اکنکار به صورت کاملاً زیرکانه قصد دارد بدون اینکه با تعصب دینی پیروان دیگر ادیان مبارزه کند، خود را به جای دین آنها نشانده و تمامی کارکردهای دین را ایفا کند.
اهداف
راه سفر روح
یکی از اهداف مهم اکنکار را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد: «در طریق اک، مقصد نهایی همان راه است».79 منظور از «راه» در این جمله، همان راهِ سفر روح و یا راهِ رسیدن به عوالم درون است. پال توئیچل میگوید: هدف اصلی ما قادر ساختن روح است به ترک کالبد و سفر آن به دنیاهای ماوراء و عاقبت رسیدن به هدف غایی؛ آنامی لوک،80 که نامی است برای سرزمین بدون نام یا بهشت حقیقی».81
در این ادعا، اکنکار راه و روش سفر روح را هدف خود تلقی میکند؛ در اینجا اکنکار روشن نمیسازد که هدف از خود سفر روح چیست؛ اما هدف پنداشتن سفر روح که در ادیان بزرگ مطرح بوده است، نوعی از ادعای دین بودن را به همراه دارد. اگر این ادعا به تنهایی هدف فرقهای باشد، نمیتوان آن را در زمرة ادیان قرار داد؛ اما هنگامی که اهداف دیگری نیز در کنار آن مطرح میشود، ادعای دین بودن قوت میگیرد.
البته با نگاه به تمامی ادعاهای سفر روحِ اکنکار و نیز شیوههایی که این فرقه برای سفر روح ارائه میدهد، میتوان به این نتیجه دست یافت که سفر روح در این شبهآیین، چیزی به جز خیال و تصور نیست. پال توئیچل بنیانگذار و مبدع این فرقه، روشهای سفر روح را در چهار روش خلاصه کرده است. وی روش عاطفی را اولین و روش صوتی را دومین روش میداند. روش سوم رمزی است و چهارمین روش نیز روشهایی است که استاد نامیده میشود.82 وی در جای دیگر، روشهایی چون خلسه بیواسطه، رقص چرخان دراویش، روش خواب و رؤیا، انعکاس بیواسطه و تکنیک عبادتی و تفکری را نیز از روشهای سفر روح دانسته است.83
شیوههای گفتهشده در روش تفکری و روش تخیلی، تقریباً در تمامی روشهای دیگر که پال و هارولد بدانها اشاره کردهاند، وجود دارد.در روش تخیلی، قانون تازهای وجود دارد؛ این قانون میگوید: «هر کجا فکر برود، کالبد ملزم به پیروی از اوست. در این روش، ما با قوة خیال خود به آن نقطه سفر میکنیم. در فرایند خیال، روح، اشتیاق حضور در آنجا را یافته و از کالبد جدا شده، به آن نقطه سفر خواهد کرد».
روش تفکری نیز بنا بر ادعای پال، دقیقاً از قانون مزبور تبعیت، و روح را وادار به سفر میکند. پال مدعی است این قانون یکی از قوانین علم فیزیک است و ما با آن آشنایی داریم. البته وی هرگز نام این قانون را در علم فیزیک مشخص نمیکند و ما نیز به چنین قانونی دست نیافتیم. به هر حال، در اینجا این خیال ماست که سفر میکند نه خود ما. این سفرها را اکنکار در رؤیابینی خود با نام «رؤیای بیداری» میشناسد که کاملاً خیالی و وهمی است.84
راه رسیدن به سوگماد
از دیگر اهداف ادعایی اکنکار، «نشان دادن راه سرمنزل الاهی به انسان است».85 در اینجا نیز اکنکار در ارائة راهکارهای واقعی رسیدن به سرمنزل الاهی با ناکامی بزرگی روبهروست و تمامی راهکارهای ارائهشده، تنها خدایی خیالی و تصوری را پیشروی انسان قرار میدهد؛ اما این نیز یکی دیگر از اهداف عالیه و سترگ ادیان الاهی است که اکنکار آن را به عاریت گرفته است.
