0

مقالاتی در باب حجاب و عفاف

 
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

مقالاتی در باب حجاب و عفاف

بسمه تعالي
 
اختصاص غریزه تبرّج به زنان
یكی از ویژگی‏های مهم زنان، خصیصه تبرّج و خودنمایی است كه به صورت غریزی و طبیعی در آنان وجود دارد. قرآن در دو آیه از آیات حجاب، از تبرّج و خودنمایی زنان صحبت كرده و آن را محدود به محیط خانواده كرده است. در یك جا می‏فرماید: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی) (احزاب: 33) ای زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی نكنید؛ مانند خودنمایی دوران جاهلیت نخستین؛ در آیه دیگر می‏فرماید: (غَیْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزینَهٍ) (نور:60) زنان، (در برابر نامحرمان) با زینت‏هاوآرایش‏هایشان‏خودنمایی‏نكنند.
غریزه خودنمایی و تبرّج از ویژگی‏های زنانه است و در مردان کمتر است. به همین دلیل پوشش و حجاب برای زنان واجب شده است.البته این موضوع به این مفهوم نیست که مردان هیچ محدودیتی در پوشش ندارند .
قرآن در این آیات فقط زنان را از تبرّج و خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبه‏های جنسی خود در برابر نامحرم نهی كرده و از تبرّج مردان سخنی نگفته است. از ظاهر این مطلب فهمیده می‏شود كه غریزه خودنمایی و تبرّج از ویژگی‏های زنانه است و در مردان کمتر است. به همین دلیل پوشش و حجاب برای زنان واجب شده است.البته این موضوع به این مفهوم نیست که مردان هیچ محدودیتی در پوشش ندارند .
شهید مطهّری درباره آثار این غریزه و نیز اختصاص آن به زنان می‏گوید: «اما علت اینكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است كه میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب‏ها و دل‏ها، مرد شكار است و زن شكارچی؛ همچنان كه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شكار است و مرد شكارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شكارچی‏گری او ناشی می‏شود. این زن است كه به حكم طبیعت خاص خود، می‏خواهد دلبری كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر كند، انحراف تبرّج و برهنگی از انحراف‏های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.»1
وجود این غریزه برای متمایل كردن مرد ـ جنس مذكر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا بدین‏وسیله، مقدّمات ازدواج و زندگی مشترك را بین آنان فراهم كند.
درباره غریزه خودنمایی و تبرّج، غیر از منابع اسلامی، برخی از دانشمندان نیز مطالب جالبی دارند. خانم جینا لمبروزو (G,Lombroso) روان‏شناس معروف ایتالیایی، در این‏باره می‏گوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل‏باختن، مورد پسند بودن و مایه خرسند شدن بسیار شدید است.» در جای دیگری می‏گوید: «یكی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است كه در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حركات، خوش آهنگی صدا، طرز تكلّم و بالاخره شیوه حرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آن‏ها را تحریك نموده و روحشان را مجذوب سازد.»2 چنین درباره تأثیر غریزه خودآرایی و تبرّج در زندگی زنان می‏گوید: «میل به جلب دیگران، بزرگ‏ترین و مهم‏ترین محرّك زندگانی زن محسوب می‏شود.»3
ویل دورانت نیز درباره آثار غریزه تبرّج زن می‏گوید: «زن میل دارد بیشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همین جهت، در ارج‏گذاری و تقدیر آن جاذبه‏هایی كه مایه تشدید میل مرد است، استاد است.» بنابراین، اصل وجود این غریزه و اختصاص آن به زن در بین دانشمندان پذیرفته شده است.4
پرورش و توجه به غریزه تبرّج در اسلام
غریزه خودنمایی و خودآرایی مانند سایر غرایز آدمی، نیازمند قانونمندی و كنترل است؛ یعنی باید از افراط و تفریط در آن پرهیز شود؛ زیرا عدم كنترل این غریزه، چه از لحاظ افراط و چه از لحاظ تفریط، برای زن زیانبخش است و سلامتی او را به خطر می‏اندازد. از این‏رو، در دین اسلام برای این غریزه حد و حدود ویژه‏ای تعیین شده است و همان‏گونه كه آزادی بی‏حد و حصر آن ممنوع گردیده و برای كنترل آن حجاب واجب شده، بی‏توجهی به آن نیز مذموم شمرده شده است. به همین دلیل، در برخی روایات، آرایش كردن برای زنان یك ضرورت تلقّی شده و بی‏توجهی به آن به معنای نادیده گرفتن غریزه وخودآرایی، مورد نكوهش قرار گرفته است. در اینجا به بعضی از این روایات اشاره می‏شود:
در حدیثی از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) در مورد ویژگی‏های بهترین زنان نقل شده است كه فرمودند: «بهترین زنان شما زنی است كه بسیار با محبت باشد، عفیف و پاك‏دامن باشد، نزد اقوامش عزیز و محترم باشد، با شوهرش متواضع و فروتن باشد، برای او خودآرایی و تبرّج داشته باشد و در برابر نامحرم عفیف باشد.» در این حدیث، دقیقا به همان تبرّجی كه قرآن آن را برای زن در مقابل نامحرم ممنوع كرده، نسبت به شوهرش سفارش شده است.5
از روایات دیگری كه حاكی از اهمیت اسلام به آرایش و تجمّل برای زن است، حدیثی از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) است كه حتی به زنانی كه شوهران نابینا دارند دستور می‏دهد خود را با بوی خوش و حنا آرایش كنند. امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: از رسول خدا سؤال شد: زن چگونه برای شوهر نابینا آرایش كند؟ فرمود: با استعمال عطر و خضاب كردن، كه نوعی بوی خوش است.6
از روایاتی كه در این باب وجود دارند ، و تنها بعضی از آن‏ها در اینجا ذكر شدند ، می‏توان نتیجه گرفت كه اگر دین اسلام از تبرّج و خودنمایی زن برای نامحرم نهی كرده، در مقابل به او دستور داده است در صورتی كه در انظار نامحرم نباشد، حتما تبرّج و خودنمایی داشته باشد، به ویژه اگر در محضر شوهرش باشد. بنابراین، دین اسلام غریزه خودنمایی و تبرّج زن را نادیده نگرفته، بلكه به آن اهمیت هم داده است و تلاش كرده زنان علاوه بر دارا شدن زیبایی درونی و اخلاقی، از نظر ظاهری هم جذّاب و زیبا باشند؛ زیرا توجه به آرایش و زیبایی ظاهری نه تنها پاسخی منطقی و صحیح به اقتضای طبیعی و غریزه آنان در جلوه‏گری و جلب توجه دیگران است، بلكه سبب می‏شود زن شادتر و بانشاط تر باشد و از این طریق، شادابی و نشاط را به زندگی خانواده‏اش نیز وارد كند؛ زیرا یكی از عوامل مهم با نشاط بودن زن، داشتن ظاهری زیبا و دلپسند است كه شوهرش را پی‏درپی به وجد آورد و خود نیز از این طریق به وجد آید.
كوشش زن در جذّاب بودن و آرایش كردن برای شوهر، ضمن اینكه نیاز طبیعی زن به خودنمایی و تبرّج را ارضا می‏كند، وی را از جلوه‏گری و خودنمایی برای مردان‏نامحرم نیز بی‏نیاز می‏سازد؛ زیرا او برای شوهری خودآرایی كرده است كه حقیقتا به او عشق می‏ورزد و در دوستی‏اش وفادار است.
بدین‏سان، هم نیاز غریزی او به آرایش و تجمّل اشباع شده و هم از آفات‏وانحرافات رهایی یافته و آسیبی به‏سلامت‏روانی‏اووارد نشده است.

پی نوشت ها:
1 ـ مرتضی مطهری، نظام حقوقی زن در اسلام، تهران، صدرا، 1379، ج 19، ص436.
2 ـ جینا لمبروزو، روح زن، ترجمه پری حسام شه رئیس، تهران، دانش، 1369، ص 15
3 - همان، ص 44.
4ـ ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، تهران، انتشارات سازمان آموزش انقلاب اسلامی، 1369، ص223.
5- «اَلْوَدُودُ الْعَفیفَةُ، اَلْعَزیزَةُ فی اَهْلِها، اَلذَّلیلَةُ مَعَ بَعْلِها، اَلْمُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوجِها، الْحِصانُ مَعَ غَیْرِهِ.»؛ محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1367، ج 5، ص324..
6ـ شیخ حرّ عاملی، پیشین، ج 20، ص167.

 

شنبه 6 آبان 1391  1:46 AM
تشکرات از این پست
nargese_montazer
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حجاب در کلام شهیدان
"این وصیت نامه ها انسان را می لرزاند و بیدار می‏کند"
 امام خمینی (ره)
 
" خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته‏اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می‏کنند... هدف‏دار در جامعه حاضرشده‏اند."
(رییس جمهور شهید محمد علی رجایی)
 
"و تو ای خواهر دینی‏ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است."
 (شهید عبدالله محمودی)
 
"خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان میکشید." " حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند."
 (سردار شهید رحیم آنجفی)
 
"حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست "
(شهید محمد کریم غفرانی)
 
"خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش."
 (شهید حمید رضا نظام)
 
"از تمامی خواهرانم می‏خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند."
 (شهید سید محمد تقی میرغفوریان )
 
"یک دختر نجیب باید باحجاب باشد."
(شهید صادق مهدی پور)
 
"خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند."
(شهید بهرام یادگاری)
 
" تو ای خواهرم... حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است."
(شهیدابوالفضل سنگ راشان)
 
"به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می‏دهم که، حجاب را حجاب‏را، حجاب را، رعایت کنید."
 (شهید حمید رستمی)
 
 "خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی‏اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد."
(شهید علی اصغر پور فرح آبادی)
 
"شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی‏معنویت و صفا می‏کشاند."
(شهید علی رضائیان)
 
"از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که‏حجاب خون‏بهای شهیدان است"
 (شهید علی روحی نجفی)
 
"مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم."
(شهید غلامرضا عسگری)
 
"ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‏ترسد تاسرخی خون من."
(شهید محمد حسن جعفرزاده)
 
"خواهرم: زینب‏گونه حجابت را که کوبنده‏تر از خون من است‏حفظ کن."
 (شهید محمد علی فرزانه)
 
 منبع: دفترتحقیق و پژوهش بنیاد شهیدانقلاب اسلامی

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:47 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حیا مهم است یا حجاب؟ علل بدحجابی و جلوه گری (2)
در مقاله ی گذشته  با عنوان «خود نمایی چرا و چگونه؟ » 6 مورد از علل بدحجابی را كه شامل " كسب موقعیت، ضعف ایمان، دگرآزاری، غربزدگی، زیبایی‌طلبی و ازدواج " می شد را مورد بررسی قرار دادیم .حال 5 علت دیگر را در این مقاله بیان و شرح می دهیم :
 

1ـ ضعف حیا

ضعف این صفت از سستی اعتقاد به مبدأ و معاد سرچشمه می‌گیرد و بی‌حجابی از مصادیق بارز بی‌حیایی است كه از ضعف ایمان ناشی می‌شود.

امام صادق(ع) فرموده است: ایمان ندارد كسی كه حیا ندارد. (1)

پیامبر اكرم(ص) فرموده است: خدا حیا و پوشیدگی بندگانش را دوست دارد.(2)

پوشش و حیا تفكیك ناپذیرند و تا جلوه‌ای از حیا در زنی وجود داشته باشد، پوشش او نیز با جدیت مراعات می‌شود.

 زنان با حیا كسانی هستند كه با پوشش كامل خود از نمایش بدن، موهای سر و زینت‌های خود شرم می‌ورزند. پاكی قلب زنان خودنما به سخن ستمكاری شبیه است كه لاف ترحم سر می دهد. زنانی كه اسرار زیبایی‌های جسمانی خود را به نمایش گذارده‌اند ، پرده بین خود و خدا را دریده‌اند. كامیاب كردن چشم‌های گرسنه نامحرمان كم‌ترین ساز شی با پاكی و نجابت ندارد و عفیف‌بودن زن بدحجاب از القائات بی‌اعتبار شیطان است. بدحجابی از آفات پاكدامنی به شمار می‌رود و اساساً زنان پاكدامنی كه از موقعیت سالم روحی برخوردارند از گناهان جنسی پرهیز دارند و بی‌حجابی یك انحراف جنسی است.

امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: كسی كه پاكدامنی پیشه كند ، گناهانش كم و در نزد خدا منزلتی عظیم دارد.(3)

بی‌حیایی زنان و دختران جوان غالباً از دوستان بی‌حیا، فیلم‌های مبتذل، جهل به ارزش والای عفت و حیا و فرهنگ اقوام و خانواده به‌ویژه روحیه مادر و پدر سرچشمه می‌گیرد .

مسایل اخلاقی و تربیتی از ظرافتی خاص برخوردارند و از پایین‌ترین سنین عمر كودك شكل می‌گیرند. این اشتباه بزرگ است كه به مسایل تربیتی مربوط به شرم و حیای دختران تا 9 سالگی توجه نشود آن‌گاه با رسیدن زمان تكلیف از آنها خواسته شود تا یكباره در خود انقلاب كنند و مسیر چند ساله خود را عوض كنند. امور تربیتی انقلاب‌بردار نیست بلكه حقایقی هستند كه باید به تدریج شكل گیرند. حجاب یك فرهنگ است كه از سالیان قبل از تكلیف باید مورد توجه و ممارست قرار گیرد.

در هر صورت از جمله ریشه‌ها و مبانی خودنمایی و بدحجابی زنان ضعف صفت ارزشمند حیا است. صفتی كه وجود آن به زن ارزشی بزرگ می‌بخشد و فقدان آن او را از خاك پست‌تر می‌سازد.
 

2ـ اظهار غنای مالی

ریشه خودنمایی برخی زنان تفاخر و خودنمایی‌های مالی است. دوست دارند دیگران شاهد برخورداری‌های مالی‌ آنها باشند و تفاوتی نخواهد بود كه بیننده زن باشد یا مرد. به همین منظور النگوهای خود را به نمایش می‌گذارند و حلقه یا گردنبند گران‌قیمت خود را در معرض دید دیگران قرار می‌دهند و لباس‌های فاخر به تن می‌كنند. آنها ارزش خود را به طلا و جواهرات می‌دانند و این به معنای آن است كه ارزش الهی و انسانی خود را در حد طلای دنیا پایین آورده‌اند و برخی خود را در طلا خلاصه كرده‌اند.

شیطان همه را به یك راه منحرف نمی‌سازد بلكه هر كسی را با توجه به برخورداری‌ها و نوع هوسی كه دارد از راه خدا دور می‌كند.

چنین زنانی باید اندیشه كنند كه این‌گونه فخر كردن‌های مالی همراه با جاذبه‌های زنانه، تمایلات نامحرمان را برمی‌انگیزد و چه بسا موجودیت مالی آنها را طعمه دیگران سازد. بینش چنین زنانی بسیار سطحی و ظاهر بینانه است. اگر آگاه شوند كه انسان خلیفه خداست و می‌تواند ارزشی برتر از ملایك داشته باشد، روحیه و عملكرد آنها عوض می‌شود و دیگر حاضر نخواهند بود برای یك لحظه خود و دارایی خویش را وسیله معصیت خود و غفلت مردان جامعه كنند.
 

3ـ ملامت دیگران

یكی از ریشه‌های بدحجابی و خودنمایی دختران و زنان ملامت اعضای خانواده، فامیل و دوستان است. چه بانوانی كه به خاطر سلامت نفسی كه دارند، می‌خواهند از حجاب دینی كامل برخوردار باشند اما راهزنان راه خدا به آنها شبیخون می‌زنند و زبان به ملامت می‌گشایند. گاهی ملامت‌ها از سوی مردان فامیل صورت می‌گیرد. ریشه اصلی ملامت اكثر این افراد هواهای نفسانی آنهاست. زیرا با بی‌حجابی و خودنمایی زنان و دختران بهتر می‌توانند به لذت‌های نامشروع خود دست یابند.

مدگرایی در جامعه نتیجه غلبه شهوت و تنوع طلبی افراطی است كه فراموشی دین و عقل را به همراه دارد.

 

 

4ـ مدگرایی

مدگرایی روحیه خاصی است كه برخی زنان به آن مبتلا می‌شوند. مدگرا سعی دارد همواره از تازه‌های لباس و آرایش مطلع شود و با هر زحمت و قیمتی كه هست از آنها بهره گیرد. مدگرایی در جامعه نتیجه غلبه شهوت و تنوع طلبی افراطی است كه فراموشی دین و عقل را به همراه دارد. شهوت لباس، زنان و دختران مدگرا را به اسارت مدسازان درآورده است. مدسازان پشت پرده كه با تحقیقات وسیع و روان‌شناسی لازم به ارایه مدهای جدید می‌پردازند به گونه‌ای به طراحی مدل‌های كفش، لباس و قیافه زنان می‌پردازند كه پوچی، اسارت، مصرف و تحریك‌آمیزی آنها جهت اغفال جوانان و جو غفلت در جامعه مورد توجه و بلكه از اركان نوآوری‌های آنها باشد.

سخن با چنین زنانی این است كه غالب مدهای ساخته غرب نظیر لباس‌های تنگ با اصول اخلاقی و بهداشتی مغایرت دارند چه اینكه لباس‌های تنگ مانع جریان صحیح خون و تنفس پوستی می‌شوند وانگهی اگر زندگی آدمی به گشتن در خیابان‌ها، بررسی مدها، تازه‌های لباس و امثال آن بگذرد پس مسوولیت انسانی، آرمان الهی، سعادت اخروی و بسیاری از حقایق و ارزش‌های الهی و خلاصه هدف آفرینش آدمی و جهان پس از مرگ چه خواهدشد؟ زنان غربی این زندگی را طی كردند و نتیجه آن چیزی جز سقوط آنها نبود.

 

5- خانواده

خانواده‌هایی كه از تعالیم دینی فاصله می‌گیرند به یك فرهنگ برزخی بین اسلام و خواسته‌های نفسانی خود می‌رسند. بسیاری از عقاید آنها رنگ مذهبی و دینی ندارد. اینان همان كسانی هستند كه دین را فقط به زبان اظهار می کنند و با كمترین سختی یا تضاد با تمایلاتشان به‌راحتی از دین خدا چشم‌پوشی می‌كنند.

یكی از مسایل مهم اجتماعی كه از ابعاد معنوی مبارزه با نفس برخوردار است پوشش دینی است كه در خانواده‌های شبه مذهبی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست و فرزندان آنها نیز به فرهنگ تسامح به دین كه از رهاوردهای تربیتی والدین است خو می‌گیرند و در نتیجه فرزندان آنها نیز نسخه‌های تكراری آنها خواهد بود. یعنی آنها نیز فرهنگ بی‌اعتنایی به احكام دینی را دنبال می‌كنند. بخشی از بدحجابی‌های جامعه منسوب به این خانواده‌ها و والدین شبه مذهبی است كه از غیرت دینی تهی مانده‌اند. خوشا به حال دختری كه از مادری عفیف و پوشیده برخوردار است كه روحیه چنین مادری بهترین زمینه حجاب او خواهد بود.

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:48 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حدود حجاب از منظر کتاب و سنت3

علامه طباطبائي مي فرمايند((" او ما ملكت ايمانهن" هم شامل غلامان مي شود و هم كنيزان)) (1) 

 

((و لايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن ...))

((ونبابد زنان پاهای خود را به زمین بزنند تا زینتهای مخفی آنان آشکار شود))

   براي بار سوم در آيه لفظ «زينتهن» به كار رفته است. در اينجا به زنان دستور مي دهد كه با وقار و متانت راه بروند و پاي خود را طوري به زمين نزنند كه زينتهاي پنهان آنها (خلخال يا هر آنچه كه شبيه آن است) آشكار گردد و باعث جلب توجه مردان نامحرم شود.

در پايان آيه، خداوند همه مومنين را مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد : به درگاه خداوند توبه كنيد تا فلاح و رستگاري را دريابيد.

آنچه در آيه فوق بيان گرديده، حداقل پوشش و حجاب است كه زنان مؤمنه بايد داشته باشند، يعني پوشش سر و گردن و سينه ها. اما همان طور كه در تفسير آيه 59 سوره احزاب خواهد آمد، خداوند پوشش كاملتري را نيز ، براي زنان مؤمنه بيان مي دارد كه در تفسير آيه بیان خواهد شد.

 

 

 
بررسي  آيه 59 سوره احزاب:

يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن، ذلك ادني ان يعرفن فلايؤذين وكان الله غفوراً رحيماً.

اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنين بگو كه جلبابها (روپوش ها – چادرها) ي خود را به خود نزديك سازند. اين كار براي اينكه به عفاف و پاكي شناخته شوند و در نتيجه مورد آزار واقع نشوند بهتر است و خداوند بخشنده و مهربان است.

در بحث لغوي جلباب، معناي آن به طور مبسوط مورد بررسي قرار گرفت. در تفاسير نيز همان معناي لغوي با وسعت و توضیح بیشتر بيان گرديده است. از جمله در تفسير الميزان چنين آمده است:

" جلابيب " جمع جلباب است و آن جامه اي است كه يا سر تا سري است كه تمامي بدن  را مي پوشاند و يا روسري مخصوص است كه صورت و سرش را مستور مي سازد و منظور از «يدنين من جلابيبهن» (روسري خود را به خود نزديك كنند يا جلو بكشند) اين است كه آن را طوري بپوشند كه زير گلو و سينه هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد. " (2)

همين تعريف را طبرسي نيز در مجمع البيان آورده است و در تفسير« ذلك ادني ان يعرفن فلايوذين» مي گويد:

«اين نحو پوشش براي آنها بهتر است تا به پوشيدگي و صلاح و سداد شناخته شوند و مورد تعرض افراد فاسق واقع نشوند» (3)
آنچه در اين آيه قابل توجه و دقت است اين است كه در اين آيه، خداوند حدود پوششي بيش از آنچه درسوره نور آمده بود، بيان مي دارد، گويا خداوند براي همسران و دختران پيامبر و همسران مؤمنين(4)، حجابي كاملتر و با دقت بيشتر توصيه مي نمايد و آن پوششي سرتاسري است كه از آن در تفاسير به روپوش يا ملحفه يا چيزي همانند چادر تعبير شده كه به وسيله آن به طور سرتاسري اندام زن پوشيده شود و علاوه بر آن،مي گويد كه اين پوشش سراسري را رها نكنند، بلكه آن را به خود نزديك كنند و به تعبير ما، خود را به طور كامل بپوشانند تا به عفت ،پاكي و صلاح شناخته شوند و مورد آزار فاسقان قرار نگيرند؛ اين همان حجاب برتر و كاملتر است كه زنان با ايمان كه در امر پوشش خود دقت بيشتري دارند آن را رعايت مي نمايند.

 

نتیجه :

به هر حال از تتبع در اقوال مفسران بزرگ شيعه و سني بدون هيچ ترديدی مي توان فهميد كه آيات مربوط به حجاب، در كمال صراحت چگونگي پوشش بانوان را بيان مي دارد و پيامش لزوم پوشش سر، گردن و سينه هاست و پنهان ساختن زينت هائي كه به صورت طبيعي ظاهر و آشكار نمي باشد كه اتفاق نظر همه مفسران از زينت هاي آشكار وجه و كفين است. علاوه بر پوشش سر و گردن و سينه، جلباب كه از آن به روپوش يا چادر يا ... تعبير مي گردد، لزوم پوشش سر تا سري بدن را به نحوي كه حجم آن مشخص نباشد روشن مي سازد. بنابراين اين طرحي كه براي پوشش بانوان در مجامع پيشنهاد مي گردد ،به هر صورتی که باشد بايد از شاخص هاي روائي و قرآني فوق كه به طور مبسوط بيان گرديد، تبعّیت  نمايد.

در تكميل مبحث فوق براي بانواني كه مايلند بدانند اسلام براي حضور زن در جامعه چه شرايطي را بيان كرده بحث زير تحت عنوان «شرايط حضور زن در اجتماع» از كتاب «حجاب از ديدگاه كتاب و سنت» به اختصار آورده مي شود. (5) 

آنچه تاكنون بيان گرديد، در جواز شركت زن در اجتماع ترديدي باقي نمي گذارد. اما لغزشگاه بودن و زمينه فساد درست كردن اختلاط و امتزاج زن و مرد، امري غير قابل انكار است. بنابراين اگر براي حضور در جامعه ضرورتي قائل باشيم، رعایت پوشش و داشتن حجاب و مرزبندي دقيق نيز امري ضروري خواهد بود.

اينك به بیان اين شرايط مي پردازيم.

<>1-

يكي از شرايط مهم و اساسي فعاليت اجتماعي زن و حضور وي در صحنه هاي گوناگون، مرزبندي دقيق و جدائي او از مردان است. قران كريم نيز بر اين مطلب تأكيد ورزيده است.

... و اذا سالتموهن فاسئلوهن من وراء حجاب ...

... هر گاه از ايشان (زنان پيامبر) چيزي خواستيد از پشت پرده و حائل طلب كنيد.

بعضي اين را حكم اختصاصي زنان پيامبر دانسته اند. اما جمال الدين قاسمي در تفسير خود اين مطلب را نمي پذيرد و ادعائي بدون دليل مي داند. وی می گوید:گو اينكه شأن نزول آيه مخصوص زنان پيامبر (ص) است اما مورد نزول، نمي تواند شمول مفهومي آيه را محدودکند.

شهيد مطهري در تفسير اين آيه نوشته اند:

"... طبق اين دستور مرد نبايد وارد جايگاه زنان شود بلكه اگر چيزي مي خواهد و مورد احتياج اوست بايد از پشت حائل و ديوار صدا بزند ....

جمله «ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن» مانند جمله «و ان يستعضفن خير لهن» كه در آيه 61 سوره نور آمده است ،بر این دلالت مي­كند كه هر اندازه زن و مرد جانب ستر و پوشش و ترك برخوردهائي كه مستلزم نظر است را رعايت كنند به تقوي نزديكتر است. چنان كه گفتيم رخصتهاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت داده شده است نبايد رجحان اخلاقي ستر ،پوشش و ترك نظر را از ياد ببرد. "

  1. حفظ وقار و عفاف

آمد و شد و حضور عيني زن در جامعه نبايد تحريك­آميز باشد. قرآن كريم به عنوان مثالی آموزنده از شيوه حركت عفاف آميز دختران شعيب مي­گويد:

«فجاءته احديهما تمشي علي استحياء قالت ان ابي يدعوك ليجزيك اجر ما سيقت لنا  » (6)

چيزي نگذشت كه يكي از آن دو زن (دختران شعيب) در حاليكه با حياء و آزرم راه مي رفت، نزد اوحضرت موسی(ع) آمد وگفت پدرم ترامی خواند تامزدآب دادنت رابدهد.

گویا گام زدن او جلوه تمام عیار حیاء وعفاف است که قرآن بدینسان ازاویادمی کند.

  1. وقار در سخن گفتن

وقار در سخن گفتن و متانت در كلام و جلوگيري از سخن هيجان انگيز نيز، از جمله اين شرايط است. اين وقار هم در آهنگ سخن و هم در محتواي سخن بايد رعايت گردد.

«يا نساء النبي لستن كاحد من النساء ، ان اتقيتُن فلاتخضعن بالقول، فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً » (7)

((اي زنان پيامبر، شما همچون زنان ديگر نيستند اگر پرهيزگار باشيد مواظب باشيد كه در سخن نرمش زنان و شهوت آلود بكار نبريد كه موجب طمع بيماردلان گردد و به خوبي و شايستگي سخن بگوئيد.))

همانطور كه بعضي از مفسرين تأكيد كرده اند مخاطب قرار دادن زنان پيامبر هرگز بدان معنا نيست كه اين حكم ويژه آنان است. وَ هَبَه زُحَيلي مي گويد: هر چند خطاب در آيه متوجه زنان رسول خدا شده اما در حكم و معنا ديگر زنان نيز شريك اند و مخاطب قرار دادن زنان رسول خدا (ص) به دو جهت است:

1- به جهت شرافت آنها

2- به جهت اينكه بايستي الگو و سرمشق ديگران باشند. 3

  1. نهي از خود نمائي

«و لاتبرجن تبرج الجاهليه الاولي ... » (8)

((و مانند جاهليت نخستين به خودنمايي و خودآرائي از خانه بيرون نشويد.))

«تبرج» را مفسرين مختلف به «تبختر و تكبر در راه رفتن، اظهار زينت نمودن، لباس نازك پوشيدن، آشكار نمودن آنچه مخفي است » تفسير نموده اند.

  1. نهي از تعطر

هر گونه جلب توجهي در مقابل مرد نامحرم ، از جمله استعمال عطر موقع حضور در جامعه ،برای زن ممنوع و حرام است.

پيامبر اكرم (ص) فرمود:

«اذا استعطرت المرأة فمّرت علي القوم ليجدوا ريحها فهي زانيه.» (9)

((هر گاه زني خود را معطر كند و بر گروهي (از مردان) بگذرد كه بوي او را دريابند ،زناكار است.))

و در حديث ديگري فرمود:

«اي امرأة تطيبت لغير زوجها ثم خرجت من بيتها فهي تلعن حتي ترجع الي بيتها متي ما رجعت.»

پيامبر (ص) فرمودند:(( هر گاه زني براي غير شوهرش، خود را معطر نمايد. سپس از خانه اش خارج شود تا زمانيكه به منزلش بر مي گردد، لعنت مي شود.))

  1. امتناع از پوشيدن لباس شهرت

از جمله مصاديق خودنمائي پوشيدن لباس شهرت است. لباس شهرت لباسي است كه مطابق عرف جامعه نباشد و پوشنده آن لباس غير متعارف انگشت نما شود.

پيامبر (ص) فرمود:

((من لبس ثوباً مشهوراً من الثیاب اعرض الله عنه يوم القيامه.)) (10)

((كسي كه لباس شهرت بپوشد، خداوند در روز قيامت از وي روي بگرداند. ))

 

1). الميزان، ج 29 / ص 163

2). الميزان ، ج 32 / ص 223 و 224
3). مجمع البيان ، ج 7 / ص 370
4). در آیه «مباهله» (آل عمران/61)، خداوند به پیامبر اکرم(ص) می فرماید:« فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین» (پس هر کس با تو در مورد عیسی مقام مجادله برآمد بعد از آنکه به احوال او با وحی الهی آگاهی یافتی، پس با آنان بگو بیایند ما و شما فرزندان و زنان و نفوس خود را بخوانیم تا با هم به مباهله برخیزیم تا دروغگو را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.).
منابع شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق نظر دارند که پیامبر اکرم (ص) در جریان مباهله با نصارای نجران،حضرت علی(ع) و حسنین(علیهماالسلام) و حضرت فاطمه (س) را همراه خود برد. بنابراین در این آیه منظور از زنان پیامبر، همسران ایشان نبوده اند، بلکه زنان منسوب به خانواده پیامبر(ص) که مصداق کامل آن حضرت زهرا(س) بوده که پیامبر، ایشان را همراه خود برده است. بنابراین می توان گفت که منظور از« نساء المؤمنین» در آیه، زنانی هستند که به خانواده مؤمنین منسوب اند و برای آنها حجاب برتر و کاملتری توصیه شده است.
5). حجاب از ديدگاه كتاب و سنت صص 150- 175

6). قصص 25

7). احزاب / 32

8). احزاب / 33

9). نهج الفصاحه ، ح / 177، ص 34

10). نهج الفصاحه ح / 272 ، ص 562

 

فهرست منابع

قرآن كريم

نهج الفصاحه

  1. تاج العروس من جواهر القاموس، الزبيدي، السيد محمد مرتضي، المكتبه الحياه، بیروت، بي تا
  2. حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم، 1373
  3. العين، الفراهيدي، الخليل بن احمد، نشر مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، چاپ اول، 1408 ق ، 1988 م
  4. قاموس قرآن، قرشي، سيدعلي اكبر، قاموس قرآن، نشر دارالكتب الاسلاميه تهران 1376
  5. القاموس المحيط، الفيروز آبادي، مجدالدين، 1354 ق، 1935 م، بي جا
  6. الكشاف (عن حقايق غوامض التنزيل)، زمخشري، جارالله، مكتب الاعلام الاسلامي، قم 1414 ق.
  7. لسان العرب، ابن منظور، ابوالفضل جمال الدين محمدبن مكرم، دار صادر، بيروت، چاپ ششم 1417 ق، 1997م.
  8. مجمع البحرين، الطريحي، فخرالدين، انتشارات مكتبه الرضويه، تهران، بين الحرمين، چاپ اول، 1381 ق.
  9. مجمع البيان في تفسير القرآن، الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، انتشارات دار احياء التراث العربي، بيروت، 1379 ق ، 1339 ش
  10. مسئله حجاب، مطهري، مرتضي، انتشارات صدرا، قم، بي تا
  11. معجم مفردات الفاظ القرآن، الراغب الاصفهاني، نشر دار القلم، دمشق، الدار الشاميه، الطبعه الاولي، 1412 ق ، 1992 م.
  12. معجم مقاييس اللغه، ابن فارس بن زكريا ابوالحسين ، شركت مكتبه و مطبعه مصطفي البائي الحلبي، مصر، چاپ دوم، 1391 ق، 1971 م.
  13. الميزان في تفسير القرآن، الطباطبائي، سيدمحمد حسين، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، الطبعه الثانيه، 1391 ق، 1972 م.
  14. وسائل الشيعه، الحرالعاملي ، محمدبن حسن، انتشارات نهاوندي، قم، 1380 ش

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:49 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

پوشش زن در اديان الهی
 
پوشش و عفاف از آن جهت كه يك امر فطري است و براي حيات اجتماعي انسان ضرورت دارد، در اديان و مذاهب الاهي داراي جايگاه خاصي است. تمام اديان آسماني، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده‏اند و جامعه بشري را به سوي آن فراخوانده‏اند؛ زيرا حيا و لزوم پوشش به طور طبيعي در نهاد زنان به وديعت نهاده شده و احكام و دستورهاي اديان الاهي هماهنگ و همسو با فطرت انساني تشريع شده است.
بر اساس اصل لزوم هماهنگي و تناسب آفرينش و قانونگذاري،1 خداوند لباس و پوشاك را در لابلاي نعمت‏هاي بيكرانش به بشر ارزاني داشت2 و اشتياق دروني زنان به «حجاب» را با تشريع قانون پوشش مستحكم ساخت تا گوهرِ هستي «زن» در صدفِ پوشش صيانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهي نجات يابد. بدون ترديد جهان بيني و انسان شناسي هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسي و مهمّي در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.3 بر اساس جهان‏بيني اديان الاهي كه انسان خليفه خداوند و مركز و محور جهان هستي است و رسالت كسب معرفت و تهذيب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حياتش در جهان آخرت نيز ادامه دارد، بايد جسم زن و چشم مرد پوشيده گردد تا غرايز شهواني مهار و كنترل شود و استعدادهاي معنوي و عقلاني بشر در پرتو رهيافت‏هاي فطري و هدايت‏هاي وحياني شكوفا گردد. گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمي است، ولي بر بينش و اراده انساني نيز تأثير مي‏گذارد و مي‏تواند به عنوان زمينه‏ساز تعالي يا انحطاط فردي و اجتماعي نقش آفريني نمايد.
در آيين زرتشت، يهود، مسيحيت و اسلام ـ كه اين مقاله به بررسي آنها مي‏پردازد ـ حجاب بر زنان امري لازم بوده است. كتاب‏هاي مقدس مذهبي، دستورات و احكام ديني، آداب و مراسم و سيره عملي پيروان اين اديان چهارگانه، بهترين شاهد و عالي‏ترين گواه بر اثبات اين مدعاست.
 
حجاب در آيين زرتشت

نخستين مردمي كه به سرزمين ايران آمدند، آريايي‏ها بودند. آنان به دو گروه عمده «مادها» و «پارس‏ها» تقسيم مي‏شدند. با اتّحاد مادها، دولت «ماد» تشكيل شد. پس از مدّتي پارس‏ها توانستند دولت ماد را از بين ببرند و سلسله‏هاي هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان را بنيانگذاري كنند. پژوهش‏ها نشان مي‏دهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها كه نخستين ساكنان اين ديار بودند، داراي حجاب كاملي، شامل پيراهن بلند چين‏دار، شلوار تا مچ پا و چادر و شنلي بلند بر روي لباس‏ها بوده‏اند.4 اين حجاب در دوران سلسله‏هاي مختلف پارس‏ها نيز معمول بوده است.5 بنابر اين، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ايراني از حجابي كامل برخوردار بوده‏اند. برابر متون تاريخي، در همه آن زمان‏ها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان هر چند با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد مي‏كردند و همپاي مردان به كار مي‏پرداختند، ولي اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاط‏هاي فسادانگيز همراه بوده است.
جايگاه فرهنگي پوشش در ميان زنان نجيب ايران‏زمين به گونه‏اي است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامي كه خشايارشاه به ملكه «وشي» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران، زيبايي اندام او را بنگرند، وي امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر اين سرپيچي، به حكم دادوَران، عنوان «ملكه ايران» را از دست داد.6
در زمان ساسانيان ـ كه پس از نبوت زرتشت است ـ افزون بر چادر، پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد. به گفته ويل دورانت پس از داريوش، زنان طبقات بالاي اجتماع، جرأت نداشتند كه جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نمي‏شد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي حتي پدر و برادرشان را ببينند. در نقش‏هايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نمي‏شود و نامي از ايشان نيامده است.7
تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشم‏گير است كه برخي از انديشمندان و تمدن‏نگاران، ايران را منبع اصلي ترويج حجاب در جهان معرفي كرده‏اند.8
از آن‏جا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و آن حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نمي‏ديده است، با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاي، خود ريشه‏هاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهاي «اشوزرتشت» بنگريد تا تلاش وي براي تعالي و آموزش مباني حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهري با عفّت باطني، روشن‏تر شود؛ او مي‏فرمايد:
اي نوعروسان و دامادان!... با غيرت، در پي زندگانيِ پاك‏منشي بر آييد... .اي مردان و زنان! راه راست را دريابيد و پيروي كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشي‏هاي زودگذري كه تباه كننده زندگي است، نگرديد؛ زيرا لذّتي كه با بدنامي و گناه همراه باشد، همچون زهر كشنده‏اي است كه با شيريني درآميخته و همانند خودش دوزخي است. با اين گونه كارها، زندگاني گيتي خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيكي، به كسي مي‏رسد كه هوا، هوس، خودخواهي و آرزوهاي باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد و كوتاهي و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.
فريب خوردگاني كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختي و نيستي خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است.9
گفتني است كه در دين زرتشت، لباس يا كيفيت خاصي براي حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش ـ يعني چادر يا شنلي بر روي آن ـ بوده است، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند كه استفاده از سِدرِه و كُشتي ـ لباس مذهبي ويژه زرتشتيان ـ توصيه شده است.10 البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند. بنا به گفته موءبد «رستم شهرزادي» پوشش زنان بايد به گونه‏اي باشد كه هيچ يك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادار هورمزد؛11 يعني همگان نامي ز تو بر گوييم و همگان سر خود را مي‏پوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز مي‏كنيم».
بر اساس آموزه‏هاي ديني، يك زرتشتي موءمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند. در اندرز «آذربادماراسپند» موءبد موبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مكن12».
پوشش موي سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد: پس از فتح ايران، هنگامي كه سه تن از دختران كسري، شاهنشاه ساساني را براي عمر آوردند، شاهزادگان ايراني همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشتري مبذول دارند. دوشيزگان ايراني خودداري كردند و به سينه مأمور اجراي حكم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناك شد؛ ولي امام علي(ع) او را به مدارا و تكريم آنان توصيه فرمود.13
 
حجاب در آيين يهود

همه موءرخان، از حجاب سخت زنان يهودي سخن گفته‏اند14. ويل دورانت مي‏گويد: گفت‏وگوي علني ميان ذكور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از طرف فقهاي دين ممنوع گرديده بود.... .دختران را به مدرسه نمي‏فرستادند و در مورد آنها كسب اندكي علم را به ويژه چيز خطرناكي مي‏شمردند. با اين همه، تدريس خصوصي براي اِناث مجاز بود.15 نپوشاندن موي سر خلافي بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق مي‏ساخت.16 زندگي جنسي آنان، عليرغمِ تعدد زوجات، به طرز شايان توجّه ، منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگاني محجوب، همسراني كوشا، مادراني پُرزا و امين بودند و از آن‏جا كه زود وصلت مي‏كردند، فحشا به حدّاقل تخفيف پيدا مي‏كرد.17
بدون ترديد مبناي حجاب در شريعت يهود، آيات تورات بود كه بر حجاب تأكيد مي‏نمود. كاربرد واژه «چادُر» و «برقع» كه به معناي روپوش صورت است، در آن آيات، كيفيت پوشش زنان يهودي را نشان مي‏دهد. تورات تشبه مرد و زن به يكديگر را نهي نموده، مي‏گويد:متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر كه اين را كند، مكروه «يَهْوَه» خداي تو ست.18 بي‏حجابي سبب نزول عذاب معرفي شده است؛
خداوند مي‏گويد: از اين جهت كه دختران صهيون متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه مي‏روند و به ناز مي‏خرامند و به پاي‏هاي خويش خلخال‏ها را به صدا مي‏آورند* بنابراين خداوند فَرْق سر دختران صهيون را كَلْ خواهد ساخت و خداوند عورت ايشان را برهنه خواهد نمود* و در آن روز، خداوند زينت خلخال‏ها و پيشاني‏بندها و هلال‏ها را دور خواهد كرد* و گوشوارها و دستبندها و روبندها را * و دستارها و زنجيرها و كمربندها و عطردان‏ها و تعويذها را * و انگشترها و حلقه‏هاي بيني را * و زخوت نفيسه و رداها و شال‏ها و كيسه‏ها را * و آينه‏ها و كتان نازك و عمامه‏ها و برقع‏ها را * و واقع مي‏شود كه به عوض عطريّات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند، ريسمان و به عوض موي‏هاي بافته، كَلي و به عوض سينه‏بند، زنّار پلاس و به عوض زيبايي، سوختگي خواهد بود * مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد * و دروازه‏هاي وي، ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست.19
افزون بر موارد فوق، در كتاب مقدس، وجوب پوشاندن موي سر20 لزوم پرهيز از زنان فريبكار و بيگانه21، نهي از لمس و تماس22 و واژه چادر23، نقاب24 و برقع25 آمده است؛ به عنوان نمونه در مورد عروس يهودا مي‏خوانيم: پس رخت بيوكي را از خويشتن بيرون كرده، برقعي به رو كشيده و خود را در چادري پوشيد و به دروازه عينايم كه در راه تمنه است، بنشست.26
در «تلمود» اصلي‏ترين كتاب فقهي كه به گفته ويل‏دورانت، اساس تعليم و تربيت يهود27 است، نيز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سكوت زن و پرهيز از هرگونه آرايش براي ساير مردها28، پرهيز از نگاه زن به مردان بيگانه، 29 اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم30 و لزوم پرهيز از هر امر تحريك‏آميز،31 تأكيد شده است.
برابر حكم سخت‏گيرانه تلمود، اگر رفتار زن فضيحت‏آميز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ كتوبا(مهريه) طلاق دهد و زناني كه در موارد زير به رفتار و كردار آنها اشاره مي‏شود، ازدواجشان باطل است و مبلغ كتوبا (مهريه) به ايشان تعلّق نمي‏گيرد؛ زني كه از اجراي قوانين ديني يهود سرپيچي مي‏كند و في‏المثل بدون پوشاندن سرِ خود، به ميان مردان مي‏رود، در كوچه و بازار پشم مي‏ريسد و با هر مردي از روي سبك سري به گفت‏وگو مي‏پردازد. زني كه در حضور شوهر خود، به والدين او دشنام مي‏دهد و زن بلند صدا كه در خانه با شوهر خود به صداي بلند درباره امور زناشويي صحبت مي‏كند و همسايگانِ او مي‏شنوند كه چه مي‏گويد.32
برخورد حضرت موسي(ع) با دختران شعيب كه به آنان فرمود تا پشت سر او حركت كرده، از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت كنند، و نيز سيره عملي يهوديان مبني بر استفاده از چادر و برقع و روبند، تفكيك و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در كنيسه، ناشايسته شمردن اشعاري كه در تمجيد زيبايي زنان سروده شده است و ايراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، بيانگر كيفيت شديد و سخت‏گيرانه حجاب نزد يهوديان است.
 
حجاب در آيين مسيحيت

مسيحيت نه تنها احكام شريعت يهود در مورد حجاب را تغيير نداد، بلكه قوانين شديد آن را استمرار بخشيد و در برخي موارد، قدم را فراتر نهاد و با سخت‏گيري بيشتري وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زيرا در شريعت يهود، تشكيل خانواده و ازدواج امري مقدس محسوب مي‏شد و طبق نوشته ويل دورانت، در سن بيست سالگي اجباري بود؛33 اما از ديدگاه مسيحيت قرون اوّليه، تجرّد، مقدس شمرده مي‏شد.34 بنابر اين مسيحيت، براي از بين بردن زمينه هرگونه تحريك و تهييج، زنان را به صورت شديدتري به رعايت كامل پوشش و دوري از هر گونه آرايش و تزيين فراخواند. برابر متون تاريخي، چادر و روبند، براي همگان ـ حتّي براي خاتون‏هاي اشراف ـ ضروري بود و در اعياد نيز كسي آن را كنار نمي‏گذاشت؛ بلكه با طلا و نقره و پارچه‏هاي زربفت آن را تزيين مي‏نمودند و حتّي براي تفريح نيز با حجب و حياي كامل در مجالس انس و يا گردش‏هايي دور از چشم نامحرمان، شركت مي‏جستند.
انجيل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأكيد و پيروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجيل مي‏خوانيم: همچنين زنان پير در سيرت متقي باشند و نه غيبت‏گو و نه بنده شراب زياده، بلكه معلمات تعليم نيكو* تا زنان جوان را خِرَد بياموزند كه شوهر دوست و فرزند دوست باشند* و خردانديش و عفيفه و خانه‏نشين و نيكو و مطيع شوهران خود كه مبادا كلام خدا متهم شود*35
در «كتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگي به حيا و كنار نهادن آرايش ظاهري چنين آمده است: همچنين زنان، خويشتن را بيارايند به لباسِ مزّين به حيا و پرهيز؛ نه به زلف‏ها و طلا و مرواريد و رختِ گران‏بها* ...زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد* و زن را اجازت نمي‏دهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود؛ بلكه در سكوت بماند*36
همچنين اي زنان، ...* و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلّي شدن به طلا و پوشيدن لباس * بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسد، روح حليم و آرام كه نزد خدا گرانبهاست * زيرا بدين گونه زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكل به خدا بودند، خويشتن را زينت مي‏نمودند.37
افزون بر موارد پيشين، «عهد جديد» نيز لزوم پوشاندن موي سر، به ويژه در مراسم عبادي،38 لزوم سكوت به ويژه در كليسا،39 با وقار و امين بودن زن 40و نهي از نگاه ناپاك به بيگانگان را خاطرنشان ساخته، مي‏گويد: كسي كه به زني نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا كرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز؛ زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد، از آن كه تمام بدنت در جهنم افكنده شود*41
دستورات ديني پاپ‏ها و كاردينال‏هاي مسيحي كه بر اساس آن پوشاندن صورت الزامي و تزيين موي سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ نمودن گوش‏ها و آويختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قيمتي، رنگ نمودن مو و تغيير صورت ظاهري ممنوع بود، شدت بيشتري رانشان مي‏دهد.42
در مورد سيره عملي زنان مسيحي، دائرة المعارف لاروس مي‏گويد: دين مسيحي، براي زن، خِمار را باقي نهاد؛ وقتي وارد اروپا شد، آن را نيكو شمرد. زن‏ها در كوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطي، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستين خمار، شانه زن را پوشيده، تقريباً به زمين مي‏رسيد. اين عادت تا قرن سيزدهم باقي بود.43
ويل دورانت نيز در مورد سيره عملي زنان مسيحي چنين مي‏نويسد: ساق پاي زنان چيزي نبود كه در ملأ عام و يا رايگان به چشم خورد.... البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّي براي روحانيون بود كه كاردينال‏ها، درازي جامه‏هاي خواتين را معيّن مي‏كردند. هنگامي كه كشيشان چادر و روبند را يكي از اركان اخلاقيات عيسوي دانستند، به دستور زن‏ها، چادرها را از مشمش ظريف و حرير زربفت ساختند... .44
تصويرهايي كه از پوشاك مسيحيان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب كامل زنان را نشان مي‏دهد.45
 
حجاب در آيين اسلام

بدون شك، پوشش زن در برابر مردان بيگانه، يكي از ضروريات دين اسلام است. قرآن كريم مي‏فرمايد: «و به بانوان باايمان بگو چشم‏هاي خود را فروپوشند و عورت‏هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينت‏هاي خود را، جز آن مقداري كه ظاهر است، آشكار نسازند و روسري‏هاي خودرا بر سينه خود افكنند و زينت‏هاي خود را آشكار نسازند؛ مگر براي شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان هم‏كيششان، كنيزانشان و مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند و كودكاني كه از امور جنسي بي‏اطلاعند و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت‏هاي پنهانشان آشكار شود و همگي به سوي خداوند توبه كنيد اي موءمنان؛ باشد كه رستگار شويد».46 افزون بر آن، در آيات ديگر، پوشيدگي كامل اندام،47 نيك و شايسته، با وقار و بدور از تحريك سخن گفتن و دوري از آرايش‏هاي جاهليت نخستين،48 توصيه شده است.
در روايات نيز پوشيدن جامه بدن‏نما و نازك نزد نامحرم49، آرايش و استعمال عطر در خارج از خانه50، اختلاط فساد برانگيز زن و مرد51، دست دادن و مصافحه با نامحرم52و تشبه به جنس مخالف 53 منع شده است و مردان با غيرت،54 به هدايت و كنترل همسر و دختران، عفّت نسبت به زنان مردم55 و دوري از چشم‏چراني توصيه شده‏اند.
پس معلوم شد كه تفاوت اساسي حجاب اسلامي با حجاب اديان گذشته، در اين است كه اسلام وجوب پوشش زنان را متناسب با شئونات انسان، با تعديل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفريط، سهل‏انگاري مضرّ يا سخت‏گيري بي‏مورد به جامعه بشري ارزاني داشته است. حجاب اسلامي همچون حجاب مورد توصيه پاپ‏ها، به معناي حبس زن در خانه يا پرده‏نشيني و دوري از شركت در مسايل اجتماعي نيست؛ بلكه بدين معناست كه زن در معاشرت خود با مردان بيگانه، موي سر و اندام خويش را بپوشاند و به جلوه‏گري و خودنمايي نپردازد تا در جامعه، غريزه آتشين جنسي تحريك نگردد؛ بلكه در محيط خانواده، اين غريزه به صورت صحيح ارضا گردد.
 
پاورقيها:

15. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص66 .

 

17. همان، ص63.

 

14. عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، المرأه المعاصره، چاپ سوم، ص40.

 

16. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص62 .

 

11. خرده اوستا، فصل آفرينگان دهمان.

 

1. روم، آيه 30.

 

10. «سدره» از نه پاره پارچه سفيد و نازك دوخته شده و در زير پيراهن، چسبيده به بدن پوشيده شود. سدره كه در اوستا (ستره) ناميده شده، به معناي آن نيز هست. علماي اسلام نيز براي بيان حكم حجاب از واژه ستر استفاده كرده‏اند. «كُشتي»، كمربند باريكي است كه از پشم گوسفند بافته شده و بايد پيوسته آن را بر روي سدره به كمر بندند؛ موءبد موبدان، رستم شهرزادي، دين و دانش، انجمن زرتشتيان تهران، سال 1357.

 

12. سالنماي 1372، چاپ انجمن زرتشتيان تهران، ص10.

 

18. تورات، سفر تثنيه، باب 22، فقره 5.

 

13. وشنوه‏اي، حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السيرة الحلبيه، ج2، ص49.

 

19. تورات، كتاب اشعياء نبي، باب سوم، فقره 16 ـ 26.

 

27. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص34.

 

25. تورات، كتاب غزل‏هاي سليمان، باب 4، فقره 1.

 

29. همان، ج1، ص492.

 

23. همان مدرك، باب سوم، فقره 15.

 

26. تورات، سفر پيدايش، باب 38، فقره 14 و 15.

 

20. تورات، سفر اعداد، باب 5، فقره 18.

 

2. اعراف، آيه 27.

 

22. تورات، كتاب امثال سليمان نبي، باب ششم، فقره 1 ـ 10 و 20 ـ 26.

 

21. تورات، كتاب روت، باب دوم، فقره 8 ـ 10.

 

24. تورات، كتاب اشعياء نبي، باب 47، فقره 1 و 2.

 

28. همان، ص31.

 

35. انجيل، رساله پولس بتيطس، باب دوم، فقره 1 ـ 6 .

 

3. شهيد مطهري، جهان‏بيني توحيدي، ص 75.

 

34. شايان ذكر است كه اكنون مسيحيت، ازدواج را براي تمام مسيحيان مقدس مي‏شمرد و تنها آن را براي پاپ و اسقف‏هاي كليسا ممنوع مي‏داند.

 

32. راب اماكهن، گنجينه‏اي از تلمود، ص186، ميشناكتوبوت 6 :7.

 

31. همان، ج12، ص28.

 

37. انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 ـ 6 .

 

33. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 439.

 

36. انجيل، رساله پوليس به تيموناوءس، باب دوم، فقره 9 ـ 15.

 

38. انجيل، رساله اول پولس رسول به قرنتيان، باب يازدهم، فقره 1 ـ 17.

 

39. همان، باب چهاردهم، فقره 34 ـ 36.

 

30. همان، ص30.

 

40. انجيل، رساله پولس رسول به تيموناوءس، باب سوم، فقره 11.

 

44. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 13، ص 498 ـ 500، با اندكي تصرف و تلخيص.

 

43. مهذب، زن و آزادي، ص 65.

 

47. احزاب، 59.

 

48. احزاب، آيه 32.

 

42. دكتر حكيم الاهي، زن و آزادي، ص 53.

 

45. براون و اشنايدر، پوشاك اقوام مختلف، ص 116.

 

4. جليل ضياءپور، پوشاك باستاني ايرانيان از كهن‏ترين زمان، ص 17 ـ 26 و ص51، 54، 56..

 

49. سنن ابي‏داوود، ج2، ص383.

 

46. سوره نور (24)، آيه 31.

 

41. انجيل متي، باب اول، فقره 28 ـ 30.و باب هجدهم، فقره 8 ـ 10.

 

5. جليل ضياءپور، پوشاك زنان ايران، ص 64 ـ 194.

 

52. همان، ص163.

 

51. ناسخ التواريخ، ج2.

 

53. مجلسي، همان، ج103، ص258.

 

54. نهج‏الفصاحه، ص143.

 

50. مجلسي، بحارالانوار، ج103، ص243.

 

55. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14، ص138و141.

 

6. فرهت قائم‏مقامي، آزادي يا اسارت، ص106؛ تورات، باب استر، آيه 1.

 

7. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج1، ص552.

 

8. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج2، ص78 و برتراند راسل، زناشوئي و اخلاق، ص135.

 

 
9. يسنا، ص53، پندهاي 5 ـ 8؛ به نقل از: آموزشهاي زرتشت پيامبر ايران؛ رستم شهرزادي، آموزش گات‏ها، انجمن زرتشتيان، آبان 67
 
پديدآورندگان :
      محمدي آشناني، علي
نشريه :پرسمان

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حجاب، ارزش يا روش؟

كساني كوشيده‏اند از طريق فاصله انداختن ميان ارزشها با روش تحقّق عيني آنها، ميان حجاب با عفاف، تفكيك نموده و حجاب را غير ضروري مي‏خوانند و حفظ عفّت را بدون حجاب نيز ممكن مي‏دانند. اينك ما اين تلاش را ارزيابي مي‏كنيم:

تحليل واژه:

1ـ معناي لغوي: عفاف با فتح حرف اوّل، از ريشه "عفّت" است و راغب اصفهاني در مفردات(1) خود، عفّت را معني مي‏كند:

«العفّة حصول حالةٍ للنّفس تمتنع بها عن غلبة الشّهوة».

(عفّت، پديد آمدن حالتي براي نفس است كه به وسيله آن از فزون خواهي شهوت جلوگيري شود).

طريحي نيز در مجمع البحرين(2) مي‏آورد:

«عَفَّ عن الشيِ‏ِء اي امتنع عنه فهو عفيفٌ».

(عفاف از چيزي ورزيد يعني از آن امتناع ورزيد پس او عفيف است).

و ابن منظور در لسان‏العرب(3) مي‏نويسد:

«اللفّة: الكّف عمّا لا يحلّ و لايجمل».

(عفّت: خويشتن داري از آنچه حلال و زيبا نيست).

شرتوني لبناني نيز در اقرب الموارد(4) مي‏نويسد:

«عَفِّ الرجل: كَفَّ عمّا لا يحلّ و لا يجمل قولاً او فعلأ وامتنع». (عفاف ورزيد يعني در گفتار و كردار از آنچه حلال نيست دوري جست و خويشتن‏داري نمود).

پايه عفاف، خويشتن‏داري است و ردّپايي از جنسيّت يا اختصاص به جنس خاص (زن) در معني لغوي عفاف، وجود ندارد.

2ـ معناي عرفي: در ادب پارسي، "عفاف" از نظر معنا و گويش، تفاوت يافته است.

در لغت‏نامه دهخدا(5) چنين آمده است:

«عفاف: پارسايي و پرهيزگاري، نهفتگي، پاكدامني، خويشتن داري».

دكتر معين در فرهنگ فارسي معين(6) آورده است:

«عفاف: پارسايي، پرهيزگاري، پاكدامني، در تداول غالباً به كسر اول تلفظ مي‏كنند.»

بنابراين در گويش فارسي، عفاف به كسر اول و به معني "پاكدامني" به كار مي‏رود.

3ـ معناي اصلاحي: در تفكّر اسلامي، عفاف، واژه‏اي با بار معنايي خاصّ برگرفته از آيات و روايات، و گونه‏اي منش است همراه با كُنِش رفتاري و گفتاري.

عفاف در قرآن: در قرآن چهار بار از ريشه عفاف، استفاده شده است:

1ـ سوره بقره ـ 273: «يحسبهم الجاهل اغنياء من التعفّف»؛

(نا آگاه گمان مي‏برد كه اينان توانگرند زيرا عفاف مي‏ورزند). در اين آيه، كنش بزرگ منشانه، عفاف است، خويشتن‏داري، عزّت نفس و امتناع از دست نياز دراز كردن.

2ـ سوره نساء ـ 6: درباره شناخت زمان رشد و بلوغ يتيمان، به سرپرستان سفارش مي‏كند كه از دست يازي به اموال يتيمان خودداري كنند و عفاف ورزند. اين آيه نيز خويشتن‏داري را عفاف را خوانده است.

