0

دیده‌بانان بصیر جبهه انقلاب

 
samsam
samsam
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 50672
محل سکونت : یزد

دیده‌بانان بصیر جبهه انقلاب

 

  اگر کسی ایمان به خدا و قیامت دارد با غیرخودی‌ها،با آن‌هایی که در مقابل خدا و رسول هستند،دوستی نخواهد کرد؛هر چند کسانی که مخالفت با خدا و رسول می‏کنند،پدرانشان ،فرزندانشان ،برادرانشان یا خویشاوندانشان باشد.

خبرگزاری فارس: دیده‌بانان بصیر جبهه انقلاب

 

«غیر خودی کسی است که دستورش را از بیگانه می‏گیرد؛ دلش برای بیگانه می‏تپد؛ دلش برای برگشتن آمریکا می‏تپد. غیر خودی آن کسی است که از اوایل انقلاب در فکر ایجاد رابطه دوستانه با امریکا بود. به امام اهانت می‏کرد؛ اما برای امریکا اظهار علاقه می‏نمود! کسی به امام اهانت می‏کرد، ناراحت نمی‏شد؛ اما اگر کسی به دشمنان بیرون از مرز یا همدستان آن‌ها اهانت می‏کرد، ناراحت می‏شد! اینها غریبه‏اند. اسمشان چیست، هرچه باشد.»1

این جملات، گوشه‌ای از سخنان گهربار مقام معظم رهبری است که با طرح آن موج فرهنگی‌ای در جامعه ایجاد و خط بطلانی بر تلاش‌های دشمنان کشیده شد. در این نوشتار بر آنیم تعاریف، مبانی و آسیب‌های جبهه خودی را از دیدگاه معمار کبیر انقلاب، حضرت امام (ره) و دو شاگرد امام و عقبه‌های تئوریک نظام، استاد شهید مطهری و استاد مصباح یزدی بررسی کنیم.

امام خمینی(ره) و جریان خودی و غیرخودی

امـام خـمینی در بسیاری از بیانات ارزشمند خود از مردم می خواست، جریان‌های اصلی و انحرافی را دقـیق بـازشناسند و در وصیت نامه خویش، جریان‌های مـوجود را به مردم شناساند و حجت را بر همگان تـمام کرد. «مـن در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.»2

امـام بارها به خطر نفوذ فرصت طـلـب‌هـا هشدار می دادند و ملت را به هوشیاری دعوت می کردند و می‌فرمودند: « لازم است با کمال قدرت و هوشیاری، اشخاص یا گروه‌هایی که گرایش بـه مـکـتب‌های غیراسلامی دارند و به خوی فرصت طلبی می خواهند در این اوقـات از فـرصـت اسـتفاده نموده، خود را در صفوف شما داخل کـنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند، از خود دور کنید و به آن‌ها مجال تحرک ندهید.»3

دو نکته اساسی در این هشدار به چشم می‌خورد:

الـف. شناسایی جریانها و افراد؛ یعنی انگیزه های کسان و گروه ها را تحلیل کنید که آیا برای خدمت به مردم به میدان آمده اند، یا بـرای فـرصـت طلبی و چیدن میوه از بوستان انقلاب و حال آن که در آبیاری و پاسداری انقلاب، هیچ نقشی نداشته اند.

ب. مجال و میدان ندادن به چنین اندیشه و کسانی؛ ماندگاری انقلاب و گـسـتـرش آن، بـسـتـگـی بـه نیروهای انقلابی است. اگر نـیروهـای انقلابی در میدان نباشند و برای رخنه نـااهـلان به درون نظام انقلابی مجال پیدا بشود، انقلاب از حرکت باز می ماند و رو بـه افـول مـی رود.4

امام درباره برخورد با خودی‌ها و صاحبان اصلی انقلاب می‌فرمودند: «مسئولین، صاحبان اصلی انقلاب را با بهانه‎های بی‎اساس پس نزنند تا به جای آنان کسانی را که وارثان رژیم گذشته و وابستگان فکری آنان هستند، جایگزین کنند... چشم‎ها و گوش‎ها را باز کنید که دشمنان، حیله بازان کارکشته هستند و ممکن است از ساده‎دلی شما استفاده کنند و مراکز حساس را کم‎کم به دست گیرند و انقلاب را به سوی غرب یا شرق بغلتانند.»5

