شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) از آغاز رسالت با رويكرد عمده زنان به آيين توحيدى روبرو شد. اولين پذيرنده اسلام (خديجه)، (1) اولين شهيده (سميه) (2) و بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مىشدند(3) نمونه روشنى از مشاركت زنان در عرصههاى اجتماعى را به نمايش مىگذارند.
حضور زنان در حجة الوداع بارزترين و ماندگارترين نوع شركت در صحنههاى اجتماعى است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده، گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مىشود:
الف. اخبار زنان صحابى
در سال دهم هجرى، با اعلام پيامبر(صلي الله عليه و آله)، مؤمنان بسيارى از شهرهاى مختلف به سوى مدينه روان شده، در حومه شهر مسكن گزيدند و به انتظار موسم حج نشستند؛ حجى كه بعدها به حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالكمال، حجةالتمام شهرت يافت. پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روز شنبه، پنج يا شش روز قبل از آغاز ذىحجة، از مدينه حركت كرد. در اين سفر همه زنان و اهل بيت پيامبر با وى همراه بودند. (4) گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كردهاند؛ كه نام و روايتشان چنين است:
1. حضرت زهرا(سلام الله عليها)
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) يگانه يادگار رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) است، كه همچون ديگر اهل بيت(عليهم السلام) بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت. نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مىسازد:
گروهى از انصار، براى توجيه خطاى خويش، به ايشان گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت با ديگران مىشنيديم با غير على بيعت نمىكرديم. حضرت فرمود:
آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟(5) و نيز در جواب محمود بن لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر دليلى بر امامت على داريد؟
فرمود: شگفتا، آيا روز غدير را فراموش كرديد؟!
محمود بن لبيد گفت: آن روز چنان بود ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده، بگوييد.
حضرت فرمود: خدا را شاهد مىگيرم، شنيدم [پيامبر] فرمود: على بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مىدهم. على(عليه السلام) امام و جانشين بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين امامان نيكاند. اگر از آنان اطاعت كنيد، شما را هدايت خواهند كرد و اگر با آنان مخالفت ورزيد، تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود.(6)
روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مىدارد كه دختر بزرگوار پيامبر حديث غدير را چنين بيان فرمود:
قال رسول الله(صلي الله عليه و آله): «من كنت وليه فعلى وليه و من كنت امامه فعلى امامه.» (7)
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: هر كس من سرپرست اويم على سرپرست اوست و هر كس من امام او هستم على امام اوست. احتجاجى از فاطمه زهرا به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است:
قالت: انسيتم قول رسول الله(صلي الله عليه و آله) يوم غدير خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهماالسلام. (8)
آيا سخن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روز غدير خم را فراموش كردهايد، كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست و آيا سخنش را فراموش كردهايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى هستى. حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام) عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرمؤمنان به انصار و مهاجرين صرف نمود و سرانجام نيز در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت نام گرفت.
2. امسلمه
حضور زنان پيامبر، از جمله امسلمه (9) در مراسم غدير، در كتب مختلف مورد تاكيد قرار گرفته است. (10) صاحب روضةالصفا مىگويد: «چون حضرت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى مولاه» در شان اميرمؤمنان فرمود پس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرمؤمنان در خيمه ديگر بنشيند بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على(رض) رفتند و زبان به تهنيت على(عليه السلام) گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند امهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على رفتند و او را تهنيت دادند.» (11)
امسلمه يكى از دو زن پيامبر(صلي الله عليه و آله) است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مىگويد:
اخذ رسول الله(صلي الله عليه و آله) بيد على بغدير خم فرفعها حتى راينا بياض ابطيه فقال «من كنت مولاه فعلى مولاه» ثم قال «ايها الناس انى مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض» (12)؛ در غدير خم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) دست على(عليه السلام) را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم، آنگاه فرمود: هر كس من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.
بعد فرمود: اى مردم، من دو چيز گرانبها در ميان شما بر جاى مىگذارم كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى در حوض به من برگردند.
امسلمه از معدود كسانى است كه بعد از وفات نبى اكرم(صلي الله عليه و آله) در خط ولايت اميرمؤمنان باقى ماند. او به فرزنش چنين وصيت كرد. «يا بنى الزمه فلا و الله ما رايت بعد نبيك صلى الله عليه و آله اماما غيره»؛ پسركم، همراهش [على] باش. به خدا قسم، بعد از پيامبرت امامى غير او نديدم. (13) امسلمه روايات ديگرى نيز، در باره اميرمؤمنان، از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل كرده است. (14)
3. اسماء بنت عميس
او به دليل تقرب به اهل بيت روايات فراوانى نقل كرده است؛ تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) دارد كه بسيارى از آنها در منزلت اميرمؤمنان است. (15) اسماء از سابقين در اسلام است و از جمله افرادى است كه قبل از آن كه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند به همراه همسرش جعفر به خدمت پيامبر آمد و اسلام اختيار نمود و به همراه جعفر به حبشه مهاجرت كرد. بعد از شهادت جعفر طيار به عقد ابوبكر در آمد و از وى صاحب (محمد) شد در آن زمان كه همسر خليفه دوم بود توطئه قتل وصى پيامبر(صلي الله عليه و آله) را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا(عليهاالسلام) بود او بعد از شهادت حضرت فاطمه(عليهاالسلام) از جمله زنان على(عليه السلام) شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرمؤمنان شد. زمانى كه در حجةالوداع شركت جست همسر ابوبكر بود. و محمد بن ابىبكر نيز در مسير حجةالوداع متولد شد. ابن عقده در كتاب ولايت، حديث غدير را از او روايت كرده است. (16) اسماء همچنين از راويان حديث ردالشمس (17) به شمار مىرود.
4. امهانى بنت ابىطالب (سلامالله عليهما)
او فاخته نام دارد (18) و خواهر اميرمؤمنان(عليه السلام) است. امهانى از راويان (19) و اصحاب (20) پيامبر اكرم بود پيامبر ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند. (21) اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين (22) و غدير را از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) روايت كرده است. او در باره واقعه غدير مىگويد:
رسول خدا(صلي الله عليه و آله) از حج بازگشت، تا در غدير خم فرود آمد، سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين گفت: [اى مردم هر كس من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خدايا، هر كس او را دوست دارد، دوست بدار و هر كس با او دشمنى كند، دشمن بدار؛ هر كس او را زبون سازد، زبون گردان و هر كس او را يارى كند، يارى كن]. (23)
5. عايشه دختر ابىبكر
او در شمار زنان پيامبر اكرم (24) و حاضران در حجةالوداع جاى داشت. در كتب مختلف اهل سنت روايت غدير از وى نقل شده است. ابن عقده در «حديث ولايت» روايت او را نيز ذكر مىكند. (25)
بررسى موضعگيريهاى وى و تطبيق آن با عملكرد امسلمه همسر ديگر پيامبر گرامى كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده و تحقيق در انگيزهها، تعيين جهتگيريها و موقعيتهاى آن دو مىتواند براى بانوانى كه امروز در مقابل امواج سهمگين و بنيانكن سياستبازى تبليغات رنگارنگ و هدفدار و شعارهاى برخاسته از مطامع نفسانى و دنيوى دنياداران قرار دارند نمونههايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكارهاى مذهبى و سياسى باشد.
6. فاطمه دختر حمزة بنعبدالمطلب
او از صحابه مشهور پيامبر(صلي الله عليه و آله) است و ابنعقده و منصور رازى حديث غدير را از وى نقل كردهاند. (26)
7. همسر زيد بنارقم
از جمله كسانى كه حديث غدير را روايت كردهاند زيد بنارقم و نيز همسر وى مىباشد علامه طباطبايى ضمن نام بردن از گروه كثيرى كه روايت (من كنت مولاه فعلى مولاه) را نقل كردهاند به ايشان نيز اشاره مىكند. (27)
ب. روايات زنان تابعى و ...
در ميان روايات غدير روايتى با ده سند به چشم مىخورد كه همه راويانش زن هستند. نام اين بانوان چنين است:
1. الشيخة ام محمد زينب ابنة احمد بنعبدالرحيم المقدسيه.