3ـ سوره نور ـ 32: «وليتعفّف الّذين لا يجدون نكاحاً حتّي انعمهم اللّه من فضله»؛ (و كساني كه اسباب زناشويي نمي‏يابند، پاكدامني ورزند تا آنكه خداوند از بخشش خويش توانگرشان گرداند). در اين آيه خويشتن‏داري (استعفاف) را به رام كردن قوّه جنسي اطلاق فرموده است.

4ـ سوره نور ـ 60: «و القواعد من النّساء اللاّتي لا يرجون نكاحأ فليس عليهنّ جناحُ ان يضعن ثيابهنّ غير متبرّجات بزينةٍ و ان يستعْففْنَ خيرٌ لهّن واللّه سميعٌ عليمٌ.»؛ (و زنان يائسه‏اي كه اميد زناشويي ندارند، گناهي نيست كه جامه‏ها (چادرها)يشان را فروگذارند به شرط آنكه زينت نمايي نكنند و اگر پاكدامني بورزند (و چادر را فرو نگذارند) بهتر است و خداوند، شنواي داناست(7)).

در زبان پارسي، از خويشتن‏داري در امور جنسي و شره نبودن، به پاكدامني تعبير مي‏كنند كه بخشي از گستره معنايي "عفاف" است زيرا عفاف، مطلق خويشتن‏داري را گويند همان‏گونه كه در آيات ياد شده، از خويشتن‏داري در امور اقتصادي و مالي نيز با كلمه استعفاف و تعفّف، ياد شده است.

اينك آيا مي‏توان گفت: عفاف، صرفا همان حالت دروني و نفساني است و به بروز خارجي و اجتماعي آن حالت نفساني، ربطي ندارد؟! از منظر قرآن، چنين نيست بلكه به دليل اهميّت نحوه بروز عفاف، اين واژه، به «ظهور خويشتن‏داري» نظر دارد. در آيه نخست، حالت رفتاري مسلمان فقير را به نمايش مي‏گذارد كه چگونه خود را بي‏نياز جلوه مي‏دادند، با رفتاري عفيفانه و بزرگ منشانه.

در آيه دوّم، دست يازي به اموال يتيمان را غير عفيفانه، معرّفي مي‏كند. در سوّمين آيه، خويشتن‏داري و مراقبت از فرو رفتن در شهوات جنسي را استعفاف مي‏داند و آيه چهارم، زنان سالخورده را سفارش مي‏كند كه عفاف ورزند و چادر از سر فرو نگذارند، يعني عفاف را برابر با «حجاب» گرفته است. بنابراين عفاف از منظر تفكّر اسلامي، هم رويه دروني دارد كه حالتي نفساني جهت كنترل و جهت‏دهي به شهوت (كشش و اشتياق) است و هم رويه‏اي بيروني كه نشانه‏هايش در رفتار و گفتار هويدا مي‏شود تا حالت درون را به نمايش گذارد. در روايات اسلامي نيز "عفاف" به معني "خويشتن‏داري" است كه در كردار و گفتار آشكار باشد.

مرحوم شيخ عباس قمي در سفينه البحار(8)آورده است:

«و يطلق في الاخبار غالباً علي عفّة الفرج و البطن و كفّها عن مشتهياتهما المحرّمه». (در روايات، عفاف، بيشتر به معني خويشتن‏داري نسبت به شكم و شهوت به كار مي‏رود، و بازداشتن ايندو از فزون خواهي حرام).

علي(ع) مي‏فرمايند:

«العفاف زهادة»(9)؛ (عفاف زهد ورزي و خويشتن‏داري است).

و «العفّة تضعّف الشّهوة»(10)؛ (خويشتن‏داري شهوت را ناتوان مي‏سازد).

رابطه "عفت" با "شهوت": در روايات و آيات، ميان «شهوت‏پرستي» و «عفّت»، تقابل جدّي برقرار شده و به دينداران، آموزش داده مي‏شود كه شهوت‏پرستان، عفيف نيستند ولي به نظر مي‏رسد كه معمولاً تنها بخشي از گستره معنايي شهوت‏پرستي، مورد نظر برخي دينداران واقع شده است.

معناي لغوي "شهوت": راغب در مفردات(11) مي‏نويسد:

«اصل الشّهوه نزوعُ النّفس الي ما تريده و ذلك في الدّنيا ضربان، صادقة و كاذبة. فالصّادقة ما يختلّ البدن من دونه كشهوة الطّعام عند الجوع و الكاذبة ما لا يختّل من دونه». (اصل شهوت، كه كشش و اشتياق نفس است به آنچه اراده كند، در دنيا بر دو گونه است: حقيقي و غيرحقيقي؛ اشتياق حقيقي آنست كه بدن بدون تأمين آن آسيب مي‏بيند؛ همانند اشتياق به غذا هنگام گرسنگي. و اشتياق به كاذب آنست كه بدن بدون تأمين آن آسيب نمي‏بيند).

طريحي در مجمع البحرين(12) مي‏آورد:

«الشّهوات بالتّحريك جمع شهوة، و هي اشتياق النّفس الي شيي‏ء». (شهوات جمع شهوت، به معني اشتياق نفس به چيزي است).

دهخدا در لغت‏نامه(13) مي‏نويسد:

«شهوت: آرزو و ميل و رغبت و اشتياق و خواهش و شوق نفس و حصول لذت و منفعت»

و فريد وجدي(14) در دائرة المعارف تعريف مي‏كند:

«الشّهوه حركة النّفس طلبا للملائم»؛ (شهوت حركت نفس است در جستجوي آنچه موافق و سازگار است).

اين معني، جنبه عملي «شهوت» را نيز دربردارد در نتيجه، شهوت، معنايي عام دارد.

در اصطلاح قرآن(15) نيز شهوت به معني عام به كار مي‏رود:

«زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الفضّة و الخيل المسوّمة و الانعام و الحرث ذلك متاعٌ الحيوة الدّنيا...»؛

(عشق به خواستينها از جمله زنان و فرزندان و مال هنگفت اعمّ از زر و سيم و اسبان نشاندار و چارپايان و كشتزاران، در چشم مردم آراسته شده است: اينها بهره زندگاني دنياست).

معناي اصطلاحي شهوت: غالبا به خواهش و اشتياق جنسي انسان، شهوت گفته مي‏شود و شهوتراني را در بخش كوچكي از گستره اميال نفس به كار مي‏برند حال آنكه در تحليل قرآن و روايات، «شهوت به معني عام» در برابر «عفّت به معني عام» قرار دارد. خواهش نفس و تلاش براي برآوردن آن ميل، در برابر خويشتن‏داري در طاعت خواهشهاي نفساني است. انسان شهوت‏پرست از كردار و گفتارش پيداست. از كوزه، همان برون تراود كه در اوست. انسان عفيف و با اصالت نيز از سخن و كنش او هويدا است. عفاف، تنها پاكدامني جنسي نيست. شهيد مطهري در "تعليم و تربيت در اسلام" مي‏گويند:

«عفاف يعني آن حالت نفساني يعني رام بودن قوّه شهواني تحت حكومت عقل و ايمان. عفاف و پاكدامني يعني تحت تأثير قوّه شهواني نبودن، شره نداشتن. يعني جزو آن افرادي كه تا در مقابل يك شهوتي قرار مي‏گيرند بي‏اختيار مي‏شوند، و محكوم اين غريزه خود هستند، نبودن. اين معني عفاف است.»

ويژگي‏هاي مفهوم عفاف:

عفاف و خويشتن‏داري، در برابر فزون خواهي شهواني و كشش نفساني، چه ويژگي‏هائي دارد:

1ـ خصلتي انساني است. 2ـ حالتي دروني است.

3ـ نشانه‏هاي بيروني دارد. 4ـ در رفتار و گفتار بروز مي‏كند.

5 ـ با رفتار و نشانه‏هاي متناقض، سازگار نيست.

6ـ نه از موضع ناتواني بل از بلنداي عزّت و اقتدار، صورت مي‏بندد.

عفاف، خويشتن‏داري با علائم و نشانه‏هاي رفتاري و گفتاري است و وجود آن بستگي به وجود نشانه‏هاي آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعايت نشانه‏هاي آن ممكن نيست. عفّت نمي‏تواند يك امر صرفا دروني باشد و هيچ علامت بيروني نداشته باشد. بخشي از تفاوت در نشانه‏هاي خويشتن‏داري زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه مي‏گيرد و يكي از نشانه‏هاي عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعايت پوشش، قابل تصوّر نيست. نمي‏توان به زن يا مردي، «عفيف» گفت در حالي كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر مي‏شود گرچه تفاوت رفتارهاي انساني و حيواني، ريشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرايشها و منش‏ها دارد. در اسلام از نشانه‏هاي برجسته «عفاف» مي‏توان به پوشش اسلامي (حجاب) اشاره نمود.(16)

شهيد مطهري در مسئله حجاب مي‏نويسد:

«وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاكدامني را رعايت كند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي‏كنند متعرّض آنها شوند.(17)».

ايشان در ذيل آيه 61 سوره نور چنين مي‏نويسد:

«از جمله «ان يستعففن خيرٌ لهنّ» مي‏توان يك قانون كلّي را استنباط كرد و آن اينست كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات كند پسنديده‏تر است و رخصتهاي تسهيلي و ارفاقي كه به حكم ضرورت درباره وجه وكفين و غيره داده شده است، اين اصل كلي اخلاقي را نبايد از ياد برد.»(18)

نشانه بودن «حجاب» براي «عفاف» گريزناپذير است. پوشش، نشان عفاف است.

«عفّت و حيا، خصلتي انساني است كه تاريخ بر نمي‏تابد و مورد پذيرش تمامي انسانها بود، و هست. و انسانهاي بزرگ و اديان آسماني نيز بدان توصيه كرده‏اند. در شريعت اسلامي نيز بر آن تأكيد فراوان شده است. همين خصلت انساني يكي از فلسفه‏هاي اصلي پوشش آدمي بوده است»(19)

در خصوص اندازه وابستگي پوشش با حجاب، استاد مطهري مي‏نويسند:

«حيا و عفاف از ويژگيهاي دروني انسان است و حجاب به شكل و قالب و نوع و چگونگي پوشش بر مي‏گردد. تفاوت باطن و ظاهر يا روح و جسد و يا گوهر و صدف را مي‏توان به عنوان تمثيل در اين زمينه به كار برد. به گمان ما اينها دو حقيقت هستند و ميزان وابستگي اين دو نياز به تأمل دارد»(20)

استاد حجاب و پوشش را نشانه عفاف مي‏داند:

1ـ ايشان در تحليل آيه 59 سوره احزاب، خداوند به پيامبر دستور مي‏دهد كه به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهيد جلباب (پارچه‏اي كه تمام بدن را بپوشاند) به خود گيرند، مي‏نويسند:

«بنابراين در اين فراز قاعده‏اي كلّي بيان شده كه زن مسلمان چنان رفت و آمد كند كه علائم وقار و عفاف از او هويدا باشد.»(21)

2ـ و نيز: «حجاب و پوشش تنها يك تكليف است و نشانه يك خصلت انساني يعني عفاف»(22)

3ـ و: «حجاب و پوشش نشانگر عفت است»(23)»

4ـ و نيز: «قرآن عفت دختران شعيب را در حال چوپاني و آب دادن به گوسفندان در جمع مردان بازگو مي‏كند. عفت مريم را در معبدي كه همگان چه زن و چه مرد به پرستش مي‏آيند، مي‏ستايد».(24) آيا عفت دختران شعيب و عفت مريم(س) همان رعايت خويشتن‏داري و دارابودن نشانه‏هاي آن در كردار و گفتارنيست؟ 5 ـ و: «متانت در سلوك ظاهري و در انتخاب پوشش از عفاف دروني خبر مي‏دهد.»(25)

اگر وابستگي حجاب با عفاف قطعي نشود نمي‏توان در استدلال براي حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعيّت» سخن گفت.


تفكيك "عفاف" از "حجاب"!

گفتيم كه پوشش، ارتباط بنيادي با عفاف داشته و نمي‏شود كسي طرفدار حيا و عفاف باشد ولي با اصل پوشش مخالف باشد. پوشش اسلامي كاملترين گونه رعايت عفاف است. اگر بين حجاب و عفاف، جدايي اندازيم دو مشكل عمده رخ مي‏نمايد:(26)

1ـ جدايي بين عفاف و حجاب تا كجا مي‏تواند پذيرفتني باشد؟ ملاك و معيار تبيين اين جدايي و اندازه و شكل رعايت پوشش براي حفظ عفاف چه چيزي خواهد بود؟ و نيز مي‏پذيريم كه ممكن است افرادي عفيف و پارسا باشند امّا حجاب را به گونه‏اي كه مورد توصيه شارع است دارا نباشد ولي به اين امر هم بايد توجه كرد كه اين جدايي تا كجا مي‏تواند ادامه يابد؟»(27)

2ـ با پذيرفتن جدايي عفاف از حجاب تنها دليل لزوم حجاب بر زنان هرزگي و هوسبازي مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفيف و پاك هستند، آيا مردان نيز چنين‏اند، و هوسبازي نمي‏كنند و از هرزگي دست برمي‏دارند.»(28)

قانونگذار ضمن توجه به حال و روانشناسي مردان، براي زنان در باب پوشش بدن، قانونگذاري مي‏كند و با همه‏جانبه‏نگري و نگاهي متعالي به زن و مرد، خويشتن‏داري را براي هردو توصيه مي‏كند حجاب از مسلّمات احكام اسلام است و با توجه به آيات و روايات، جدايي حجاب و عفاف، قابل تصوّر نيست.


خودنمائي و تحريك مردان (تبرّج)

آيا حضور زنانه زن در جمع مردان با تشديد ديدگاه جنسيّت‏مدار و تأكيد بر تفاوت جنسي از طريق آرايش و زينت نمايي مي‏تواند باعث نگاه انساني به زن باشد؟ آيا تمايل و گرايش به زيبا نمايي در جمع مردان و بي‏ميلي در زيبا نمايي در كانون گرم خانواده، مي‏تواندنشانه عفّت باشد؟! اين ديدگاه كه بدون حجاب و با آرايش و جلوه‏گري مي‏توان حضوري انساني (و نه جنسي) در جامعه داشت و عفيف بود، به شوخي بيشتر شبيه است تا سخني قابل دفاع.

امكان ندارد كسي با تمام توان، ديده ديگران را به زنانگي و صفات جنسي‏اش فرابخواند و در همان حال از آنها بخواهد كه به ظاهر من ننگريد و به درون من بنگريد كه انساني عفيف و خويشتن‏دار هستم!! خود او نيز اگر در وجدان خود لختي بيانديشد، خود را عفيف نخواهد دانست زيرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانه‏هاي متفاوت دارند. نمي‏توان نشانه باطل بر پيشاني حقّ زد و يا حقّ را در باطل جست.


فريبكاري مردانه، بردگي زنانه

روزگاري نه چندان دور، زن را به جرم زن بودن در خانه حبس مي‏كردند و شايد سخت‏گيري آنچناني در گذشته، سهل‏انگاري اين چنين در روزگار جديد را فرا روي بشر قرار داده و زنان را در انظار عمومي به حراج گذارده است. در گذشته، جسم زن، دربند خشونت‏طلبي مرد بود و اين بار، روح زن در اسارت فريبكاري او است، مردان تمامت خواهي كه آزمندي و شهوت‏پرستي آنان غرب را فراگرفت و شرق را تهديد مي‏كند امروز اگر هم جسم زن، در حبس نباشد امّا در آغوش هوس بازي مردان تبه‏كار و آزمند اسير است و روح و فكر زن، زنداني زندانهاي بزرگتر براي التذاذ مردان فاسد.

چه طرفه حديثي كه اسارتي اين چنين را «آزادي زن» بناميم. فمينسيم، تهمتي است بر تارك رنج‏كشيده زن غربي كه زنان شرقي را نيز به خود فرا مي‏خواند. چه زماني مرد حاضر مي‏شود از همه مزاياي جنسي خود در طول تاريخ دست بردارد؟ مگر همين مرد مدرن نبود كه نيروي كار مردان را براي فن آوري و صنعت پيشرفته‏اش كافي نمي‏ديد و با فريب كاري و نيرنگ نيروي كار زنان و مصرف بي‏اندازه استعدادهاي زنانه آنان دست يافت.

«امروزه كه مردان موفق شده‏اند با نامهاي فريبنده آزادي و تساوي و غيره اين حائل را بردارند، زن را در خدمت كثيف‏ترين مقاصد خويش گرفته‏اند. بردگي زن امروز بيشتر به چشم مي‏خورد(29).»

بنيانهاي فلسفي "عفاف"

1ـ نگاهي انساني به انسان: انسان، موجودي آزاد و انتخاب‏گر است و قادر است با نيّت و اراده به اعمالي دست مي‏زند كه انگيزه آنها حسّ عشق و پرستش، خداخواهي و خداجويي فطري و حسّ‏اخلاقي و دگرخواهي مي‏باشد. اين موجود آزاد، تحت تأثير نيروهاي دروني و بروني قرار دارد كه در تصميم‏گيريهاي وي، نقش اساسي و حياتي بازي مي‏كند. در او، قوّه عاقله، قوّه شهواني و قوّه غضبيّه نهاده شده است كه با روشي هوشمندانه با ميانه روي و اعتدال مي‏تواند از همه نعمتهاي خدايي و استعدادهاي انساني نهفته در خود استفاده بهينه كند. انسان مي‏تواند تعالي پيدا كند و خردگراي فرهيخته شود يا سقوط كند و به لذّت‏گراي نابخرد، تبديل گردد و يا در نهايت به حيواني خشونت‏طلب، تغيير هويّت دهد. نگاه اسلام به انسان، نگاهي متعالي است و از منظر خردگرايي شرافت‏مندانه و خداجويي عزّت مدارانه، انسان را مي‏نگرد و مي‏خواهد كه نگاه من به تو، تحت تأثير مؤلّفه‏هاي ديگري، غير از برابري انساني و تقوا، قرار نگيرد. هرگز نبايد به ديگري (انسان ديگر) از زاويه جنسيّت، مليّت و رنگ و... نگريست. اسلام هر نوع ابزاري كه اغلب در خدمت منافع ديدگاه لذّت‏گرايانه افراطي يا خشونت‏طلبانه يا برتري نژادي قرار گيرد به چالش فرامي‏خواند و آن را غير انساني مي‏داند. عفاف، هوشمندانه‏ترين حالت كنترل نفس و اعمال قدرت در حوزه شخصيت خويش است كه تلاش در برجسته و شفاف كردن انسانيّت انسان دارد و از جلوه‏گري و عشوه‏گري جنسيّت‏مدار جلوگيري مي‏نمايد.

2ـ كمال‏گرايي انسان: خصلت انساني "خويشتن‏داري"، بايد حفاظت شود و اساسي‏ترين فلسفه معنوي "پوشش" در ميان اقوام، ملل، تمدّنها و اديان، حفظ همين خصلت انساني حيا و عفّت است. اسلام، طرفدار اين ويژگي انساني است و زن و مرد را به رعايت آن براي رسيدن به كمال و فضيلت فرامي‏خواند، در كانون خانواده نيز زن و شوهر را توصيه به رفتاري انساني مي‏كند و كُنِش جنسي ميان زن و شوهر و لذت‏گرايي مشروع و قانونمند را نيز در همين راستا توصيه مي‏كند. اسلام، از نگاه‏هاي غيرانساني، جلوگيري كرده و به زن و مرد مؤمن سفارش مي‏كند كه چشم‏چراني نكنند و نگاهي عفيفانه داشته‏باشند:

«قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم»(30)؛ (به مردان بگو ديدگان (از نظر بازي) فروگذارند) «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصار هنّ»(31)؛ (به زنان مؤمن (هم) بگو ديدگانشان را فرو گذارند).


آثار "عفاف"

«خويشتن‏داري»، توانايي برجسته روحي به انسان مي‏دهد تا وي در برابر هجوم سركش هوي و هوس پايداري كند و در فراز و فرود زندگي، به كمال رسد. انساني كه اعتقاد به اصول و ارزشها دارد؛ در واقع، به سرچشمه همه مهرباني‏ها، لطافت‏ها، عاطفه‏ها، عشق‏ها، زيبائي‏ها و هنرمندي‏ها و ابداع‏ها ايمان دارد و چنين ايماني، چونان بنيان مرصوص است(32) كه هيچ تندبادي، از آزمندي، فزون خواهي و خشونت طلبي نمي‏تواند وي را آشفته سازد. وي را وقار و عزّت و بلنداي كوه ماند كه دلي شفاف، و پاك دارد چونان پاكي آب زلال در چشمه‏هاي رسته از دل كوهساران.

اين آرامش دروني و بروني، به خويشتن‏داري انساني مي‏انجامد. برخي ديگر از بركات عفاف عبارتند از:

1ـ آرامش روحي فرد و جامعه (بهداشت رواني): با عفاف و خويشتن‏داري مي‏توان از هرز رفتن استعدادها، توان‏ها و امكانات جلوگيري نمود و به بالندگي هنجارها و ارزشها ياري نمود:

«از نظر اسلام محدوديت كاميابي جنسي به محيط خانوادگي و همسران مشروع از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك مي‏كند(33)»

پايبند نبودن به حجاب، آرامش خانواده و جامعه را برهم زده و به التهاب دامن مي‏زند:

«فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع از نظر اجتماع خانوادگي اينست كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن او به شمار مي‏رود؛ در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي، همسر قانوني از لحاظ رواني يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي‏رود. و درنتيجه كانون خانوادگي بر اساس دشمني و نفرت پايه‏گذاري مي‏شود.(34)»

2ـ پايداري نظام "خانواده": رعايت عفاف در رفتار و گفتار، خانواده را سالم و آسيب‏ناپذير نگه مي‏دارد. آيا آنان كه با فريب‏كاري، شعار آزادي زن را سر دادند و حجاب را از عفّت، تفكيك كردند، توانستند با ولنگاري زنان در غرب و تشويق مردان هوس‏باز، نظام خانواده را حفظ كنند؟

3ـ اصلاح زن "شيي‏ء شده": امام خميني، در توضيح نگرش غربي به زن را نگرش به يك كالا، تعبير زيبائي دارند: «در خصوص زنان، اسلام هيچگاه مخالف آزادي آنها نبوده است. به عكس، اسلام با مفهوم "زن شيئ شده" و به عنوان شيئ، مخالفت كرده است و شرافت و حيثيّت وي را به وي باز گردانده است.(35)»

4ـ عفاف، منشاءِ فرهنگ و ادبيات: همه زيبايي و شكوه تمدن و فرهنگ انسان را در يك كلمه مي‏توان خلاصه كرد و آن عشق است. استواري عشق به اسطوره‏هاي كمتر دست يافتني است. زبان عاشقان، زبان شعر است كه چون دل پرسوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ و آتشيني كه تن نمي‏شناسد و سر بر باد مي‏دهد ولي مهربان و ترحّم‏برانگيز است و حتّي دل معشوق سنگ دل را مي‏سوزاند و به تحسين واميدارد. اين بلنداي شكوهمند فرهنگ و ادب شرقي، عرفاني و ايراني، دست‏مايه يك نسل سرفراز اصيل، خويشتن‏دار و متمدن است كه از منظر عفاف به يكديگر مي‏نگريستند. زن در حشمت و جلال مي‏زيسته است و مرد همواره در پي اين حشمت و جلال مي‏رفته است كه به سادگي و آساني، دست يافتني نبوده است. كمتر بازيچه دست هوسران مردان بوده و بيشتر ارزش و اعتبار داشته است.

«آيا آنجا كه سلسله مقررات اخلاقي به نام عفت و تقوي بر روح مرد و زن حكومت مي‏كند و زن به عنوان چيزي گرانبها دور از دسترس مرد است اين استعداد بهتر به فعليت مي‏رسد يا آن‏جا كه احساس منعي به نام عفت و تقوي در روح آنها حكومت نمي‏كند و اساساً چنين مقرارتي وجود ندارد. وزن در نهايت ابتذال در اختيار مرد است.(36)»

اما زن بدون عفّت و پوشش، اين جمال مرموز و شاعرانه را نيز از كف مي‏دهد و به زباله‏دانيِ شهوت مردانِ بي‏اصول بَدَل مي‏گردد، مرداني كه نه شاعر، بلكه تبهكارند.

 

پاورقيها:

17ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 177

 

10ـ ميزان الحكمه ـ جلد 6 ـ ص 363 ـ حديث 12861

 

15ـ قرآن ـ سوره آل عمران ـ آيه 14

 

11ـ راغب اصفهاني ـ معجم مفردات الراغب ـ ص 276

 

19ـ حجاب ـ مهريزي ـ ص 39

18ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 168

 

16ـ شهيد مطهري ـ تعليم و تربيت در اسلام ـ ص 106 ـ انتشارات الزهراء

 

14ـ فريد وجدي ـ دائرة المعارف القرن العشرين ـ جلد 6 ـ ص 515

 

13ـ لغت نامه دهخدا ـ جلد 9 ـ ص 13894

 

1ـ راغب اصفهاني ـ معجم مفردات الراغب ـ ص 350

 

12ـ طريحي ـ مجمع البحرين ـ ج 1 ـ ص 252

 

2ـ طريحي ـ مجمع البحرين ـ جلد 5 ـ ص 101

 

20 الي 29 ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 52 الي 57

 

3ـ اين منظور ـ لسان العرب ـ جلد 9 ـ ص 253

 

35ـ امام خميني ـ زن و آزادي در كلام امام خميني (قدس سره) ـ ص 32 ـ سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد

 

31ـ سوره نور ـ 31 ـ ترجمه خرمشاهي

 

30ـ سوره نور ـ 30 ـ ترجمه خرمشاهي

 

32ـ سوره صف / 4

 

34ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 89

 

33ـ شهيد مطهري ـ مسئله حجاب ـ ص 83

 

36ـ شهيد مطهري ـ اخلاق جنسي ـ ص 84

 

4ـ شرتوني لبناني ـ اقرب الموارد ـ جلد 2 ـ ص 803

 

5 ـ لغت نامه دهخدا ـ جلد 10 ـ ص 14081

 

6ـ معين ـ فرهنگ فارسي معين ـ جلد 2 ـ ص 2319

 

7ـ ترجمه بهاءالدين خرمشاهي از قرآن مجيد

 

8 ـ شيخ عباس قمي ـ سفينه البحار ـ جلد 2 ـ ص 207

 

9ـ ميزان الحكمه ـ جلد 6 ـ ص 359 ـ حديث 12824
 

پديدآورندگان :
      سادات فخر، سيد علي
نشريه :
كتاب نقد

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:50 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حــريـم عفـاف