آسیب های جبهه خودی

الف. تنش ها و اختلافات داخلی

نخستین عامل، اختلافات و تعارض های داخلی است. اختلاف، هم زمینه ساز رخنه و سوء استفاده بیگانه است و هم مایه نابودی افراد و گروه ها. جنگ و اختلافات داخلی سستی می آورد؛ یعنی آن نیرویی که باید به صورت یک مشت گره کرده علیه دشمن به کار گرفته شود، هنگام نزاع و تنش، علیه خودی ها به کار می رود.دلسوزان انقلاب و اسلام باید بدانند که اتحاد بر محور آرمان و عقیده، از مهم‌ترین عوامل پیروزی به شمار می‌آید و جامعه متحد، همدل و هم زبان، نفوذناپذیر است. از این رو، در کنار سلیقه ها و نظرهای متفاوت، پایبندی به اصول مسلم و حدودی که خودی را از غیرخودی متمایز می سازد، ضرورت دارد.

امام خمینی دو جریان سیاسی روزگار خویش را چنین اندرز می دادند: «هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمی کنند. هر دو جریان با کمال دوستی مراقب آمریکای جهان خوار باشند و مردم را هشیار کنند که آمریکای حیله گر دشمن شماره یک آن‌ها است.»6

ب. خالی کردن صحنه

خالی شدن صحنه انقلاب از حامیان آن، یکی از آرزوهای بیگانگان است و باعث می‌شود دشمن به بسیاری از مقاصد خود دست یابد. عدم حضور مدافعان انقلاب و خودی ها، هم انقلاب را از پیشبرد اهداف الهی و انسانی‌اش باز می دارد و هم آزمندی دشمن به دست اندازی در نظام اسلامی را فزونی می‌بخشد. حضرت امام می‌فرماید: «شاید گناهی بالاتر از کناره گیری نباشد و هیچ عذر و بهانه‌ای برای ترک صحنه انقلاب پذیرفته نشود.»7

ج. غفلت از دشمن

چشم فروبستن از دشمن و بی توجهی به اهداف، عملکرد و توطئه هایش، موجب طمع رخنه‌گران در نظام اسلامی و انقلاب می شود. به خواب فرو رفتن و عدم هشیاری در برابر دست های آشکار و پنهان بیگانه، از کمین گاه‌های دشمن است.امام خمینی مردم را این‌گونه به هشیاری سفارش می‌فرمود: «توجه کنید به این‌که دست های فاسد و قلم‌های فاسد و گفتارهای فاسد، شما را به اغفال نکشاند و شما را برنگرداند به حال سابق.»8

شناخت نقشه ها و برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت دشمن، نقش به سزایی در سد کردن راه نفوذ بیگانه در نظام اسلامی دارد. امام درباره برنامه‌های بلند مدت دشمنان می فرمایند: «می‌دانیم که قدرت های بزرگ چپاولگر در میان جامعه، افرادی را به صورت های مختلف از ملّی گراها، روشنفکران و روحانی نمایان که اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رساندن ترند، ذخیره دارند که گاهی سی - چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی، با پان ایرانیسم و وطن‌پرستی و با حیله‌های دیگر و با صبر و بردباری در میان ملت ها زیست می کنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام می دهند.»9

شهید مطهری و جریان‌های خودی و بیگانه

بـه عـقیده تمامی همسنگران و هم اندیشان آن شهید، پیش از انقلاب حـسـاسـیت استاد نسبت به جریان‌های انحرافی و التقاطی از همه بیش تـر بـوده اسـت.10 موضع‌گیری شفاف و روشن ایشان در برابر تفکر الحادی و التقاطی و مـکـتـب‌های بیگانه، بر کسی پوشیده نیست و شماری از صاحب نظران، نـقش اول را در این زمینه از آن شهید مطهری می‌دانند و انعطاف ناپذیری ایشان را در این زمینه می ستایند.

چنانکه می‌نویسد: «مـن در این جا هشدار می دهم، ما با گرایش به مکتب‌های بیگانه، اسـتـقـلال مـکـتبی خودمان را از دست می‌دهیم. حال می خواهد این مـکتب کمونیزم باشد یا اگزیستانسیالیسم یا یک مکتب التقاطی... کـسـانی که این‌چنین فکر می کنند؛ یعنی می خواهند مکتب اسلام را بـا مـکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکتب را در اسلام وارد کـنـنـد، چـه بدانند و چه ندانند، در خدمت استعمار هستند. خـدمـت اینها به استعمار از خدمت آن‌ها که عامل استعمار سیاسی یا عـامـل اسـتـعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیش‌تر است و به همین نسبت خیانتشان به ملت، بیش تر و عظیم تر.»11

معیار شناخت خودی و بیگانه

در نـوشـته های استاد به تجزیه و تحلیل جامع و فراگیری از واژه هـای خودی و بیگانه و معیار شناخت آن دو از یکدیگر بر می خوریم کـه راهگشای این مقوله در زمان ما نیز هست. ایشان در این‏که آیا مرز تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، زبان، رنگ و... می‏تواند ملاک خودی بودن باشد یا نه، می‏فرماید: «شما اگر به سرگذشت نهضت‏ها رسیدگی کنید، چه بسا اشخاص بیگانه‏ای را از ملیت‏های دیگر در آن‏ها می‏یابید که قهرمانی‏ها کرده‏اند تا پس از پیروزی، آنان جزء همان‏ها باقی بمانند و با آنان ملت نوینی بسازند.

از طرف دیگر، در داخل یک کشور، جماعت‏های گوناگونی را می‏یابید که از یک نژاد و اسلاف و با یک زبان و سنت و فرهنگ و شرایط جغرافیایی هستند، ولی ابداً با هم پیوند ارتباطی ندارند ... پس این مرزهای تاریخی و جغرافیایی و سیاسی و رنگ و زبان نمی‏تواند مرز بین افراد آدمی شود و نه مایه پیوند افراد گردد... صرف این‏که یک چیزی از میان یک مردمی برخاسته باشد، ملاک خودی بودن آن نمی‏شود و صرف این‏که چیزی از خارج مرزها آمده باشد، ملاک اجنبی بودن و بیگانه بودن آن نمی‏شود.»12

ایشان در جایی دیگر می نویسد: «اگـر در تعیین حدود ملیت ایرانی، عنصر آریایی اساس قرار گیرد، نتیجه و حاصلش در آخرین تحلیل، نزدیکی و خویشاوندی با جهان غرب اسـت.... در این صـورت، غـرب استعمارگر برای ما خودی می شود و اعـراب مـسـلمان، نسبت به ما بیگانه؛ و به عکس، اگر نظام فکری و مـسـلـکـی و نـهادهای اجتماعی چهارده قرن اخیر را ملاک ملیت خود قـرار دهـیم... عرب و ترک و هند و اندونزی و چینی مسلمان نسبت به ما خودی و غرب غیر مسلمان بیگانه می شود.»13

استاد شهید این‌گونه بخش بندی و جداسازی را روش غربیان می داند و می نویسد: «ناسیونالیسم یا ملت گرایی در اندیشه واضعان غربی‌اش، یعنی مردمی را کـه در قـالـب مـرزهـای جـغرافیایی معین، نژاد معین و سابقه تـاریخی و زبان و فرهنگ و سنن واحد گرد آمده‌اند، به عنوان یک واحـد تـفـکـیک ناپذیر، مبنا و اصل قرار دادن و آنچه را در حیطه مـنافع و مصالح و حیثیت و اعتبار این واحد قرار گیرد،(خودی) و دوست دانستن و بقیه را(بیگانه) و دشمن خواندن.»14

استاد شهید در بیان سه ویژگی بیگانه و غیرخودی چنین می‌نویسد: 1. بیگانه ای که در جوهر با یک ملت اختلاف دارد؛ 2. بیگانه ای که درد و داعیه او را نمی شناسد؛ 3. بـیگـانـه کـه درد و داعیه او را می شناسد، ولی با آن دشمن است.»16بـنـابـراین، غـیرخودی به کسانی گفته می شود که فرهنگ و دین و بـاورهـای مـذهبی و ملی را نمی‌پذیرند و با هدف‌ها و انگیزه‌های مردم هماهنگی ندارند و یا با آن هدف‌ها و آرمان‌ها می‌ستیزند.

خودباوری و خودباختگی

در نـگـاه اسـتاد، جریان خودی و بیگانه را از راه دیگری نیز می تـوان شـناسایی کرد و آن این است که: هر فرد و یا جریانی که از هـویت و مـاهـیت اصـیل خویش دور افتاده باشد و استقلال فکری و فـرهـنـگی خود را از دست داده باشد و دل در گرو اندیشه و فرهنگ بـیگـانه ای داشته باشد، غیرخودی و بیگانه و بیگانه پرست است. در بـرابـر، هر ملتی که به اعتلای شخصیت ملی و فرهنگی خود بیندیشد و پاسدار هویت دینی و انسانی خود باشد، خودی به شمار می رود؛ «خـودبـاختگی یعنی تزلزل شخصیت، بی ایمانی به خود، گم کردن خود، از دسـت دادن حـس احـتـرام به ذات، بی اعتمادی و بی اعتقادی به فـرهنگ خود و استعداد و شایستگی خود؛ و در مقابل، به خودآمدگی یعـنـی بـازگـشت به ایمان خود، بیدار کردن حس احترام به خود و تاریخ و شناسنامه و نسبت تاریخی خود....»17

تـجـددزدگی و رنگ باختن در برابر فرهنگ بیگانه و ناتمام دانستن فـرهـنگ خودی، بندگی و بردگی می آورد.استعمارگران برای این که مـلـت‌های دیگر را برده و بنده خود سازند، به گونه‌ای برنامه می‌دهـنـد و خـط دهـی مـی‌کـنـنـد که ملت‌ها، فرهنگ خود را ناتمام بـینگارند و در برابر فرهنگ حاکم بر جهان، رنگ ببازند. استعمار از این زاویه، روحیه آزادگی ملت‌ها را می گیرد و آن‌ها را نسبت بـه آنچه خود دارند، بیگانه می سازد.

در نتیجه، روحیه بردگی و بندگی در برابر زورگویان را در آنان به وجود می آورد؛ « بـی شـک، در مـیان انواع گوناگون استعمار، خطرناک تر از همه، اسـتـعـمار فرهنگی است. برای بهره کشی از فرد، باید شخصیت فکری او را سـلب کنند، او را به آنچه که مال خودش هست، بدبین کنند و در عـوض، او را شـیفته هر آنچه از ناحیه استعمارگر عرضه می‌شود، بـسـازنـد. مـی‌بـاید در مـردم حالتی به نام تجددزدگی به وجود بـیاورند؛ به طوری که به آداب و رسوم خودشان متنفر بشوند، اما از آداب و رسـوم بـیگـانـه خـوششان بیاید. می باید آن‌ها را به ادبـیات خودشان، به فلسفه خودشان، به کتاب‌های خودشان بدبین کنند؛ در عوض، مسحور ادبیات و فلسفه و کتاب‌های دیگران کنند.»18

فرصت طلبان غیرخودی

اسـتـاد شـهید، جبهه دوست و دشمن را به خوبی می شناخت و راه‌های نـفوذ و هجوم فرصت‌طلب‌ها را نیز به روشنی می شناساند و اعلام می کـرد. همسو عـوامـل پیدایش نهضت و پیروزی آن را به گونه‌ای استادانه می شکافت و به آفت‌ها و آسیب‌های احتمالی، هشدار می‌داد:

- رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفت‌های بزرگ هر نهضت است. وظیفه بزرگ رهبران اصلی این است که راه نفوذ و رخنه این‌گونه‏ افراد را سد نمایند. هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می‏کند، سنگینی‌اش بر دوش‏ افراد مؤمن مخلص فداکار است، اما همین که به بار نشست و یا لااقل‏ نشانه‏های بار دادن آشکار گشت و شکوفه‏های درخت هویدا شد، سر و کله‏ افراد فرصت‌طلب پیدا می‏شود. روز به روز که از دشواری‌ها کاسته می‏شود و موعد چیدن ثمر نزدیک‌تر می‏گردد، فرصت طلبان محکم‌تر و پر شورتر پای عَلَم نهضت سینه می‏زنند تا آنجا که تدریجاً انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در می‏کنند.19

ایشان در ادامه، پیش بینی خود را بـا اسـتـناد به جریان‌های تاریخی مستدل کرده و می نویسد: «بـررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که بعد از وفات پیغمبر(ص) مسیر انـقـلاب اسلامی که آن حضرت ایجاد کرده بود، عوض شد. در اثر رخنه افـراد فـرصـت طـلـب و رخـنـه دشـمنانی که تا دیروز با اسلام می‌جـنـگـیدنـد، اما بعدها با تغییر شکل و قیافه، خود را در صفوف مـسـلمانان داخل کرده بودند، مسیر این انقلاب و شکل و محتوای آن تا حدود زیادی عوض گردید...»20

این هـشـداری است به خودی‌ها در انقلاب اسلامی ایران که نگذارند بـار دیگر تاریخ تکرار شود و کسانی با تغییر دادن چهره و شعار، خـود را در جـبـهـه خـودی‌هـا داخـل کنند و دستاوردهای انقلاب و ارزش‌هـای بـرآمـده از آن را کم رنگ سازند و اندک اندک سنگرهای ایدئـولـوژیک و اجـرایی را از سـنگرسازان با سابقه بگیرند و دوبـاره زمـینه دخالت بیگانگان را بر سرنوشت ملت ایران فراهم سازند.

نفوذ اندیشه های بیگانه

استاد شهید یکی دیگر از راه‌های نـفوذ و هجوم غیر خودی ها را نفوذ اندیشه های بیگانه می دانست و بر این عقیده بود که: «انـدیشـه هـای بـیگانه از دو طریق نقوذ می‌کنند: یکی از طریق دشـمـنـان؛ هنگامی که یک نهضت اجتماعی اوج می گیرد و جاذبه پیدا مـی‌کـنـد و مـکـتب‌های دیگر را تحت الشعاع قرار می‌دهد، پیروان مـکـتـب‌های دیگر برای رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، انـدیشه‌های بیگانه را که با روح مکتب مغایر است، وارد آن مـکتب می کنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت می‌اندازند و یا کم‌اثر می‌کنند... دیگر از طریق دوستان و پیروان؛ گـاهـی پـیروان خود مکتب، به علت ناآشنایی درست از مکتب، مجذوب یک سـلـسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا نـاآگـاهـانـه آن نـظـریات را رنـگ مـکـتـب می دهند و عرضه می‌نمایند.»21

استاد آیت الله مصباح یزدی و جریان‌های خودی و غیر خودی

استاد فرزانه آیت الله مصباح یزدی نیز همچون استاد شهید با تیزبینی و فراست مثال زدنی در جهت مشخص کردن مرز این گروه به‌پا خاست. ایشان در تعریف غیرخودی می‌گوید: «غیر خودی کسی است که هیچ حسن نیتی نسبت‏ به نظام اسلامی ندارد و نوکر بی‏جیره و مواجب آمریکا و اسرائیل است و گاهی ممکن است دارای پست و مقامی هم باشد.»22ایشان بر این عقیده است: «ما نباید به اختلافات خودی‌ها دامن بزنیم، ولی اختلاف بین خودی و غیر خودی امری طبیعی است.» ایشان در ادامه می افزاید: «لزومی ندارد ما از غیرخودی‌ها صرف این‌که پستی دارند حمایت کنیم، بلکه باید همواره با آنان بجنگیم و هیچ‌گونه رحم و مروت و رأفت برای آنان نداشته باشیم.»23

استاد با استناد به آیات قرآن سعی می‌کنند تا ریشه های این جریان‌ها را از قرآن استخراج کنند. لذا می‌گوید: «در قرآن داریم کسانی که «لست منهم فی شی‏ء» در مقابلش می‏گوید «بعضکم من بعض» کسانی هستند یکپارچه از همین. بعضکم من بعض، تعبیری عربی است که در فارسی عیناً برایش معادل نداریم؛ بعضی از شما از بعض دیگری، یعنی مجموعه مسلمانان یکی هستند.

هر کدام یک عضوی از این پیکر هستند. معنی بعضکم من بعض چنین معنایی است. پس می‏شوند خودی. ولی کسانی را می‏گوید «لست منهم فی شی‏ء». اینها با تو هیچ ارتباطی ندارند. لست منهم، تو از اینها نیستی در هیچ چیز؛ یعنی ربطی به تو ندارند؛ در میان شما زندگی می‏کنند؛ زیر پرچم اسلام زندگی می‏کنند، گاهی در مسجد هم نماز می‏خوانند، ولی لست منهم فی شی‏ء؛ از شما نیستند. این تعبیر قرآنی است. بعضی «بعضکم من بعض» هستند، از همدیگر هستند و خودی هستند.

قرآن در وصف منافقین می‏فرماید «ولا یأتون الصلا ة الّا و هم کسالا»؛ در نماز حضور پیدا نمی‏کنند، مگر با کسالت، برای این‌که مهری پای کاغذ بزنند که ما هم مسلمان هستیم؛ یراعون الناس، ریاکاری می‏کنند، ریش و تسبیحی و فلانی... برای مسلمان جلوه دادن خود، دروغ می‏گویند.قسم می‏خورند که ما ایمان داریم «واللّه‏ یشهَدُ ان المنافقین لکاذبون»؛ خدا می‏داند که اینها دروغ می‏گویند و قسمشان هم دروغ است. خودی و غیرخودی یک اصطلاح قرآنی است و مقام معظم رهبری هم تعریفش کردند و جایی نیست که بنده بیشتر در این زمینه فضولی کنم.24

ملاک خودی و غیر خودی

استاد حکیم محور و ملاک خودی و غیر خودی را دینداری و بی‌دینی دانسته، می‌گوید: «کسانی که صاف می‏گویند ما همه چیزمان را برای اسلام می‏خواهیم، حیاتمان را، مالمان را، عرضمان را، آبرویمان را، هر چه داریم در دنیا، تا وقتی می‏خواهیم که در جهت اسلام باشد. اگر بر خلاف بود، همه اینها را فدا می‏کنیم تا اسلام باقی بماند. اینها یک دسته هستند؛ کسانی که با اینها هم‌فکری داشته باشند با اینها خودی خواهند بود.

آن کسانی که می‏گویند نه، اسلام فدا بشود تا ما به هوس‌هایمان برسیم، خوب، با اینها نمی‏توانند وحدت داشته باشند. همین که عرض کردم، بحث من اتفاقا کاملاً روشنگر این مطلب بود. کسانی که این هدف را برگزیدند، با آن کسانی که مسیرشان 180 درجه با اینها فرق دارد، خوب، نمی‏توانند اینها خودی باشند؛ آن‏ها می‏شوند بیگانه. یعنی نمی‏توانند با هم اتحاد کنند؛ در یک صف حرکت کنند؛ به سوی یک مقصد حرکت کنند. پس ملاک خودی در جامعه اسلامی «پایبندی به اسلام است» و غیر خودی کسانی هستند که در ضد این جهت حرکت می‏کنند.»25

اولین ویژگی خودی‌ها

علامه مصباح با استناد به آیه آخر سوره مجادله، اعتقاد دارد که خداوند اولین ویژگی خودی‌ها را آن می‌داند که با غیر خودی‏ها دوستی نمی‏کنند. ایشان برای این امر این‌گونه استناد می‌کند: «در قرآن می‏فرماید مردمی را نمی‏یابی که ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند و در عین حال دوستی کنند با کسانی که مقابل خدا و پیغمبر هستند.

یعنی اگر کسی ایمان به خدا و قیامت دارد با غیرخودی‌ها، با آن‌هایی که در مقابل خدا و رسول هستند، دوستی نخواهد کرد؛ «ولو کانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم؛ هر چند کسانی که مخالفت با خدا و رسول می‏کنند، پدرانشان باشند یا فرزندانشان باشند یا برادرانشان باشند یا خویشاوندانشان؛ حتی اگر کسی پدرش، فرزندش، برادرش یا سایر خویشاوندش در طرف مقابل خدا و رسول قرار گرفت، مؤمنین حق ندارند با او دوستی کنند... اولین ویژگی‏شان این هست که با غیر خودی‏ها دوستی نمی‏کنند.

نفرمود نماز می‏خوانند، روزه می‏گیرند، زکات می‏دهند، جهاد می‏کنند؛ هیچ کدام از اینها را ذکر نکرد. مشخصه اصلی آن‌ها که آن‌ها را از سایر مؤمنین جدا می‏کند، ممکن است کسانی نمازخوان باشند، ولی آخرش بلغزند؛ ممکن کسانی در جبهه‏های جهاد هم شرکت کنند، زخم هم بردارند، معلول هم بشوند، اما باز سرانجام در مقابل خط اسلام قرار بگیرند؛ هم در صدر اسلام چنین کسانی بودند هم امروز هستند. اینها ایمانشان تثبیت شده نیست.

صرف این‌که اهل نماز و روزه هستند، صرف این‌که اهل جهاد و هجرت هستند، ضمانتی برای ثبات ایمان ندارند؛ ممکن است بلغزند، اما اگر علاوه بر اینها یک شرط دیگری داشتند و آن این بود که محبت غیر خودی در دل راه نمی‏دهد، ولو پدرش باشد، ولو فرزند دلبندش باشد، اگر در مسیر خدا نیست، محبتش را به دل راه نمی‏دهد، این جور افراد ایمانشان ثبات دارد.

قرآن می‏گوید ما خودی و غیرخودی داریم؛ در میان همه شما، در میان کسانی که مسجد می‏آیند، نماز می‏خوانند، غیر خودی هست. گول نمازشان را نخورید، گول ریششان را نخورید، گول شعارهای اسلامی و مجاهد بودن و انقلابی بودن و اینها را نخورید؛ از این دروغ‌ها خیلی‏ها گفتند. امتحانشان کنید. ببینید محبت دشمنان خدا دارند یا نه.»26

خالی کردن صحنه

استاد مصباح یزدی درباره آسیب های جبهه خودی، خالی کردن صحنه را بزرگ‌ترین و جبران‌ناپذیرترین اشتباه و خطای مردم می‌داند و در مورد این پدیده چنین می نویسد: «بزرگ ترین و جبران ناپذیرترین اشتباه و خطای مردم این است که وقتی مرحله پیروزی نظامی و سیاسی انقلاب فرا رسید، کار را به فرجام رسیده تلقی کنند و چنین بپندارند که انقلاب به همه اهداف و مقاصد خود دست یافته است و یا لااقل مهم ترین و مشکل ترین مرحله خود را پشت سر گذاشته است و یا اهداف، خود به خود و به وسیله زمامداران و متصدیان نظام انقلابی تحقق خواهد یافت.اگر مردم وظیفه خود را پایان یافته بینگارند و برای تحقق بخشیدن به اهداف انقلاب با دستگاه حاکم انقلابی همدلی و همکاری نکنند، نه فقط انقلاب از دستیابی به اهداف خود محروم خواهد شد، بلکه زمینه قدرت یافتن فرصت طلبان، عوام‌فریبان، منافقان و خائنان مهیا خواهد گشت.»27

پی‌نوشت‌:

1. خطبه‏هاى نماز جمعه تهران به امامت مقام معظم رهبرى‏(8/5/1378).

2 . کـلـمـات قـصار، مجموعه رهنمودهای امام، مؤسسه تهیه و تنظیم نشر آثار امام خمینی.

3. همان، ص 128

4 . خـودی و غـیرخودی در فرهنگ دینی، ابوالقاسم یعقوبی، حوزه ، فروردین و اردیبهشت 1379، شماره 97

5. کلمات قصار، امام (ره) ، ص31

6.صحیفه نور، ج 21، ص 47

7. همان، ج 2، ص 215

8. و خودباختگی، برگرفته از سخنان امام خمینی (ره) ، ص 26

9. صحیفه نور، ج 8، ص 251

10 . سیمای استاد در آئینه نگاه یاران، انتشارات صدرا، ص 35

11 . پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مطهری، صدرا ، ص 162

12. خدمات متقابل اسلام و ایران ، شهید مطهری، انتشارات صدرا ، چاپ دوازدهم، 1362، ص 64

13. همان ، ص 18

14. همان، ص18

15. همان، ص 31 و 32

16. همان، ص 35

17. پیرامون انقلاب اسلامی ، استاد شهید مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا ، چاپ نهم، تابستان 1372، ص118

18. همان، ص160

19. نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر ، استاد مرتضی مطهری ، چاپ دوازدهم ، پاییز 1368 ، انتشارات صدرا، ص93و 94

20. پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 27

21. نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، ص 87 و 88

22. بایسته‏های تبلیغ،حسین علی عربی، ماهنامه مبلغان، اردیبهشت 1379، شماره 4

23. آیت الله مصباح یزدی در همایش « بایست‌های تبلیغ » به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، یکشنبه 14 آذر1378

24. در جمع نیروى دریایی سپاهنوار(21/6/78)

25. سخنرانی و پاسخ به سؤالات در دانشگاه برق(18/07/79)

26. مسجد حضرت رسول قزوین(10/10/79)

27. محمد تقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 380

مرضیه‌سادات موسوی

منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره11

 

شنبه 6 آبان 1391  8:55 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها