احمدی نژاد عوض شده ؛ نه ما علم غیب داشتیم ، نه شورای نگهبان
خبرگزاری ایمنا: حجه الاسلام علی سعیدی ، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ، در گفت و گو با روزنامه اعتماد به بررسی مبانی مشروعیت نظام و عملکرد احمدی نژاد و مشخصاً تغییر او پرداخته است.
مقدمه این گفت و گو ، مباحث نظری است ولی در ادامه ، بحث ها مصداقی می شود و به احمدی نژاد ، خاتمی و هاشمی رفسنجانی و نقد آنها می انجامد.
خواندن این گفت و گو خالی از لطف نیست:
... سوالي كه براي افكار عمومي مطرح است اينكه چه ضرورتي اقتضا ميكند كه هر چند وقت يك بار از افرادي همچون شما اظهاراتي درباره منابع مشروعيت نظام بشنويم؟ يعني آيا تاكيدهاي مكرر احمدينژاد بر اينكه منتخب مستقيم مردم است و با راي مستقيم مردم به رياستجمهوري رسيده است افرادي همچون شما را وادار ميكند ورود به اين مباحث داشته باشيد؟
بحث آقاي احمدينژاد و اينها اصلا مطرح نيست. اما واقعيت مطلب اين است كه بسياري از حرفها، سوءاستفاده ابزاري از مردم است. ما نگران هستيم كه اين شعارهايي كه ميدهند همان بلايي كه در گذشتههاي دور با همين شعارهاي انحرافي بر سر مردم آوردند باز مردم ما را گرفتار كنند.
ما بايد واقعيتها را براي مردم بيان كنيم تا اين دو مساله يعني مقبوليت و مشروعيت را براي مردم جدا بكنيم. يعني در طول اين سي و چند سال مسالهيي كه ما گرفتارش بودهايم تفكر نهضت آزادي است. تفكر نهضت آزادي متاسفانه تفكر اسلام ناب نبود. نگاه آنها به اسلام، نگاهي ناقص است كه در پي تفكيك دين از سياست هستند. نگاه آقاي بازرگان به امريكا نگاه رفرميستي بود.
نظر او درباره حكومت بعد از انقلاب، نظام جمهوري دموكراتيك اسلامي بود. ما به دنبال دين دموكراتيك نبوديم بلكه به دنبال دموكراسي ديني بودهايم. مردمسالاري ديني با دين مردمسالار متفاوت است اما تقسيمبندي آن خيلي رقيق است و حكومت ديني با حكومت دينداران متفاوت است.
الان نزديك به بيست سال است كه مهندس بازرگان مرحوم شده است و...
خيلي خب. بعد از او هم بنيصدر آمد و همين حرفها را زد. آقاي هاشمي هم به نوعي همين حرفها را ميزند. آقاي هاشمي هم به نوعي برخي اظهارات ابهامآميز داشت. ايشان از شوراي رهبري سخن ميگويد. شوراي فقهي و شوراي رهبري يعني چه؟
اين مدلي كه آقايان تكنوكراتها دارند، مدل مالزي است. ماهيت حكومت مالزي به طور كلي با ماهيت حكومتي كه امام آن را پايهگذاري كرده است متفاوت است.
نگاه آقاي خاتمي كاملا با نگاه امام در تعارض است. آقاي خاتمي دهها بار آزادي را خارج از دين تعريف كرده است. در حالي كه آزادي كمال هدفي نيست.
خداوند انسان را خلق نكرده كه آزاد مطلق باشد اما براي تكامل خود نيازمند آزادي است. متاسفانه تفكر ليبراليسم بر سر مسوولان ما سايه انداخته است.
خب الان كه مهندس بازرگان مرحوم شده، بنيصدر در كشور نيست، دوران هاشمي و خاتمي هم تمام شده و محمود احمدينژاد امور اجرايي را در يد قدرت دارد...
در دوره آقاي احمدينژاد نيز بيان برخي اظهارات ابهامآميز را از سوي ايشان شاهد بودهايم كه موضوع مكتب ايراني، بيداري انساني از اين قبيل است.