سالگشت هفده‏شهريور سال 1357 فرامي‏رسد، روزي از ايام اللّه كه بايد آن را زنده نگهداريم و به نسلهاي آينده تسليم كنيم.1 همؤ ايام متعلّق به خداست؛ ولي بعضي از آنها به دليل خصوصياتشان ـ به‏طور مشخص‏ـ يوم اللّه مي‏شوند تا چراغ راه آيندگان شوند؛ شايد به همين علت است كه خداوند به حضرت موسي ـ عليه‏السلام ـ مي‏فرمايد: و ذكّرهم بايام اللّه. تذكّر به اين ايام انسان ساز است؛ زيرا ويژگيهايش آموزنده، و موجب بيداري خفتگان، در تاريخ است. فتح مكه توسط پيامبر ـ صلي‏اللّه عليه و آله ـ يوم‏اللّه است؛ زيرا آن روز، يوم قدرت نمايي خدا بود، يتيمي كه توان زندگي در وطن خويش را نداشت، بر صاحبان زر و زور سيطره يافت.2 روزهايي كه ملتها بر اثر حوادث آن روز متنبه و بيدار مي‏شوند نيز يوم‏اللّه است و هفده شهريور از اين ايام است.
آن روزها واژه‏ها و الفاظ تغيير معنا داده بودند، طاغوت در لباس حق جلوه كرده و حق باطل شده بود. ايادي شيطان ماموريت داشتند تا اين كلام قرآن را كه مي‏فرمايد: "فَازَلّهُما الشيطان عنها" 3ـ پس شيطان آنان را لغزانيد ـ به خوبي انجام دهند. گسترش مراكز فساد و فحشا و ترويج آن به نام تجدد و تمدن، توحش را به ارمغان آورد و سرگرم شدن به مكايد پر زرق و برق شيطان، نشاط و شادابي را به افسردگي و اعتياد مبدل نمود. اشتغال فكري در به كارگيري شيوه‏هاي ارضاي تمناها، فساد انديشه‏ها، يعني خودباختگي و غربزدگي را دربرداشت. غربزده كسي است كه هويت خود را از دست داده و به تقليد كوركورانه پرداخته است. در چنين عصري نسلي زنده و بيدار به پاخاست. آنان به زيباييها و زيورهاي فريبنده"لا" گفتند تا نَفْسِ خويش را از بند تعينات و حجابها برهانند؛ زيرا "اِنّ النّفس لامارة بالسّوء".4
از هستي خويش گذر بايد كرد
زين ديو لعين صرف نظر بايد كرد
گرطالب ديدار رخ محبوبي
از منزل بيگانه سفر بايد كرد5
شقايقهاي سرخ، خويشتن را پيراسته و به نوراللّه آراسته شدند. عروج به حريم كبريا و صعود به جوار دوست و ورود به ضيافت‏اللّه را با قدم اختيار طي كرده و با خون خويش كوير سوزان عصر ستمشاهي را آبياري نمودند.
من در هواي دوست گذشتم زجان خويش
دل از وطن بُريدم و، از خاندان خويش6
جمعه سياه سرآغاز افول تاريكي كفر، ظلمت و تيرگي نفوس، طلوع انوار دين محمدي و شكوفايي گلهاي اسلام شد. اينك در سالروز شهادت جوانان به تشريح يكي از فضايل اخلاقي يعني عفاف ـ كه يكي از انگيزه‏هاي قيام آنان بود ـ مي‏پردازم. پيش از ورود به بحث لازم است توضيح مختصري دربارؤ فطرت داده شود زيرا عفت امري فطري است. خداوند در قرآن كريم مي‏فرمايد: "فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرت اللّه التي فطر الناس عليها لاتبديل لخلق اللّه ذلك الدين القيم ولكن اكثر الناس لايعلمون" 7روي خود را همچنان به سوي آيين اسلام بدار، در حالي كه در آن استواري به همان سرشت خدا كه مردم را بر آن پديد آورد. در آفرينش خداوند هيچ دگرگوني نيست. دين راست اينست، اما بيشتر مردم نمي‏دانند.
منظور از "فطرت اللّه" حالت و هياتي است كه خداوند خلق را بر آن قرار داده و از لوازم وجود و از چيزهايي است كه در اصل خلقت قرار داده شده است،8 بنابراين احكام فطرت از لوازم وجود و خلقت است و بنا بر نظر قرآن چيزي آن را تغيير نمي‏دهد، "لاتبديل لخلق اللّه". در امور فطري هيچگونه اختلافي نيست و از آغاز عالم تا آخر، همه در آن متفقند، يعني هركس به هرچه توجه كند و دنبال آن برود، چه در علوم و فضايل و معارف و امثال آن ، چه در شهوات و هواهاي نفساني و توجه به هرچيز و هركس از قبيل بتها و محبوبهاي دنيوي و اخروي، چه علاقه به خانواده و قبيله، همه عين توجه به واحد كامل مطلق است، وليكن مردم غافلند. احكام فطرت از بديهي‏ترين چيزهاست و هر انساني بالفطره عاشق كمال و متنفر از نقص است، پس لوازم آن نيز از ضروريات است. امام خميني، احكام فطرت و لوازم آن را موارد ذيل بيان مي‏كند: اصل وجود مبدا، توحيد، معاد، نبوت، وجود ملائك و روحانيان، انزال كتب و اعلام طرق هدايت و تنفر از عيب و نقص9 و ايمان به اين موارد، دين حق است براي تمام ابناي بشر.10
عشق به كمال از اموري است كه همه مشتاق آنند اگرچه در انتخاب معشوق اختلاف دارند. هركس كعبه آمال خود را چيزي يافته، حب به آن موجب مي‏شود آن را كمال دانسته و دل و جان را به آن متوجه نمايد؛ اهل علم، كمال را در علم مي‏جويد و به هر مرحله‏اي از علم كه نايل مي‏شود. قانع نمي‏شود و مراتب بالاتري را جستجو مي‏كند؛ تاجران، معشوق را در پول و دارايي مي‏يابند و به تحصيل آن اشتياق دارند؛ اهل قدرت در بسط ملك و سلطه بر ديگران مي‏كوشند و به دنبال قدرتهاي بالاتر مي‏گردند و زيباپرستان رخسار دلفريب را مي‏جويند، اما هيچكدام با رسيدن به مطلوب قانع نمي‏شوند زيرا اين امور همه محدودند و انسان بالفطره از محدوديت متنفر و در جستجوي مراتب بالاتر است؛ بنابراين، قلب به دنبال كمالي است كه نقص ندارد، عاشق جمالي است كه عيب ندارد، علمي كه جهل ندارد، قدرتي كه عجز ندارد و حياتي كه موت ندارد؛ پس انسان، محبوب را كمال مطلق مي‏داند و لازمؤ چنين عشقي، وجود معشوقي كامل محض، يعني همان ذات مقدس الهي است، به همين دليل قرآن مي فرمايد :"افي اللّه شك فاطرالسموات والارض".11
غير از در دوست در جهان كي يابي؟
جز او به زمين و آسمان كي يابي؟
او نور زمين و آسمانها باشد
قرآن گويد، چنان نشان كي يابي؟12
انسان مولود عالم طبيعت است و از بدو تولد با حب دنيا رشد مي‏كند و تربيت مي‏شود، هرچه بزرگتر مي‏شود بيشتر به محدوديت و احاطه احكام طبيعت پي‏مي‏برد. هرچه انسان به دنيا و زخارفش تعلق بيشتر داشته باشد، تاثير آن بر قلبش بيشتر است و تمام خطاها و گرفتاري انسان براي همين محبت و علاقه است. شايد در آيات "لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم، ثم رددناه اسفل سافلين"13 ، نيز اشاره به اين باشد كه "احسن تقويم" همان فطرت براساس كمال مطلق و جمال تام و "اسفل‏سافلين" نيز حجابهاي طبيعت است14، پس تا حجابها و ظلمات بر نفس غالب باشد، انسان نمي‏تواند به سوي كمال مطلق حركت كند. علل حجابهاي طبيعت را مي‏توان در سه قوؤ ذيل جستجو نمود:
1 ـ قوؤ شيطنت كه فروع آن عجب، كبر، طلب رياست، خدعه، مكر، نفاق و ... است؛
2 ـ قوه غضب كه فروع آن خودسري، تجبّر، افتخار، قتل، سركشي و ... است؛
3 ـ قوه شهوت كه فروع آن شره، حرص، بخل و امثال آن است.15
لذات نفساني ناشي از اين قوا موجب دلبستگي به دنيا و دوري از حق و حقيقت مي‏گردد، با هر لذتي نفس اماره، لذت بيشتري مي‏طلبد و قواي مخصوص را براي تحصيل آن ترغيب مي‏كند، در نتيجه حجابهاي ظلماني براي انسان پديد مي‏آيد كه روي قلب و روح كشيده مي‏شود و فطرت طالب كمال مطلق را به حضيض نقص مي‏كشاند و اين بالاترين خسران است، "والعصر، انّ الانسان لفي خسر".16
يكي از قواي عامل سعادت يا شقاوت انسان، قوه شهويه است كه به نفس بهيمي نيز تعبير مي‏شود و براي آن سه حالت تعريف شده است.
1 ـ شره: عبارت است از سرخود كردن شهوت و به اطلاق واگذاشتن نفس بهيمي كه زياده‏روي نمايد و در هر موقع و با هر چيز لذت‏جويي كند.
2 ـخمود: عبارت است از بازداشتن قوؤ شهوت از حد اعتدال و مقدار لازم و مهمل گذاشتن اين قوه.
3 ـ عفت: عبارت است از بيرون آمدن اين قوه از حالت افراط و تفريط و تصرف و خدعه شيطان و درآمدن تحت تصرف عمال الهي كه در نتيجه حالت سكينه و طمانينه حاصل و ملكه اعتدال و ميانه‏روي پيدا مي‏شود.17
اصول خلق نيك آمد عدالت
پس از وي حكمت و عفت شجاعت
به عفت شهوت خود كرده مستور
شره همچون خمود از وي شده دور18
اهميت عفاف و شناخت آن به درك جايگاه قوؤ شهوت بستگي تام دارد، زيرا قوؤ شهوت، مشترك در حيوان و انسان و براي حفظ شخص و بقاي او در عالم طبيعت و حفظ نوع اوست؛ به شرط اينكه از حد اعتدال خارج نشود، در غير اين صورت شرافت انساني به باد فنا مي‏رود و فجايع و فضايحي به بار مي‏آورد كه آمار و ارقام موجود آن در عصر حاضر مي‏تواند موضوع يك تحقيق باشد. قوؤ شهوت، مبدا شهوات و جلب منافع و مستلذات در ماكل و مشرب و منكح است.19 اين قوه كه مي‏توان آن را قوؤ جذب تحريكات نام نهاد، اگر انساني را اسير كند. او فرمانبر نفس‏امّاره مي‏شود و اوامر آن را با كمال خضوع اطاعت مي‏كند، در پيشگاه آنها عبد خاضع و بندؤ مطيع است تا جايي كه آنها را جايگزين بندگي خدا مي‏كند، خاضعِ اهل دنيا مي‏شود و براي به دست آوردن تمايلات نفساني به هر نوع ذلت و مفاسد دنيوي تن مي‏دهد و براي رسيدن به مطلوب از هر نوع ذلّت و خواري مانند تملّق‏گويي، منّت‏كشي و خضوع در پيشگاه مخلوقات كوتاهي نمي‏كند. با افزايش شهوات و خروج از مسير عدالت سلطه شيطان بر نفس بيشتر مي‏شود تا جايي كه ديگر نمي‏تواند از آن سرپيچي كند و در نتيجه گناهان كوچك به گناهان بزرگ و دشمني و بغض با حق و حق‏جويان تبديل مي‏شود و اين هولناكترين و خطرناكترين مراحل سير آدم است، زيرا اعمال خير و شر در عالم غيب و ملكوت داراي صورت غيبيه ملكوتيه است كه به آن بهشت اعمال و جهنم اعمال گويند.20 قرآن در اين مورد مي‏فرمايد: " يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوءٍ تودّ لو انّ بينها و بينه امداً بعيداً " 21 ـ روزي كه هركس كارهاي نيك و بدي را كه انجام داده، حاضر يابد و دوست دارد بين او و كارهاي بدش فاصله‏اي دور باشد ـ بنابراين شهوت و بهيميت بر باطن اسيران در بند زنجيرهاي شهوات و هواهاي نفساني، غلبه مي‏كند و موجب سلطه حكمي از احكام بهيميت بر او مي‏شود؛ به‏طور مثال اگر حكم مملكت باطن آنها حكم يكي از بهائم را پيدا كند، صورت ملكوتي او به شكل همان بهيمه است.22پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ مي‏فرمايد، بعضي مردم در روز قيامت با صورتهايي محشور مي‏شوند كه پيش آنها صورتهاي ميمونها و انترها نيكوتر است.23 علاوه بر صورتهاي غيبي، اعمال در قلب نيز آثاري دارد كه به آن نقطه "بيضأ" و نقطه "سودأ" 24گويند. اعمال سيئه در قلب كدورتي به وجود مي‏آورد به حدي كه قلب فاني در دنيا و طبيعت مي‏شود؛ انسان به واسطؤ اين صفات توجه به عالم مادي مي‏كند و به دنبال لذات نفساني و شهوات جسماني مي‏رود، در نتيجه تمام صفات ذميمه كه خاص حيوانات است در او ظاهر مي‏گردد و روح انسان را گرفتار و اسير خود مي‏كند و نمي‏گذارد كه آدمي از زندان تن آزاد شود و به عالم معني و روحاني سير نمايد و به مبدا اصلي خود رجوع نمايد. اگر شهوت يعني صفات مشترك انسان و حيوان به حالت تعديل درنيايد و انسان در طريق آن حركت نمايد، انسان در بند شهوات از افق حيواني خارج نشده بلكه به مراتب از حيوان نيز جلو مي‏افتد زيرا قواي موجودات ديگر محدود ولي شهوت حيواني او آخر ندارد، در اين مرتبه او از حيوان و چهارپايان بدتر و پست‏تر مي‏شود "اولئك كالانعام بل هم اضل".25
غضب گشت اندر او پيدا و شهوت
و از ايشان خاست حرص و بخل و نخوت
به فعل آمد صفت‏هاي ذميمه
بَتَر شد از دد و ديو و بهيمه26
لذات ناشي از اين صفات موجب علاقه و تعلقات روزافزون در فرد يا شخص مي‏گردد و با افزايش علاقه، تاثر قلب بيشتر مي‏شود و به آن تعلق پيدا مي‏كند و اين محبت سرمنشا افزوني خطاها و معاصي مي‏شود. قرآن مي‏فرمايد: "كلاّ بل تحبون العاجلة."27 عشق بهيمي عقل را در خدمت شهوت درمي‏آورد در حالي كه خداوند عقل را آفريده تا مُطاع باشد نه خدمتگزار. اين بيماري مخصوص دلهايي است كه از محبت خدا و همت‏هاي عالي بي‏نصيب است.
افسوس كه عمر در بطالت بگذشت
با بار گُنه بدون طاعت بگذشت
فردا كه به صحنؤ مجازات روم
گويند كه هنگام ندامت بگذشت28
پس مقام عفت در فرهنگ اسلامي با اهميت و داراي فضيلت است؛ همواره مورد توجه معصومان بزرگوار ما بوده تا آنجا كه حضرت علي ـ عليه‏السلام ـ آن را افضل عبادتها دانسته است. عفت يعني تعديل و تهذيب قوؤ شهويه. با خروج از اسارت نفس و شهوات و زدودن زنگار از روح و قلب، كمال انساني حاصل مي‏شود. انسان شرافتمند و با عزت‏نفس مقايسه مي‏كند كه آيا ذلت و منت در برابر مخلوق فقير كه نه ارادؤ او كارساز است و نه قدرت او، سزاوار است يا اطاعت از خالقي غني و مطلق كه بندگي او گوهر گرانبهايي است كه باطن آن آزادي و ربوبيت است.29 عبوديت حق و توجه به او چنان حالتي در قلب و روح ايجاد مي‏كند كه جز بندگي خدا، از هيچكس و هيچ‏چيز اطاعت نمي‏كند و اگر روزگار او را تحت سلطه و قدرت كسي قرار دهد، قلب او به لرزه نمي‏افتد و استقلال و حُريّتش را از دست نمي‏دهد، چنانچه حضرت يوسف چنين بود. دل يوسف لايزال و دم به دم مجذوب رفتار جميل پروردگارش مي‏شد، قلبش در محبت الهي غرق مي‏گرديد، براي يك لحظه از ياد او غافل نمي‏شد، خود را تحت ولايت خدا مي‏ديد و ايمان داشت رفتار جميل خدا به خير او تمام مي‏شود؛ اين حقيقت او را در مقابل درخواست پر از مكر و كيد زليخا كه كوه را از جاي مي‏كند و سنگ سخت را آب مي‏كرد، نلرزاند و به خدا پناه برد و فرمود، "معاذاللّه".30 داستان حضرت يوسف در حقيقت تصوير عيني نزاع ميان حب الهي و عشق حيواني است. حضرت يوسف با ملكه عفاف، حب الهي را برگزيد.
طيران مرغ ديدي تو ز پايبند شهوت
به در آي تا ببيني طيران آدميت31
در سوره مريم سرگذشت كساني نقل مي‏شود كه يا به دنبال شهوات رفتند و دچار لغزشهايي شدند كه سرانجام آنان كفر و شرك و در نتيجه نكبت و عذاب الهي شد و يا دل از شهوات نفس بركندند و خاضع و خاشع در برابر پروردگارشان شدند و اين موهبت و كرامت نجات آنان را در برداشت؛ از جمله حضرت مريم.32 اخلاص، عبادت و كرامت او زبانزد عام و خاص بود و خود را از هر چيزي پوشيده مي‏داشت تا قلبش براي اعتكاف و عبادت فارغ‏تر باشد، "فاتّخذت من دونهم حجاباً."33 كودك او ـ حضرت عيسي ـ آيت خدا و رحمتي براي مريم شد و از عفت مادرش دفاع كرد.
در تاريخ از اهتمام حضرت زهرا ـ سلام‏اللّه عليها ـ در حفظ عفت زياد نقل مي‏شود، به طوري كه بعضي از بزرگان تاويل "ليله مباركه" در سوره دخان را به وجود مقدس ايشان نسبت مي‏دهند، چنانچه ليل نسبت به نهار مستور است، ايشان نيز در مقام ستر و عفاف مثل ليل مستور است.34 ارزش و اهميت اين فضيلت اخلاقي در دخت پيامبر(ص) باعث مي‏شد كه بارها فرموده بودند: فاطمه پاره‏تن من است.35
در روايت است كه با ارج‏ترين نوع طاعت و بندگي، نگهداري شكم و دامن از محرّمات الهي است،36 بنابراين كسب عفت و ملكه ساختن آن مي‏تواند انسان را به كمال برساند كسب فضايل اخلاقي و تهذيب‏نفس جز با التزام به انجام موازين شرعي و اجراي مقررات الهي امكان‏پذير نيست اگرچه بيرون آمدن از دينِ عادتي براي رسيدن به حقيقت مطلوب ضروري است؛ آدمي هرگز از التزام به شريعت بي‏نياز نمي‏گردد. قانون عقل و شرع از عصيان و طغيان نفس انسان جلوگيري مي‏كند.
ز شرع ار يك دقيقه ماند مهمل
شوي در هر دو كون از دين معطل37
انجام تكاليف الهي و تسليم اوامر او شدن تحميلي و خارج از طاقت انسان نيست، "لايُكلّف اللّه نفساً الاّ وسعها"38 ولي وجود شيطان غلبه بر آنها را مشكل مي‏كند.
انسان آراسته به سنّت و شريعت الهي پس از تهذيب باطن و تنزيه قلب، از طبيعت جدا و به حقيقت مي‏پيوندد و با قلب پاك از آلودگي به رجز شيطان، متوجه جمالي مي‏شود فوق همؤ جمالها و جلالي كه هر عزت و جلالي در برابرش ذليل؛ بنابراين رويت جمال مطلق چنان مجذوبشان مي‏كند كه از سراي طبيعت فرار مي‏كنند. حضرت علي ـ عليه‏السلام ـ در بيان اوصاف پرهيزكاران مي‏فرمايد: اگر اجلِ مقرري براي آنان نبود، ارواح آنها هيچگاه در بدنهاي ايشان قرار و آرام نمي‏گرفت.39
انساني كه دوستي خدا بر دل او بتابد، از دوستي جميع شغلها و ذكرها پاك، يعني از اوصاف حيواني و بشري فارغ مي‏شود، نيات و عملش براي خدا خالص و از خود فاني مي‏شود و به عالم بقا راه مي‏يابد و به عبارت ديگر از فرديت خويش درمي‏آيد و با اتصال به كل جاودانه مي‏گردد. آنان مي‏دانند كه تدبير همه امور در يد قدرت مالك‏الملك است پس هيچ شاني جز بندگي خدا ندارند. راضي به رضاي او هستند، خواست او را بر خواست خود مقدم مي‏دارند و به عبادت او مي‏پردازند. هر چيزي را آيؤ خدا مي‏دانند و براي هيچ موجودي نفسيت و اصالت و استقلال نمي‏بينند، دلهايشان را محبت خدا فرامي‏گيرد و چنان مجذوب ساحت عزت و عظمت الهي مي‏شوند كه هرچيز ديگري حتي خودشان را از ياد مي‏برند. آثار هوا و هوس و اميال نفساني از دلهاشان به كلي محو و قلب سليم جايگزين آن مي‏شود. و اين نور محبت، روشن‏كننده راه آنان است "و ايّدهم بروح منه"40 ـ و به روحي از خود تاييدشان كرد. عاشق محبوب حقيقي مي‏داند، هر چيز به سوي جمال ابدي در سير است و ارزش هر چيز به تحقق آن جمال در وجود او بستگي دارد.
گر كسي وصف او ز من پرسد
بي‏دل از بي‏نشان چه گويد باز
عاشقان كشتگان معشوقند
برنيايد ز كشتگان آواز41

پاورقيها:

19. شرح جنود عقل و جهل، ص 149.

 15. همان، 83 ـ 84.

 

17. شرح جنود عقل و جهل، ص 276 ـ 278.

 1. صحيفه امام، ج 16، ص 485.

 

11. ابراهيم/ 12.

 

18. گلشن راز.

 

10. همان‏جا.

 14. شرح جنود عقل و جهل، ص 78.

12. ديوان امام.

13. تين/ 4 ـ 5.

16. عصر/ 1 ـ 2.

16. عصر/ 1 ـ 2.

27. قيامت/ 20.

23. علم‏اليقين، ج 2، ص 101.

21. آل عمران/ 30.

24. شرح جنود عقل و جهل، ص 282.

25. اعراف/ 179.

2. همان، ج 9، ص 465.

26. گلشن‏راز.

28. ديوان امام.

22. چهل حديث، چاپ موسسه، ص 15.

20. همان، ص 281 ـ 282.

29. مصباح‏الشريعه، ص 536.

33. مريم/ 17.

32. تفسيرالميزان، چاپ جديد، ج 14، ص 5.

3. بقره/ 36.

35. حلية‏الاوليا، ج 2، ص 40.

36. ترجمه گزيده كافي، قسمت اول، ص 192.

39. نهج‏البلاغه، ص 94، خطبه متقين.

30. تفسيرالميزان، چاپ قديم، ج 21، ص 190 ـ 199.

37. گلشن‏راز.

38. بقره/ 286.

31. سعدي.

34. مجموعه مقالات الزهرا، ج 2، ص 285 ـ 288.

40. مجادله/ 22.

41. گلستان سعدي.

4. يوسف/ 53.

5. ديوان امام.

6. ديوان امام.

7. روم/ 30.

8. چهل حديث، چاپ موسسه، ص 180.

9. همان، ص 182 و 185.
 
پديدآورندگان :
      مصباحي، فريده
نشريه :
حضور
صفحه :
236-244

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:51 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حدود حجاب از منظر کتاب و سنت1
مقدمه:
 
 لزوم پوشیدگی زن در مقابل مردان بیگانه و داشتن حجاب، برای بانوان از سن تکلیف ، از مسایل مهم دینی است. فلذا تعیین حدود حجاب برای زنان، با استناد به قرآن و روایات، به منظور ارائه طرحی که براساس آن پوشش شرعی بانوان تأمین گردد، از اهمیتی خاص برخوردار است. در این مقاله با رجوع به کتاب و سنت، حدود حجاب بانوان و مواضعی که پوشاندن آن برای زن مسلمان واجب می باشد، مشخص گردیده است.
 
بطور قطع و مسلم ، حضور زنان در جامعه در مواقع ضرورت و برای رفع حوائج آنها، امری است که از نظر شرع مقدس اسلام جایز شمرده شده است.  اما این حضور ، با رعایت موازین و حفظ حدود شرعی در پوشش و حجاب آنان مجاز می باشد.
 
قرآن کریم پس از آن که این حدود را در پوشش بانوان معین و مشخص نموده، هدف از رعایت این موازین و معیارها را نیز بیان نموده است. چنانکه در سوره احزاب آیه 59، پس از بیان حکم حجاب و تعیین حدود آن می فرماید که این پوشیدگی باعث می گردد که زنان مؤمنه به حیاء و عفاف شناخته شوند و مورد آزار و اذیت نااهلان و فاسقان قرار نگیرند. (1) فلذا ، بخش عمده تأمین امنیت اجتماعی زنان در گرو داشتن حجاب و پوششی مناسب و در شأن یک بانوی با عفت و مؤمنه است.
 

ازطرف دیگر ، چنان که قرآن خود می فرماید، رعایت حدود حجاب و قائل شدن حریم بین مردان و زنان، طهارت قلب و درون را برای مردان و زنان تضمین می نماید.(2)

بدیهی است که توجه به این امر مهم و حیاتی باعث می گردد که از توانمندیهای زنان در امور اجتماعی به بهترین نحو استفاده گردد و در عین حال سلامت روانی و اخلاقی زن و به تبع آن سلامت جامعه اسلامی تأمین گردد.
 

از آنجا که در جامعه اسلامی ما، حجاب علاوه بر جنبه اعتقادی و دینی آن ، به صورت قانونی که برای همه بانوان با اعتقادات متفاوت، لازم الاجرا است، درآمده است، ارائه طرحی برای پوشش بانوان که منبعث از متون و نصوص دینی باشد، از اهمیت خاص برخوردار است.

در این مقاله سعی بر آن است که آنچه به عنوان پوشش برای بانوان توصیه می شود، با استناد به آیات قرآن و روایات باشد تا طرح پوشش بانوان، براساس ملاک های و معیارهای دینی ارائه گردد.

 

لازم به ذکر است، به دلیل آنکه هدف از ارائه این مقاله تنها حدود پوشش ظاهری برای حضور در جامعه بوده است .

.برای پرهیز از تطویل کلام، به پیامدها و اثرات حجاب و نتایج آن نخواهیم پرداخت . چرا که کتب و مقالات و پایان نامه های بسیاری در این زمینه به رشته تحریر درآمده است و علاقمندان می توانند به منابع فوق مراجعه نمایند.

تعاریف لغوی:

حجاب:

کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب . بیشتر استعمالش به معنای پرده است این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب لغت هر پوششی حجاب نیست، بلکه پوششی حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. (3)

 

خِمار:

با بررسی کتب لغت می توان گفت که خمار وسیله ای برای پوشش سرزنان بوده است. خلیل بن احمد فراهیدی می گوید:(( "خمر" وسیله ای است که با آن ظرف را می پوشانند. )) (4)

راغب اصفهانی اصل آن را پوشاندن اشیاء می داند و می نویسد:

((خِمار وسیله ای است که با آن چیزی را می پوشانند . ولی عرفاً مختص به چیزی شده که زن سرخورد را با آن می پوشاند. جمع آن خُمُر است.)) (5)

طریحی نیز ضمن اینکه به معنای فوق تصریح کرده ، علت نامیده شدن مقنعه به «خمار» را چنین بیان می دارد:

((وجه تسمیه مقنعه به خمار بدین لحاظ است که سر به وسیله آن پوشیده می شود . اختمرت المرئة یعنی زن مقنعه اش را پوشید و سرش را پوشاند.)) (6)

 

جلباب :

خلیل ابن احمد فراهیدی می گوید:

«الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المراه رأسها و صدرها» (7)

 

«جلباب جامه ای است که از روسری بزرگتر و از عبا کوچکتر است،که زن به وسیله آن سر و سینه اش را می پوشاند .»

از مجموعه آنچه آورده شد می توان نتیجه گرفت که خمار سرپوش زن است و از این رو آیه «ولیضربن بخمر هن علی جیوبهن» را می توان چنین معنا کرد:

«(زنان) بایستی روسری های خود را بر گریبانهای خویش بزنند.»

بعضی از لغو یِّین متأخر نیز این معنا را پذیرفته اند و با اضافاتی در تعابیر خود آورده اند. از جمله طریحی می گوید:((" جلباب" جامه ای است که از روسری بزرگتر و از عبا کوچکتر است که زن به وسیله آن سرش را می پوشاند و باقی آن را روی سینه اش رها می سازد. )) (8)

در مواردی نیز به ملحفه ای که لباس را به واسطه آن می پوشانند یا به معنی مقنعه گفته اند. (9)
 
«قاموس قرآن »پس از آنکه تعابیر و تعاریف لغت شناسان را در مورد «جلباب» بیان نموده است می گوید:
«با این قرائن و آنچه از کتب لغت نقل گردید، می توان گفت جلباب ملحفه و لباس بالایی و چادر مانند است، نه فقط روسری و خمار»
 

جیب:

تاج العروس «جیب»( ج: جیوب) را به معنای طوق وگریبان لباس معنا کرده است.

قرشی در قاموس القرآن می گوید:

(("اقرب الموارد" و "قاموس" معنای اولی جیب را قلب و سینه گفته اند. ولی اگر جیوب را سینه معنی کنیم از لحاظ لغت و آیه اشکالی نخواهد داشت. به نظر می آید ، گریبان لباس را به جهت روی سینه بودن، جیب القمیص گفته اند.))

اما مرحوم طبرسی جیوب را به معنای گریبانها گرفته و می گوید:

«... و کنی عن الصدور بالجیوب لانها ملبوسه علیها»

 

جیوب، به عنوان کنایه از صدور (سینه ها) آورده شده است، زیرا گریبانها روی سینه ها را می پوشاند.

طریحی نیز با اینکه جیب را  گریبان معنا کرده است اما افزوده است که :" می توان جیب را سینه معنا کرد. " (13)

از مجموع آن چه گفته شد می توان گفت،خمار وسیله ای است که زن به وسیله آن سر خود را می پوشاند وآیه«وَلًیَضًرِبًنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ»را چنین معنا کرد:«زنان باید روسریهای خود را بر گریبانها و سینه های خود بیندازند.»

بنابراین می توان گفت آنچه که مفسران در مورد جیب آورده اند، تَوَسُّع در معنای لغوی است.

 

زینت

خلیل بن امد«زین» را نقیض «شین» دانسته و در تعریف زینت می گوید:

«الزین نقیض الشین ... الزینه ، جامع لکل ما یتزین به» (14)

زیبایی نقیض زشتی است ...  وزینت به هر چیزی که به واسطه آن، آراستگی صورت گیرد اطلاق می شود.

ابن منظور نیز زینت را مطلق زیبایی معنا می کند و می گوید:

((«لایبدین زینتهن» یعنی زنان زینت باطنی (مثل گردنبند، خلخال و باز و بند و النگو) را آشکار نکنند، اما لباس و صورت زینت ظاهری است.)) (15)

 
بنابراین زینت در معنای اصلی خود مفهومی عام است که هم به زیباییها و آرایه های طبیعی و هم به آرایه های عارضی و آراستنی اطلاق می گردد.
 
1) ذلک ادنی آن یعرفن فلا یؤذین

(این برای آنها بهتر است که به عفاف شناخته شود و مورد آزار و حتک حرمت واقع نگردند)

2) و اذا سألتموهن متعاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ، ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن (احزاب /53)

وهرگاه که از آنان (زنان) چیزی خواستید از پشت پرده و حائل بخواهید، این برای قلبهای شما و قلبهای آنان بهتر است.
(3مطهری : مسئله حجاب ص 63

4) العین:مساله حجاب ص 63

 5) المفردات،ص159

6) مجمع البحرین ج3/ص292

7) العین ج6/ص13 2؛

8) مجمع البحرین ح 2/ص23

9) القاموس المحیط ج 1/ص510

 (10تاج العروس،ج2/ص42

11) قاموس القرآن ج2 ص 92

12) مجمع البیان،ج7/ص138

(13مجمع البحرین ، ج 2، ص 28

 (14العین ، ج 7/ ص 387

15) لسان العرب ، ج 6، ص 130

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:52 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

حدود حجاب از منظر کتاب و سنت 2

تبرّج

از جمله واژه هایی که در آیات حجاب به کار رفته و تبیین دقیق آن در بحث پوشش بانوان سودمند است واژه تَبَرُّج است. بررسی متون و فرهنگهای لغوی روشنگر آن است که تبرج به معنای خودنمایی و جلوه گری است.