گفتنی است گسترة خدای اکنکار در عوالم خیالیاش تا بدانجاست که انسان نیز خدا میشود.86 در بیشتر روشهایی که برای سفر روح و رسیدن به سوگماد ارائه شده است، خیال و تصور عنصر اصلی است : «در صورت تمایل میتوانید مراقبة زیر را انجام دهید. ... اینک تصور کنید که در کالبد روح بر روی همان پله از زیگورات معبد ایستاده¬اید.87 مشاهده میکنید اولین گامی که اکنکار برای خروج انسان از کالبد فیزیکی در جهت رسیدن به خدا ارائه میدهد، با تصور و خیال آغاز میشود.
البته پیامبر ادعایی این فرقه مدعی است هدفش هرگز اکتساب و توسعة معنویت نیست. وی چنین مینگارد: «به هر حال، هدف اکنکار، اکتساب و توسعة این قبیل قدرتهای سیدهی (معنوی) نیست».88 اما در جایی دیگر با نفی این مطلب ادعا میکند که هدف اکنکار، ایجاد وگسترش معنویت است: «هدف واقعی اک این است که معنویت را در دنیای فیزیکی ترجمه کرده و پیام حقیقت را به همگان برساند».89هارولد کلمپ،90 استادِ حقِ در قید حیاتِ91 اکنکار نیز ادعای دوم را پذیرفته است؛ وی مینویسد: «هدف از طریقت اک، تقویت بنیة معنوی فرد در راه استاد شدن در مسیر خویشتن است».92
آنگونه که در خداشناسی اکنکار ذکر میشود، مسیر حرکت انسان به سوی خویشتن است؛ زیرا خود، خدایی از تجلّیات خداوند است یا آنگونه که پال توئیچل در دندان ببر بدان میرسد، او خود، خدای اعلی علیین است. از اینرو، هارولد کلمپ دستیابی به معنویت را برای تقویت بنیة معنوی در مسیر خویشتن برشمرده است.به هرحال، خواه هدف را چیزی جز کسب تعالی معنوی بدانیم ـ آنگونه که پال توئیچل در جملات اول بدان پرداخته است ـ و خواه دستیابی به تعالی معنوی ـ که هارولد کلمپ و پال توئیچل بدان اشاره کردهاند ـ گامی بزرگ بهشمار میرود که اکنکار در راه اثبات دین بودن خود برداشته است.
ویژگیها
کهنترین
پیروان اکنکار آن را کهنترین آموزشها و آموزههایی میدانند که بشر در دست دارد. مدرک و دلیل ارائهشده، برای این ادعا، نوشتههای نأکل93 است؛ بنا بر ادعای اکنکار، این نوشتهها در معبد کاتسوپاری،94 و از دیدگان مردم غایب است. فرض بر این است که سند و مدرکی که برای ادعایی ارائه میشود، باید دو ویژگی داشته باشد: اول اینکه یقینی بوده و هیچ شکی در آن وجود نداشته باشد؛ دوم اینکه به راحتی قابل دسترسی و ارزیابی محققان باشد.
اکنکار با ارائة مدرکی به نام نوشتههای نأکل، از اثبات ادعای خود سرباز میزند و هرگز پاسخ نمیدهد که این نوشتههای نأکل چیست و چگونه میتوان بدانها دست یافت. این ادعا که آنها در معبدی نگهداری میشود که فقط اساتید اک بدان دسترسی دارند نیز پاسخ درخوری نیست و خواننده را به تعجب وا میدارد.بدیهی است اسنادی که اکنکار برای اثبات مدعای خویش بدانها دست یازیده است، هیچکدام معتبر نیست.
ریشة حیات
اکیستها عقیده دارند اکنکار اصل اساسی، منشأ و مبدأ همه چیز است. پال توئیچل در شریعت کی سوگماد مینویسد: «هر آنچه در هستی است، از اک پدید آمد و هستیاش تنها به واسطة حضور اک دوام مییابد ... اک ریشه و بنیان حیات است.95 وی همچنین مینویسد: «اک، کالبد تمامی نشانههای حیات، اعم از بصیرت معنوی، شادابی و طراوت است».96برای این ادعا نیز هیچ دلیلی ارائه نشده است و تنها میتوان ادعاهای دیگر اکنکار مانند نوشتههای پال توئیچل و دیگران را به مثابة دلیل تلقی کرد؛ اما همانگونه که روشن است، ابتدا باید ادعاهای موجود در نوشتههای اکیستها ثابت شود تا بتوان از آنها به مثابه دلیل استفاده کرد.