اينكه ايشان دائما بر مردم اتكا ميكند... نقش مشروعيت الهي حاكميت، قانونگذاري و نقش ولي فقيه در تداوم مشروعيت الهي را تبيين كند. مشكل اين است كه بعضا كساني ميآيند قوه اجرايي يا مجلس را در دست ميگيرند كه نرمافزار پيامبر را خوب نميفهمند.
اينها نرمافزار امام را خوب نميشناسند. نگراني آقاي مصباح و تئوريسينهاي نظام ما همين است. ما ميبينيم كساني كه خودشان در راس قوه مجريه هستند و بايد مُرّ اسلام را اجرايي كند خودشان در مسائل ديني ترديد دارد.
اما شما تا دو سال پيش اينطور فكر نميكرديد و نسبت به احمدينژاد و دولت او در مصاحبهها و اظهارنظرهايي كه داشتيد حمايتهاي زيادي ميكرديد...
بله، من كه انكار نميكنم.
اما تحليلي هم كه وجود دارد اين است كه كارهاي اجرايي اقتضائات خود را دارد و كسي كه سكان اداره كشور را در دست ميگيرد بعد از مدتي به اين نتيجه ميرسد كه نميشود با مباني ايدئولوژيك و شعارهاي سياسي كار كرد. اين همان نكتهيي است كه ما در دورانهاي بنيصدر، هاشمي و خاتمي شاهدش هستيم و در دوران احمدينژاد به نحو خيرهكننده و اعجابانگيزي ديديم كه احمدينژاد سال ۹۱ به بعد با احمدينژادي كه سال ۸۴ آمد تفاوتهاي جدي پيدا كرده است. هر چند كه احمدينژاد به شيوه خاص خود اعمال سياست كرد و از خط و مشياي كه نظام تعريف كرده بود فاصله گرفت...سوال اين است كه مشكل فرد است يا تحقق حاكميت ديني؟
من معتقدم مشكل ما افراد هستند. البته سقف اداره نظام و استاندارد آن خيلي بالاست. يعني اداره كردن يك نظام اسلامي در اين شرايط با متغيرهاي منطقهيي و بينالمللي كار بسيار سخت و سنگيني است. اما مشكل ما با آدمهاست.
البته بخشي از مشكلات اين آدمها روحي و رواني است. يعني افرادي هستند كه وقتي ميبينند يك مقدار راي پشت او قرار گرفته است تصور ميكنند كه رايشان استقلالي بوده است. اين افراد وقتي مقداري راي را براي خود ميبينند فكر ميكنند مشروعيتشان از آراي مردم است در حالي كه اين ولي فقيه است كه راي مردم را تنفيذ و رييسجمهور را منصوب ميكند.
اگر اين تنفيذ و نصب نباشد، در مشروعيت رييسجمهور نقص به وجود ميآيد. بنابراين ما عناصري را ميخواهيم كه فشار بر آنها تاثيري نداشته باشد. اين درست است كه فشار خيلي سنگين است و اگر كسي بخواهد در قوه مجريه مشغول شود بايد آنقدر استخوانبندي قوياي داشته باشد كه بتواند در برابر فشارها ايستادگي كند.
فرد مورد نظر ما براي رياستجمهوري كسي است كه نرمافزار امام و رهبري را خوب فهميده باشد. او بايد فردي باشد كه هوا و هوس نداشته باشد. مشكل ما اينجا است كه آقايان ميآيند روي اين كرسي (رياستجمهوري) قرار ميگيرند و بعد براي دوره بعدشان برنامهريزي ميكنند. اما قانون اساسي ميگويد كه هر رييسجمهوري فقط ميتواند دو دوره اداره كشور را به دست بگيرد و حق ندارد از امكانات كشور براي دوره بعدي استفاده كند.
ولي آقايان ميآيند ميبينند كه رييسجمهوري خيلي زيبا و شيرين است و به همين خاطر براي دورههاي بعدي برنامهريزي ميكنند. الان سوال اين است كه علت و منشا تفاوت در مواضع و عملكرد آقاي احمدينژاد در دوره نهم با دوره دهم چيست؟ اين مسالهيي است كه چندان روشن نيست اما ما تابع ضوابط و شرايط هستيم.