 
«القاموس المحیط» تبرج را خود نمایی وظاهر نمودن زینت درمقابل مردان معنا کرده و نوشته است: "تبرجت : اظهرت زینتها للرجال " (1)

(تَبَرَّجَت:یعنی زن زینت خود را برای مردان ظاهر کرد)

زبیدی نیز در شرح قاموس اقوال مختلفی را بیان می کند که همه آنهاتبرج را به معنای خودنمایی گرفته اند. (2)

«مقاییس اللغه» ریشه آن را برج می داند و می گوید:« معنای تبرج نشان دادن زیبائیهاست . » (3)


حدود پوشش در قرآن

در دو سوره از سور قرآن ، بحث حدود پوشش ظاهری بانوان به طور کامل و مبسوط بیان گردیده است.( سوره نور آیه 31 و سوره احزاب آیه 59)

بررسی آیه 31 سوره نور درمورد حدود و حجاب:

((و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها و لیضربن بخمر هن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن .... ولایضرین بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون))

((ای پیامبر به زنان مؤمنه بگو که چشم ها یشان را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را حفظ کنند و زینت خود را آشکار ننمایند مگر آن زینت هایی که آشکار است و باید که سرپوش های خود را بر گریبانها و سینه هایشان بیندازند و زینت خود را جز برای شوهرانشان و ... ظاهر نسازند و پاهایشان را به نحوی برزمین نزنند که زینت مخفی شان آشکار شود. و ای جماعت مؤمنین همگی به سوی خدا باز گردید و به درگاه او توبه کنید باشد که رستگار شوید. ))

جالب توجه است که قبل از آن که خداوند حدود پوشش زنان را معین فرماید، در آیه قبل به مردان امر می کند که «غض بصر»ـ فروهشتن دیدگان ـ نمایند که این برای پاکیزگی قلب و روح آنها بهتر است.

پس از آن زنان را امر به« غض بصر» نموده و سپس حدود پوشش را بیان می فرماید.
 

((«غضّ بصر» به معنای« مهار کردن و کاهش دادن نگاه» است نه «غمض» که معنای بستن می دهد.)) (4)

در واقع این آیه زن و مردرا از نگاه خیره و تند شهوانی که همراه با ریبه  است،نهی می نماید. (5)

استاد مطهری گفته اند:

«در اینجا متعلَّق« غضّ بصر» قطعاً چهره است. نگاه به غیر چهره و شاید دو دست حتی با غض بصر هم جایز نیست.(6)

شیخ طبرسی در تفسیر" لایبدین زینتهن" می گوید:

"منظور از اینکه می گوید زینت خود را آشکار نکنند این است که مواضع زینت را همراه زینت برای غیر محرم ظاهر و آشکار ننمایند و ابزار و وسایل زینت مورد نظر نیست.
 
چرا که نظر به خود زینت ها (اگر در غیر موضع زینت باشد)بلا اشکال است."علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان متذکر همین مطلب شده اند(7)  زمخشری در "کشاف "می نویسد: "اینکه زینت گفته شده و مواضع زینت گفته نشده بخاطر تأکید بر پوشش می باشد. زیرا زینت روی مواضعی از بدن قرار می گیرد که جز برای محارم، نظر کردن به آن مواضع جایز نیست و آن مواضع، آرنج، ساق، باز و ، گردن، سینه و گوش می باشد. "

 

 

 
استثنائات در پوشش 
پس از آنکه آیه زنان را امر به عدم ابداء و اظهار زینت می نماید، موارد استثنائی که ظاهر بودن آن اشکالی ندارد را بیان می نماید و می فرماید زینت های خود را (زنان) آشکار نسازند مگر آنچه که ظاهر است (الا ما ظهر منها)
 
در مورد زینت های آشکار 3 قول وجود دارد
 
1-مقصود از زینت آشکار لباس یا جامه است و مراد از زینت پنهان، خلخال ، گوشواره و دستبند است. این قول از ابن مسعود(صحابی معروف) نقل شده است.
2-مقصود از زینت ظاهر ،سرمه ، انگشتر و خضاب دست است. (یعنی زینتهایی که در چهره و دست ها تا مچ واقع می شود.) این قول ابن عباس است

3-مراد از زینت آشکار ، چهره و دستها تا مچ است. این قول ضحاک و عطاء است.

علامه طباطبایی در مورد زینت های آشکار می فرمایند:
«خداوند از این حکم  (پوشاندن زینت ها) آنچه ظاهر است را استثنا کرده است و در روایات آمده است که مقصود از آنچه ظاهر است صورت و دو کف دست و قدم ها می باشد».(8)

استاد مطهری در کتاب مسئله حجاب می گویند:

«در اینکه پوشاندن وجه و کفین لازم نیست،ظاهرا در میان تمام علمای اسلامی اعم از شیعه و سني اختلافي نيست.» (9)

ايشان با استناد به شواهد تاريخي و نيز دلايل عقلي و نقلي اثبات نموده اند كه پوشاندن وجه و كفين واجب نيست. (صص 171 – 185)

مطلب ديگري كه ايشان مورد توجه و دقت قرار داده اند اين است كه، مسئله وجوب پوشش راـ كه وظيفه زن است ـاز مسأله حرام بودن نگاه به  زن ـ كه مربوط به مرد است ـ بايد تفكيك كرد. ممكن است كسي قائل به عدم وجوب پوشاندن وجه و كفين بر زن باشد و در عين حال نگاه مرد به وجه و کفین را جایز نشمارد. بنابراین،نبايد پنداشت كه بين اين دو ملازمه وجود دارد.

چنان كه وظيفه مرد پوشاندن سر و بدن نيست ولي اين دليل نمي شود كه نگاه كردن به سر و بدن مرد براي زن جايز باشد.

در روايات نيز استثناء وجه و كفين به صراحت آمده است از جمله اين روايت:

مسعدة بن زراره قال:« سمعت جعفراً و سئل عما تظهر المراه من زينتها قال (ع) الوجه و الكفين.»

مسعده بن زراره از حضرت صادق (ع) نقل مي كند كه:« من شنيدم وقتي از حضرت درباره زينتي كه زن مي تواند آشكار كند سؤال شد، فرمود، چهره و دو دست (تا مچ) »

بديهي است مواردي كه به عنوان استثناء در پوشش مطرح گرديده (چهره و دو دست تا مچ) در صورتي است كه زينتي به آن اضافه نشده باشد. و اگر چهره و دو دست نيز به هر نوعي زينت داشته باشند پوشاندن آنها واجب است.

ادامه آيه 31 سوره نور:

((... وليضربن بخمر هن علي جيوبهن و لايبدين زينتهن الا لبعولتهن...))

((و بایدکه زنان خمارهاـ سرپوش های ـخود را بر سینه هایشان بیندازند و زینت خود را جز برای شوهرانشان آشکار ننمایند...))

علامه طباطبائي در تفسير آيه فوق مي گويند:

«خمار جامه اي است كه زن سر خود را با آن مي پوشاند و زائد آنرا به سينه اش آويزان مي كند. مراد از جيوب، سينه هاست  معناي آن اين است كه به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه ها رابه روی سينه هاي خود انداخته آنرابپوشانند.»(10)

 
در تفسير مجمع نيز ذيل آيه فوق چنين آمده است:
«خُمُر عبارت است از مقنعه­ها كه جمع خمار است و با آن زن، سر خود را مي پوشاند. در اين آيه زنان امر شده اند كه مقنعه­ها (سرپوش­ها) را بر سينه­هايشان بيفكنند تا آنرا بپوشانند. گفته شده است كه قبل از آن زنان سرپوش هاي خود را به پشت سر مي­انداخته­اند، كه با اين نحو پوشاندن سر، سينه­ها و گردن­هايشان ظاهر و آشكار بوده است و با نزول اين آيه مأمور شدند كه سرپوش­هاي خود را طوري بيندازند كه موها و گردنها و سينه­ها نيز پوشانده شود»(11)

با تفسير فوق پاسخ اين شبهه نيز داده مي­شود كه بعضي گفته­اند، در آيات حجاب هيچگاه مساله پوشش مو مطرح نگرديده است و شايد خواسته­اند بگويند كه پوشاندن مو امري الزامي نيست.

 
مطابق آن چه در تفسير اين آيه آورده شد قبل از نزول آيه، زنان موهاي خود را مي پوشانده اند،اما اطراف روسری های خود را پشت سر می انداخته اند. با آمدن اين آيه علاوه بر پوشاندن مو موظف به پوشاندن گردنها و سينه­ها نيز شدند و اين نكته­اي است كه آقاي مصطفوي نيز به اين صورت آورده است: «و ليضربن بخمر هن در مقام بيان پوشاندن گردن و سينه است، چرا كه پوشش سر امري طبيعي و مفروغ عنه مي­باشد.» (12)
 
نكته ديگر اينكه در آيه سه  بار لفظ «زينتهن» آمده است كه در هر سه  مورد زينت هاي پنهان مورد نظر بوده است كه قطعاً نبايد آشكار گردد، منتهي در مورد اول استثناء «الا ما ظهر منها» را آورده تا زينت هاي ظاهر را از حكم قبلي مستثني گرداند كه شرح آن گذشت.

در ادامه آيه پس از بيان حدود حجاب، مواردي كه آشكار شدن زينتها، بلا اشكال است بيان گرديده است.

يعني در مقابل چند گروه از مردان حجاب و پوشش براي زن الزامي نيست كه اين موارد عبارتند از: شوهر، پدر، پدر شوهر، پسر ، پسر شوهر، برادر ، پسر برادر، پسر خواهر، زنان مسلمان ، كنيزان و غلامان ، خدمتكاران مرد كه تمايلي به زنان ندارند و كودكاني كه به مسائل جنسي واقف نيستند.
 (1لسان العرب ، ج 6، ص 130
2) تاج العروس، ج 5 /صص417 و 418
3) معجم مقاییس الغه ج 1 / ص 238

 (4راغب در مفردات درمورد غض بصر می گوید «غض بصره اذا ضعفه عن جده النظر»

"نگاهش را فرو انداخت»هنگامی گفته می شود که تندی و خیرگی نگاه در آن ضعیف شده باشد

(5 مسئله حجاب ص 120

(6 همان ص 124

7) مجمع البیان ، ج 7 / ص 138 ، المیزان ، ج 29/ص 163
8) المیزان ج 29 ص 163
9)مسئله حجاب، ص 226(البته چنان که خواهد آمد فقهاء،موارد استثناء پوشش را تنها وجه و کفین(صورت و دو دست تا مچ)دانسته اند)صص171-185

10) الميزان، ج 29، ص 163

11) مجمع البيان ، ج 7 / ص 138
12)حجاب از دیدگاه کتاب و سنت ص128،به نقل از التحقیق فی کلمات القرآن ج3/ص130

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:52 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

عفت در سیره پیشوایان
نویسنده
محمدي اشتهاردي، محمد
منبع
پاسدار اسلام
عفّت در سيره پيشوايان
 
اشاره:
يكي از ارزش‏هاي والاي انساني و اسلامي‏اي كه سرچشمه ارزش‏هاي ديگر، و موجب آثار درخشان معنوي است، خوي عفّت مي‏باشد كه مي‏توان آن را يكي از پايه‏هاي اخلاق و صفت كليدي اي براي عقب زدن رذايل و سوق دهنده به سوي تكامل و درجات عالي و كمالات متعالي دانست.
 
در قرآن و روايات از اين خصلت، بسيار تمجيد شده و سيره پيشوايان معصوم(ع) نيز سرشار از اين خصلت نيكو است. با اين اشاره به مطالب زير مي‏پردازيم: معناي عفّت
عفّت در اصل به معناي خويشتن داري، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستي و شكم پرستي است.
 
راغب اصفهاني در لغت نامه «مفردات» مي‏گويد: «عفّت حالتي در نفس است كه انسان را از غلبه شهوت باز مي‏دارد.» در لغت نامه «التحقيق» آمده: فرق بين عفت و تقوا اين است كه عفّت به معناي حفظ نفس از شهوات انساني است ولي تقوا يعني حفظ نفس از انجام گناهان. بنابراين عفّت يك حالت دروني است، ولي تقوا بر اعمال خارجي نظارت دارد.(4)
 
طريحي در «مجمع البحرين» مي‏نويسد: «العفافُ كَفُّ النفس عن المحرّمات، و عَنْ سؤال النّاس؛ عفّت، بازداري روح و روان از گناهان و هم چنين نگه داري خويش از دراز كردن دست سؤال به سوي ديگران است.»(1)
 
از روايات نيز همين معنا استفاده مي‏شود، لذا اين واژه يك معناي عام دارد، ولي بيشتر در مورد خويشتن داري در دو مسئله استعمال شده است: خويشتن داري و قناعت درا مور مالي و كنترل غريزه جنسي، كه اوّلي موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمي موجب حيا، شرم و غيرت در مقابل پرده دري و انحرافات جنسي مي‏گردد. البته از اين دو در اصطلاح روايات به عفّت بطن و فرج تعبير شده است؛ مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «در مورد امّتم در مورد شكم پرستي و شهوت پرستي جنسي، بيمناك هستم.»(2)
 
واژه عفّت در قرآن، بيشتر در اين دو مورد استعمال شده است؛ مثلاً در يك جا آمده: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لايَجِدُونَ نِكاحَا حَتّي يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كساني كه امكاني براي ازدواج نمي‏يابند، بايد پاكدامني پيشه كنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بي‏نياز گرداند.»(5)
 
و در مورد ديگر مي‏فرمايد:
«... يَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛ بايد انفاق شما، به خصوص براي آن مهاجران فقيري باشد كه... از شدّت عفّت و خويشتن داري، افراد ناآگاه، آنها را ثروتمند مي‏دانند.»(6)
 
در مورد ارزش انسان عفيف، همين قدر بس كه اميرمؤمنان مي‏فرمايد: «مَا المُجاهِدُ الشّهيدُ في سَبيل اللهِ باَعْظَمَ اجرا ممَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ العَفيفُ أَنْ يَكونَ مَلَكا مِنَ الملائكة؛ پاداش مجاهدي كه در راه خدا به شهادت رسيده، برتر از شخص با عفّتي نيست كه توان گناه دارد، ولي گناه نكند، زيرا چنين شخص نزديك است كه فرشته‏اي از فرشتگان خدا باشد.»(7)
 
چند نمونه از عفّت‏ورزي پيشوايان
1ـ در شأن رسول خدا(ص) گفته‏اند: او عفيف‏ترين انسان‏ها بود، در همه ابعاد با خويشتن داري عجيبي به تدبير امور مي‏پرداخت. در جنگ اُحد، دندان‏هاي جلوي‏اش شكست و صورتش از ناحيه دشمنان شكاف برداشت. برخي از او خواستند تا دشمن را نفرين كند، آن حضرت با كمال خويشتن داري فرمود: «من به عنوان ناسزاگو مبعوث نشده‏ام، بلكه به عنوان دعوت كننده و مايه رحمت براي مردم فرستاده شده‏ام.» سپس به جاي نفرين، چنين دعا كرد: «اللهمَّ اهْدِ قومي فانّهُم لايَعْلَمون؛ خدايا! قوم مرا هدايت كن، ،زيرا آنها ناآگاه‏اند».
 
روزي گروهي از مسلمانان مدينه خدمت پيامبر(ص) آمده و عرض كردند: «از درگاه الهي بهشت را براي ما ضمانت كن.» پيامبر(ص) پس از اندكي درنگ فرمود: «من با يك شرط چنين ضمانتي را براي شما مي‏كنم»، پرسيدند: آن شرط چيست؟ فرمود: «اَنْ لاتسْئلوا احدا شَيْئا؛ از هيچ كس (جز خدا) چيزي را تقاضا نكنيد.»
آن‏ها نيز تعهّد كردند كه در زندگي از احدي تقاضا نكنند كنار سفره نشسته و دستش به آب نمي‏رسيد، به كسي نمي‏گفت كه آب به من بده، بلكه خودش برمي‏خاست و ظرف آب را برمي‏داشت و مي‏نوشيد. آري پيامبر(ص)، هم خود اين گونه مي‏زيست و هم به شاگردانش اين گونه توصيه مي‏كرد.(10)
 
2 ـ در مورد غيرت و عفت ناموسي پيامبر(ص) نيز سخن بسيار است؛ از جمله اين كه: امّ سلمه ـ يكي از همسران پيامبر(ص) ـ مي‏گويد: در حضور پيامبر(ص) بودم، يكي از همسرانش به نام ميمونه نيز حاضر بود، در اين هنگام ابن ام مكتوم كه نابينا بود به آن جا آمد، پيامبر(ص) به ما فرمود: «حجاب خود را در برابر ابن ام مكتوم رعايت كنيد.» پرسيديم: مگر او نابينا نيست، بنابراين حجاب ما چه معنا دارد؟
فرمود: «آيا شما نابينا هستيد؟ آيا شما او را نمي‏بينيد؟»(12)
 
3 ـ در ماجراي جنگ جمل كه در سال 36 هـ.ق رخ داد، وقتي سپاه علي(ع) بر دشمن پيروز شد، عايشه در ميان هودج بود، علي(ع) نزد او آمد و فرمود: «... سوگند به خدا، آنان كه زن‏هاي خود را در پشت پرده عفاف نگه داشتند و تو را از خانه خارج نمودند، با تو به انصاف رفتار نكردند.» سپس نگذاشت نامحرمان به پيش آيند، بلكه به محمد بن ابي بكر ـ برادر عايشه ـ دستور داد، تا او را از هودج بيرون بكشد، سپس او را در خانه صفيه دختر حارث پناه داد،(14) آن گاه با حفظ كامل حريم عفاف، او را روانه مدينه كرد.
 
4 ـ يكي ديگر از شاگردان امام باقر(ع) به نام ابوبصير مي‏گويد در كوفه به يكي از بانوان درس قرائت آيات قرآن مي‏دادم، روزي در يك موردي با او شوخي‏اي كردم (كه بر خلاف حريم عفّت بود)، پس از گذشت مدت‏ها از اين حادثه، در مدينه به محضر امام باقر(ع) رسيدم، به من فرمود: «كسي كه در جاي خلوت گناه كند، خداوند نظر لطفش را از او برگرداند، اين چه سخني بود كه به آن زن گفتي؟» از شدّت شرم، سر در گريبان كرده و توبه كردم، امام باقر(ع) فرمود: «مراقب باش كه تكرار نكني» (و با زن نامحرم شوخي ننمايي)(17)
 
5 ـ امام صادق(ع) دوستي داشت كه همواره با هم بودند، روزي همين دوست به غلامي تندي كرد و با كمال گستاخي حريم عفت او را شكست و گفت: «اي زنا زاده! كجا بودي؟» هنگامي كه امام اين سخن خلاف عفت او را شنيد، به شدت ناراحت شد، به طوري كه دستش را بلند كرد و محكم بر پيشاني خود زد و فرمود: «سُبحان اللّه!» آيا به مادر غلام، نسبت ناروا مي‏دهي؟ من تو را آدم پرهيزكاري مي‏دانستم، ولي اكنون مي‏بينم پرهيزكار نيستي.»
 
 دوست امام عرض كرد: فدايت گردم! مادر اين غلام، از اهالي سِنْد (از سرزمين هند) است و بت‏پرست مي‏باشد (بنابراين ناسزا به او اشكال ندارد)، امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمي‏داني كه هر امّتي، بين خود قانون ازدواجي دارد؟ از من دور شو!»
آن هنگام بين آن دوست و امام صادق(ع) جدايي افتاد و تا آخر عمر امام، اين جدايي ادامه يافت.(18)
 
اين ماجرا نيز ما را به عفت زبان و كنترل آن از هرزه گويي و گفتار خلاف عفّت دعوت مي‏كند و حاكي از آن است كه مسئله حفظ عفت جامعه؛ حتي نسبت به بيگانگان بسيار مهم است و بايد مرزهاي آن را شناخت و در حفظ آن كوشا بود.
 
پاورقيها:
 18 ـ وسائل الشيعه، ج11، ص331.
13 ـ همان، ج43، ص91.
12 ـ بحارالانوار، ج104، ص37.
17 ـ بحارالانوار، ج46، ص247.
15 ـ اقتباس از كتاب صوت العدالة الانسانيّة، ج1، ص82.
14 ـ تتمة المنتهي، ص12.
19 ـ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص15؛ بحار، ج43، ص340.
10 ـ فروع كافي، ج4، ص21.
16 ـ كشف الغمه، ج2، ص353. 11 ـ اصول كافي، ج2، ص139.
1 ـ مفردات راغب، المصباح المنير، و مجمع البحرين واژه «عفّ».
2 ـ اصول كافي، ج2، ص79. 3 ـ بحارالانوار، ج77، ص390.
4 ـ التحقيق في كلمات القرآن، تأليف حسن مصطفوي، واژه عفّت.
5 ـ سوره نور، آيه33.
6 ـ سوره بقره، آيه273.
7 ـ نهج البلاغه، حكمت 474.
8 ـ محدّث قمي، كحل البصر، ص144.
9 ـ تفسير مراغي، ج3، ص50.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:55 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

پوشش زنان در ايران-قسمت اول
نويسنده:نسرين جعفري كاديجاني

چكيده:
لباس پوشيدن سابقه‏اى به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يكى از مكاتب فكرى كه بر لزوم برهنه زيستى پاى مى‏فشارند، همه افراد به نوعى آن را تجربه مى‏كنند. يکي از امتيازات انسان، در مقايسه با موجودات ديگر، تهيه پوشش مناسب براي اندام خويش است. بر اين اساس، لباس پوشيدن يکي از شئون و ويژگي هاي انسان است. لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما و برف و باران و ياري دادن وي در حفظ عفت و شرم، در آراستگي و زيبايي آدمي نيز نقشي مهم ايفا مي کند و مي توان آن را نشان دهنده گرايش اعتقادي فرد و تعلق وي به فرهنگي خاص دانست. لذا در تحقيق حاضر با هدف معرفي وضعيت پوشش زنان ايراني ضمن بررسي ريشه‌هاي پوشش زنان به تاريخچه پوشش زنان ايراني و معرفي انواع پوشش‌هاي محلي و شهري امروز ايران زمين پرداخته خواهد شد.

مقدمه:
پوشش زن و مرد ايراني ازجمله مسايلي است كه از دوران باستان داراي اهميت بوده است و از ابتداي تاريخ باستاني اين كشور تا كنون دست خوش تحولات عميق نشده و مفهوم آن در فرهنگ ايراني حفظ شده است.
بررسي پوشاك از اين لحاظ اهميت دارد كه بواسطه آن مي توان در رابطه با سير تحول تاريخي، زيباشناسي، اعتقادات، طبقات اجتماعي و پيشرفت صنعت به ويژه نساجي و پارچه بافي يك قوم يا تمدن اطلاعات ارزشمندي كسب كرد.
پوشاك ايرانيان در زمان 550 قبل از ميلاد تا دوران جنگ هاي صليبي، ادامه لباس بابلي ها و آشوري ها و بسيارمتنوع و گوناگون بود. براساس اعتقاد پژوهش گران مورخ، اين نخستين دوره اي است كه لباس زير و خصوصا نوع دوخته شده آن به عنوان پوشش ملي، مطرح شده است. در 1350 قبل از ميلاد به شهادت آثاري كه از تمدن ايلامي به دست آمده، ايرانيان «لباس كامل» به تن مي كرده اند.
پارسيان باز گذاشتن هر يك از قسمت هاي بدن، جز دو دست را خلاف ادب مي شمردند و به جهت پوشش سر و پاي خود، از سربند يا كلاه يا پاپوش استفاده مي كردند.
اگرچه پوشيدن لباس براي جلوگيري از سرما و تابش آفتاب يا به منظور پوشش بدن است، اما انتخاب رنگ و نقش‌ روي پارچه و تزيين لباس، معرف قوميت، شخصيت، باورها و منزلت اجتماعي است لذا در تحقيق حاضر ضمن بررسي تاريخچه پوشش در سه دوره باستان تا پيش از کشف حجاب، کشف حجاب تا انقلاب اسلامي و بعد از انقلاب در ايران، به منظور آشناسازي خواننده با وضعيت موجود، به معرفي وضعيت موجود پوشش زنان در اقوام و مشاغل گوناگون پرداخته خواهد شد.

تاريخچه پوشش

پوشش به معناي پوشيدن و در لفظ عرب آن حجاب و حايل مي باشد. استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زنان اصطلاحي نسبتا جديد است. در قديم و مخصوصا در اصطلاح فقها، کلمه ستر به معناي پوشش به کار مي رفت است. بنابراين علاوه بر معناي قديم حجاب تحت عنوان پرده و حايل، امروزه اصطلاحا تنها به معناني پوشش خاص زنان است.
شکل گيري پوشش در ميان اقوام مختلف داراي خاستگاهي مشترک بوده، اما در گذر زمان تحت تاثير عوامل گوناگون، هريک از اقوام نوعي خاص از پوشش را برگزيده اند که در واقع نماد تجربه تاريخي و فرهنگي آنان به شمار مي آيد. پوشاک نيز همانند ساير پديده هاي زندگي از بدو پيدايش در طول تاريخ سير تکاملي خود را طي کرده و از صورت ابتدايي خود بيرون آمده است.

هريک از اقوام مختلف، بنا به مقتضيات ويژه خود به تهيه لباسهاي گوناگون پرداخته و در دوخت و تزيين آن ابتکاراتي از خود نشان داده اند.

اما عواملي از قبيل:

1- شرايط جغرافيايي و محيطي و آب و هوا 2- نحوه زندگي و اسكان و اوضاع اجتماعي 3- جنگ ها و اوضاع سياسي و نوع حكومت 4- شرايط و اوضاع اقتصادي و پيشرفت هاي تكنولوژي 5- اعتقادات مذهبي و آداب و رسوم 6- نظام طبقاتي حاكم بر جامعه 7- روابط فرهنگي، اقتصادي و سياسي، بر فرم لباس ها درجوامع مختلف موثر بوده اند.

پوشش فراي آنکه به عنوان يک نياز بنيادين مادي براي بشر به حساب مي آيد، عاملي براي نمايش اعتقاد و شخصيت افراد تلقي مي‌شود و به نوعي پرچم وجودي انسان است. انسانها به وسيله نوع پوشش بخشي از هويت خود را عرضه مي کنند و تاريخ 2500 ساله ايران در هيچ کجاي خود زنان را باظاهري برهنه يا نيمه عريان نديده است، مگر آنجا كه دستان بيگانگان تلاش نموده اين ملت را از تمدن و فرهنگش جدا كند.

گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمى است، ولى از بينش يک قوم برآمده و بر بينش و اراده انسانى نيز تأثير مى‏گذارد و مى‏تواند به عنوان زمينه‏ساز تعالى يا انحطاط فردى و اجتماعى نقش آفرينى نمايد.

نيم نگاهي به دوره‌هاي متمادي زندگي ايرانيان، نشانگر آن است كه حفظ حريم فردي و بين فردي از اهميت زيادي برخوردار بوده است و اين امر خصوصا در امر پوشاك آنان خودنمايي مي‌كند، چنانچه بيرون بودن بيش از گردي صورت و كف دو دست، بي‌حرمتي محسوب مي‌شده و افراد خصوصا بانوان اين امر را رعايت مي‌كرده‌اند. بنابراين ساختار پوشاک زنان در ايران نشانگر عمق نگاه باستاني فرهنگ ايراني در خصوص پوشش زنان، حريم بين فردي و تاثير و تاثر آن در رشد فرد و جامعه است.


گفتار اول

سابقه و ديرينه پوشش در اديان

بر اساس پژوهش‏ها، از آغاز پيدايش انسان، هر يك از زن و مرد كوشيده است تا پوشش مناسب خود را تهيه كند. آدمي نخست‏با برگ درختان، سپس با پوست‏حيوانات و بعدها با دست‏بافت‏هاي خود، خويش را پوشاند. ويل دورانت درباره پوشاك انسان و تاريخ صنعت‏بافندگي مي‏نويسد: از وقتي كه انسان بافندگي را آغاز كرد بر حسب ضرورت سوزن و سنجاق را ساخت، با پشم گوسفند و الياف گياهان لباس‏هايي را براي خود تهيه كرد.
تمام كساني كه زندگي بشر و تحولات آن را ارزيابي كرده‏اند، بر اين تلاش تاكيد ورزيده‏اند و خوشبختانه با پيشرفت صنعت و دست‏يافتن به منابع و ابزار جديد، پوشش نيز از تغييرات تكاملي بهره‏مند گرديد و انسان به پوشاك مناسب‏تر دست‏يافت. نكته قابل توجه آن است كه اگر چه حيات آدميان از همان آغاز با «پوشش‏» پيوند خورده است، به دليل وجود نوعي احساس حياي طبيعي در جنس زن، زنان در طول تاريخ در امر پوشش تلاش و جديت ‏بيش‏تر از خود نشان داده‏اند.

بي دليل نيست كه همواره پوشاك با مدنيت و تمدن بشري ارتباط مستقيم داشته و هر چه تمدن انسان جلوتر رفته تكه هاي پوشش او بيشتر شده است و تنها در قرن بيستم است كه مي بينيم تمدن با هزاران تعمد با عرياني و برهنگي همراه مي شود.