مبدأ ادیان
مبدأ و منشأ ادیانِ دیگر بودن نیز از فرضیههایی است که اکیستها بدان باور دارند. در جایجای کتابهای اکنکار فراوان با این ادعا روبهرو میشویم که اکنکار، مبدأ و منشأ تمامی ادیان، مذاهب، فرقهها، فلسفهها و حتی دانشهای دیگر است.بنیانگذار این شبهآیین مینویسد: «اک، سرچشمة تمامی مذاهب میباشد و تمامی زندگی را در بر میگیرد. بنابراین طبق قانونی الاهی، تمامی مذاهب، دانشها و همچنین تمامی نوشتههای مقدس و نیز تمامی قوانین زندگی از اک مشتق شدهاند».97 این ادعای اکنکار را دو گونه باید نقد کرد:
1. اگر ادیان دیگر از اک نشئت گرفتهاند، پس باید ادیان دیگر، نشئه و مقداری از حقانیت را با خود داشته باشند؛ اما اکنکار افزون بر اینکه در بسیاری از مواقع به رد کلی ادیان میپردازد، آنها را ساختة کل نیرانجان،98 شیطان، بشر و یا حتی زنان میداند. پال توئیچل ادعا میکند عوامالناس برای رفع مشکلات خود در صدد تدوین قانون و شرعیات برمیآیند؛ آنها به دنبال کسانی میگردند که بتوانند این حاجت را برایشان مهیا سازند. ازاینروی، ادیان و مذاهب ساخته و پرداخته میشوند تا بشر را سرگرم کنند.99
وی مدعی است فرقهها، ادیان و فلسفهها به این منظور تأسیس شدند که پیروانشان را متقاعد کنند پایهگذاران، چقدر بلندپایه و تزلزلناپذیر بودهاند. برای مثال، برگسون، هگل، داروین، نیچه، سقراط، فروید، بیکن و بسیاری دیگر، همه ملعبة دست شنوندگانی بودند که میلی افراطی به این داشتند که به آنها ارج و مقام و منزلت بخشند.100 وی همچنین مینویسد: «زنانِ طبقة زمینی، باعث و مسئول تشکیل ادیان و مذاهب هستند...
به تعبیری، زنان یونان قدیم از زنان امروزه که دم از تساوی حقوق و مقام اجتماعی با مرد میزنند، در وضعیت بهتری قرار داشتند».101 در بررسی اجمالی به این نتیجه میرسیم که اکنکار در یک سردرگمی نمیتواند به درستی تشخیص دهد که خاستگاه و منشأ ادیان، اکنکار است یا چیزهای دیگری که پال توئیچل بدانها اشاره کرده است.
2. اگر اکنکار منشأ و مبدأ تمامی ادیان است، نباید در آن تناقض باشد؛ درحالی که وجود تناقضهای فراوان در اکنکار از خداباوری گرفته تا روشهای سفر روح و ...، نشان میدهد که این فرقه نمیتواند این ادعا را داشته باشد. در این وادی، یک محقق هرگز نمیتواند دریابد ادیان دیگر چه مقداری از حقانیتِ! اکنکار را به یغما بردهاند؛ برای مثال، دربارة خداباوری نمیتوانیم بفهمیم آیا توحید اسلام حق بوده و بر مبنای اکنکار صحیح است یا تثلیث مسیحیت با درجة خلوص اکنکاری سازگار است. همچنین در این مسئله درخواهیم ماند که مبادا دین اُمانیسمِ آگوست کنت صحت داشته، و انسان خود خدای خویشتن باشد؛ در حالی که با نگرشی اجمالی میتوان تمامی این موارد را از خداباوری اکنکار پیدا کرد.
اکنکار مدعی است که در برگیرندة آموزههای همة مذاهب و فلسفههاست؛ یعنی اگر آموزههای همة مذاهب و فلسفهها گردآوری شوند، اکنکار از آن میان متولد میشود. نباید از یاد برد که اکنکار در بسیاری از مواقع به رد بنیادی ادیان و مذاهب میپردازد. همچنین چنان به فلسفه میتازد که گویا هیچ راهی برای پذیرفتن آن وجود ندارد. پس چگونه ممکن است اکنکار ـ که به نظر اکیستها حق مطلق است ـ آموزههایی را در خود جای داده باشد که همه، ناحق و باطل هستند.
شکلدهندة وقایع عالم
بنیانگذاران این طریق از تمامی ظرفیتهای موجود در بشر برای جلب پیرو استفاده کردهاند. بسیاری از مردم در پی آنند تا بتوانند وقایع را به گونهای دلخواه تنظیم کنند. اکنکار مدعی است که تمامی وقایع و حوادث از اک نشئت میگیرد. از اینروی، برای پیشگیری از آنها و یا جهتدهی دلخواه به آنها باید به اکنکار پناه آورد. علم اک ویدیا یا دانش باستانی پیامبری102 که به پیشگویی و گذشتهبینی میپردازد، به همین منظور پایهریزی شده است. در واقع، اکنکار با اختراع اک ویدیا نوعی فالبینی و فالگیری را رواج میدهد.
قابل فهم عمومی بودن
اکنکار ادعا دارد آموزههایی را برای بشر به ارمغان آورده است تا انسان را از پیچیدگی ادیان و مسلکهای عرفانی نجات دهد. بسیاری از مواقع نیز این را امتیازی برای خود تلقی میکند. البته همانگونه که در بیشتر مواقع شاهد هستیم، تناقضگوییهایی نیز در این زمینه وجود دارد. پال توئیچل در مناسبتهایی که از تحلیل و توضیح ادعاهای خود درمانده میشود، با بیان اینکه آموزههای اک دارای پیچیدگی هستند و تنها معدودی از انسانها آن را درک میکنند، به فرافکنی پرداخته است؛
برایمثال، وی هنگامی که دربارة نحوة کارکرد اک و مزایای عجیب آن سخن میگوید، از این ترفند بهره میجوید: «معدود کسانی هستند که قادر به فهم و تشخیص نحوة کارکرد اک باشند. حیطه [آن] این چنین پر جلال و بی نهایت پهناور است. انتخابشدگانِ اندکی که به سوی [آن] میآیند، در مقایسه با سایر طرق معنوی، در واقع سعادتمندترین پیروان به حساب میآیند».103پال توئیچل ادعا میکند فهم اک و کارکرد آن فقط از عهدة انتخابشدگان برمیآید و بقیة مردم از درک آن عاجزند؛ در حالی که با توجه به برخی ادعاها و نیز آموزههای اکنکار ـ به ویژه اصل خوداستادی ـ آنها مدعیاند تعالیمشان قابل درک برای عموم مردم است.
گفتنی است اکیستهای واقعی و استادان واقعی اکنکار هرگز خود را ملزم به جواب دادن به این تناقضها و یا اشکالها نمیدانند. اعتقاد بر این است که اینگونه تناقضها کشفیات عقل است و سیستم تفکر انسان، آنها را کشف میکند؛ در صورتی که این تجربیات باید تجربه شوند! به طور کلی، اکنکار به سبب وجود اینگونه تناقضهای روشن، هرگز روی خوشی به عقل و عقلا و منطقیان نشان نداده است. اکنکار با پیوند دادن عقل به ذهن و تعریفی که از ذهن ارائه میکند، عقل و تفکر را نیز از جانب شیطان تلقی میکند.
البته مسئله اساسی این است که اگر فقط عدهای از برگزیدگان را یارای درک واقعیتهای اکنکار است، پس چگونه باید این دین به پرسشهای عالمگیر اذهان بشر پاسخ دهد. اگر افراد بشر بخواهند به این آیین بگروند، باید پاسخهای خود را با دلیل و برهان دریابند تا ایمان آورند. در حالی که با گفتههای پیشین اکنکار، به این نتیجه میرسیم که باید بدون دلیل و منطق خاصی به اکنکار بگرویم و پس از مطالعاتی که نزدیک پانزده سال به طول میانجامد و شبیه نوعی ذهنشویی است؛ بتوانیم با تجربیات خیالی پاسخ پرسشهایمان را دریابیم.
قدرت اکنکار
ادعای دیگر آنها دربارة قدرت لایتناهی و اعجابانگیز اکنکار است. پیروان پال توئیچل مدعیاند اکنکار آنچنان قدرت شگرفی دارد که میتواند هرگونه انحرافی را در انسان و جوامع بشری از بین ببرد. به دست آوردن این قدرت است که انسان را در زندگی فردی و اجتماعی به هدف نزدیک میکند. اکنکار با حمله به تمامی مصلحان اجتماعی و روانشناسان و جامعهشناسان، آنان را به این گمانهزنی متهم میکند که دلیل انحرافها در زندگی را نداشتن اهداف فردی و اجتماعی میدانند، در حالی که آنها سخت به بیراهه میروند. اکنکار مدعی است آنها نمیدانند آنچه سبب این گمراهی و انحراف است، فراموشی اک و اکنکار است.104
برای اثبات این ادعا نیز کافی است نگاهی به جوامعی بیندازیم که اکنکار در آن تولد و رشد یافته است. اگر واقعاً اکنکار میتوانست بدون مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی به اصلاح این جوامع بپردازد، هرگز نباید آمار جرم و جنایت و فقر و فحشا و ... انسان را دچار نگرانی کند؛105 اگر گرایش به اکنکار میتوانست نفسانیات انسان را به گونهای بخشکاند که انسان به قلة تعالی معنوی و صلاح صعود کند، نباید «داروین گرایس» دومین استادِ حق در قید حیات، دچار انحراف میشد.106
البته شاید گفته شود وی دچار انحراف نشده و کسانی که او را برکنار کردهاند، دچار انحراف شدهاند؛ در این صورت نیز باید پاسخ داده شود که مگر نه این است که برکنارکنندگان وی، اهالی اکنکار بودهاند؟ به هر حال، با این واقعه ثابت شد که اکنکار حتی توانایی اصلاح استادان خود را نیز ندارد؛ چه رسد به اصلاح تمام انسانها و جوامع انسانی.
زنده و پویا بودن!
به نظر پیروان این طریق، تمام جذابیت اکنکار در این است که راهی زنده و پویاست. آموزههای آن نیز ریشة باستانی دارد، از محدودة زمان فراتر است. این آموزهها در هر زمانی بر اکیستها نازل میشود!. چلاها میتوانند این آموزهها را در رؤیا و بیداری دریافت، و بدان عمل کنند.107 راه دریافت این الهامات نیز مشخص است. روشهایی که همه و یا بیشترین جزء آن را تخیل دربر میگیرد، اینَ الهامات را برای چلاها به ارمغان میآورد. به تعبیر روشنتر، در هر زمانی اکیستها میتوانند با غوطهور شدن در تخیلات خود و با استفاده از روشهای تصوری و خیالی، آموزههای زندة اک را دریافت دارند.
فقط اکنکار
مفهوم «فقط اک» یا «فقط اکنکار» واژگانی است که در ورقورق کتابهای آنان موج میزند. تنها راه کسب آرامش قلبی و خلاصی از سنگینی بار کارما برای چلا، از طریق اک میسر است.108 یا اینکه: «تنها اک است که آدمی را آن چنان بیدار میکند که به درک کامل طبیعت الاهی خویش نایل شود. این عمل از عهدة هیچ موجودی بر نمیآید. تمام کسانی که این درک را در مذاهب گوناگون، فرقهها و مکاتب دیگر جستوجو میکنند با شکست مواجه خواهند شد».109
واژة دیگری که دربارة اکنکار و انحصار حقانیت در آن به کار رفته است، «مگر اکنکار»است. پال توئیچل مینویسد: «ورود به اقلیم بهشتی میسر نمیشود، مگر به یاری آموزشهای اکنکار».110 و یا اینکه: «از آنجا که همه چیز در کیهان ماده تحت نظارت کل نیرانجان (قدرت منفی) قرار دارد، هیچ نماد منحصربهفردی که حقیقت را بیان کند نداریم، مگر اکنکار».111 به هر صورت اکنکار با هزار زبان در پی آن است که حق را منحصر در اکنکار جلوه دهد: «هر کسی میتواند هر راهی را که به سوی خدا منتهی میشود دنبال کند، اما به جز طریق اک، او نمیتواند به عالم نهایی، اقیانوس عشق و رحمت، دسترسی یابد».112
ابدی بودن
از دیگر وجه تمایزها و ویژگیهایی که اکیستها برای آیین خود بر میشمارند، ازلی بودن است. ادعا این است که تنها اکنکار ابدی و ازلی است و تمامی ادیان بیش از هزار سال پویایی نداشتهاند. اکنکار نه نقطة آغازینی دارد تا کسی بدان اشاره کند، و نه نقطة پایانی دارد تا بتوان از آن خبر داد.113 در اینجا نیز توجه به دو مطلب اهمیت دارد:
اول اینکه برای ادعای ابدی بودن اکنکار، هیچ دلیلی وجود ندارد و تنها ادعای بنیانگذار این فرقه دلیل آن محسوب میشود. البته وی نام استادان فراوانی را از دورانهای مختلف به میان میکشد که مدعی است آنها استادان اک بودهاند؛ اما تا آنجا که نوشتههای برخی از این استادان وجود دارد، هیچ نامی از اکنکار و اک و واژگان اختصاصی این فرقه وجود ندارد.
برای مثال، پال توئیچل کتاب مثنوی معنوی را اولین کتاب جهانبینی اک معرفی میکند؛ اما هیچ نام و نشانی از اکنکار و واژههای آن در این کتاب وجود ندارد. به راستی، اگر مثنوی معنوی مولوی کتاب جهانبینی اک است، باید تمام اکیستها مسلمان بوده و نماز و روزه و حج به جا آورند؛ زیرا این کتاب، سرشار از آموزههای ناب اسلام است.
دوم اینکه ادعا میشود هیچ یک از آیین و ادیان بیش از هزار سال پویایی نداشتهاند. این ادعایی است که کذب آن بر هیچ انسانی پوشیده نیست؛ زیرا دین مسیحیت، دوهزار ساله است و دین اسلام نیز درمقام پویاترین دین موجود، نزدیک هزار و پانصد سال است که هدایت بشر را بر عهده دارد. البته این اکنکار است که باید پاسخ دهد با طلوعی که در سال 1965 میلادی داشته و توسط پال توئیچل به دنیا پا نهاده است، چگونه ادعای ابدی و ازلی بودن میکند؟
عدم اجازة ارتداد
از دیگر نشانههای باورمندی این شبهآیین به دین، موضوع ارتداد است. ارتداد و نوع تبیین آن نشان میدهد که فرقه یا آیینی که وارد بحث ارتداد و ممنوعیت آن شده است، خود را دین میداند؛ زیرا اگر ادعای دین بودن نباشد، هرگز به خود اجازه نمیدهد باورمندان خود را از برگشت و رویگردانی منع کند.
این شبهآیین، ادیان را متهم میکند که از نظر عقیدتی، پیروان خود را محصور میکند تا آنها نتوانند از دین خود خارج شوند؛ اما خود بار دیگر در تناقضی آشکار برگشت از اکنکار را منع کرده است. از سویی اکنکار در یک ادعا، انسان را آزاد میداند تا بتواند از دینی به ادیان دیگر تغییر عقیده دهد و از سوی دیگر، با اینکه پیوستن پیروان دیگر ادیان به اکنکار را بیاشکال میداند، اما حق خروج از اکنکار را از پیروان خود سلب میکند. کتاب مقدس ادعایی اکنکار میگوید:
وای بر کسی که چلای استاد حق در قید حیات باشد و در عین حال از طریق عقیدتی، جهانبینی و مجاهدت معنوی دیگری هم پیروی کند. او از عواقب این بی خردی رنج خواهد برد ... اگر واصل اکنکار شده باشد، امکان عدول از طریق اک برایش ممکن نخواهد بود؛ مگر آرزوی یک زندگی پر از مصیبت و رسوایی در سر داشته باشد.114
این کتاب تذکر میدهد یک اکیست هرگز نباید برای آموزشها و آیینهای دیگر، احترام و اعتباری قائل شود. به بیان روشنتر، این شبهآیین، «تغییر مسلک» را به طور کلی از این مسلک نفی میکند: «چلا هرگز از عقیدت خود به راه اک تغییر مسلک نمیدهد. تسعیر و تغییر کیش در عرصة فعالیت اکنکار وجود ندارد».115 البته روش این کتاب دربارة جدایی از ادیان دیگر به گونهای دیگر است: «آدمی باید تمامی عقاید و نظریات، فرضیهها و باورها را کنار گذاشته، و با خلوص و شدت هر چه تمامتر نظری به این اصل عظیم «اک» بیندازد».116 در اینجا نیز اکنکار بار دیگر دچار تناقضگویی و خصلت دوگانگی شده است. اگر ارتداد و برگشت از دین کاملاً آزاد است و بنا بر تکثرگرایی همه حقاند و حظی از حقیقت بردهاند، پس باید بازگشت و ارتداد از اکنکار نیز صحیح باشد. پس چرا اکنکار مرتدان از اک را با ارعاب و تهدید خود تشویق! به باقی ماندن میکند؟
البته بسیاری از ادیان دیگر نیز با ارتداد برخورد شدیدی دارند؛ اما آن ادیان هرگز قائل به تکثرگرایی و حقانیت همگانی نبوده و همانند اکنکار، آشکارا دچار تناقض نمیشوند. آنها چون اولاً خود را دین میدانند و دوماً حق را واحد میشمارند، قائلاند که حقانیت را باید از طریق وحی الاهی دریافت کرد؛ ازاینرو، پیروان خود را از ارتداد منع میکنند.
نتیجهگیری
اکنکار بهرغم اینکه سعی دارد با دوری گزیدن از ادعای صریح دین بودن به راحتی از کمند عواطف و غیرت دینی افراد بشر عبور کند، اما برای اینکه بتواند به خوبی جایگاه اثباتی خود را استحکام ببخشد، تمامی مشخصهها و کارکردهای دین را برای فرقه خود متعین میشمارد. این شبهآیین بیشترین تلاش خود را میکند تا بتواند با یک تناقض شیرین، دیگران را به خود جذب کند.
بررسی ادعای دین بودن و کارایی دینداری اکیستها به مجالی دیگر نیازمند است؛ اما در همین خلاصه نیز به راحتی میتوان ادعا کرد که تلاشهای تناقضآمیز این شبهآیین در برزخ دین بودن و دین نبودن، به تلاش مذبوحانهای میماند که کارایی نداشتن آن بر هر محققی روشن است.در واقع، این نوشتار نشان میدهد که اکنکار به صورت کاملاً زیرکانه قصد دارد بدون اینکه با تعصب دینی پیروان دیگر ادیان مبارزه کند، خود را به جای دین آنها نشانده و تمامی کارکردهای دین را ایفا کند.
پی نوشت:
79. پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج1، ص 196.
80.ANAMI LOK : جهان متعالی خداوند، محل زندگی و فرمانروایی مطلق خداوند. طبقه ای از طبقات آسمان است که به نظر اکنکار محل و مأوای خداوند است.
81. پال توئیچل، اکنکار کلید جهانهای اسرار، ص 16-17.
82. ر.ک: همان، ص 67.
83. همان، ص 50.
84. ر.ک: پال توئیچل، اکنکار کلید جهانهای اسرار، ص73-78.
85. جیمز پال دیویس، گاه شمار استاد رؤیا پردازی، ص180.
86. ر.ک: پال توئیچل، شریعت کی سرگماد، ج1، ص 26 / همو، نی نوای الاهی، ص23 / نیز ر.ک: همو، اک ویدیا، ص222 / نیز همو، اکنکار کلید جهانهای اسرار، ص 129.
87. جیمز پال دیویس، گاه شمار استاد رؤیاپردازی، ص 181.
88. پال توئیچل، اک ویدیا، ص 27.
89. پال توئیچل، نامههای طریق نور، ص 172.
.90.HAROLD KELEMP
91. استادِ حقِ در قید حیات ( استاد زندة اک )؛ لقب رهبر معنوی اکنکار است که وظیفة هدایت ارواح به سر منزل الاهی را بر عهده دارد. او در بُعد فیزیکی به عنوان استاد ظاهر، در رؤیا تحت عنوان استاد رؤیا، و در عوالم معنوی تحت عنوان استاد درون، دانشجویان معنوی را یاری میکند.
92. هارولد کلمپ، از استاد بپرسید، ج1 ، ص 134.
93. با اینکه اکنکار بارها به این نوشتهها استناد میکند ولی هرگز درباره آنها توضیح روشنی ارائه نداده است. به نظر اکنکار این نوشتهها مهم ترین اسنادی هستند که مورد استناد قرار میگیرند اما هیچ نام و نشانی از آنها وجود ندارد.ی سازد که اکنکار از تمامی روشها و ترفندها جهت تکیه زدن به جایگاه ادیان بهره میبرد.
94. معبد کاتسوپاری معبدی است که بنا به عقیده اکنکار در شمال تبت واقع شده است. هیچ کسی جز اساتید اکنکار به آنجا دسترسی ندارند.این معابد از دیدگان همه پنهان شدهاند! (ر.ک: پال توئیچل، اک ویدیا، ص 193).
95. پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج1، ص51.
96. همان، ج 1، ص 53.
97. پال توئیچل، نامههای طریق نور، ص343.
98. kal niranjan ؛ قدرت منفی عالم پایین. چیزی شبیه به شیطان و ابلیس.
99. پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج1، ص 281.
100. پال توئیچل، دندان ببر، ص150.
101. پال توئیچل، سرزمینهای دور، ص 97-98.
102. Eck Vidya.
103. پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج1، ص263.
104. ر.ک: همان، ج1، ص 277.
105. ر.ک: مجموعه هشت جلدی حقوق بشر در غرب با عنوانهای مختلف، تهیه معاونت پژوهش مؤسسه علمی فرهنگی بصیرت، تدوین عبدالحسین مشکانی، علی تیپ و دیگران، انتشارات نگاران قلم.
106. در سال 1971 با درگذشت پال توئیچل، عصای قدرت اک به شخصی به نام «داروین گرایس» رسید. وی از شاگردان مستقیم پال توئیچل بود و در شورای اکنکار توانست با هماهنگی گیل توئیچل که اکنون به همسری گرایس درآمده بود، رأی اکثریت را به دست آورد. با گذشت زمان، بین شاگردان پال و طرفداران گرایس نزاعهایی درگرفت. جدا شدن گیل از گرایس عاملِ سرعت بخشی بود که پس از ده سال گرایس را از قدرت ساقط نمود. با سقوط گرایس، هارولد کلمپ، که تا آن زمان در چاپخانه اکنکار مشغول کارهای فنی بود، به عنوان استادِ حقِ در قید حیات انتخاب شد. هارولد کلمپ علت اخراج وی را از اکنکار چنین شرح میدهد: ناتوانی گرایس در تشخیص وابستگی بر علیه مشیت سوگماد، به آن بحران معنوی که در اواخر سال 1983 منجر به اخراج او از نظام وایراگ شد، سرعت بخشید. این واقعه همواره به عنوان یکی از غم انگیز ترین ترین فصول تاریخ اکنکار باقی خواهد ماند. (ر.ک: هارولد کلمپ، روح نوردان سرزمینهای دور، ص 320)
107. تادکرامر، اکنکار حکمت باستانی عصر حاضر، ص 7 و ص 97.
108. همان، ص 57.
109. همان، ص62.
110. پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج 1، ص149.
111. همان، ج1، ص 158.
112. پال توئیچل، نامههای طریق نور، ص250.
113. ر.ک: پال توئیچل، شریعت کی سوگماد، ج 1، ص 225.
114. همان، ج 1، ص 150.
115. همان، ج1، ص 153.
116. همان، ج 1، ص 42.
عبدالحسین مشکانی / کارشناس جامعه شناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)
محمدتقی فعالی /استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تحقیقات و علوم
منبع: فصلنامه معرفت ادیان/ شماره دوم