من كه هيچ حتي اميرالمومنين نيز به منذر بن جارود فرمودند كه رفتار پدرت باعث شد كه من درباره تو اشتباه كنم. يعني وقتي معصوم به نيروي خودش اعتماد ميكند طبيعي است كه اينجا هم مسوولان به افراد خودشان تا وقتي كه كشف خلاف نشده باشد اعتماد كنند.
وقتي كشف خلاف شد هم مردم و مسوولان دچار تغيير ميشوند. ما هم تا مادامي كه آقاي احمدينژاد در قالب استانداردها و شرايطي كه مقبول نظام بود حركت ميكرد تاييدش ميكرديم.
مشكل آقاي احمدينژاد را اتفاقا من حضوري به خودشان گفتم. به ايشان گفتم شما ميتوانستيد قهرمان تاريخي ملت ايران شويد. اما متاسفانه نشد. از اين بدتر نميشود كه شما همه كساني را كه هوادارتان بودند به مخالفان خود تبديل كرديد. اينكه هنر نيست انسان اينطور عمل كند. ايشان شعارهايي كه الان ميدهند با شعارهاي گذشتهشان تفاوت دارد. بله آدمها دچار تغيير ميشوند...
به نظر شما چرا احمدينژاد اين گونه شد؟
عوامل روحي، دروني و بيروني دارد. به هر حال فشارهايي كه هست و اينكه ايشان ببيند خواستههايش عملي و ايدههايش اجرايي نشده ميتواند از جمله عواملي باشد كه ايشان را اين گونه كند.
اشكال كار اينجا است كه روساي جمهور نقش و جايگاه خود را با رهبري نظام اشتباه ميگيرند. هم تئوريسين ميشوند و هم فراتر از اختيارات خود را در قدرت اعمال ميكنند. در حالي كه نظام داراي تفكيك قوا است. ۳ قوه زيرنظر رهبري است و رييسجمهور حاكم عليالاطلاق نيست. ولي فقيه بايد اعمال ولايت كند و اگر اين كار را انجام نداد ديگر معناي آن ولايت فقيه نيست.
يعني شما معتقديد كه احمدينژاد اين كارها را به خاطر اينكه بتواند براي دولت بعدي كه تيم خودش باشد راي جمع كند؟
من نميدانم. براي اين حرفها هم نميتوانم سند و دليل داشته باشم. همين قدر ميتوانم بگويم كه من در آقاي احمدينژاد يك تغيير دارم ميبينم. اين تغيير هم در نگرش، رفتار و عملكرد ايشان قابل مشاهده است.
اين تغييري كه شما ميگوييد همان پيشبيني آيتالله هاشميرفسنجاني نيست كه چند روز قبل از انتخابات ۸۸ در نامهيي به رهبري آن را پيشبيني كرده بودند؟
كه چه؟
اينكه ايشان در نامهشان نوشته بودند كه دود اين آتش تصاعد خواهد كرد و تهمتهايي كه احمدينژاد در مناظرهها مطرح كرده رهبري را نشانه گرفته است... اين تغييري كه در سال پاياني دولت شما مطرح ميكنيد آيا همان هشدارها و اخطارهايي نيست كه آقايان هاشمي، خاتمي و ديگران خيلي پيشتر از اينها داده بودند؟
رهبري به دنبال تحقق آرمانهاي ديني در نظام جمهوري اسلامي هستند و مبناي حركت ايشان هم آن اصول حاكم بر نرمافزار پيامبر است كه البته نگاه نرمافزاري امام هم روي همين اصول بنا شده بود.
اما در عين حال بايد توجه داشته باشيم كه ولي فقيه بعد از امام، مقلد امام نيست و او بايد تشخيص خودش را اعمال كند تا ولايتش انشا شود. حالا ميدانيم كه دولت جمهوري اسلامي ايران بالاخره بايد با راي مردم تعيين شود.
رهبري هم به دنبال اين هستند كه توسط همين دولت منتخب مردم، قوه قضاييه و همچنين مجلس شوراي اسلامي، آن نرمافزار بعثت اجرايي شود. حالا بياييم سه دولت آقايان هاشمي، خاتمي و احمدينژاد را درباره اجراي اين نرمافزار مقايسه كنيم.