حجاب ورابطه آن با پوشش

«حجاب‏» به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. اين واژه تنها به معناى پوشش ظاهرى يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششى حجاب نيست. حجاب پوششى است كه از طريق پشت پرده واقع شدن تحقق يابد به كارگيرى كلمه «حجاب‏» در خصوص پوشش زن اصطلاحى نسبتا جديد است و همين سبب گرديده بسيارى گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود، يا مثل ويل دورانت بگويند: «اين امر خود مبناى پرده پوشى در ميان مسلمانان به شمار مى‏رود» و يا مدعى شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است، در حالى كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامى زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهليت نيز - همان طور كه ويل دورانت مى‏گويد و كتب تفسير شيعه و سنى تاييد مى‏كند - اعراب چنين پوششى نداشتند و عادتشان تبرج و خودنمايى بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت: «و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى .»

آنچه از قديم به ويژه نزد فقها وجود دارد. واژه «ستر» و «ساتر» به معناى پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاى اجتماعى نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد و مشاركتش در فعاليت‏ها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.

بسياري از متفكران، برابر آيات قرآن و كتب مقدس - آدم و حوا بدون حضور ناظري بيگانه از برهنگي احساس شرم كردند و بدون آن كه تحت تاثير هيچ آموزه، فرمان يا تذكري قرار گيرند، به وسيله برگ‏هاي درختان بهشتي به سرعت‏خود را پوشاندند - راز رويكرد انسان به پوشش را نهاد و فطرت او دانسته‏اند، زيرا اولا، نخستين انسان‏ها به طور فطري به پوشش روي آورده‏اند. ثانيا، گزارش‏هاي موجود به خوبي اثبات مي‏كند كه پوشش زنان به عنوان حجاب، در نقاط مختلف جهان به طور كامل رعايت مي‏شده و در بعضي از موارد با شدت و سختي همراه بوده است. ثالثا، اگر اكنون نيز به لباس ملي كشورهاي جهان بنگريم، معمول بودن حجاب زنان را به خوبي در مي‏يابيم. نگاهي به پوشش زنان در اديان و اقوام مختلف نشان مي‏دهد يهوديان، مسيحيان، اعراب، يونانيان، اهالي رم، آلمان، خاور نزديك و.. . حجاب را به طور كامل رعايت مي‏كردند و اكثرا سر خويش را نيز مي‏پوشاندند. برابر تصاوير موجود، كاهش تدريجي حجاب زنان از نيمه دوم قرن هيجدهم در اروپا آغاز شد.

از سوي ديگر متداول بودن حجاب در ميان ملل مختلف كه عقيده، مذهب و شرايط جغرافيايي متفاوت داشتند، نيز نشان دهنده تمايل فطري زنان به حجاب دانسته شده است و دانشمندان، تاريخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاريخ و عصر حجر نسبت مى‏دهند.

پوشش زن در اديان بزرگ الهى

پوشش و به عبارتي حجاب در كليه اديان الهي به شکل بسيار با اهميتي وجود داشته است به گونه‌اي كه بعد از ظهور اسلام، اصلاح و تلطيف گشت.

حجاب در شريعت حضرت ابراهيم(عليه‏السلام)

در آئين مقدس حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) مسأله پوشش زنان، حائز اهميت بوده است. در كتاب تورات چنين مى‏خوانيم: «"رفقه" چشمان خود را بلند كرده و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد، زيرا از خادم پرسيد: اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما مى‏آيد؟ خادم گفت: آقاى من است. پس برقع خود راگرفته، خود را پوشانيد. »
از اين بيان روشن مى‏شود كه پوشش زن در مقابل نامحرم در شريعت حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) وجود داشته است؛ زيرا «رفقه» در مقابل اسحاق كه به او نامحرم بود، از شتر پياده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نيفتد.

حجاب در آيين يهود

در اصول اخلاقى «تلمود» كه يكى از كتاب‏هاى مهم دينى و در حقيقت فقه مدون و آيين نامه زندگى يهوديان است، آمده: «اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت، چنانچه مثلاً بى‏آنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت و يا در شارع عام نخ مى‏رشت يا با هر سنخى از مردان درد دل مى‏كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود، همسايگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد. »

حجاب در آيين مسحيت

در كتاب انجيل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتيان تصريح مى‏كند:
«اما مى‏خواهم شما بدانيد كه سر هر مرد، مسيح است و سر زن، مرد و سر مسيح، خدا. هر مردى كه سرپوشيده دعا يا نبوت كند سر خود را رسوا مى‏نمايد. اما هر زنى كه سربرهنه دعا كند، سر خود را رسوا مى‏سازد؛ زيرا اين چنان است كه تراشيده شود. زيرا اگر زن نمى‏پوشد، موى را نيز ببرد و اگر زن را موى بريدن يا تراشيدن قبيح است، بايد بپوشد؛ زيرا كه مرد را نبايد سر خود را بپوشد چون كه او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست، بلكه زن از مرد است و نيز مرد به جهت زن آفريده نشده، بلكه زن براى مرد. از اين جهت زن مى‏بايد عزتى بر سر داشته باشد، به سبب فرشتگان.. . در دل خود انصاف دهيد آيا شايسته است كه زن ناپوشيده نزد خدا دعا كند. »( باب11، آيه 3تا14)

پس در جايى كه براى دعا بايد سر زن پوشيده باشد، به هنگام روبه رو شدن با نامحرم پوشش سر لازم‏تر خواهد بود.
نيز در انجيل، در رساله پولس، به تيموتاوءس مى‏گويد: «و همچنين زنان خود را بيارايند به لباس حيا و پرهيز، نه به زلف‏ها و طلا و مرواريد و رخت گران‏بها، بلكه چنان كه زنانى را شايسته است كه دعواى ديندارى ‏كنند به اعمال صالحه. »

حجاب در اسلام

حدود پوشش براي زنان در احکام اسلامي ولايت دارد بر اينکه: پوشاندن غير وجه و كفين بر زن واجب است و پوشش بدين نحو جزء ضروريات و مسلمات است و از نظر قران، حديث و فتاوي هيچ اختلاف و تشكيكي در اين باره وجود ندارد. در قران و روايات ائمه هدي عليه السلام كلماتي دربارة مسئله پوشش بيان شده كه شناخت دقيق آن در تبيين موضوع كمك شاياني مي كند از اين رو به بررسي اين واژه ها مي پردازيم:

تبرج : در لغت به معاني بروز و ظهور مي باشد و معناي اصطلاحي تبرج، آشكار كردن و جلوه گري زينتهاي زن مي باشد. در جاي ديگر تبرج را خودنمائي در مقابل مردان معنا كرده و نوشته «تبرجت: اظهرت زينتها للرجال» بدحجابي يكي از مصاديق تبرج است.
حجب (حجاب): يكي از معاني حجاب پرده و پوشش و حائل است. كلمه «حجاب» هم به معناي پوشيدن است هم به معني پرده و پوشش و بيشتر استعمالش به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت معني پوشش مي دهد كه پرده وسيله پوشش است. شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد: «همين امر موجب شده كه عده زيادي گمان كنند اسلام خواسته زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود در حالي كه وظيفه پوششي كه اسلام براي زنان مقرر كرده است بدين معني نيست.»

جلباب: در قران كريم جلباب يكي از پوششهاي لازم براي زنان مومنين معرفي شده است.
يا ايهاالنبي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيهن ذلك ادني ان يعرفن فلايؤذين و كان الله غفورا رحيما

اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مومنين بگو كه خويش را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه انها به عفت و حرمت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان ازار نكشند بسيار بهتر است و خدا در حق خلق بسيار آمرزنده است.

خمار: يكي ديگر از پوششهايي كه درقرآن كريم براي زن معرفي شده است خمار مي باشد.

قل للمومنات ... و ليضربن بخمر هن علي جيوبهن ...
به زنان با ايمان بگو سرو سينه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.

در كتب لغت درباره اين لغت چنين آمده است كه خمر و خمار به معني ستر و پوشش است؛ شراب را خمر ميگويند زيرا حواس ظاهري و باطني را مي پوشاند؛ به روسري زن نيز خمار مي گويند زيرا به وسيله ان سرش را مي پوشاند.

زينت: مفهوم زينت در عربي از زيور در فارسي گسترده تر مي باشد زيرا زينت هم به زيورهايي گفته مي شود كه از بدن جدا مي شوند مثل جواهرت و هم به آرايشهايي گفته مي شود كه به بدن متصل است نظير سرمه و ...
عفت: عفت يك بينش، منش و يك صفت و خوي عالي است. العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة»

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:58 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

پوشش زنان در ايران - قسمت دوم
گفتار دوم
تاريخچه پوشش در ايران


بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.

تاريخچه پوشش در ايران نيز پيوندي عميق با حجاب، به معناي پوشش کامل و زيبايي شناسي و زيبايي دوستي دارد.

سرزمين ايران سرآمد زيبايي ها و ظرافتهاست، مردم ما حامل فرهنگي عميق و ريشه دار، با آميزه اي از دين و تاريخ هستند. تاريخي که در اقصا نقاط عالم ريشه دوانده است.
هر اندازه فرهنگ و هنر يک سرزمين با بنيانهاي اعتقادي و فکري و ديرپاي ملتي مرتبط باشد، برعمق عظمت حس زيبايي شناختي مردم آن سرزمين تاثير مي گذارد.

تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشم‏گير است كه برخى از انديشمندان و تمدن‏نگاران، ايران را منبع اصلى ترويج حجاب در جهان معرفى كرده‏اند.
يافته هاي پژوهشي نشان مي دهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها (كه نخستين ساكنان آريايي ايران زمين بوده اند) حجاب كاملي شامل پيراهن بلندچين دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلي بلند روي لباس ها، داشته اند. اين حجاب در دوران سلسله هاي مختلف پارس ها نيز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ايراني از حجابي كامل برخوردار بوده اند.

برابر متون تاريخي، در همه آن زمان ها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد مي كردند و هم پاي مردان به كار مي پرداختند. و اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاط هاي فساد برانگيز همراه بوده است.

جايگاه فرهنگي پوشش در ميان زنان نجيب ايران زمين به گونه اي بوده است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامي كه خشايارشاه به ملكه «وشي» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران زيبايي او را بنگرند، وي امتناع كرد و براي اين سرپيچي، به حكم دادوران، عنوان «ملكه ايران» را از دست داد.

دوره مادها

مادها اولين حكومت فراگير در فلات ايران بودند آنان از هر طبقه و قومي كه بودند براي جلوه گري هر چه بيشتر خود به هر چيزي كه گمان مي بردند خودآرايي است مانند يك نياز حتمي و حياتي دست مي يافتند و در هر زمان وسايل موجود را از طلا، نقره، مفرغ، آهن تا گچ و سنگ و صدف مي ساختند.

«اصلى كه بايد در نظر داشت، اين است كه طبق نقوش برجسته و مجسمه‏هاى ما قبل ميلاد، پوشاك زنان آن دوره از لحاظ شكل، با كمى تفاوت، با پوشاك مردان يكسان است.»
و «مرد و زن به واسطه اختلافى كه ميان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تميز داده مى‏شوند.»


دوره پارسى‏ها (هخامنشيان)

پارسى‏ها به وسيله كوروش، دولت ماد را از ميان برداشته و سلسله هخامنشى را تأسيس كردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاك خاص زنان اين دوره آمده است: «از روى برخى نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومى برمى‏خوريم كه پوششى جالب دارند. پيراهن آنان پوششى ساده و بلند يا داراى راسته چين و آستين كوتاه است.

به زنان ديگر آن دوره نيز برمى‏خوريم كه از پهلو به اسب سوارند. اينان چادرى مستطيل شکل، بر روى همه لباس خود افكنده و در زير آن، يك پيراهن با دامن بلند و در زير آن نيز، پيراهن بلند ديگرى تا به مچ پا نمايان است. »

تصوير به جا مانده بر روي تخته سنگهاي دوره هخامنشي نشان مي دهد كه شباهتي بين لباس زنان و مردان پارسي وجود داشته است. زنان پارسي به جز لباس شبيه آنچه ملكه مي پوشيده، لباس ديگري نيز داشته اند، پيراهن آنان پوششي ساده، بلند يا داراي راسته چين و آستين كوتاه بوده كه دامن از زانو به پايين شرابه هايي از مچ پا آويزان داشته، علاوه بر اينها زنان پارسي از چادر نيز استفاده مي كردند، و آنرا بر روي تن خود مي انداختند به طوري كه تمام لباسهاي زير را مي پوشانيد. نقوشي كه روي فرش پازيريك كه در سيبري پيدا شده و آنرا مربوط به ايران در دوران هخامنشي مي دانند، اين مطلب را تصديق مي كند زيرا زناني كه بر روي اين فرش نقش كرده اند پوششي سر اندر پا چيزي شبيه چادر روي همه پوشاك خود داشته اند.

دوره اشكانيان

در اين دوره نيز همانند گذشته، پوشش زنان ايرانى كامل بوده است. در اين باره چنين مى‏خوانيم: « لباس زنان اشكاني پيراهني بلند روي زمين، گشاد، پرچين، آستين دار و يقه راست بوده است و پيراهن ديگري روي آن را مي پوشانيده است. قد پيراهن دوم نسبت به اولي كوتاه و ضمناً يقه باز بوده است و روي اين دو پيراهن چادر به سر مي كردند. »
پيراهن ها از پارچه هاي منقش (مخصوصاً قلابدوزي شده) تهيه مي شده است. آنان كفش ساده دوران اشكاني را به پا مي كردند و كمربندشان منحصر به نواري بوده كه براي جمع كردن گشادي پيراهن در زير سينه مي بستند.

نقش برجسته پالير در موزه لوور زني از دوره اشكاني را نشان مي دهد. اين زن چادر به سر دارد و زير آن عمامه اش به خوبي نمايان است. بر بالاي پيشاني (پايين عمامه) فلزي پهن منقوش و برجسته چون نواري موهاي جلوي سر را پوشانده و با وضع مطلوبي به عقب سر برده است.

در جاى ديگر آمده است: «چادر زنان اشكانى به رنگ‏هاى شاد و ارغوانى و يا سفيد بوده است. گوشه چادر در زير يك تخته فلزى بيضى منقوش يا دكمه كه به وسيله زنجيرى به گردن افكنده شده، بند است. اين چادر به نحوى روى سر مى‏افتاده كه عمامه (نوعى كلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها مى‏پوشانيده است.

دوره ساسانيان

در اين دوره اردشير دين زرتشت را دين رسمى كشور قرار داد. اوستا را ترجمه و آتشكده‏هاى ويران را بازسازى نمود. زنان در اين دوره همچنان داراى حجاب كامل بودند. در مورد پوشاك زنان اين دوره چنين آمده است: «چادر كه از دوره‏هاى پيش مورد استفاده بانوان ايران بوده است، در اين دوره نيز به صور مختلف مورد استعمال داشته است.»

از آن‏جا كه زرتشت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در ايران كمبودى نمى‏ديده است، با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاى، خود ريشه‏هاى درونى حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استوارى حجاب معمول قرار دهد.

بررسي نقوش سنگي و طرح‌هايي از چندين بشقاب باستاني نشان مي‌دهد كه بانون ساساني پيراهني بلند با آستين يا بدون آستين، پرچين و گشاد مي پوشيده اند و آن را با نواري در زير سينه مانند زنان اشكاني جمع مي كردند، از طرز قلم زني و چين سازي پيراهن و دامن پيداست كه در انتهاي دامن بر پشت پا، پارچه اي اضافه و پرچين به آن دوخته اند يقه پيراهن آنان اغلب گرد ولي يقه جلو باز تا پايين تر از سينه نيز ديده مي شود زنان ساساني گاهي چادر گشاد و پرچين سر مي كردند كه تا ساق پا مي رسيده است.

دوره صفويان

به دليل توجه صفويان به آداب و رسوم و مذهب خاص ايراني و مذهب اثني عشري، رشته هاي گوناگون صنعت و هنر، پيشرفت شاياني داشته است، که در اين ميان پوشاک بانوان، با توجه به بافت خاص اجتماعي – مذهبي آن روزگار شکل خاصي به خود گرفت.

پيراهنها، اغلب رنگارنگ و گلدار و زربفت ابريشمي بود و روي آن قباي جلوباز بلندي تا مچ پا به پا مي کردند و کمربندي به کمر مي بستند بصورتيکه محکم روي کمر قرار نگيرد، کلاه کوچک، چارقد، شلوار پنبه دوزي شده، جوراب ساقه کوتاه پارچه اي از جمله پوشاکي بودند که در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار مي گرفتند.

زنان هنگام بيرون رفتن از خانه چادر بزرگ سفيد يا بنفش رنگي، به سر مي کردند که تمامي بدن آنان را مي پوشاند و فقط جلوي صورت باز مي ماند که بوسيله آن مي توانستند پيش روي خود را ببينند.

دوره زنديه
در دوره نادرشاه افشار و خاندان او از تجملات لباس ها کاسته شد و جامه ها فرمي ساده تر به خود گرفتند.
از خصوصيات جامه هاي اين دوره کوتاه شدن دامن پيراهن ها (بلوز) و قبا بود و فرم شلوار(تنگ يا گشاد) و جنس وتزيينات آن اهميت بيشتري پيدا کرد.

در دروه زنديه عموما زنان پيراهن تنگي در بر مي کردند که پارچه آن اغلب از نخ و ابريشم بود. يقه گرد (بدون يقه) که در وسط آن چاکي بوسيله روبان يا دکمه در زير گلو بسته ميشد. در مواقع احتياج روي پيراهن، اغلب ارخالق( کت بلندي است که تا نصف بدن را مي پوشاند)آستين سنبوسه يا کليجه( کت بلندي که تا روي ران مي رسيد روي ارخالق مي پوشيدند) آستين کوتاه مي پوشيدند.

زنان اين دروه مانند مردان، شلوار گشاد و بلندي که از پارچه هاي راه راه که بطور مورب دوخته مي شد به پا مي کردند و روي آن دامن گشاد و نسبتا بلندي مي پوشيدند که تا وسط ساق پا مي رسيد.

زنان در اين دوره روي سرخود توري يا پارچه زيبايي را بطور آزاد انداخته و با زيور وزينت، موهاي خود را مي آراستند. کفش آنها نعلين يا ساغري نوک برگشته بود که فقط اندکي از سر انگشتان پا در داخل آن قرار مي گرفت. زنان هنگام خروج از منزل چادر سياه يا بنفش يا نيلي تند به سر مي کردند و روي خود را با روبنده، کاملا مي پوشاندند.

دوره قاجاريه

پوشاک زنان در دروه قاجاريه شبيه لباسهاي زنديه بوده و خيلي کم تغيير کرده است. پيراهن هاي چاک دار آستين بلند دوره قبل با دامنهاي گشاد و پرچين بلند که لبه دامن را بوسيله يراق و گلابتون و.. . حاشيه داده تزيين مي کردند، کمربندي طلا و نقره يا جواهر نشان به کمر مي بستند. در اين دوره مانند دوره زنديه تور و کلاهک زينت سر بوده و چادر نماز و چارقد هنوز معمول نشده بود.

مسافرت ناصرالدين شاه قاجار به فرهنگ و روسيه و ديدن لباسهاي بالرينهاي پترزبورگ که شلوار بافته چسبان و نازکي به پا مي کردند و زير جامه بسيار کوتاهي به اندازه يک وجب روي آن مي پوشيدند، شاه را برآن داشته که زنهاي حرمسراي خود را که لباسشان شامل: پيراهن، ارخالق، کليجه، شليته، شلوار، جوراب، چارقد و کلاغي بود، به اين لباس درآورد.

ساختار طبيعي فلات ايران در طول اعصار تاريخي اين مرز و بوم و مركزيتي كه به دليل داشتن پل ارتباطي بين شرق و غرب عالم داشت باعث شد كه اين سرزمين ساليان سال در معرض يورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گيرد. بديهي است كه اين يورشها توسط اقوامي كه داراي فرهنگ و اعتقادات ويژه خود بودند صورت مي‌گرفت و شديدترين فشارها را بر فرهنگ بومي و سنتي جامعه به وجود مي‌آورد.

بدين گونه قوم ايراني كه از اعصار باستان اعتقاد به پوشيدگي و مستوري زن داشت و حتي خدايان و الهه‌هاي خود را در اوج پاكي و قداست مي‌پرستيد و با قبول دين اسلام و تأكيد و تأييد اين دين بيش از پيش بر پوشيدگي زنان دقت مي‌كرد، تحت فشارهاي گوناگون قرار گرفت: « هجوم مغول بعينه نمونه‌اي از اين فشارها مبني بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومي بود كه پس از قدرت گرفتن حكومتهاي شيعي مذهبي چون سربداران و صفويان منتفي شد و زن ايراني با پوشش همچنان به حضور خود در اجتماع مي‌پرداخت. »

بنابراين دوران قاجاريه به عنوان نخستين دوران رويارويي نزديك با غرب حائز اهميت است. ايرانيان نخستين تجربيات تلخ شكست از غرب را در جنگهاي ايران و روسيه آزمودند و به ناچار به تفوق نظام جنگي و علمي آنان آگاه شدند. بروز جنگهاي ايران و روس، روابط ايران را كه ساليان سال به دليل جنگهاي داخلي از اوضاع جهاني بي خبر بود گسترش داد و رفت و آمد خارجيان فزوني گرفت. از سويي ديگر اعزام محصلين ايراني به خارج از كشور به منظور كسب علوم و فنون جديد، ايرانيان را با سبك زندگي غربي آشنا كرد. همين رفت و آمدها به دربار و ارتباط خارجيان با ايرانيان در نوع پوشش مردان تأثير گذاشت و كم كم استفاده از پيراهن و كفش چرمي معمول گشت.

تغيير لباس زنان اندرون نيز که پس از سفرهاي ناصرالدين شاه به اروپا آغاز شده بود، به تدريج از حرمسراي شاهي به خانه اعيان و ساير اقشار جامعه سرايت نمود. اما پوشش زنان در بيرون از خانه تا دوره مشروطيت و مدتي پس از آن به همان شكل سنتي (چادر، چاقچور و روبنده) بود.

تحولات سياسي ايران پس از انقلاب مشروطه در جامعه زنان بي تأثير نبود، به ويژه آنكه احزاب سياسي و گروههاي متعدد مسئله تعليم و تربيت زنان و اصلاح وضعيت آنان را در رأس برنامه خود قرار داده بودند. آنان يكي از عوامل اصلي متمدن بودن را حضور زنان در عرصه اجتماع مي‌دانستند و مانع اصلي اين حضور را در سبك و شيوه زيستي و سنتي جامعه و نوع پوشاك جست وجو مي‌كردند. بنابر اين به دنبال يك سري انتقادات نسبت به حضور زنان در اندروني، خواستار حضور آنان در جامعه بودند. بدين منظور يك جريان پنهان اما مستمر با بيان آزادي زن از اسارت، بين تجددخواهان بروز كرد. اينان خواستار حضور زن در عرصه اجتماعي بودند و از وضع حجاب سخن به ميان مي‌آوردند.

ورود اجناس و البسه گوناگون اروپايي و حضور خياطان و طراحان فرانسوي، و تقليد از آنها، کم کم، باعث تغييراتي مهم در وضع لباس ايرانيان و خصوصا زنان ايراني شد. به اين ترتيب که، از طول و عرض چادر کاسته شد و چاقچور و روبنده در ميان جوانان، اکثرا از بين رفت و پيچه عموميت يافت، شلوار کشي تبديل به جوراب هاي ساقه بلند ماشيني شد، پيراهن و شليته و شلوار و چادر کمري جاي خود را به پيراهن هاي بلند يک تکه که بلندي آن بر حسب مد روز تغيير مي کرد، دادند و به جاي ارخالق و نيم تنه، کت و ژيلت و بلوز به طرز دوخت اروپايي معمول شد و پارچه هاي زري و مخمل و تور، به کرپ و ساتن و کرپ دشين و ژرژت و.. . تغيير يافت.

چنانچه گفته شد، با نگاهي به تاريخ تحول پوشاک زنان در ايران خواهيم ديد که تغيير و تحولات لباس زنان از اندروني و زنان درباري شروع شده و به طبقات و اقشار ديگر جامعه سرايت کرده است، اين تقليد بنا به موقعيت اجتماعي افراد و به تناسب و توانايي آنها در انتخاب نوع و جنس پارچه و تزيين آن تفکيک مي شده است.
در زمان رضا شاه که پوشاک ادامه دروه قبل است، بيشتر زنان اعيان و اشراف لباس هاي اروپايي به تن مي کردند اما هنگام خروج از منزل روي آن چادر مي پوشيدند.

کشف حجاب

جوامع مختلف، تجربه تاريخي خود را با سنت هايي انباشته کرده اند که هريک در شکل و شمايلي از اجزاي فرهنگ عمومي تصوير گرفته است.
مي توان با بررسي پوشاک، رويارويي سنت و تجدد را به آشکارترين صورت مشاهده کرد. در اين مبحث جنبه انتقال سريع شئون و شخصيت، از طريق شکل لباس اهميت دارد، يعني هنگامي که شئون فرهنگ پذيري را مطالعه و تجزيه و تحليل کنيم، اهميت پوشش بسيار تعيين کننده است.

بنابراين پوشاک نيز همچون ديگر اجزاي فرهنگ در سير تحولات تاريخ، تهاجمات و روابط فرهنگي – سياسي دستخوش تغييراتي شده است. چنانچه تلفيق پوشاک مسلمانان اسپانيا با شکل پوشاک مسيحيان در اين کشور، از نمونه هاي قابل ذکر است.

از نظر تاريخي، شكل نوين پوشش تحت عنوان بي‏حجابي از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمي صنعتي، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، به تدريج زمينه لازم در اروپا فراهم گرديد و با وقوع نهضت ‏به اصطلاح آزادي زنان(!) كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق و تكريم قرار گرفت.

مهمترين موضوعي که ما را به نقش پوشش و حجاب در پيشرفت جوامع واقف مي کند، تلاش بي وقفه استعمار براي نفي ارزشهاي انساني و خصوصا پوشش و حجاب است. چنانچه سياست استعمار براي تجزيه الجزاير اولويت را به بي حجاب کردن زنان داد و تمامي تلاش خود را صرف اين امر نمود.

حکومت هاي استعماري تمدن بزرگ اندلس را که يکي از مراکز فرهنگ و تمدن اسلام بود و در اروپا همچون الماس مي درخشيد، با حربه بي حجاب کردن زنان به سقوط کشاندند.
دامنه اين اقدامات كم‏كم كشورهاي اسلامي را نيز فرا گرفت. نخستين كشور اسلامي كه به صورت رسمي به كشف حجاب بانوان روي آوردافغانستان بود. دومين كشور تركيه بود كه پس از سقوط دولت عثماني، در سال 1313 منع حجاب در آن رسميت ‏يافت. در ايران نيز رضاخان، در هفدهم دي ماه 1314، به صورت رسمي كشف حجاب را به ترتيب زير اجرا كرد:

با روي كار آمدن رضاشاه كساني كه ترك سنت و اخذ فرهنگ غربي را مهمترين عامل پيشرفت مي‌دانستند در پست هاي كليدي كشور قرار گرفته و مسئوليت هاي حساسي را برعهده گرفتند.

در اولين مرحله سياست نوسازي فرهنگي پوشاك مردان مورد توجه قرار گرفت و با وضع قانون 1307ش جز طبقه روحانيان، كليه اتباع ذكور ايراني موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خارجي با نام كلاه پهلوي بر سر بگذارند.

با اجراي اين قانون به تدريج از تعداد افرادي كه مجاز به استفاده از لباس روحانيون بودند كاسته شد. سفر رضاشاه به تركيه در سال 1313ش اثر عميقي بر نگرش او نسبت به ميزان استفاده از پوشاك غربي و ديگر الگوهاي غربي گذاشت. رضاشاه در فاصله سالهاي 1313ش تا 1314ش به منظور آماده ساختن افكار عمومي جهت كشف حجاب اقدامات وسيع تبليغاتي صورت داد و به مرور حجاب در مدارس و جشن هاي فرهنگيان ممنوع گشت.

بالاخره در روز 17 دي ماه 1314ش در عمارت دانشسراي عالي تهران با حضور شاه و خانواده‌اش جشني برپا شد تا ديپلم فارغ‌التحصيلان به آنها اعطا شود. در اين مراسم رؤساي مدارس و همسران صاحب منصبان عالي رتبه و همسر و دختران شاه بدون حجاب ظاهر شدند و عملا دستور رفع حجاب را صادر کردند و اين روز به نام روز "آزادي زن و كشف حجاب" نامگذاري شد. از سوي ديگر در يك اقدام خشن از سوي نيروي انتظامي در سراسر كشور حجاب زنان شامل چادر و چاقچور و روبنده از سر آنان به زور برداشته‌شد.
پس از اين تاريخ (مطابق با 1935. م) تبعيت از لباس هاي مد روز پيگري مي شد.

اولين نوع لباس اروپايي زنان، لباس يک تکه بلند(ميدي) بدون برش در کمر مي باشد. همراه اين لباس ها مصرف انواع کلاه هاي لبه دار کوچک و بزرگ عموميت داشته و جزء قسمتي از پوشش جدا نشدني خانم‌هاي اين دوره محسوب مي شد.

در زمان سلطنت محمد رضا شاه از سال 1320 تا 1357 ه. ش، به دليل نفوذ بيشتر استعمار، ارتباطات با کشورهاي غربي و امريکايي سير تحول لباس و همگون شدن آن با البسه خارجي، همراه با کوتاه تر شدن دامن ها تا زير زانو، بيشتر شد.

از سال 1326 ه. ش (1947. م) قد دامنها مجددا بلند شده و حالت ميدي به خود مي گيرد.