2. فاطمه دختر امام موسى بنجعفر(عليه السلام)
3. زينب دختر امام موسى بنجعفر(عليه السلام)
4. امكلثوم دختر امام موسى بن جعفر(عليه السلام)
5. فاطمه دختر جعفر بن محمد الصادق(عليه السلام)
6. فاطمه دختر محمد بن على(عليه السلام)
7. فاطمه دختر على بنالحسين(عليه السلام)
8. فاطمه دختر حسين بنعلى(عليه السلام)
9. سكينه دختر حسين بنعلى(عليه السلام)
10. امكلثوم دختر فاطمه زهرا(سلاماللهعليها).
اين گروه از فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) نقل كردهاند كه حضرت فرمود:
«انسيتم قول رسول الله(صلي الله عليه و آله) يوم غدير خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهماالسلام.» (28)
آيا سخن رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روز غدير را فراموش كرديد، كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست. و [آيا] گفتارش را [فراموش كرديد كه فرمود]: [اى على،] جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسى است.
11. عايشه بنت سعد
عايشه بيشتر روايتهايش را از پدرش سعد (29) بن ابى وقاص نقل مىكند و نزد ابنحجر از راويان موثق به شمار مىرود. (30) او روايت غدير را، از زبان پدرش چنين بازگو مىكند:
«كنا مع رسول الله(صلي الله عليه و آله) بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح و هو: متوجه الى المدينه) فلما بلغ غدير خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس من وليكم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بيد على فاقامه ثم قال «من كان الله و رسوله وليه فهذا وليه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه.» (31)
با رسول خدا در راه مكه بوديم و او به سوى مكه توجه داشت. (در نسخههاى صحيح مىخوانيم كه به مدينه توجه داشت.) وقتى به غدير خم رسيد، ايستاد؛ آنان كه جلو بودند بازگشتند و آنان كه عقب مانده بودند، رسيدند. مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود:
اى مردم، سرپرست شما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست على را بلند كرد و فرمود: هر كس خدا و رسول او سرپرستش هستند، اين سرپرست اوست. خدايا، هر كس او را دوست دارد، دوست بدار و آن كس با او دشمنى مىورزد، دشمن بدار.
عايشه بنت سعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده، كه ولايت على(عليه السلام) را آشكار مىسازد:
«سمعت ابى يقول: سمعت رسول الله(صلي الله عليه و آله) يوم الجحفه فاخذ بيد على فخطب فحمد الله و اثنى عليه ثم قال: ايها الناس انى وليكم قالوا صدقت يا رسول الله ثم اخذ بيد على فرفعها فقال: هذا وليى و يؤدى عنى دينى و انا موالى من والاه و معادى من عاداه.» (32)
شنيدم پدرم گفت كه، رسول خدا(صلي الله عليه و آله) در روز جحفه دست على(عليه السلام) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداى را سپاس گفت، ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى، اى رسول خدا(صلي الله عليه و آله). سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دين مرا ادا مىكند. من دوست دار كسى هستم كه او را دوست بدارد و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى ورزد.
12. دارميه حجونيه كنانيه
او از شيعيان معروف و بسيار مشهور حضرت اميرمؤمنان بوده به نحوى كه آوازهاش تا بدان حد پيچيده بود كه معاويه موقع ورود به مكه از وى سراغ گرفت اين موضوع خود به خوبى مىتواند نمايانگر فعاليتهاى مؤثر و ارزنده اين بانوى شيعه و محب اهل بيت باشد (ما تنها به آن بخش از سخنان وى كه مربوط به غدير مىشود مىپردازيم) (33) آنچه از گفتگوى او و معاويه بر جاى مانده است را زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» چنين باز مىگويد:
سالى معاويه به حج رفت و از زنى كه به نام دارميه حجونيه، كه سياه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتى او را نزد معاويه آوردند، پرسيد: اى دختر حام، چگونهاى؟
گفت: خوبم، حام نيستم، از قبيله بنىكنانم.
گفت: راست گفتى، آيا مىدانى چرا تو را فرا خواندم؟
- سبحان الله! من غيب نمىدانم.
- خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مىورزى؟
- آيا از پاسخ معافم مىدارى؟
- نه.
- حال كه نمىپذيرى مىگويم؛ من على را به خاطر عدالتش و تقسيم يكسانش دوست داشتم و با تو دشمنى مىورزم چون با آن كه براى حكومت از تو سزاوارتر بود، جنگيدى و در پى چيزى برآمدى كه براى تو نيست. با على دوستى ورزيدم به خاطر ولايتى كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله)، در روز غدير خم در مقابل چشم تو، براى او اقرار گرفت، به خاطر آن كه به بيچارگان محبت مىورزيد و دينداران را بزرگ مىداشت و ... . (34)
13. حسنيه
او در خانه امام صادق(عليه السلام) پرورش يافته بود و از شاگردان مكتب وى شمرده مىشد.(35) حسنيه، با استعداد سرشارش، در مناظرات مختلف، كه توسط هارونالرشيد ترتيب داده مىشد، شركت جسته و از مقام ولايت دفاع مىكرد. در يكى از اين مناظرهها از فردى، كه ابراهيم خوانده مىشد، پرسيد: آيا در هيچ جاى تفاسير شما آمده است كه در حجةالوداع رسول خدا(صلي الله عليه و آله) به امر پروردگار، در غدير خم، فرود آمده، اين آيه را: (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالتك). با بيمناكى براى مردم تلاوت كرد و سپس آيه والله يعصمك من الناس نازل شد و [آيا در تفاسير شما آمده است كه پس از نزول «والله يعصمك من الناس» پيامبر خدا دست على بنابىطالب را گرفت؛ بر منبرى، كه از جهاز شتر ساخته بودند، برآمد و گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله و العن من ظلمه. آنگاه، اين آيه نازل شد: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا.»
ابراهيم سر به زير افكند، حسنيه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، كه خود را در مقابل هارونالرشيد مىديدند، لب به تاييد گشودند. ابو يوسف گفت: بيشتر صحابه و مفسران تصريح كردهاند كه اين آيه در باره على بنابىطالب نازل شده است و حديث "من كنت مولاه فعلى مولاه" نيز مشهود است.
حسنيه پرسيد در باره «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يوتون الزكوة و هم راكعون» چه مىگوييد؟ ابويوسف گفت: به اجماع امت در باره على بن ابىطالب است.
آنگاه حسنيه با شگفتى پرسيد: ... احكام و نصوص الهى را وا مىنهيد و بيعت روز غدير را ناديده مىگيريد؟! (36)
14. عميرة بنتسعد بن مالك
او نيز از تابعين شمرده مىشود. عميره، اهل مدينه و خواهر سهل ام رفاعه ابن مبشر بود. او از راويان حديث غدير است و در سلسله سند حديث «منا شده» اميرمؤمنان(عليه السلام) قرار دارد.
15. امالمجتبى علويه
او حديث غدير را از عدى بنثابت نقل كرده است و ابنعساكر در تاريخ خود از حديث وى ياد مىكند. (37)
16. فاطمه بنت على بنابىطالب(عليه السلام)
او دختر على بنابىطالب(عليه السلام) است و مادرش امولد مىباشد. برقى در رجال خود وى را از راويان امام حسن(عليه السلام) مىداند (38) و در تهذيبالاحكام از راويان اميرمؤمنان(عليه السلام)، ابىحنيفه، اسماء بنتعميس (39) شمرده شده است. حديث منزلت (40) و ردالشمس (41) از جمله روايات اوست. وى حديث غدير را از امسلمه نقل نموده است. (42)
«اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول: على خير من اخلفه فيكم و هو الامام و الخليفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيمة.»
پىنوشتها:
1- درباره اسلام خديجه اين سخن اميرمؤمنان به تنهايى كافى است كه فرمود: «لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله و خديجه و انا ثالثهما.» نهجالبلاغه خطبه 192 (قاصعه).
2- كانت سميه ام عمار بن ياسر و ابوه ياسر ممن عذب فى الله تعالى فصبرا و ارادتهما قريش على ان رجعا عن الاسلام الى الكفر فابيا فضرب ابوجهل سمية بحربة فى قبلها فماتت ... . اعيانالشيعه، ج7 ، ص319.
3- رياحينالشريعة، ج 2، ص 305.
4- الغدير ج 1، ص9.
5- خصال صدوق، ج 1، ص173؛ عوالم، ج 11، ص467. «هل ترك ابى يوم غدير خم لاخذ عذرا» تاكيد مورخان بر اين كه اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) از جمله حاضرين در غدير بودند مبين اين مطلب است كه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز در بين آنان حضور داشته است. زيرا مورخان حضور زنان پيامبر را به طور مستقل بيان كرده و گفتهاند كه امهات مؤمنين همراه پيامبر بودند بنابراين از طرفى فاطمه زهرا(عليهاالسلام) داراى چنان شخصيت برترى است كه در صورت عدم حضور وى در غدير بايد بتوان رواياتى دال بر آن يافت كه ظاهرا وجود ندارد از اين روى مىتوان گفت كه ايشان نيز در بين جمع حاجيان در حجةالوداع حضور داشته است.
6- بحارالانوار، ج36، ص353 و 354/ اسمى المناقب، ص 32/ نهجالحياة، ص 38.
7- احقاق الحق، ج 2، ص 460. در فيض الغدير، ص 391 به نقل از ينابيع الموده حديث را چنين نقل كرده است «قالت: قال رسول الله(صلي الله عليه و آله) من كنت وليه فعلى وليه و امامه.»
8- الغدير، ج 1، ص197/ «من كنت مولاه فعلى مولاه» احقاق الحق، ج6، ص 282/ ارجح المطالب، ص 571 و 448. صاحب فيض الغدير توضيحى بر احتجاج حضرت فاطمه دارد (فيض الغدير، ص 390).
9- ام سلمه دختر ابىاميه بنالمغيرة مخزومى است مادرش عاتكه دختر عبدالمطلب است او دختر عمه پيامبر و همسر وى بود و در سال 65 هجرى وفات يافت. (اعلام خصال صدوق، ص 301)
10- معارج النبوة، ج 2، ص 318.
11- فيض الغدير، ص 388 - 389.
12- الغدير، ج 1، ص17 و 18/ ملحقات احقاق الحق، ص53/ معجم رجال الحديث، ج23، ص177.
13- اعلام النساء، ص 651/ بصائر الدرجات، ص183، ح 4.
14- مانند «من سب عليا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله تعالى» (المستدرك على الصحيحين، ج3، ص 121) و «قال رسول الله(صلي الله عليه و آله) كانى دعيت فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله عز و جل حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى فانظروا كيف تخلفونى فيهما». اعلامالنساء، ص 634 نقل از امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 92/ كشفالغمه، ج2، ص 32، ارجح المطالب، ص 338، از طريق ابنعقده.
15- اعيان الشيعه، ج3، ص 408/ جامع الرواة، ج 2، ص 455/ خلاف طوسى، ج 1، ص 5.
16- الغدير، ج 1، ص17.
17- امالى مفيد، ص 55 و 56/ ارشاد مفيد، ص163 و 164. مجموعه فضايل و عنايات اسماء بنت عميس به اهل بيت(عليه السلام) در ضمن مقالهاى مستقل در شمارههاى آينده به خوانندگان گرامى ارائه خواهد شد.
18- اعيان الشيعه، ج3، ص 488.
19- رجال برقى، ص 60.
20- رجال شيخ طوسى، ص33.
21- تنقيح المقال، ج3، ص73/ معجم رجال الحديث، ج23، ص 881.
22- اعلام النساء، ص 488/ ارجح المطالب، ص337.
23- «رجع رسول الله(صلي الله عليه و آله) من حجة حتى نزل بغدير خم ثم قام خطيبا بالهاجرة فقال: ايها الناس [من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره] ينابيع المودة، ص 40/ اعلام النساء، ص489. روايت غديرى فاخته را در الغدير، ج 1، ص 18 و احقاق الحق، ج 2، ص463 ببينيد.
24- عايشه در سال 57 در مدينه درگذشت و در بقيع دفن شد. (اعلام خصال صدوق، ص 315)
25- الغدير، ج 1، ص 48/ احقاق الحق، ج 2، ص 460.
26- الغدير، ج 1، ص 58. منصور بنحسين آبى معروف به ابوسعد صاحب كتاب نثرالدرر متوفى قرن پنجم كتابى به نام حديثالغدير نوشته و بنا به گفته مناقب ابن شهرآشوب اين كتاب راويان حديث غدير را بر حسب حروف الفبا برشمرده است. «غدير در آينه كتاب، ص79»
27- الميزان فى تفسير القرآن، ص59.
28- روايت فوق را حافظ بزرگ ابوموسى مدينى در كتاب خود آورده است. او مىگويد: اين حديث سلسلهدار است. زيرا هر يك از فاطمهها از عمه خود روايت كردهاند و اين روايت پنج خواهر برادر است كه هر يك از ديگرى نقل كردهاند. رك: اسنى المطالب فى مناقب على بنابىطالب»، شمس الدين ابوالخير الجزرى، ص 32؛ احقاق الحق، ج 21، ص26 و27؛ بحارالانوار، ج36، ص353؛ عوالم، ج 11، ص 444؛ اثبات الهدى، ج 2، ص553 و ج3، ص127؛ اعلام النساء المؤمنات، ص 578 و مسند فاطمه معصومه(سلام الله عليها)، سيد علىرضا سيد كبارى، ص56 (چاپ نشده).
29- ابواسحاق سعد بنابىوقاص در سال 54 - 58 و عايشه بنتسعد در سال117 وفات يافتند. نسايى روايت وى را نقل كرده است. به خصائص نسايى، ص3 مراجعه شود.
30- التقريب، ابنحجر، ص473.
31- الغدير، ج 1، ص 38- 41/ خصائص نسائى، ص 18 و 25. عايشه بنت سعد احاديث ديگرى راجع به فضايل اميرمؤمنان دارد؛ به اسنى المطالب، ص 52 و ملحقات احقاق الحق، ص189 و 190 رجوع كنيد.
32- الغدير، ج 1، ص 38 - 41.
33- دارميه حجونيه از زنان فاضل، خردمند و فصيح بود. او استدلالى قوى داشت و در خط ولايت استوار بود. روايت او را ابنعبدربه در عقد الفريد از سهل بنابىسهل تميمى از پدرش نقل كرده است.(عقد الفريد، ج 1، ص 352/ بلاغات النساء، ص 72)
34- متن كامل مباحثه دارميه حجونيه را در كتب ذيل بخوانيد: بلاغات النساء، ص 72/ العقد الفريد، ج 1، ص 162/ صبح الاعشى، ج 1، ص259/ الغدير، ج 1، ص209/ اعلام النساء المؤمنات، ص333/ اعيان الشيعه، ج6، ص 364.
35- رياض العلماء، ج 5، ص 704. او فاضل، عالم، مدقق و آگاه به اخبار و آثار بود.
36- اين متن در حلية المتقين، بخش مناظرات حسنيه، ذكر شده است. در باره موضوع مناظره حسنيه اختلاف است. سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ذيل كلمه «حسنيه» مىگويد: اين [مناظره] از اختراعات ابوالفتوح رازى است. مرحوم خوانسارى در روضات الجنات اين مناظره را ذكر كرده است و شيخ آقابزرگ در ذريعه مىنويسد: الحسنيه: رسالة فى الامامة تنسب الى مؤلفها و هو بعض الجوارى من بنات الشيعة فيها مناظراتها مع علماء المخالفين فى عصر هارونالرشيد. (الذريعه، ج7، ص 200، رقم89/ نقل از اعلامالنساء، ص 300 تا 301). براى تحقيق بيشتر در باره شخصيت حسنيه به تنقيح المقال، ج3، ص247/ رياض العلماء، ج 5، ص407/ روضات الجنات، ج 1، ص153/ الذريعة، ج7، ص 200 و ج 4، ص97 و ج 25، ص296 و ج 5، ص 105 و 145 و 161/ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 75. معجم رجال الحديث، ج23، ص187 رجوع كنيد. خلاصهاى از مطالب كتب فوق در اعلام النساء ص 300 تا 302 آمده است.
37- الغدير، ج 1، ص 70.
38- پيام غدير، عذرا انصارى، ايشان روايت را از تاريخ دمشق، باب تاريخى على بنابىطالب (عليهالسلام) ص 51 نقل نمودهاند.
39- رجال برقى، ص 60/ معجم رجال الحديث، ج23، ص197، رقم 15659.
40- تهذيب التهذيب، ج12، ص 470.
41- اعيان الشيعة، ج 8، ص39 - ملحقات احقاق الحق، ص262
42- همان، ص 54.
ماهنامه كوثر، ش 2، محمد عابدى .