با خودتان ماده بيهوشي برده بوديد؟
من حدس ميزدم او پول را به من ندهد به همين دليل هم تصميم گرفتم هر طور شده پول را از او بگيرم. ماده بيهوشي برديم كه اگر پول را نداد، بيهوشش كنيم و پول را از او سرقت كنيم. به هميندليل همسرم در شربت او داروي بيهوشي ريخت.
شما كه او را بيهوش كرده بوديد، چرا بعد خفهاش كرديد؟
خفه كردن او كار من و همسرم نبود، شايد كار دوستم بود كه روز بعد آمد. شايد هم كار كسديگري بود.
اما تو اعتراف كردي كه اين كار را انجام دادي.
اعترافاتم دروغ بود.
پس چطور توانستي صحنه را بازسازي كني و اعتراف كردي كه او را با روسري خفه كردي؟
گفتههاي من براساس گفتههاي افسر پرونده بود.
اين را هم قبول نداري كه روز بعد از قتل به خانه زن آرايشگر رفتي؟
بله رفتم. به اتفاق دوستم رفتم تا گاوصندوق را باز كنيم. چون ميدانستم در آن گاوصندوق پول زيادي وجود دارد به همين دليل هم او را با خودم بردم و پول زيادي هم برداشتيم.
فكر نميكني بايد واقعيت را بگويي؟
بله درست است، من بايد واقعيت را بگويم و اين كار را هم كردهام اما كسي حرفم را قبول ندارد .آنها ميگويند در پرونده مدارك زيادي وجود دارد.
رفته بودم تا شوهرم تنها نباشد
مينا همسر مهياد كه تازه به عقد او درآمده بود هم در اين قتل نقش داشته است، هرچند او هم مثل شوهرش اتهام خود را در دادگاه انكار كرد اما شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد اينزن و شوهر با هم دست به اين جنايت زدهاند و انكارشان محكمهپسند نيست.
او مدعي است از قصد و نيت شوهرش خبر نداشته است: به من گفت برويم طلبمان را بگيريم و ميگفت چند ميليون تومان از زن آرايشگر طلبكار است. من هم از قصد و نيت او خبر نداشتم. وقتي وارد خانه شديم، شوهرم گفت اين دارو را در شربت بريز تا او را بيهوش كنيم. البته قرار بود زماني اين كار را بكنيم كه زن آرايشگر دوباره طفره برود و پول را ندهد. وقتي شوهرم گفت بايد اين كار را بكنيم، دارو را به او دادم، خودش همه كار را انجام داد.
متهم ادامه ميدهد: من از هيچ چيز خبر نداشتم، حتي از رابطه شوهرم با آن زن هم متوجه نشدم موضوع چيست تا اينكه شوهرم به من گفت به اتاق خواب آن زن ميرود تا با هم اختلاف حسابشان را حل كنند. من هم بيرون منتظر بودم كه شوهرم گفت زودباش برويم.
مينا مدعي است آنها اصلا براي سرقت نرفتهبودند اما وقتي از او سوال ميشود سرقت راچه كسي انجام داد، ميگويد: سرقت كار همدست ديگرمان بود كه با شوهرم همدستي كرد و فرداي آن روز براي سرقت برگشتند. آنها گاوصندوق را باز كردند و هرچه پول در آن بود، برداشتند. مرد جوان آشناي من بود. او تعميركار قفل و در بود و گاهي ميآمد و كارهاي مرا انجام ميداد. شوهرم از من خواست هاشم را به خانه دعوت كنم و من هم قبول كردم و وقتي آنها همديگر را ديدند، او قبول كرد كه به ما كمك كند. همان طور كه شوهرم گفت قتل هم كار او بود. هرچند ما اول اعتراف كرديم و او انكار كرد و همين هم باعث شد كه ما حالا متهم به قتل بشويم اما از همان اول هم قتل كار او بود و خودش هم اين موضوع را ميداند.