من اصلا كاري با صحبت آقاي هاشمي ندارم و نميدانم ايشان با چه انگيزهيي با دولت مخالفت كردند كه چهار سال تمام رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام جلوي دولت ايستاد. اين اصلا چه مبنايي دارد و در كجاي دنيا بخشي از نظام به اپوزيسيون دولت تبديل ميشود؟
شما نگاه كنيد به انتخابات كشور ونزوئلا؛ ميبينيد آن كسي كه ۴۷ درصد راي آورده چاوز را به عنوان رييسجمهور منتخب اين كشور كه ۵۴ درصد راي آورده خيلي راحت ميپذيرد و به آقاي چاوز تبريك ميگويد.
اين اصولي است كه بين عقلا متداول است. اگر آقاي هاشمي در سال ۸۴ رقيب آقاي احمدينژاد بود بايد همراهي ميكرد يا اگر آقاي خاتمي در انتخابات ۸۸ حرفي هم داشت راهش اين نبود كه...
اما خب آقاي هاشمي ميتواند بگويد كه مسالهيي كه شما و دوستانتان الان در دولت يافتهايد و نامش را «جريان انحرافي» گذاشتهايد، دستكم سه سال پيش نسبت به آن هشدار داد. در واقع جرم هاشمي و خاتمي اين بود كه انحرافي را كه در دولت الان همه اصولگرايان بر آن تاكيد ميكنند چند سال زودتر تشخيص دادند.
البته اصلاحطلبان در عين اينكه منتقد سياستها و روشهاي دولتهاي نهم و دهم بودند هيچ گاه دولت را به جنگير و رمال يا فراماسونر و بهايي متهم نكردند هر چند كساني كه اكنون چنين مسائلي را مطرح ميكنند قبلا از مديريت امام زماني بر كشور در دولت احمدينژاد سخن ميگفتند...
درباره آقاي هاشمي هم همين حرفها بوده است. در زمان آقاي هاشمي هم من افرادي را سراغ دارم كه دعا ميكردند لحظهيي از عمر ايشان كم نشود يا از خدا ميخواستند كه از ثواب كارهاي آقاي هاشمي چيزي هم نصيب آنها شود. بعد هم كه آنها از مواضع پيشينشان برگشتند وقتي از آنها دليل اين پشيماني را سوال ميكرديم ميگفتند كه ما نميدانستيم كه اينطوري ميشود و نتيجه آن، حاكميت عناصري مانند عطاءالله مهاجراني ميشود كه هيچ اعتقادي به مباني ديني نداشتهاند و ندارند. به هر حال ميتوان گفت كه بستر جريان اصلاحات توسط كارگزاران فراهم شد.
اما آقاي هاشمي جوابشان ميتواند اين باشد كه اتفاقا به دليل اينكه بخشي از نظام و دولت به تعبير امام به دست نااهلان افتاده نتيجهاش اين شده كه شخصي مثل او كه از اعتبار منحصر به فردي نزد بنيانگذار جمهوري اسلامي برخوردار بوده است اكنون متهم به چنين اتهاماتي شود...
مگر اطرافيان آقاي هاشمي اهل بودند؟ مگر شما از پروندهها و محاكمهها خبر نداريد؟
نه حاج آقا! بحث اين است كه آقاي هاشمي ميتواند بگويد درست به دليل اينكه بخشي از انقلاب به تعبير امام به دست نااهلان افتاده است، آقاي هاشمي و تيم ايشان متهم به چنين اتهاماتي شدهاند...
افراد دولت فعلي كه نااهل نيستند. اينكه در دولت نااهلان هستند ديدگاه ايشان است. چه كسي ميگويد كه اين دولت نااهل است؟ ما حق نداريم كه...
يعني شما قائل به وجود جرياني موسوم به انحرافي نيستيد؟
بحث انحراف يعني چه؟ من نميدانم شما چرا اين مسائل را مطرح ميكنيد. من اصلا كاري با اين مقايسه ندارم كه بخواهم وارد جزييات شوم به اين دليل كه اين مسائل از حيطه اطلاعات من خارج است.
اما اينكه آقاي هاشمي هشدار داده است به هر حال ايشان يك شهروند نظام جمهوري اسلامي هستند. اما ايشان نقش اپوزيسيون بازي كرده است. رهبري نسبت به شعارهاي آقاي احمدينژاد نظر مثبت داشتند وگرنه اين طور نبود كه ايشان از آقاي احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري حمايت كنند.
در آن روز هم كه اصلا بحث ايشان نبود. رهبري كلياتي را بيان فرمودند و مثل هميشه تنها به معيارها و ضوابط اشاره فرمودند. اما آقاي هاشمي از روز اولي كه آقاي احمدينژاد آمد، تعابير بسيار زشتي را درباره ايشان به كار ميبردند. من نميدانم واقعا آيا به كارگيري چنين تعابيري زيبنده يك روحاني است؟
من اصلا نميدانم اين دو نفر از كجا با يكديگر خصومت و درگيري داشتهاند...
اما هاشمي و خاتمي با وجود انتقادات بسياري كه به آقاي احمدينژاد داشتند هيچ گاه مانند آيتالله مصباح دولت را به بزرگترين خطر از صدر اسلام تاكنون، نفوذ فراماسونري در آن و بدتر از بهاييت و... متهم نكردند.
من اصلا كاري با اين تعابير ندارم. آنچه مهم است اينكه رهبري به دنبال تحقق آرمانها و ايدهها است. به همين دليل ايشان از هر كسي كه حرفها، ايدهها و شعارهايش در اين راستا باشد حمايت ميكنند.
انصافا آقاي احمدينژاد در دور اول رياستجمهورياش به لحاظ شعارها، پركاري، احياي تفكر حضرت امام، ايستادگي در برابر امريكا و صهيونيستها و بازگشت به ارزشهاي جامعه بسيار خوب عمل كرد و اوضاع را خيلي عوض كرد.
ببينيد ما نبايد بيانصافي كنيم و توجه داشته باشيم كه ميزان مانور ما را در دوران قبل از احمدينژاد به حداقل رسانده بودند و ما در دنيا مشكل داشتيم. خود آقاي بوش گفت كه ما رفته بوديم مساله هستهيي ايران را حل كنيم ولي احمدينژاد بساط ما را به هم ريخت.
دولت قبل از احمدينژاد اصلا هستهيي را تعطيل كرده بود. شما توجه داشته باشيد كه اگر رييسجمهور كسي مانند شاه سلطان حسين باشد رهبري را نيز با مشكل مواجه ميكند. در دوران قبل از احمدينژاد بحث هستهيي اصلا تعطيل شده بود و در آن قفل زده بودند. مجلس ششم درصدد نوشتن نامه به رهبري بود كه جام زهر بنوشد اما احمدينژاد آمد و در اين معادلات تغيير به وجود آورد و جايگاه نظام را در جهان ارتقا داد.
اما خب تحليلي كه اينجا وجود دارد اين است كه احمدينژاد در دوره پيش اين كارها را كرد تا بتواند اعتماد نظام را جلب كند تا دست او باز گذاشته شود كه در نتيجه بتواند به راحتي پيشنهاد ارتباط با امريكا را مطرح كند. چنانچه وي در سفر اخيرش به نيويورك چندين بار اين مساله را مطرح كرد و در طول عمر جمهوري اسلامي اين نخستين باري بود كه رييسجمهور ايران مستقيما بحث ارتباط با امريكا را آن هم در قلب نيويورك مطرح كرد.
ببينيد ما كه علم غيب نداشتيم. اين متاسفانه نوع ذائقه آدمهايي است كه مكتبي حقيقي نيستند. ارتباط با امريكا چيزي است كه هم آقاي هاشمي و هم خاتمي و هم احمدينژاد به دنبال آن بودهاند و هر كدامشان هم ميخواستند اين مساله را به نام خودشان تمام كنند.
من نميدانم اين كوفتي (ارتباط با امريكا) چه هست كه آقايان ميخواهند مدالش را بر گردن خودشان بيندازند. من واقعا نميدانم الان در ذهن احمدينژاد چه ميگذرد كه بحث ارتباط با امريكا را مطرح ميكند. در حالي كه اساسا اختلاف ما با امريكا يك اختلاف مبنايي است.
اصلا مگر امريكا با عربستان چه كرده است؟ امريكا الان چنگال خود را تا اعماق زندگي عربستانيها فرو كرده و نميدانم امريكا چه گلي به سر عربستان و كشورهاي همراه خود زده است كه بتواند بر سر ما هم بزند. مشكل ما با امريكا مبنايي است. ما دنيا را تكان دادهايم و زمينه تحول جهاني را فراهم كردهايم. حالا واقعا ميخواهيم به امريكاييها چه بگوييم؟ يك محاسبه كنيم ببينيم امريكا چه ميخواهد به ما بدهد و در ازاي آن چه چيزي ميخواهد بگيرد.
بنابراين مشكل ما با امريكا بر سر مباني است و به همين دليل براي قوه مجريه ما نيازمند كسي هستيم كه مباني محكمي داشته باشد و اين متغيرها در او تاثيري نگذارد. رييسجمهور بايد كسي باشد كه واقعا براي خدا كار كند نه اينكه اسير اين آدم و آن آدم بشود. تيم آقاي هاشمي، تيم آقاي خاتمي و تيم آقاي احمدينژاد متاسفانه همهشان اين ضعفها را داشتهاند و دارند.
شما سال ۸۸ در مصاحبهيي با روزنامه«شرق» با اشاره به مسائل بعد از انتخابات گفته بوديد كه اگر شوراي نگهبان دقت بيشتري در تاييد صلاحيتها كرده بود آن وضع پيش نميآمد. منظورتان هم احتمالا تاييد صلاحيت آقايان موسوي و كروبي بوده است. حالا بفرماييد الان كه كار آقاي احمدينژاد به اينجا رسيده و شما هم به برخي از مشكلاتتان با ايشان اشاره كرديد به نظر شما اين وضعيت حاصل بيدقتي كدام بخشهاي نظام است؟
اولا كه شوراي نگهبان علم غيب ندارد. ضمن اينكه دست اين شورا بسته است. حتي درباره ائمه معصوم هم گاهي چنين اتفاقاتي ميافتاده است. ائمه هم به افراد اعتماد ميكردند و تا مادامي كه آنها افراد خوبي بودند ائمه هم از آنها حمايت ميكردند و زماني كه منحرف ميشدند هم نظر ائمه تغيير ميكرد. اما به نظر من مشكل اينجا است كه دست شوراي نگهبان بسته است و ما نقص و خلأ قانوني داريم. اين جايگاه نظام نيازمند رجالي است كه با اين سقفي كه امروز در جامعه ميبينيم خيلي متفاوت است.
يعني درباره احمدينژاد هم معتقديد كه شوراي نگهبان بايد دقت بيشتري ميكرد؟
نواقص و خلأ قانوني است. به نظرم بايد براي مجلس، خبرگان، شوراها و رياستجمهوري فكري اساسي شود. سقف اداره نظام متاسفانه سقف كوتاهي در نظر گرفته شده در حالي كه اين سقف خيلي بلند است و آدمهايي كه ميخواهند بيايند اينجا بايد از استانداردهاي ديگري برخوردار باشند.
بله به هر حال ما كه علم غيب نداشتيم تا بدانيم در ذهن آقاي احمدينژاد چه ميگذرد و در آينده ايشان ميخواهد چه كار كند. اصلا خود اين مساله اعتماد به راي مردم است. نميشود كه بگوييم راي مردم براي آقاي خاتمي معتبر و براي آقاي احمدينژاد غيرمعتبر است. ما نبايد اين نگاه دوگانه را داشته باشيم. راي مردم معتبر است. حالا اگر آقاي هاشمي با اين راي انتخاب شده باشد تا مادامي كه در چارچوب اصول حركت ميكند بايد احترام ايشان نگه داشته شود. اصلا امام و رهبري خيلي روي راي مردم حساب باز ميكردند و معتقد بودند كه خود مردم بايد بفهمند.
درباره آقاي بنيصدر زماني شهيد بهشتي تعريف ميكردند كه خدمت امام رسيدند و از ايشان پرسيده بودند كه بالاخره بايد چه كاري با بني صدر بكنيم و امام فرموده بودند كه يك طرف بايد كوتاه بيايد.
آقاي بهشتي به امام گفته بودند شما به من بگوييد كوتاه بيا، من همين فردا روزنامه جمهوري اسلامي را كنترل ميكنم. بعد كه مسائل ادامه پيدا ميكند و دوباره آقاي بهشتي خدمت امام ميرسند، امام ميگويند مگر بنيصدر را من به رياستجمهوري انتخابش كردهام كه حالا بخواهم عزلش كنم؟
به هر حال مردم راي داده بودند و بايد متوجه شوند كه به آن كسي كه راي دادهاند چقدر ظرفيت داشته است. رياستجمهوري كه انتصابي نيست. متاسفانه ما افراد غيرانتصابي را هم به رهبري مربوط ميكنيم. يعني ايرادات آن افرادي را هم كه مردم انتخاب كردهاند متاسفانه به رهبري نسبت ميدهيم در حالي كه واقعا اينطور نيست.
شما سال ۸۸ مصاحبهيي مفصل، جذاب و خواندني با روزنامه «شرق» داشتيد كه حتما خاطره آن هنوز در يادتان مانده است. ميخواستم بپرسم آيا از شنيدن خبر توقيف روزنامه شرق ناراحت شديد؟
نه. ناراحت نشدم.
چرا؟
براي اينكه متاسفانه اين نشريات از آزادي سوءاستفاده ميكنند. نقد به سپاه با تخريب آن خيلي متفاوت است. نقد رزمندگان و جنگ با بازي كردن با ارزشهاي دفاع مقدس خيلي فرق ميكند. من فكر ميكنم بايد ريگي در كفش اينها باشد كه اينطوري عمل ميكنند. در نظام ما نقد وجود دارد و بدترين و تندترين حرفها را درباره سپاه ميگويند. دليل آن را هم نميدانيم. اتفاقا هم از طرف خارجيها و امريكاييان و هم داخل كشور شاهد حمله به سپاه هستيم.
ظاهرا ديوار سپاه كوتاه است. من در مجموع تخريب را درست نميدانم و اين خيلي بد است كه ما مسالهيي را به بدترين شكل به مردم تحميل كنيم و بگوييم كه اين آزادي است.
اما پدر و پدر همسر طراح آن طرح رزمنده بودند و اصلا قصد اهانت به رزمندگان دفاع مقدس را نداشته است...
خب ما قصد و نيت او را نميدانيم اما اثر او تخريبي بوده است. اينكه از خانواده رزمنده است نهتنها مجوز چنين اقدامي نخواهد بود بلكه مسووليت ايشان را سنگينتر ميكند. چه بسا افرادي كه در دورهيي رزمنده و حامي ولايت بودند اما در چرخه حركت زمان دچار استحاله شدند.
بسيار خب. شما از توقيف شرق ناراحت نشديد. آيا از اظهارات اخير آقاي احمدينژاد كه خطاب به دانشآموزان با كنايه گفته بودند كه برويد چندتا عكس با چفيه بگيريد ممكن است بعدا براي تبليغات به دردتان بخورد چطور؟ از اين صحبت ايشان هم ناراحت نشديد؟
اين نوع رفتار را كه من تاييد نميكنم. من نميدانم اين حرفهاي آقاي رييسجمهور يعني چه و از سوي ديگر ميدانيم كه چند وقت پيش دور گردن مجسمه كورش چفيه انداختند و گفتند كه كورش هم بسيجي بود.
من معتقدم كه اين نوع كارها و حرفها اصلا درست نيست و ما بالاخره اگر مردم را قبول داريم بايد آنها را عاقل و هوشمند بدانيم. همينطور هم هست و مردم ما به لحاظ تراز هوشمندي از ميزان بالاي هوش برخوردار هستند.
اين مردم متوجه خيلي مسائل هستند و خيلي از اين مسائل را حتي بر زبان هم نميآورند و بعد گاهي ميبينيم در جايي چيزي را اظهار ميكنند كه ميفهميم مردم چقدر به اين نوع رفتارها توجه دارند.
روزنامه هم بايد حرف خودش را بزند و نقدش را داشته باشد اما اين طور نيست كه اگر كسي فرزند رزمنده يا شهيد بود بتواند هر كار نادرستي را انجام بدهد. ما از اين مسائل كم نداشتهايم.
كسي بوده كه همسر شهيد يا فرزند شهيد بوده اما مشكلات بسياري در طول زمان پيدا كرده است. هر آقازادهيي كه خوب نيست و هر آقا زادهيي هم آقازاده بد نيست.