سال 1331 اوج لباسهاي دکولته به شمار مي آيد، و پارچه ژرسه از اين سال مد شده و قد آستينها 4،3 مي شود و دامنهاي راسته، تنگ، تازير زانو با کت هاي چسبان و بلند، يقه انگليسي و آرشال رايج مي شود.

در سالهاي 1338 تا 1341، دامنهاي فون يا چهار ترک با لباسهاي يقه گرد ساده يا به صورت کشتي بسته و قد دامنها به روي زانو مي رسد.

سال 1343، کت و شلوار با پاچه هاي گشاد، سال 1344، لباسهاي بالاتنه کوتاه و قد 10 – 20 سانتي متري بالاي زانو، پارچه هاي چارخانه، راه راه و نيز استفاده از پوست و به همين ترتيب طي سالهاي آتي تا سال 57، انواع مدهاي سياه و سفيد، شنل، شال گردن، مد جيپسي ( با الهام از کولي ها)، دامن ترک ميدي و شيوع مجدد لباسها و دامن هاي کوتاه و بالاي زانو، شلوار کوتاه، لباس حاملگي براي غير حامله ها، شلوار جين، انواع دامن شلواري، دامنهاي تنگ با چکمه هاي کوتاه، يقه هاي عموما بسته بابرگردان لين، انواع تونيک و شلوار ادامه يافت.

پس از کشف حجاب تا انقلاب اسلامي

پس از شهريور ۱۳۲۰ كه جريان نوين اسلامي عمدتاً با صبغه روشنفكري در ايران پديد آمد، حجاب اسلامي نيز در ميان بانوان مسلمان امروزين و عمدتاً شهرنشين تهراني، مطرح شد و به مثابه يك هويت و تشخص ديني و اجتماعي و حتي سياسي در برابر دو جريان حاكم سنت گرا و غرب گرا، مطلوب شماري از زنان جوان و تحصيلكرده واقع گرديد. در واقع اين نوع حجاب، نوعي عكس العمل در برابر كشف حجاب عصر رضاشاه بود كه مي خواست در برابر الگوي زن مدرن آن روزگار مدل و الگوي مستقل و نو ارائه دهد.
 
در اين دوره زنان علاوه بر چادر از پوششي استفاده كردند که اندام را با لباس هاي مناسب و مطابق با سلايق افراد و موي سر نيز با روسري پوشيده مي شد.
در دهه چهل و پنجاه كه فعاليت هاي انقلابي و مبارزات چريكي مخفي پديد آمد، حجاب اسلامي به عنوان يك الگوي ايدئولوژيك و هويتي زن مسلمان انقلابي مورد توجه قرار گرفت. در سال هاي پيش از انقلاب، همزمان با گسترش موج اسلام گرايي در دانشگاه ها و در ميان جوانان پوشش نوين (مانتو و روسري) نيز، به رغم خواست رژيم پهلوي، رواج بيشتري يافت.

انقلاب اسلامي و پوشش زنان

دفاع از ارزشهاي اسلامي در برابر انواع تهاجم و تسلط فرهنگي غرب و افکار روشنفکر مابانه اي که روز به روز بيشتر منجر به کمرنگ شدن روحيه تدين در جامعه مي شد و با روحيه و تمدن کهن ايران زمين تناسب نداشت، با مبارزات وقفه ناپذير و مستمر روحانيت عظيم الشان به رهبري حضرت امام خميني(رضوان الله تعالي) که از همان ابتدا با هدايت ها، روشنفکريها و رهبري هاي خردمندانه خود، موجب حضور فعال و پرثمر زنان انقلابي ايران در تمامي صحنه ها گرديدند، زنان را به هويت واقعي و رسالت عظيم الشان خويش آگاه ساختند و با سخناني پرشور عنوان کردند که:

ما نمي توانيم و اسلام نمي خواهد که زن به عنوان يک شيء و يک عروسک در دست باشد، زنان گمان نکنند که اين مقام زن است که بايد بزک کرده بيرون بيايد، ما با ترقي زنان مخالف نيستيم، با فحشا مخالفيم، اسلام مي خواهد شخصيت زن را حفظ کند و از او انساني جدي و کارآمد بسازد، احترام و آزادي که اسلام به زن داده است، هيچ قانون مکتبي نداده است، زن بايد در مقدرات اساسي مملکت دخالت کند، زن مربي جامعه است.

در اوج انقلاب در سال ۱۳۵۷ _ ۱۳۵۶ جاذبه خاص انقلاب و بعد برجسته مذهبي آن، شمار بيشتري از بانوان جوان را به رعايت پوشش اسلامي متمايل كرد و در نهايت پوشش کامل در ايران به عنوان شكل مناسب حضور در جامعه مقبول افتاده بود و ناديده گرفتن آن، نقض معيار هاي ديني و اجتماعي تلقي مي‌شد.
 
گفتار سوم فلسفه و ضرورت پوشش و حجاب
 
همانگونه که گفته شد نياز طبيعي بشر در فرايند رشد و حضور اجتماعي او به گونه اي بود که از بدو آفرينش و پيش از تغييرات ناشي از تلاش استعمارگران، پوشش کامل براي انسانها و خصوصا براي زنان ايجاد کرده و اديان الهي نيز متناسب با مقتضيات زمان حجاب و پوشش را به شکل مناسب آن براي انسانها و خصوصا زنان معرفي کرده اند. زنان ايران زمين نيز همواره با آداب و رسوم فرهنگي خود با پوشش كامل زندگي كرده‌اند و همواره حفظ حجاب جزيي از فرهنگ آنان به شمار مي‌آمد. دين اسلام به عنوان آخرين و کاملترين دين الهي پوشش کامل را در چارچوبي متعادل و با در نظر گرفتن آزادي عمل براي زنان در تمام عرصه هاي زندگي، واجب شمرده است. حجاب و پوشش اسلامي، بانوان را از قرار گرفتن در معرض خطرات محفوظ مي دارد بنابراين پس از ورود اسلام به اين سرزمين، نوع پوشش و حد و مرزهاي آن مطابق با معيارهاي اسلامي تعيين و مهر تاييد بر حجاب بانوان با ادله و استدلال ديني نهاده شد.
 
 آثار و فوايد رعايت حجاب و پوشش از منظر دين را مي‌توان شامل مواردي از جمله توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دينى‏، تحکيم روابط خانوادگى و برقرارى صميميت کامل زوجين، استوارى اجتماعى و استيفاى نيروى کار و فعاليت‏، بالارفتن ارزش واقعي زن دانست. حجاب بر خلاف تصويري که دشمنان ايجاد نموده اند، براي زن شرايطي را فراهم مي آورد که بتواند استعدادهاي دروني و توانايي هاي خود را پرورش داده و به ظهور برساند و نقش مهم و ارزنده اي را در پيشبرد آرمان هاي جامعه خود ايفا نمايد، چنانچه گواه آن حضور چشمگير زنان در جوامع اسلامي، خصوصا جامعه ايران مي باشد.
 
 خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامى مى‏فرمايد: «ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين .» برخى اين آيه را چنين معنا كرده‏اند: بدين وسيله شناخته مى‏شوند آزادند نه كنيز، پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نمى‏شوند. بنابراين، در عصر حاضر كه مساله بردگى از ميان رفته، اين حكم نيز منتفى مى‏شود، ولى بايد گفت: ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است كه وقتى زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامنى را رعايت كند، فاسدان و مزاحمان جرات هتك حيثيت او را در خود نمى‏يابند. بيمار دلانى كه در پى شكار مى‏گردند، فرد داراى حريم را شكارى مناسب نمى‏بينند. در روايات آمده است: «المراة ريحانه، زن همچون ريحانه يا شاخه گلى ظريف است .» بى‏ترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمى‏ماند.
 
قرآن كريم، زنان ايده آل را كه در بهشت جاى دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مى‏كند: «كامثال اللؤلؤ المكنون .» افزون بر اين، گاه آن‏ها را به جواهرات اصيلى چون ياقوت و مرجان كه جواهر فروشان در پوششى ويژه قرار مى‏دهند تا همچون جواهرات بدلى به آسانى در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستى نپذيرد، بر اين اساس، مرحوم علامه طباطبايى همين تفسير را بر مى‏گزيند. استاد شهيد مطهرى در اين باره مى‏فرمايد: «حركات و سكنات انسان گاهى زبان‏دار است. گاهى وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبان بى‏زبانى مى‏گويد: دلت را به من بده، در آرزوى من باش، مرا تعقيب كن، گاهى بر عكس، با زبان بى‏زبانى مى‏گويد: دست تعرض از اين حريم كوتاه است .»
 
تاريخچه چادر به عنوان حجاب برتر
 
چنانچه پيش از اين گفته شد، نخستين اطلاع ما از وجود و حضور چادر در ايران پيش از اسلام متعلق به دوره هخامنشي است. در سال 1906 ميلادي پروفسور «رودنكو» باستان شناس روس در محدوده پازيريك (مغولستان جنوبي) قطعه فرشي به دست آورد كه قديمي ترين گونه قالي در جهان به شمار مي رود. ويژگي اين فرش دستباف ايراني نقوش دو رويه آن است که بر يك طرف چند بانو (احتمالاً شاهزادگان هخامنشي) به حالت ايستاده نقش شده، در حاليكه سراندازهايي بر سر دارند و بر طرف ديگر چند بانوي اسب سوار ديده مي شوند كه چادرهايي بر سر دارند كه بي شباهت به چادر زنان كنوني عشاير جنوب ايران نيست. كشف و پيدايش آثار متعدد مشابه در دوره هاي مختلف وجود حجاب در ايران باستان پيش از اسلام را روشن مي كند.
 
 پوشش در هر جامعه اي منبعث از مجموعه رفتارها و منش رايج همان جامعه است كه اگر در جامعه الگوهايي براي پوشش مطرح شده و مقبوليت قومي پيدا كند، مي توان آن را فرهنگ و پوشش آن جامعه دانست. در ايران باستان، چادر قبل از حضور دين مبين اسلام بعنوان مقوله اي «ملي» مطرح بوده است و پس از اسلام نيز از آنجا که مباني فقهي و احكام اسلامي بر پايه فطرت و ارزش هاي والاي بشري بنا نهاده شده است با مهر تاييد زدن بر حجاب ايراني موجب تقويت و اعتلاي فرهنگ حجاب كه اكنون مترادف با پوشش اسلامي است، شده است.
 
چادر نيز تنها يكي از مصاديق بارز و نمونه حجاب مي باشد. متاسفانه ملاحظه مي شود كه جامعه غرب با مساوي جلوه دادن حجاب و چادر و با استناد به مواد ابلاغيه حقوق بشر، اصل فلسفه حجاب را زير سؤال مي برد. غرب به جهت تضعيف باورها و ارزشهاي ديني و ملي ما، حجاب را مانعي براي آزادي هاي زنان در امور اجتماعي و اقتصادي و.. . مي داند و با ناديده گرفتن عزت و كرامت بانوان و فطري بودن اصل حجاب به دنبال القاء نظريات خود مبني بر تبعيض آميز بودن اين حكم اسلامي_ايراني دارد تا از اين رهگذر در راستاي اقدامات تهاجم فرهنگي (بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف و تخريب باورهاي ديني و ملي، شكست انقلاب اسلامي ايران و.. . ) اندلسي ديگر را بوجود آورد.
 
مقام معظم رهبري در بيانات گهربار خود با اشاره به ايراني بودن حجاب مي فرمايند: «زنان ما چادر را انتخاب كرده اند... زنان ما مي خواهند حجاب خودشان را حفظ كنند. چادر را هم دوست دارند و چادر «لباس ملي» ماست. چادر بيش از آنكه يك حجاب اسلامي باشد، يك حجاب ايراني است! مال مردم ما و لباس ملي ماست. ( بيانات مقام معظم رهبري در ديدار پرستاران 20،7،73)

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:58 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

پوشش زنان در ايران - قسمت سوم
فصل دوم

پوشش امروز زنان ايراني


نوع لباس پوشيدن زنان ايراني با اندکي تدقيق در کنش روزمره آنان به دو دسته تقسيم مي‌شود:

لباس‌هاي محلي که نمود يک فرهنگ فولکلوريک و بومي هستند و در مناطق شمالي و غرب و جنوب و جنوب‌شرقي ايران، اين سنخ پوشش رواج دارد. در اين مناطق، «فرهنگ بومي» تا حد زيادي تداوم خود را حفظ کرده و هنوز در متن جامعه حضوري تام را به خود اختصاص داده است به طوري که نوع پوشش ايرانيان در اين مناطق، بيانگر خاستگاه قومي و فرهنگي آنان است.

پوشش جديد و بدون زيربناي سنتي پوششي است كه با تناسب وضعيت و ساختار اجتماعي و شغلي بانوان مورد استفاده قرار مي‌گيرد. پوشش ايرانيان در اين مناطق، جدا از آن‌که فاقد عقبه قومي است، اين بخش شامل دو نوع نگرش در پوشش است بدين معنا که در نوع اول پوشش، يک امر کاملا «عادي» است و به هيچ روي منطبق با يک متد ازپيش‌تعيين‌شده نيست و در نوع دوم متناسب با مشاغل، حرف و كاربري‌هاي مختلف براي بانوان طراحي مي‌شود.

گفتار اول
پوشش زنان شهر نشين ايران امروز

درباره پوشاك مردم شهري امروز ايران مي‌توان گفت: پوشش زنان شهري در ايران در مقايسه با قديم تفاوت هايي دارد ولي اصل پوشش كه از ايران باستان به اين سو رعايت مي شده هم چنان پا برجا و استوار است.

پوشش زنان امروزي در حريم خصوصي را پيراهن كه غالباً تا زانو و يا زيرزانو مي‌رسد، بلوز و شلوار، كت و دامن و جوراب و...در طرح‌ها و رنگ هاي متنوع و تا حدودي همسان با ساير نقاط جهان، تشكيل مي دهد و در خارج از خانه برخي از زنان چادر مشكي و معدودي چادر رنگي بر سر مي‌كنند، گروهي از زنان و دختران نيز انواع مانتو كه پيراهني بلند و گشاد است، با روسري يا مقنعه در رنگ هاي مختلف استفاده مي كنند كه البته در اداره ها، دانشگاه ها و مكان هاي دولتي رنگ ها و فرم و خاصي استفاده مي شود که در ذيل به برخي نمونه هاي آن اشاره مي شود.

پوشش زنان در مشاغل مختلف

چنانچه گفته شد لباس علاوه بر رفع نيازهاي اساسي افراد معرف شخصيت و باورهاي آنان نيز مي باشد و با توجه به نگرش اسلامي زنان ايران در امر پوشش، حضور اجتماعي آنان و پذيرش مشاغل گوناگون لباس مناسب را اقتضا مي کند.

لذا امروزه با برگزاري جشنواره هاي لباس ملي، لباس ويژه مشاغل مختلف و.. . فضاي ايجاد طرح و ايده هاي مناسب فراهم شده است تا علاوه بر در نظر گرفتن معيارهاي زيبايي شناختي، مسايل فرهنگي و مذهبي، احساس راحتي و حضور اجتماعي موثر و مناسب زنان را تضمين نمايد.

در اين جشنواره ها انواع طرح هاي چادر ملي، مانتوهاي مجلسي، طرحهاي جديد و راحت مقنعه، همچنين لباس ميهمانداران هواپيما، طرح ويژه براي لباس زنان پليس و دانش‌آموزان و انواع لباسهاي شب و مجلسي ارايه مي شود.

به طور كلي لباس زنان در محيط كار شامل چادر، مانتو، شلوار همراه با مقنعه يا روسري، به صورت پوشش كامل مي‌باشد. اما در فضاي كاري متفاوت، متناسب با حفظ شئون اخلاقي بانوان و حجاب كامل در جامعه، لباس هايي با فرم هاي متفاوت و متنوع وجود دارد كه در ذيل به برخي از انواع آن اشاره مي‌كنيم:

لباس زنان كارمند

لباس زنان كارمند شامل مانتو، شلوار، مقنعه يا روسري، جوراب و كفش است كه يا همراه با چادر و يا بدون چادر استفاده مي‌شود. امروزه براي براي خانم‌هاي کارمندي كه در محيط كار از چادر استفاده مي‌كنند، چادرهاي خاص با ويژگي سهولت در استفاده و با رعايت تمام موازين طراحي شده است.

لباس زنان پليس

بنا بر قانون، پليس زن در هر موقعيتي به يك نوع پوشش نياز دارد همان طور كه يك نيروي نظامي مرد چند نوع لباس دارد، مثلاً در زمستان از زماني كه به افسران مرد ابلاغ مي‌شود، لباس زمستاني مي‌پوشند اما در مراسم رسمي از دستورالعمل ديگري دربارة لباس پيروي مي‌كنند. به همين ترتيب براي زنان بسته به نوع عمليات و فعاليت، پوشش‌هاي مختلف طراحي شده است؛ پانچو باراني، لباس تشريفات، لباس عملياتي، لباس كار عادي، لباس تحصيلي و.. . »

در حال حاضر تنها لباسي كه به تصويب رسيده لباس تحصيلي است كه شامل مانتو و شلوار يشمي‌رنگ، چادر، پوتين، و نوارهاي قرمز سرآستين براي مشخص شدن سال تحصيلي است. دانشجويان اين لباس را تا شامگاه كه بايد وضعيت رسمي داشته باشند به تن دارند اما پس از آن آزادند كه هر لباسي بپوشند.

لباس زنان آتش نشان

اونيفرم کار آنان مانتو و شلوار و مقنعه طوسي رنگ است که هنگام کار اورکت، کلاه ويژه و در برخي مواقع لباسهاي خاص از جمله لباس نسوز به آن افزوده مي شود.

يکي از زنان آتش نشان ايراني در پاسخ به سوال يک گزارشگر خارجي در خصوص نوع پوشش زنان آتش نشان ايراني گفت: اولين سئوالي که تقريبا اکثر رسانه هاي خارجي از ما مي پرسند مربوط به نوع پوشش و نحوه کنار آمدن ما با آن است و ما همانگونه که بارها گفته ايم باز هم مي گوييم که " ما در ايران در فرهنگي ايراني و اسلامي پرورش يافته ايم، از کودکي با حجاب آشنا هستيم و آن را جزئي از شخصيت خود مي دانيم و باعث افتخار است که يک زن مسلمان با حجاب مي تواند همپاي مرد تلاش کند و مفيد واقع شود. در ثاني تنها چيزي که ما با آن مشکل نداريم حجاب است و به نظر مي رسد خارجي ها با اين نوع پوشش مشکل دارند".

لباس زنان ورزشکار

امروز با فراهم شدن زمينه حضور زنان مسلمان با حفظ پوشش اسلامي در رقابتهاي ورزشي مختلف،امكان روبروشدن آنها با تيم‌هايي مختلف فراهم شده‌است. لباسهاي ورزشي طراحي شده،متناسب با شئونات اسلامي بانوان براي شركت در مسابقات بين‌المللي با همكاري كميته ملي المپيك طراحي و توليد مي‌شود.

لباس‌هاي جالب طراحي‌شده، علاوه‌براينكه باعث رعايت كامل حجاب‌اسلامي مي‌شود هيچ تاثير منفي درعملكرد ورزشكاران ندارد و مانع فعاليت‌هاي آنان نمي‌شود از جمله لباسهاي ورزشي هر رشته(مانند بسکتبال، رشته هاي رزمي و ...) همراه با سرپوش يا مقنعه استفاده مي شود.

ورزشكاران زن ايراني به اين باور رسيده‌اند كه حجاب محروميت و محدويت نيست و عملكرد فني آنان را پايين نمي‌آورد.
نخستين داور زن محجبه فوتبال ايران كه با رعايت حجاب درمسابقات فوتبال زنان غرب آسيا دراردن قضاوت كرد، گفت: حجاب و پوشش اسلامي مغايرتي با ورزش و فعاليت اجتماعي ندارد و مامي‌خواهيم ثابت كنيم كه با پوشش اسلامي مي‌توانيم در صحنه‌هاي ورزشي حاضر شده و موفق هم باشيم.

بنابه گفته مديركل ورزش بانوان كشور، ورزشكاران زن هم‌اكنون در ‪ 44‬رشته ورزشي در كشور فعاليت مي‌كنند كه در‪ 38‬رشته از اين تعداد با حفظ حجاب اسلامي در رقابت‌هاي برون مرزي شركت مي‌كنند.

لباس زنان پزشک و پرستار

پزشكان و پرستاران زن ايراني، براساس وظايف خاص خود لباس فرم مخصوص با رنگ مخصوص را به تن دارند كه شامل مانتو، مقنعه و شلوار است و وظايف مختلف آنان با تفكيك رنگ لباس مشخص مي‌شود. در طراحي لباس اين بانوان سعي شده تا ضمن رعايت سهولت فعاليتهاي ايشان، اصول پوشش اسلامي لحاظ شود.

لباس معلمان و دانش آموزان

جامعه دانش آموز و دانشجو و معلمان و اساتيد زن ايراني نيز مانند ساير زنان از پوششهايي شامل مانتو، روسري يا مقنعه و شلوار با رنگهاي متنوع و متناسب با چارچوب قوانين محل تحصيل، همراه با چادر يا بدون آن استفاده مي‌كنند.
 

گفتار دوم
پوشش محلي زنان ايراني


در ايران امروزي اقوام مختلف ايراني با توجه به فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود داراي لباس هاي مخصوصي هستند. زنان روستايي به ويژه زن عشايري، بنابر ذوق ملي و روح زيباپسند خود و براي ايجاد تنوع و خوش‌آيندي در اقليم‌هاي خشك و يك نواخت و دشت‌ها و بيابان ها يا سرزمين‌هاي سبز و خرم و تطابق خود با محيط، در انتخاب شكل و رنگ پارچه جامه‌هاي خود، اغلب به رنگ هاي شاد و تركيب هاي زيبا ودل نواز روي مي‌آورند.

اجزاي مؤثر در پوشش

انتخاب ويژگيهاي مختلف لباس هاي محلي، همگي دلايل فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي دارند و از نقطه‌نظر تحول منزلت اجتماعي و حتي ويژگي فرهنگ ايلي يا روستايي معرف موقعيت مشخصي در جوامع هستند. البته در اين ميان، تأثير محيط طبيعي، آب و هوا و شيوه كار در نوع لباس ايلات و عشاير را نبايد از نظر دور داشت.
 
گروه هاي مختلف انساني که در مناطق مختلف ايران زندگي مي کنند، هريک داراي ويژگي هاي قومي برجسته اي هستند و تحت عوامل گوناگون از جمله بوم شناسي منطقه قرار دارند و در همان نگاه نخست قوميت، حوزه زندگي، زبان و ساير مشخصات فرهنگي و حتي مذهب و اشتغالات اصلي آنان را در ذهن بيننده تداعي مي کند.
 
پوشاك ايراني علاوه بر تفاوتهاي ساختاري متناسب باشرايط جغرافيايي، مکاني، قومي و محلي، از نظر ويژگي هاي ظاهري مشتركاتي دارند و مى‏توان در شكل‏گيرى و تركيب پوشاك محلى هر قومى عوامل مذهب، شرايط و عوامل طبيعى، نوع معيشت مسلط و فعاليتهاى جنبى و توليد و منزلت اجتماعى را دخيل دانست.

مذهب

مردم شهرها، روستاها و عشاير ايران معتقد به دين مبين اسلام بوده و به ارزشهاى آن سخت پاى‏بند مى‏باشند به طورى كه هر يك از آحاد جامعه، كليه اعمال و رفتارهاى فردى و اجتماعى و حتى ظواهر خود را از جمله «پوشاك» را با آن موازين هماهنگ مى‏كند. خط‏مشى و دستورات اسلام در ارتباط با پوشاك افراد و بخصوص بانوان كاملاً مشخص است و زنان مطابق با روش زير لباس مى‏پوشند:

لباس آنان پوشيده و بلند است تا حدى كه به پشت پايشان مى‏رسد. پيراهن آنان با دكمه بسته مى‏شود كه در مواردى تا يقه ادامه دارد. عموما آن دسته از زنان ايرانى كه در جوامع كوچك و به صورت سنتى زندگى مى‏كنند به جاى روسرى يا مقنعه از سربند يا لچك براى پوشش موهاى سر استفاده مى‏كنند. لباسها نيز گشاد و راحت است و از پارچه‏هاى ضخيم دوخته مى‏شود. روى پوشاك زنان معمولاً زيورها و پيرايه‏هايى نيز بسته مى‏شود.

شرايط و عوامل طبيعى

عمده‏ترين جنبه كاربردى پوشاك، علاوه بر بعد مذهبى و پوششى آن، حفاظت بدن در مقابل عوارض آب و هوايى و نيز خطرات و ضربه‏ها و تماسهاى ناشى از فعاليتهاى روزمره است. لذا لباسهاى سنتى در قالب كاربردى آنها عمدتا ساده و بى‏پيرايه هستند و فقط به جنبه كاربردى آنها توجه مى‏شود. مثلاً مردم مناطق كوهستانى، از پاتاوه استفاده مى‏كنند تا پا را از خطر نيش گزندگان، ضربه سنگها، پيچ‏خوردگى و غيره مصون سازند يا چوپانها به اين دليل پستك (نمدين) با خود به كوهستان مى‏برند تا در مقابل باد و باران و برف و سرما و حتى تابش شديد نور خورشيد خود را محافظت نمايند. ضمنا جنس و نوع پارچه بكار رفته در پوشاك و حتى تعداد آنها در هر منطقه‏اى با شرايط و عوامل طبيعى مطابقت دارد. به طورى كه در هر فصلى از سال پوشاك ويژه‏اى مورد استفاده قرار مى‏گيرد و اساسا بلندى و كوتاهى لباس و رنگ آنها در ارتباط مستقيم با نوع آب و هواى هر منطقه مى‏باشد.
 
در كوهستانهاى سرسبز شمال و مزارع چاى، زنان غالبا رنگ لباس خود را طورى انتخاب مى‏كنند كه تضاد شديدى با رنگ محيط داشته باشد و از فاصله دور هم در معرض ديد رييس خانواده باشند. همين امر در مورد زنان ساكن كوهستانهاى خشك نيز صادق است.

شيوه معيشت

معيشت مسلط جامعه، دو نوع تأثير كاربردى روى پوشاك ساكنان هر منطقه دارد؛ اولاً بيشتر مواد اوليه‏اى كه در پوشاك بومى و سنتى منطقه به كار مى‏رود، از توليدات محلى تأمين مى‏شود. ثانيا نوع فعاليت مردم، پوشاكهاى ويژه‏اى را اقتضا مى‏نمايد. لذا معيشت، هم در كيفيت پوشاك مردم تأثير مى‏گذارد و هم در شكل ظاهرى و در تعداد قطعات آن مؤثر واقع مى‏شود.

منزلت اجتماعى

همان گونه كه تنوع پوشاك مناطق گوناگون به منزله علامت و نشانه خاص براى معرفى اقوام مختلف است، جنس، رنگ و شكل لباس و زيورآلات و ضمايم آن هم به پوشنده لباس منزلت اجتماعى ويژه‏اى مى‏بخشد.

در پوشاك زنان اقشار مختلف به ظرافتها، زيبايى‏ها و تزيينات توجه زيادى مى‏شود و پارچه‏هاى زرى و ابريشمى و مخملهاى رنگى و يراقهاى پهن، سكه‏هاى قديمى و دامنهاى پرچين و ديگر نقش‏آفرينيها، كه از يك دنيا ذوق و سليقه و مهارت خبر مى‏دهد، در مجموع پوشاك زنان را به صورت مجموعه‏اى هماهنگ درمى‏آورد و وقار خاصى به زنان مى‏بخشد.
درميان زنان، استفاده از پوشش سر به شكل‌هايي مانند مقنعه در ميان زنان تركمن شمال و زنان زرتشتي، چارقد توري، درميان زنان بلوچ ودستار به رنگ هاي مختلف درميان زنان كُرد صورت مي‌گيرد.

پيراهن‌هاي بلند و گشاد يا دامني‌هاي پرچين، آستين‌هاي بلند به شكل‌هاي مختلف تنگ، گشاد، با حاشيه و نواردوزي شده نيز زياد مورد استفاده واقع مي شود. در دوخت بيش تر لباس هاي زنان روستايي و عشايري از انواع پارچه‌ها و نوارهاي زردوزي شده استفاده مي‌شود.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  1:59 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

پوشش زنان در ايران - قسمت چهارم
استفاده از زيورآلات يا دوختن سكه‌ها و منجوق و پولك به لباس نيز متداول است که در ذيل به طور خلاصه اشاره اي به لباس هاي محلي ايراني خواهيم داشت.

پوشاك زنان كرد

پوشاك زنان كرد از سربند، زيرپوش، پيراهن، نيم تنه، قبا، روپوش، شلوار تشكيل شده است. پوشش سر زنان كرد كرمانشاهى پرپشت و از چندين دستمال بزرگ ريشه‏دار تشكيل شده است. اين دستمالها را معمولاً بر دور كلاهكى كه گاه شبيه عرقچين است مى‏پيچند، كلاهك ممكن است چند ترك يا بدون ترك و ساده باشد.
 
لباس آنان نيز شامل زيرپوش يا زيرپيراهني بلند قد با آستين ساده و مچ دار و پيراهن بلند گشاد، جليقه که تن‏پوشي بى‏آستين و با قد كوتاه و تا كمر مي باشد،نيم تنه که مانند جليقه كوتاه است و سراسر كناره‏هاى آن داراى نوارهاى الوان و يراق است، قباى بلند، شلوار و روپوش که چادري از پارچه ابريشمى مشكي است و در پيش روى سينه گره مى‏زنند مي باشد و پاپوش سنتى آنان همان كفش دستباف رنگين است كه به گيوه معروف است.

پوشاک زنان خراسان

لباس سنتي زنان خراسان شامل پيراهن زنانه معمولاً از پارچه هاي گل دار نازک دوخته مي شد و آن را روي زير جامه مي پوشيدند. پيراهن که تا روي سرين را مي پوشاند معمولاً با شلوار پوشيده مي شود. پيراهن هاي زنان روستايي و کارگران معمولاً کرباسي و گشاد بود و پيش از آنکه جوراب هاي ماشيني به بازار آيد جوراب را خود زنان و دختران با ميل مي بافتند که نخي، پشمي و يا کرکي بود که رنگ هاي متفاوت داشت و بالاپوش معروف که زنان آن را روي سرمي اندازند و از فرق سر تا پشت را مي پوشانند. چادر عبايي از دو قسمت تشکيل مي شود: پائين تنه آن مانند دامن بلندي است که با بندي به کمر بسته مي شود و بالاتنه آن را روي سر مي اندازند بدان سان که سر و بالا تنه را مي پوشانيد.

زنان کهنسال عرقچين را زير چارقد به سر مي کردند تا ريختگي و کم شدن موي سرشان مشاهده نشود.

«دستمال» پارچه اي است نازک و چهارگوش نخي و يا ابريشمي و معمولي يا زينتي که آن را تا مي زنند و به صورت يک نوار يا بند (به عرض 2 تا 3 سانتي متر) در مي آوردند و روي چارقد برگرداگرد سر مي بستند تا چارقد از سرشان نيفتد.

پوشاك زنان گيلان

پوشاك بانوان گيلك داراى تنوع و جلوه خاصى است. از بين آنها پوشاك زنان قاسم‏آباد، شاخص‏ترين پوشاك از لحاظ تنوع و سليقه در منطقه است. چارقد زنان اين منطقه، تزييناتى از نوارهاى الوان در قسمت جلو دارد و از پارچه مشكى تهيه مى‏شود و با شيوه خاصى به سر زنان بسته مى‏شود.

شلوار زنان گيلان بلند و چين‏دار است. چادر بانوان گيلانى بسيار جالب است. پارچه اين چادرها را خود زنان اين منطقه مى‏بافند. جنس چادر معمولاً از نخ پنبه و ابريشم است كه با نقوش بومى با طرحهاى بسيار زيبا بافته شده است.

كلاه خانمهاى كوهپايه كوهستان مانند كلاه زنان كرد عرقچين است و اغلب از پارچه‏هاى سوزن‏دوزى تهيه مى‏شود.

پوشاك زنان مازندران

پوشاك زنان مازندران شامل: سربند که به شكل سه‏گوش و سفيد تهيه مى‏شود، روسرى پارچه‏اى است چهارگوش و معمولاً به رنگ سفيد كه آن را به صورت دولا بر سر مى‏گذارند و دو طرف آن را در زير گلو سنجاق مى‏زنند و يا با منجوق زيوردار، بند مى‏كنند، پيراهن با آستين بلند ، جليقه، شليته كوتاه و پرچين، شلوار ساده، جوراب پشمى، كفش و چادر مى‏باشد.

پوشاك زنان آذربايجان شرقى

پوشاك زنان اين ديار شامل سربند، روسري، پيراهنهايي شبيه زنان بختيارى و زيرپوش آنها مانند پيراهن بانوان كرد است، جليقه ساده و سکه دوزي شده، شلوار ساده و بلندو کفش مي باشد.

پوشاك زنان بختيارى

بختياريها در لرستان زندگى مى‏كنند. بنابراين تحت تأثير آداب و رسوم لرى هستند و پوشاكشان به لرى نزديكتر و شبيه‏تر است.

چادر بانوان بختيارى مشخص‏كننده پوشاك زنان بختيارى است كه از جنس پارچه تورى و گاه مزين به تارها و نقشها و حاشيه‏هاى زرين است. حاشيه و كناره‏هاى چادر زنان بختيارى اغلب به وسيله زر و زيور و سكه‏هاى مختلف تزيين مى‏شود. پوشش زن بختيارى آميخته‏اى از پوشاك همسايگان خود بويژه اصفهانيها است.

نوع تركيب رنگها و شكل هندسي مردمان سرزمين چهارمحال و بختياري برگفته والهام گرفته از طبيعت است و اين نوع لباس آينه‌اي‌بر باور اعتقادي، صنعت و هنر آنهاست و علاوه بر خوداتكايي اقتصادي و توليد آفرينش هنر و صنايع دستي است.
لباس كار ولباس رسمي مردان و زنان و كودكان بختياري در شكل، فرم،اجزا و كيفيت نيز متفاوت است، مانند نمونه رنگ كلاه براي كودكان، براي شادي، براي چوپانان رنگ روشن وبراي مجلس رسمي نيزازكلاه نمدي تيره استفاده مي‌شود.

پوشاك زنان قشقايى

پوشاك قشقايى‏ها مشخص، متنوع و مختص قشقايى‏ها مى‏باشد. پوشاك زنان قشقايى بسيار موقر، باشكوه و مجلل است. پوشش زنان قشقايى مانند پوشاك بختيارى‏ها رنگين، بانشاط و ساده وشامل كلاهكي نظير كلاهك زنان بختيارى، روسرى که پارچه‏اى سه گوش و لچكى بزرگ مى‏باشد، پيراهني داراى دامن بلند، نيم تنه نواردوزى شده،شلوار گلدار و پاپوش.

پوشاك زنان بلوچ

مردم سخت‏كوش اين سامان داراى قبايل بسيار است. هنر سوزن‏دوزى زنان اين خطه بى‏نظير است. پوشاك عمده زنان بلوچ از سربند که از پارچه يا مخمل تهيه مى‏شود و كلاهكى شبيه نيم‏تاج روى آن قرار مى‏گيرد، پيراهن که غالبا در قسمت سينه و سر دست سوزن‏دوزى بسيار زيبايى مى‏شوند، شلواري با دم پاي تنگ و سوزن دوزي شده، قبايي به شكل راسته و ساده با آستينهاى بلند و يقه گرد و در روى همه پوشاك خود چادر تشكيل مى‏شود.

پوشاك زنان تركمن

ايلهاى تركمنى پوشاك تزيين شده و زيبايى دارند. از لحاظ برش ساده اما چشمگير است. زنان تركمن عموما هنر قالى‏بافى داشته و مهارت خاصى در زمينه هنرهاى قالى‏بافى و سوزن‏دوزى دارند. پوشاك اين زنان هنرمند از كلاهي به شكل استوانه و نسبتا بلند که روى آن را اغلب از پارچه ساده و ابريشمى به رنگ قرمز با دنباله چين‏دار و بلند مى‏پوشانند، پيراهن با برشى ساده، شلواري که دم‏پاى آن از قسمت مچ تنگ‏تر است و قباى سوزن‏دوزى شده بلند، روسرى ابريشمى بزرگ، جوراب پشمى و كفش تشكيل يافته است.

پوشاك زنان خوزستان

امروزه مردم اين سرزمين از پوشاك معمولى استفاده كرده و از خود پوشاك مشخصى ندارند. پوشاك روستاييان و ايلهاى اين ناحيه مخلوطى از پوشاك كردها، لرها، بندريها و اعراب مجاور است. زنان خوزستان به دليل گرماى زياد اين منطقه از پوشاك معمول مردم و از يك پيراهن بلند و گشاد و شلوار و سربند محلى استفاده مى‏كنند.

پوشاك زنان بندرى

پوشاك ساحل‏نشينان جنوب كشور به پوشاك بندرى مشهورند. پوشاك ساكنين اين منطقه غالبا دستخوش سليقه‏هاى مختلف بوده است. زنان بندرى در جنوب ايران داراى پوشاك سبك‏وزن و چادر تورى سياه مي باشند. پوشاك زنان بندرى از هفت يا هشت تكه لباس تشكيل شده است كه شامل سربند که پارچه‏اى است سه گوش آستردار در رنگهاى مختلف كه بر سر مى‏نهند، روسرى از تورى و به شكل مستطيل از رنگهاى مشكى و بنفش ساده يا داراى گلهاى زركوب که در زير سربند روى سر گذارده مى‏شود، پيراهن ساده و راحت تا حوالي زانو با آستنيهاي فراخ و راسته، شلوار با دم پاي تنگ، كفش از نوع صندل که تسمه اين كفشها در لاى انگشتان قرار مى‏گيرد، چادرهاى تورى، روشن، گلدار و يا تيره زيوردار و نقاب از جنس پارچه مشكى يا چرمى ظريف به شكل نيم دايره و به اندازه پهناى صورت مى‏باشد.
 
خلاصه:
بنابر آنچه گذشت، به شهادت تاريخ و بر طبق سخنان مورخان و تمدن نگاران حيات بشري، بندرت مي توان اقوام يا قبايلي را يافت که در آن، زنان داراي پوشش کامل نبوده يا اصلا پوششي نداشته اند. پوشش زنان تحت عنوان حجاب قدمتي بس طولاني داشته و در ميان اکثر قريب به اتفاق ملل و نحل با اختلاف مناطق جغرافيايي وجود داشته است.

بعلاوه در کليه اديان تاکيد بر وجوب حجاب ديده ميشود. اين مطلب نشانه اي بس قوي بر فطري بودن پوشش و تحکيم آن از طرف دين و عقل و عرف جوامع بشري مي باشد.

بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد و انسانها به وسيله نوع پوشش بخشي از هويت خود را عرضه مي نمايند.

تاريخچه پوشش در ايران نيز پيوندي عميق با حجاب، به معناي پوشش کامل و زيبايي شناسي و زيبايي دوستي دارد. سرزمين ايران سرآمد زيبايي ها و ظرافتهاست، مردم ما حاصل فرهنگي عميق و ريشه دار، با آميزه اي از دين و تاريخ هستند. هر اندازه فرهنگ و هنر يک سرزمين با بنيانهاي اعتقادي و فکري و ديرپاي ملتي مرتبط باشد، برعمق عظمت حس زيبايي شناختي مردم آن سرزمين تاثير مي گذارد.

اگرچه پوشيدن لباس براي جلوگيري از سرما و تابش آفتاب يا به منظور ستر و پوشش بدن است، اما نوع آن معرف قوميت، شخصيت و منزلت اجتماعي افراد جامعه است.
از بدو حضور اقوام آريايي در ايران زنان پوشش کامل و چادر ويژه داشته اند. در 1350 قبل از ميلاد به شهادت آثاري كه از تمدن ايلامي به دست آمده، ايرانيان «لباس كامل» به تن مي كرده اند.

در دوره مادها، پارس ها، اشکانيان، ساسانيان، صفويان و زنديه همچنان حجاب زنان با پوشش کامل وجود داشته است.

از نظر تاريخي، شكل نوين پوشش تحت عنوان بي‏حجابي از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمي صنعتي، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، به تدريج زمينه لازم در اروپا فراهم گرديد و با وقوع نهضت ‏به اصطلاح آزادي زنان، كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق و تكريم قرار گرفت.

در زمان رضا شاه که پوشاک ادامه دوره قبل بود، بيشتر زنان اعيان و اشراف لباس هاي اروپايي به تن مي کردند اما هنگام خروج از منزل روي آن چادر مي پوشيدند. اما به دنبال سياست مدرن سازي کشور، رضاشاه (1314. ش)دستور کشف حجاب را صادر کرد.

دفاع از ارزشهاي اسلامي در برابر انواع تهاجم و تسلط فرهنگي غرب و افکار روشنفکر مابانه اي که روز به روز بيشتر منجر به کمرنگ شدن روحيه تدين در جامعه مي شد و با روحيه و تمدن کهن ايران زمين تناسب نداشت، با مبارزات وقفه ناپذير و مستمر روحانيت عظيم الشان به رهبري حضرت امام خميني(رضوان الله تعالي)مواجه شد که از همان ابتدا با هدايت روشنفکرانه و رهبري خردمندانه خود، موجب حضور فعال و پرثمر زنان انقلابي ايران در تمامي صحنه ها گرديدند.

درايران امروزي اقوام مختلف ايراني با توجه به فرهنگ ها و آداب و رسوم خاص خود داراي لباس هاي مخصوصي هستند.

زنان ايراني ضمن رعايت پوشش کامل اسلامي نه تنها محدوديت و مشکلي در پذيرش نقش هاي اجتماعي و مشاغل گوناگون ندارند بلکه در پرتو آرامش و امنيت ناشي از حفظ حجاب، به کار و فعاليت مي پردازند.

اميد است با آموزش و انتقال موثر فرهنگ ايراني اسلامي به نسل فعلي و آتي شاهد رشد روزافزون حضور زنان در جامعه و ارتقا و رشد فردي و اجتماعي زنان باشيم و اين فرهنگ و پذيرش آن را در تمام جهان شاهد باشيم.



فهرست منابع:
• آصفي، محمد مهدي. 1380. دنياي اسلام و تهاجم فرهنگي غرب. تقي متقي مترجم. تاريخ انتشار اثر به زبان اصلي 1317. دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. قم
• تورات، سفر پيدايش، باب 24، آيه 64 و65
• جعفريان، رسول. 1383. داستان حجاب در ايران پيش از انقلاب. مرکز اسناد انقلاب اسلامي. تهران
• حداد عادل، غلامعلي. 1382. فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي. سروش. تهران
• دورانت .ويل. تاريخ و تمدن. ترجمه احمد آرام و ديگران.تهران. عصر ايمان. انتشارات علمي فرهنگي
• دورانت .ويل. لذات فلسفه. ترجمه عباس زرياب.
• دومين نمايشگاه تشخص و منزلت در نظام اسلامي، اجمالي بر پوشاک زنان محلي ايران
• راسل، برتراند. زناشوئى و اخلاق.
• فتاحي زاده، فتحيه. 1379. حجاب از ديدگاه قرآن و سنت. مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. (حجاب در اديان. تعريف واژه هاي مربوط به حجاب. اهميت عفاف. حجاب و امنيت. فلسفه پوشش. کيفيت پوشش. حضور زنان در اجتماع. شماره کتاب خانه شوراي زنان( bp/230/17/3 1373)
• شهشهاني، سهيلا. 1374. تاريخچه پوشش سر در ايران. موسسه انتشارات مدبر. تهران
• صدر. حسن. (1357). حقوق زن در اسلام و اروپا. تهران. جاويدان.
• ظفيرالدين، محمد. 1380. حجاب و عفت از ديدگاه اسلام. ترجمه عبدالهادي گمشاد زهي. موسسه فرهنگي مکي
• عسگريان، کبري بررسي ملاک انتخاب پوشش در تعاليم اخلاقي اسلام در آيات و روايات. دومين نمايشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي.
• عسگريان، مرضيه. بررسي رابطه پوشش و زمينه هاي علمي و فلسفي در گزينش نوع پوشش. دومين نمايشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامي.
• عليپور باغبان نژاد، يوسف. رضايي، اصغر. 1383. حجاب آزادي يا اسارت. احرار. تبريز
• کامراني، اشرف الملوک. 1384. سيماي حجاب. نقش نگين. اصفهان
• كيوان شكوهي، كيوان. پوشاك اقوام مختلف.
• محمدي آشنايي، علي. 1373. حجاب در اديان الهي. اشراق. قم
• محمدي، علي. (1372). حجاب در اديان اله. قم. اشراق.
• مرکز بررسي اسناد تاريخي. 1378. تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد. مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات. تهران
• مطهري، مرتضي. (1379). مساله حجاب.تهران. صدرا.
• ميرزايي، منصور. 1377. شبيخون فرهنگي. احرار. تبريز
• واحد تحقيقات موسسه فرهنگي قدر ولايت. 1373. موسسه فرهنگي قدر ولايت
www.tahoor.com
www .mymasih.com
balagh.net/persian/specific/milad_zahr

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  2:00 AM
تشکرات از این پست
babak110
babak110
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : مهر 1391 
تعداد پست ها : 4259
محل سکونت : ایران عزیز

پاسخ به:مقالاتی در باب حجاب و عفاف

پوشش زنان
مديريت امور بين الملل-مركز امور زنان و خانواده

شکل گیری پوشش در میان اقوام مختلف دارای خاستگاه مشترک بوده،اما در گذر زمان تحت تأثیر عوامل گوناگون هریک از اقوام نوعی خاص از پوشش را برگزیده اند.

پوشش، فرای آنکه به عنوان یک نیاز بنیادین مادی برای بشر به حساب می آید، عاملی برای نمایش اعتقاد و شخصیت افراد تلقی می شود و نوعی پرچم وجودی انسان است.
تاریخ 2500 سال ایران را که ورق بزنیم در هیچ کجای آن ایرانی بدون پوشش دیده نشده است. مگر آنجا که دستان بیگانگان خواسته این ملت را از تمدن و فرهنگش جدا کند. نیم نگاهی به دوره های متمادی زندگی ایرانیان، نشانگر آن است که حفظ حریم فردی و بین فردی از اهمیت زیادی برخوردار بوده است و این امر خصوصاً در پوشاک آنان خودنمایی می کند، ساختار پوشاک زنان در ایران نشانگر عمق نگاه باستانی فرهنگ ایرانی در خصوص پوشش زنان، حریم بین فردی و تأثیر آن در رشد فرد و جامعه است.

نکته قابل توجه آن است که گرچه حیات آدمیان از همان آغاز با پوشش پیوند خورده است. به دلیل وجود نوعی احساس حیای طبیعی در جنس ماده، زنان در طول تاریخ در امر پوشش تلاش و جدیت بیش تر از خود نشان داده اند. ( لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 129 )

پوشاک با مدنیت و تمدن بشری همواره ارتباط مستقیم داشته و هرچه تمدن انسان جلوتر رفته، تکه های پوشش او بیشتر شده است و تنها در قرن بیستم که می بینیم تمدن با هزاران تعمد با عریانی و برهنگی همراه می شود.

طبق نظر براون وشنایدر در کتاب پوشاک اقوام مختلف یهودیان، مسیحیان، اعراب ، یونانیان، اهالی رم، آلمان، خاور نزدیک و ... حجاب را به طور کامل رعایت می کردند و اکثراً سر خویش را نیز می پوشاندند. برابر تصاویر این کتاب، کاهش تدریجی حجاب زنان از نیمه دوم قرن هجدهم در اروپا آغاز شد ولی حتی تا اواخر قرن نوزدهم، اروپاییان همچنان لباس بلند می پوشیدند و سر را نیز می پوشاندند و همین متداول بودن حجاب در میان ملل مختلف، نشان دهنده تمایل فطری انسان خصوصاً زنان به حجاب دانسته شده است. ( پوشاک اقوام مختلف ، ترجمه یوسف کیوان شکوهی )

از نظر تاریخی، شکل نوین پوشش تحت عنوان بی حجابی از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمی- صنعتی به ویژه پس از جنگ جهانی دوم (1944 م ) با وقوع نهضت به اصطلاح آزادی زنان ! کنار گذاشتن حجاب مورد تشویق و تکریم قرار گرفت. به گفته ویل دورانت فیلسوف تمدن نگار غرب، کارخانه داران بزرگ برای استفاده از نیروی کار ارزان قیمت زنان و حضور آنان در محیط کار، تبلیغات وسیعی را آغاز کردند و موجی جدید به وجود آوردند که نهضت زنان برای آزادی نامیده شد و درباره ضرورت آن تبلیغات وسیعی در مطبوعات انجام گرفت. ( لذات فلسفه، ص151 )

در طول تاریخ زنان مسلمان مبارزات و مقاومتهای زیادی را جهت حفظ عفاف و پوشش کرده اند و می کنند. مانند زنان الجزایر در مقابل حکومت فرانسه و زنان ترکیه، تونس و نیز زنان ایران در زمان پادشاهی رضاشاه که به مقاومت خود ادامه دادند.

فرانتس فانون در خصوص مقاومت زنان الجزایر می گوید: هر چادری که دور انداخته می شود.، افق جدیدی روی استعمارگران می گشاید و پس از دیدن هر چهره بی حجابی امیدهای حمله ورشدن اشغالگران ده برابر می شود.

حکومتهای استعماری تمدن بزرگ اندلس که مرکز کسب دانش و سرچشمه نهضت عظیم علمی و فکری رنسانس بود را با حربه بی حجاب کردن زنان به سقوط کشاندند، به گفته گوستاو لوبون، انحطاط اندلس پس از اخراج و قتل عام مسلمانان و به فساد کشیدن جوانان به اندازه ای سریع و شدید بود که به جرأت می توان گفت تاریخ نظیر چنین سقوطی را ندیده است.

دامنه این اقدامات کم کم کشورهای اسلامی را فرا گرفت. نخستین کشور اسلامی که به صورت رسمی و پلیسی علیه حجاب بانوان روی آورد، افغانستان بود. ترکیه در سال 1313 و رضاخان در ایران در 17 دی ماه 1314( مطابق 1935 م ) کشف حجاب را اجرا کردند. در یک اقدام خشن از سوی نیروی انتظامی در سراسر کشور حجاب زنان از سر آنان به زور برداشته شد و حضور زنان و دختران با حجاب در مدارس و ادارات ممنوع شد و امروزه نیز شاهد این حرکت ضد حقوقی بشر در کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه و ... که اقلیت های مسلمان را تحت فشار قرار می دهند و هزاران تن از زنان از ادامه تحصیل و داشتن شغل محروم شدند. وقتی در کشورهایی که الویت مسلمانها هستند مانند ترکیه، تونس و ... اقدام به قانونی کردن ضد حجاب می کنند که زنان مسلمان با استقامت و اعتراض دست از حجاب برنداشتند.

تاریخچه پوشش در ایران قبل از ورود اسلام

جهان بینی و انسان شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد. تجلیات پوشش در میان زنان ایران چنان چشم گیر است که برخی از اندیشمندان و تمدن نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده اند. ( ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج2، ص 78- برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، ص 135 )

یافته های پژوهشی نشان می دهد که زنان ایران از زمان مادها حجاب کاملی شامل پیراهن بلند چین دار، شلوار تا مچ پا و شنلی بلند روی لباسها داشته اند.

زنان با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد می کردند و هم پای مردان به کار می پرداختند و این امور با حجاب کامل همراه بوده است.

جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران به گونه بوده است که هنگامی که خشایار شاه به ملکه وئسی دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران زیبایی او را بنگرند، وی امتناع کرد و برای این سرپیچی به حکم داوران، عنوان ملکه ایران را از دست داد.

طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک زنان دوره ماد از لحاظ شکل با کمی تفاوت با پوشاک مردان یکسان است و زن و مرد به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. ( ضیاء پور، پوشاک باستانی ایرانیان، ص 54-51 )

زنان پارسی نیز از چادر استفاده می کردند و آن را بر روی تن خود می انداختند، به طوری که تمام لباسهای زیر را می پوشاند. نقوش روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و مربوط به دوره هخامنشی است، زنانی را نشان می دهد که پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.

در دوره اشکانیان نیز زنان پوشش کاملی داشتند و روی آن چادر به سر می کردند. چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی و سفید بوده است. این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می پوشانده است. ( همان منبع ص 197 )

از این دوره، نقش برجسته ای از پالیر در موزه لوور هست و زنی را نشان می دهد که چادر به سر دارد.

چادر در دوره ساسانیان هم استفاده می شده است. ( همان ص 114 ) و زنان ساسانی چادرگشاد و پر چینی به سر می کردند که تا ساق پا می رسیده است. حتی لباس هنرپیشگان زن مانند لباسهای بلند سایر بانوان، تا پشت پا کشیده شده است. ( علی سامی، تمدن ساسانی، ج1، ص 186 )

در دوره سلوکیان یونانی تبار نیز در نقش برجسته ای در نمروداغ آسیای صغیر، آنیتوکوس را در کنار همسرش که ملبس به پوشش و گونه ای سر انداز است، می توان مشاهده کرد. در دیوارنگاره های دور شهر تدمر و الحضرا در سوریه زنان چادر به سر دارند.

حجاب در ادیان الهی پیش از اسلام

شریعت حضرت ابراهیم(ع):

در آئین مقدس حضرت ابراهیم(ع) مسئله پوشش زنان، حائز اهمیت بوده است. در کتاب تورات چنین می خوانیم: « رفقه چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ خادم گفت: اقای من است. پس برقعه خود را گرفته، خود را پوشانید. » ( صفر پیدایش، باب 24، آیه 64 و 65 )

از این بیان روشن می شود که پوشش زن در مقابل نامحرم در شریعت حضرت ابراهیم(ع) وجود داشته است، زیرا رفقه در مقابل اسحاق که به او نامحرم بود، از شتر پیاده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نیفتد.

آئین یهود

در اصول اخلاقی « تلمود » که یکی از کتابهای مهم دینی و در حقیقت فقه مدون و آئین نامه یهودیان است، آمده : « اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانچه مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و ... در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه، او را طلاق دهد.» ( ویل دورانت ، تاریخ تمدن، ج 4 ، ص 461 )

آئین مسیحیت

در کتاب انجیل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتیان تصریح می کند: « در دل خود انصاف دهید آیا شایسته است که زن ناپوشیده نزد خدا دعا کند. » ( باب 11 آیه 14 )
پس در جایی که برای دعا باید سر زن پوشیده باشد، به هنگام روبرو شدن با نامحرم پوشش سر لازم تر خواهد بود. در رساله پولس به تیموتائوس آمده است: « و همچنین زنان خود را بیارایند به لباس حیا و پرهیز، نه به زلف و طلا و مروارید و رخت گرانبها، بلکه چنانکه زنان را می شاید که دعوای دینداری می کنند به اعمال صالحه. » ( باب 2، آیه 11-9 )

در تمام ادیان الهی متناسب با مقتضیات زمان حفظ حجاب و پوشش را برای زنان در نظر گرفته اند. زنان ایران نیز همواره با آداب و رسوم فرهنگی خود با پوشش کامل زندگی کرده اند و حفظ حجاب جزیی از فرهنگ آنان به شمار می آید. حجاب برای زن شرایطی را فراهم می آورد تا بتواند استعدادهای درونی و توانایی های خود را پرورش داده و به ظهور برساند و نقش مهم و ارزنده ای در پیشبرد آرمانهای جامعه ایفا نماید. چادر نیز مصداق بارز حجاب است. مقام معظم رهبری در بیانات گهربار خود با اشاره به ایرانی بودن چادر می فرمایند: « زنان ما می خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند و چادر لباس ملی ماست و چادر پیش از آنکه یک حجاب اسلامی باشد، یک حجاب ایرانی است. مال مردم ما و لباس ملی ماست. » ( بیانات رهبر در دیدار پرستاران، 20/7/73 )

بر خلاف گفته عده ای که حجاب را فقط امری شخصی تلقی می کنند، حجاب مسئله ای اجتماعی است که مستقیماً در روابط جامعه مؤثر است. وضع ظاهری افراد در دید و روح ناظرین اثر می گذارد. این وضع ظاهر برای اهل تخلاق و دین، بالاترین ضررهای معنوی را دارد. پس رعایت نکردن پوشش، در حقیقت تجاوز به حقوق و آزادی معنوی و روحی دیگران است. در مورد دلایل پوشش می توان چند مورد را ذکر کرد:

استحکام پیوند خانوادگی : هرچه سبب تحکیم پیوند خانوادگی و صمیمیت رابطه زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است. اختصاص یافتن امور جنسی به محیط خانواده و در چارچوب ازدواج، پیوند زناشویی را محکم می کند و درمقابل، فراهم بودن شرایط برای بهره گیری و لذت در بیرون از خانه موجب دلسردی مرد به همسرش خواهد شد.

پیشگیری از خشونت علیه زنان : زن مظهر جمال و مردشیفته جمال زن است، تفاوت در حد پوشش به سبب همین تفاوت طبیعی زن و مرد است. پوشش زنان، زمینه تحریکات جنسی را کاهش می دهد و موجب می شود که کسی مزاحم زنان نشود. بدین ترتیب، پاکی و شخصیت زنان از طمع و آزار بیماردلان حفظ می شود و از خشونت علیه زنان، تجاوزات و ... پیشگیری می شود.

امنیت و آرامش روحی و روانی : غریزه جنسی، بسیار نیرومند است و هرچه بیشتر اطاعت شود، سرکش تر می شود. اسلام به قدرت این غریزه توجه دارد و برای تعدیل و رام کردن آن، تدابیری را اندیشیده است. حجاب، آزادی زنان را سلب نمی کند بلکه آزادی را از مردان بیماردلی که قصد لذت جویی هوسرانی دارند، سلب می کند. حجاب به زن احساس امنیت و آرامش می بخشد، زیرا مانع از دست دادن شخصیت و شأن او می شود، به همین علت حجاب را مصونیت می دانیم؛ زیرا حجاب از حریم شخصی که با هیچ چیز نمی توان آن را معامله کرد، صیانت می کند.

حفظ کرامت انسانی زن : دین برای حضور انسانی زن و فعالیت او در اجتماع اهمیت خاصی قائل شده است، اسلام با اصل بیرون رفتن زن از خانه و فعالیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی زن مخالف نیست، حتی بر مواردی همچون علم آموزی سفارش می کند. اما همه این امور باید در چارچوب دستورات و معیارهای اسلامی باشد، آنچه مانع تحرک جامعه می شود، پوشش زنان نیست بلکه مانع حقیقی پوشش نامناسب است. اختلاط، بد حجابی و بی حجابی موجب بهم خوردن اخلاق و نظم اجتماعی می شود. حجاب روش عاقلانه ای برای جلوگیری از این اختلال و فرسایش نیروی کار جامعه است.

 

خدایا چنان کن سرانجام کار                  تو خشنود باشی و ما رستگار

شنبه 6 آبان 1391  2:00 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها