0

بازگشت مرد مرده به خانه سياهپوش

 
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

بازگشت مرد مرده به خانه سياهپوش

دختر جوان صحنه‌اي را كه مي‌ديد باور نمي‌كرد انگار خواب و رؤيا بود، كوچه‌شان به‌خاطر مرگ پدرش سياهپوش بود و جالب اين كه مردي شبيه پدرش سر كوچه‌شان نشسته بود. به سختي نفس مي‌كشيد و با گام‌هاي آرام به مرد مرموز كه خونسردانه جاي هميشگي پدرش سركوچه‌شان نشسته بود نزديك شد، شايد روح بود و شايد به‌خاطر غم مرگ پدر در توهم
و رؤيا بود.

وقتي به يك قدمي مرد مرموز رسيد ديگر شكي نكرد، آن مرد نه روح بود و نه توهم بلكه پدرش بود كه با ديدن دخترش لبخندي زد تا دختر جرأت كند خود را در آغوش وي بيندازد. هر دو گريه مي‌كردند اما پدر نمي‌دانست كه دخترش چرا به اين شدت گريه و خنده دارد، مرد مرده به خانه‌شان برگشته بود.
 
مرگ خاموش

به گزارش ایران اوايل تيرماه سال جاري خانواده مرد 70 ساله‌اي به نام عباس وقتي از گمشدن 7 روزه وي نگران شده بودند، بازپرس شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران و پليس را در جريان قرار دادند.

همسر اين مرد به بازپرس جنايي گفت: شوهرم كارگر خشكشويي بوده و اعتياد شديدي به مواد دارد. عباس هيچوقت بدون اطلاع از خانه خارج نمي‌شد و هروقت از خانه بيرون مي‌رفت سه روز بيشتر طول نمي‌كشيد كه برمي‌گشت. نگران هستم احتمال مي‌دهم حادثه بدي برايش افتاده باشد.

با ادعاهاي اين زن، تيمي از كارآگاهان با دستور بازپرس قريشي‌زاده مأموريت يافتند تا تحقيقاتي را براي پيدا كردن مرد گمشده آغاز كنند. هيچ سرنخي از عباس نبود و رديابي‌هاي پليس به بن‌بست خورد.

100 روز نگذشته بود كه افسر پرونده همسر و خانواده عباس را در برابر آلبوم اجساد ناشناس مردان قرار داد تا در صورت مرگ خاموش اين مرد تحقيقات وارد مرحله تازه‌اي شود.
همسر عباس كه وحشتزده بود وقتي عكس‌ها را وارسي كرد انگشت خود را روي عكس يكي از اجساد ناشناس گذاشت و گفت شكي ندارد عباس همان مرد مرده است. با توجه به دفن جسد اين مرد در بهشت زهرا اقدامات ويژه‌اي صورت گرفت و تأييد شد كه جسد مرد ناشناس همان عباس 70ساله است. خانواده عباس همه سياهپوش شدند و مراسم عزاداري در خانه و سر مزار اين مرد برگزار شد.
 
مرد مرده در محله

دو هفته از برگزاري مراسم عزاداري نگذشته بود كه دختر 18 ساله عباس وقتي ساعت 4 عصر هفتم آبان‌ماه مي‌خواست به خانه دوستش برود در چهارراه تهران‌نو با مردي روبه‌رو شد كه شباهت زيادي به پدرش داشت و جالب اينكه مانند پدرش سر كوچه نشسته بود.

دختر جوان كه شوكه شده بود و باور نمي‌كرد آن مرد پدر مرده‌اش باشد نمي دانست خوشحال باشد يا بترسد تا اينكه به سمت پدرش رفت و وي را در آغوش گرفت ودر حالي كه اشك مي ريخت بغض‌آلود و با صداي لرزان گفت تصور مي‌كند خواب يا رؤيا مي‌بيند. دختر خانواده سريع با تلفن موبايل به خانه زنگ زد و به مادرش گفت پدر زنده است اما مادرش تصور كرد كه وي مشكل روحي و رواني پيدا كرده است و باور نكرد تا اينكه دقايقي بعد وقتي پدر و دختر با هم وارد خانه شدند مادر خانواده هيجان‌زده شد، اصلاً باور نمي‌كرد در شناسايي جسد شوهرش اشتباه كرده و روزهاي زيادي سر خاك مرد ديگري عزاداري كرده است.

اين مرد براي انجام تحقيقات به شعبه دوم بازپرسي دادسراي جنايي تهران احضار شد. عباس در بازجويي‌ها گفت: وقتي از خانه بيرون رفتم مأموران بهزيستي مرا سوار خودرو كرده و به يك مركز بازپروري منتقل كردند. وقتي پرسيدند اهل كجايي؟ گفتم كه اهل قم هستم، آنها نيز مرا به مركز بازپروري قم بردند و با گذشت 4 ماه به تهران آمدم تا به خانه‌ام بروم و سر كوچه با دخترم روبه‌رو شدم.

همسر عباس به خبرنگار شوك گفت: عكسي كه در آلبوم اجساد ناشناس پليس آگاهي به من نشان دادند خيلي به عباس شباهت داشت و حتي اداره آگاهي نيز تأييد كرد جسد آن مرد كه دفن شده متعلق به همسرم است.

قرار بود كه حتي سنگ روي قبرش را هم اين هفته سفارش بدهم اما به يكباره فهميدم كه همسرم زنده است و در اين مدت در مركز بازپروري بهزيستي بود، آنجا بود كه نشستم و براي بدبختي‌هايم حسابي گريه كردم.

اين زن در پاسخ به اين سؤال كه چه بدبختي،گفت: از روزي كه با عباس زير يك سقف رفتم هيچ‌وقت يك روز خوش نداشتم چرا كه وي اعتياد شديدي به مواد مخدر دارد.

بنا بر اين گزارش پليس با پيدا شدن مرد گمشده به تجسس هاي ويژه اي دست زد و خيلي زود مشخص شد جسد ناشناس كه خانواده عباس به‌خاطر آن عزاداري كرده‌اند متعلق به يك افغان بوده است.

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

چهارشنبه 10 آبان 1391  11:30 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها